رفتن به مطلب

تمامی فعالیت ها

این جریان به طور خودکار بروزرسانی می شود

  1. دیروز
  2. هفته گذشته
  3. العلم نور

    حضانت اطفال

    اگر پدر از دنیا برود، حق حضانت اطفال تا زمان بلوغ به عهده کیست؟ لطفا کاملا توضیح دهید.
  4. مبینا

    چله

    سلام من یک چله آیت و الکرسی داشتم و نیت کردم پنجاه روز هم دعای کمیل بخونم دیروز مهمونی بودم و یادم افتاد بخونم نتونستم و بعد یادم رفت که بخونم الان میخوام بدونم باید از اول شروع کنم به خوندن
  5. horia

    موهای زائد بدن

    آیا زدن موهای زائد بدن واجب هست؟ یا مستحب و شخص مختار هست که بزند یا نه؟ یا برای تکالیف همچون نماز و ... یا بدون انجام تکالیف واجب هست؟ و اگر بر کسی غسل واجب شود قبل از غسل موهای زائد را بزند و بعد غسل کند اشکالی دارد؟
  6. horia

    فروختن مو

    سلام فروختن مو حرام هست؟ و آیا بستگی به اینکه مو از دختر یا زن یا مرد هست داره؟ یعنی بعضی‌ها میگن فروش موی زن بی اجازه ی شوهرش گناهه و حرام اما از دختر مجرد و مرد اشکالی نداره میشه بگید چطوریه کلاً حرامه یا حلال؟
  7. horia

    تقلید

    سلام من اول مقلد آیت الله فیاض بودم و چون به رساله ی درست ایشان دسترسی نداشتم و نمی‌تونستم جواب سوالی را که داشتم پیدا کنم اما به رساله ی آیت الله سیستانی دسترسی درست داشتم و فعلا هم به لطف شما میتونم جواب سوال هایی که دارم را بفهمم و بخاطر همین تصمیم گرفتم از ایشان (آیت الله سیستانی)تقلید کنم و در حال حاضر تکالیفی را طبق فتوای ایشان انجام میدم این کار من درسته و اشکالی نداره؟ به اعمال باقی مانده مثل روزه قضا و امثالش ربطی نداره؟
  8. آیا پذیرفتن بداء بمعنی نسبت جهل دادن به خداوند نیست؟ پاسخ اجمالی: میان علم الهی و مسأله «بداء» هیچ‌گونه تضادی وجود ندارد؛ زیرا علم خداوند بر دو مرتبه تجلی می‌یابد: 1. علمی قطعی و ازلی که در لوح محفوظ ثبت شده. 2. تقدیری مشروط که در لوح محو و اثبات ثبت شده و تحت اراده مطلق الهی قابلیت محو و اثبات را دارد. «بداء» در حقیقت بیانگر تغییر در شرایط و مقدمات تحقق وقایع است، نه تغییر یا نقص در ذات علم خداوند. بنابراین، این مفهوم با آیات قرآن و روایات امامیه سازگار بوده و نشانه‌ای از حکمت و قدرت بی‌پایان الهی در تدبیر امور و تعامل با اعمال بندگان است. پاسخ تفصیلی: یکی از موضوعات اساسی که در طول سده‌ها موجب گفت‌وگوها و مباحث گسترده کلامی و اعتقادی شده است، مفهوم «بداء» و نسبت آن به ذات حق تعالی است؛ طرح این موضوع در مباحث دینی و اعتقادی، ناشی از برخی وقایع تاریخی-دینی و همچنین آیاتی از قرآن کریم است نمونه هایی مانند: نافرمانی قوم یونس،[1] مأموریت حضرت ابراهیم برای قربانی کردن فرزندش اسماعیل،[2] رفتن حضرت موسی به میقات[3] و آیه «یَمْحُواللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابُ»[4] که از مهم‌ترین آیاتی است که درباره «بداء» مورد بحث قرار گرفته است. در ابتدا لازم به ذکر است که بداء در اصطلاح شیعی، به معنای آشکار شدن امری از سوی خداوند است که پیش‌تر برای بندگان پنهان بوده، نه تغییر در علم الهی. این مفهوم بیانگر تعامل میان اراده انسان و تقدیر الهی است و نشان می‌دهد که برخی مقدرات، بر اساس اعمال و رفتار انسان، قابل تغییرند. بداء هرگز به معنای جهل یا پشیمانی خداوند نیست، بلکه جلوه‌ای از حکمت و قدرت مطلق اوست که در قالب مشیت الهی، برخی امور را مشروط به رفتار بندگان قرار داده است. این آموزه، انسان را به دعا، اصلاح رفتار، و اعتماد بیشتر به خداوند فرا می‌خواند و نقش مهمی در تعمیق ایمان و مسئولیت‌پذیری دارد. [5] نظر شیخ طوسی نسبت به علم خدا و بداء شیخ طوسی قاطعانه هرگونه تفسیری که بداء را به معنای جهل یا تغییر در علم خداوند بداند، رد می‌کند. شیخ طوسی بر اساس اصول توحید و عدل، بداء را نه به معنای تغییر در علم خدا، بلکه به معنای تغییر در تقدیر مشروط (در لوح محو و اثبات) و ظهور مصلحت جدید می‌داند که بر اساس افعال اختیاری انسان (مانند صله رحم یا ظلم) محقق می‌شود. این تغییر، تنها برای مخلوقات (که از شروط تقدیر آگاه نبوده‌اند) به صورت "ظهور" نمود پیدا می‌کند، در حالی که خداوند از ازل به هر دو امر (شرط و مشروط) عالم است.[6] نظر علامه مجلسی نسبت به علم خدا و بداء علامه مجلسی نیز در مورد علم الهی و مفهوم بداء چنین توضیح می‌دهد؛ آیات و اخبار، وجود دو لوح (کتاب ثبت اعمال) را ثابت می‌کنند که آنچه در نظام هستی رخ می‌دهد، در آن‌ها ثبت شده است: ۱. لوح محفوظ (علم ازلی و قطعی خدا): این لوح، هیچ‌گونه تغییری در آن راه ندارد. محتوای آن مطابق با علم ذاتی و ازلی خداوند متعال است. خداوند از ابتدا می‌داند که سرنوشت نهایی یک شخص یا یک واقعه چه خواهد بود بعنوان مثال در لوح محفوظ ثبت شده است که فلان شخص (مثلاً زید) صله رحم انجام می‌دهد و در نتیجه عمرش شصت سال خواهد بود. ۲. لوح محو و اثبات (تقدیر مشروط): این لوح، محلی است که در آن ثبت و محو صورت می‌گیرد و این تغییرات بر اساس حکمت‌های گوناگون است. آنچه در ابتدا در این لوح نوشته می‌شود، حکم قطعی نیست، بلکه مقتضای حکمت اولیه است؛ به شرطی که عامل دیگری (مانند کار نیک یا بد انسان) در آن دخالت نکند. بعنوان مثال در این لوح نوشته می‌شود: "عمر زید پنجاه سال است." (این به معنای آن است که اگر کاری نکند، عمرش پنجاه سال خواهد بود). بداء در همین لوح واقع می شود و اگر صله رحم کند، پنجاه سال محو شده و شصت سال به جای آن نوشته می‌شود و اگر قطع رحم کند، پنجاه سال محو شده و چهل سال به جای آن نوشته می‌شود. لذا این تغییر در لوح محو و اثبات، به هیچ وجه به معنای آن نیست که علم جدیدی برای خدا حاصل شده یا خدا قبلاً جاهل بوده است. (زیرا علم مطلق و نهایی خدا در لوح محفوظ ثابت است). [7] بعضی دیگر از بزرگان شیعه نیز همین دیدگاه را مطرح نموده و بیان کرده اند شاید آيه شريفه «یَمْحُواللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابُ»[8] ناظر به اين دو نوع سرنوشت باشد. [9] نتیجه گیری با توجه به مطالب بیان ‌شده، میان علم الهی و مفهوم «بداء» هیچ گونه تضادی وجود ندارد؛ زیرا که علم خداوند ثابت و تغییرناپذیر است که در لوح محفوظ ثبت می باشد و آنچه که «بداء» در آن اتفاق می افتد لوح محو و اثبات می باشد که قابلیت محو و اثبات امور را دارد؛ به تعبیر دیگر «بداء» در حقیقت بیانگر تغییر در شروط تحقق وقایع است، نه دلالت بر نقص یا تغییر ذات علم الهی؛ این مفهوم با آیات قرآنی که اراده الهی را در تشویق بندگان به توبه و اصلاح اعمال، و امکان تغییر حکم الهی براساس رفتار انسان تأکید می‌کنند، کاملاً سازگار است؛ بنابراین، «بداء» نه تنها ناقض علم الهی نیست، بلکه نشان‌دهنده تعامل بین اراده مطلق خداوند و فعالیت‌های انسانی است؛ تعاملاتی که خود نشانه‌ای از قدرت و حکمت بی‌پایان حق تعالی است؛ این رویکرد، عظمت و انعطاف در قضا و قدر الهی را آشکار می‌سازد، بدون آنکه به صفات جلاله یا کمال علم الهی خللی وارد کند. [1] یونس/ 98 «فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَىٰ حِينٍ» برای مطالعه بیشتر رجوع شود: الميزان في تفسير القرآن، العلامة الطباطبائي، ج: 17، ص: 166 / تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه، مكارم شيرازي، ناصر، ج: 10، ص: 247 [2] صافات/ 102 «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَىٰ فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَىٰ ۚ قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ ۖ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ» _ صافات/ 105 «قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا ۚ إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ» [3] اعراف/ 142 «وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً» برای مطالعه بیشتر رجوع شود: تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه، مكارم شيرازي، ناصر، ج: 10، ص: 248/ البداء على ضوء الكتابِ والسنّة، السبحاني، الشيخ جعفر، ص: 134 [4] رعد/ 39 [5] برای مطالعه بیشتر رجوع شود به سوال: «مفهوم و ماهیت بداء چیست؟» [6] الغیبه، الشیخ الطوسی، ص429 - 432 [7] بحار الانوار، العلامه المجلسی، ج4، ص 130 [8] رعد/ 39 [9] آموزش عقائد، مصباح یزدی، محمد تقی، ص152
    • وضعیت: پاسخ‌داده‌شده توسط: تقوی
  9. MRN

    خمس امانت

    با سلام من مبلغی را که به فردی بدهکار بودم با اجازه آن شخص نزد خودم به امانت گذاشته ام. آیا باید خمس آن را سر سال خمس خودم پرداخت کنم؟ ممنون از پاسخگویی سریع شما
  10. جدیدا
  11. gholamreza1341

    نماز

    آیا قیام بین رکوع و سجده واجب است ؟
  12. چه شباهت ها و تفاوت های میان مسأله "بداء" و "نسخ" وجود دارد؟ پاسخ اجمالی: مسأله‌ی «بداء» و «نسخ» هر دو بیانگر آشکار شدن تدریجی اراده الهی برای بندگان هستند، اما در دو قلمرو متفاوت عمل می‌کنند: وجه شباهت: هر دو نشان‌دهنده تغییر در مقدرات الهی‌اند که از ابتدا در علم خداوند معلوم بوده و هیچ‌گونه جهل یا پشیمانی در آن راه ندارد؛ تنها برای انسان به‌تدریج آشکار می‌شود. وجه افتراق: «بداء» مربوط به تغییر در امور تکوینی مانند طول عمر یا سرنوشت انسان است، در حالی که «نسخ» به تغییر در احکام تشریعی مانند تغییر قبله یا احکام شرعی اختصاص دارد. بنابراین، بداء در حوزه‌ی آفرینش و تقدیرات طبیعی رخ می‌دهد و نسخ در حوزه‌ی شریعت و قوانین دینی؛ هر دو جلوه‌ای از علم مطلق و حکمت بی‌پایان خداوند هستند. پاسخ تفصیلی: اندیشه اسلامی سرشار از مفاهیمی است که در تلاش برای ارائه تصویری دقیق‌تر از اراده الهی به بندگان، به گونه‌ای علمی و فلسفی به بیان مفاهیم کلیدی می‌پردازد؛ در این میان، دو مفهوم "بداء" و "نسخ" جایگاه ویژه‌ای در مباحث کلامی و فقهی دارند؛ هر یک با ویژگی‌ها و کاربردهای منحصر به‌فرد خود، جلوه‌ای از علم مطلق و قدرت الهی هستند؛ تفسیر این دو مفهوم، نه تنها به درک بهتر از ماهیت قوانین تشریعی و تکوینی کمک می‌کند، بلکه باعث تقویت ایمان و شناخت از حکمت الهی در زندگی فردی و اجتماعی می‌شود. اینک به شباهت ها و تفاوت های این دو مفهوم می پردازیم: وجه شباهت بداء به مفهوم تغییر در تقدیرات تکوینی است که تنها در ظاهر برای ما قابل مشاهده است، نه احکام شرعی؛ خداوند متعال بر اساس شرایط موجود انسان، سرنوشت او را در لوح تقدیرات ثبت می‌کند؛ اما این سرنوشت به صورت ثابت نیست؛ به عنوان مثال، اگر فردی پس از مدتی به انجام اعمال خیر همچون صله رحم یا یاری به نیازمندان مبادرت ورزد، خداوند تقدیر او را تغییر داده و سرنوشت بهتری برای او مقرر می‌نماید؛[1] نکته مهم این است که خداوند از همان ابتدا به تمامی این تغییرات آگاهی کامل دارد؛ بدین ترتیب، این تغییرات نه ناشی از جهل، بلکه تنها برای انسان مجهول و ناشناخته می‌باشد و به هیچ وجه نقصی در علم الهی وجود ندارد و همین امر وجه شبهات میان مفهوم "بداء" و "نسخ" می باشد چراکه هردو تغییر در مقدرات الهی می باشند و این تغییرات با علم خداوند از ابتداء الامر بوده است و جهل و پیشمانی و... در آن برای خداوند متعال وجود ندارد. وجه افتراق بر اساس توضیحات ارائه‌شده، می‌توان نتیجه گرفت که نسخ و بداء هر دو به نوعی بیان‌گر آشکار شدن تدریجی اراده الهی برای بندگان هستند، با این تفاوت که هر یک در قلمرو متفاوتی عمل می‌کنند؛ نسخ به تغییرات در احکام تشریعی اشاره دارد، مانند تغییر قبله که در منابع فقهی و تفسیری ذکر شده است؛ در این موارد، ممکن است حکمی ابتدا به‌عنوان دائمی در نظر گرفته شود، اما بعداً توسط پیامبر اکرم (ص) نسخ شده و با حکمی دیگر جایگزین گردد؛ این فرآیند در واقع بیان‌گر نوعی بداء در چارچوب تشریع است، اما به‌طور مرسوم در قلمرو شریعت از واژه نسخ استفاده می‌شود. از سوی دیگر، بداء به تغییر در امور تکوینی اشاره دارد، مانند تغییر در طول عمر انسان‌ها؛ این تغییرات برخلاف نسخ، در قلمرو قوانین طبیعی و سرنوشت فردی اعمال می‌شوند؛ در هر دو حالت، این تغییرات نشانه‌ای از علم مطلق و قدرت بی‌پایان خداوند هستند که از ابتدا به تمامی آن‌ها آگاهی داشته است.[2] در میان علمای برجسته شیعه نیز افرادی چون مرحوم کاشف الغطاء[3]، شیخ صدوق[4] و علامه مظفر[5] این دو اصطلاح را به‌عنوان مفاهیمی متناظر و هم‌معنا مطرح کرده‌اند؛ به عنوان نمونه علامه سند در این باره می فرمایند: بداء در اصطلاح دارای چندین معنا است، از جمله ظهور چیزی از جانب خداوند برای شخصی از بندگانش، پس از آن که از آن‌ها مخفی نگه داشته شده بود؛ به این معنا که خداوند شأن یا حکمی را بر اساس مصلحت بنده آشکار می‌سازد؛ همچنین بداء به معنایی مترادف با نسخ نیز استفاده می‌شود، به گونه‌ای که بداء نسخی تکوینی محسوب می‌گردد.[6] نتیجه گیری از بررسی شباهت‌ها و تفاوت‌های میان "بداء" و "نسخ"، می‌توان نتیجه گرفت که هر دو به روشنی نشان‌دهنده آشکار شدن تدریجی اراده الهی هستند، اما در زمینه‌ها و قلمروهای متفاوتی عمل می‌کنند؛ بداء نمایانگر تغییر در تقدیرات تکوینی است و نسخ به تغییر در احکام تشریعی اختصاص دارد؛ این تغییرات، چه در قلمرو تکوین و چه در قلمرو تشریع، نه تنها نشانه‌ای از قدرت بی‌کران خداوند هستند، بلکه به نوعی گواه بر حکمت و علم مطلق الهی‌اند؛ تلاش اندیشمندان اسلامی در تبیین این مفاهیم، نشان‌دهنده عمق و زیبایی تفکر دینی و ضرورت مطالعه دقیق آن‌ها برای دستیابی به فهمی جامع‌تر از اراده الهی است. [1] بحار الانوار، العلامه المجلسی، ج4، ص121 [2] یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، مکارم شیرازی، ناصر، ص109 [3] اصل الشیعه و اصولها، کاشف الغطاء، الشیخ محمد حسین، ص314 [4] التوحید، الشیخ الصدوق، ص335 [5] عقائد الامامیه، المظفر، الشیخ محمدرضا، ص50 [6] التوحيد في المشهد الحسيني و انعكاسه على خارطة مسؤوليات العصرالراهن، السند، الشیخ محمد، ص27
    • وضعیت: پاسخ‌داده‌شده توسط: تقوی
  13. David Green

    غسل ترتیبی

    با سلام و تشکر من چند سال پیش از یک منبع معتبر در رابطه با غسل ترتیبی مطالعه کردم که نوشته بود:در غسل ترتیبی اول سر و گردن رو می‌ شوییم،وبعد طرف راست بدن و بعد طرف چپ بدن و بعد در آخر ناف و عورتین رو میشوییم.آیا این غسل صحیح است.تشکر
  14. الهام

    نکاح دائم و مهریه

    پرسش: اگر زن و مردی بامهریه a تومان به عقد دائم هم درامده باشند وبعدازچندماه بدون طلاق یا علل موجب انحلال یا فسخ نکاح، مجدد به عقد دائم با مهریه متفاوت و شروط متفاوت از عقد اول در بیایند، وضعیت عقد دوم و شروط آن چیست؟
  15. چه تفاوتی میان مسأله "قضاء و قدر الهی" و مسأله "بداء" وجود دارد؟ پاسخ اجمالی: «قضاء و قدر الهی» بیانگر تعیین و تحقق حتمی پدیده‌ها بر اساس نظام علت و معلول است؛ در حالی‌که «بداء» به معنای تغییر در تقدیرات غیرحتمی و مشروط می‌باشد، نه تغییر در علم مطلق خداوند. به عبارت دیگر، قضاء و قدر ناظر به نظام ثابت و قطعی آفرینش است، اما بداء نشان‌دهنده امکان دگرگونی در سرنوشت‌های مشروط بر اثر اعمال و انتخاب‌های انسان، همچون صدقه یا صله‌رحم، و در عین حال هماهنگ با علم و اراده ازلی الهی است. پاسخ تفصیلی: پیش از ورود به وجه تمایز میان مسأله "قضاء و قدر الهی" و مسأله "بداء"، پسندیده است تا یک تعریف اجمالی از هریک از این دو مفهوم را بیان کنیم، سپس به تفاوتهای میان آن دو بپردازیم. واژه «قدَر» به معناى اندازه، و «تقدير» به معناى سنجش و اندازه گيرى و چيزى را با اندازه معينى ساختن است. و واژه «قضاء» به معناى يكسره كردن و به انجام رساندن و داورى كردن (كه آن هم نوعى به انجام رساندنِ اعتبارى است) استعمال می شود؛ و گاهى اين دو واژه به صورت مترادف و به معناى «سرشت» بكار می رود. منظور از تقدير الهى اينست كه خداى متعال براى هر پديده اى اندازه و حدود كمّى و كيفى و زمانى و مكانى خاصى قرار داده است كه تحت تأثير علل و عوامل تدريجى، تحقق می يابد؛ و منظور از قضاء الهى اينست كه پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرايطِ يك پديده، آنرا به مرحله نهائى و حتمى می رساند.[1] و منظور از «بداء» در لسان روایات تغيير يافتن تقديراتِ مشروط و غيرحتمى است.[2] بر اساس تعالیم والای قرآن کریم، علم خداوند متعال از تمامی جهات مطلق و عاری از هرگونه محدودیت است: «یقیناً خدا بر هر کاری تواناست»[3] این بدین معناست که خداوند از ازل تا ابد، به تمامی حوادث و وقایع عالم آگاه است و هیچ مخلوقی در این دانش مطلق با او شریک نیست: «و هیچ کس را بر غیب خود آگاه نمی کند»[4] البته، برخی افراد خاص، همچون پیامبران برگزیده، ممکن است به بخشی از این علم بر اساس عنایت الهی دسترسی یابند: «مگر پیامبرانی را که [برای آگاه شدن از غیب] برگزیده است»[5]، که این همان قضای حتمی است. با این حال، در مرتبه‌ای پایین‌تر، حقیقت دیگری مطرح می‌شود که به سرنوشت انسان‌ها و رخدادهای زندگی آنان مربوط است؛ این سرنوشت بر اساس عواملی همچون اراده و اختیار انسان‌ها و نیز شرایط محیطی و اجتماعی شکل می‌گیرد؛ انسان‌ها با بهره‌گیری از قدرت انتخاب و آزادی اراده خود، مسیرهای مختلفی را می‌پیمایند که این امر منجر به وقوع حوادث گوناگون می‌شود؛ این بخش از علم الهی که به تقدیر غیرحتمی یا «قدر» نامیده شده است، را می توانیم در کلمات علامه طباطبائی نیز مشاهده نمائیم.[6] بداء، به عنوان یکی از افعال و اوصاف الهی، جایگاه والایی در تعالیم اسلامی دارد و نقش آن در تحولات و مقدّرات غیر محتوم آشکار است؛ بر اساس وعده‌های خداوند، تغییر مقدّرات غیر محتوم می‌تواند ناشی از اعمال و اختیار انسان باشد، همانند صدقه، صله رحم، نیکی به والدین، قدردانی از آن‌ها یا حتی ترک این امور؛ این مفهوم در آیه شریفه قرآن کریم نمایان است: «خدا هر چه را بخواهد محو می کند و هر چه را بخواهد ثابت و پابرجا می نماید، و "امّ الکتاب" نزد اوست»[7] بخش نخست این آیه اشاره به قضای غیر محتوم دارد، در حالی که قسمت دوم آن قضای محتوم را بیان می‌کند[8] معنایی مشابه نیز در آیه « و اجل حتمی و ثابت نزد اوست»[9] مشاهده می‌شود. روایتی از امام باقر (ع) این تفسیر را تایید می‌کند؛ به طور مشخص، «اَجَل مُسَمًّی عِندَهُ» به اجل محتوم نزد خداوند اشاره دارد و «قَضی‌اَجَلاً» بیانگر حکم خدا درباره اجل موقوف است؛[10] همچنین، تاثیر اعمال نیک و بد در سرنوشت انسان، سعادت یا شقاوت او، در احادیث اسلامی مکرراً تاکید شده است.[11] بنابراین، بداء تغییر در علم مطلق الهی نیست، بلکه تغییری در مقدّرات غیر محتوم است که با اختیار و اعمال انسان مرتبط است؛ آیات قرآن به این اصل کلی نیز اشاره دارند که سرنوشت انسان‌ها به وسیله خواست و تغییر درونی آن‌ها قابل تغییر است: « یقیناً خدا سرنوشت هیچ ملتی را [به سوی بلا، نکبت، شکست و شقاوت] تغییر نمی دهد تا آنکه آنان آنچه را [از صفات خوب و رفتار شایسته و پسندیده] در وجودشان قرار دارد به زشتی ها و گناه تغییر دهند»[12] این نگاه، بیانگر تعامل اراده انسانی و حکمت الهی در شکل‌دهی سرنوشت است. [1] آموزش عقاید، مصباح یزدی، محمد تقی، ص151 [2] همان، ص152 [3] عنکبوت/ 62 (اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ) [4] جن/ 26 (عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَدًا) [5] جن/ 27 (إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا) [6] المیزان فی تفسیر القرآن، العلامه الطباطبائی، ج11، ص376 [7] رعد/ 39 (يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ ۖ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ) [8] المیزان فی تفسیر القرآن، العلامه الطباطبائی، ج11، ص380 [9] انعام/ 2 (هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَىٰ أَجَلًا ۖ وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ۖ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ) [10] الکافی، الشیخ الکلینی، ج1، ص147 [11] الدر المنصور فی التفسیر بالمأثور، السیوطی، جلال الدین، ج4، ص616 [12] رعد/ 11 (لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ۗ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ ۚ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ)
    • وضعیت: پاسخ‌داده‌شده توسط: تقوی
  16. ناظم

    حیض

    سلام علیکم تا قبل از دهم خونها و لکه ها حکم حیض را دارد. کارشناس #حسینی #t_66768
  17. ناظم

    نماز

    سلام علیکم تا زمانیکه وقت فضیلت نماز باقی است ، جایز است که امام جماعت صبر کند تا مامومین به نماز برسند . کارشناس #جلیلی_فخار #t_66681
  18. سلام علیکم مهریه همانند سایر دیون می باشد و اصل پرداخت آن در صورت توان واجب است منتهی تا زمانی که که درخواست نشده پرداخت فوری آن واجب نمی باشد . کارشناس #ترنجیان #t_66682
  19. ناظم

    مسح پا در وضو

    طبق نظر آیت الله سیستانی، کشیدن مسح پا تا برآمدگی بنابر فتوا و مسح تا مفصل به احتیاط واجب می‌باشد. لذا مقلدین ایشان نسبت به فاصله بین برآمدگی تا مفصل می‌توانند به اعلم پس از ایشان رجوع کنند. کارشناس #محمدآبادی #t_66683
  20. horia

    حیض

    دختری که مدت عادت حیض اش در اوائل نا منظم بوده و گاهی از ده روز بیشتر میشد ولی در این چند بار آخری دو یا سه بار آخری که پریود میشه مدت عادت اش هفت روز بوده و در روز هفتم غسل میکرد و فعلا هم عادتش را هفت روز در نظر گرفته اما این بار وقتی در روز هفتم غسل کرد بعد از غسل مایع زرد سرخ آلود میبیند فعلا حکمش چیه؟ استحاضه هست و باید اعمال مستحاضه را انجام بده یا نه تا ده روز حیض هست؟
  21. تقی رفیع

    مسح پا در وضو

    با سلام و تبریک ایام. در بحث اجزای وضو در کتاب "منهاج الصالحین" از نرم افزار رایانه ای " جامع فقه 3 " چنین آمده است: الرابع: يجب مسح القدمين من أطراف الأصابع إلى الكعبين، و الكعب هو: المفصل بين الساق و القدم على الأظهر. و الأحوط تقديم الرجل اليمنى على اليسرى، و إن كان الأظهر جواز مسحهما معا، كما أن الأحوط أن يكون مسح اليمنى باليمنى و اليسرى باليسرى و إن كان لا يبعد جواز مسح كليهما بكل منهما. و حكم العضو المقطوع من الممسوح حكم العضو المقطوع من المغسول، و كذا حكم الزائد من الرجل و الرأس، و حكم البلة و حكم جفاف الممسوح و الماسح كما سبق. ولی در منهاج الصالحین از اپلیکیشن موبایلی " احکام جامع " چنین آمده است: الرابع: یجب مسح القدمین من أطراف الأصابع إلی المفصل بین الساق والقدم، ولا یکفی المسح إلی قبّة القدم علی الأحوط لزوماً، ویکفی المسمّی عرضاً.والأحوط استحباباً تقدیم الرجل الیمنی علی الیسری وإن کان یجوز مسحهما معاً، نعم الأحوط لزوماً عدم تقدیم الیسری علی الیمنی، کما أنّ الأحوط استحباباً أن یکون مسح الیمنی بالیمنی والیسری بالیسری وإن کان یجوز مسح کلّ منهما بکلّ منهما، وحکم العضو المقطوع من الممسوح حکم العضو المقطوع من المغسول، وکذا حکم الزائد من الرجل والرأس، وحکم البلّة وحکم جفاف الممسوح والماسح کما سبق ضمن اینکه در ادامه بیانات بالا در هر دو نرم افزار چنین آمده است: مسألة ۱۰۲: یجوز فی مسح الرجلین أن یضع یده علی الأصابع ویمسح إلی الکعبین بالتدریج، ویجوز أن یضع تمام کفّه علی تمام ظهر القدم من طرف الطول إلی المفصل ویجرّها قلیلاً بمقدار صدق المسح، بل یجوز النکس علی الوجهین بأن یبتدئ من الکعبین وینتهی بأطراف الأصابع. سؤال در اینجاست که: آیا آیت الله سیستانی به " مسح تا مفصل پا " فتوا داده اند ؟؟ و یا احتیاط واجب دارند؟؟ که در این صورت بنابر "الاعلم فالاعلم" می توان به مرجعی مراجعه کرد که مسح را تا برآمدگی پا کافی می داند!!!
  22. منظور از بداء در امامت سید محمد، فرزند امام هادی(ع) چیست؟ پاسخ اجمالی: ادعای «بداء» در امامت سیدمحمد فرزند امام هادی(ع) هیچ‌گونه پشتوانه عقلی و نقلی ندارد؛ زیرا امام هادی(ع) در زمان حیات سیدمحمد، بارها به‌صراحت امام حسن عسکری(ع) را به‌عنوان جانشین خود معرفی کرده‌اند. روایات معتبر در منابع شیعه، از جمله نقل‌های شیخ کلینی در کافی و شیخ طوسی در الغیبة به روشنی نشان می‌دهد که امامت سیدمحمد هرگز مطرح نبوده و سلسله امامت از پیش با نصّ و اراده الهی تعیین شده است. بنابراین، امکان وقوع «بداء» در این موضوع کاملاً منتفی بوده و چنین ادعایی با آموزه‌های قطعی شیعه سازگار نیست. پاسخ تفصیلی: در خصوص ادعای مطرح‌شده درباره «بداء» در امامت سیدمحمد، علاوه بر مباحثی که پیش‌تر در زمینه «بداء» در مورد اسماعیل فرزند امام صادق(ع) بیان شد، دلایل اختصاصی دیگری نیز وجود دارد که به‌روشنی این ادعا را رد می‌کند؛ در ادامه، این دلایل به شکلی علمی و منسجم مورد بررسی قرار خواهند گرفت. ابتدا باید خاطرنشان کرد که «بداء» به معنای واقعی آن، هرگز نمی‌تواند در امامت سیدمحمد تحقق یابد؛ چراکه شواهد و روایات معتبر موجود در منابع شیعه حاکی از آن است که امام هادی (ع) در زمان حیات سیدمحمد، بارها به‌صراحت فرموده‌اند که وی امام بعد از ایشان نخواهد بود؛ امام هادی (ع) به‌صورت آشکار امام عسکری (ع) را به‌عنوان جانشین خود معرفی کرده‌اند؛ بنابراین، ادعای وقوع «بداء» در امامت سیدمحمد، در تضاد با بیانات روشن و قاطع امام هادی (ع) است. برای اثبات این موضوع، کافی است به چند روایت صحیح‌السند استناد کنیم؛ از جمله روایتی که مرحوم شیخ کلینی در کتاب شریف کافی، در «باب الاشارة والنص علی ابی محمد (ع)» از علی بن عمر نوفلی نقل می‌کند که در صحن منزل امام هادی (ع) خدمت ایشان بودم و پسرشان محمد از نزد ما عبور کرد؛ به حضرت عرض کردم: جانم به قربانت، آیا او صاحب ما بعد از شماست؟ امام هادی (ع) پاسخ دادند: نه، صاحب شما بعد از من حسن است.[1] این روایت به‌وضوح نشان می‌دهد که امام هادی (ع) نه‌تنها امامت سیدمحمد را اعلام نکرده‌اند، بلکه امامت امام حسن عسکری (ع) را به‌عنوان جانشین خود تصریح نموده‌اند؛ بنابراین، امکان وقوع «بداء» در امامت سیدمحمد کاملاً منتفی است؛ از دیدگاه عقلی و نقلی، چنین ادعایی فاقد پایه و اساس بوده و هیچ تناسبی با آموزه‌های قطعی شیعه ندارد. همچنین مرحوم شیخ طوسی در کتاب الغیبة روایت قابل‌توجهی را نقل می‌کند که به‌وضوح امامت امام حسن عسکری (ع) پس از امام هادی (ع) را تأیید می‌کند؛ این روایت از احمد بن عیسی علوی، از نوادگان علی بن جعفر، چنین بیان شده است: وی می‌گوید که به دیدار امام هادی (ع) در صریا رفتم و به ایشان سلام کردم؛ در همان زمان، ابوجعفر و ابومحمد (فرزندان امام هادی) وارد شدند؛ ما برای سلام کردن به ابوجعفر از جا برخاستیم، اما امام هادی (ع) فرمودند: «این امام شما نیست، به امام خود احترام بگذارید» سپس به ابومحمد (امام حسن عسکری) اشاره کردند.[2] این روایت مستند، به‌روشنی نشان‌دهنده آن است که امام هادی (ع) امامت امام حسن عسکری (ع) را به‌عنوان جانشین خود تأیید کرده و از هرگونه سوءتفاهم درباره امامت دیگر فرزندان جلوگیری نموده‌اند. علاوه بر این، روایتی از امام رضا (ع) که در منابع شیعه به‌ثبت رسیده است، زنجیره امامت را با وضوح کامل شرح می‌دهد؛ امام رضا (ع) در خطاب به دعبل خزاعی چنین می‌فرمایند: «ای دعبل! امام پس از من فرزندم محمد (امام جواد) است و پس از او فرزندش علی (امام هادی) و بعد از او فرزندش حسن (امام عسکری) و پس از حسن، فرزندش حجت امام شما خواهد بود».[3] این تصریحات صریح، که توسط امامان معصوم (ع) بیان شده‌اند، هرگونه ادعای «بداء» در امامت را کاملاً نفی می‌کنند و نشان می‌دهند که سلسله امامت از همان ابتدا با اراده الهی مشخص و معین بوده است؛ چنین شواهدی پایه‌ای مستحکم برای رد هرگونه شبهه در این زمینه را فراهم می‌کنند. [1] الکافی، الشیخ الکلینی، ج1، ص325 - کشف الغمه فی معرفه الائمه، المحدث الاربلی، ج2، ص911 - مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، العلامه المجلسی، ج3، ص388 - الوافی، الفیض الکاشانی، ج2، ص386 - اعلام الوری باعلام الهدی، الشیخ الطبرسی، ج2، ص133 [2] الغیبه، الشیخ الطوسی، ص199 - بحار الانوار، العلامه المجلسی، ج50، ص242 - اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، الشیخ حر العاملی، ج5، ص7 [3] کمال الدین و تمام النعمه، الشیخ الصدوق، ج2، ص372 - عیون اخبار الرضا، الشیخ الصدوق، ج1، ص297 - بحار الانوار، العلامه المجلسی، ج49، ص237 - اعلام الوری باعلام الهدی، الشیخ الطبرسی، ج2، ص69
    • وضعیت: پاسخ‌داده‌شده توسط: تقوی
  23. ناظم ارشد

    وقت نماز

    اذان صبح امروز در مشهد بر اساس محاسبه قدر متیقن (مؤسسه لوای قم) ساعت ۵:۰۷ می‌باشد.
  24. منظور از بداء در امامت اسماعیل فرزند امام صادق(ع) چیست؟ پاسخ اجمالی: براساس عقل و روایات بداء در اخباری که پیامبران و امامان به‌عنوان وعده قطعی الهی و بدون هیچ قید و شرطی به مردم رسانده‌اند، محال است؛ زیرا اگر چنین خبری تغییر کند، اعتماد مردم به پیامبران و امامان از بین می‌رود و این امر به نقض غرض الهی در هدایت بشر منتهی می‌شود. امام باقر(ع) علم الهی را به دو بخش تقسیم کرده‌اند: علمی که در خزانه خداوند است و امکان تغییر در آن وجود دارد، و علمی که به فرشتگان و پیامبران ابلاغ شده و تحقق آن قطعی است. بنابراین، بداء تنها در علم مخزون معنا دارد و نه در اخبار قطعی ابلاغ‌شده. از سوی دیگر، روایات متواتر مانند روایت «لوح جابر» نشان می‌دهند که نام امامان دوازده‌گانه از ابتدا مشخص بوده و هیچ‌گاه امامت اسماعیل مطرح نشده است. عبارت امام صادق(ع) که فرمودند «ما بدا الله فی شیء کما بدا فی اسماعیل» نیز به معنای آشکار شدن حقیقت است؛ یعنی خداوند با وفات اسماعیل در زمان حیات پدرش روشن ساخت که او امام نیست، نه اینکه تغییری در علم خداوند رخ داده باشد. پاسخ تفصیلی: یکی از شبهات وارد شده مسأله «بداء» در زمینه امامت اسماعیل، فرزند امام صادق (ع) است؛ در این بحث، به بررسی امکان یا عدم امکان تحقق «بداء» در امامت این شخصیت می‌پردازیم و نکات مرتبط با آن را تشریح می‌کنیم. عقل و نقل به روشنی بر این نکته تأکید دارند که امکان «بداء» در اخباری که خداوند به‌واسطه انبیاء و اوصیاء آنان به مردم رسانده و آن‌ها به‌عنوان پیام قطعی الهی بدون هیچ قید و شرطی به اطلاع عموم رسانده‌اند، وجود ندارد؛ اگر پیامبر یا جانشین او اعلام کند که در زمان مشخصی، رخدادی خاص به‌صورت قطعی به وقوع خواهد پیوست، این پیش‌بینی باید تحقق یابد و تغییر یا «بداء» از سوی خداوند در خصوص چنین خبری نخواهد بود. اگر بخواهیم دلیل عقلی این مسأله را اندکی توضیح بدهیم، باید چنین بگوییم: «بداء» در چنین اخباری، سبب سلب اعتماد مردم به آن پیامبر و به اخباری که می‌دهد خواهد شد و مردم آن پیامبر را جاهل و دروغگو خواهند خواند؛ در این صورت آن پیامبر جایگاه خود را در میان مردم از دست خواهد داد و غرضی را که خداوند از فرستادن پیامبران و نصب امام داشته است، نقض خواهد شد و نقض غرض قبیح و برای خداوند محال است. همچنین از دیدگاه روایات نیز تحقق «بداء» در اخبار و پیش‌بینی‌هایی که از سوی پیامبران و ائمه (ع) به مردم ابلاغ شده، محال است؛ به‌عنوان نمونه، مرحوم شیخ کلینی در حدیثی با سند صحیح چنین نقل کرده است: امام باقر (ع) می‌فرمایند علم دو گونه است: علم مخزون: علمی که در خزانه الهی قرار دارد و هیچ‌یک از مخلوقات از آن آگاه نیستند. خداوند در این علم اختیار دارد که بخشی از آن را پیش اندازد، به تأخیر بیندازد یا تثبیت کند. علم ابلاغ‌شده به فرشتگان و پیامبران: دانشی که خداوند به فرشتگان و پیامبرانش آموزش داده است؛ هرآنچه در این علم به آن‌ها آموزش داده شده، حتماً محقق خواهد شد، زیرا خداوند نه خود را تکذیب می‌کند و نه فرشتگان و پیامبرانش را.[1] این روایت نشان می‌دهد که وعده‌های قطعی و بی‌قید و شرط الهی، که توسط پیامبران و ائمه(ع) ابلاغ شده‌اند، تغییرپذیر نیستند و تحقق آن‌ها تضمین شده است؛ اما در مورد دانش مخزون الهی، امکان تغییر یا تأخیر وجود دارد که تحت اراده مستقیم خداوند انجام می‌گیرد. اگر گفته‌های امامان (ع) دچار تردید یا عدم تحقق گردد، این امر موجب از دست‌رفتن اعتماد مردم به ایشان خواهد شد؛ در چنین شرایطی، حتی پذیرش امامت امام کاظم(ع) نیز زیر سؤال می‌رفت؛ زیرا احتمال داده می‌شد که «بداء» درباره ایشان نیز رخ دهد و شخص دیگری به امامت منصوب گردد؛ این وضعیت نه تنها نظام امامت را خدشه‌دار می‌کرد، بلکه به نقض غرض منجر می‌شد و نقض غرض برای امام معصوم، که کلام و فعل او بر اساس حکمت الهی و عصمت است، امری محال به‌شمار می‌آید. از سوی دیگر، روایات دوازده امام، مانند روایت لوح جابر که مرحوم شیخ کلینی در کتاب کافی نقل کرده است، به‌وضوح نشان‌دهنده مشخص بودن نام و صفات امامان دوازده‌گانه (ع) از ابتدا هستند؛ این روایات تأکید دارند که امامت مقامی الهی است و انتخاب امام از سوی خداوند متعال انجام می‌گیرد؛ شیعیان بر این باورند که همان‌طور که نبوت، انتخابی الهی است و مردم هیچ نقشی در آن ندارند، امامت نیز از این قاعده پیروی می‌کند. در این روایت جابر بن عبدالله انصاری گزارش می‌دهد که در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) لوحی سبز‌رنگ را در دستان حضرت فاطمه (س) مشاهده کرده است؛ این لوح شامل اسامی پیامبر، امام علی، امام حسن، امام حسین و دیگر امامان دوازده‌گانه (ع) بوده و به‌عنوان هدیه‌ای الهی به پیامبر و اهل‌بیت(ع) اهدا شده است.[2] با وجود این روایات قطعی، پذیرش این ادعا که امام صادق (ع) به امامت اسماعیل تصریح کرده و سپس مرگ اسماعیل موجب «بداء» شده باشد، منطقی به نظر نمی‌رسد؛ روایات متواتر نشان می‌دهند که نام امامان دوازده‌گانه از آغاز مشخص بوده و هیچ تغییری در این مسئله به وجود نیامده است. مرحوم شیخ صدوق در این باره چنین فرموده: زیدیه گفته‌اند: «دلیل بر دروغ بودن ادعای امامیه این است که عقیده دارند جعفر بن محمد (ع) بر امامت فرزندش اسماعیل تصریح کرد و او را در زمان حیاتش به عنوان امام بعد از خودش تعیین نمود و چون اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت، فرمود: «خدا در هیچ چیز اظهار بدا نکرد چنانچه در اسماعیل فرزندم کرد» اگر خبر تعیین دوازده امام درست بود لااقل جعفر بن محمد (ع) آن را می‌دانست و خواص شیعه‌اش از آن خبر داشتند و مرتکب این خطا نمی‌شدند. ما در جواب آنها گفتیم: از کجا می‌گوئید که جعفر بن محمد نص بر امامت اسماعیل صادر کرده؟ آن کدام خبر است؟ چه کسی آن را روایت کرده؟ چه کسی آن را پذیرفته است؟ زیدیه پس از آن جوابی نداشتند؛ این روایت را کسانی ساختند که به امامت اسماعیل اعتقاد پیدا کردند، این روایت اصل و ریشه‌ای ندارد؛ زیرا روایت امامت دوازده امام را شیعه و سنی از پیامبر(ص) نقل کرده‌اند. اما گفته آن حضرت درباره اسماعیل که «ما بد اللَّه فی شی ء کما بدا فی اسماعیل؛ خدا آشکار نساخت چیزی را آنطور که درباره پسرم اسماعیل آشکار کرد» به این معنا است که خداوند او را در زمان حیات من از دنیا برد تا بر همگان آشکار شود که او امام بعد از من نیست.[3] نتیجه گیری: روشن شد که «بداء» به معنای حقیقی آن، در مورد اخباری که خداوند بدون قید و شرط توسط پیامبران و امامان به اطلاع مردم رسانده است، امکان‌پذیر نیست؛ این امر نه تنها به اصل عصمت پیامبران و امامان، بلکه به حکمت الهی و غرض اصلی از ارسال هدایت‌کنندگان خدشه وارد می سازد. روایت لوح جابر و دیگر احادیث معتبر به‌روشنی نام و صفات امامان دوازده‌گانه را از آغاز مشخص کرده‌اند و این امر نشان‌دهنده قاطعیت در تعیین الهی مقام امامت است؛ همچنین، تحلیل دقیق این مسئله ثابت می‌کند که امامت اسماعیل هرگز از سوی امام صادق (ع) اعلام نشده و فوت او در زمان حیات پدرش نشانه‌ای آشکار برای رفع هرگونه شبهه در این زمینه بوده است. [1] الکافی، الشیخ الکلینی، ج1، ص147 - تفسیر العیاشی، العیاشی، محمد بن مسعود، ج2، ص217 - الوافی، الفیض الکاشانی، ج1، ص512 - الفصول المهمه فی اصول الائمه، الشیخ حر العاملی، ج1، ص225 [2] الکافی، الشیخ الکلینی، ج1، ص527 - الغیبه، الشیخ الطوسی، ص144 - الاختصاص، الشیخ المفید، ص210 - الاحتجاج، الطبرسی، ابومنصور، ج1، ص67 - عیون اخبار عیون اخبار الرضاالرضا، الشیخ الصدوق، ج1، ص42 [3] کمال الدین و تمام النعمه، الشیخ الصدوق، ج1، ص69
    • وضعیت: پاسخ‌داده‌شده توسط: تقوی
  25. امام حسن عسکری (ع) کیست و در معرفی او چه باید گفت؟ پاسخ اجمالی: امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شیعیان، در سال ۲۳۲ هجری قمری در مدینه متولد شد و بیشتر عمر خود را تحت نظر و فشار شدید حکومت عباسی در شهر سامرا گذراند. ایشان فرزند امام هادی (ع) و پدر امام مهدی (عج) هستند. لقب «عسکری» برگرفته از محل اقامت ایشان است و القاب دیگری چون «زکی» و «صامت» نیز برای ایشان ذکر شده‌اند. امام در شرایط سیاسی بسیار سخت، با رعایت اصل تقیه، جامعه شیعه را به‌صورت پنهانی هدایت می‌کرد. در سال ۲۶۰ هجری قمری، در سن ۲۸ سالگی، به شهادت رسیدند و در خانه خود در سامرا به خاک سپرده شدند. ولادت فرزند ایشان، حضرت مهدی (عج)، به‌دلیل تهدیدهای حکومت، به‌صورت مخفیانه انجام شد. پاسخ تفصیلی: امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین پیشوای شیعیان امامی، در سال ۲۳۲ هجری قمری چشم به جهان گشود و در سال ۲۶۰ هجری قمری به شهادت رسید؛ ایشان فرزند امام هادی (ع) و بانویی به نام سلیل بودند؛[1] که در منابع تاریخی او را امّ ولد با عنوان «حدیث» یاد کرده اند؛ از نگاه شیعه، امام عسکری (ع) پدر امام مهدی (عج)، آخرین حجت الهی و منجی غیبی است؛[2] ایشان بیشتر عمر خود را در شهر سامرا، تحت نظر حکومت عباسی و در شرایط، محدودیت و مراقبت شدید گذراندند؛ به همین جهت، لقب «عسکری» که برگرفته از محل اقامت ایشان است، به ایشان اطلاق شده است؛ افزون بر این، القابی چون «هادی»، «نقی»، «زکی»، «رفیق» و «صامت» نیز در توصیف صفات اخلاقی و معنوی امام به کار رفته‌اند.[3] امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شیعیان، دارای برادری به نام جعفر بود که پس از شهادت امام، ادعای امامت کرد و در تاریخ با عنوان «جعفر کذّاب» شناخته شد؛[4] ایشان بیشتر عمر خود را تحت نظر حکومت عباسی در شهر سامرا گذراند و در نهایت، در سن ۲۸ سالگی به شهادت رسید؛ بر اساس دیدگاه بسیاری از علمای امامیه، علت شهادت ایشان، مسمومیت بوده است. [5] پیکر پاک امام حسن عسکری (ع) پس از شهادت، در خانه شخصی‌اش در سامرا به خاک سپرده شد؛[6] نسل ایشان از طریق بانویی به نام نرجس خاتون، که مادر حضرت مهدی (عج) به شمار می‌رود، ادامه یافت؛[7] امام در دوران کودکی به همراه پدر بزرگوارش، امام هادی (ع)، به عراق منتقل شد و از آن زمان تا پایان عمر، در فضای محدود و تحت مراقبت شدید حکومت عباسی در سامرا زیست.[8] از دلایل اصلی اثبات امامت امام حسن عسکری (ع)، نصوص و روایاتی است که از امامان پیشین به جا مانده و به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم به امامت ایشان اشاره دارد؛ امام هادی (ع)، پدر ایشان، در مواردی با تصریح و تایید به امامت فرزند خود پرداخته است؛ همچنین در روایتی از امام رضا (ع) خطاب به دعبل خزاعی آمده است: «پس از من، پسرم محمد امام است، بعد از او فرزندش علی، سپس فرزند علی، حسن، و پس از او فرزند حسن که همان امام قائم (عج) است.» [9] در روایت دیگری از امام جواد (ع) نیز تصریح شده: «امام پس از من، پسرم علی است؛ فرمان او همان فرمان من، اطاعت از او همانند اطاعت از من، و سخن او همانند سخن من است. پس از او، فرزندش حسن امام است؛ گفتار، فرمان، و اطاعت او همگی ادامه همان مسیر پدرش است.» [10] از جمله دلایل اثبات امامت امام حسن عسکری (ع)، وصیتی است که امام هادی (ع) در حضور گروهی از شیعیان به ایشان کرد و با این اقدام، گواهی آشکار بر امامت فرزندش ارائه داد؛ در یکی از نقل‌ها، علی بن عمر نوفلی روایت می‌کند که روزی محمد، فرزند دیگر امام هادی (ع)، را در منزل ایشان دیدم و از امام پرسیدم: «آیا او امام پس از شماست؟» حضرت پاسخ دادند: «نه، امام و پیشوای شما بعد از من، فرزندم حسن است.» [11] شرایط دوران حیات امام حسن عسکری: امام حسن عسکری (ع) در یکی از پرتنش‌ترین دوره‌های خلافت عباسی زندگی می‌کرد؛ در فضای سنگین و امنیتی دوران حکومت عباسی، امام حسن عسکری (ع) برای حفظ جان خود و شیعیان، با رعایت اصل تقیه، امور جامعه شیعه را به‌صورت پنهانی و مخفیانه مدیریت می‌کرد؛ ارتباطات ایشان با یاران نزدیک، کاملاً محرمانه انجام می‌گرفت. یکی از نمونه‌های تاریخی این تدبیر، نقل داوود بن اسود است که می‌گوید: امام عسکری (ع) مرا فراخواند و قطعه‌ای چوب مانند پایه در، به اندازه کف دست، به من داد و فرمود: این چوب را به عمرى، یکی از یاران خاص حضرت، برسان؛ در مسیر، هنگام عبور از خیابانی، استری متعلق به یک سقّاء راه را بسته بود؛ سقّاء فریاد زد که عبور کنم، و من برای کنار زدن استر، چوب را بلند کردم و به او زدم؛ چوب شکست، و در محل شکستگی متوجه نامه‌هایی شدم که درون آن پنهان شده بود؛ بلافاصله آن را در آستین خود مخفی کردم؛ سقّاء با صدای بلند شروع به ناسزاگویی به من و امام کرد.[12] محمد بن عبدالعزیز بلخی روایت می‌کند: روزی در خیابان بودم که امام حسن عسکری (ع) را دیدم؛ ایشان از خانه خود خارج شده بود و به سمت دارالعامه می‌رفت؛ با دیدن امام، در ذهنم گذشت که فریاد بزنم: «ای مردم، این حجت خداست، او را بشناسید!» اما به این فکر افتادم که ممکن است مرا به خاطر این فریاد بکشند؛ هنگامی که امام به من نزدیک شد، با قرار دادن انگشت سبابه‌اش روی لب، اشاره کرد که باید سکوت کنم؛ همان شب، امام را در خواب دیدم؛ فرمودند: «در این راه، یا باید پنهان‌کاری کرد یا آماده شهادت بود؛ پس از خداوند برای حفظ خودت بیم داشته باش.» [13] با وجود همه تدابیر پنهان‌کاری و رعایت اصل تقیه، فضای سیاسی آن زمان به حدی سخت و متشنج بود که امام حسن عسکری (ع) مورد خشم و فشار شدید دستگاه خلافت، به‌ویژه معتمد عباسی قرار گرفت؛ ایشان بخش‌هایی از عمر شریف خود را در زندان سپری کردند و کلیه رفتارها و ارتباطاتشان به‌طور مرتب به خلیفه گزارش داده می‌شد؛ با این حال، در مقطعی و به دلایلی خاص، معتمد دستور آزادی امام را صادر کرد.[14] یکی از مهم‌ترین عوامل این فضای اختناق، شایعات و روایاتی بود که درباره ظهور قریب‌الوقوع «امام قائم» و «منتقم» مطرح بود؛ مفهومی که از نظر حکومت عباسی تهدیدی جدی تلقی می‌شد؛ به همین دلیل، امام عسکری (ع) ولادت فرزندشان، حضرت مهدی (عج)، را در نهایت پنهان‌کاری و حفاظت به انجام رساندند.[15] به‌دلیل پنهانی بودن ولادت حضرت مهدی (عج)، پس از شهادت امام حسن عسکری (ع)، برادر ایشان جعفر ادعای مالکیت میراث را مطرح کرد و با یاران نزدیک امام وارد کشمکش شد؛ او تلاش داشت جانشینی امام مهدی (عج) را انکار کند؛ این کشمکش موجب شد تا در منابع شیعه از او با عنوان «جعفر کذّاب» یاد شود. [1] زندگانى حضرت امام حسن عسكرى(ع)، مدرسى، سيد محمد تقى، ص7 [2] مناقب آل أبي طالب - ط المكتبة الحيدرية ، ابن شهرآشوب، ج3، ص523 [3] زندگانى حضرت امام حسن عسكرى(ع) ،مدرسى، سيد محمد تقى، ص9 [4] الإمام الحسن العسكري عليه السلام سيرة وتاريخ، الكعبي، علي موسى، ص106 [5] إعلام الورى بأعلام الهدى، الشيخ الطبرسي، ج2، ص131 [6] الإرشاد،الشيخ المفيد، ج2، ص313 [7] أعيان الشيعة، الأمين، السيد محسن، ج6،ص217 [8] وفيات الأعيان ، ابن خلكان، ج2، ص94 [9] الإمام الحسن العسكري عليه السلام سيرة وتاريخ، الكعبي، علي موسى ، ص112 [10] همان، ص 112 [11] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج: 1، ص: 325 [12] بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج5، ص283 [13] زندگانى حضرت امام حسن عسكرى(ع)، مدرسى، سيد محمد تقى، ص29 [14] اثبات الوصية، المسعودي، علي بن الحسين، ص 253 [15] الإرشاد، الشيخ المفيد، ج2، ص336
    • وضعیت: پاسخ‌داده‌شده توسط: تقوی
  26. gholamreza1341

    نماز

    سلام- آیا امام جماعت مجاز است نماز جماعت را بتاخیر بیاندازد تا کسانیکه با تاخیر وارد مسجد می شوند به نماز جماعت برسند یا خیر ؟
  27. العلم نور

    وقت نماز

    در مشهد مقدس ساعت چند صبح میشود؟
  28. علی محمدی

    مهریه عندالاستطاعه

    بسمه تعالی سلام در مهریه عندالاستطاعه‌،اگر مرد توان پرداخت مهریه را پیدا کرد چه کل مهریه چه قسمتی از آن،اگر زن مهریه را مطالبه نکرد یا مستطیع بودن مرد را ندانست و گرنه مطالبعه می کرد آیا بر مرد واجب است مهریه را بپردازد؟
  1. نمایش فعالیت های بیشتر
×
×
  • اضافه کردن...