رفتن به مطلب

تقوی

کارشناس عقائد
  • تعداد ارسال ها

    157
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    1

تمامی مطالب نوشته شده توسط تقوی

  1. چرا حضرت علی(علیه‌السلام) در جریان اهانت به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و آتش زدن درب خانه اقدامی نکردند؟ در ابتدا لازم به ذکر است که در طول تاریخ اسلام موارد مشابه این واقعه بسیار اتفاق افتاده که بخاطر وجود مصالحی افراد مجبور به سکوت شدند و این عدم واکنش و سکوت مختص به جریان امیر المومنین نبوده است. همچنانکه در جریان مسلمان شدن خانواده عمار نقل شده است که مادر عمار و پدرش زیر شکنجه به شهادت رسیدن و این در حالی بود که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، منظره شکنجه شدن عمار و مادر و پدرش را در مکه می‌دید و می‌فرمود: ‌ای خاندان یاسر! صبور باشید که وعده‌گاه شما بهشت است.[1] حتی در واقعه شورش بر علیه عثمان آمده است که سُودَانُ بْنُ حُمْرَانَ خود را به عثمان رساند و ضربه ای زد که موجب قطع انگشت زن عثمان شد و نسبت به همسر عثمان رفتار ناشایستی انجام داد.[2] در گزارشی دیگر راوی می گوید؛ من از کسانی بودم که در روز حمله به خانه عثمان داخل خانه او شدم. هنگامی که نزدیک او شدم زنش از اندرون بیرون آمد. من همسرش را سیلی زدم عثمان نگریست و نفرین کرد.[3] آیا می توان گفت: چرا عثمان از زنش دفاع نکرد، چرا هیچ واکنشی از خود نشان نداد و حاضر شد که ببیند افرادی به همسر او اهانت کرده و متعرض همسر او شوند! نکته دیگری که لازم به بیان است؛ امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) در مرحله اول و زمانی که آن‌ها قصد تعرض به همسرش را داشتند، از خود واکنش نشان داد و با عمر برخورد کرد، او را بر زمین زد، با مشت به صورت و گردن او کوبید؛ اما از آن جایی که مامور به صبر بود از ادامه مخاصمه منصرف و طبق فرمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صبر پیشه کرد. در حقیقت با این کار می‌خواست به آن‌ها بفهماند که اگر مامور به شکیبائی نبودم و فرمان خدا غیر از این بود، کسی جرات نمی‌کرد که این فکر را حتی از مخیله‌اش بگذراند؛ اما آن حضرت مثل همیشه تابع دستورات الهی بود. آلوسی مفسر بزرگ اهل سنت روایتی را از منابع شیعه[4] نقل می کند و ماجرا را شرح می دهد: عمر عصبانی شد و درب خانه علی را به آتش کشید و داخل خانه شد، فاطمه(سلام‌الله‌علیها) به طرف عمر آمد و فریاد زد: «یا ابتاه، یا رسول الله»! عمر شمشیرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوی فاطمه زد، تازیانه را بلند کرد و بر بازوی فاطمه زد. (با مشاهده این ماجرا) علی (علیه‌السّلام) ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینی و گردنش کوبید.[5] حضرت علی(علیه‌السلام) با وجود سختی‌های فراوانی که در جریان این اتفاق بر ایشان گذشت، به دلیل دستوری که از سوی رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مبنی بر صبر دریافت کرده بودند، این مصائب را تحمل کردند؛ سید رضی‌ در کتاب شریف "خصائص‌الائمه" به این موضوع اشاره کرده و نوشته است که رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) دستور صبر داده بودند: «عَلَیْکَ بِالصَّبْرِ عَلَی مَا یَنْزِلُ بِکَ منهم حَتَّی تَقْدَمُوا عَلَیَّ».[6] تو را به بردباری در برابر آنچه که از این گروه به تو خواهد رسید سفارش می‌کنم، صبر کن تا بر من وارد شوی. در روایتی طولانی از سلیم بن قیس هلالی نقل شده که امیرمؤمنان(علیه‌السلام) به عمر فرمودند:«یَا ابْنَ صُهَاکَ لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَعَهْدٌ عَهِدَهُ اِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) لَعَلِمْتَ اَنَّکَ لا تَدْخُلُ بَیْتِی»[7]. ‌ای پسر صحّاک! اگر مقدرات خداوند و پیمان و سفارش رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نبود، هر آینه می‌فهمیدی که تو قدرت ورود به خانه مرا نداری. لذا اصلیترین دلیل در رفتار امیرالمومنین (علیه‌السلام)، شخصیت حضرت و فرمانپذیری کامل او از رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می باشد. امیرالمومنین (علیه‌السلام) به نحو کامل به دستور خداوند در آیه «ما آتاکم الرسول فخذوه...»[8]عمل می نمود. در روایت دیگری رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به امیرمؤمنان (علیه‌السلام) می فرماید: هنگام از بين رفتن حق خودت و هتك حرمتت صبر كن! حضرت علی (عليه السلام) می گوید: «به خدايي كه دانه را شكافت و مردم را آفريد، شنيدم كه جبرئيل به پيامبر(صلي الله عليه و آله) گفت كه يا محمد! علي را آگاه كن كه حرمتت هتك مي‌شود». در ادامه حضرت علی (عليه السلام) مي‌فرمايد: «من نیز قبول كردم و راضي شدم، هر چند حرمتم هتك شود و سنت‌ها معطل ماند.....»[9] لازم به ذکر است که علت پیمان و سفارش به صبر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مصالحی بود که در کلام خود امیرالمومنین با عبارتی دیگر بیان شده: آنجا که حضرت میفرماید: دیدم که صبر بر این کار، بهتر از تفرقه‌آفرینی در میان مسلمانان و ریخته شدن خون ایشان است و این در حالی است که مردم به تازگی مسلمان شده اند و دین نوپای اسلام همانند مشکی است که هرگونه بی توجهی به آن میتواند موجب فساد آن شود و کمترین قدرتی میتواند آن را به نابودی بکشاند.[10] این سخنان امام به این معنا بود که هرگونه درگیری داخلی در مرکز خلافت اسلامی می توانست جان اهل بیت پیامبر را به خطر بیندازد[11] و فرصت را در اختیار دشمنان اسلام و منافقان قرار دهد تا به راحتی نهال نوپای اسلام را از ریشه بخشکانند. مخصوصا در شرایطی که خطر حمله پادشاه روم که هم مرز با کشور اسلامی بود، وجود داشت و چندین بار بین سپاه روم و سپاه اسلام هم جنگ در گرفته بود. در نتیجه بر اساس روایات شیعه، دلیل اصلی صبر حضرت علی (ع) در برابر این حادثه، دستور صریح پیامبر اکرم (ص) بوده است که ایشان را به صبر در برابر سختی‌ها و هتک حرمت ها توصیه فرموده‌اند. این دستور حضرت نیز به جهت حفظ وحدت مسلمانان و جلوگیری از درگیری‌های داخلی بوده است. [1] انساب الاشراف للبلاذري: البلاذري جلد : 1 صفحه : 158 https://B2n.ir/u03778 / الإصابة في تمييز الصحابة: العسقلاني، ابن حجر، جلد: 8، صفحه : 190. https://lib.eshia.ir/40173/8/190 [2] تاريخ الطبري = تاريخ الرسل والملوك، وصلة تاريخ الطبري : الطبري، أبو جعفر جلد : 4 صفحه :391 https://lib.eshia.ir/40077/4/391 / الکامل فی التاریخ: الجزری، عز الدین بن الاثیر ابی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰ه) ، ج۲، ص۵۴۴، تحقیق عبدالله القاضی. https://lib.eshia.ir/40048/2/544 / البدایة والنهایة: القرشی الدمشقی، اسماعیل بن عمر بن کثیر ابو الفداء (متوفای۷۷۴ه)، ج۷، ص۲۱۰، ناشر:مکتبة المعارف - بیروت. https://lib.eshia.ir/40019/7/210 [3] كرامات الأولياء - من شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة : اللالكائي جلد : 9 صفحه : 132 https://B2n.ir/x87277 [4] . کتاب سلیم بن قیس هلالی: الهلالی، سلیم بن قیس، ص387 https://B2n.ir/h83079 [5] تفسير روح المعاني - ط دار العلمية: الألوسي، شهاب الدين جلد : 2 صفحه : 120 https://b2n.ir/s22456 [6] خصائص الائمة، السید شریف الرضی، ج1، ص73 https://B2n.ir/g87199 [7] کتاب سلیم بن قیس هلالی: الهلالی، سلیم بن قیس، ص387 https://B2n.ir/h83079 [8] حشر، 7 https://B2n.ir/b97609 [9] الكافي- ط الاسلامية: الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 282 https://b2n.ir/h32988 [10] شرح نهج البلاغة: ابن ابي الحديد، جلد : 1، صفحه : 308 https://lib.eshia.ir/15335/1/308 [11]همچنانکه حضرت فرمودند: پس در كار خويش انديشه كرده، ديدم در آن هنگام به‌غير از اهل بيت خود و بنى‌هاشم ياورى ندارم و ايشان هم نمى‏‌توانستند با آن همه مخالفين ستيزه كنند، لذا راضى نشدم كه آن‌ها كشته شوند. «فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي مُعِينٌ إِلَّا أَهْلُ بَيْتِي فَضَنِنْتُ‏ بِهِمْ عَنِ الْمَوْتِ وَ أَغْضَيْتُ عَلَى الْقَذَى وَ شَرِبْتُ عَلَى الشَّجَا وَ صَبَرْتُ عَلَى أَخْذِ الْكَظَم‏» نهج البلاغة: السيد الشريف الرضي، خطبه:26، جلد: 1، صفحه: 68 https://lib.eshia.ir/10419/1/68
  2. چرا تاریخ دقیق شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) مشخص نیست؟ اختلاف در تاریخ دقیق شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) یکی از سوالاتی است که همواره ذهن شیعیان را به خود مشغول کرده است. دلایل مختلفی برای این اختلاف وجود دارد که ریشه در شرایط خاص آن دوره زمانی دارد. دلیل اصلی این اختلاف چیست؟ یکی از مهم‌ترین دلایل این اختلاف، عدم وجود سیستم دقیق ثبت وقایع تاریخی در آن دوره است. در آن زمان، رویدادهای مهم بیشتر به صورت شفاهی نقل می‌شدند و به‌ندرت به صورت مکتوب ثبت می‌شدند. این مسئله تنها مختص به شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نبوده و برای سایر اهل بیت (علیهم السلام) نیز صادق است. [1] علاوه بر این، نوع نگارش و رسم‌الخط آن دوره نیز نقش مهمی در این اختلاف ایفا کرده است.[2] در آن زمان، خط کوفی که فاقد نقطه بود، رایج بوده است. همین موضوع باعث می‌شده که کلمات مشابه، مانند "خمسة و سبعون" (75) و "خمسة و تسعون" (95)، به اشتباه خوانده شوند. این اشتباهات در نقل شفاهی روایات و همچنین در نسخه‌های خطی، موجب اختلاف نظر در تاریخ دقیق شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) شده است. روایات مختلف درباره تاریخ شهادت بر اساس روایات مختلف، دو نظر اصلی در مورد تاریخ شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) وجود دارد: 75 روز بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله): برخی از روایات، از جمله روایات نقل شده از امام صادق و امام باقر (علیهما السلام)، حاکی از آن است که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) 75 روز پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به شهادت رسیده‌اند. مرحوم کلینی(رحمه الله علیه) در "کافی" روایتی از امام صادق(علیه السلام) در این زمینه آورده است[3]؛ علامه مجلسی(رحمه الله علیه) نیز روایتی از امام باقر(علیه السلام) در تأیید این مدت نقل می‌کند[4]. برخی از مورخین نیز تاریخ شهادت حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) را 75 روز بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) بیان کرده‌اند؛ مثلاً ابن ابی ثلج بغدادی در کتاب "تاریخ الأئمة" می‌نویسد که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) 75 روز بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) زندگی کردند.[5] 95 روز بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله): روایات دیگری نیز وجود دارند که تاریخ شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را 95 روز پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) ذکر کرده‌اند. از باب نمونه در روایتی جابر بن عبدالله أنصاری نقل کرده که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نود و پنج روز پس از پیامبر اکرم(ص) زندگی کردند. [6] لذا بزرگانی مانند؛ شیخ مفید،[7] سید بن طاووس،[8] کفعمی در المصباح[9] و علامه طبرسی در "اعلام الوری" می‌نویسند که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در سوم جمادی‌الآخر سال یازدهم هجری وفات کردند و مدت 95 روز بعد از رحلت پدرشان زندگی کردند.[10] نتیجه‌گیری با توجه به دلایل ذکر شده و همچنین روایات مختلف، نمی‌توان با قطعیت تاریخ دقیقی را برای شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) مشخص کرد. اما آنچه مهم است، احترام به همه روایات معتبر و برگزاری مراسم عزاداری در هر دو تاریخ می‌باشد. که امری پسندیده و سبب پاداش و قرب در نزد پروردگار عالم خواهد بود. [1] به عنوان مثال: در مورد ولادت امام حسین(علیه السلام) اینگونه آمده است: در سوم شعبان سال چهارم هجری در مدینه متولد شد و به نظر برخی در پنجم شعبان سال چهارم هجری متولد شده اند؛ تعریب منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، المیلانی، السید هاشم، ج1، ص523 https://B2n.ir/n14543 [2] برای آشنایی بیشتر با رسم الخط آن عصر، می توانید به مقاله "تاریخچه رسم الخط قرآن و سیر و تحول آن" نوشته سید مهدی سیف مراجعه نمایید. https://B2n.ir/x41844 [3] الکافی، الشیخ الکلینی، ج1، ص241 https://B2n.ir/q02047 [4] بحار الانوار، العلامة المجلسی، ج 43، ص7 https://b2n.ir/t61971 [5] مجموعة نفیسة فی تاریخ الائمة، مجموع من العلماء، ج1، ص12 https://B2n.ir/y35171 [6] كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر: علي بن محمد الخزاز، صفحه : 65. https://lib.eshia.ir/16054/1/65 [7] مسار الشیعة: الشیخ المفید، ج1، ص31 https://B2n.ir/q36667 [8] الإقبال بالأعمال الحسنة - ط الحديثة: السيد بن طاووس، جلد، 3، صفحه: 161 https://b2n.ir/k72517 [9] المصباح – جنة الأمان الواقیة و جنة الایمان الباقیة، الشیخ ابراهیم الکفعمی العاملی، ج1، ص511 https://B2n.ir/s77714 [10] زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام، ترجمه اعلام الوری، عطاردی، 1عزیزالله، ص 226 https://B2n.ir/p72545
  3. آیا دعای عهد واقعا از امام صادق (ع) است؟ یکی از دعاهای معروف شیعیان که در عصر غیبت به منظور بیعت و تجدید عهد با امام زمان (عج) خوانده می‌شود، دعای عهد است. بسیاری از ما این دعا را خوانده‌ایم و به فضیلت آن اعتقاد داریم. اما آیا این دعا واقعا از امام صادق (ع) روایت شده و دعایی معتبر است؟ دیدگاه علما بسیاری از علما و بزرگان دین، از جمله سید بن طاووس در کتاب مصباح الزائر،[1] ابن مشهدی در کتاب المزار الکبیر،[2] کفعمی در کتاب‌های المصباح[3] و البلد الامین[4] و علامه مجلسی در کتاب‌های بحار الانوار و زاد المعاد[5] این دعا را نقل کرده‌اند. علامه مجلسی(رحمه الله علیه) در سه جای از کتاب بحار الانوار این دعا را می آورد. ایشان در یک جا با ذکر سند، دعا را از کتاب العتیق نقل می کند.[6] منظور علامه از کتاب عتیق، کتابی است که به دست یکی از محدثین قدیم نگاشته شده است و ایشان این کتاب را در نجف دیده اند.[7] مرحوم کفعمی بنا بر نقل علامه مجلسی بر این باور است که این کتاب نگاشته شیخ جلیل أبي الحسين محمّد بن هارون التلعكبريّ است.[8] مرحوم آقا بزرگ تهرانی نیز این دیدگاه را تایید می کند.[9]و در جایی دیگر از بحار با ذکر سندی که با پدر خودشان آغاز می شود، این دعا را ذکر می کند[10] مرحوم علامه مجلسی در نقل دیگری این دعا را با استناد به نقل مرحوم سید بن طاوس می آورد.[11] لذا می توان گفت علما به این دعا استناد کرده‌اند و آن را از امام صادق (ع) روایت کرده‌اند. ادله اعتبار دعا عهد اعتبار روات: افرادی که این دعا را نقل کرده‌اند، از جمله علمای بزرگ شیعه هستند و به روایات و احادیث مسلط بوده‌اند. تکرار در منابع مختلف: این دعا در کتاب‌های مختلف و توسط علما و محدثین متعددی نقل شده است. محتوای دعا: مضمون این دعا با اعتقادات شیعه سازگاری کامل دارد و هیچ تناقضی با آموزه‌های دینی ندارد. اگر چه در ارتباط با سند این دعا می توان اشکال نمود و بیان کرد بعضی از روات ضعیف هستند اما در پاسخ گفته می شود: با توجه به اعتماد علما( علما و محدثین بزرگی که این دعا را نقل کرده‌اند، به آن اعتماد کامل داشته‌اند) و قاعده تسامح در ادله سنن (در صورت پذیرش این قاعده همچنانکه بسیاری از علما این قاعده را پذیرفته اند)[12] می توان استحباب این دعا را اثبات نمود. نتیجه‌گیری: با توجه به آنچه گفته شد، می‌توانیم با اطمینان بگوییم که دعای عهد از دعاهای معتبر شیعه است و خواندن آن توصیه می‌شود. اگرچه ممکن است برخی ابهامات جزئی در مورد سند این دعا وجود داشته باشد، اما با توجه به اعتماد بزرگان دین و محتوای زیبای این دعا، می‌توان به صحت و اصالت آن اطمینان داشت. [1] مصباح الزائر نویسنده : السيد علي بن موسى بن طاووس جلد : 1 صفحه : 455 https://B2n.ir/h63612 [2] المزار نویسنده : محمد بن المشهدي جلد : 1 صفحه : 663 https://ito.lib.eshia.ir/86086/1/663 [3] المصباح- جنة الأمان الواقية و جنة الإيمان الباقية: الكفعمي العاملي، الشيخ ابراهيم جلد : 1 صفحه : 549 https://B2n.ir/j52237 [4] . البلد الأمين و الدرع الحصين نویسنده : الكفعمي العاملي، الشيخ ابراهيم جلد : 1 صفحه : 82 https://lib.eshia.ir/71752/1/82 [5] . زاد المعاد ـ مفتاح الجنان نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 1 صفحه : 542 https://lib.eshia.ir/86781/1/542 [6] بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 86 صفحه : 284 https://B2n.ir/t40071 [7] همان، جلد : 1 صفحه : 16 https://B2n.ir/p78866 [8] همان، ص33 https://B2n.ir/r95453 [9] الذّريعة إلى تصانيف الشّيعة ط اسماعیلیان نویسنده : الطهراني، آقا بزرك جلد : 20 صفحه : 323 https://B2n.ir/d44314 [10]بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 94 صفحه : 41 https://B2n.ir/t20795 [11] بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 102 صفحه : 111 https://lib.eshia.ir/11008/102/111 [12] الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة: البحراني، الشيخ يوسف، ج: 4، ص:202-203 https://B2n.ir/u18265
  4. چرا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشکلات شیعیان را حل نمی‌کند؟ شیعیان بر این باورند که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حجت خداوند بر روی زمین است و خداوند تمامی امور را از طریق ایشان جاری می‌سازد. زمین به برکت وجود ایشان پایدار مانده است. از سوی دیگر، گزارش‌های متعددی از ملاقات با ایشان و اعجازهایی که برای رفع حوائج و برطرف کردن مشکلات شیعیان انجام داده‌اند، وجود دارد. که نشان‌دهنده لطف و توجه ایشان به برطرف کردن مشکلات و سختی های جامعه شیعه است.[1] با این حال، انجام این امور بدین معنی نیست که پیامبران و امامان (علیهم السلام) باید تمام مشکلات جامعه را حل کنند و اثبات حقانیت آنان متوقف بر این امر باشد، چرا که در طول تاریخ بشریت، انبیاء الهی علی رغم توانی بر انجام امور خارق‌العاده [2]و قدرت بر برطرف کردن مشکلات و سختی ها، خود و پیروان آنان در راستای حفظ دین خدا با چالش‌ها و مشکلات متعددی مواجه شده‌اند و خداوند آنان را به تلاش و کوشش در راه حق امر کرده است، حتی در شرایطی که ممکن بود جان خود را از دست بدهند.[3] با وجود اینکه از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) معجزات متعددی صادر شده است،[4] پیروان دین اسلام نیز در زمان حضور در مکه، سختی‌های متعددی را متحمل شده و حتی تعدادی تحت شکنجه‌های مشرکان جان خود را از دست داده‌اند.[5] لذا باید گفت که طبیعت این عالم بر این اساس است که امور بر اساس تلاش و کوشش بشری انجام می شود. [6] در خصوص حرکت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز باید گفت که انتظار نمی‌رود که اداره امور شیعیان به‌طور کامل به صورت اعجاز انجام شود و هیچ‌کس در جامعه شیعه با مشکلی مواجه نشود. این امر بخشی از زندگی انسانها در دنیای مادی است. همان‌طور که امام خمینی (ره) در مورد وقایع پس از ظهور می‌فرماید: «برخی گمان می‌کنند در یک شب همه امور معجزه‌آسا اصلاح می‌شود؛ در حالی که پس از ظهور حضرت، کوشش‌ها و فداکاری‌ها برای سرکوب ستمکاران صورت خواهد گرفت. اگر توقع دارید که در یک شب همه امور بر طبق اسلام و احکام خداوند متعال متحول شود، این یک اشتباه است و در تمام طول تاریخ بشر چنین معجزه‌ای روی نداده و نخواهد داد. روزی که ان‌شاءالله تعالی مصلح کل ظهور نماید، گمان نکنید که یک معجزه خواهد شد و یک روزه عالم اصلاح خواهد شد، بلکه با کوشش‌ها و فداکاری‌ها، ستمکاران سرکوب و منزوی خواهند شد.» [7] در نتیجه می توان گفت که خداوند زندگی انسان‌ها در دنیای مادی را بر پایه آزمون و امتحان،[8] آزادی اراده [9]و تعلیم و تربیت جامعه قرار داده است. آزادی اراده انسانها در بسیاری از زمانها سبب ایجاد سختی ها و مشکلات می شود[10] و از طرفی امتحان های الهی با ایجاد مشکلات و سختی ها همراه است که سبب رشد و تعالی انسانها و تربیت جامعه خواهد بود. بنابراین، نمی توان بیان داشت که اگر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجود دارد و زنده هستند، باید تمامی مشکلات شیعیان حل شود و حضرت با انجام امور خارق‌العاده تمام مشکلات را از سر راه جامعه شیعه بردارند. همچنانکه در زمان جد بزرگوارشان، رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و سایر پیامبران الهی (علیهم السلام) نیز به این صورت نبوده است. [1] السلطان المفرج عن أهل الإيمان فيمن رأى صاحب الزمان: علي بن عبد الكريم النيلي، جلد: 1، صفحه: 37 https://B2n.ir/s22222 [2] به عنوان مثال، حضرت عیسی (ع) که در قرآن اشاره شده است: آل عمران: 49 «أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ ۖ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّهِ ۖ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ» و یا ماجرای حضرت موسی (ع): بقره: 50 «وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْنَاكُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ». [3] سوره مائده آیات: 21 تا 26 [4] مانند معجزه رد شمس: من لا يحضره الفقيه: الشيخ الصدوق، جلد: 1، صفحه: 203 https://B2n.ir/d20365 [5] الصحيح من سيرة النبي الأعظم (ص): العاملي، السيد جعفر مرتضى، ج: 3، ص: 221 https://B2n.ir/d72024 [6] سوره نجم: 39 «وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ» [7] صحیفه امام: الخميني، السيد روح الله، ج21، ص447 https://B2n.ir/f66899 [8] . بقره: 155 «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ» [9] . كهف: ٢٩ «وَقُلِ الحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ» [10] . شورى : ٣٠ «وَما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ»
  5. چگونه می شود ادعای نواب اربعه مبنی بر نیابت از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در عصر غیبت صغری اثبات کرد؟ در دوران غیبت صغری، چهار نفر به عنوان نمایندگان امام زمان تعیین شدند که به آن‌ها نواب اربعه گفته می‌شود. این افراد عبارت بودند از: عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری. اما چگونه می‌توانیم ادعای این افراد مبنی بر نیابت از امام زمان (عج) را باور کنیم؟ چرا باید به نواب اربعه اعتماد کنیم؟ تایید نواب اربعه بر گرفته از وثاقت آنها است، و وثاقت تمام نواب زمانی تایید می شود که وثاقت نایب اول تایید شود زیرا که سر سلسله نیابت از عثمان بن سعید آغاز می شود و نواب بعدی مقام خود را از او گرفته‎اند لذا با اثبات وثاقت او وثاقت دیگر نواب نیز ثابت است، همچنانکه عدم مخالفت بزرگان امامیه با نیابت نواب اربعه خود بهترین شاهد بر صدق ادعای نواب اربعه بر نیابت از امام زمان است و نشان از اینکه بزرگان امامیه و جامعه شیعه این نیابت را پذیرفته اند و برای آنها در طول تاریخ هیچ جای شک و شبهه ای در مورد این نیابت نبوده است. در تایید وثاقت نایب اول باید گفت که عبدالله بن جعفر حمیری از احمد بن اسحاق نقل می کند که روزی خدمت امام هادی(علیه السلام) رسیدم و عرض کردم سرورم من گاه در این شهر هستم و گاه نیز حضور ندارم و در زمانی که حضور دارم برایم ممکن نیست که همیشه به خدمت شما برسم سخن چه کسی را بپذیرم و از چه کسی اطاعت کنم؟ ایشان فرمودند ابوعمرو (عثمان بن سعید) مورد اعتماد و امین من می باشد هر آنچه بگوید از من گفته و هر آنچه که به شما برساند از من رسانده است؛ زمانی که امام هادی(علیه السلام) به شهادت رسیدند به خدمت امام حسن عسکری(علیه السلام) رسیدم و همان سوال را از ایشان نیز پرسیدم ایشان نیز مانند پدرشان جواب دادند و فرمودند ابوعمرو مورد اطمینان و امین پدرم و من در ایام حیات و مماتم می باشد هر آنچه بگوید از من گفته و هر پیغامی که برایتان بیاورد از من آورده است.[1] همچنین در روایت دیگری امام حسن عسکری(علیه السلام) فرمودند: فرزندم امام شما پس از من است و خلیفه بعد از من می باشد و شما او را نخواهید دید و عثمان بن سعید واسطه بین او و شما می باشد. سخن او را قبول کنید که او نائب امام شما می باشد.[2] نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که علاوه بر عثمان بن سعید فرزند او محمد بن عثمان نیز از سوی امام امین و مورد اعتماد معرفی شده است که او نیز بعد از پدر به مقام نیابت رسید در این مورد نقل شده که امام حسن عسگری فرمودند عثمان بن سعید و فرزند او مورد اعتماد من هستند و آنچه به تو برسانند از سوی من رسانده اند و آنچه بگویند از جانب من گفته اند. پس سخن آن دو را گوش فرا ده و فرمان آن دو را اطاعت کن که آنها مورد اعتماد و امین هستند.[3] از آنجا که انتصاب سایر نواب از سوی عثمان بن سعید و فرزند او است لذا با تایید وثاقت او و فرزندش محمد بن عثمان جایگاه و مقام دیگر سایر نواب نیز ثابت می شود و با توجه به اخبار موجود در انتصاب نایب سوم از سوی محمد بن عثمان و نایب چهارم از سوی حسین بن روح به عنوان جانشین محمد بن عثمان هیچ جای شک و شبهه ای در وثاقت نواب باقی نمی‎ماند. لذا در گزارشی آمده است که محمد بن عثمان در هنگام وفات، بزرگان شیعه را جمع کرده و همه را به حسین بن روح نوبختی ارجاع داد و او را جانشین خود اعلام کرد[4] و در عظمت او به همین مقدار کفایت می کند که نقل شده است ابوسهل نوبختی درباره رازداری حسین بن روح گفته است اگر او امام را زیر دامن خود پنهان دارد و بدنش را با قیچی قطعه ‌قطعه کنند تا او را نشان دهد، هرگز چنین نخواهد کرد.[5] در مورد علی بن محمد سمری نیز باید گفت که مرحوم حسین بن روح به او وصیت کرد و او را جانشین خود قرار داد[6] و در توقیعی که از حضرت مهدی در مورد او صادر شده است، آمده: ای علی بن محمد خداوند پاداش برادران دینی تو را در مصیبت تو بزرگ دارد. تا شش روز دیگر خواهی مرد. پس امر حساب و کتاب خود را مرتب کن و درباره جانشینی این مقام نیابت به کسی وصیت مکن. زیرا غیبت دومی فرا رسیده است.[7] نتیجه‌گیری به طور خلاصه می توان گفت: · تایید امامان معصوم (ع): امامان معصوم (ع) به ویژه امام حسن عسکری (ع) به صراحت بر وثاقت و اعتمادپذیری عثمان بن سعید و فرزندش تاکید کرده‌اند. آن‌ها گفته‌اند که هر آنچه این دو نفر می‌گویند، از جانب امام است. · انتقال نیابت از نایبی به نایب دیگر: هر یک از نواب اربعه، نایب بعدی را مشخص کرده است و این نشان می‌دهد که انتصاب آن‌ها از سوی امام زمان (عج) بوده است. توقیعات و نامه‌های امام زمان (عج): نواب اربعه توقیعات و نامه‌هایی از سوی امام زمان (عج) دریافت می‌کردند که نشان از ارتباط مستقیم آن‌ها با امام زمان (عج) داشت. کرامات و معجزات: نواب اربعه کرامات و معجزاتی داشتند که نشان از ارتباط خاص آن‌ها با امام زمان (عج) بود. با توجه به این شواهد و دلایل، می‌توانیم به طور قطع بگوییم که نواب اربعه به حق به عنوان نمایندگان امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوران غیبت صغری عمل می‌کردند. [1] الغيبة: الشيخ الطوسي جلد : 1 صفحه : 354 https://B2n.ir/m09801 [2] همان: صفحه 357 https://lib.eshia.ir/15084/1/357 / بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث: العلامة المجلسي جلد : 51 صفحه : 347 https://B2n.ir/s76502 [3] الكافي- ط الاسلامية: الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 330 https://B2n.ir/w53433 [4] الغيبة : الشيخ الطوسي جلد : 1 صفحه : 371 https://B2n.ir/e79856 [5] همان، ص 391 https://B2n.ir/a42491 [6] همان، ص 394 https://B2n.ir/w97288 [7] كمال الدين و تمام النعمة : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 516 https://B2n.ir/b18265
  6. آیا حکومت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حکومتی همراه با جنگ و قتال است؟ این پرسش یکی از پرسش‌های مهمی است که درباره امام زمان (عج) و حکومت عدل جهانی ایشان مطرح می‌شود. برخی روایات به جنگ و قتال در زمان ظهور اشاره دارند، اما آیا این به معنای آن است که حکومت ایشان مبتنی بر خشونت و جنگ خواهد بود؟ امام زمان (عج)، نماد مهربانی و عدالت در ابتدا لازم به بیان است که امام زمان (عج) به عنوان امامی معصوم، همدمی رفیق، پدری دلسوز، برادری حامی، (همانند) مادر مهربانی نسبت‌به فرزند خردسالش، پناه امت در گرفتاری‌های هولناک است.[1] در کلام امام علی (ع) مهربانی ائمه (ع) نسبت به مردم با چنین تعبیری بیان شده؛ همانا ما در شادی شما شادیم و در غم و اندوه شما اندوهناک هستیم.[2] در روایات متعدد بر این نکته تأکید شده است که امام زمان (عج) مایه رحمت برای جهانیان هستند[3] و به دنبال برقراری صلح و عدالت[4] در جهان می‌باشند. چرا ممکن است جنگ رخ دهد؟ اگرچه امام (عج) به دنبال صلح و اجرای عدالت هستند، اما ستمگران و دشمنان امام زمان (عج) با برپایی حکومت عدل ایشان مخالفت خواهند کرد و به جنگ خواهند پرداخت. حضرت نیز استقرار حکومتش غیر طبیعی نخواهد بود هر چند در تشکیل حکومت اعجاز هایی صورت می گیرد. بر این اساس طبیعی است که در این راه نبرد ها و جنگ هایی رخ دهد و این امر عیب و نقصی بر حضرت وارد نمی کند. به تعبیر دیگر جنگ‌هایی که در زمان ظهور رخ می‌دهد، تحمیل شده بر امام زمان (عج) است. این دشمنان هستند که با اهداف ایشان مخالفت کرده و به جنگ می‌پردازند. روایات درباره جنگ نکته دیگری که لازم است توجه شود اینکه روایات کشتار و جنگ بر دو قسم هستند: 1. وقایع پیش از ظهور: برخی از آن‌ها مربوط به حوادث و فتنه‌های پیش از ظهور است و هیچ ربطی به دوران ظهور ندارد و تنها ناظر به اوضاع نابسامان جهان پیش از ظهور می‌باشد. 2. وقایع ظهور: روایاتی که مربوط به دوران ظهور و حکومت امام زمان (عج) است نیز بیشتر توسط اهل سنت نقل شده که به علت مرسل بودن و وجود سند ضعیف قابل پذیرش نیستند. و یا اگر در منابع امامیه وجود دارد از نظر اعتبار قابل اعتنا نیست البته باید گفت در روایات صحیح به این نکته اشاره شده است که حضرت در دوران ظهور جنگ ها و نبرد هایی دارند. در روایتی آمده است که بشیر نبال می گوید؛ آنگاه که به مدینه رسیدم. به امام باقر (ع) عرض کردم آنان می گویند که اگر مهدی قیام کند کار ها به خودی خود برای او برقرار می شود و به اندازه ي يك ظرف حجامتي خون نمي ريزد. حضرت فرمود: هرگز چنين نيست! سوگند به آن كه جانم در دست اوست! اگر كارها، خود به خود براي كسي هموار مي شد، مسلما براي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در زماني كه دندان هاي پيشين آن حضرت شكسته و صورت اش زخمي شد، درست و برقرار مي گرديد! هرگز چنين نيست! سوگند به آن كه جانم به دست اوست! كار به آن جا مي انجامد كه ما و شما عرق و خون بسته شده را پاك كنيم. سپس پيشاني خود را پاك كرد.[5] این روایت نشان دهنده این است که هنگام تشکیل حکومت به دست امام زمان (عج) جنگ های سختی بین او و دشمنانش رخ خواهد داد. امام زمان (عج) و روش برخورد با دشمنان امام زمان (عج) همانند دیگر ائمه(ع) نخست به موعظه و ارشاد می‌پردازد و در صورت لزوم اقدام به شروع جنگ و نبرد خواهد کرد. اهتمام حضرت بر هدایت انسان‌ها به‌ اندازه‌ای زیاد است که آن حضرت برای ارشاد مردم از تمام ابزارها استفاده خواهد کرد. امام صادق (ع) در این‌باره فرموده‌اند: «هیچ معجزه‌ای از معجزات انبیاء و اوصیا نیست مگر اینکه به جهت تمام شدن حجّت بر دشمنان خداوند مانند آن را بدست قائم ما (عج) ظاهر خواهد کرد».[6] لذا دشمنان حضرت، که حضرت با آنها خواهد جنگید و آنها را به قتل خواهد رساند، کسانی خواهند بود که پس از آشکار شدن حقیقت و تمام شدن حجت باز بر گمراهی خود تعصب بورزند و از اطاعت حضرت سرپیچی کنند. نتیجه‌گیری به طور خلاصه، اگرچه در زمان ظهور ممکن است جنگ‌هایی رخ دهد، اما هدف اصلی امام زمان (عج) برقراری صلح و عدالت است. جنگ‌ها در واقع برای دفاع از حق و مقابله با ظلم و ستم انجام می‌شوند. امام زمان (عج) به عنوان نماد مهربانی و عدالت، تلاش می‌کند تا با کمترین خشونت ممکن، جهانی عادلانه و پر از صلح را ایجاد کند. [1] الكافي- ط الاسلامية: الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 200 https://B2n.ir/f82123 [2] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث: العلامة المجلسي جلد : 26 صفحه : 154 https://B2n.ir/x55322 [3] الكافي- ط الاسلامية: الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 528 https://B2n.ir/r95593 / كمال الدين و تمام النعمة : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 287 https://B2n.ir/y10443 [4] . الغيبة للنعماني: النعماني، محمد بن إبراهيم جلد : 1 صفحه : 297 https://lib.eshia.ir/15220/1/297 / إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات : الشيخ حرّ العاملي جلد : 5 صفحه : 70 https://lib.eshia.ir/71405/5/70 [5] كتاب الغيبة للنعماني : النعماني، محمد بن إبراهيم جلد : 1 صفحه : 284 https://B2n.ir/n11298 [6] . إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات: الشيخ حرّ العاملي جلد : 5 صفحه : 328 https://lib.eshia.ir/71405/5/328/137 / معجم أحاديث الإمام المهدي ع : الكوراني العاملي، الشيخ علي جلد : 3 صفحه : 380 https://lib.eshia.ir/15258/3/380
  7. چگونه امام غایب می‌تواند ما را هدایت کند؟ در پاسخ به این پرسش که «امام زمان که غایب هستند، چطور می‌توانند به ما کمک کنند و ما را هدایت کنند؟» باید گفت درست است که غیبت امام باعث می‌شود که ما نتوانیم مستقیماً از ایشان کمک بگیریم و از نور امامتشان بهره‌مند شویم. اما این مساله به این معنی نیست که امام ما را رها کرده‌اند. امام همیشه به فکر ما هستند و وظیفه هدایت ما را بر عهده دارند. از حضرت مهدی (عج) نقل شده كه فرموند: ما در رعايت حال شما كوتاهى نمى كنيم و شما را فراموش نمى كنيم، اگر جز اين بود گرفتاريها بر شما فرود مى آمد و دشمنان، شما را ريشه كن مى كردند پس تقواى خداى بزرگ را پيشه خود سازيد.[1] اما ممکن است پرسیده شود: «اگر امام غایب هستند، چطور می‌توانند ما را هدایت کنند؟» در جواب باید گفت که امام به دلیل علم گسترده‌ای که دارند،[2] می‌توانند به شیوه‌های مختلف ما را هدایت کنند. حتی اگر ما ایشان را نبینیم، ایشان می‌تواند بر اعمال و رفتار ما تاثیر بگذارد. برای مثال: تایید اعمال ما: امام می‌تواند اعمال ما را تایید کند و به ما نشان دهد که در مسیر درست هستیم. مثلاً در داستان حاج علی بغدادی[3]، امام به او اطمینان داد که خمس‌هایی که داده، مورد قبول است. هدایت علما: امام می‌تواند به علما کمک کند تا فتواهای درست بدهند و مردم را راهنمایی کنند. مثلاً در مورد فتوایی که شیخ مفید داده بود[4]، امام به او نشان داد که اشتباه کرده است و او را هدایت کردند. ایجاد ارتباط با امام: امام می‌تواند با ایجاد ارتباط با برخی افراد، به طور غیر مستقیم به همه ما پیام برساند. مثلاً در همان داستان حاج علی بغدادی، امام با ظاهر شدن به شکل یک سید، به او توصیه‌هایی کردند و او را به مسیر درست هدایت کردند. پس حتی در زمان غیبت هم، امام ما را فراموش نکرده‌اند و به روش‌های مختلف به ما کمک می‌کنند. مهم این است که ما به امام اعتقاد داشته باشیم و تلاش کنیم که طبق دستورات ایشان عمل کنیم. در نتیجه: غیبت امام به معنای قطع ارتباط با امام نیست. امام همیشه همراه ما هستند و به روش‌های مختلف مانند تایید اعمال، هدایت علما و حتی گاهی ایجاد ارتباط مستقیم با برخی افراد، جامعه را هدایت می‌کنند. بر همین اساس نیز در تبیین فایده امام غایب فرموده اند او همانند خورشید پشت ابر است[5] که هر چند مردم قادر به دیدن خورشید نباشند اما از فوائد خورشید حتی پشت ابر بهره مند هستند. لذا غیبت امام مانعی برای وظیفه هدایتگری او نمی باشد. [1] . راوندی، هبة الله بن حسین، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۹۰۳ https://lib.eshia.ir/15052/2/903 / طبرسی، احمد بن علی، احتجاج، ج۲، ص۳۲۳ https://lib.eshia.ir/15016/2/323 [2] الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 260 (بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع يَعْلَمُونَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ وَ أَنَّهُ‌ لَا يَخْفَى عَلَيْهِمُ الشَّيْ‌ءُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ‌) https://B2n.ir/z11714 [3] «این داستان درباره یک مرد به نام حاج علی بغدادی است که مبلغی از سهم امام را به علما داده بود. او قصد داشت مابقی را هم به یکی از علما بدهد و به همین خاطر به سمت کاظمین حرکت کرد. در میانه راه، به طور اتفاقی با امام زمان (عج) روبرو شد و مدتی را با ایشان همراه بود. در این مدت، حاج علی بغدادی سوالات مختلفی از امام پرسید و امام هم به سوالات او پاسخ دادند». النجم الثاقب في أحوال الإمام الحجّة الغائب: الطبرسي النوري، حسين، ج: 2، ص: 152 https://B2n.ir/q15062 [4] «در احولات شیخ مفید آمده است که روزی مردی به درب خانه شیخ مفید می‌رود و از او می‌پرسد که زنی باردار فوت کرده، باید چه کاری انجام دهند؟ آیا باید شکم زن را بشکافند و جنین را بیرون بیاورند یا اینکه مادر و جنین را با هم دفن کنند؟ شیخ مفید به او می‌گوید که مادر و جنین را با هم دفن کنند. اما در بین راه، مردی سوار بر اسب به او می‌رسد و می‌گوید که شیخ مفید گفته است شکم مادر را بشکافید و جنین را بیرون بیاورید. شخص سوال کننده هم همین کار را می‌کند. وقتی به شیخ مفید برمی‌گردد و ماجرا را تعریف می‌کند، شیخ متوجه می‌شود که امام زمان (عج) کسی است که به جای او این فتوا را داده است.» محمد بن سلیمان، تنکابنی، قصص العلماء، ص399 https://B2n.ir/t75706 [5] كمال الدين و تمام النعمة: الشيخ الصدوق، جلد: 1، صفحه: 207 https://B2n.ir/t89708
  8. وضعیت شیعیان در عصر ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چگونه خواهد بود؟ بر اساس روایات و متون اسلامی، شیعیان در عصر ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از وضعیت بسیار مطلوبی برخوردار خواهند بود. برخی از ویژگی‌های جامعه شیعه در عصر ظهور که در روایات به آن اشاره شده: تدریس صحیح قرآن: شیعیان به تعلیم صحیح قرآن کریم می‌پردازند و از بدعت‌ها و انحرافات در تفسیر و آموزش آن جلوگیری می‌کنند. امیرالمومنین(علیه السلام) می فرماید: گویا شیعیان ما را در مسجد کوفه می بینم که خیمه ها را برپا کرده اند و به مردم قرآن را چنان که نازل شده است، می آموزند.[1] ارتقاء سطح علمی و معنوی: عقل و دانش مردم به اوج خود رسیده و درک عمیقی از معارف اسلامی پیدا می‌کنند. در روایتی از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است که در زمان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عقول مردم کامل می شود و مردم به درک بالایی دست پیدا می کنند.[2] استقامت جسمانی و معنوی: شیعیان از جسمی قوی و روحی استوار برخوردار بوده و در برابر مشکلات و سختی‌ها مقاومت می‌کنند. در روایتی از امام سجاد (علیه السلام) در این مورد آمده است خداوند رنج را از شیعیان ما دور می کند و دلهای آنها را چون پاره آهن قرار می دهد و خداوند قدرت هر مرد از آنها را برابر با چهل مرد قرار می دهد و آنها حاکمان زمین خواهند شد؛[3] مشابه همین روایت از امام باقر (علیه السلام) نیز نقل شده که نکته اضافه ای دارد؛ دل هايتان همانند پاره هاي آهن مي گردد؛ به گونه اي که اگر با آن دل ها به کوه بزنيد، کوه ها را مي شکافد و از جا مي کند.[4] سلامتی کامل: بیماری‌ها و ضعف‌ها از میان رفته و شیعیان از سلامتی کامل برخوردار می‌شوند. در روایتی از امام باقر (علیه السلام) آمده است کسی که مهدی اهل بیت را درک کند اگر دارای بیماری باشد صحت پیدا کند و اگر دچار ضعف باشد قوت پیدا کند.[5] ارتباطات گسترده و سریع: شیعیان به راحتی و سرعت با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و از اخبار و اطلاعات به روز بهره‌مند می‌شوند. در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است در زمان قیام قائم ما خداوند شنوایی و بینایی شیعیان ما را تعمیم می دهد تا دیگر بین آنها و امام واسطه و فاصله ای نباشد. هنگامی که با آنان سخن می‌گوید، آنان می‌شنوند و به او نگاه می کنند در حالی که او در جای خود است.[6] در روایت دیگری آمده است شیعه در زمان مهدی اگر چه در مشرق باشد می تواند برادر خود را که در مغرب است ببیند و همچنین اگر در مغرب باشد می تواند برادر خود را که در مشرق است ببیند.[7] رفاه و آسایش: با برقراری عدالت و توزیع عادلانه ثروت، رفاه و آسایش برای همه مردم فراهم می‌شود. از امام باقر(ع) نقل شده است که: «همه‏ى اموال جهان در نزد مهدى گرد آید، آنچه در دل زمین است و آنچه بر روى زمین، آنگاه حضرت مهدى به مردم بگوید: بیایید و این اموال را بگیرید. اینها، همان چیزهایى است که براى به دست آوردن آن، قطع رحم کردید. و نزدیکانتان را رنجانیدید، خون‏هاى بناحق ریختند و مرتکب گناهان شدید، بیایید و بگیرید.[8] در جاى دیگرى مى‏فرماید: «مهدى در هر سال دو مرتبه به مردم مال می بخشد و در هر ماه دو مرتبه سهمیه غذایی می دهد. بین مردم به تساوی رفتار می کند تا نیازمندى به زکات باقى نماند، و صاحبان زکات، زکاتشان را نزد محتاجان شیعه می آورند ولی آنها نمی پذیرند، پس آنان إصرار می کنند و در اطراف منازل و خانه‏هایشان می گردند تا زکات را از آنان قبول کنند اما مردم بیرون می آیند و می گویند: ما را نیازى به پول شما نیست. [9] آبادانی زمین و افزایش برکات: زمین آباد شده و از نعمت‌های فراوان برخوردار می‌شود. از پیامبر گرامى اسلام نقل شده است که: «امت من در زمان ظهور مهدى، به نعمت‏هایى دست مى‏یابند که پیش از آن، در هیچ دوره‏اى دست نیافته بودند. در آن روزگار آسمان باران فراوان دهد و زمین هیچ رویدنى را در دل خود نگاه ندارد. [10] امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «حکومت او، شرق و غرب جهان را فرا مى‏گیرد و گنج‏هاى زمین، براى او ظاهر مى‏شود و در سرتاسر جهان، جاى ویرانى باقى نخواهد ماند، مگر اینکه آن را آباد خواهد ساخت.[11] از حضرت على(ع) نیز نقل شده است که: «زمین آن‏چه در اعماق خویش دارد، براى او، بیرون دهد و همه امکانات و برکات خویش را در اختیار او گذارد.»[12] حاکمیت عدالت و امنیت: ظلم و ستم ریشه کن شده و عدالت و امنیت در سراسر جهان حاکم می‌شود. ابوسعید خدرى مى‏گوید: «پیامبر(ص) فرمود: بشارت می دهم شما را به مهدی؛ برانگیخته می شود در امت من در هنگام اختلاف مردم و زلزله ها. پس زمین را پر می کند از قسط و عدل، همانطور که از ظلم و جور پر شده باشد. از او خشنود خواهند بود، ساکنان آسمان و ساکنان زمین و اموال را صحیح تقسیم می کند. شخصی از آن حضرت پرسید: معنای تقسیم صحیح چیست؟ ایشان فرمودند: به تساوی در میان مردم و فرمودند: خداوند پر می کند قلبهای امت محمد را از بی نیازی، و عدل او (مهدی) همگان را فرا می گیرد.[13] حضرت على(ع) مى‏فرماید: اگر قائم ما قيام كند، آسمان بركت هاى خود را فرو مى ريزد و زمين گياهانش را مى روياند و كينه و دشمنى از دلهاى بندگان رخت برمى بندد و درندگان و چرندگان با هم مى سازند، تا آنجا كه یک زن در حالی که زيور به سر و گردن دارد، عراق را تا شام مى پيمايد و جز بر سبزه ها گام نمى نهد و هيچ درنده اى آشفته و هراسانش نمى كند. [14] به طور خلاصه، شیعیان در عصر ظهور به کمال انسانی و سعادت دنیوی و اخروی دست پیدا خواهند کرد. [1] كتاب الغيبة للنعماني نویسنده : النعماني، محمد بن إبراهيم جلد : 1 صفحه : 318 https://B2n.ir/g70579 [2] الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 25 https://B2n.ir/f13406 [3] الخصال نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 541 https://B2n.ir/d29156 [4] الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 8 صفحه : 294 https://lib.eshia.ir/11005/8/294 / بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 52 صفحه : 335 https://B2n.ir/j32848 [5] الخرائج و الجرائح : الراوندي، قطب الدين جلد : 2 صفحه : 839 https://lib.eshia.ir/15052/2/839 / بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 52 صفحه : 335 https://B2n.ir/j32848 [6] الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 8 صفحه : 241 https://B2n.ir/d52693 [7] بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 52 صفحه : 391 https://B2n.ir/d56705 [8] كتاب الغيبة نویسنده : النعماني، محمد بن إبراهيم صفحه : 237 https://lib.eshia.ir/15220/1/237 [9] بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء: العلامة المجلسي ج: 52 ص:390 https://lib.eshia.ir/11008/52/390 [10] الملاحم و الفتن في ظهور الغائب المنتظر(عج) نویسنده : السيد بن طاووس جلد : 1 صفحه : 71 https://lib2.eshia.ir/86593/1/71 / بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 51 صفحه : 83 https://lib.eshia.ir/11008/51/83 [11] . كمال الدين و تمام النعمة: الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 331 https://lib.eshia.ir/27045/1/331 [12] . نهج البلاغه، خطبه 138:«و تخرج له الارض افالیذ کبدها و تلقى الیه سلما مقالیدها» https://lib.eshia.ir/26580/1/128 [13] . غاية المرام وحجة الخصام في تعيين الإمام : البحراني، السيد هاشم، ج : 7 ، ص: 112 https://lib.eshia.ir/70601/7/112 [14] الخصال نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 626 https://lib.eshia.ir/15339/2/626
  9. فلسفه غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چیست؟ برای غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حکمت های متعددی در روایات بیان شده است که به بعضی از آنان اشاره می شود: 1. امتحان و آزمایش کردن مردم برای شناخت مومن حقیقی؛ از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده است؛ امتحان و آزمایش مردم یکی از حکمت های غیبت می باشد که تنها مومن حقیقی بر امامت او ثابت قدم خواهد ماند.[1] و یا در روایتی از امام کاظم (علیه السلام) بیان شده است وقتی پنجمین فرزندم غایب شد، مواظب دین خود باشید. مبادا کسی شما را از دین خارج کند. او ناگزیر غیبتی خواهد داشت، به طوری که گروهی از مؤمنان از عقیده خویش برمی‏گردند. خداوند به وسیله غیبت، بندگان خودش را آزمایش می‏کند.[2] مرحوم کلینی نیز روایتی را با این مضمون از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است.[3] 2. حفظ جان امام از گزند و آسیب حاکمان ستمگر؛ زراره در این مورد می گوید که حضرت باقر(علیه السلام) فرمودند همانا برای قائم ما (حضرت مهدی علیه‌السلام) قبل از ظهورش، غیبتی است گفتم: غیبت به چه علتی خواهد بود؟ حضرت در حالی که اشاره به شکمش کرد، فرمود: می‌ترسد (که او را بکشند).[4] 3. عدم بیعت امام با هیچ حاکم طاغوت و ستمگر؛ امیر المومنین(علیه السلام) فرمودند: موقعي كه قائم ما (حضرت مهدي) قيام كند بيعت كسي بر گردن او نخواهد بود و به همين دليل تولد او به صورت مخفي انجام خواهد يافت و بعد نيز وجود مباركش غايب خواهد شد.[5] لازم به ذکر است تمام این موارد حکمت هایی است که در مورد غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مطرح شده است ولی هیچکدام از آنها نمی تواند علت اصلی غیبت حضرت باشد، همچنانکه اهل بیت (علیهم السلام) خود اشاره کرده اند که علت غیبت امام، راز و سرّ الهی است. عبدالله بن فضل هاشمی گوید: از امام صادق جعفر بن محمد(علیهما‌السلام) شنیدم که می‌فرمود: «همانا صاحب این امر را غیبتی است که ناچار از آن است؛ به طوریکه اهل باطل در آن تردید می‌کنند»گفتم: «فدایت شوم! چرا غیبت می‌کند؟». فرمود: «به علّتی که به ما اجازه نداده‌اند آن را بر شما آشکارسازیم». عرض کردم: «چه حکمتی در غیبت او است؟». فرمود: حکمت غیبت او، همان حکمتی است که در غیبت حجت‌های الهی پیش از او بوده است. وجه حکمت غیبت او پس از ظهورش آشکار گردد، همچنانکه وجه حکمت کارهای حضرت خضر(علیه‌السلام) - از شکستن کشتی و کشتن پسربچه و به پا داشتن دیوار بر موسی(علیه‌السلام) روشن نبود تا آن‌که وقت جدایی فرارسید.[6] در نتیجه می توان بیان نمود: علت و فلسفه واقعی غیبت امام زمان (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) یکی از رازهای الهی است، جز خداوند و پیشوایان معصوم (علیهم‌السّلام) کسی نسبت به آن اطلاع کافی و کامل ندارد. با این حال طبق بیان معصومین (علیهم‌السّلام) اموری بعنوان حکمت غیبت آن حضرت مطرح شده، که به بعضی از آنها اشاره شد. [1] بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء: العلامة المجلسي جلد : 23 صفحه : 289 https://B2n.ir/x58269 [2] الغيبة: الشيخ الطوسي جلد : 1 صفحه : 166 https://B2n.ir/q96591 [3] الكافي: الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 336 https://lib.eshia.ir/11005/1/336 [4] كتاب الغيبة للنعماني: النعماني، محمد بن إبراهيم جلد : 1 صفحه : 177 https://B2n.ir/f38968 / الكافي: الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 337 https://B2n.ir/u54819 / كمال الدين و تمام النعمة: الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 481 https://B2n.ir/y18756 [5] كمال الدين و تمام النعمة: الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 303 https://B2n.ir/y85198 / بحار الأنوار: العلامة المجلسي جلد : 52 صفحه : 96 https://B2n.ir/g16705 / إعلام الورى بأعلام الهدى ط- الحديثة: الشيخ الطبرسي جلد : 2 صفحه : 272 https://B2n.ir/j05582 [6] کمال الدین و تمام نعمة: الشيخ الصدوق، جلد : 2 صفحه : 482 https://B2n.ir/d88136
  10. آیا در تاریخ بشریت سابقه غیبت حجج الهی وجود داشته است؟ یا این موضوع تنها اختصاص به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارد؟ در طول تاریخ بشر غیبت های متعددی برای اولیاء و پیامبران الهی وجود داشته است از جمله آنها می توان به غیبت و دوری گزیدن حضرت موسی اشاره کرد؛ حضرت موسی چهل روز در میان قوم و پیروان خود نبود.[1] در کلام الهی در مورد حضرت یونس (علیه‌السّلام) نیز آمده است؛ وقتی قوم او بر مخالفت خود افزودند و او را سرزنش کردند، حضرت یونس (علیه‌السّلام) از میان آنها بیرون رفت به طوری که هیچ کس نمی‌دانست او کجاست! و برای مدتی کسی از او اطلاعی نداشت![2] در مورد حضرت ادریس (علیه‌السّلام) نیز نقل شده است که آغاز نبوت او با پادشاه جباری بود که روزی، فرد مومنی را به قتل رساند و اموال او را مصادره کرد. خداوند از این عمل به خشم آمد و به ادریس (علیه‌السّلام) فرمان داد تا به نزد آن پادشاه ستمگر برود و او را تذکر دهد. پادشاه دستور قتل ادریس (علیه‌السّلام) را صادر کرد و چهل نفر را به قصد قتل ادریس (علیه‌السّلام) روانه کرد اما آنها ادریس (علیه‌السّلام) را پیدا نکردند. ادریس (علیه‌السّلام) از این موضوع آگاه شد و از شهر گریخت و مردم شهر را نفرین کرد. و به مدت بیست سال ادریس (علیه‌السّلام) در کوه پناهنده بود.[3] در روایتی نقل شده که حضرت یوسف (علیه‌السّلام) در لحظات قبل از فوت، شیعیان و پیروان خود را جمع کرد و آنها را به آمدن منجی بشارت داد و ویژگی های منجی را برای آنها بیان کرد، پیروان او حدود چهارصد سال را به انتظار نشستند تا نشانه های منجی (که حضرت موسی (علیه‌السّلام) بود) را دیدند. موسی (علیه‌السّلام) از نظر آنها غایب شد و به نزد شعیب (علیه‌السّلام) رفت بعد از چهل سال دوباره آنها موسی (علیه‌السّلام) را دیدند.[4] حضرت عیسی (علیه‌السّلام) نیز از انبیائی است که قرآن در مورد ایشان می گوید؛ عیسی (علیه‌السّلام) از دیدگان مردم غیب شده است در حالی که گمان اهل کتاب بر این است که به صلیب کشیده شده است. [5] و در زمان ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آسمان فرود خواهند آمد.[6] از دیگر افرادی که قرآن کریم نیز داستان ملاقات او و حضرت موسی (علیه‌السّلام) را نقل کرده است،[7] و در حال حاضر زنده است، حضرت خضر (علیه‌السّلام) می باشد. در روایتی بیان شده خضر (علیه‌السّلام) از آب حیات نوشیده و زنده است.[8] و با وجود حضورش در این عالم، او غایب از دیدگان مردم می باشد. اینها مواردی بود از غیبت نسبتاً طولانی برخی از انبیاء الهی که نشان می دهد مسئله غیبت یکی از امتحانات الهی است که در گذشته نیز وجود داشته است. [1] بقره: 51 – اعراف: 142 [2] انبیاء: 87 [3] كمال الدين و تمام النعمة: الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 127 https://B2n.ir/y09818 [4] همان، ص145 https://lib.eshia.ir/27045/1/145 [5] نساء: 154-159. "وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِن شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُواْ فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا ﴿157﴾ بَل رَّفَعَهُ اللّهُ إِلَيْهِ وَكَانَ اللّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا ﴿158﴾ وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا ﴿159﴾" [6] عقد الدرر في أخبار المنتظر: السلمي، يوسف بن يحيى جلد : 1 صفحه : 73 https://B2n.ir/n29666 [7] کهف: 60-82. [8] عيون أخبار الرضا(ع): الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 53 https://B2n.ir/t47652 / كمال الدين و تمام النعمة: الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 390 https://B2n.ir/q92740
  11. وضعیت شیعیان در زمان غیبت صغری امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چگونه بوده است؟ غیبت صغری، نخستین مرحله از زندگی مخفیانه امام دوازدهم است که در سال ۳۲۹ق به پایان رسیده است. این دوره بنابر اختلاف درباره زمان آغاز آن ۶۹ یا ۷۴ سال طول کشیده است. گروهی از عالمان شیعه آغاز آن را سال تولد امام مهدی (عج) یعنی ۲۵۵ق دانسته‌اند لذا مدّت غیبت صغری را ۷۴ سال بیان کرده (همچون شیخ مفید در کتاب الارشاد[1] و طبرسی در کتاب اعلام الوری[2]) اما گروهی دیگر آغاز غیبت صغری را بعد از شهادت امام حسن عسکری و سال آغاز امامت امام مهدی(عج) یعنی ۲۶۰ق می‌دانند لذا مدت آنرا ۶۹ سال بیان نموده اند.[3] بعد از شهادت امام حسن عسکری جامعه شیعه دچار آشفتگی شدیدی شد[4] به گونه ای که دانشمندی چون ابو زید احمد بن سهل بلخی از خراسان برای پیدا کردن امام زمان خود راهی عراق شد تا امام را پیدا کند[5] این آشفتگی حتی در بین افراد خانواده خود امام عسکری نیز مشهود است بگونه ای که بر اساس برخی از گزارش ها مادر امام عسکری و حکیمه، عمه ایشان از امامت فرزند امام عسکری حمایت می کردند و خواهر امام عسکری از امامت جعفر (برادر امام عسکری) حمایت می کرد.[6] در این زمان حساس اصحاب خاص امام به ریاست عثمان بن سعید عمری در تلاش بودند تا با بیان امامت پسر امام حسن عسکری این سردرگمی و آشفتگی را برطرف کنند و جامعه شیعه را از وجود امام آگاه کنند.[7] و از طرفی همین گروه باید تمام تلاش خود را می کردند تا به حاکمیت و خلیفه بقبولانند که امام حسن عسکری فرزندی نداشته است.[8] زیرا با پخش شدن این حقیقت که این امام پایان دهند ظلم حکام خواهد بود، حکومت به شدت به دنبال یافتن حضرت مهدی بود[9] و حتی بعد از شهادت امام عسکری خانه امام تحت نظر بود و برخی را دستگیر کردند.[10] علیرقم این وضعیت با تلاش نایب اول و توقیعات صادره از سوی حضرت حجت[11] و ملاقات برخی با امام و خبر از وجود ایشان[12] جامعه شیعه از این بحران عبور کرد بگونه ای که بر اساس گزارش مرحوم شیخ مفید در سال373 مذهب غالب شیعیان امامیه بوده است.[13] این تلاش ها موجب شد با دستورات و راهنمایی امام و رهبری نواب اربعه در این عصر شیعه به قدرت و نفوذ بالایی برسد.[14] بگونه ای که در اواخر غیبت صغری شیعیان در بسیاری از مناسک حکومتی نفوذ می کنند.[15] [1] . الارشاد؛ شیخ مفید، ج: 2، ص: 340. https://lib.eshia.ir/27035/2/340 [2] . إعلام الورى بأعلام الهدى؛ الشيخ الطبرسي، ج: 2، ص: 259. https://lib.eshia.ir/16001/2/259 [3] . تاريخ الغيبة؛ الصدر، السيد محمد، ج: 1، ص: 345. https://lib.eshia.ir/86661/1/345 [4] . كمال الدين و تمام النعمة؛ الشيخ الصدوق، ج: 2، ص: 426. https://B2n.ir/m72633 [5] . معجم الادباء ارشاد الاريب الي معرفه الاديب: الحموي، ياقوت، ج:1، ص: 277. https://B2n.ir/r03176 [6] . مکتب در فرایند تکامل؛ سید حسین مدرسی، ص: 161. https://B2n.ir/f06903 [7] . كمال الدين و تمام النعمة نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 435 https://B2n.ir/q84633 [8] . الغيبة: الشيخ الطوسي ج: 1 ص: 360 https://B2n.ir/e91818 [9] . الإرشاد : الشيخ المفيد جلد : 2 صفحه : 336 https://B2n.ir/t27558 [10] . كمال الدين و تمام النعمة: الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 476 https://B2n.ir/n14511 [11] . الغيبة: الشيخ الطوسي جلد : 1 صفحه : 285 https://B2n.ir/t39033 [12] . كمال الدين و تمام النعمة: الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 443 https://B2n.ir/a02418 [13] . الفصول المختارة: الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 321 https://B2n.ir/d72113 [14] . الغيبة: الشيخ الطوسي جلد : 1 صفحه : 109 https://B2n.ir/w29229 [15] . مکتب در فرایند تکامل؛ سید حسین مدرسی، ص328 https://B2n.ir/b07082
  12. دیدگاه علما در مورد تولد حضرت مهدی (عج) بعنوان فرزند امام حسن عسکری(علیه السلام) چیست؟ با توجه به ادله نقلی متعدد و متواتر [1]و دیدار بعض از خواص شیعه[2] با حضرت مهدی (عج) لذا می توان گفت تولد حضرت مهدی (عج) مورد اجماع و از ضروریات مذهب شیعه به شمار می‌آید، چنانکه کلینی با صراحت می‌نویسد: «ولد (ع) للنصف من شعبان سنة خمس و خمسین و مائتین» مهدی (عج) در نیمه شعبان سال ۲۵۵متولد شده است.[3] و یا شیخ مفید بیان می کند «وكانَ الإمامُ بعد أبي محمد (ع) ابْنَه المسمّى باسمِ رسولِ اللهِ (ص) ، المكنَى بكُنْيته ، ولم يُخَلِّفْ أبوه ولَداً غَيْرَه ظاهراً ولا باطناً ، وخلفَه غائباً مُسْتَترا ً على ما قَدَّمنا ذِكْرَه. وكانَ مولده ليلةَ النصفِ من شعبان، سنةَ خمسٍ وخمسين ومائتين.» [4] امام بعد از امام حسن عسکری (ع) پسرش که همنام و هم کنیه با رسول الله (ص) است می باشد. امام حسن عسکری (ع) فرزندی غیر از او نداشت و جانشینی او همراه با غیبت بود و تولدش در نیمه شعبان سال دویست و پنجاه و پنج هجری قمری اتفاق افتاد. سایر بزرگان شیعه مانند: شیخ صدوق[5]، سید مرتضی[6]، شیخ طوسی،[7] علامه مجلسی[8] و علامه طباطبائی[9] نیز بر این عقیده تاکید کرده اند. اما عقیده به مسئله تولد حضرت مهدی (عج) در میان اهل سنت از مسائل اختلافی است. گروهی از اهل تسنن، منکر ولادت آن حضرت هستند مانند عبدالمحسن العباد استاد دانشگاه مدینه که می‌گوید: به عقیده اهل سنت، مهدی (عج) در میان ائمه مسلمانان، امامی بیش نیست که عدالت را گسترش دهد و شریعت اسلام را اجرا کند، او در آخرالزمان متولد می شود و رهبری مسلمانان را بر عهده می گیرد.[10] و یا ناصر القفاری یکی از منکران تولد حضرت مهدی (عج) است او بر این باور هست چنین باوری در مورد مهدی (عج) برگرفته از مجوس می باشد .[11] ولی اکثریت علما اهل سنت بطور صریح به تولد ایشان، اعتراف کرده‌اند. معتقدان به ولادت آن حضرت در انتساب آن بزرگوار به امام عسکری (علیه‌السّلام) نیز با شیعه هم عقیده‌اند اما گروهی مهدی موعود (عج) بودن ایشان را نیز پذیرفته اند مانند: ابن جوزی: شمس الدین، ابو المظفر سبط ابن جوزی حنفی (متوفای ۶۵۴هجری) راجع به حضرت مهدی (عج) چنین گفته است: او محمد بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی الرضا بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب است و نام او اباعبدالله و ابوالقاسم است و او وصی، حجت، حاکم وقت، قائم مورد انتظار، و او آخرین ائمه است، عبدالعزیز بن محمود بن بزاز به ما خبر داد از ابن عمر که گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در آخرالزمان مردی از عترت من ظهور می کند که نامش مانند کنیه من است و زمین را پر از عدل و داد می کند در زمانی که پر از ظلم است. [12] ابن صباغ: نورالدین علی بن محمد بن صباغ مالکی (متوفای ۸۵۵) درباره حضرت عسکری (علیه‌السّلام) می‌گوید: جانشین ابومحمد الحسن پسرش حجه القائم المنتظر شد و به دلیل ترس از سلطان و فشار محیط در آن زمان ولادت او را پنهان کرد. [13] گنجی شافعی (م قرن هفتم ه-ق)،ادله گوناگونی برای امکان زنده بودن امام مهدی (عح) بیان می‌کند.[14] و عبدالوهاب شعرانى حنفى،[15]محمد بن طلحه شافعی،[16]شیخ سلیمان حنفی،[17] نورالدين عبدالرحمن جامى حنفى،[18] قاضى بهلول بهجت افندى،[19] صدر الدين حموينى،[20] شيخ فريد الدين عطار نيشابورى، جلال الدين رومى[21] و احمد بن يوسف ابوالعباس قرمانى حنفى[22] نیز چنین دیدگاهی دارند. افراد متعدد دیگری نیز قائل به ولادت فرزندی به نام مهدی (عج) برای امام حسن عسکری(علیه السلام) شده اند ولی در مهدی موعود (عج) بودن آن دچار تردید شده و مهدی (عج) بودن ایشان را یک باور شیعی دانسته اند که به نام برخی از آن ها اشاره می شود: ابن خلکان قائل به ولادت فرزندی برای امام حسن عسگری ( علیه السلام) شده است،[23] شمس الدین ذهبی،[24] ابن حجر هیثمی [25]و عزّالدین ابن اثیر[26]نیز کلامات مشابهی را بیان کرده اند. با توجه به مطالب بیان شده دانسته می شود که شمار قابل توجه ای از علمای اهل سنت قائل به ولادت فرزند پسر برای امام حسن عسگری (علیه السلام) هستند و حتی شماری از آنها بر این باور هستند که فرزند ایشان همان مهدی (عج) موعود می باشد. [1] . الكافي: الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 328. https://lib.eshia.ir/11005/1/328 / الإرشاد: الشيخ المفيد جلد: 2 صفحه: 348. https://lib.eshia.ir/27035/2/348 / الغيبة: الشيخ الطوسي جلد: 1 صفحه: 232. https://lib.eshia.ir/15084/1/232 [2] . كمال الدين و تمام النعمة: الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 434 . https://lib.eshia.ir/27045/2/434 [3] الكافي: الشيخ الكليني ج۱، ص۵۱۴. https://B2n.ir/k78962 [4] الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد: مفید، محمدبن نعمان، ج۲، ص۳۳۹. http://B2n.ir/p75581 [5] كمال الدين و تمام النعمة: الشيخ الصدوق، ج2، ص۴۳۰. http://B2n.ir/g86548 [6] تنزیه الانبیاء: علم الهدی، سیدمرتضی، ص۱۸۰. http://B2n.ir/q67068 [7] الغيبة: الشيخ الطوسي، ج 1، ص: ۲۳۹. http://B2n.ir/z79729 [8] . بحار الأنوار: العلامة المجلسي جلد : 51 صفحه : 2. https://lib.eshia.ir/11008/51/2 [9] شیعه در اسلام: طباطبایی، محمد حسین، ص۲۳۰. http://B2n.ir/q26528 [10] . الرد على من كذب بالأحاديث الصحيحة الواردة في المهدي: العباد، عبد المحسن جلد : 45 صفحه : 301 " فالمهدي عند أهل السنة لا يعدو كونه إماما من أئمة المسلمين الذين ينشرون العدل ويطبقون شريعة الإسلام يولد في آخر الزمان ويتولى أمرة المسلمين" https://lib.efatwa.ir/41336/45/301 [11] أصول مذهب الشيعة الإمامية الإثني عشرية: القفاري، ناصر جلد : 2 صفحه : 907 http://B2n.ir/t34997 [12] . تذكرة الخواص من الأمة بذكر خصائص الأئمة: سبط ابن الجوزي جلد : 2 صفحه : 506 "هو محمد بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی الرضا بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب و کنیته ابو عبدالله وابوالقاسم وهو الخلف الحجة صاحب الزمان، القائم المنتظر وهو آخر الائمة انبانا عبدالعزیز بن محمود بن البزاز عن ابن عمر قال: قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم یخرج فی آخر الزمان رجل من ولدی اسمه کاسمی و کنیته ککنیتی یملا الارض عدلا کما ملئت جورا فذلک هو المهدی" http://B2n.ir/n46853 [13] الفصول المهمة في معرفة الائمة: المالكي المكي، علي بن محمد بن أحمد جلد : 2 صفحه : 1091 "و خلف ابو محمد الحسن من الولد ابنه الحجة القائم المنتظر لدولة الحق و کان قد اخفی مولده و ستر امره لصعوبة الوقت وخوف السلطان و تطلبه للشیعة والقبض علیهم" https://B2n.ir/d22761 [14] . البيان في أخبار صاحب الزمان: الگنجي الشافعي، محمد بن يوسف جلد : 1 صفحه : 521 https://lib.eshia.ir/86468/1/521 [15] . اليواقيت والجواهر في بيان عقائد الأكابر،عبد الوهاب بن أحمد بن علي الحَنَفي الشَّعْراني، ج 2، ص 127. [16] . مطالب السؤول في مناقب آل الرسول: النصيبي الشافعي، محمد بن طلحة ج: 1 ص: 312 http://B2n.ir/j65478 [17] ینابیع المودة لذوی القربی: القندوزی الحنفی، سلیمان بن ابراهیم، ج۳، ص۳۲۳. http://B2n.ir/e81195 [18] . شواهد النبوه: نورالدين عبدالرحمن جامى حنفى، ص 404. [19] . المحاكمة فى تاريخ آل محمد(ص): قاضى بهلول بهجت افندى، ص 246. [20] . فرائد السمطين في فضائل المرتضى و البتول و السبطين و الأئمة من ذريتهم(ع)، ابراهيم بن سعد الدين شافعى‏، مؤسسة المحمود، بيروت‏، چاپ: اوّل، ‏1400 ق‏، ج‏ 2، ص 134، (الباب الحادي و الثلاثون‏ في عصمة الأئمة من آل محمد(ص)). [21] . ينابيع المودة لذو القربى‏، سليمان بن ابراهيم قندوزى‏‏، ج‏ 3، ص 349-352، (الباب السابع و الثمانون في إيراد بعض أشعار أهل الله الكاملين في مدائح الأئمة الاثني عشر الهادين(رضي الله عنهم)). https://lib.eshia.ir/15278/3/349 [22] . اخبار الدول و آثار الأول فی التاریخ: احمد بن يوسف ابوالعباس قرمانى حنفى، ج 1، ص 353. [23] وفیات الاعیان وانباء ابناء الزمان: ابن خلکان، ابو العباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابی بکر، ج۴، ص۱۷۶. http://B2n.ir/b81383 [24] تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام: ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان، ج۱۹، ص۷۹. http://B2n.ir/n41350 [25] الصواعق المحرقة علی اهل الرفض والضلال والزندقة: ابن حجر الهیتمی، ابی العباس احمد بن محمد بن محمد بن علی، ج۲، ص۶۰۱. http://B2n.ir/a70573 [26] . الكامل في التاريخ: ابن الأثير، عزالدین جلد : 6 صفحه : 320. https://lib.eshia.ir/40048/6/320
  13. چه دلیلی بر متولدشدن امام زمان(عجل االله تعالی فرجه الشریف) وجود دارد؟ دلائل متعددی در موضوع تولد امام زمان (عجل االله تعالی فرجه الشریف) وجود دارد: 1. تصـریح امام عسـکري(علیه السلام) به ولادت حضرت مهدي(عجل االله تعالی فرجه الشریف).[1] 2. شـهادت دادن قابله ها: حکیمه خاتون به عنوان خواهر امام هادی(علیه السلام) و عمه امام حسن عسکری(علیه السلام) در امر ولادت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حضرت نرگس خاتون را یاری کردند و از افرادی بودند که شاهد این ولادت بابرکت بوده اند[2] و بارها به ولادت ایشان تصریح کرده است.[3] البته عده ای از زنان در این کار به ایشان یاری رسانده اند که عبارت اند از ماریه و نسیم خادمه امام عسکری (علیه السلام) [4] و نیز کنیز سابق ابوعلی خیزرانی.[5] 3. شهادت اصحاب ائمه(علیهم السلام): شـهادت اصحاب و یاران امام هادی و امام حسن عسکری(علیهما السلام) بر وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خود دلیل دیگری بر تولد حضرت می باشد چه دیدار آنها در زمان حیات امام حسن عسکری(علیه السلام) و چه دیدار آنها بعد از شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام).[6] 4. گواهی وکلاي امـام مهـدي(عجل االله تعالی فرجه الشـریف) و مطلعان از معجزات ایشان: تحقق معجزاتی برای برخی از افراد بعد از شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) به دست امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ملاقات حضرت با این افراد خود دلیل دیگری بر تولد و وجود حضرت است.[7] 5. شـهادت خدمه، کنیزان و غلامان به رؤیت امام مهدي(عجل االله تعالی فرجه الشـریف): افراد متعددی از خدمه و حتی سایر افرادی که به خانه امام حسن عسکری(علیه السلام) رفت و آمد داشتند شهادت داده اند که فرزند امام را دیده اند.[8] 6. شـیوه برخورد حکومت وقت: برخورد حکومت عباسی خود دلیلی بر تولد و وجود امام است زیرا بعد از شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) معتمد دستور داد تا خانه ایشان را مورد تفتیش قرار دهند تا بتوانند حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دستگیر کنند. این خود نشان دهنده آن است که برخی از اخبار و سخنان در میان مردم و شیعیان نشان از وجود حضرت بوده است و حکومت را سخت برآشفته بود. در نتیجه سبب تفتیش خانه امام حسن عسکری(علیه السلام) توسط ماموران حکومتی شد.[9] دلایل دیگر: از مواردی دیگری که می توان بر ولادت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به آن استناد کرد اعتراف ابن خلکان (م 681 هجری)؛[10] ذهبی (م 748 هجری)؛[11] و .... از علمای اهل سنت بر وجود فرزند پسر برای امام حسن عسکری(علیه السلام) است. نسب شناسانی مانند؛ العمری (م حدود 460 هجری) [12] و ابن عنبه (م 828هجری) [13] نیز به ولادت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در کتب خود اعتراف کرده اند. [1] الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 328 http://B2n.ir/e73987 [2] الغیبة / شیخ طوسی / ص 234 / ح 204. http://B2n.ir/a79713 [3] الکافی / ج 1 / باب 77 / ص 331 / ح 3 http://B2n.ir/z14208 و اکمال الدین / ج 2 / باب 42 / ص 424 / ح1 و ح2. https://lib.eshia.ir/27045/2/424 [4] اکمال الدین / ج 2 / باب 42 / ص 430 / ح 5؛ http://B2n.ir/w35513 الغیبة / شیخ طوسی / ص 244 / ح 211. http://B2n.ir/u02173 [5] اکمال الدین / باب 42 / ج2، ص 431 / ح 7. http://B2n.ir/y28272 [6] الکافی / ج 1 / باب 76 / ص 329 / ح 4 http://B2n.ir/h49372 - همان: ج 1 / باب 77 / ص 329 / ح 1؛ http://B2n.ir/h49372 - همان: باب 77 / ص ‍ 331 / ح 4. https://lib.eshia.ir/11005/1/331 - شیخ صدوق اکمال الدین / ج 2 / باب 63 / ص 441. http://B2n.ir/z76576 – همان: ج 2 / باب 43 / ص 435 http://B2n.ir/k88888 – همان: ج 2 / باب 45 / ص 502 / ح 31. http://B2n.ir/b69964 [7] اکمال الدین / ج 2 / باب 43 / ص 442 / ح 16. http://B2n.ir/y40808 [8] الکافی / ج 1 / باب 77 / ص 332 / ح 13 http://B2n.ir/b97921 - همان: ج 1 / باب 77 / ص 331 / ح 6؛ ا http://B2n.ir/z14208 - اکمال الدین / ج 2 / باب 43 / ص 441 / ح 12؛ http://B2n.ir/z76576 - همان: ج 2 / باب 43 / ص 475 / بعد از حدیث 25. http://B2n.ir/h51165 – همان: ج 2 / باب 42 / ص 431 / ح 8. http://B2n.ir/y28272 - الارشاد / ج 2 / ص 354 http://B2n.ir/r44026 – همان: ج 2 / ص ‍ 352؛ http://B2n.ir/p39459 - الغیبة / ص 246. http://B2n.ir/e36951 – همان: ص 268 / ح 231 http://B2n.ir/e14351 [9] الارشاد / ج 2 / ص 336. http://B2n.ir/t27558 [10] وفیات الاعیان / ابن خلکان / ج 4 / ص 176. http://B2n.ir/e43505 [11] سیر اءعلام النبلاء / ذهبی / ج 13 / ص 119 / شرح حال شماره 60. http://B2n.ir/u46330 [12] المجدی فی أنساب الطالبیین / علي بن محمد العلوي العمري (مشهور به ابن الصوفي) / ص 130. http://B2n.ir/f78358 [13] عمدة الطالب في أنساب آل أبي طالب/ جمال الدین احمد بن عنبه / ص 199. http://B2n.ir/q92811
  14. مراد از معرفت امام در حدیث "من مات و لم یعرف امام زمانه" چیست؟ معرفت در لغت به معنای شناخت یک چیز با تدبر و تفکر در اثر آن می باشد و در مقابل انکار قرار می گیرد[1] بر این اساس معرفت امام به معنای شناخت و آگاهی از او است، در روایتی آمده است که راوی به خدمت امام حسن عسکری عرضه می دارد که آقا امام بعد از شما چه کسی است زیرا که اخباری از پدران شما نزد ما هست که بیان می دارد هر کس امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا می رود حضرت بعد از تایید روایت در پاسخ می فرمایند امام بعد از من پسرم محمد است[2] بسیاری از بزرگان نیز مانند مرحوم ملاصدرا به اهمیت این موضوع اشاره کرده اند.[3] حال سوال این است که مقدار لازم در این معرفت چه مقدار می باشد؟ مرحوم شیخ صدوق در بحث معرفت ائمه چنین بیان داشته اند: علم به اینکه ائمه دوازده نفر هستند که رسول خدا نام های آنها را بیان کرده است و صفات آنها را گفته است و اعتقاد به این که اطاعت از آنها واجب است، خداوند به واسطه آنها دین خود را اشکار می کند، حب آنها ایمان است و دشمنی با آنها کفر هست اخرین آنها مهدی می باشد که خداوند به واسطه او زمین را پر از عدل و داد می کند و عیسی به یاری او می آید و...[4] با توجه به بیان شیخ صدوق باید گفت معرفت امام شناخت و اعتقاد به مقام و جایگاه او و قبول امامت او است نه آنکه شناخت به معنای دیدن او و شناختن سیما و چهره او باشد چرا که افراد بسیاری ائمه را می شناختند اما مقام و فضائل و جایگاه آنها را انکار کردند و در مقابل بعضی از شیعیان واقعی نیز توفیق دیدار آنها را نداشتند اما جایگاه ائمه برای آنان ثابت بوده است لذا اصل در معرفت امام، شناخت مقام و جایگاه و معرفت نسبت به امامت آن امام است نه شناختن بمعنی دیدار ظاهری و تشخیص چهره امام. این نکته بر کسی پنهان نیست، همچنانکه هنگامی که از هیئت افتاءالازهر سوال شد که حقیقت حدیث من مات و لم یعرف امام زمانه چیست؟ آنها در پاسخ گفتند: اصل در معرفت بیعت و داخل شدن در اطاعت است و مقصود حدیث شناخت اسم امام نیست هر چند بسیار نادر است که فردی اسم امام را نداند[5] خراز قمی در مورد معرفت امام روایتی را از امام صادق نقل می کند که حضرت فرمودند افضل فرائض و واجب ترین آنها بر انسان معرفت است، اول در معرفت شناخت پرودگار است و بعد از معرفت خداوند معرفت رسول است و بعد از آن معرفت امام است که این معرفت به اسم و وصف و نعمت او است و اینکه در هر حالی در عسرو یسر به او معرفت و شناخت داشته باشیم و اعتقاد داشته باشیم او تمام مقام رسالت را دارا است جز آنکه به او وحی نمی شود و اینکه اطاعت او را اطاعت خداوند و رسول بدانیم و در تمام امور تسلیم او باشیم و اعتقاد داشته باشیم امام بعد از رسول خدا علی بن ابی طالب است و بعد از او حسن بن علی و بعد از او حسین بن علی و بعد از او علی بن حسین و بعد از او محمد بن علی و بعد از او جعفر بن محمد و بعد از او موسی بن جعفر و بعد از او علی بن موسی و بعد از او محمد بن علی و بعد از او علی بن محمد و بعد از او حسن العسکری و بعد از او حجت قائم است به مجموع این امور معرفت امام گفته می شود وکسی که به این امور اعتقاد داشته باشد در هر حال به امام خود معرفت دارد هر چند که او را به چشم ندیده باشد[6] ابوالحسن ماوردی در مورد معرفت امام می گوید جمهور متکلمین لزوم معرفت اجمالی را می پذیرند نه معرفت تفصیلی را و ادله ای را هم برای اثبات نظر خود بیان می کند.[7] بر اساس آنچه گفته شد اشکالاتی که در مورد معرفت امام در عصر غیبت بیان می شود نیز پاسخ داده شد زیرا شناخت اجمالی در معرفت امام کفایت می کند و آنچه امامیه به آن ملزم هست شناخت مقام و فضائل و جایگاه امام و معرفت اجمالی به او است. [1] المفردات في غريب القرآن-دار القلم؛ الراغب الأصفهاني، ج: 1، ص: 561. [2] كمال الدين و تمام النعمة؛ الشيخ الصدوق، ج: 2، ص: 409. [3] شرح أصول الكافي (صدرا)؛ الملا صدرا، ج: 2، ص: 501 -500. [4] الهداية في الأصول و الفروع؛ الشيخ الصدوق، ج: 2، ص: 30. [5] فتاوى دار الإفتاء المصرية؛ مجموعة من المؤلفين، ج: 10، ص: 282. [6] كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر؛ علي بن محمد الخزاز، ج: 1، ص:262،262. [7] الأحكام السلطانية؛ الماوردي، ج: 1، ص: 39.
  15. اتفاقات و علایمی که هنگام ظهور منجی رخ خواهد داد در ادیان مختلف چیست؟ ادیان مختلف دیدگاه‌های متفاوتی درباره اتفاقاتی که قبل از آمدن منجی رخ خواهد داد، دارند. در اینجا به برخی از این دیدگاه‌ها اشاره می‌شود: آیین هندو: اندیشه موعود در آئین هندو با شخصیت کالکی شکل می‌گیرد که در آخرالزمان ظهور می‌کند، در زمانی که سراسر جهان را ظلم و تاریکی فرا می‌گیرد، ناشایستگان بر جان و مال مردم مسلط می‌شوند. ويشنو بصورت كالكى درزمان آينده ظاهر خواهد گرديد ومانند مسيح براى نجات عالم ميايد وشمشيرى از شعله آتش دردست دارد وبرپشت اسبی سفید سوار است ومیاید تا حق را برقرار و باطل را محوسازد وآن وقت مرحله چهارم دورزمان است و از آن پس دنيا به آخر خواهد رسید.[1] قبل از ظهور او زندگانی اجتماعی و معنوی به نازل ترین حد نزول می‌کند و موجبات زوال نهایی را فراهم می‌سازد. فروامانروایان رعایای خود را می‌کشند و مردمان همسایگان خود را آزار می‌دهند و هیچ چیز معنوی را ارزشی نیست. حتی برهمنان را یاری خاموش کردن مردمان نیست و آنان نیز به راه خود می‌روند. مردمان جویای زر و زورند و حقیقت و عشق از زمین ناپدید و دروغ معیار همه چیز خواهد بود. شعائر مقدس آئینی ناپدید می‌شود، شست وشو تنها بخاطر پاکیزگی انجام می‌گیرد، رضایت متقابل جای مراسم ازدواج را می‌گیرد، گزافه گویی و لاف زدن جای آموختن را فرا می‌گیرد، دزدان و غارت گران قوانین فرمانروایی را وضع می‌کنند و خود فروانروا می‌شوند در این موقع است که او خواهد آمد.[2] و یا در کتاب‌ «بهگود گیتا» از کتب‌ مقدسه‌ هندو‌ آمده ‌است : "آنجا که نیکو کاری از رونق برافتد و تبه کاری بالا گیرد من در قالب تن مجسم شوم و در میان مردم آیم تا اساس خیر نگهبانی کنم و شر براندازم من در هر دور پیدا آیم تا آیین راستی برقرار سازم".[3] آیین زرتشتی: در آئین زرتشت به ظهور مصلح و منجی آخر الزمان تأکید شده است. در کیش زرتشتی یک قدرت کیهانی یا روح خیر به نام اهورا مزدا و یک قدرت کیهانی متضاد یا روح بزرگ شر به نام اهریمن خود نمایی می کند. در طول تاریخ، این دو نیرو با هم تا آخر الزمان در ستیز هستند و در آن زمان خوبی بر شر غلبه می کند و حوزه صلح و پاکی و اعتلای اهورا مزدا فرا می رسد و با ظهور سوشیانس، آخر الزمان آغاز می شود.[4] زرتشت در گاتها (سرودهای) خود از منجی جهان، سوشیانت به ما می گوید که قرار است بیاید و ظلم مردم تشنه به خون و شریر را متوقف کند و جهان را تجدید کند و به مرگ پایان دهد. رجوع شودبه؛ یسنا48:11-12، یسنا 43:3، سوشیانت پیروز و یارانش جهان را شگفت انگیز می کنند. سه منجی از باکره هایی که به طور معجزه آسایی به نطفه زرتشت آغشته شده اند در دریاچه کانسائویا متولد خواهند شد: اوشهدار، اوشهدارماه و سوشیانت.[5] زمان ظهور سوشیانت؛ از متون مقدّس آیین زرتشتی چنین بر می‌آید که موعودها آن‌گاه ظهور خواهند کرد و به داد مردم و یاری آن‌ها خواهند شتافت که جهان گرفتار ستم و کین اهریمن شود و بدان بر نیکان چیره شوند؛ دین و دادگستری دستخوش ناپاکان شود؛ دین سستی پذیرد و از آن، جز نامی و پیکری بی‌جان باقی نمانده باشد. چنان که جوانمردی و منش‌نیک هم از جهان روی برتافته باشد. در این آیین، روز و ماه ظهور موعودها نیز معیّن شده است. در یک رساله پهلوی به نام ماه فروردین روز خرداد یا ماتیکان فرورتین روچ خوردات، بیست و پنج واقعه شمارش شده که روز ششم این ماه روی داده یا در آینده روی خواهد داد. یکی از این وقایع، ظهور موعودها و یاوران آن‌ها است. با این حال، در اوستا هیچ زمان دقیقی برای ظهور آنان مشخّص نشده است.[6] آیین یهودیت: زمان ظهور ماشيح كه توسط خداوند تعيين شده است، رازي بسيار پوشيده و پنهان مي‌‌باشد. با اين وجود، نشانه‌‌هاي بسياري در مورد شرايط آمدن او بيان شده‌‌اند. بخشي از اين شرايط اضطراب‌‌آميز و نگران كننده هستند.[7] در هر صورت به بعضی از این نشانه ها اشاره شده و اینکه تلمود ویژگیهای دوره عیقووت ماشیح (دوره غیبت ماشیح) را این چنین پیشگویی میکند: کـاهش در جمعیـت عالمان دینی، ازدیاد مصائب و احکام سخت، قحطیها و جنگهـای شـدید، منفـور شـدن افـراد خـداترس، تبــدیل شــدن مرا کــز علمـی بــه مکــانهــای عـیش و نــوش، از دســت رفــتن حقیقــت، بی احترامـی جوانـان بـه پیـران، رودروریـی دختـر بـا مـادر و عـروس بـا مـادر شـوهر و پـررو و گسـتاخ شدن شدید مردم دوره. (رساله سنهدرین، برگ 97الف و رساله سوطا، برگ 49 ب)[8] آیین مسیحیت: در کتاب مقدس برای ظهور منجی که همان آمدن مسیح است نشانه‌هایی ذکر شده است که عبارتند از: «قوم‌ها و ممالک جهان با یکدیگر به ستیز برخواهند خاست و در جاهای مختلف، قحطی و زمین لرزه روی خواهد داد.»[9] «بعد از آن مصیبت‌ها، خورشید تیره و تار شده و ماه دیگر نور نخواهد داشت.ستارگان فرو خواهند ریخت ونیروهایی که زمین را نگهداشته اند، به لرزه درخواهند آمد.»[10] «آنگاه در آسمان اتفاقات عجیبی خواهد افتاد و در خورشید و ماه و ستارگان، علائم هولناکی دیده خواهد شد. بر روی زمین، قومها از غرش دریاها و خروش امواج آن، آشفته و پریشان خواهند شد. بسیاری از تصور سرنوشت هولناکی که در انتظار دنیاست، ضعف خواهند کرد؛ زیرا نیروهایی که زمین را نگاه داشته‌اند، به لرزه در خواهند آمد. آنگاه تمام مردم روی زمین پسر انسان را خواهند دید که در ابری، با قدرت و شکوه عظیم می‌آید. پس وقتی این رویدادها آغاز می‌شوند، بایستید و به بالا نگاه کنید، زیرا نجات شما نزدیک است!» [11] بر اساس کتاب مقدس، ظهور دجال (ضد مسیح) نیز از وقایعی است که قبل از ظهور عیسی به وقوع می‌انجامد.[12] آیین اسلام: از مجموع روایاتی كه در كتابهای حدیث، تفسیر و تاریخ دربارۀ عصر ظهور مهدی موعود نقل شده، دو مطلب به دست می‌آید: نخست اینكه در این عصر، پیش از ظهور مهدی موعود، فساد اخلاقی و بیداد و ستم همۀ جوامع بشری را فرا می‌گیرد و به صورت عام‌ترین پدیده در روابط انسانها درمی‌آید. دیگر اینكه پس از ظهور مهدی، تحول عظیمی در جوامع واقع می‌شود، فساد و ستم از میان می‌رود و توحید و عدل و رشد كامل عقلی و عملی در سراسر زندگی انسانها گسترش می‌یابد. معروف‌ترین حدیث كه با عبارات گوناگون نقل شده، علامت اصلی دوران حكومت مهدی در آخرالزمان را ایجاد عدالت در سراسر جهان می داند. عَنْ أَبِي سَعِيدٍ اَلْخُدْرِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : أُبَشِّرُكُمْ بِالْمَهْدِيِّ يُبْعَثُ فِي أُمَّتِي عَلَى اِخْتِلاَفٍ مِنَ اَلنَّاسِ وَ زِلْزَالٍ يَمْلَأُ اَلْأَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً يَرْضَى عَنْهُ سَاكِنُ اَلسَّمَاءِ وَ سَاكِنُ اَلْأَرْضِ. شما را به ظهور مهدی (عج) بشارت می دهم. زمانی ظهور خواهد کرد که مردم دچار اختلاف می باشند و زمین را پر از عدل می کند؛ همان گونه که از جور و ستم پر شده است، ساکنان آسمان ها و زمین از او راضی می شوند.[13] در پاره‌ای از روایات اسلامی برای آخرالزمان علائم دیگری نیز یاد شده است، مانند ظهور دجال، ظهور دابَّةُ الاَرض و نزول عیسى در میان مردم و.... [14] در نتیجه می‌توان بیان نمود که در آیین‌های جهان، اتفاقات مشابهی برای آخر الزمان و زمان ظهور منجی بیان گردیده است.[15] [1] . تاریخ جامع ادیان: جان بی ناس، مترجم: علی اصغر حکمت، چاپ سوم، ص: 194. [2] . "منجی موعود در ادیان بزرگ قبل از اسلام: مهین عرب" [3] . گیتا. (بهگود گیتا). یا سرود خدایان (1374)، ترجمه محمد علی موحد، تهران: انتشارات خوارزمی، چاپ سوم: گفتار چهارم، ص:93. [4] . تاریخ جامع ادیان: جان بی ناس، مترجم: علی اصغر حکمت، چاپ سوم، ص:319. [5] . کتاب اوستا. رجوع شود به سایت: https://www.avesta.org/zcomet.html [6] . نجات بخشی در آیین زرتشت: محمد سپهری، مقاله [7] . ( تلمودگماراي سوطا 49 ب) به نقل از سایت رسمی انجمن کلیمیان تهران [8] . "منجی جهان و عصر ظهور از دیدگاه آیین یهود": امید محبتی مقدم، فصلنامه علمی _ ترویجی پژوهشهای مهدوی، سال پنجم، شمــــــاره،20 بهـــــــار 1396، ص:100. [9] . انجیل متّی، ۲۴: ۷. [10] . انجیل متی،۲۴ :۲۹ [11] . انجیل لوقا، 21: 25-28 [12] . کتاب مقدس، رساله اول یوحنا، ۲: ۱۸ [13] . الغيبة : الشيخ الطوسي جلد : 1 صفحه : 178 [14] . همان؛ صفحه : 436 [15] . برای مطالعه بیشتر رجوع شود به: آخرالزمان: فتح الله مجتبایی - محمد مجتهد شبستری - احمد تفضلی، مقاله / دانشنامه کلام اسلامی (آخرالزمان): جمعی از محققین جلد : 1 صفحه : 2.
  16. چگونه می توان وجود امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از روایات شیعه اثبات کرد؟ روایات شیعه در وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیش از حد تواتر است و کسی که کمترین مطالعه را در منابع شیعه داشته باشد به این مطلب اذعان می کند، که به برخی از آنها پرداخته می شود: 1. روایاتی که اشاره به ولادت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارد، که از باب نمونه به یک مورد اشاره می شود: [1] در روایتی احمد بن محمد بیان می کند: “وقتی زبیری (یکی از مخالفین امام حسن عسکری (ع)) کشته شد، امام حسن عسکری (ع ) فرمود: این جزای کسی است که به خدا و اولیای او افترا می‌بندد. او ادعا کرده بود که مرا خواهد کشت و من فرزندی نخواهم داشت. پس چگونه قدرت خدا را دید!؟ (راوی می گوید:) در حالی که برای او (امام حسن عسکری (ع)) فرزندی به نام م ح م د در سال 256 هجری قمری به دنیا آمد.”[2] 2. روایاتی که اشاره به این دارد که عده ای شهادت داده اند امام را دیده اند، که از باب نمونه به یک مورد اشاره می شود: [3] "ضوء بن على عجلى" از قول یکی از خدمتگزاران امام حسن عسکری (ع) می گوید: روزى به آن حضرت داخل شدم، و آن حضرت در ديوان خانه (بیرونی خانه) تشريف داشت که صدای حركتى را در یکی از اتاق ها شنيدم. حضرت به من فرمودند از سر جای خود تکان نخور. پس من جرأت نكردم كه داخل شوم يا بيرون روم و در همان جا ايستاده بودم كه كنيزى بيرون آمد، و با آن كنيز چيزى بود كه آن را پوشانيده بودند. پس حضرت به من فرمودند كه داخل شو، چون داخل شدم به كنيز فرمودند كه برگرد و آن كنيز برگشت و به خدمت آن حضرت آمد. حضرت فرمود كه: «آنچه با تو است، ظاهر كن و پرده را از روى آن بردار». آن كنيز، پسرى را ظاهر ساخت سفيد و خوش‌رو .... حضرت به من فرموند: اين صاحب الامر شما است. [4] 3. روایاتی که در آن امام حسن عسکری(علیه السلام) اشاره به نصب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بعنوان امام بعد از خود دارند: [5] در روایتی محمد بن على بن بلال گويد: فرمانى از طرف امام حسن عسكرى (علیه السلام) دو سال پيش از وفاتش براى من صادر شد و در آن به من از جانشين خود خبر داده بود و باز هم سه روز پيش از وفاتش نامه‌اى به من رسيد و به من از جانشين بعد از خودش خبر داده بود.[6] 4. روایاتی که از ائمه(علیهم السلام) در مورد وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صادر شده است:[7] از امام جواد(علیه السلام) نقل شده است که امیر المومنین(علیه السلام) همراه با امام حسن(علیه السلام) نشسته بودند که حضرت خضر به صورت ناشناس داخل می شود و از حضرت امیر المومنین(علیه السلام) سوالاتی می پرسد بعد از پاسخ امیرالمومنین (علیه السلام) حضرت خضر شهادت به امامت تک تک ائمه می دهد و از حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم نام می برد به این صورت که در معرفی آخرین حجت خدا می فرماید: و گواهی می دهم به امامت مردى كه فرزند حسن است و به كنيه و نام تعبير نشود تا امر امامت او آشکار گردد و پر كند زمین را از عدالت چنانچه پر شده است از ستم و خلاف.[8] امام صادق(علیه‌السّلام) در بحث معرفت خداوند، پیامبر و امام بیان می کنند: حداقل شناخت امام این است که او هم‌تراز پیامبر و وارث اوست به جز در مقام نبوت. اطاعت از امام، اطاعت از خدا و پیامبر است و باید در هر امری تسلیم او شد و به او رجوع کرد و سخن او را پذیرفت. و بداند که پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) امام است و پس از او حسن سپس حسین سپس علی بن الحسین سپس محمد بن علی پس از او منم، پس از من موسی فرزندم پس از او فرزندش علی و بعد از او محمد فرزندش پس از او نیز علی فرزندش سپس فرزندش حسن سپس حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان حسن(صلوات الله علیهم اجمعین) است.[9] در روایتی از دعبل خزاعی نقل شده است که حضرت رضا (ع) به ایشان می گویند آیا می دانی امام (قائم) کیست و چه زمانی قیام می کند؟ او می گوید به امام گفتم خیر؛ حضرت در ادامه فرمودند پسرم محمد امام بعد از من است و بعد از او پسرش علی؛ بعد از او نیز پسرش حسن و بعد از حسن پسرش حجت قائم، امام امت است که (اهل ایمان) در زمان غیبتش انتظار او را می‌کشند و بعد از ظهورش از وی فرمان‌برداری می‌کنند. اگر تنها یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد خداوند آن روز را به‌اندازه‌ای طولانی می‌کند تا او بیاید و جهان را پر از عدل کند چنان که پر از ظلم شده است.[10] و به این صورت امام رضا (علیه السلام) بر وجود و ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مهر تایید می نهند. در نتیجه بحث از وجود امام زمان، غیبت حضرت، ظهور حضرت و .... در روایات شیعه متواتر و غیر قابل انکار است. [1] برای مطالعه بیشتر می توانید به این منابع رجوع کنید: كمال الدين و تمام النعمة : الشیخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 424 https://B2n.ir/m52836 - الغيبة: الشيخ الطوسي جلد : 1 صفحه : 229 https://B2n.ir/e92247 - كتاب الغيبة للنعماني: النعماني، محمد بن ابراهيم جلد : 1 صفحه : 12 https://B2n.ir/k60124 [2] الكافي- ط الاسلامية: الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 514 https://B2n.ir/t74266 [3] برای مطالعه بیشتر می توانید به این منابع رجوع کنید: كمال الدين و تمام النعمة : الشیخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 434 https://B2n.ir/x03342 - الغیبة: الشیخ الطوسی جلد : 1 صفحه : 253 https://B2n.ir/t87340 [4] الكافي- ط الاسلامية: الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 514 https://B2n.ir/t74266 [5] برای مطالعه بیشتر می توانید به این منابع رجوع کنید: الغیبة: الشیخ الطوسی جلد : 1 صفحه : 33 https://B2n.ir/j72963 - كمال الدين و تمام النعمة: الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 378 https://B2n.ir/y98218 - كتاب الغيبة للنعماني: النعماني، محمد بن ابراهيم جلد: 1 صفحه : 90 https://B2n.ir/p30732 [6] الكافي- ط الاسلامية: الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 328 https://B2n.ir/e73987 [7] الغیبة: الشیخ الطوسی جلد : 1 صفحه : 232 https://B2n.ir/d61751 [8] الكافي- ط الاسلامية: الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 525 https://B2n.ir/b87612 [9] كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر : علي بن محمد الخزاز جلد : 1 صفحه : 260 https://B2n.ir/s98692 [10] عيون أخبار الرضا(ع): الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 297 https://B2n.ir/q71038
  17. تقوی

    آیا ولایت تکوینی غلو است؟

    آیا ولایت تکوینی غلو است؟ غلو در لغت بمعنی تجاوز کردن از حد و اندازه، و یا خارج شدن از حد اعتدال است. [1]در اصطلاح هم شیخ مفید در تعریف غلو گفته است: از حد گذشتن و بیرون رفتن از اعتدال و زیاده‌روی در حق پیامبران و امامان است [2]لذا بیان می شود غلوّ اعمّ از شرک است؛ مثلاً قول به تقدیس انبیا از اکل و شرب و منافات آن با مقام نبوّت، غلوّ است؛ امّا شرک نیست.[3] با توجه به ثابت بودن ولایت تکوینی برای اهل بیت، پذیرش ولایت تکوینی غلو و زیاده روی در حق آنان نمی باشد بلکه شناخت و پذیرش مقامات و کمالات آنان است که در سیره اهل بیت ثابت بوده است. بله بیان مقام و جایگاهی که منافی بندگی آنان باشد و در کلام و سیره اهل بیت مشاهده نشده به معنای غلو است و باید از آن پرهیز شود زیرا که اهل بیت(علیهم السلام) خود فرمودند( انچه ما در مورد خود نگفتیم شما در مورد ما نگویید )[4] اما بیان مقامات و فضایل ثابت آنان که در چهارچوب بندگی خداوند می باشد و بر اساس ادله متعدد و قطعی ثابت شده غلو نمی باشد. [1] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان عرب، مادۀ غلو، ج ۱۵، ص۱۳۲ [2] شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ص۱۰۹. [3] ولایت تکوینی و تشریعی/لطف الله صافی گلپایگانی/ ص 27 [4] "لَا تَقُلْ فِينَا مَا لَا نَقُولُ فِي أَنْفُسِنَا فَإِنَّكَ مَوْقُوفٌ وَ مَسْئُولٌ لَا مَحَالَة" الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 2 صفحه : 298
  18. چگونه امکان دارد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عمری هزار ساله داشته باشند؟ نکته مهمی که در ابتدا لازم به ذکر است امکان طولانی شدن عمر انسانها است و بیان اینکه عمر طولانی برای انسان، امر ممکنی است. قرآن درباره حضرت نوح (علیه‌السلام) می‌فرماید: «ما نوح را به سوی قومش گسیل کردیم او نهصد و پنجاه سال میان آنان زیست تا طوفان آنان را درگرفت در حالی که ستمگر بودند.» [1] از این آیه شریف برمی‌آید که نوح (علیه‌السلام) نهصد و پنجاه سال میان قوم خویش زیسته است؛ امّا این‌که چند سال پیش از رسالت زیسته است یا پس از توفان و نابودی قوم چند سال زنده بوده است، قرآن از آن سخن نمی‌گوید. در تورات که کتاب مقدس یهودیان است و مورد پذیرش مسیحیان، شرح زندگی افراد زیادی را که عمر فوق طبیعی و غیر معمولی داشته‌اند را آورده و می‌گوید: «آدم» ۹12 سال، «انوش» ۹۰۵ سال، «قینان» ۹۱۰، «متوشالح» ۹۶۹، «لمک» ۷۷۷ سال داشته و بعد از آن مرده‌اند.[2] در روایات نیز به افرادی که دارای عمر طولانی بودند اشاره شده: در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) آمده است که نوح (علیه‌السلام) دو هزار و پانصد سال زیسته است.[3] در برخی روایات آمده است که مهدی (علیه‌السلام) را سنّتی هست از نوح که همان‌ عمر طولانی است.[4] حضرت خضر (علیه‌السلام) نیز از دیگر اولیای الهی است که بنابر بسیاری از روایات نمرده و هم اکنون زنده است. قرآن ماجرای میان او و حضرت موسی (علیه‌السلام) را بیان کرده[5] و در روایتی از امام حسن عسکری (علیه‌السلام) آمده است که او نخواهد مرد تا قیامت به پا گردد و در صور دمیده شود....[6] علاوه بر اینکه از نظر علمی نیز نمی توان گفت عمر طولانی برای بشر محال است؛ دکتر "الکسیس کارل" به عنوان یک دانشمند که بر درمان سرطان مدتی متمرکز بود هر چند تحقیقات او به نتیجه ای در این موضوع نرسید اما حقیقتی را نمایان کرد و آن اینکه بافت سلولی انسان به خودی خود از بین نمی رود و اگر در وضع مناسبی واقع شود امکان عمری طولانی برای آن وجود دارد.[7] دیدگاه هایی از این دست در میان دانشمندان دیگری نیز وجود دارد[8] که نشان می دهد از نظر علمی نمی توان به صورت یقینی برای عمر انسان حدی قائل شد. نکته مهم دیگری که باید توجه شود اینکه حتی اگر بپذیریم چنین طول عمری از باب طبیعی امکان ندارد بازهم به طول عمر امام زمان اشکالی وارد نمی باشد زیرا که عمر طولانی برای امام زمان و حفظ او در سلامت جسمی، از باب غیر طبیعی و معجزه است.[9] [10] و خداوند چنین أراده ای را اخذ کرده است. بر این اساس نمی توان طول عمر زیاد را به صورت مطلق منکر شد و آن را محال عقلی دانست و بر تبع آن وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را انکار نمود. [1] سوره عنکبوت ایه 14( وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا) [2] . تورات، ترجمه فاضل خالقی، سیر پیدایش، باب ۵، آیات ۵-۳۲ https://www.bible.com/fa/bible/1619/GEN.5.PCB [3] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۸، ص ۲۸۴، حدیث ۴۲۹. https://lib.eshia.ir/11005/8/284/429 [4] . صدوق، محمد بن علی، کمال الدّین و تمام النّعمة، ص۳۲۲. https://lib.eshia.ir/27045/1/322 [5] . کهف: ۸۲-۶۵ [6] . صافی، لطف الله، منتخب الاثر، ج۲، ص۲۸۳. https://lib.eshia.ir/10377/2/283 [7] مجله یادگار، دی سال 1323 سال اول شماره 5 ، احوال بزرگان، ص75 https://B2n.ir/b32897 [8] موعود شناسي و پاسخ به شبهات ، ص 510، https://B2n.ir/u40790 [9] بحوث حول المهدویه، شهید صدر، ص 63 https://B2n.ir/d93663 [10] شيعه در اسلام - ط قديم نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 235 https://B2n.ir/h93069
  19. دلیل برتری امامان بر انبیاء پیشین چیست؟ در ابتدا بیان می شود که پیامبر (ص) از تمام انسانها و حتی پیامبران الهی گذشته برتر می باشد و خود حضرت فرمود: خداوند من را بر جمیع انبیاء و رسولان خود برتری داد.[1] از امام صادق (ع) نیز روایت شده که فرمود: "خداى عز و جل اسم اعظم خود را مرکب از هفتاد و سه حرف کرده و از آن حروف دو حرف را به عیسى داد، با همان دو حرف بود که عیسى مرده‏ها را زنده مى‏کرد و کور مادر زاد و پیسى را شفا مى‏داد و چهار حرف را به موسی و هشت حرف را به ابراهیم و پانزده حرف را به نوح و بیست و پنج حرف را به آدم، ولى به رسول خدا محمد (ص) از آن حروف، هفتاد و دو حرف را آموخت و یک حرف را بر کسی نیاموخت." [2] لذا جایگاه رفیع پیامبر بر هیچ مسلمانی مخفی نمی باشد. با توجه به این مقدمه بیان می شود که در روایات متعدد بیان شده که هر آنچه که خداوند به پیامبر (ص) خود عطا کرد بعد از او به جانشینان او داده شد غیر از نبوت. امامان معصوم (ع) از جمیع فضائل پیامبر بهره‌مند هستند مگر این که آنها نبی نیستند. خود پیامبر اکرم (ص) خطاب به حضرت علی (ع) می فرماید: "آنچه را که من می بینم تو هم می بینی و آنچه را که من می شنوم تو هم می شنوی، مگر این که تو نبی نیستی" [3].امام حسن (ع) می فرماید: "احدی از پیشینیان یعنی انبیا و اوصیا و اولیا بر امام علی(ع) در هیچ فضیلتی سبقت نگرفته اند".[4] لازم به ذکر است که مقام امامت از مقام نبوت برتر است[5] و امامان اگر چه نبی نبودند اما مقام امامت را دارا بودند. امام صادق (ع) می فرماید: " فَالنَّبِيُّ ص إِمَامٌ وَ نَبِيٌّ وَ عَلِيٌّ (ع) إِمَامٌ لَيْسَ بِنَبِيٍّ وَ لَا رَسُول‏" ؛[6] پيامبر اكرم (ص) هم امام بود و هم نبىّ ،ولى على (ع) امام بود ولی نبی نبود. بنابراین، همان گونه که رسول اکرم (ص) از تمام پیامبران برتر است، امامان معصوم (ع) نیز از تمام پیامبران جز پیامبر خاتم (ص) برترند و هر آنچه که خداوند به پیامبران پیشین خود عطا کرده به امامان معصوم به ارث رسیده است. امام صادق (ع) می فرماید: " كُلُّ نَبِيٍّ وَرِثَ عِلْماً أَوْ غَيْرَهُ فَقَدِ انْتَهَى إِلَى آلِ مُحَمَّدٍ ص" [7] در پایان ذکر این روایت بسیار مناسب است؛ صعصعة بن صوحان وارد محضر امیرالمؤمنین شد زمانی که به او ضربه زده بودند و گفت: ای امیرالمؤمنین، آیا تو برتری یا آدم پدر همه انسانها؟ امام علی (علیه السلام) فرمود: خوب نیست انسان از خود تعریف کند، خداوند به آدم گفت: "ای آدم، تو با همسرت در بهشت ساکن شو..."[8] (ولی او با ترک اولی سبب رانده شدن از بهشت گردید) و چیزهای بسیاری را خداوند برای من حلال کرد و من به سوی آن‌ها نرفتم و از آن‌ها اجتناب کردم. سپس پرسید: تو برتری یا نوح؟ امام علی (علیه السلام) فرمود: نوح بر قوم خود لعنت فرستاد و من به ستمگران حقم لعنت نفرستادم، فرزند نوح کافر بود ولی دو پسر من سروران جوانان بهشت هستند. پرسید: تو برتری یا موسی؟ فرمود: خداوند موسی را به سوی فرعون فرستاد و او گفت: "من می‌ترسم که آن‌ها مرا تکذیب کنند"[9] تا اینکه خداوند فرمود: "نترس، هیچ پیامبری در پیش من نمی‌ترسد"[10] و موسی گفت: "پروردگارا، من کسی را کشته‌ام پس می‌ترسم آن‌ها مرا بکشند"[11] و من هراسی نداشتم وقتی که پیامبر خدا (ص) مرا فرستاد تا سوره براءت را در موسم حج برای قریش بخوانم، با وجود اینکه بسیاری از بزرگان آن‌ها را کشته بودم، با این حال به نزد آن‌ها رفتم و سوره را خواندم و از آن‌ها نترسیدم. پرسید: تو برتری یا عیسی بن مریم؟ فرمود: عیسی مادرش در بیت‌المقدس بود، وقتی که وقت زایمانش رسید، صدایی شنید که می‌گفت: بیرون برو، این خانه محل عبادت است نه محل زایمان. ولی مادر من فاطمه بنت اسد وقتی زمان وضع حمل او نزدیک شد، در حرم بود، دیوار کعبه شکافته شد و صدایی شنید که به او می‌گفت: وارد شو. پس او وارد کعبه شد و من در آنجا متولد شدم و این فضیلت برای هیچ کس، نه قبل از من و نه بعد از من، نبوده است.[12] از مطالب بیان شده به وضوح آشکار می شود که امامان معصوم(ع) از جمیع انبیاء گذشته مقامی بالاتر داشته اند. [1] . البرهان في تفسير القرآن؛ البحراني، السيد هاشم ج : 1 ص : 205 [2] . الکافی ج : 1 ص : 230 حدیث2. [3] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 192 قاصعه . [4] . الکافی، ج 1، ص 457. [5] . برای توضیح بیشتر به سوال " آیا مقام امامت از مقام نبوت و رسالت بالاتر است؟" مراجعه شود. [6] . شيخ صدوق‏، علل الشرائع، ج 1، ص 175 . [7] کافی ج2 ص 232 [8] . بقره: 35 " يا آدم اسكن أنت وزوجك الجنة..." [9] . شعراء: 12 " إني أخاف أن يكذبون" [10] . نمل: 10 " لا تخف إني لا يخاف لدي المرسلون" [11] . قصص: 33 " رب إني قتلت منهم نفسا فأخاف أن يقتلون" [12] . نام کتاب : اللمعة البيضاء؛ التبريزي الأنصاري ج: 1 ص: 220
  20. آیا پیامبر اکرم(ص) دارای مقام امامت است؟ توجه به دو نکته جواب این سوال را روشن خواهد کرد: 1. پیامبر اسلام مقامی بالاتر از تمام انبیاء و ملائکه دارد در روایتی خود ایشان بیان می کند: « إن الله تعالى فضل أنبياءه المرسلين على الملائكة المقربين وفضلني على جميع النبيين والمرسلين»[1] که خداوند پیامبرانش را بر فرشتگان مقربش برتری داد و مرا بر تمام انبیاء و فرشتگان برتری داد. در روایتی دیگر امیر المومنین می فرماید: «...مَا أَعْطَى اللَّهُ نَبِيّاً دَرَجَةً وَ لَا مُرْسَلًا فَضِيلَةً إِلَّا وَ قَدْ جَمَعَهَا لِمُحَمَّدٍ ص وَ زَادَ مُحَمَّداً عَلَى الْأَنْبِيَاءِ أَضْعَافاً مُضَاعَفَة...» [2] و در روایتی دیگر امام صادق (ع) می فرماید: "اِنَّ اللّٰهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُعْطِ الْأَنْبِيٰاءَ شَيْئاً الاّٰ وَ قَدْ أَعْطٰاهُ مُحَمَّداً(ص)"[3]همانا خداى عزّوجلّ هيچ چيزى را به انبيا اعطا نكرده، مگر آنكه آن را به محمّد(ص) اعطا كرده است. بر این اساس جمیع مقامات و فضائل انبیاء به پیامبر اسلام اعطا شده است و ایشان دارای مقامی بالاتر از تمام پیامبران و ملائکه هستند، لذا هنگامی که در قران مقام امامت برای حضرت ابراهیم امده است (و هنگامی که خدا ابراهیم را به اموری امتحان فرمود و او همه را به جای آورد، خدا به او گفت: من تو را به امامت خلق برگزیدم)[4] اگر این مقام عظیم برای حضرت ابراهیم ثابت است برای رسول خدا به طریق اولی ثابت می شود. 2. در روایات متعددی به امامت پیامبر اکرم تصریح شده است مانند روایت امام صادق (ع) : " فَالنَّبِيُّ ص إِمَامٌ وَ نَبِيٌّ وَ عَلِيٌّ (ع) إِمَامٌ لَيْسَ بِنَبِيٍّ وَ لَا رَسُول‏" ؛[5] پيامبر اكرم (ص) هم امام بود و هم نبىّ ،ولى على (ع) امام بود ولی نبی نبود‏ . و یا خود حضرت على(ع) بر مقام امامت پيامبر اكرم(ص) تصریح می کند: "يٰا أَيُّهَا النّٰاسُ انَّ رَسُولَ اللّٰهِ(ص) امٰامٌ حَيّاً وَ مَيِّتاً" [6] اى مردم! همانا رسول خدا(ص) در حال حيات و ممات پيشوا و امام (همگان) است. و یا در نهج البلاغه حضرت بیان می کند: "فَهُوَ امٰامُ مَنِ اتَّقىٰ" [7] پيامبر اكرم(ص) پيشواى پرهيزكاران است. با دقت در این دو نکته روشن می شود که مقام امامت که مقامی رفیع است، همانند مقام نبوت و رسالت برای پیامبر اکرم (ص) ثابت بوده است. [1] . عیون اخبار الرضا ج1 ص 262- کمال الدین و تمام النعمه ج 1 ص 254 [2] . الاحتجاج / طبرسی / ج1 / ص 211. [3] . الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 225 [4] . آیه 124 سوره بقره [5] . شيخ صدوق‏، علل الشرائع، انتشارات داورى‏، قم، چاپ اول، ج 1، ص 175 . [6] . الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 451 [7] . نهج البلاغه ، فيض الاسلام ، خطبه 93 ، ص 279 .
  21. آیا مقام امامت از مقام نبوت و رسالت بالاتر است؟ نخست مفهوم سه واژه نبوت، رسالت و امامت را بیان نموده تا وجه برتری امامت از رسالت روشن شود. ۱ - مقام نبوت: نبی در لغت بمعنی خبر دهنده بکار رفته است[1]، بنابراین نبی به حامل خبر بزرگ و یا خبر دهنده از آن می باشد و در اصطلاح نیز نبی و پیامبر کسی است که بدون واسطه از خدا خبر می‌دهد[2] (بر این اساس نبوت یعنی خبر دادن بدون واسطه از سوی خدا.) بر این اساس قرآن می فرماید: «فَبَعَثَ اللهُ النَّبیّینَ مُبَشّرینَ و مُنْذرین»[3]، خداوند پیامبران را به عنوان مژده آورندگان و بیم دهندگان برانگیخت. در نتیجه می توان گفت: مقام نبوت یعنى دریافت وحى از خداوند و «نبى» کسى است که وحى بر او نازل مى شود و آنچه را به وسیله وحى دریافت مى دارد، چنانکه مردم از او بخواهند در اختیار آنها مى گذارد.[4] ۲ ـ مقام رسالت: «رسول» در لغت به ‌معنای فرستاده و پیامبر و پیام‌آور است، و چنان‌ که راغب می‌گوید: گاه به سخن و پیامی که برده می‌شود، رسول گفته می‌شود، چنان‌که بر شخصی که رسالت را تحمل می‌کند نیز رسول گفته می‌شود و رسول و رُسُل بر انبیا و ملائکه اطلاق می‌شود و بر کسی که برای انجام کاری فرستاده شده باشد، نیز رسول گفته می‌شود[5]، و در اصطلاح رسول بر پیامبرانی اطلاق می شود که علاوه بر اخذ وحی و خبر دادن از جانب خدا، مسؤولیت ابلاغ رسالتی الهی را از جانب خدا بر دوش دارند و مأموریت دارند که آن رسالت را به مردم برسانند؛ لذا قرآن می فرماید: « وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ»[6] اگر روی برتافتید، بدانید که که فرستاده ما، جز ابلاغ روشن و رسالت، مأموریتی ندارد. بنابراین پیامبران از آن جهت که گیرندگان وحی الهی و حاملان خبر هستند، نبی نیز می باشند و از آن نظر که وظیفه ای را به عنوان ابلاغ رسالت بر عهده می گیرند، رسول نامیده می شوند. در نتیجه مقام رسالت یعنى مقام ابلاغ وحى و تبلیغ و نشر احکام خداوند و تربیت نفوس از طریق تعلیم و آگاهى بخشیدن، بنابراین رسول کسى است که موظف است در حوزه مأموریت خود به تلاش و کوشش برخیزد و از هر وسیله اى براى دعوت مردم به سوى خدا و ابلاغ فرمان او استفاده کند. [7] ۳ ـ مقام امامت: امام کلمه ای عربی به معنای رهبر و سرور است. [8] در مجمع البحرین نیز امام به معنای رهبر و کسی است که مردم از او پیروی می کنند. [9]اگرچه بین شیعیان امام به جانشینان پیامبر اکرم گفته می شود.[10] امامت از نظر قرآن، غیر از دو مقام (نبوت و رسالت) و توأم با اختیارات و تصرفاتی گسترده تر در راستای مدیریت و رهبری جامعه و پیشوایی مردم می باشد. در نتیجه مقام امامت یعنى رهبرى و پیشوائى خلق، در واقع امام کسى است که با تشکیل یک حکومت الهى و بدست آوردن قدرتهاى لازم، سعى مى کند احکام خدا را عملاً اجرا و پیاده نماید و اگر هم نتواند رسماً تشکیل حکومت دهد، تا آنجا که در توان دارد در اجراى احکام مى کوشد. به عبارت دیگر وظیفه امام اجراى دستورات الهى است در حالى که وظیفه رسول ابلاغ این دستورات مى باشد، بعضی از پیامبران مانند ابراهیم و پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) هرسه مقام را داشتند هم دریافت وحى مى کردند، هم تبلیغ فرمانهاى الهى، و هم در تشکیل حکومت و اجراى احکام تلاش مى کردند و هم از طریق باطنى به تربیت نفوس مى پرداختند. لذا می توان گفت امامت همان مقام رهبرى همه جانبه مادى و معنوى، جسمى و روحانى و ظاهرى و باطنى است، امام، رئیس حکومت و پیشواى اجتماع و رهبر مذهبى و مربى اخلاق و رهبر باطنى و درونى است و این مقام از سایر مقامات بالاتر می باشد. [11] با توجه به مطالب بیان شده برتری مقام امامت نسبت به مقام رسالت و نبوت روشن شد در هر حال بهترین دلیل برای برتری مقام امامت کلام خداوند در قران می باشد، آنجا که می فرماید: وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ،[12](به خاطر آوريد) هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض كرد: «از دودمان من (نيز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمى‏رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شايسته اين مقامند) آیه، مقام امامت را برای ابراهیم ـ علیه السلام ـ پس از آزمایشها و امتحانهای سنگین، و سربلندی آن حضرت از همه آنها، اثبات می کند. طبق روایتی از امام صادق ـ علیه السلام ـ حضرت ابراهیم، پس از این مقامات، به مقام امامت نائل آمد: (1)ـ مقام عبودیت؛ (2)ـ مقام نبوت؛ (3)ـ مقام رسالت؛ (4)ـ مقام خلّت (دوستی)؛ (5)ـ مقام امامت.[13] حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ پس از رسیدن به این مقام، از خداوند می پرسد که آیا مقام امامت، مخصوص خود اوست یا نوادگان و ذریه اش نیز این مقام را خواهند داشت. خداوند می فرماید: این سمت مخصوص پاکان و مردان خداست؛ بنابراین کسانی که در تمامی عمرشان، حتی یک بار، مرتکب ظلم و گناه و معصیتی شده باشند، شایسته این مقام الهی نیستند؛ و چه گناهی بالاتر از شرک؟ بنابراین حضرت ابراهیم تمام صفات نبوت را دارا بود و سپس امام شد، این مطلب به وضوح برتری مقام امامت بر رسالت را می رساند. [1] . ابن منظور، لسان العرب، ۲۰۰۰م، ج ۱، ص ۱۶۲ [2] . علامه حلی، الباب الحادي عشر، تحقیق مهدی محقق، ص۸ « النّبيّ (ص) هو الإنسان المخبر عن اللّه تعالى بغير واسطة أحد من البشر» [3] . بقره 213. [4] .تفسیر نمونه، مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه: 440. [5] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، دار القلم، ج 1، ص۳۵۳ [6] . تغابن 12 [7] .تفسیر نمونه، مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه: 440. [8] . ابن منظور، لسان العرب، ج 12، ص 24. [9]". فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج6، ص 10" قوله: إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ‏ إِماماً أي يأتم بك الناس فيتبعونك و يأخذون عنك، لأن الناس‏ يَأُمُّونَ‏ أفعاله أي يقصدونها فيتبعونها." - خلیل ابن احمد، العین، ج 8، ص 426" كل من اقتدي به، و قدم في الأمور فهو إمام" [10] . برای توضیح بیشتر در مورد معنی امام رجوع شود به سوال «تعریف امام در لغت و اصطلاح چیست؟» [11] .تفسیر نمونه، مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه: 441. [12] . بقره/124. [13] . قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ خَلِيلًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ خَلِيلًا قَبْلَ أَنْ يَجْعَلَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ الْأَشْيَاءَ قَالَ‏ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قَالَ فَمِنْ عِظَمِهَا فِي عَيْنِ إِبْرَاهِيمَ قَالَ‏ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ‏ قَالَ لَا يَكُونُ السَّفِيهُ إِمَامَ التَّقِيِّ. کافی ج 1 ص 175
  22. تفاوت بین رسول اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) در چیست؟ وظیفه رسولان الهی دریافت شریعت از جانب خداوند و تبلیغ و حفظ آن بوده است و وصی پیامبر، وصی بر حفظ شریعت و وصی بر امت آن پیامبر نیز بوده است و فرق بین وصی و رسول آن است که رسول شریعت را از خداوند می گیرد و وصی، شریعت را از پیامبر و تا زمانی که وصی رسول در میان امت است، آن شریعت نیز توسط آن وصی سالم باقی می ماند. لذا در روایتی از پیامبراشاره شده است یا علی من انذار دهنده هستم و تو هدایتگر بر این امرهستی[1] از این روایت به دست می اید امام وظیفه ی هدایت کردن مردم بر طبق دین رسول خدا را دارد، در روایت دیگری امده است سدير گويد: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: قومى معتقدند كه شما معبوديد و از قرآن دليل بر آن آورند فرمود: اى سدير! گوشم، چشمم، تنم، خونم و مويم از اين مردم بيزار است و خدا هم از آنها بيزار است، اينان بر كيشِ من و كيش پدران من نيستند، به خدا سوگند، كه خدا مرا و آنها را در قيامت گرد هم نياورد جز آنكه بر آنها خشمگين باشد.گويد: گفتم: نزد ما مردمى باشند كه گويند: شما رسولان خدائيد فرمود: اى سدير! گوشم، چشمم، مويم، تنم، گوشتم و خونم از اينان هم بيزار است، خدا و رسولش از آنها بيزارند اينان بر كيش من نيستند و نه بر كيش‌ پدرانم، به خدا سوگند كه روز قيامت خدا مرا و آنها را گرد هم نياورد جز آنكه بر آنها خشمناك است.گويد: گفتم: پس شما چه هستيد؟ فرمود: ما خزانه دار علمِ خدائيم، ما ترجمان و مفسر أمر خدائيم، ما مردمى معصوم و پاكيم، خدای تبارك و تعالى أمر به اطاعت ما فرموده و از نافرمانى ما نهی كرده، ما حجتِ رسائيم بر هر كه زير آسمان و روى زمين است.[2] حضرت در این روایت پیامبری را از خود نفی می کند و فرق ائمه با پیامبر را در این می دانند که انها مفسران امر الهی هستند که خداوند اطاعت انها را چون پیامبر واجب کرده است، لذا از انجا که مفسر امر الهی هستند دیگر دین جدیدی را نمی اورند به همین دلیل به انها وحی رسالی[3] نمی شود اما با ملائک در ارتباط هستند همچنانکه در روایتی حضرت باقر(علیه السلام) فرمودند امام کسی است که صوت ملائک را می شنود.[4] [1] . بحار الأنوار - العلامة المجلسي جلد : 35 صفحه : 400 «أَنَا الْمُنْذِرُ وَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ الْهَادِي إِلَى أَمْرِي‏» [2] . الكافي- ط الاسلامية / الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 269 «عن سَدِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ قَوْماً يَزْعُمُونَ أَنَّكُمْ آلِهَةٌ......» [3] . معرفت قرآنى نویسنده : معرفت، شيخ محمد هادى جلد : 1 صفحه : 260 ( وحى رسالى: وحى بدين معنا شاخصه نبوّت است و در قرآن بيش از هفتاد بار از آن ياد شده است ص 22) [4] . الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 176 «.... قُلْتُ الْإِمَامُ مَا مَنْزِلَتُهُ قَالَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ .....»
  23. تقوی

    آیا ولایت تکوینی شرک است؟

    آیا ولایت تکوینی شرک است؟ در اسلام اصلی مهم تر و اساسی تر از «توحید» نیست. چنان که عقیده ای خطرناک تر و فاسدتر و باطل تراز "شرک" نیست: « وَ مَن یُشْرِکْ بِاللّه ِ فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّمآءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکانٍ سَحِیقٍ»؛[1] " هرکس به خدا شرک آرد همانند آن است که از آسمان در افتد و مرغان در فضا بدنش را با منقار بربایند، یا بادی تند او را به مکان دور در افکند." در مسأله ولایت تکوینی و تشریعی و مقامات و فضایل انبیا و اولیا علیهم السلام باید کمال توجّه را به این دو موضوع داشت، تا توحید صد در صد محفوظ باشد و به حریم آن تجاوزی نگردد، و مخلوق در مرتبه خالق شناخته نشود و از افراط در عقیده به جایگاه انبیا و اولیا و ولایت آنها به نحوی که سبب شرک گردد، جلوگیری شود. از سوی دیگر، از تفریط نیز باید پرهیز گردد و به بهانه دوری از شرک، نباید فضایل و مقامات و مناصبی را که انبیا و ائمه علیهم السلام دارند، انکار نمود. تفویضی که باطل و خلاف توحید است، دو معنی دارد: اوّل اینکه: بندگان در کارهای خود مستقل و فاعل بالاستقلال باشند و قضا و قدر الهی در کار نباشد، افعال عباد از حیطه اراده و نظم عامّ الهی در عالم خلقت خارج باشد. دوم اینکه: امر خلق، رزق، اماته، احیا، شفای بیماران، برقراری نظامات و تدبیر کاینات، به حجج الهی علیهم السلام یا به غیر ایشان واگذار شده باشد که فاعل بالاستقلال در این امور باشند و خدا از تدبیر امور و افعال کناره گیری کرده و عالم را به غیر خود سپرده باشد. واضح است که تفویض به این دو معنا، خلاف براهین عقلی و ادلّه شرعی است.[2] اما قادر بودن عبد، به طور ارتباط و غیر مستقل و بإذن اللّه، بر اماته و احیا و شفای بیماران و خلق و رزق، نه به عنوان اداره امور و خلق خلایق و ترتیب دادن نظام کلّی ارزاق و برقرار داشتن سازمان کاینات؛ بلکه طبق حِکم و مصالح عارضی و ثانوی، که در داخل این سازمان مناسب می شود، شرک نیست.[3] بر این اساس خداوند با وجود انکه مالک حقیقی ولایت است[4] اما ان را به هر کس که بخواهد عطاء می‌کند و ان فرد نیز ولایتش جزئی از ولایت الهی می‌باشد همچنانکه این ولایت را به حضرت عیسی داد و حضرت عیسی به اذن و ارده الهی از گل، مرغی را خلق کرد، قران در این مورد از قول حضرت عیسی می‌فرماید من از گل مجسمه مرغی ساخته و بر آن (نفس قدسی) بدمم تا به امر خدا مرغی گردد.[5] و با ولایت الله فرقش در این است که ولایت خداوند ذاتی خودش است و ولایت اولیاء و انبیاء غیر استقلالی و وابسطه به فیض الهی است، ولایت خداوند مطلق و نامحدود است اما ولایت انبیاء و اولیاء در قبال ولایت الهی محدود و مقید به اذن و اراده الهی است پس این ولایت تکوینی انبیاء و اولیاء در دایره کفر و شرک داخل نمی شود. [1] حج: 31. [2] «مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ یَفْعَلُ أَفْعالَنا، ثُمَّ یُعَذِّبُنا عَلَیْها، فَقَدْ قالَ بِالْجَبْرِ. وَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللّه َ فَوَّضَ أَمْرَ الْخَلْقِ وَالرِّزْقِ إِلی حُجَجِهِ علیهم السلام ، فَقَدْ قالَ بِالتَّفْوِیضِ. وَالْقآئِلُ بِالْجَبْرِ کافِرٌ، وَالْقآئِلُ بِالتَّفْوِیضِ مُشْرِکٌ» [3] ولایت تکوینی و تشریعی/لطف الله صافی گلپایگانی/ص22-26 [4] شورى: 9. «آيا آنها غير از خدا را ولى خود برگزيدند؟! در حالى كه ولى فقط خداوند است و اوست كه مردگان را زنده مى‌كند و اوست كه بر هر چيزى تواناست». [5] آل عمران: 49. (أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّه)
  24. تقوی

    تعریف توحید و شرک در لغت و اصطلاح چیست؟

    تعریف توحید و شرک در لغت و اصطلاح چیست؟ توحید در لغت از ریشه (وح‌د) به معنای انفراد است و از این رو به چیزی اطلاق می شود که جزء ندارد[1] بر همین اساس نیز توحید را در اصطلاح اینگونه تعریف کرده اند: یکی دانستن خدا؛[2] شهید مطهری نیز بیان می دارد توحید یعنی ایمان به خدا و یگانگی خداوند[3] و حضرت آیت الله سبحانی نیز در تبیین این یگانگی بیان داشته اند که توحید یکی دانستن خداوند است از حیث ذات، فعل و عبادات؛[4] بر این اساس یگانه دانستن خداوند را از جهت مراتب متعدد توحید می گویند.[5] توحید به عنوان اساسی ترین اعتقاد مسلمانان در جای جای قرآن کریم مورد اشاره قرار گرفته است، بگونه‌‌ای که خداوند متعال در حدود 130 آیه از قرآن کریم به طور صریح یا ضمنی به مسأله توحید پرداخته است و حتی سوره‌ای از قرآن نیز با همین نام نازل شد. آیه اول سوره مبارکه توحید در تبیین جایگاه خداوند متعال اعلام می‌دارد «بگو خداوند، یکتا و يگانه است»[6]. امام صادق علیه السلام در روایتی سبب نزول این سوره را سوال یهودیان از رسول خدا (ص) عنوان می‌کند که به اجمال خداوند متعال معرفی شده است[7]. در مورد همین آیه شریفه، در روایتی از حضرت علی (علیه السلام) در مورد معنای این یگانگی سوال شد، حضرت فرمودند: وقتی گفته می شود خدا یکی است می شود آن را به چهار نوع تصور کرد اول آنکه خدا عدد است در مقابل دو که این امر در مورد خدا محال است دوم آنکه خدا یکی است از نوع خودش این هم در مورد خدا بی معنا است حال می ماند دو نوع دیگر که عبارت است از یکی بودن او به معنای بی همتا بودن، این امر در مورد خدا صحیح است و تصور دیگر آن است که خدا از درون قابل تقسیم نیست به عبارتی خداوند بسیط است.[8] نقطه مقابل توحید شرک است که به معنای شریک قرار دادن و وجود یک چیز در دو شیء می‌باشد، مانند حیوانیت که در انسان و اسب مشترک است؛[9] بر این اساس شرک به این معنا است که کسی یا چیزی را در خصائص و مقامات الهی با خداوند شریک بدانیم در حالی که هیچ چیز مانند خداوند نیست؛[10] قرآن کریم در رد شرک برهان اقامه می کند که «اگر همراه با پرودگار عالم خدایی دیگر در این عالم بود در این عالم فساد ایجاد می شد.»[11] و بر اساس روایات منظور از شرک، شریک قرار دادن برای خدا است به صورت مطلق[12] که می توان برای آن مراتب متعددی را در نظر گرفت از جمله ربوبیت که قرآن به آن اشاره دارد که اگر در این عالم دو مدبر وجود داشته باشد فساد و تباهی عالم را احاطه خواهد کرد. شرک از گناهان کبیره تلقی شده که به هر صورت از مراتبش اتفاق بیفتد موجب دوزخی شدن معتقد به آن است در حدیثی که از امام جواد علیه السلام به نقل از پدر و جد بزرگوارشان روایت شده، از شرک به «بزرگترین گناهان کبیره»[13] تعبیر شده است. [1] المفردات في غريب القرآن-دار القلم نویسنده : الراغب الأصفهاني جلد : 1 صفحه : 857 https://B2n.ir/e29366 [2] معارف قرآن نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 58 https://B2n.ir/b46994 [3] نام کتاب : توحید نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 13 https://B2n.ir/u04694 [4] التوحيد والشرك في القرآن الكريم نویسنده : السبحاني، الشيخ جعفر جلد : 1 صفحه : 5 https://B2n.ir/k56940 [5] التوحيد عند مذهب أهل البيت نویسنده : الحسّون، علاء جلد : 1 صفحه : 9 https://B2n.ir/p26874 [6] سوره اخلاص، آیه 1 ( قُل هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ)، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی [7] تفسیر روایی اهل بیت، ج 18، ص 450 [8] التّوحيد نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 83 https://B2n.ir/q96148 [9] المفردات في غريب القرآن-دار القلم نویسنده : الراغب الأصفهاني جلد : 1 صفحه : 451 https://B2n.ir/r08145 [10] بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 10 صفحه : 184 https://B2n.ir/n49953 [11] سوره انبیاء ایه22 ( لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا) [12] تفسير العيّاشي نویسنده : العياشي، محمد بن مسعود جلد : 1 صفحه : 255 https://B2n.ir/k89533 [13] الکلینی، الکافی، ج 2، ص 285
  25. تقوی

    اقسام توحید چیست؟

    اقسام توحید چیست؟ بسیاری از متکلمان، عارفان و فیلسوفان مسلمان، با تکیه بر قرآن کریم و روایات پیامبر اسلام و امامان شیعه، مراتب و درجاتی برای توحید برشمرده‌اند که برای فهم بهتر مخاطب این تقسیم بندی در موارد ذیل خلاصه شده است: · اول) توحید در ذات: اولین مرتبه از مراتب توحید است به این معنا که خداوند بی‌همتاست و مثل و مانند و جایگزینی ندارد، خداوند در قرآن می فرماید: «و هیچکس [در ذات و صفات] همانند و همتا و شبیه او نمی باشد.»[1] بر اساس معنایی دیگر توحید ذاتی یعنی خداوند متعال تعدد و دوگانگی ندارد و عاری از ترکیب است. · دوم) توحید صفاتی: به معنای اینست که ذات خداوند متعال با اوصاف او یکی است و زائد بر ذات باری تعالی نیست. بنابراین وقتی می‌گوئیم «خدا عالم است» یعنی علم عین ذات پروردگار است و بعنوان جزئی به او اضافه نشده است. و همینطور است سایر اوصاف الهی همچون قادریت یا حیات و... خداوند متعال در آیه 180 سوره مبارکه صافات می‌فرماید: «پروردگارت که دارای عزت است از آنچه او را به آن توصیف می‌کنند، منزّه است.»[2] «توصیف» در آیه به منزه بودن خداوند متعال از هرگونه صفتی اشاره می‌کند که خلاف یگانگی و توحید باشد خصوصا که آیه با تنزیه آمده و اشاره به عزت خداوند دارد. در روایتی از امام صادق (علیه السلام) به نقل از ابوبصیر علم، شنوایی، بینایی و قدرت ذات خداوند متعال برشمرده شده و تصریح شده که پروردگار شنوا و بینا بوده پیش از اینکه چیزی برای شنیدن و دیدن باشد. · سوم) توحید افعالی: همانطور که خداوند متعال در ذات خود یگانه است، در افعال خود نیز شریک و همکاری ندارد. لازمه اعتقاد به توحید افعالی اینست که هر آنچیزی که در این عالم اتفاق می‌افتد فعل خداوند متعال است و منشأ افعال تمامی موجودات عالم ذات مقدس پروردگار تلقی می‌شود کما اینکه یکی از اذکار معروفه میان مسلمانان به همین مطلب اشاره دارد: «لاحَولَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِالله»[3]. توحید افعالی در موارد ذیل تجلی پیدا می‌کند: o توحید در خالقیت به این معنا که تنها خالق مستقل در عالم یکی است و هر کس غیر از او در خالقیتش محتاج به اذن و مشیت اوست و کسی بدون اراده او کاری انجام نمی‌د‌هد. ولی این اراده و مشیت الهی با اختیار بنده ناسازگاری ندارد[4]. در کلام خدا در این مورد اینگونه آمده است «بگو خدا خالق همه چيز است و اوست يكتا و پيروز[5]»؛ o توحید در ربوبیت به این معنا که تنها خداوند مدبر مستقل عالم می باشد؛ در نتیجه «مخلوقات در همه شئون وجودی وابسته به خدای متعال هستند و وابستگی‌هایی که به یکدیگر دارند سرانجام به وابستگی همه آنها به آفریننده منتهی می‌شود و اوست که بعضی از آفریدگان را بوسیله بعضی دیگر اداره می‌کند و روزی‌خواران را بوسیله روزی‌هایی که می‌آفریند روزی می‌دهد و موجودات ذی شعور را با وسایل درونی (مانند عقل و سایر قوای ادراکی) و با وسایل بیرونی (مانند پیامبران و کتب آسمانی) هدایت می‌کند و برای مکلفین احکام و قوانینی وضع و وظایف و تکالیفی تعیین می‌کند»[6]. ربوبیت و خالقیت با یکدیگر تلازم دارند و معنا ندارد که آفریننده غیر از مدبر امور آفرینش باشد. در قرآن کریم نیز اینگونه آمده: «پروردگار شما خداوند است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد، سپس بر تخت (قدرت) قرار گرفت و به تدبير كار ]جهان[ پرداخت»[7]. «ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار (رب) جهانیان است»‌[8]. o توحید در حاکمیت: خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: «آیا نمی‌دانستی که حکومت آسمانها و زمین، از آن خداست؟!...»[9]. بر اساس آموزه‌های قرآن کریم، این حاکمیت استقلالی، بلامنازع و بر تمامی موجودات عالم است. · چهارم) توحید در الوهیت: از کلمه «اله» اخذ شده که واژه‌ای پرکاربرد در ادبیات اسلامی است. «اله به معنای پرستیدنی یا شایسته عبادت و اطاعت است و مانند کتاب به معنای نوشتنی و چیزی که شأنیت نوشتن را دارد»[10]. شعار توحیدی اسلام «لا اله الا الله»، که جزء شهادتین است نیز اشاره بر اختصاص الوهیت به خداوند متعال دارد. در کنار توحید در الوهیت، از توحید در عبادت و توحید در طاعت سخن به میان آمده که به معنای انحصار عبادت و اطاعت به خداوند متعال است. ایندو در واقع لازمه توحید در الوهیت هستند. · پنجم) توحید در تشریع: به این معنا که تنها خداوند است که بگونه‌ای استقلالی حق قانون گذاری و حکم دادن را دارد و در کلام الهی در این مورد چنین آمده است: «حکم و فرمان، تنها از آنِ خداست! حق را از باطل جدا می‌کند، و او بهترین جداکننده (حق از باطل) است»[11]. توحید در تشریع می‌تواند از مصادیق توحید ربوبی نیز محسوب گردد. چرا که قانون گذاری از کسی مدبر عالم است سزاوار می‌باشد. تقسیم بندی ارائه شده در این نوشته بر اساس نظر مشهور علمای کلامی تهیه شده است ولی بدین معنا نیست که تقسیم بندی غیر از آن یا مفصل تر وجود نداشته باشد. از طرفی موارد بصورت بسیار خلاصه تهیه شده است. لذا توصیه می‌شود که برای درک بهتر مراتب و تقسیم بندی‌های توحیدی به توضیحات ذیل هرکدام از موارد فوق در دسته بندی مجزای آن مراجعه شود. [1] اخلاص / 4 «وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ»، ترجمه انصاریان [2] صافات/180، ترجمه انصاریان [3] «حوقله« بعینه در قرآن نیامده اما عبارت «لا قُوَّةَ إِلّا بِالله» در آیه 39 سوره کهف آمده است. البته این ذکر یکی از اذکار معروفه میان مسلمانان است، محمد بمن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق) نقل کرده که رسول گرامی اسلام این ذکر را در قنوت نماز وتر خود قرائت می‌کرد. (من لا یحضره الفقیه، ج‏1، ص487) [4] علی اصغر رضوانی، شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، ج1، ص129 [5] سوره مبارکه رعد/16، ترجمه آیت الله مکارم [6] آیت الله مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص 78 [7] سوره مبارکه یونس/3، ترجمه آیت الله مکارم [8] سوره مبارکه حمد/2، ترجمه آیت الله مکارم [9] بقره/107، ترجمه آیت الله مکارم [10] آیت الله مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص 79 [11] يوسف / 40 ((إِنِ الْحُكْمُ إلاّ للّهِ، أَمَرَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إيّاهُ
×
×
  • اضافه کردن...