-
تعداد ارسال ها
157 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
روز های برد
1
نوع محتوا
نمایه ها
تالارهای گفتگو
وبلاگها
بخش دریافت
Articles
تمامی مطالب نوشته شده توسط تقوی
-
آیا امامت از اصول دین می باشد یا از فروع دین؟ چرا؟
تقوی پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در جایگاه و اهمیت
آیا امامت از اصول دین می باشد یا از فروع دین؟ چرا؟ هر مذهب و دینی بر مجموعهای از اصول و شاخصههایی استوار است که پایبندی به آنها معیاری برای تعلق به آن دین یا مذهب به شمار میآید و منکر شدن به این اصول میتواند منجر به خروج از حوزه آن دین یا مذهب گردد. در مذهب شیعه، اصول مذهب متشکل از پنج بند اساسی هستند: توحید، عدل، نبوت، امامت، و معاد. لذا امامت از دیدگاه علما شیعه یکی از مسایل اصول دین به حساب میآید که الهی بودن آن را به منزله نبوت میدانند.[1] این در حالی است که در مذهب اهل سنت، امامت جزو فروع دین قرار میگیرد و به عنوان منصبی الهی محسوب نمیشود.[2] گرچه برخى از علماى اهل سنت، مانند قاضى بيضاوى در كتاب منهاج وشارحان كلام او، بر آن اند كه اين مسئله از اعظم مسائل اصول دين است ومخالف آن را كافر شمرده اند.[3] متكلمان شيعه دراين باره گفته اند: «أمامت از اصول دين است نه از فروع دين كه مربوط به افعال مكلفين است. زيرا امامت، رياست ورهبرى دينى ودنيوى عموم مكلفين است به دستور خداوند و پيامبر او، واز اين نظر همانند نبوت است. دراين صورت درست نيست كه آن را از فروع عملى دين بدانيم».[4] دليل اين مدعا، روايت پيامبر اكرم (ص) است كه از طريق شيعه واهل سنت به صورت متواتر نقل شده است، كه فرمود: «من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية؛ هركس از دنيا برود وامام زمان خود را نشناسد، به مرك جاهليت از دنيا رفته است»[5]؛ زيرا جاهل به مسئلة فرعى، اگرچه از واجبات باشد، مردنش مردن زمان جاهليت نيست وندانستن آن، ضررى به اسلام شخص وارد نمى سازد. [1] أصل الشيعة وأصولها نویسنده : كاشف الغطاء، الشيخ محمد حسين، جلد1، ص141-154 / بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 69 صفحه : 132/ منتهى المطلب - ط القديمة نویسنده : العلامة الحلي جلد : 1 صفحه : 522 / الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة نویسنده : البحراني، الشيخ يوسف جلد : 18 صفحه : 153. [2] شرح المواقف نویسنده : ايجى- مير سيد شريف جلد : 8 صفحه : 344 / (تبیین ضرورت وجود امام بعد از پیامبر (ص) رجب اکبرزاده فصلنامه آفاق دين، سال ١، شماره ٣، زمستان ١٣٨٩ ص۵۴) [3] مقدس اردبيلى، حدیقه الشیعه ص27 [4] الحاشيه على الهيات الشرح جديد للتجرید؛ مقدس اردبيلى، ج1 ص 14و ص178 [5] . مجلسی، بحارالأنوار، ج23، ص76-95; مسعودی، اثبات الوصیة، ج1، ص112-115; حاکم النیشابوری، المستدرک، ج1، ص150،204; ابن حنبل، مسند، ج12، ص277، ج13، ص188; ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج9، ص125. -
آیا وجود امام ضرورت دارد؟ در ابتدا این نکته لازم به ذکر است که مراد از ضرورت وجود امام، ضرورت وجود انسانی معصوم که بعنوان رهبر از جانب خداوند باشد و شامل تمام پیامبران و اوصیا و اهل البیت می شود لذا تمام ادله ای که برای ضرورت بعثت و وجود پیامبران مطرح شده در این بحث نیز جاری می باشد. امامت چیزی جز استمرار خط نبوت نیست و همانگونه که خداوند باید برای هدایت نوع بشر پیامبرانی را که متکی بر نیروی وحی و دارای مقام عصمت باشند مبعوث کند، لازم است برای تداوم این راه، بعد از رحلت پیامبران، جانشینان معصومی قرار دهد تا جامعه انسانی را در رسیدن به کمال انسانی کمک کند و به یقین بدون آن، این هدف ناتمام خواهد ماند؛ لذا علما برای اثبات ضرورت وجود امام ادله ای را مطرح نموده اند که بعضی از آنها اشاره می شود: 1. قرآن کریم، صفبندی و تخصص هر گروه و دسته را در روز قیامت به امام آنان (کتاب، یا شخص) دانسته است «يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِم»[1] طبق این آیه، ضروریست هر شخصی در دنیا امامی داشته باشد تا در قیامت با او خوانده شود و یا در آیه اولی الامر: «ای مؤمنان! از خدا اطاعت کنید و از رسول و صاحبان امر خود اطاعت کنید.»[2] امام باقر (علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرماید: «اولى الامر» تنها ما هستیم، زیرا همه مؤمنان به اطاعت از ما (اهل بیت) تا روز قیامت امر شده است.[3] پس در ابتدا نیاز به حضور امامان است، پس از آن مردم از آنها اطاعت می کنند.[4] تفتازانی به همین دلیل اشاره می کند و می گوید اطاعت از اولی الامر، مستلزم تحقق آن است.[5] 2. در کنار ادله قرآنی، ضرورت امامت، را میتوان از برخی روایات به دست آورد: الف: یکی از ادله رواییِ اثبات ضرورت امام، حدیث ثقلین است. رسول اکرم(ص) فرمودند: «من دو شیء گرانبها در میان شما باقی میگذارم: کتاب خدای تعالی و عترتم ـ اهل بیتم ـ پس به آن دو تمسک کنید تا گمراه نشوید.[6] رسول خدا(ص) شرط عدم گمراهی را در تمسک به قرآن و عترتش بیان کرده است؛ لذا با توجه به اطلاق این سخن، ضرورت وجود امام در هر زمانی لازم خواهد بود؛ چراکه وجوب امر به تمسک، با عدم وجود عترت، امری لغو خواهد بود. ب: دلیل روایی دیگر برای اثبات ضرورت امام، احادیث مشهور «لَوْ لَا الْحُجَّةُ لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا» است. امام صادق (ع) در حدیثی میفرمایند: "اگر زمین یک روز خالی از امام باشد، فرو میریزد"[7] بر پایه این دسته از روایات، امام، حجت خدا بر روی زمین و امان اهل زمین است و اگر لحظهای نباشد، زمین اهل خود را نابود میکند. ج: پیامبر (ص) فرمود: «کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است».[8] برخی از متکلمان مسلمان، این حدیث را دلیل بر وجوب امامت تفسیر کرده اند، زیرا بر اساس این حدیث، شناخت امام در هر زمان یک وظیفه شرعی و مستلزم وجود دائمی امام است.[9] 3. سیره متشرعه: برخی از متکلمان، سیره مسلمانان را دلیل بر وجوب وجود امام دانسته اند، زیرا از سیره مسلمانان می توان دریافت که وجوب امام را امری مسلم و تزلزل ناپذیر دانسته اند. اختلاف شیعه و سنی در واقع بر سر امامت بوده است نه اصل آن.[10] ابوعلی و ابوهاشم جبایی و برخی دیگر به اجماع اصحاب بر وجوب امامت اشاره کرده اند.[11] 4. . قاعده لطف، یکی از مهمترین ادله عقلی ضرورت وجود امام است که در بیان عالمان شیعه،[12] به تفصیل آمده است؛ همانگونه که لطف و حکمت خدا ایجاب میکند، وسایل رشد وجودی انسان با فرستادن پیامبران و اسباب رسیدن به سعادت واقعی وی را با برنامه و قانون فراهم سازد، همین لطف و حکمت او اقتضا میکند، پس از پیامبر اسلام (ص) نیز رهبرانی جهت تفسیر و تبیین صحیح قوانین الهی و هدایت انسانها و رساندن آنها به آن هدف والا از طرف خداوند توسط پیامبرش معیّن شود، تا مردم را از انحراف و گمراهی بازدارند و به حق هدایت کنند. متکلمانی چون ابن میثم بحرانی، سدیدالدین الحمصی، نصیرالدین طوسی و دیگران با توجه به اصل مذکور، برای امامت و وجوب آن، توضیحات مختلفی داشته اند.[13] در نتیجه شیعه اثنی عشری دو نوع هدف را برای وجود امام بیان کرده است. قسم اول همان اهداف و فواید عملی است که اهل سنت هم ذکر کرده اند. بر این اساس، حفظ نظام اجتماعی مسلمانان، برقراری عدالت اجتماعی، احکام اسلامی به ویژه احکام جمعی و اجرای مجازات های دینی از اهداف امامت ذکر شده است. اما حوزه دیگری که مهمترین اهداف امامت را در بر می گیرد عبارتند از: انجام درست دین، حفظ و تبیین دین. [1] اسرا-71. [2] . نساء: 59. « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» [3] . الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 276 [4] . طوسی، تلخیص المحصل، ص407 [5] . تفتازانی، شرح المقاصد، ج5، ص239 [6] . شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 279 [7] . الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 179 [8] . مجلسی، بحارالأنوار، ج23، ص76-95; مسعودی، اثبات الوصیة، ج1، ص112-115; حاکم النیشابوری، المستدرک، ج1، ص150،204; ابن حنبل، مسند، ج12، ص277، ج13، ص188; ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج9، ص125. [9] . تفتازانی، شرح المقاصد، ج 5، ص 239; ابوحنیفه، شرح الفقه الاکبر، ص 179; شیخ طوسی، تلخیص المحصل، ص407 [10] . سید الشریف، شرح المواقف، ج 8، ص 346; تفتازانی، شرح العقائد النسفیة، ص110; شهرستانی، نهایه الاقدام، ص479 [11] . قاضی عبد الجابر، المغنی، ج 1، ص 47 [12] . الألفین، ص۱۳؛ أنوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص۲۱۰، الباب الحادی عشر، ص۱۰؛ الشافی فی الإمامة، ج۱، ص۴۷؛ الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، ص۸؛ بدایة المعارف الإلهیة فی شرح عقائد الإمامیة، ج۲، ص۲۲؛ دلائل الصدق، ج۴، ص۲۵۳؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۵؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۲؛ محاضرات فی الإلهیات، ص۳۴۶: النکت الاعتقادیة، ص۴۵؛ اللوامع الالهیه، ص۳۲۶؛ المنقذ من التقلید، ص۲۹۷؛ کشف المراد، تعلیقه آیتالله سبحانی، ص۱۰۶؛ کفایةالموحدین، ج۱، ص۵۰۵. [13] . بحرانی، قواعد المرام، ص175; حلبی، تقریب المعارف، ص95; حمصی، المنقذ، ج2، ص240; حلی، کشف المراد، ص490; فاضل المقداد، ارشاد الطالبین، ص328
-
آیا پیامبر اکرم(ص) دارای مقام امامت است؟
تقوی پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در ارتباط میان نبوت و امامت
آیا پیامبر اکرم(ص) دارای مقام امامت است؟ توجه به دو نکته جواب این سوال را روشن خواهد کرد: 1. پیامبر اسلام مقامی بالاتر از تمام انبیاء و ملائکه دارد در روایتی خود ایشان بیان می کند: « إن الله تعالى فضل أنبياءه المرسلين على الملائكة المقربين وفضلني على جميع النبيين والمرسلين»[1] که خداوند پیامبرانش را بر فرشتگان مقربش برتری داد و مرا بر تمام انبیاء و فرشتگان برتری داد. در روایتی دیگر امیر المومنین می فرماید: «...مَا أَعْطَى اللَّهُ نَبِيّاً دَرَجَةً وَ لَا مُرْسَلًا فَضِيلَةً إِلَّا وَ قَدْ جَمَعَهَا لِمُحَمَّدٍ ص وَ زَادَ مُحَمَّداً عَلَى الْأَنْبِيَاءِ أَضْعَافاً مُضَاعَفَة...» [2] و در روایتی دیگر امام صادق (ع) می فرماید: "اِنَّ اللّٰهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُعْطِ الْأَنْبِيٰاءَ شَيْئاً الاّٰ وَ قَدْ أَعْطٰاهُ مُحَمَّداً(ص)"[3]همانا خداى عزّوجلّ هيچ چيزى را به انبيا اعطا نكرده، مگر آنكه آن را به محمّد(ص) اعطا كرده است. بر این اساس جمیع مقامات و فضائل انبیاء به پیامبر اسلام اعطا شده است و ایشان دارای مقامی بالاتر از تمام پیامبران و ملائکه هستند، لذا هنگامی که در قران مقام امامت برای حضرت ابراهیم امده است (و هنگامی که خدا ابراهیم را به اموری امتحان فرمود و او همه را به جای آورد، خدا به او گفت: من تو را به امامت خلق برگزیدم)[4] اگر این مقام عظیم برای حضرت ابراهیم ثابت است برای رسول خدا به طریق اولی ثابت می شود. 2. در روایات متعددی به امامت پیامبر اکرم تصریح شده است مانند روایت امام صادق (ع) : " فَالنَّبِيُّ ص إِمَامٌ وَ نَبِيٌّ وَ عَلِيٌّ (ع) إِمَامٌ لَيْسَ بِنَبِيٍّ وَ لَا رَسُول" ؛[5] پيامبر اكرم (ص) هم امام بود و هم نبىّ ،ولى على (ع) امام بود ولی نبی نبود . و یا خود حضرت على(ع) بر مقام امامت پيامبر اكرم(ص) تصریح می کند: "يٰا أَيُّهَا النّٰاسُ انَّ رَسُولَ اللّٰهِ(ص) امٰامٌ حَيّاً وَ مَيِّتاً" [6] اى مردم! همانا رسول خدا(ص) در حال حيات و ممات پيشوا و امام (همگان) است. و یا در نهج البلاغه حضرت بیان می کند: "فَهُوَ امٰامُ مَنِ اتَّقىٰ" [7] پيامبر اكرم(ص) پيشواى پرهيزكاران است. با دقت در این دو نکته روشن می شود که مقام امامت که مقامی رفیع است، همانند مقام نبوت و رسالت برای پیامبر اکرم (ص) ثابت بوده است. [1] . عیون اخبار الرضا ج1 ص 262- کمال الدین و تمام النعمه ج 1 ص 254 [2] . الاحتجاج / طبرسی / ج1 / ص 211. [3] . الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 225 [4] . آیه 124 سوره بقره [5] . شيخ صدوق، علل الشرائع، انتشارات داورى، قم، چاپ اول، ج 1، ص 175 . [6] . الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 451 [7] . نهج البلاغه ، فيض الاسلام ، خطبه 93 ، ص 279 . -
آیا مقام امامت از مقام نبوت و رسالت بالاتر است؟
تقوی پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در ارتباط میان نبوت و امامت
آیا مقام امامت از مقام نبوت و رسالت بالاتر است؟ نخست مفهوم سه واژه نبوت، رسالت و امامت را بیان نموده تا وجه برتری امامت از رسالت روشن شود. ۱ - مقام نبوت: نبی در لغت بمعنی خبر دهنده بکار رفته است[1]، بنابراین نبی به حامل خبر بزرگ و یا خبر دهنده از آن می باشد و در اصطلاح نیز نبی و پیامبر کسی است که بدون واسطه از خدا خبر میدهد[2] (بر این اساس نبوت یعنی خبر دادن بدون واسطه از سوی خدا.) بر این اساس قرآن می فرماید: «فَبَعَثَ اللهُ النَّبیّینَ مُبَشّرینَ و مُنْذرین»[3]، خداوند پیامبران را به عنوان مژده آورندگان و بیم دهندگان برانگیخت. در نتیجه می توان گفت: مقام نبوت یعنى دریافت وحى از خداوند و «نبى» کسى است که وحى بر او نازل مى شود و آنچه را به وسیله وحى دریافت مى دارد، چنانکه مردم از او بخواهند در اختیار آنها مى گذارد.[4] ۲ ـ مقام رسالت: «رسول» در لغت به معنای فرستاده و پیامبر و پیامآور است، و چنان که راغب میگوید: گاه به سخن و پیامی که برده میشود، رسول گفته میشود، چنانکه بر شخصی که رسالت را تحمل میکند نیز رسول گفته میشود و رسول و رُسُل بر انبیا و ملائکه اطلاق میشود و بر کسی که برای انجام کاری فرستاده شده باشد، نیز رسول گفته میشود[5]، و در اصطلاح رسول بر پیامبرانی اطلاق می شود که علاوه بر اخذ وحی و خبر دادن از جانب خدا، مسؤولیت ابلاغ رسالتی الهی را از جانب خدا بر دوش دارند و مأموریت دارند که آن رسالت را به مردم برسانند؛ لذا قرآن می فرماید: « وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ»[6] اگر روی برتافتید، بدانید که که فرستاده ما، جز ابلاغ روشن و رسالت، مأموریتی ندارد. بنابراین پیامبران از آن جهت که گیرندگان وحی الهی و حاملان خبر هستند، نبی نیز می باشند و از آن نظر که وظیفه ای را به عنوان ابلاغ رسالت بر عهده می گیرند، رسول نامیده می شوند. در نتیجه مقام رسالت یعنى مقام ابلاغ وحى و تبلیغ و نشر احکام خداوند و تربیت نفوس از طریق تعلیم و آگاهى بخشیدن، بنابراین رسول کسى است که موظف است در حوزه مأموریت خود به تلاش و کوشش برخیزد و از هر وسیله اى براى دعوت مردم به سوى خدا و ابلاغ فرمان او استفاده کند. [7] ۳ ـ مقام امامت: امام کلمه ای عربی به معنای رهبر و سرور است. [8] در مجمع البحرین نیز امام به معنای رهبر و کسی است که مردم از او پیروی می کنند. [9]اگرچه بین شیعیان امام به جانشینان پیامبر اکرم گفته می شود.[10] امامت از نظر قرآن، غیر از دو مقام (نبوت و رسالت) و توأم با اختیارات و تصرفاتی گسترده تر در راستای مدیریت و رهبری جامعه و پیشوایی مردم می باشد. در نتیجه مقام امامت یعنى رهبرى و پیشوائى خلق، در واقع امام کسى است که با تشکیل یک حکومت الهى و بدست آوردن قدرتهاى لازم، سعى مى کند احکام خدا را عملاً اجرا و پیاده نماید و اگر هم نتواند رسماً تشکیل حکومت دهد، تا آنجا که در توان دارد در اجراى احکام مى کوشد. به عبارت دیگر وظیفه امام اجراى دستورات الهى است در حالى که وظیفه رسول ابلاغ این دستورات مى باشد، بعضی از پیامبران مانند ابراهیم و پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) هرسه مقام را داشتند هم دریافت وحى مى کردند، هم تبلیغ فرمانهاى الهى، و هم در تشکیل حکومت و اجراى احکام تلاش مى کردند و هم از طریق باطنى به تربیت نفوس مى پرداختند. لذا می توان گفت امامت همان مقام رهبرى همه جانبه مادى و معنوى، جسمى و روحانى و ظاهرى و باطنى است، امام، رئیس حکومت و پیشواى اجتماع و رهبر مذهبى و مربى اخلاق و رهبر باطنى و درونى است و این مقام از سایر مقامات بالاتر می باشد. [11] با توجه به مطالب بیان شده برتری مقام امامت نسبت به مقام رسالت و نبوت روشن شد در هر حال بهترین دلیل برای برتری مقام امامت کلام خداوند در قران می باشد، آنجا که می فرماید: وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ،[12](به خاطر آوريد) هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض كرد: «از دودمان من (نيز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمىرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شايسته اين مقامند) آیه، مقام امامت را برای ابراهیم ـ علیه السلام ـ پس از آزمایشها و امتحانهای سنگین، و سربلندی آن حضرت از همه آنها، اثبات می کند. طبق روایتی از امام صادق ـ علیه السلام ـ حضرت ابراهیم، پس از این مقامات، به مقام امامت نائل آمد: (1)ـ مقام عبودیت؛ (2)ـ مقام نبوت؛ (3)ـ مقام رسالت؛ (4)ـ مقام خلّت (دوستی)؛ (5)ـ مقام امامت.[13] حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ پس از رسیدن به این مقام، از خداوند می پرسد که آیا مقام امامت، مخصوص خود اوست یا نوادگان و ذریه اش نیز این مقام را خواهند داشت. خداوند می فرماید: این سمت مخصوص پاکان و مردان خداست؛ بنابراین کسانی که در تمامی عمرشان، حتی یک بار، مرتکب ظلم و گناه و معصیتی شده باشند، شایسته این مقام الهی نیستند؛ و چه گناهی بالاتر از شرک؟ بنابراین حضرت ابراهیم تمام صفات نبوت را دارا بود و سپس امام شد، این مطلب به وضوح برتری مقام امامت بر رسالت را می رساند. [1] . ابن منظور، لسان العرب، ۲۰۰۰م، ج ۱، ص ۱۶۲ [2] . علامه حلی، الباب الحادي عشر، تحقیق مهدی محقق، ص۸ « النّبيّ (ص) هو الإنسان المخبر عن اللّه تعالى بغير واسطة أحد من البشر» [3] . بقره 213. [4] .تفسیر نمونه، مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه: 440. [5] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، دار القلم، ج 1، ص۳۵۳ [6] . تغابن 12 [7] .تفسیر نمونه، مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه: 440. [8] . ابن منظور، لسان العرب، ج 12، ص 24. [9]". فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج6، ص 10" قوله: إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً أي يأتم بك الناس فيتبعونك و يأخذون عنك، لأن الناس يَأُمُّونَ أفعاله أي يقصدونها فيتبعونها." - خلیل ابن احمد، العین، ج 8، ص 426" كل من اقتدي به، و قدم في الأمور فهو إمام" [10] . برای توضیح بیشتر در مورد معنی امام رجوع شود به سوال «تعریف امام در لغت و اصطلاح چیست؟» [11] .تفسیر نمونه، مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه: 441. [12] . بقره/124. [13] . قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ خَلِيلًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ خَلِيلًا قَبْلَ أَنْ يَجْعَلَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ الْأَشْيَاءَ قَالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قَالَ فَمِنْ عِظَمِهَا فِي عَيْنِ إِبْرَاهِيمَ قَالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ قَالَ لَا يَكُونُ السَّفِيهُ إِمَامَ التَّقِيِّ. کافی ج 1 ص 17 -
تفاوت بین رسول اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) در چیست؟
تقوی پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در ارتباط میان نبوت و امامت
تفاوت بین رسول اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) در چیست؟ وظیفه رسولان الهی دریافت شریعت از جانب خداوند و تبلیغ و حفظ آن بوده است و وصی پیامبر، وصی بر حفظ شریعت و وصی بر امت آن پیامبر نیز بوده است و فرق بین وصی و رسول آن است که رسول شریعت را از خداوند می گیرد و وصی، شریعت را از پیامبر و تا زمانی که وصی رسول در میان امت است، آن شریعت نیز توسط آن وصی سالم باقی می ماند. لذا در روایتی از پیامبراشاره شده است یا علی من انذار دهنده هستم و تو هدایتگر بر این امرهستی[1] از این روایت به دست می اید امام وظیفه ی هدایت کردن مردم بر طبق دین رسول خدا را دارد، در روایت دیگری امده است سدير گويد: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: قومى معتقدند كه شما معبوديد و از قرآن دليل بر آن آورند فرمود: اى سدير! گوشم، چشمم، تنم، خونم و مويم از اين مردم بيزار است و خدا هم از آنها بيزار است، اينان بر كيشِ من و كيش پدران من نيستند، به خدا سوگند، كه خدا مرا و آنها را در قيامت گرد هم نياورد جز آنكه بر آنها خشمگين باشد.گويد: گفتم: نزد ما مردمى باشند كه گويند: شما رسولان خدائيد فرمود: اى سدير! گوشم، چشمم، مويم، تنم، گوشتم و خونم از اينان هم بيزار است، خدا و رسولش از آنها بيزارند اينان بر كيش من نيستند و نه بر كيش پدرانم، به خدا سوگند كه روز قيامت خدا مرا و آنها را گرد هم نياورد جز آنكه بر آنها خشمناك است.گويد: گفتم: پس شما چه هستيد؟ فرمود: ما خزانه دار علمِ خدائيم، ما ترجمان و مفسر أمر خدائيم، ما مردمى معصوم و پاكيم، خدای تبارك و تعالى أمر به اطاعت ما فرموده و از نافرمانى ما نهی كرده، ما حجتِ رسائيم بر هر كه زير آسمان و روى زمين است.[2] حضرت در این روایت پیامبری را از خود نفی می کند و فرق ائمه با پیامبر را در این می دانند که انها مفسران امر الهی هستند که خداوند اطاعت انها را چون پیامبر واجب کرده است، لذا از انجا که مفسر امر الهی هستند دیگر دین جدیدی را نمی اورند به همین دلیل به انها وحی رسالی[3] نمی شود اما با ملائک در ارتباط هستند همچنانکه در روایتی حضرت باقر(علیه السلام) فرمودند امام کسی است که صوت ملائک را می شنود.[4] [1] . بحار الأنوار - العلامة المجلسي جلد : 35 صفحه : 400 «أَنَا الْمُنْذِرُ وَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ الْهَادِي إِلَى أَمْرِي» [2] . الكافي- ط الاسلامية / الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 269 «عن سَدِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ قَوْماً يَزْعُمُونَ أَنَّكُمْ آلِهَةٌ......» [3] . معرفت قرآنى نویسنده : معرفت، شيخ محمد هادى جلد : 1 صفحه : 260 ( وحى رسالى: وحى بدين معنا شاخصه نبوّت است و در قرآن بيش از هفتاد بار از آن ياد شده است ص 22) [4] . الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 176 «.... قُلْتُ الْإِمَامُ مَا مَنْزِلَتُهُ قَالَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ .....» -
وظایف امام چیست؟ امام علي(عليه السلام) در بخشی از خطبه 105 «نهج البلاغه» به وظايف پنج گانه پيشواى مسلمين و وظايف مسلمانان در ميان خود پرداخته و نكات مهمّى را در اين زمينه يادآور مى شود؛ مى فرمايد: (امام و پيشوا غير از آنچه به فرمان خدا بر عهده او نهاده شده وظيفه اى ندارد)؛ «إنَّهُ لَيْسَ عَلَى الْإِمَامِ إِلَّا مَا حُمِّلَ مِنْ أَمْرِ رَبِّه» وظايف امام(عليه السلام) و پيشوا از اين قرار است: 1. مواعظ الهى را به همه ابلاغ كند (و آموزش هاى لازم را در تمام زمينه ها به مردم بدهد) ؛ «اَلْإِبْلَاغُ فِي الْمَوْعِظَةِ. » 2. تلاش و كوشش در خيرخواهى [در تمام زمينه ها]؛ «وَ الْإِجْتِهَادُ فِي النَّصِيحَةِ» 3. احياى سنّت پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) [و اجراى تمام قوانين الهى]؛ «وَ الْإِحْيَاءُ لِلسُّنَّة» 4. اجراى حدود الهى نسبت به تمام مستحقّين [بدون تبعيض و بى كم و كاست]؛ «وَ إِقَامَةُ الْحُدُودِ عَلَى مُسْتَحِقِّيهَا» 5. پرداختن حقوق و سهم همگان [از بيت المال]؛ «وَ إِصْدَارُ السُّهْمَانِ عَلَى أَهْلِهَا» و به اين ترتيب، وظايف اصلى پيشواى مسلمين مشخّص شده است. لذا میتوان گفت امام دارای دو وظیفه اساسی میباشد، وظیفه اوّل حکومت سیاسی و رهبری جامعه، امام همچون پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) وظیفه دارد جامعه اسلامی را اداره کند که شامل مجموعه امور سیاسی، قضایی، نظامی می شود، البته هنگامی که خلافت و حکومت در اختیار آنان باشد و مردم نیز با آنها همراهی کنند لذا هنگامی که این جایگاه غصب شد حضرت زهرا(سلام الله علیها) در خطبه ای اینگونه فرمودند: اگر خلافت و اداره جامعه در دست علی(ع) می بود اگر مردم از مسیر درست منحرف می شدند انها را با نرمی و ملایمت به سوی مسیر درست سوق می داد و حکومتی تشکیل می شد که در ان خستگی و رنجی وجود نداشت باشد[1] لذا حاکمیت بر جامعه و اداره آن از شؤن امامت است. وظیفه دوم مرجعیت دینی است، همچنانکه پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) خود به شبهات پیرامون اسلام پاسخ می دادند و به بیان احکام دین و تفسیر قران می پرداختند و مرجع مردم در این امور بودند امام نیز چنین جایگاه و وظیفه ای دارد؛ در روایتی از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) امده است که یا علی تو وصی و جانشین من هستی همچنانکه هارون وصی موسی بود[2] و در روایتی دیگر حضرت علی(علیه السلام) را باب علم خود می دانند[3] یعنی بعد از من ان کسی که وظیفه هدایت مردم را دارد و مرجعیت علمی را داراست علی بن ابی طالب(علیه السلام) است لذا یکی از وظایف امام صیانت از دین، پاسخ به شبهات، بیان احکام، تفسیر قران وهدایت مردم است. [1]بلاغات النساء ص23 ابی طاهر ابن طیفور- زهرا(ع) برترين بانوى جهان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 224 [2] مقامع الفضل نویسنده : البهباني، الشيخ محمد علي جلد : 1 صفحه : 354 – اصول کافی ج8 ص 107 [3] إحقاق الحق و إزهاق الباطل نویسنده : التستري، القاضي نور الله جلد : 16 صفحه : 278- عیون اخبار الرضا ج2 ص 66
-
شرایط امامت چیست؟ بر اساس منابع امامیه امام باید منصوب از سوی خداوند باشد که این نصب به واسطه انتساب از سوی امام قبل اشکار می شود و همه امامان بعد از امام حسین از فرزندان ایشان هستند علاوه بر این امام باید شجاعت، عصمت و علم غیب داشته باشد. ویژگیهای امام معصوم بنابر باورهای شیعیان، امامان دوازدهگانه (علیهمالسّلام) دارای صفات ویژهای هستند که آنان را از دیگر مردم متمایز میسازند. این ویژگی ها در کلام امام رضا (ع) به نحو کامل بیان شده که بعض از آن صفات اشاره می گردد: 1. عصمت: یکی از صفات مهم امام و شرایط اساسی امامت، عصمت است. امام باید در فهم و بیان احکام دینی و نیز در عمل به آنها، مصون از خطا و لغزش باشد تا پیروان خود را به طور صحیح هدایت کند. [1] 2. علم و دانش: امام باید نسبت به آنچه لازمه امامت است آگاه باشد، یعنی معارف و احکام دین را کاملاً بداند تا بتواند مردم را نسبت به دین و وظایف دینی آنها آگاه نماید، و در اختلافات و منازعات میان آنان به حق داوری کند.[2] 3. شجاعت و دلیری: سومین ویژگی امام، شجاعت است که در رفع فتنهها و سرکوب کردن اهل باطل به آن نیاز دارد، زیرا بدون داشتن صفت شجاعت از عهده انجام وظایف امامت برنمیآید.[3] 4. زهد و تقوی: امام، امین مردم در بیتالمال و سرمایههای عمومیاست، لذا اگر زاهد و قانع نباشد، مغلوب شهوات و امیال نفسانی خویش گردیده، و خود و وابستگان خود را بر دیگران ترجیح میدهد، و در نتیجه از اجرای عدالت که از آرمانهای بزرگ امامت است باز میماند. 5. پیراستگی از عیوب جسمی و روحی: به طور کلی، امام باید از هرگونه عیب بدنی یا روحی پیراسته باشد؛ از جمله صفات جسمانی امام، سلامت از بیماریها و عیبهایی است که باعث انزجار مردم میشوند؛ مثلا هیچ گاه امام (علیهالسّلام) به بیماریهایی مانند جذام و پیسی دچار نمیشود. همچنین صفات باطنی امام (علیهالسّلام)، باید از نقایص نفسانی و خویهای ناپسند- مانند نادانی، دیوانگی و حسادت عاری باشد. زیرا تردیدی نیست که وجود چنین معایب و نقایصی مردم را نسبت به امام بیرغبت و بیاعتنا میکند، و از اعتبار او در نظر پیروان میکاهد.[4] 6. اعجاز: برخی از متکلمان توانایی امام بر آوردن معجزه را نیز از صفات او دانسته و گفتهاند: چه بسا لازم میشود که امام برای اثبات امامت خویش که مقام و منصبی الهی است نیازمند آوردن معجزه باشد.[5] 7. افضلیت امام: امام معصوم (علیهالسّلام) باید در صفات کمال - مانند دانایی و پارسایی و دادگری- از دیگر انسانها برتر باشد. [1] شرح تجرید الاعتقاد ص 367 [2] تلخیص المحصل ص430 [3] تلخیص المحصل ص430 [4] ارشاد الطالبین فاضل مقداد ص325-375 [5] تلخیص المحصل ص430-بحرانی ابن میثم قواعد المرام مبحث امام
-
تعریف امام در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ امام، واژه اي عربي و به معناي پيشوا، سرپرست و مقتدا است.[1] و راغب اصفهاني درباره اين واژه مي نويسد: «امام کسي است که به او اقتدا مي شود، چه شيء مورد اقتدا انسان باشد که به گفتار و کردارش اقتدا شود يا کتابي باشد يا شيء ديگري، چه اين اقتدا حق و صواب باشد و چه باطل و ناصواب»[2] در مجمع البحرین امده است امام یعنی پیشوا و کسی که از او پیروی می شود[3] و در اصطلاح به معنای ریاست و سرپرستی دینی بر همگان است که مشتمل بر ترغیب همه مردم در حفظ مصالح دینی و دنیایی آنها است و همینطور بازداشتن آنها از هر چه به ضرر دین و دنیای آنها تمام میشود.[4] این واژه در قرآن 12 بار استفاده شده که در تمام این موارد در معنای لغوی خود بکاربرده شده است لازم به ذکر است که در کلام شیعه اصطلاح امام برای 12 امام معصوم بکار می رود که جانشین های پیامبر می باشند و اگر برای غیر این افراد استفاده شود( مانند استفاده کلمه امام برای بزرگانی همچون امام خمینی، امام خویی و.....) به معنی لغوی آن یعنی سرپرست و رهبر است. [1] ابن منظور، لسان العرب، ج12، ص 24. [2] ابوالقاسم حسين بن محمد، راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن في غريب القرآن، ص 87. « و الإِمام: المؤتمّ به، إنسانا كأن يقتدى بقوله أو فعله، أو كتابا، أو غير ذلك محقّا كان أو مبطلا، و جمعه: أئمة» [3] . فخرالدین طریحی؛ مجمع البحرين، ج 6 ،ص 10: قوله: إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً أي يأتم بك الناس فيتبعونك و يأخذون عنك، لأن الناس يَأُمُّونَ أفعاله أي يقصدونها فيتبعونها.، خلیل بن احمد فراهیدی؛ العين ج8 ص426 : كل من اقتدي به، و قدم في الأمور فهو إمام. [4] . خواجه نصیر الدین طوسی؛ قواعد العقائد، ص 108. «الإمامة رئاسة عامّة دينيّة مشتملة على ترغيب عموم الناس في حفظ مصالحهم الدينيّة والدنياويّة، وزجرهم عمّا يضرّهم بحسبها.»
-
تعریف شیعه در لغت و اصطلاح چیست؟ شیعه در لغت به معنای گروهی است که در قول و نظر با هم یکی هستند و بر امری اجتماع دارند.[1] و گفته است قومی که بعضی از بعضی دیگر تبعیت می کنند[2] اما در اصطلاح شیعه به معنی پیرو و تابع است و برای کسانی که قائل به خلافت بلافصل حضرت علی علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام می باشند[3] و قائل به این هستند که جانشینان پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) از طریق نص شرعی و از جانب خداوند متعال انتخاب میشوند، گفته میشود. [1] . ابن منظور، لسان العرب، ج8، ص188، جاپ دارصادر- بیروت، تا1414ق [2] . الجوهری، ابونصر، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، ج3، ص1240 [3] . شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، اوائل المقالات، ص۳۵. "فهو على التخصيص لا محالة لا تباع أمير المؤمنين - صلوات الله عليه - على سبيل الولاء والاعتقاد لإمامته بعد الرسول - صلوات الله عليه وآله - بلا فصل ونفي الإمامة عمن تقدمه في مقام الخلافة وجعله في الاعتقاد متبوعا لهم غير تابع لأحد منهم على وجه الاقتداء"
-
تفاوت ولایت تکوینی و معجزه در چیست؟ برای بررسی تفاوت ولایت تکوینی و معجزه ابتدا باید تعریف هر کدام بیان شود در تعریف ولایت تکوینی: بیان می شود؛ ولایت تکوینی یعنی پیامبر و امام دارای ولایت و قدرت تصرف در کاینات را دارا هستند و می توانند در عالم تکوین تصرف نمایند مانند جان دادن به مجسمه یک پرنده گلی و زنده کردن آن.( أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ...)[1] تعریف معجزه: معجزه در لغت از عجز به معنای ناتوانی است یعنی مخالفان پیامبر در مقابله با نبی و پیامبر ناتوان هستند[2] به تعبیر دیگر؛ معجزه کاری است که دیگران را عاجز میکند[3] در اصطلاح نیز به معنای امر خارق عاده ای که مطابق با ادعای شخص است و سایرین عاجز از انجام آن می باشند[4] و برای اثبات منصب الهی همچون نبوت و امامت صورت می پذیرد. [5] تفاوت ولایت تکوینی با معجزه: با توجه به تعاریف بیان شده می توان گفت؛ تحقق اعجاز به دست پیامبر و ائمه به معنای ولایت تکوینی نیست بلکه معجزه و انجام امور خارق العاده تکوینی نشانه و نتیجه إعمال ولایت است و صاحب ولایت تکوینی توانایی انجام امور خارق العاده و معجزه را دارد؛ بنابراین ولایت تکوینی به معنای اعجاز و تحقق امر خارق العاده نیست، بلکه صاحب ولایت تکوینی در صورت اعمال ولایت، در عالم تکوین تصرف خارق العاده میکند. بعض بزرگان به این نکته تصریح کرده اند؛ که معجزه و کرامت شاهدی بر وجود قدرت ولایت تکوینی در افراد است[6]مرحوم ایت الله صافی در کتاب خود بیان داشته اند تصرفات و قدرت امام از تدابیر کلی الهی است که بر اساس مصالح به صورت اعجاز و خوارق ظهور پیدا می کند و این مورد به تواتر در روایات موجود است و انکار ان کار عاقلانه ای نیست[7] بر این اساس از نگاه متاخرین معجزه و کرامت از اثار و ظهورات ولایت تکوینی است. [1] . آل عمران: 49 [2] القاموس المحيط نویسنده : الفيروز آبادي، مجد الدين جلد : 2 صفحه : 181 "ومعجزة النبي، صلى الله عليه وسلم: ما أعجز به الخصم عند التحدي، والهاء للمبالغة" [3] كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم نویسنده : التهانوي، محمد علي جلد : 2 صفحه : 1575 " و بالجملة فالمعجزة أمر خارق يظهر على يد مدّعى النّبوة موافقا لدعواه،" [4] النكت الإعتقادية نویسنده : الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 35" المعجز هو الامر الخارق للعادة المطابق للدعوى المقرون بالتحدي المتعذر على الخلق الاتيان بمثله." [5] . "الذی یذهب الیه اصحابنا ان المعجزات یجوز ظهورها علی ایدی الائمه علیهم السلام " سید مرتضی، الذخیره فی علم الکلام، ص 332. [6] جوادی عاملی، کتاب شمیم ولایت، ص89 [7] ولایت تکوینی و تشریعی/لطف الله صافی گلپایگانی
-
نظر علمای شیعه در مورد ولایت تکوینی چیست؟ علماء بزرگ و سرشناس شیعه همگی قائل به ولایت تکوینی برای اهل بیت(علیهم السلام) میباشند و اگر اختلافی هم وجود داشته باشد، اختلاف در محدوده آن است وگرنه اصل دارا بودن ولایت تکوینی برای اهل بیت(علیهم السلام) از مسلمات نزد شیعیان محسوب میشود؛ اینک به کلام برخی از علماء بزرگ شیعه از متاخر و متقدم میپردازیم: قدمای شیعه از علمای بغداد و قم ولایت تکوینی را به معنای وقوع امر خارق عادت از امام پذیرفته اند در این مورد شیخ مفید بیان داشته است که وقوع امور خارق عادت یا معجزه از امام واجب نیست اما از نگاه عقلی اشکالی در وقوع ان نیست[1] در مکتب قم که مکتب روایی است علمای ان تحقق خارق عادت و معجزه را از امام متعدد نقل کرده اند که نشان از اعتقاد انها بر قدرت امام بر تحقق این امور است از باب نمونه مرحوم صدوق روایتی را نقل می کند که نشان از قدرت خارق عادت اصحاب امام زمان دارد[2] و مرحوم کلینی روایتی را نقل می کند که نشان از طی الارض امام جواد است،[3] در میان متاخرین اصل قدرت ولایت تکوینی یا تحقق امور خارق عادت برای امام ثابت است که از باب نمونه به بیان برخی از دیدگاه ها می پردازیم دیدگاه آیت الله خوئی(رحمت الله علیه):(فالظاهر أنه لاشبهة في ولايتهم على المخلوق باجمعهم)[4] دیدگاه علامه محمد حسین اصفهانی (کمپانی):( والنبي (صلى الله عليه وآله) والائمة (عليهم السلام) لهم الولاية المعنوية والسلطنة الباطنية على جميع الامور التكوينية والتشريعية)[5] دیدگاه آیت الله سید محمد هادی میلانی(رحمت الله علیه):(لهم الولایة الکلیة علی الأمور کلها، فإنهم وسائط فیضه المقدس)[6] دیدگاه امام خمینی(رحمت الله علیه):( الخلافةُ الإلهیةُ التکوینیة، و هی مختصّة بالخلَّص من أولیائه، کالأنبیاء المرسلین و الأئمة الطاهرین ـ سلام الله علیهم ـ)[7] لذا دانسته شد مسأله ولایت تکوینی امری مسلم در نزد شیعیان میباشد و اگر هم اختلافی میان علماء وجود داشته باشد، در مقدار و محدوده آن است. [1] . اوایل المقالات،ص68 فأما ظهور المعجزات عليهم والإعلام فإنه من الممكن الذي ليس بواجب عقلا ولا ممتنع قياسا، وقد جاءت بكونه منهم - عليهم السلام - الأخبار على التظاهر والانتشار فقطعت عليه من جهة السمع وصحيح الآثار [2] . کمال الدین،ج2،ص672 "إِنَّهُمْ لَيَفْتَقِدُونَ عَنْ فُرُشِهِمْ لَيْلًا فَيُصْبِحُونَ بِمَكَّةَ وَ بَعْضُهُمْ يَسِيرُ فِي السَّحَابِ يُعْرَفُ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِيهِ وَ حِلْيَتِهِ وَ نَسَبِهِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَيُّهُمْ أَعْظَمُ إِيمَاناً قَالَ الَّذِي يَسِيرُ فِي السَّحَابِ نَهَاراً." [3] . کافی،ج1، ص492 …… فَقَالَ لِي قُمْ بِنَا فَقُمْتُ مَعَهُ فَبَيْنَا أَنَا مَعَهُ إِذَا أَنَا فِي مَسْجِدِ الْكُوفَةِ فَقَالَ لِي تَعْرِفُ هَذَا الْمَسْجِدَ فَقُلْتُ نَعَمْ هَذَا مَسْجِدُ الْكُوفَةِ قَالَ فَصَلَّى وَ صَلَّيْتُ مَعَهُ فَبَيْنَا أَنَا مَعَهُ إِذَا أَنَا فِي مَسْجِدِ الرَّسُول ........ [4] . مصباح الفقاهة السيد الخوئي (6/ 32) [5] . حاشية المكاسب - الشيخ الأصفهاني (2/ 406) [6] . محاضرات فی فقه الامامیة(الخمس) – ص273 [7] . کتاب البیع، ج 2، ص 625.
-
آیا ولایت تکوینی غلو است؟ غلو در لغت بمعنی تجاوز کردن از حد و اندازه، و یا خارج شدن از حد اعتدال است. [1]در اصطلاح هم شیخ مفید در تعریف غلو گفته است: از حد گذشتن و بیرون رفتن از اعتدال و زیادهروی در حق پیامبران و امامان است [2]لذا بیان می شود غلوّ اعمّ از شرک است؛ مثلاً قول به تقدیس انبیا از اکل و شرب و منافات آن با مقام نبوّت، غلوّ است؛ امّا شرک نیست.[3] با توجه به ثابت بودن ولایت تکوینی برای اهل بیت، پذیرش ولایت تکوینی غلو و زیاده روی در حق آنان نمی باشد بلکه شناخت و پذیرش مقامات و کمالات آنان است که در سیره اهل بیت ثابت بوده است. بله بیان مقام و جایگاهی که منافی بندگی آنان باشد و در کلام و سیره اهل بیت مشاهده نشده به معنای غلو است و باید از آن پرهیز شود زیرا که اهل بیت(علیهم السلام) خود فرمودند( انچه ما در مورد خود نگفتیم شما در مورد ما نگویید )[4] اما بیان مقامات و فضایل ثابت آنان که در چهارچوب بندگی خداوند می باشد و بر اساس ادله متعدد و قطعی ثابت شده غلو نمی باشد. [1] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان عرب، مادۀ غلو، ج ۱۵، ص۱۳۲ [2] شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ص۱۰۹. [3] ولایت تکوینی و تشریعی/لطف الله صافی گلپایگانی/ ص 27 [4] "لَا تَقُلْ فِينَا مَا لَا نَقُولُ فِي أَنْفُسِنَا فَإِنَّكَ مَوْقُوفٌ وَ مَسْئُولٌ لَا مَحَالَة" الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 2 صفحه : 298
-
آیا ولایت تکوینی شرک است؟ در اسلام اصلی مهم تر و اساسی تر از «توحید» نیست. چنان که عقیده ای خطرناک تر و فاسدتر و باطل تراز "شرک" نیست: « وَ مَن یُشْرِکْ بِاللّه ِ فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّمآءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکانٍ سَحِیقٍ»؛[1] " هرکس به خدا شرک آرد همانند آن است که از آسمان در افتد و مرغان در فضا بدنش را با منقار بربایند، یا بادی تند او را به مکان دور در افکند." در مسأله ولایت تکوینی و تشریعی و مقامات و فضایل انبیا و اولیا علیهم السلام باید کمال توجّه را به این دو موضوع داشت، تا توحید صد در صد محفوظ باشد و به حریم آن تجاوزی نگردد، و مخلوق در مرتبه خالق شناخته نشود و از افراط در عقیده به جایگاه انبیا و اولیا و ولایت آنها به نحوی که سبب شرک گردد، جلوگیری شود. از سوی دیگر، از تفریط نیز باید پرهیز گردد و به بهانه دوری از شرک، نباید فضایل و مقامات و مناصبی را که انبیا و ائمه علیهم السلام دارند، انکار نمود. تفویضی که باطل و خلاف توحید است، دو معنی دارد: اوّل اینکه: بندگان در کارهای خود مستقل و فاعل بالاستقلال باشند و قضا و قدر الهی در کار نباشد، افعال عباد از حیطه اراده و نظم عامّ الهی در عالم خلقت خارج باشد. دوم اینکه: امر خلق، رزق، اماته، احیا، شفای بیماران، برقراری نظامات و تدبیر کاینات، به حجج الهی علیهم السلام یا به غیر ایشان واگذار شده باشد که فاعل بالاستقلال در این امور باشند و خدا از تدبیر امور و افعال کناره گیری کرده و عالم را به غیر خود سپرده باشد. واضح است که تفویض به این دو معنا، خلاف براهین عقلی و ادلّه شرعی است.[2] اما قادر بودن عبد، به طور ارتباط و غیر مستقل و بإذن اللّه، بر اماته و احیا و شفای بیماران و خلق و رزق، نه به عنوان اداره امور و خلق خلایق و ترتیب دادن نظام کلّی ارزاق و برقرار داشتن سازمان کاینات؛ بلکه طبق حِکم و مصالح عارضی و ثانوی، که در داخل این سازمان مناسب می شود، شرک نیست.[3] بر این اساس خداوند با وجود انکه مالک حقیقی ولایت است[4] اما ان را به هر کس که بخواهد عطاء میکند و ان فرد نیز ولایتش جزئی از ولایت الهی میباشد همچنانکه این ولایت را به حضرت عیسی داد و حضرت عیسی به اذن و ارده الهی از گل، مرغی را خلق کرد، قران در این مورد از قول حضرت عیسی میفرماید من از گل مجسمه مرغی ساخته و بر آن (نفس قدسی) بدمم تا به امر خدا مرغی گردد.[5] و با ولایت الله فرقش در این است که ولایت خداوند ذاتی خودش است و ولایت اولیاء و انبیاء غیر استقلالی و وابسطه به فیض الهی است، ولایت خداوند مطلق و نامحدود است اما ولایت انبیاء و اولیاء در قبال ولایت الهی محدود و مقید به اذن و اراده الهی است پس این ولایت تکوینی انبیاء و اولیاء در دایره کفر و شرک داخل نمی شود. [1] حج: 31. [2] «مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ یَفْعَلُ أَفْعالَنا، ثُمَّ یُعَذِّبُنا عَلَیْها، فَقَدْ قالَ بِالْجَبْرِ. وَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللّه َ فَوَّضَ أَمْرَ الْخَلْقِ وَالرِّزْقِ إِلی حُجَجِهِ علیهم السلام ، فَقَدْ قالَ بِالتَّفْوِیضِ. وَالْقآئِلُ بِالْجَبْرِ کافِرٌ، وَالْقآئِلُ بِالتَّفْوِیضِ مُشْرِکٌ» [3] ولایت تکوینی و تشریعی/لطف الله صافی گلپایگانی/ص22-26 [4] شورى: 9. «آيا آنها غير از خدا را ولى خود برگزيدند؟! در حالى كه ولى فقط خداوند است و اوست كه مردگان را زنده مىكند و اوست كه بر هر چيزى تواناست». [5] آل عمران: 49. (أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّه)
-
معنای ولایت تشریعی چیست؟ ولایت بر تشریع احکام و جعل قوانین و نظامات عبادی، معاملاتی، مالی، اقتصادی، سیاسی، قضایی، کیفری، اجتماعی و أحوال شخصی و تعلیم و تربیت و أمور دیگر را ولایت تشریعی گویند.[1] این ولایت اختصاص به خداوند دارد زیرا که تنها پرودگار عالم است که جز صلاح و خیر برای بندگانش چیز دیگری را مد نظر ندارد و از جعل قوانین سودی برای خود نمیخواهد و از هر گونه خطا و اشتباهی در امان است، قرآن نیز به ولایت تشریعی خداوند تصریح کرده است:( هیچ مرد و زن مومنی را در کاری که خدا و رسول حکم کرده اند اراده و اختیاری نیست)[2] با توجه به این آیه باید گفت خداوند در مورد امورات مختلفی که میشود در آنها وضع قانون کرد حکم صادر کرده است لذا هیچ کس در این امورات اجازه قانونگذاری بر اساس رای و نظر خود ندارد و قانونگذاری اختصاص به خداوند دارد؛ بر اساس همین آیه و آیات دیگرمانند آیه:( ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا و رسول و اولی الأمر اطاعت و پیروی کنید)،[3] پیامبران از جمله پیامبر اسلام وائمه(علیهم السلام) میتوانند قانونگذاری کنند و دیگران باید از آنها اطاعت کنند؛ در روایتی آمده است که خداوند بر اساس این آیه همه مومنان را امر به اطاعت از اهل بیت(علیهم السلام) تا روز قیامت کرده است؛[4] بر این اساس فقط خداوند اجازه قانونگذاری دارد و افرادی که به اذن و ارده الهی این اختیار به انها داده شده است. [1] . ولایت تکوینی و تشریعی/لطف الله صافی گلپایگانی/ ص 110 [2] . احزاب: 36. « وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ» [3] . نساء: 59. « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» [4] . کافی ج1 ص 276. .«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً- أَمَرَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ بِطَاعَتِنَا....
-
معنای ولایت تکوینی چیست؟ یکی از اعتقادات مهم و اساسی مذهب تشیع، ولایت تکوینی برای اولیا الله میباشد؛ یعنی پیامبر و امام دارای قدرت خارق العاده هستند و می توانند در عالم تکوین تصرف نمایند مثلا حضرت عیسی شخص مرده را که بر اساس طبیعت دیگر نباید زنده بشود را احیاء مینمود، یا به مجسمه جان میداد، یا از غیب خبر میداد[1] ویا در قرآن از آصف بن برخیا نام برده شده که به یک چشم بهم زدن توانست تخت بالقیس را برای حضرت سلیمان بیاورد.[2] لذا بیان می شود؛ عقلا و شرعا امکان دارد که خداوند به بندگان خاص خود بخاطر بیان مقام و جایگاه آنها یا اتمام حجت بر دیگران و یا مصالح دیگر، 1. ولایت و قدرت تصرف در کاینات را عطا کند. 2. ماموریت های خاصی مثل تدبیر امور البته فقط در مواردی که مامورند را عطا کند. 3. کاینات را مطیع و فرمانبر آنها سازد تا بر حسب اقتضا و مصلحت هر تصرفی را که مصلحت دیدند انجام دهند. چنین ولایتی برای رسول اکرم (ص) و ائمه طاهرین (ع) ثابت و محقق است و تصرفات آنها و اتفاقات مسلمی که تاریخ و احادیث متواتر آنها را حفظ کرده، قابل انکار و تردید نیست و حتی از بسیاری از بزرگان و خواص اصحاب ائمه و علما و زهاد نیز تصرفات و خوارق صادر شده است و این نوع ولایت نه شرک است و نه تفویض و نه غلو و نه مخالف با توحید می باشد.[3] امام هادی (ع) می فرمایند: «اِیابُ الْخَلْقِ ِالَیْکُمْ، وَحِسابُهُمْ عَلَیْکُمْ، وَفَصْلُ الْخِطابِ عِنْدَکُمْ، وَ آیاتُ اللهِ لَدَیْکُمْ»[4] بازگشت خلق خدا بسوى شماست و حسابشان با شماست و سخنى که حق و باطل را جدا کند نزد شماست و آیات خدا پیش شماست. [1] وَرَسُولًا إِلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ ۖ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ ۖ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّهِ ۖ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ – (آل عمران – 49) [2] قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَٰذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ ۖ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ (نمل – 40) [3] ولایت تکوینی و ولایت تشریعی/ لطف الله صافی گلپایگانی/ص94 [4] زیارت جامعه کبیره
-
اقسام ولایت کدامند؟ با توجه به استعمال ولایت می توان گفت کلمه ولایت در نگاه اول به ولایت شیطانی (وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً)[1] و ولایت الهی ( اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ)[2] قابل تقسیم می باشد. اما آنچه در کلام بزرگان هنگام بیان اقسام ولایت مطرح است ولایت الهی است که ولایت و سلطنتی حقیقی می باشد و بالذات برای خداوند است و خداوند این ولایت را به پیامبران و اولیاء خود عطاء نموده است. لذا بیان می شود که ولایت دو قسم می باشد ولایت تکوینی و ولایت تشریعی. ولایت تکوینی یعنی پیامبر و امام دارای قدرت خارق العاده هستند و می توانند در عالم تکوین تصرف نمایند، مانند جان دادن به مجسمه یک پرنده گلی و زنده کردن آن.( أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ...)[3] ولایت تشریعی یعنی پیامبر و امام از سوی خداوند صاحب شریعت شناخته می شوند و اجازه دارند احکام را تشریع و بیان نمایند.( وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ...)[4] [1] . نساء: 119 [2] . بقره: 257 [3] . آل عمران: 49 [4] . احزاب: 36
-
آیا امام دارای ولایت است؟ بله، امام هم ولایت تکوینیه دارد و هم ولایت تشریعی. آیات متعددی از قرآن و روایات بسیاری ولایت را برای امام ثابت کرده است که در سؤالات قبل به برخی از آنها اشاره شد. خداوند در برخی از آیات قرآن ولایت خود را به پیامبر و اهل بیت داده است، مانند: 1. «ولی شما و پیامبر او و کسانی که ایمان آورده اند و نماز برپا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند، تنها خداست»[1] هیچ مسلمانی شک ندارد که خداوند بر همه چیز در عالم اختیار غایی دارد و منطقاً امکان پذیر است که اختیار خود را به صورت «محدود» و «تا حد معینی» به دیگران بدهد. اما کلمه «إنّما» در آیه برای تحدید شدید است، پس دلالت بر این دارد که خداوند این اختیار را فقط به پیامبر بزرگوارش محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) داده است، سپس آیه گروه دیگری را به این فهرست اضافه میکند که گویا همان اختیاری را که خدای متعال به پیامبر گرامیش داده به آنان نیز داده است که با «الذین یقیمون الصلوة...» بیان شده که جز امام علی (ع) نیست. 2. «اى مؤمنان! از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولیای امر خود اطاعت کنید.»[2] این آیه نیز مانند آیه قبل نشان می دهد که ولایت، آن حجت جهانی، از خدای متعال سرچشمه می گیرد و او اولین است، سپس به رسول و اولی الامر رسیده است. روایات متعددی بر ولایت تشریعی امام دلالت دارد در روایتی در توضیح ایه (انا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما اراک الله) امده است خداوند این امر را به کسی تفویض نکرده است مگر به پیامبر و ائمه (علیهم السلام) و این امر جاری در میان اوصیاء پیامبر است[3] در روایت دیگری امده است خداوند پیامبرش را تربیت کرد و بعد انچه را اراده کرده بود بر قوامش، به پیامبر خود تفویض کرد و هر انچه به پیامبر تفویض شده است به ما ائمه نیز تفویض شده است[4] از این روایات به دست می اید که اهل بیت(علیهم السلام) دارای ولایت در تشریع، به معنای مجرای قانون الهی بودن و حق اطاعت مطلق داشتن هستند و همچنین دارای ولایت تکوینی می باشند و دلیل بر آن روایات متعدد در این امر است؛ در روایتی امده است که حضرت علی(علیه السلام) فرمودند به من فضائلی عطا شده است که به هیچ کس داده نشده است از جمله مرگ و میرها و گرفتاریها را می دانم، به نژادهای افراد و احکام واقعی اگاهم و به اذن الهی به افراد مژده می دهم،[5] در زیارت جامعه کبیره نیز امده است انچه از نعمات از اسمان بر زمین جاری است به اذن اهل بیت(علیهم السلام) است،[6] بر این اساس همچنانکه قرآن این مقام را برای پیامبر خود ثابت دانسته ائمه(علیهم السلام) هم دارای ولایت تشریعی و تکوینی هستند و بر همه افراد و باطن همه چیز ولایت دارند. [1] . مائده: 55. [2] . النساء: 59. [3] . الکافی، ج1، ص268 [4] . الکافی،ج1،ص268 [5] . الکافی، ج1، ص197 [6] . عیون اخبار الرضا، ج1، ص30