تمامی فعالیت ها
این جریان به طور خودکار بروزرسانی می شود
- امروز
-
gholamreza1341 عضو سایت گردید
- دیروز
-
حسین جان نجاتی عضو سایت گردید
- هفته گذشته
-
سیدhhh عضو سایت گردید
-
بداء در قرآن کریم و احادیث اهل بیت(ع) چگونه توصیف شده است؟ پاسخ اجمالی: بداء، بیانگر حکمت بیپایان خداوند در محو یا اثبات امور بر اساس مصالح است و نشان میدهد که اعمال انسان میتواند در مقدرات او اثرگذار باشد. قرآن با آیهی «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَیُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ» قدرت مطلق خداوند در تغییر سرنوشت را تأیید کرده و ائمه(ع) نیز آن را تبیین نمودهاند. روایات نشان میدهند که رفتارهایی چون صلهرحم یا قطع آن، در افزایش یا کاهش عمر و روزی مؤثر است. بداء به معنای تغییر در علم خداوند نیست، بلکه آشکار شدن امور برای بندگان است. نمونههای تاریخی آن مانند داستان قوم حضرت یونس، قربانی شدن حضرت اسماعیل، میقات حضرت موسی و ..... را در قرآن و سیره امامان می توان دید. پاسخ تفصیلی: بداء، نمایانگر حکمت بیکران خداوند در محو یا اثبات امور بر اساس مصالح و شرایط است؛ از سوی دیگر، این مفهوم نشان میدهد که در نظام مقدرات الهی، بندگان با عملکرد خویش میتوانند مسیر زندگی خود را تحت تأثیر قرار دهند و به خیر و برکت دست یابند؛ مطالعه و تأمل در این موضوع، نه تنها فهم ما را از اراده الهی عمیقتر میسازد، بلکه انسان را به سوی امید، دعا، و عمل شایسته سوق میدهد. آیات و روایات فراوانی به روشنی مفهوم «بداء» را در مورد خداوند اثبات کردهاند، و اهلبیت (ع) نیز با استناد به همین آیات به تبیین و تأکید بر این معنا پرداختهاند؛ از جمله آیات برجسته در این زمینه، این آیه شریفه میباشد: «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَیُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ»[1] «خداوند هرچه را بخواهد محو میکند، و هرچه را بخواهد اثبات میکند، و اصل کتاب [لوح محفوظ] نزد اوست.» این آیه بیانگر قدرت مطلق خداوند در تغییر مقدرات و ایجاد تحولات در امور است، در حالی که علم ازلی و بینقص او به هیچ وجه تحت تأثیر این تغییرات قرار نمیگیرد؛ اهلبیت (ع) نیز با تأکید بر این آیه، نشان دادهاند که بداء نه به معنای تغییر در علم خداوند، بلکه به معنای ظهور و آشکار شدن امور برای بندگان است؛ این دیدگاه عمیق حکایت از هماهنگی کامل بین علم، حکمت، و اراده خداوند دارد. مرحوم عیاشی و فیض کاشانی در تفسیرشان ذیل همین آیه شریفه بیان کرده اند که امام صادق(ع) از وجود نازنین رسول اکرم (ص) چنین نقل فرموده اند: مردی که صله رحم به جا میآورد و تنها سه سال از عمر او باقی مانده است، خداوند به پاداش این عمل نیکو، عمر او را تا سی سال افزایش میدهد؛ در مقابل، بندهای که قطع رحم میکند و از عمر او سی و سه سال باقی است، خداوند عمر او را به سه سال یا کمتر کاهش میدهد. امام صادق (ع)، پس از نقل این روایت، آیه مورد نظر را تلاوت فرمودند تا نشان دهند که «محو و اثبات» در مقدرات، جلوهای از اراده الهی و حکمت اوست. [2] این روایت نه تنها قدرت و اختیار مطلق خداوند را در تغییر مقدرات آشکار میسازد، بلکه نقش اعمال انسان، به ویژه رفتارهای اخلاقی مانند صله رحم، را در تعیین سرنوشت روشن میکند. امام رضا (ع) در پاسخ به سلیمان مروزی که اعتقاد داشت؛ خداوند امور را به پایان رسانده و دیگر چیزی به آن افزوده نخواهد شد، با حکمت و استدلالی قوی فرمودند: «این باور، همان عقیده یهودیان است.» سپس امام (ع) با استفاده از آیات قرآن، این دیدگاه را رد کردند. ایشان فرمودند: اگر خداوند هیچ چیزی بر امور اضافه نمیکند، چگونه خود وعده داده است: «مرا بخوانید تا (دعای) شما را اجابت کنم»؟[3] آیا ممکن است وعده دهد اما به آن وفا نکند؟ سپس فرمودند: چگونه ممکن است چنین عقیدهای صحیح باشد، در حالی که خداوند فرموده است: «هر آنچه بخواهد در آفرینش میافزاید»[4] و نیز فرموده است: «خداوند هرچه را بخواهد محو میکند و هرچه را بخواهد اثبات میکند و اصل کتاب [لوح محفوظ] نزد اوست»[5].[6] امام رضا (ع) با این استدلال روشن ساختند که قدرت خداوند در تغییر و تحول امور همواره جاری است و این اعتقاد که خداوند کارها را به پایان رسانده و دیگر هیچ تغییر و تحولی رخ نمیدهد، صحیح نیست. اینجا بود که سلیمان مروزی در پاسخ به امام (ع) فرو ماند و نتوانست پاسخی بدهد. همچنین خداوند متعال در سوره مبارکه زمر می فرمایند: «و اگر ستمکاران مالک تمام آنچه در زمین است باشند و معادل آن را نیز بر آن افزوده باشند، همگی را حاضرند فدا کنند تا از عذاب سهمگین روز قیامت خلاصی یابند اما در آن روز، حقیقتی از سوی خداوند بر آنان آشکار خواهد شد که هرگز انتظارش را نداشتند». [7] مرحوم شیخ صدوق در تفسیر این آیه چنین میفرماید: این عبارت الهی به معنای آشکار شدن اموری برای انسانها است که هرگز انتظار آن را نداشتهاند. اگر بندهای در عمل خود، صله رحم به جا آورد، خداوند عمر او را افزایش میدهد؛ در مقابل، اگر قطع رحم کند، عمرش کاهش مییابد؛ همچنین اگر فردی مرتکب زنا شود، خداوند از روزی و عمر او میکاهد؛ اما اگر او از زنا دوری کرده و راه عفت پیش گیرد، بر عمر و روزی او افزوده میشود.[8] مرحوم شیخ کلینی در کتاب شریف کافی و مرحوم شیخ صدوق در کتاب شریف التوحید نیز با سند معتبر، روایتی از امام صادق (ع) نقل کردهاند که حضرت چنین فرمودهاند: «خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد؛ مگر اینکه درباره انجام سه برنامه از او پیمان گرفت: ۱. به بندگی خداوند اعتراف نماید؛ ۲. شریکان و همتایان پوشالی را کنار بزند؛ ۳. معترف باشد که خداوند هر آن برنامهای را که بخواهد پیش از موعد مقرر اجرا میکند و هر برنامهای را که بخواهد به تاخیر میاندازد.»[9] همچنین در جایی دیگر، مرحوم شیخ کلینی در روایتی با سند معتبر نقل میکند: امام صادق (ع) نقل فرمودند: هیچ بدائی برای خداوند رخ نداده است، مگر آنکه آن امر پیش از آشکار شدن، در علم الهی موجود بوده است.[10] این بیان، عمق علم ازلی و مطلق خداوند را نشان میدهد؛ تمام تغییرات و تحولات ظاهری که به بداء تعبیر میشوند، از پیش در علم الهی مقدر و روشن بودهاند؛ بنابراین، بداء نه به معنای جهل یا تغییر در علم خداوند، بلکه جلوهای از حکمت او در آشکار ساختن اموری است که برای بندگان پنهان بودهاند. در روایتی دیگر، امام رضا (ع) در گفتوگویی با سلیمان مروزی، متکلم برجسته خراسان، فرمودند: ای سلیمان! همانا علی (ع) میفرمود: علم بر دو گونه است؛ نوعی از علم، دانشی است که خداوند به فرشتگان و پیامبرانش آموخته است؛ آنچه خداوند به فرشتگان و پیامبران خود تعلیم داده، بیگمان تحقق خواهد یافت و هرگز در آن تناقض یا تغییر وجود ندارد؛ نه خداوند، نه فرشتگان و نه پیامبرانش را نمیتوان خطاکار دانست؛ اما نوع دیگری از علم نیز وجود دارد که نزد خداوند مخزون و محفوظ است؛ او هیچیک از مخلوقاتش را بر این علم آگاه نساخته است؛ از این علم، خداوند هرچه را بخواهد پیش میاندازد و هرچه را بخواهد به تأخیر میاندازد؛ او هرچه را بخواهد محو میکند و هرچه را بخواهد اثبات مینماید.[11] نمونههای تاریخی بداء در قرآن و روایات پدیدهی «بداء» در متون دینی و تاریخ امامیه، با شواهد متعددی گزارش شده است. برخی از مهمترین نمونهها عبارتاند از: _ بر اساس آیه ۹۸ سوره یونس، نافرمانی قوم یونس موجب نزول عذاب الهی گردید. حضرت یونس آنان را غیرقابل هدایت دانسته و ترک گفت. با این حال، یکی از دانشمندان قوم با مشاهده نشانههای عذاب، مردم را به توبه فراخواند. آنان توبه کردند و عذابی که نشانههای آن آشکار شده بود، برطرف شد.[12] _ در آیات ۱۰۲ تا ۱۰۷ سوره صافات، مأموریت حضرت ابراهیم برای قربانی کردن فرزندش اسماعیل ذکر شده است. هنگامی که هر دو آمادگی کامل خود را برای اطاعت نشان دادند، روشن شد که این فرمان جنبهی امتحانی داشته و هدف، سنجش میزان تسلیم و اطاعت آنان بوده است. _ مطابق آیه ۱۴۲ سوره اعراف، حضرت موسی مأمور شد قوم خود را برای سی روز ترک کند و به وعدهگاه الهی رود تا الواح را دریافت نماید. سپس این مدت ده روز دیگر تمدید شد و در نتیجه، او بیش از سی روز در میقات ماند تا بنیاسرائیل مورد آزمایش قرار گیرند. [13] _ در سیرهی امامان شیعه نیز نمونههایی از بداء مشاهده میشود. از جمله مرگ اسماعیل، فرزند بزرگتر امام صادق(ع)، [14] و مرگ محمد، فرزند بزرگتر امام هادی(ع). [15] برخی شیعیان گمان میکردند اسماعیل جانشین امام صادق و محمد جانشین امام هادی خواهد بود؛ اما با درگذشت آنان در زمان حیات پدرانشان، بداء تحقق یافت و روشن شد که امامان بعدی فرزندان دیگر آن دو امام هستند. نتیجه گیری: بداء جلوهای از حکمت و قدرت بینهایت خداوند است که بیانگر انعطاف در تقدیرات بهواسطه اعمال انسانها و پاسخ به نیازها و دعاهای آنان است؛ این آموزه، برخلاف برداشتهای نادرست، به معنای تغییر علم الهی نیست، بلکه تجلی آشکار اراده و حکمت پروردگار در نظام هستی است؛ تأکید اهلبیت (ع) بر این مفهوم، ما را به ایمان عمیقتر و ارتباط قویتر با خداوند فرا میخواند؛ بداء، علاوه بر اینکه به ما یادآوری میکند که علم و اراده خداوند ورای تصور انسان است، انگیزهای قوی برای بندگان ایجاد میکند تا در مسیر تقوا و عمل صالح گام بردارند و با امید به رحمت الهی، به سوی اصلاح سرنوشت خویش حرکت کنند. [1] رعد/ 39 [2] تفسیر العیاشی، العیاشی، محمد بن مسعود، ج2، ص220 / التفسیر الصافی، الفیض الکاشانی، محسن، ج3، ص74 [3] غافر/ 60 (وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ) [4] فاطر/ 1 ( يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ) [5] رعد/ 39 (يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ) [6] التوحید، الشیخ الصدوق، ص452 [7] زمر/ 47 (وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۚ وَبَدَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ) [8] التوحید، الشیخ الصدوق، ص336 [9] التوحید، الشیخ الصدوق، ص333 / الکافی، الشیخ الکلینی، ج1، ص147 [10] الکافی، الشیخ الکلینی، ج1، ص148 [11] التوحید، الشیخ الصدوق، ص444 [12] الميزان في تفسير القرآن، العلامة الطباطبائي، ج: 17، ص: 166 / تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه، مكارم شيرازي، ناصر، ج: 10، ص: 247 [13] تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه، مكارم شيرازي، ناصر، ج: 10، ص: 248/ البداء على ضوء الكتابِ والسنّة، السبحاني، الشيخ جعفر، ص: 134 [14] التوحید، الشیخ الصدوق، ص: 336 [15] الغيبة، الشيخ الطوسي، ص: 200 / بداء از نظر شیعه، فانی اصفهانی، ص: 159.
-
تأییدی نسبت به هیچ مؤسسهای از ایشان صادر نشده و معیار، یقین و اطمینان مکلف به داخلشدن وقت است. اوقات نماز در مناطق مختلف متفاوت است. کارشناس #ناظم_1 #t_64987
- 1 پاسخ
وضعیت: تأییدشده توسط: ناظم -
سلام علیکم در همه ی انواع روزه (ماه رمضان، قضای رمضان، مستحب و واجب دیگر) اگر مکلف در بین روز محتلم شود، روزه ی او باطل نمی شود؛ هر چند بعد از احتلام بول کند و به این جهت مقداری منی که در مجرا مانده از او خارج شود. کارشناس #عقباطلب #t_64861
- 1 پاسخ
وضعیت: تأییدشده توسط: ناظم -
آیا اوقات نماز موسسه لواءقم در برنامه باد صبا طبق نظر آقای سیستانی است یا خیر؟ همین وقتی که شما جواب میدهید، ساعت چند صبح میشود؟
- 1 پاسخ
وضعیت: پاسخدادهشده توسط: ناظم -
سلام علیکم مبنای قانونی تهیه لوازم زندگی (جهیزیه) نفقه است «نفقه عبارت است از همه نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل مسکن، البسه، غذا، اثاث منزل و هزینههای درمانی و بهداشتی.» نتیجه این می شود اثاث منزل بخشی از نفقه زن است. اما اینکه عرفا خانم تهیه می کند منعی ندارد. اگر زن با رضایت تهیه می کند اشکال ندارد. کارشناس #موحدی_فر #t_64529
- 1 پاسخ
وضعیت: تأییدشده توسط: ناظم -
کسی که روزه قضای ماه رمضان گرفته، اگر در بین روز محتلم شود، آیا روزه او باطل میشود؟
- 1 پاسخ
وضعیت: پاسخدادهشده توسط: ناظم -
پاسخ دهی به سوالات شرعی بانوان
ناظم ارشد پاسخی برای محمدعظیم الشريفي ارسال کرد در موضوع : ارسال سریع سؤال
سلام علیکم اگر مفسده نداشته باشد، مانعی ندارد. لطفاً سؤالات خود را از یک طریق (ترجیحاً در ربات یا گروه تلگرام) ارسال بفرمایید. با تشکر- 1 پاسخ
وضعیت: تأییدشده توسط: ناظم-ارشد -
شهادت عضو سایت گردید
-
محمدعظیم الشريفي شروع به دنبال کردن پاسخ دهی به سوالات شرعی بانوان کرد
-
سلام علیکم آیا جایز است مردی پاسخگوی احکام شرعی خانمها باشد؟
- 1 پاسخ
وضعیت: پاسخدادهشده توسط: ناظم-ارشد -
محمدعظیم الشريفي عضو سایت گردید
- جدیدا
-
amirm.ahdi عضو سایت گردید
-
مفهوم و ماهیت بداء چیست؟ پاسخ اجمالی: بداء در اصطلاح شیعی، به معنای آشکار شدن امری از سوی خداوند است که پیشتر برای بندگان پنهان بوده، نه تغییر در علم الهی. این مفهوم بیانگر تعامل میان اراده انسان و تقدیر الهی است و نشان میدهد که برخی مقدرات، بر اساس اعمال و رفتار انسان، قابل تغییرند. بداء هرگز به معنای جهل یا پشیمانی خداوند نیست، بلکه جلوهای از حکمت و قدرت مطلق اوست که در قالب مشیت الهی، برخی امور را مشروط به رفتار بندگان قرار داده است. این آموزه، انسان را به دعا، اصلاح رفتار، و اعتماد بیشتر به خداوند فرا میخواند و نقش مهمی در تعمیق ایمان و مسئولیتپذیری دارد. پاسخ تفصیلی: واژه «بَداء» از ماده «بدو»، در لغت به معناى ظاهر شدنى آشکار است؛[1] به گفته برخى به صحرانشین از آن رو «بدوى» گفته مىشود که شخص هنگام سکونت در شهر و قریه، در ساختمانها و محیط اجتماع پنهان است؛ ولى هنگامى که به بیابان مىرود در فضایى باز و گسترده که سایهاى در آن نیست آشکار مىشود.[2] بداء در اصطلاح به معناى تغییر مقدرات از سوى خداوند بر اساس پارهاى حوادث و وقایع و تحت شرایط و عوامل ویژه است.[3] مفهوم «بداء» از جمله موضوعاتی است که عمق قدرت و حکمت الهی را به تصویر میکشد و پیوندی ناگسستنی میان اراده انسان و تقدیر الهی برقرار میکند؛ این آموزه، همزمان با آشکار کردن دانش ازلی و مطلق خداوند، نقش اعمال و رفتار بندگان در سرنوشتشان را برجسته میسازد؛ چگونگی تعامل میان تقدیر الهی و عملکرد انسان، دریچهای است که درک ما از عدالت و حکمت الهی را عمیقتر میکند و انسان را به تسلیم و اعتماد بیشتر به پروردگار خود فرا میخواند. بداء در میان انسانها به معنای تغییر در تصمیم یا ارائه نظر جدید است؛ انسان که علم و دانش محدودی دارد، گاه تصمیمی میگیرد بدون آنکه تمام جوانب را بهخوبی بسنجد؛ اما در جریان عمل یا پیش از آن، ممکن است متوجه شود که تصمیمش به زیان او خواهد بود و چهبسا همه تلاش و سرمایهاش را بر باد دهد؛ از این رو، تصمیم خود را با توجه به دانستهها و مصالح تازهای که آشکار شده، تغییر میدهد. آشکار است که ریشه این تغییر در تصمیمگیری، محدودیت دانش و آگاهی انسان است؛ اما وقتی به خداوند میرسیم که از هرگونه جهل و نادانی مبراست و به تمامی حوادث گذشته و آینده احاطه کامل دارد، مفهوم بداء به معنای انسانی آن درباره خداوند امکانپذیر نیست؛ چرا که او نهتنها از سود و زیان هر چیز آگاه است، بلکه هیچ امری بر او پوشیده نیست؛ بدین ترتیب، نسبت دادن چنین بدائی به خداوند مساوی با نسبت دادن جهل به اوست؛ و این باور، بر پایه اجماع مسلمین، کفر محسوب میشود. شیخ صدوق در این خصوص میگوید: «هر که گمان کند خداوند امروز چیزی را فهمید که دیروز نمیدانست، او کافر است و بیزاری جستن از او واجب میباشد.»[4] به همین دلیل، در عقیده شیعه، هر ادعایی که مستلزم ناآگاهی خداوند باشد، بهکلی مردود است و چنین افرادی سزاوار طرد و انکارند. مرحوم مازندرانی در شرح خود بر کتاب کافی، تفسیری عمیق و جذاب از مفهوم بداء ارائه میدهد؛ وی توضیح میدهد که خداوند سبحان از ازل آگاه به این بوده است که هر پدیدهای را در زمان خاصی به دلایل معین و حکیمانه محو خواهد کرد یا در صورت بازگشت مصلحت آن، بار دیگر در زمان مناسب آن را ایجاد خواهد نمود.[5] ایشان تأکید میکنند که علم الهی ازلی و مطلق است و هر تغییری که در جهان رخ میدهد، از روی حکمت و بر اساس مصالح مشخص است؛ بر این اساس، هرکس معتقد باشد که خداوند امروز چیزی را فهمیده است که پیشتر نمیدانسته، به خداوند کفر ورزیده و این اعتقاد از سوی مسلمانان بهکلی مردود است. مازندرانی به تأثیر عظیم این دیدگاه بر باورهای دینی اشاره دارد و میگوید که این تفسیر از بداء از سوی اهلبیت (ع) تأیید شده و دارای شواهد و تأکیدهای بسیاری از قرآن و روایات است؛ چنین اعتقادی میتواند تأثیر عمیقی بر ایمان و تسلیم بندگان در برابر حکمت الهی داشته باشد. شیخ طوسی نیز درباره مفهوم «بداء» توضیحی دقیق و جامع ارائه کرده است؛ وی روایات مرتبط با بداء را اینگونه تفسیر میکند که تغییر مصالح باعث میشود زمان آشکار شدن امری به تعویق بیفتد، اما این تغییر هرگز به معنای آشکار شدن چیزی جدید برای خداوند نیست؛ شیخ طوسی تأکید میکند که چنین تفسیری در مورد خداوند کاملاً غیرممکن است؛ زیرا خداوند بزرگتر و فراتر از آن است که چیزی بر او پوشیده باشد. او همچنین به موضوع اعتماد به اخبار الهی پرداخته و توضیح میدهد که اخبار به دو دسته تقسیم میشوند: اخبار غیرقابل تغییر: این دسته از اخبار شامل مواردی است که تغییر در مفاد آنها ممکن نیست، مانند صفات خداوند، وقایع گذشته، یا وعده پاداش به مؤمنان؛ این اخبار یقینی و قطعی هستند و هیچ تغییری در آنها رخ نمیدهد. اخبار قابل تغییر: این دسته شامل اخباری است که بهواسطه تغییر مصالح و شرایط، تغییر میکنند؛ مانند پیشبینیها درباره آینده؛ اگر شرایط تغییر کند، امکان تغییر در مفاد این اخبار وجود دارد؛ اما اگر خبری بهگونهای ارائه شده باشد که دلالت بر عدم تغییر مفاد آن داشته باشد، این خبر نیز یقینی خواهد بود.[6] شیخ طوسی این دستهبندی را بهعنوان مبنای اعتماد به اخبار الهی معرفی میکند و تأکید دارد که اخبار غیرقابل تغییر، قطعیت دارند و هیچ شک و تردیدی در آنها جای ندارد. مرحوم شیخ صدوق با دقت و ظرافت به رد برداشتهای اشتباه درباره «بداء» پرداخته است؛ او توضیح میدهد که بداء، برخلاف تصور گمراهان، به معنای پشیمانی خداوند نیست؛ زیرا چنین برداشتی متضمن نقص در علم و قدرت الهی است که کاملاً مردود میباشد؛ مرحوم شیخ صدوق بهروشنی بیان میکند که بداء بهمعنای آشکار شدن امر است، نه تغییر یا پشیمانی. وی بداء را پاسخی قاطع به عقیده یهود میداند که معتقد بودند خداوند همه امور را از پیش تعیین کرده و دیگر هیچ تغییری رخ نمیدهد؛ اما شیخ صدوق این دیدگاه را رد کرده و میگوید که خداوند هر روز دارای شأنی است: زنده میکند، میمیراند، روزی میدهد و آنچه بخواهد انجام میدهد.[7] ایشان مثالهایی برای مفهوم بداء میآورند و توضیح میدهند که خداوند در مواجهه با اعمال بنده، چون صله رحم، عمر او را افزایش میدهد؛ در مقابل، اگر قطع رحم کند یا مرتکب گناهی چون زنا شود، از عمر و روزی او کاسته میشود؛ همچنین، دوری از زنا و انتخاب راه عفت، موجب افزایش روزی و طول عمر خواهد بود؛ این توضیحات نشاندهنده هماهنگی کامل مفهوم بداء با حکمت و قدرت خداوند است. حضرت آیتالله خوئی در بیانی عمیق و زیبا، درباره تأثیر باور به «بداء» در اعتقادات مینویسد: اعتقاد به بداء، اعتراف آشکار به این حقیقت است که جهان، در ایجاد و بقای خود، تحت قدرت و سلطه خداوند قرار دارد و اراده الهی ازلی و ابدی بر تمامی اشیاء جاری است؛ این باور تفاوت میان علم بینهایت الهی و دانش محدود مخلوقات را آشکار میسازد؛ علم مخلوقات، حتی اگر پیامبر یا جانشین او باشند، هرگز به وسعت علم خداوند احاطه نخواهد داشت؛ گرچه برخی از آنان، با دانش عطا شده از سوی خداوند، به تمامی جهان ممکنات آگاهی دارند، اما از علم مخزون الهی که تنها برای ذات مقدسش محفوظ است، بیبهرهاند؛ آنان از مشیت الهی بر وجود یا عدم چیزی آگاهی ندارند، مگر آنکه خداوند به طور قطعی ایشان را بر آن آگاه سازد. باور به بداء، سبب وابستگی بنده به سوی خداوند میشود؛ او را بر آن میدارد تا در دعا و توسل، اجابت خواستههایش، برآورده شدن حاجات، توفیق در اطاعت و دوری از معصیت را از پروردگارش طلب کند؛ اما انکار بداء و پذیرش این اعتقاد که قلم تقدیر بدون هیچ استثنایی آنچه مقرر کرده، رخ خواهد داد، بنده را از اجابت دعا ناامید میسازد؛ چرا که اگر چیزی طبق تقدیر مقرر شده باشد، به طور قطع رخ خواهد داد و دیگر نیازی به دعا نیست؛ اگر هم خلاف آن تقدیر شده باشد، هرگز واقع نخواهد شد و دعا و زاری بیثمر خواهد بود؛ چنین ناامیدی، بنده را از دعا و تضرع به سوی خداوند باز میدارد، چرا که دیگر فایدهای برای آن نمیبیند. این موضوع در خصوص عبادات و صدقات نیز صادق است؛ اعمالی که طبق فرمایش معصومین (ع)، سبب افزایش عمر، روزی، و دیگر نعمتها میشود؛ این راز، دلیل اهتمام ویژه اهلبیت (ع) به مفهوم بداء است؛ مفهومی که در روایات آنان به کرات مورد تأکید قرار گرفته است.[8] نتیجه گیری: با توجه به مطالب بیان شده دانسته می شود که مفهوم «بداء» جلوهای روشن از حکمت، علم مطلق، و قدرت بیپایان الهی است که عمق آن در رفتارهای روزمره انسانی و ارتباط مستقیم با اعمال بندگان نمایان میشود؛ این آموزه، انسان را به پذیرش مسئولیت بیشتر در قبال رفتارهای خود وامیدارد و او را متوجه تأثیر مستقیم اعمال در مقدراتش میکند؛ با این نگاه، بداء نه تنها تناقضی با علم ازلی خداوند ندارد، بلکه جایگاه عمیقی از اعتماد و ارتباط میان رفتار بندگان و اراده خالق ایجاد میکند. این اعتقاد، بندگان را از ناامیدی بازمیدارد و آنان را به دعا، توکل، و تلاش مستمر در جهت رضایت الهی تشویق مینماید؛ بداء، بیش از آنکه تغییری در علم الهی باشد، پنجرهای به روی قدرت مطلق و رحمت بیکران خداوند است، که راهی برای نزدیک شدن به او و درک بهتر عدالت و حکمتش فراهم میآورد؛ این آموزه، انسان را در مسیری هدایت میکند که پذیرش اراده الهی، همراه با عمل شایسته، کلید سعادت ابدی است. [1] المفردات في غريب القرآن، الراغب الأصفهاني، ص113 [2] معجم مقائيس اللغة، ابن فارس، ج1، ص212 [3] الميزان في تفسير القرآن، العلامة الطباطبائي، ج11، ص381 [4] کمال الدین و تمام النعمه، الشیخ الصدوق، ج1، ص69 [5] شرح اصول الکافی، المازندرانی، الملا صالح، ج4، ص246 [6] الغیبه؛ الشیخ الطوسی، ص431 [7] التوحید، الشیخ الصدوق، ص335 [8] البیان فی تفسیر القرآن، الخوئی، السید ابوالقاسم، ص391
-
امام جواد (ع) کیست و در معرفی او چه باید گفت؟
نوری زاده پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در امامان شیعه(علیهم السلام)
امام جواد (ع) کیست و در معرفی او چه باید گفت؟ پاسخ اجمالی: امام محمد تقی (ع)، معروف به امام جواد، نهمین امام شیعیان است که در سال ۱۹۵ هجری قمری در مدینه متولد شد و در سن کودکی به امامت رسید. ایشان با علم، سخاوت و مناظرات علمی برجسته، جایگاه ویژهای در میان مسلمانان یافتند. امام جواد (ع) در برابر انحرافات فکری و فرقههای گمراه، موضعگیریهای قاطع داشتند و از آموزههای اصیل شیعه دفاع کردند. ایشان در دوران حکومت عباسی، تحت نظر و فشار سیاسی بودند و در ۲۵ سالگی بهدست معتصم عباسی به شهادت رسیدند. پیکر مطهرشان در کاظمین، کنار قبر امام موسی کاظم (ع)، به خاک سپرده شد. پاسخ تفصیلی: امام جواد (ع) در سال ۱۹۵ هجری در مدینه متولد شدند؛[1] درباره تاریخ دقیق تولد ایشان میان مورخان اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی از علمای بزرگ شیعه، مانند شیخ کلینی، شیخ مفید و شیخ طوسی، تولد امام جواد (ع) را در ماه مبارک رمضان دانستهاند؛[2] اما در کتاب المصباح روایتی از حسین بن روح نوبختی نایب خاص امام زمان (عج) نقل شده که ولادت آن حضرت را در دهم ماه رجب میداند. [3] امام جواد (ع) از همان دوران کودکی، نزد خانواده امام رضا (ع) و شیعیان، فرزندی پربرکت و مبارک شناخته میشد؛ ابویحیی صنعانی، یکی از راویان مشهور، چنین نقل می کند، روزی امام رضا (ع)، فرزندشان ابو جعفر (امام جواد) را به مردم نشان دادند و فرمودند: «این فرزند، برکتی بزرگ برای شیعیان ماست و هیچکس مانند او به دنیا نیامده است.»[4] امام رضا (ع) در دوران امامت خود با چالش هایی روبرو بودند، سن ایشان بالا رفته بود و هنوز فرزندی نداشتند؛ این موضوع باعث شد گروهی به نام «واقفیه» امامت ایشان را انکار کنند و بگویند که ایشان عقیم هستند و نمیتوانند امام باشند؛ در گزارشی آمده است که یکی از رهبران واقفیه به نام ابن قیامای واسطی، به امام رضا (ع) گفت: “شما چگونه امام هستید، در حالی که فرزندی ندارید؟” امام رضا (ع) در پاسخ فرمودند: “تو از کجا میدانی که من فرزندی ندارم؟ به خدا قسم، روزها و شبها نمیگذرند مگر اینکه خداوند پسری به من عطا کند که حق و باطل را از هم جدا سازد. [5] این مسائل به شدت موجب نگرانی شیعیان شد تا جایی که این نگرانی خود را در محضر حضرت رضا (ع) بروز می دادند و به حضرت عرض می کردند «از خدا بخواهيد كه فرزندى نصيبتان فرمايد.» و گاهی نیز به حضرت می گفتند آيا امامت در عمو، يا دايى و يا برادر تحقق پ يدا مىكند؟ امام (ع) مىفرمود: خير؛ آنان با ناباورى مىگفتند: پس در چه كسى محقق مىشود؟ مىفرمود: در فرزندم![6] مادر امام محمد تقی (ع) به نامهای مختلفی شناخته شده است؛ برخی او را «سبیکه» و برخی دیگر «خیزران» مینامند؛ او از خانواده ماریه قبطیه، کنیز رسول خدا (ص) و اهل نوبه (نقطهای در آفریقا نزدیک مصر) بوده است؛ در برخی منابع، نام او «ریحانه» نیز ذکر شده او را خیزران نیز خوانده اند؛[7] امام موسی بن جعفر (ع) به یزید بن سلیط میفرمایند که اگر ممکن است، سلامشان را به مادر امام محمد تقی (ع) برساند و تأکید میکنند که او از بستگان ماریه قبطیه است؛[8] این موضوع نشاندهنده مقام و رتبه والای این بانو در تاریخ اسلام است. امام محمد بن علی (ع) بهعنوان یکی از شخصیتهای برجسته تاریخ اسلام، مشهورترین لقبش «جواد» است؛ این لقب به معنای سخاوت اوست و در کنار آن، القاب دیگری نظیر «تقی»، «زکی»، «مرتضی»، «قانع»، «رضی»، «مختار»، «متوکل» و «منتجب» نیز برای آن حضرت ذکر شده است که هر یک نمایانگر ویژگیها و فضائل خاص ایشان هستند؛کنیه این بزرگوار «ابوجعفر» است البته ابوعلی نیز گفته شده است،[9] امّا در منابع تاریخی به طور معمول به عنوان «ابوجعفر ثانی» شناخته میشود؛[10] این نامگذاری به منظور جلوگیری از اشتباه با «ابوجعفر اول»، یعنی امام باقر (ع) صورت گرفته است.[11] دلایل امامت امام جواد (ع) مانند دیگر امامان معصوم، شامل نصوص عمومی و خاصی است که از پیامبر اکرم (ص) و امامان (ع) به ویژه امام رضا (ع) نقل شده است؛ در منابع حدیثی شیعه، احادیث و نصوص صریحی وجود دارد که به تصریح امام رضا (ع) درباره امامت امام جواد (ع) اشاره میکند.[12] امام جواد (ع) دارای دو همسر بود؛ همسر اول او، ام الفضل، دختر مأمون بود[13] که به عنوان جاسوس در خانه آن حضرت فعالیت میکرد؛ همسر دوم ایشان، سمانه خاتون نام داشت که مادر تمام فرزندان امام جواد (ع) بود.[14] بر اساس نقل شیخ مفید، امام جواد (ع) چهار فرزند به نامهای علی، موسی، فاطمه و امامه داشت؛[15] همچنین در برخی دیگر از منابع به نامهای خدیجه، حکیمه و امکلثوم، ابو احمد الحسین و ابو موسی عمران اشاره شده است؛[16]رابطه امام جواد (ع) با ام الفضل چندان گرم نبود و او به قدری ناراضی بود که در نامهای به پدرش از کنیز گرفتن امام شکایت کرد؛ اما مأمون به شکایت او توجه نکرد و او را از ادامه شکایت منع کرد؛[17] برخی بر این باورند که همین موضوع میتواند دلیل مسموم شدن امام جواد (ع) به دست ام الفضل باشد؛ پس از وفات امام، ام الفضل به حرم معتصم عباسی پیوست[18]، از این دو همسر، تنها سمانه خاتون فرزندان امام را به دنیا آورد و امام جواد (ع) از ام الفضل فرزندی نداشت.[19] در دوران امام جواد (ع)، فرقههای مختلفی در میان مسلمانان وجود داشتند که برخی از آنها با اصول شیعه در تضاد بودند؛ اهل حدیث، به عنوان مجسّمیمذهب، خداوند را جسم میپنداشتند؛ امام جواد (ع) به شیعیان هشدار میدادند که نباید پشت سر کسانی که خدا را جسم میدانند نماز بخوانند و زکات خود را به آنان بپردازند.[20] یکی دیگر از فرقههای انحرافی، واقفیه بودند که پس از شهادت امام کاظم (ع) بر آن حضرت توقف کردند و امامت فرزندش، امام رضا (ع) را نپذیرفتند؛ وقتی از امام جواد (ع) در مورد نماز خواندن پشت سر افرادی که واقفی مذهب بودند سؤال شد، ایشان شیعیان را از این کار نهی کردند.[21] دشمنی زیدیه با امامیه و انتقادهای آنها از امامان (ع) باعث شد که ائمه در برابر آنها موضعگیری تندی داشته باشند؛ امام جواد (ع) در یکی از روایات خود، واقفیه و زیدیه را مصداق آیۀ «وجوه یومئذ خاشعة عاملة ناصبة» دانسته و آنها را در کنار ناصبیها قرار دادند.[22] غلات نیز به عنوان یکی دیگر از فرقههای خطرناک شناخته میشدند که به بدنام کردن شیعه و جعل روایت به نام امامان (ع) میپرداختند؛ امام جواد (ع) به طور خاص در مورد ابو الخطاب، یکی از سران غلات، فرمودند: «لعنت خدا بر ابو الخطاب و اصحاب او و کسانی که در مورد لعن او تردید کنند.» ایشان همچنین به ابو الغمر جعفر بن واقد و هاشم بن ابی هاشم اشاره کردند و آنها را در ردیف ابو الخطاب دانستند، چرا که از نام ائمه (ع) برای سوءاستفاده از مردم بهرهبرداری میکردند.[23] امام جواد (ع) حتی در مورد افراد گمراهی مثل ابو المهری و ابن ابی الزرقاء که ادعا میکردند نماینده امامان هستند، بسیار قاطع عمل کردند و دستور به قتل آنها دادند؛[24] این اقدام جدی امام به این دلیل بود که این افراد نقش خطرناکی در منحرف کردن شیعیان داشتند؛ امام جواد (ع) همیشه در تلاش بودند تا از آموزههای اصیل شیعه محافظت کرده و با هرگونه انحراف مقابله کنند. یکی از مناظرات مهم و تاریخی امام محمد تقی (ع) در دوران مأمون عباسی، مناظرهای با یحیی بن اکثم، فقیه دربار عباسی، بود. این مناظره به دلیل اعتراض سران عباسی به ازدواج امام با ام الفضل دختر مأمون ترتیب داده شد؛ مأمون، به منظور اثبات درستی تصمیم خود، به آنها پیشنهاد کرد که امام جواد (ع) را بیازمایند.[25] در این جلسه مناظره، یحیی بن اکثم ابتدا مسئلهای فقهی درباره شخص مُحرِمی که حیوانی را شکار کرده، مطرح کرد. امام جواد (ع) با بیان وجوه مختلف مسئله، از یحیی پرسید که منظورش کدام وجه است؛ یحیی در پاسخ درماند و در نهایت امام جواد (ع) خود به تبیین و پاسخگویی به مسئله پرداخت. درباریان و علمای عباسی پس از شنیدن پاسخهای امام، بر تبحر و علم او در فقه اعتراف کردند؛ مأمون پس از این مناظره، از خداوند شکرگزاری کرد و تصریح نمود که فضیلت این خاندان بر دیگران روشن است و سن کم امام مانع از کمالات او نمیشود.[26] امام جواد (ع) در مجلسی دیگر با حضور مأمون و فقها، درباره فضایل ابوبکر و عمر با یحیی بن اکثم مناظره کرد؛ یحیی به امام گفت که جبرئیل از طرف خدا به پیامبر (ص) گفت از ابوبکر سؤال کن آیا او از من راضی است؟ امام در پاسخ فرمود که من منکر فضیلت ابوبکر نیستم، اما باید به احادیث دیگر نیز توجه کرد و در نهایت اشاره کرد که این حدیث با قرآن سازگار نیست؛ امام به آیه «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» اشاره کرد و پرسید آیا خداوند از راضی بودن یا نبودن ابوبکر آگاه نبود که باید از او بپرسد؟پس از آن، یحیی درباره روایتی دیگر سؤال کرد که میگفت ابوبکر و عمر در زمین همانند جبرئیل و میکائیل در آسمان هستند؛ امام جواد (ع) پاسخ داد که محتوای این روایت صحیح نیست، زیرا جبرئیل و میکائیل همواره بندگی خدا را کرده و هیچگاه مرتکب گناه نشدهاند، در حالی که ابوبکر و عمر سالها قبل از اسلام مشرک بودند.[27] در زمان سکونت امام جواد (ع) در بغداد، مسئله دیگری نیز مورد بحث بود: قطع دست دزد؛ اختلافی میان فقهای اهلسنت وجود داشت که آیا باید دست دزد از مچ قطع شود یا از آرنج؛ معتصم از امام جواد (ع) خواست تا نظر خود را بیان کند؛ امام ابتدا از پاسخ اجتناب کرد و خواست تا خلیفه عباسی او را از دخالت در این امر معاف کند، اما با اصرار خلیفه، فرمودند که فقط انگشتان دزد باید قطع شود و بقیه دست باقی بماند؛ ایشان دلیل خود را به آیهای از قرآن نسبت دادند و معتصم این پاسخ را پسندید و دستور داد تا انگشتان دزد را قطع کنند.[28] امام محمد تقی (ع) در دوران حکومت عباسی، دو بار به بغداد احضار شد؛[29] سفر اول او در زمان مأمون کوتاه بود، اما بار دوم در ۲۸ محرم سال ۲۲۰ هجری قمری به دستور معتصم عباسی وارد بغداد شد و در همان سال، در آخر ذیالقعده یا اوایل ذیالحجه به شهادت رسید؛ سن امام هنگام شهادت ۲۵ سال بود و او جوانترین امام شیعیان به شمار میرفت؛ پیکر پاک او در کنار جدش، موسی بن جعفر (ع)، در مقبره قریش در کاظمین به خاک سپرده شد.[30] [1] جلاء العیون، مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، ص959 [2] الكافي، الشيخ الكليني، ج1، ص492 - الإرشاد، الشيخ المفيد، ج2، ص273 - تهذيب الأحكام، شيخ الطائفة، ج6، ص90 [3]المصباح، الكفعمي العاملي، الشيخ ابراهيم، ص 530 [4] الكافي، الشيخ الكليني، ج1، ص321 [5] عيون أخبار الرضا(ع)، الشيخ الصدوق، ج2، ص209 [6] الكافي، الشيخ الكليني، ج1، ص286 [7] همان، ص492 [8] موسوعة الإمام الجواد(ع)، الشيخ أبو القاسم الخزعلي، ج1، ص35 [9] مناقب آل أبي طالب، ابن شهرآشوب، ج4، ص379 [10] الكافي، الشيخ الكليني، ج1، ص82 [11]كشف الغمة في معرفة الأئمة، المحدث الإربلي، ج2، ص857 [12] الکافی، الشيخ الكليني، ج1، ص320 [13] الارشاد،شیخ مفید، ج2، ص285 [14]منتهی الامال، قمی، عباس، ج2، 569 [15] الارشاد، شیخ مفید، ج2، ص295 [16] منتهی الامال، قمی، عباس، ج2، ص569 [17] مناقب آل أبي طالب، ابن شهرآشوب،ج4، ص382 [18]وفيات الأعيان، ابن خلكان، ج4، ص175 [19]منتهی الامال، قمی، عباس، ج2، ص569 [20] تهذيب الأحكام، شيخ الطائفة، ج3، ص283 [21] من لا يحضره الفقيه، الشيخ الصدوق، ج1، ص379 [22] إختيار معرفة الرجال المعروف بـ رجال الكشي، الشيخ الطوسي، ج1، ص229 [23] همان، ص528 [24] همان، ص529 [25] اثبات الوصية، المسعودي، علي بن الحسين، ص223 [26] بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج50، ص78 [27] الإحتجاج، الطبرسي، أبو منصور، ج2، ص446 [28]تفسير العيّاشي، العياشي، محمد بن مسعود، ج1، ص319 [29] مناقب آل أبي طالب، ابن شهرآشوب، ج4، ص380 [30] الارشاد، شیخ مفید، ج2، ص295 -
چگونه میتوانیم از بروز بدعتهای نادرست جلوگیری کنیم؟ پاسخ اجمالی: برای جلوگیری از بدعتهای نادرست، باید به منابع اصیل دینی مانند قرآن کریم و روایات اهلبیت (ع) رجوع کرد، از دستورات پیامبر اسلام (ص) پیروی نمود، با علما و متخصصان دینی مشورت کرد، و وحدت و همدلی میان مسلمانان را تقویت کرد؛ این راهکارها مانع انحراف و حفظکننده ارزشهای حقیقی دین هستند. پاسخ تفصیلی: در دنیای پر از اطلاعات و منابع گوناگون، یکی از چالشهای بزرگ پیشروی جامعه، بروز بدعتها و آموزههای نادرست دینی است؛ بدعتهای نادرست، نه تنها به ایجاد اختلاف و تفرقه در میان مسلمانان منجر میشود، بلکه میتواند ارزشهای اصیل و حقیقی دین را تحتالشعاع قرار دهد؛ برای جلوگیری از این پدیده نگرانکننده، مراجعه به منابع اصلی و معتبر دین همچون قرآن و روایات اهل بیت (ع) بسیار حائز اهمیت است؛ در این متن، به بررسی راهکارها برای جلوگیری از بدعتهای نادرست میپردازیم. مراجعه به قرآن به عنوان منبع اصلی قرآن کریم به عنوان کلام خداوند، منبع اصلی و معتبر دین اسلام است که ما را از بدعتها و انحرافات حفظ میکند؛ به عنوان نمونه، در سوره مبارکه نساء آمده است: «آیا در قرآن نمیاندیشند؟ اگر از نزد غیر خدا بود، قطعاً در آن اختلاف زیادی مییافتند».[1] این آیه شریفه به این نکته تأکید دارد که قرآن کتابی الهی و بدون هیچگونه اشتباه و تناقض است؛ اگر قرآن از جانب غیر خداوند بود، در آن اختلافها و تناقضهای زیادی دیده میشد؛ پس تمسک به آن برای جلوگیری از بدعت ها بسیار مؤثر خواهد بود. پیروی از پیامبر اسلام (ص) اتباع از پیامبر اسلام (ص) بر اساس روایات معتبر، ما را به مسیر صحیح زندگی دینی و اخلاقی هدایت میکند و اگر این تبعیت از رسول گرامی اسلام(ص) محقق بشود، می تواند تأثیر بسزایی در جلوگیری از شیوع بدعت ها در جامعه بگذارد. قرآن کریم نیز در مورد تبعیت از نبی مکرم اسلام(ص) می فرماید: «آنچه را پیامبر به شما عطا کرد بگیرید و از آنچه شما را نهی کرد، باز ایستید و از خدا پروا کنید».[2] از این آیه شریفه دانسته می شود که مسلمانان موظف هستند هر آنچه پیامبر (ص) به آنها عطا میکند، بپذیرند و از دستورات او پیروی کنند؛ پیامبر به عنوان رهبر دینی و معنوی، راهنماییها و دستورات الهی را به مسلمانان میرساند و پیروی از او اهمیت بالایی دارد و باعث عدم انحراف و شیوع بدعت در جامعه می گردد. همچنین در جایی دیگر نیز اینگونه آمده است: «بگو: از خدا و پیامبر اطاعت کنید؛ پس اگر روی گردانیدند [بدانند که] یقیناً خدا کافران را دوست ندارد».[3] این آیه شریفه به خوبی اهمیت اطاعت و پیروی از دستورات الهی و پیامبر اسلام (ص) را نشان میدهد و به مسلمانان یادآوری میکند که برای رسیدن به رضایت خداوند، باید از دستورات او پیروی کنند. مراجعه به علما و متخصصان دین مراجعه به علما و متخصصان دین، بر اساس آموزههای قرآن کریم، ما را به فهم صحیح و دقیق دین راهنمایی میکند و باعث می شود تا از بدعت ها و انحرافات مصون بمانیم؛ قرآن کریم در این رابطه می فرماید: «از آگاهان بپرسید اگر نمیدانید».[4] به طور کلی، این آیه مسلمانان را تشویق میکند که در صورت نداشتن دانش و آگاهی کافی در مورد مسائل مختلف، به اهل علم و دانش مراجعه کرده و از آنها راهنمایی بگیرند؛ و در مقابل وظیفه علما دین نیز بیان حقایق می باشد؛ پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: « إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِي أُمَّتِي فَلْيُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ يَفْعَلْ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ»[5] اگر در میان مردم بدعت ظاهر شد، وظیفه شخص عالم است که علم خود را اظهار بکند و بگوید و گرنه لعنت خدا بر او خواهد بود. این حدیث شریف، وظیفه احیاء دین را که در درجه اول بر عهده علما است از راه مبارزه با بدعتها و تحریفها، بیان میکند. این رویکرد میتواند باعث جلوگیری از بدعت ها در جوامع مختلف و افزایش آگاهی و دانش انسان ها بشود. اهمیت به منابع معتبر (روایات) استفاده از منابع معتبر دینی، بر اساس روایات اهل بیت (ع)، ما را به فهم صحیح و دقیق آموزههای دینی هدایت میکند. یکی از بهترین روایاتی که می توان به آن اشاره کرد تا بدانیم رجوع به روایات ائمه اطهار(ع) چه جایگاه والایی دارد و چقدر از اهمیت برخوردار است، حدیث ثقلین می باشد؛ اینک به بررسی این حدیث شریف می پردازیم. حدیث ثقلین: حدیث ثقلین در مواقع و مکانهای مختلفی مانند روز عرفه، غدیر خم و نیز در بستر بیماری پیامبر اسلام (ص) صادر شده و با اختلافاتی در الفاظ نقل گردیده است؛ در اغلب روایات، الفاظ «کتاب»، «عترت» و «اهلبیت» مشترکاند، اما اختلافاتی در صدر و ذیل روایات دیده میشود؛ در بسیاری از نقلها، «اهلبیت» برای توضیح مراد از «عترت» آمده است،[6] ولی در برخی نقلها تنها «عترت» و در برخی دیگر تنها «اهلبیت» ذکر شدهاند.[7] بر اساس یکی از این نقلها، پیامبر اسلام (ص) در حجةالوداع، که در آخرین روزهای حیات ایشان بود، وصیتی برای امت خود بیان کردند: «من در میان شما دو چیز سنگین و گران میگذارم که اگر به آنها تمسک کنید، هرگز پس از من گمراه نمیشوید: کتاب خدا و عترت من، اهلبیت من؛ این دو هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا در کنار حوض کوثر به من ملحق شوند؛ پس بنگرید که چگونه پس از من با آنها رفتار میکنید؛ بدانید که این (تمسک به عترت) آب خوشگوار و شیرینی است که باید بیاشامید، و آن دیگر (رویگردانی از ایشان) آب شور و تلخی است که باید از آن پرهیز کنید.»[8] حدیث ثقلین به خوبی اهمیت پیروی از قرآن و اهلبیت(ع) را نشان میدهد و به مسلمانان توصیه میکند که با تمسک به این دو منبع، از گمراهی دوری کنند و به هدایت الهی دست یابند. نتیجه گیری با توجه به مطالب گفته شده، دانسته شد که بدعتهای نادرست میتواند به انحراف جامعه و ایجاد اختلافات بیمورد منجر شود؛ با تکیه بر آموزههای صحیح دینی که در قرآن و روایات مورد تأیید قرار گرفتهاند، میتوان از بروز این بدعتها جلوگیری کرد؛ آموزش صحیح دینی، تشویق به پرسشگری و تحقیق، و مراجعه به علما و متخصصان، از جمله راهکارهای مؤثری هستند که میتوانند ما را در این مسیر یاری کنند؛ با دنبال کردن این اصول، میتوان به حفظ و ترویج ارزشهای اصیل و حقیقی دین اسلام پرداخت و جامعهای پویا و به دور از بدعت ها ایجاد کرد. [1] نساء/ 82 «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» [2] حشر/ 7 «وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» [3] آل عمران/ 32 «قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ ۖ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ» [4] نحل/ 43 «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» [5] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج: 1، ص: 54 [6] عیون أخبار الرضا، الشیخ الصدوق، ج2، ص208 [7] مسند أحمد، أحمد بن حنبل، ج17، ص170 [8] الإرشاد، الشیخ المفید، ج1، ص233
-
بسمه تعالی تهیه جهیزیه طبق حکم شرع بر عهده مرد است یا زن؟ اگر زن با رضایت خودش کل یا قسمتی آن را تهیه کند حکم آن چیست؟
- 1 پاسخ
وضعیت: پاسخدادهشده توسط: ناظم -
نقش رهبران دینی در مقابله با بدعت چیست؟ پاسخ اجمالی: اهل بیت (ع) در طول تاریخ اسلام نقش کلیدی در مقابله با بدعتها و انحرافات دینی ایفا کردند. آنان با بهرهگیری از روشهایی چون تبیین آموزههای اصیل اسلامی، پاسخگویی به شبهات کلامی و فقهی، تربیت شاگردان و روشنگری عمومی، تلاش کردند تا جامعه را از خطر برداشتهای نادرست و جریانهای منحرف و بدعت گذار حفظ کنند. مبارزه با اندیشههایی چون جبر و تفویض، رد قیاس در فقه، و مقابله با غلات از جمله اقدامات برجسته آنان بود. و همین رویکرد باید توسط سایر رهبران دینی جامعه اجرا شود. پاسخ تفصیلی: در طول تاریخ اسلام، اهل بیت پیامبر (ع) نقش بسیار مهمی در تبیین آموزههای دینی و ارتقای بصیرت دینی ایفا کردهاند؛ با وجود فضای باز سیاسی و پشتیبانی حاکمان عباسی از این فضا، جامعه اسلامی با چالشهای جدی از جمله برداشتهای نادرست و اندیشههای انحرافی مواجه شد؛ اهل بیت (ع) با تبیین صحیح و آموزش گزارههای دینی، سعی کردند جامعه را از هر گونه انحراف و گمراهی حفظ کنند و این تقابل با انحرافات را می توان در چند قالب مشاهده نمود که عبارتند از: تبیین آموزه های دینی و ارتقای بصیرت دینی: براساس منابع تاریخی، از دوران امام سجاد (ع) به بعد، جامعه اسلامی به دلیل وجود فضای باز سیاسی و پشتیبانی حاکمان عباسی از این فضا، با برداشتهای نوینی از دین و اندیشههای جدید مواجه شد؛ در دوران بنی عباس، جریان اندیشههای انحرافی رونق فراوانی یافت؛ هدف بنی عباس از این کار، مشغول کردن مردم به این مباحث و دور نگاه داشتن آنها از مسائل سیاسی بود؛ در این فضا، بحث و جدلهای زیادی درباره موضوعاتی مانند جبر، تفویض، رجاء، تجسیم و تشبیه شکل گرفت؛[1] اهل بیت (ع) این وضعیت را پیشبینی کرده بودند و میدانستند که بنی عباس چنین فضایی را ایجاد خواهد کرد. در یکی از گزارشهای تاریخی آمده است که ابن عباس فردی را به نزد امام زین العابدین (ع) فرستاد تا معنای این آیه را از ایشان بپرسد: «ای اهل ایمان، در کار دین پایدار باشید و یکدیگر را به صبر سفارش کنید و از مرزها مراقبت کنید»؛[2] امام (ع) پس از شنیدن این پرسش خشمگین شدند و به او فرمودند: «دوست میداشتم آن کسی که تو را این مأموریت داده، خودش مستقیم از من میپرسید»؛ سپس امام (ع) ادامه دادند: «این آیه درباره پدر من و ما نازل شده است و هنوز زمان آن مجاهده و مراقبتی که ما مأمور آن هستیم، نرسیده است؛ در آینده نسلی از ما به وجود خواهد آمد که وظیفه این مجاهده را بر عهده خواهند داشت»؛ امام (ع) افزودند: «در نسل ابن عباس ودیعهای نهاده شده است که کارشان گسترش آتش دوزخ است؛ به زودی ظهور خواهند کرد و گروههایی را از دین، دسته دسته خارج خواهند نمود؛ زمین با خون جوانانی از آل محمد رنگین خواهد شد؛ جوانانی که زودرس و نابهنگام قیام خواهند کرد و به هدفشان نخواهند رسید؛ اما افراد با ایمان باید مراقب باشند، صبر کنند و یکدیگر را به صبر سفارش کنند تا خدا حکم فرماید و اوست بهترین حاکمان». [3] در چنین فضایی اهل بیت (ع) با تبیین صحیح خط فکر اصیل اسلامی تلاش کردند تا جامعه را از هر گونه بدعت و گمراهی حفظ کنند؛ از نخستین اقدامات اهل بیت (ع) در این فضای پیچیده، تبیین مسیر صحیح و آموزش گزارههای دینی بود؛ امام صادق (ع) با برپایی مجلس تدریس، شاگردان فراوانی را تربیت کردند، بهطوری که بنا بر نقلهایی، چهار هزار نفر از ایشان روایت کردهاند؛[4] این اقدام به منظور حفظ حقیقت دین در برابر انحرافات و بدعت ها انجام شد. حضرت سجاد (ع) با پرورش غلامان و بردگان، که پس از مدتی آزاد میشدند،[5] به نشر حقایق دینی در میان مردم پرداختند؛ همچنین حضرت رضا (ع) با دقت در صحتسنجی روایات موجود از جدشان، سعی در آگاهسازی مردم نسبت به حقیقت دین داشتند؛ ایشان در مسائل فقهی نیز فعال بودند و به ندرت میتوان بابی از ابواب فقهی یافت که روایتی از حضرت رضا (ع) در آن نباشد؛[6] این اقدامات اهل بیت (ع) نمایانگر تلاشهای مستمر آنها برای تبیین صحیح آموزههای دینی و حفظ اصالت دین در برابر انحرافات و بدعتها است. پاسخ به شبهات: اهل بیت (ع) در طول حیات خود با بدعتها به شدت مبارزه کردند و هر چیزی را که پایه و اساسی در قرآن و سنت نداشت، رد کردند؛ این بدعتها چه در حوزه کلامی و چه در مسائل فقهی مطرح میشدند؛ به عنوان مثال، حضرت باقر (ع) و حضرت صادق (ع) با بدعتی که درباره جبر و تفویض مطرح شده بود، به شدت مخالفت کردند؛ در روایتی آمده است که خداوند عزوجل، به بندگان خود مهربانتر از آن است که آنها را مجبور به ارتکاب گناه کرده و سپس به کیفر آن عذاب کند؛ همچنین خداوند مقتدرتر از آن است که چیزی را بخواهد و آن چیز به وقوع نپیوندد؛[7] حضرت صادق (ع) همچنین فرمودند که مردم در مسئله "قَدَر" به سه دسته تقسیم میشوند: نخست، کسانی که گمان میکنند اختیار کارهایشان به آنها واگذار شده است؛ چنین افرادی تسلط خداوند را در دایره حکومتش سست پنداشته و خود هلاک میشوند؛ دوم، کسانی که گمان میکنند خداوند بندگان خود را مجبور به ارتکاب گناه و معصیت کرده و آنها را مکلف به انجام تکالیفی میکند که در توان آنها نیست؛ این افراد نیز خداوند را در حکومت خود ستمگر پنداشته و به واسطه این اعتقاد هلاک میشوند؛ سوم، کسانی که معتقدند خداوند به اندازه توان بندگان به آنها تکلیف داده است؛ کارهایی که در توان آنها نیست، از ایشان نخواسته است؛ این افراد چون کار شایستهای انجام میدهند، خدا را سپاس گفته و چون کار ناشایستی از آنان سر زند، استغفار میکنند؛ چنین فردی یک مسلمان رشدیافته است. [8] امام کاظم (ع) نیز با روشنبینی و حکمت، خط بطلانی بر استفاده از قیاس در مسائل فقهی کشیدند؛[9] این رویکرد اهل بیت (ع) پاسخی به بدعتگذاران و یادآوری بر اهمیت پیروی از کتاب و سنت در استنباط احکام دین است. حفظ جامعه از جریان های منحرف: ائمه(ع) به طور جدی و پیگیرانه با جریانهای انحرافی و بدعت گذار در جامعه مقابله کردند؛ نمونه بارز این تلاشها، مبارزه اهل بیت(ع) با جریان غلات است؛ در یکی از گزارشها آمده که فردی به محضر امام صادق(ع) رسید و از گفتههای ابو الخطاب صحبت کرد؛ امام صادق(ع) پاسخ دادند که او دروغ میگوید؛[10] در روایات متعدد امام(ع) او را لعنت کردند.[11] همچنین امام صادق(ع) بر لزوم برخورد با غلات تاکید کرده و به یکی از اصحاب خود فرمودند: "اگر عیسی نسبت به غلوی که نصاری درباره او داشتند ساکت میماند، خداوند حق داشت که گوشش را کر و چشمش را کور کند؛ به همین ترتیب، اگر من نیز نسبت به آنچه ابو الخطاب میگفت ساکت میماندم، خداوند حق داشت که با من نیز چنین کند.[12] نتیجه گیری با توجه به مطالب بیان شده، دانسته می شود که اهل بیت (ع) در دوران حیات خود با بدعتها و انحرافات مختلفی که در جامعه اسلامی به وجود آمد، به شدت مبارزه کردند و تلاش کردند تا حقیقت دین را از هر گونه انحراف و بدعت حفظ کنند؛ آنان با تبیین مسیر درست، آموزش گزارههای دینی و پاسخ به شبهات، جامعه را از خطرات اندیشههای انحرافی نجات دادند؛ همچنین با مقابله با جریانهای منحرف و حفظ اصالت دین، تلاش کردند تا دین اسلام به صورت پاک و به دور از بدعت و انحراف به دست آیندگان برسد؛ و همین روش توسط سایر رهبران دینی جامعه با بیان حقایق دینی باید اجرا شود؛ پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: «إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِي أُمَّتِي فَلْيُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ يَفْعَلْ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ»[13] اگر در میان مردم بدعت ظاهر شد، وظیفه شخص عالم است که علم خود را اظهار بکند و بگوید و گرنه لعنت خدا بر او خواهد بود. این حدیث شریف، وظیفه احیاء دین را از راه مبارزه با بدعتها و تحریفها، بیان میکند. [1] مقاله بررسی نقش امام رضا در تقابل با بدعت، فخرایی، سوسن، ص4 [2] آل عمران / 200 «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» [3] الغيبة للنعماني، النعماني، محمد بن إبراهيم، ص199 [4] الكنى والألقاب، القمي، الشيخ عباس، ج1، ص385 [5] الإرشاد، الشيخ المفيد، ج2، ص142 [6] سيرة الأئمة الاثني عشر(ع)، هاشم معروف الحسني، ج2، ص411 [7] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج 1، ص 160 [8] الخصال، الشيخ الصدوق، ج1، ص195 [9] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج 1، ص 57 [10] إختيار معرفة الرجال المعروف بـ رجال الكشي، الشيخ الطوسي، ج 2، ص 275 [11] همان، ص 275 و 276 [12] همان، ج1، ص 298 [13] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج 1، ص 5
-
تفاوت بین بدعت و رسم و رسوم یک جامعه چیست؟ پاسخ اجمالی: بدعت و رسم و رسوم دو مفهوم متفاوتاند؛ بدعت به نوآوریهایی در دین گفته میشود که فاقد پشتوانه شرعی بوده و به دین نسبت داده میشوند، در حالی که رسم و رسوم، هنجارهای اجتماعی و فرهنگیاند که در طول زمان شکل گرفته و بخشی از هویت جامعه محسوب میشوند. بدعت موجب انحراف از اصول دینی و ایجاد تفرقه میشود، اما رسم و رسوم معمولاً در خدمت حفظ اخلاق، انسجام و فرهنگ جامعهاند. تشخیص دقیق مرز میان این دو برای حفظ اصالت دین و پویایی فرهنگ ضروری است. پاسخ تفصیلی: این دو واژه، هرچند در ظاهر ممکن است شباهتهایی داشته باشند، اما در واقع مفاهیم کاملاً متفاوتی را دربرمیگیرند؛ درک دقیق این تفاوتها برای تمایز بین رفتارهای مثبت و منفی، و همچنین حفظ اصالت و پویایی فرهنگ و دین، ضروری است. بدعت: در تعریف بدعت باید گفت بدعت در لغت به معنای ایجاد کردن چیزی است که برای آن از قبل خلق وذکر و معرفتی نبوده است؛[1] در اصطلاح مراد از بدعت، کم کردن و زیاد کردن از دین با انتساب آن به دین می باشد[2] بر این اساس بدعت به معنای امر نوظهوری است که برای آن در شریعت دلیلی نباشد که بر آن دلالت کند و اگر دلیلی در شرع وجود داشته باشد، شرعاً بدعت نیست؛ اگرچه در لغت آن را بدعت نامند.[3] ویژگی های بدعت: از ویژگیهای بدعت، مخالفت با اصول و آموزههای اصلی دین یا مذهب است؛ زیرا اصل مسلم اسلام بر این است که حلال پیامبر(ص) تا قیامت حلال و حرام آن تا قیامت حرام است؛[4] اما فرد مبتدع با وجود این اصل، امری را از دین کم و یا امری را به دین می افزاید؛ از دیگر ویژگی های بدعت این است که بدعتها معمولاً فاقد هرگونه پشتوانه شرعی، دینی یا مستندات معتبر هستند[5] و معمولاً باعث ایجاد تفرقه و اختلاف در میان پیروان یک دین میشوند بگونه ای که در هیچ چیزی با یک دیگر هم نظر نیستند مانند آنچه که بعد از رسول خدا(ص) اتفاق افتاد و تنها مسلمانان در اصل شهادتین با یک دیگر هم نظر ماندند.[6] رسم و رسوم جامعه : در تعریف رسم و رسوم گفته شده است به هنجار هایی که از اهمیت بالایی نسبت به دیگر هنجارهای اجتماعی برخوردار است بگونه ای که اخلاق جامعه را هدایت می کند و برای جامعه مقدس است و تجاوز به آنها موجب واکنش تند و سریع جامعه می شود، رسم و رسوم می گویند.[7] رسم، رسوم و آیین یک ملت می تواند اموری مانند احترام به نان و نمک، اعتقاد به تقدس آب و چشمه، میانجی گری ریش سفیدان[8] و آیین هایی مانند نوروز باشد که جزء کهن ترین آیین های ایرانی است که ایرانیان با هر مذهب و دینی آن را حفظ کرده اند. ویژگی های رسم و رسوم: از ویژگی های رسم و رسوم، تکرار و استمرار در طول زمان شکل گیری است چنانکه به عنوان الگوهای رفتاری در جامعه نهادینه میشوند و افراد جامعه خود را ملزم به رعایت آنها میدانند و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند و به عنوان بخشی از هویت فرهنگی یا اجتماعی جامعه محسوب میشود و هیچ حادثه و اتفاقی نمی تواند آن را تغییر دهد که نمونه بارز آن همین جشن نوروز در میان ایرانیان است. [9] تمایز بین بدعت و رسم و رسوم: گاهی اوقات، تشخیص مرز بین بدعتها و سنتها میتواند کمی پیچیده باشد؛ برخی از رسم و رسومها ممکن است ریشه در رفتار اشتباه گذشتگان داشته باشند و به مرور زمان به عنوان بخشی از فرهنگ دینی پذیرفته شوند؛ مثلاً غذا خوردن و مهمان شدن مردم در خانه صاحبان عزاء، که امروزه به عنوان بخشی از فرهنگ دینی پذیرفته شده، در حالی که از دیدگاه دینی، این عمل مکروه است.[10] از سوی دیگر، برخی رسم و رسومها ممکن است به اشتباه به عنوان بدعت شناخته شوند، در حالی که ریشه در فرهنگ و آداب و رسوم مردم دارند؛ برای مثال، روشهای مختلف عزاداری برای ائمه معصومین(ع) در مناطق مختلف متفاوت است؛ برخی ممکن است این روشها را بدعت بدانند؛ اما در واقع، این رسوم ریشه در فرهنگ محلی دارند؛ یکی از نمونههای بارز این موضوع، مراسم نخلگردانی در عاشورای امام حسین(ع) است که بر اساس آداب و رسوم مناطق مرکزی ایران شکل گرفته است.[11] نتیجه گیری: تشخیص درست تفاوت بین بدعتها و رسم و رسومها اهمیت زیادی دارد؛ زیرا بدعتها باعث انحراف و تفرقه در جامعه میشوند، در حالی که رسم و رسومها میتوانند به حفظ هویت و فرهنگ جامعه کمک کنند. [1] العین، الفراهیدی، خلیل بن احمد، ج2، ص54 [2] رسائل الشريف المرتضى، السيد الشريف المرتضي، ج2، ص264 [3] جامع العلوم والحكم، الحنبلي، ابن رجب، ج2، ص781 [4] بصائر الدرجات، الصفار القمي، محمد بن الحسن، ج1، ص148 [5] عمدة القاري شرح صحيح البخاري، العيني، بدر الدين، ج25، ص27 [6] الميزان في تفسير القرآن، العلامة الطباطبائي، ج1، ص5 [7] آشنایی با مفاهیم اساسی جامعهشناسی، عضدانلو، حمید، ص14 [8] بازتاب رسوم ایران باستان در فرهنگ مردم ایلام، فصل نامه فرهنگ ایلام، گیلانی، نجم الدین، ص110 [9] مجله یادگار، فروردین 1324، سال اول - شماره 8، ص1 [10] وسائل الشيعة ، شیخ حر العاملی، ج2، ص888 [11] نخل گردانی محرم در درخش نگاهی انسان شناختی، حمیدی، سمیه، ص85
-
بدعت دارای چند قسم می باشد؟ و آیا بدعت خوب هم داریم؟ پاسخ اجمالی: بدعت از مفاهیم بحثبرانگیز در فقه اسلامی است که تقسیمبندی آن میان علمای شیعه و اهل سنت محل اختلاف است. برخی از علمای اهل سنت مانند شافعی و ابنحزم، بدعت را به خوب و بد تقسیم کردهاند و حتی آن را مطابق احکام خمسه (واجب، حرام، مستحب، مکروه، مباح) دستهبندی نمودهاند. در مقابل، بسیاری از علمای شیعه مانند شهید اول و علامه مجلسی، تنها قسم حرام را بدعت واقعی دانستهاند. پاسخ تفصیلی: بدعت در طول تاریخ اسلام همواره یکی از موضوعات پرجنجال و بحثبرانگیز بوده است؛ مفهوم بدعت و تقسیمبندی آن بین علمای شیعه و اهل سنت تفاوتهای زیادی دارد؛ در این مجال، به بررسی نظرات مختلف در مورد بدعت و تقسیمات آن خواهیم پرداخت و دیدگاههای متنوع علمای اسلامی را مورد ارزیابی قرار میدهیم. برخی از علمای اهل سنت مانند شافعی، ابنحزم، غزالی و ابناثیر هر نوع بدعت را ناپسند نمیدانند و به وجود بدعتهای خوب نیز اشاره کردهاند؛ مثالی که آنها به آن استناد میکنند، سخن خلیفه دوم اهل سنت، عمر بن خطاب، در مورد سفارش به جماعتخواندن نماز تراویح است که آن را بدعتی خوب نامیده است؛[1] به گفته ابن حجر عسقلانی: مراد از بدعت، چیزی است که پدید آمده و هیچ اصلی در شرع ندارد؛ اما آنچه دارای اصلی است که شرع بر آن دلالت دارد، بدعت محسوب نمیشود. پس بدعت در عرف شرع نکوهیده است، برخلاف معنای لغوی آن؛ زیرا در لغت، هر چیز تازهای که بدون نمونه پیشین پدید آید، بدعت نامیده میشود، خواه پسندیده باشد یا ناپسند.[2] برخی دیگر از علمای اهل سنت نیز بدعت را بر اساس احکام خمسه به پنج دسته واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح تقسیم کردهاند.[3] با این حال، بیشتر علمای شیعه و برخی از اهل سنت این تقسیمبندیها را قبول ندارند؛ به عنوان مثال، خود شاطِبی که این تقسیم را از سایر علمای اهل سنت نقل می کند با تقسیم بدعت مخالفت کرده است؛ او دو اشکال اساسی مطرح میکند: اولاً، خود این تقسیمبندی چون دلیل شرعی ندارد، بدعت است و ثانیاً، مفاهیمی مانند بدعت واجب یا مستحب یا مباح، خود متناقض هستند؛ زیرا اگر دلیلی شرعی برای وجوب، استحباب یا اباحه چیزی وجود داشته باشد، آن چیز دیگر بدعت نخواهد بود.[4] شهید اول در کتاب "القواعد و الفوائد" نوشته است که امور تازهای که پس از پیامبر اسلام(ص) شکل گرفتند، به پنج قسم: واجب مانند تدوین قرآن، حرام مانند تحریم ازدواج موقت، مستحب مانند ساخت مدارس، مکروه مانند پرخوری و مباح مانند تهیه وسایل رفاه تقسیم میشوند؛ اما تنها قسم حرام آن بدعت است؛[5] هرچند به گفته آیت الله سبحانی، شهید اول در کتاب دیگری به بدعت مکروه نیز اشاره کرده است؛[6] علامه مجلسی نیز با استناد به روایتی که در آن آمده است "هر بدعتی حرام است"، این تقسیمبندی پنجگانه را رد کرده است.[7] با توجه به تعریفی که از بدعت در کلام فقهاء شیعه مطرح شده، بدعت در اصطلاح فقهاء دارای سه ویژگی است: 1. دخل و تصرف در دین بگونه ای که یک چیزی از دین کم شود و یا یک چیزی به دین اضافه شود؛ 2. اينكه هيچ ريشه اى در دين نداشته باشد؛ 3. به عنوان یک امر شرعی و دینی در جامعه تبلیغ و ترویج میشود.[8] لذا می توان گفت تقسیماتی که برای بدعت بیان شده با توجه به معنای لغوی آن قابل تصور است اما با توجه به معنای اصطلاحی آن چنین تقسیمی دیگر قابل تصور نمی باشد. زیرا که بدعت به معنای اصطلاحی یقینا حرام می باشد.[9] [1] دراسات فقهية في مسائل خلافية، الطبسي، الشيخ نجم الدين، ص168 / البدعة مفهومها ، حدها وآثارها ومواردها، السبحانی، الشیخ جعفر، ص26 – 27 [2] فتح الباری، العسقلانی، ابن حجر، ج13، ص253 [3] الاعتصام، الشاطبی، ابراهیم بن موسی، ج1، ص241 [4] همان، ص246 [5] القواعد و الفوائد، الشهید الاول، ج2، ص144 [6] البدعة مفهومها ، حدها وآثارها ومواردها، السبحانی، الشیخ جعفر، ص28 [7] مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، العلامة المجلسي، ج1، ص193 [8] بدعت( معیارها و پیامدها)، بیاتی، جعفر، ص41 [9] عوائد الايام ، النراقي، المولى احمد، ص111
-
سلام علیکم وضو و غسل صحیح است؛ اما اصل کار مجاز نبوده و مبلغ آب مصرفی را بدهکار خواهید بود. کارشناس #محمدآبادی #t_62965
- 1 پاسخ
وضعیت: تأییدشده توسط: ناظم -
سلام علیکم اگر طبق قرارداد وکالت باشد و در کارهای شرعی جهت سودهی انجام معامله شود اشکال ندارد. کارشناس #موحدی_فر #t_62966
- 1 پاسخ
وضعیت: تأییدشده توسط: ناظم -
رضی عضو سایت گردید
-
بسمه تعالی با سلام،حکم سود مرکب(تعلق سود به سود) در صندوق سرمایه گذاری ثابت چیست؟
- 1 پاسخ
وضعیت: پاسخدادهشده توسط: ناظم -
سلام وضو و غسل کردن با آب لوله کشی که از پشت کنتور و بدون مجوز اداره آب گرفته شده چه حکمی دارد
- 1 پاسخ
وضعیت: پاسخدادهشده توسط: ناظم -
تفاوت بین بدعت و ابتکار (نوآوری) در یک جامعه چیست؟ پاسخ اجمالی: تفاوت اصلی بین بدعت و نوآوری در دین، در ریشه و روش آنهاست. بدعت به معنای افزودن یا کاستن از دین بدون پشتوانهای از قرآن و سنت است و از نظر اسلام حرام شمرده میشود. در مقابل، نوآوری دینی به معنای بهکارگیری روشهای جدید در فهم، آموزش یا تبلیغ دین است که بر پایه اجتهاد، اصول فقه و منابع معتبر مانند قرآن و سنت انجام میشود. نوآوریهای علمی و اجتهادی نهتنها بدعت نیستند، بلکه موجب رشد و پویایی فقه و پاسخگویی به نیازهای جدید جامعه میشوند. تشخیص صحیح این دو مفهوم، مانع جمود فکری و انحرافات دینی خواهد بود. پاسخ تفصیلی: بدعت: بدعت در لغت به معنای ایجاد و احداث است؛[1] در اصطلاح دینی، بدعت به معنی قرار دادن چیزی در دین است که هیچ ریشهای در قرآن و سنت ندارد چنانچه علامه مجلسی نیز بدعت را چنین تعریف نموده است؛[2] بدین ترتیب، بدعت به عملی گفته میشود که فردی از روی سلیقه خود، آیینی یا رسمی را که در زمان رسول خدا(ص) وجود نداشته، به دین اضافه کند؛ همچنین بدعت میتواند شامل تغییر در احکام دین نیز باشد، مثلاً تبدیل یک عمل مستحب به واجب،[3] در هر صورت شکی در حرمت بدعت از نظر اسلام نمی باشد.[4] از ویژگیهایی که می توان برای بدعت بر شمرد: 1. دخل و تصرف در دین است بگونه ای که یک چیزی از دین کم شود و یا یک چیزی به دین اضافه شود؛ 2. اينكه هيچ ريشه اى در دين نداشته باشد؛ 3. به عنوان یک امر شرعی و دینی در جامعه تبلیغ و ترویج میشود.[5] ابتکار که به معنای نوآوری می آید : نو یا تازه عبارت از چیز یا کسی است که با اشیاء یا افراد موجود و شناخته شده تفاوت دارد مثلاً شعر نو به شعری گفته می شود که با اشعار موجود متفاوت است بنابر این نوآوری عبارت از فراهم آوردن چیزی است که در مقایسه با ساخت های ذهنی حاصل از عادت، متفاوت است به عبارت دیگر نوآوری یعنی فاصله گرفتن از عادت؛[6] نوآوری در لغت فارسی به معنای آغاز، ابتکار و انجام کاری تازه است؛[7] از این نظر، تفاوتی با واژه «بدعت» ندارد. در عربی نیز واژه «الابتکار»که به معنای نوآوری می باشد به معنای انجام کاری برای نخستینبار است،[8] که همان مفهوم تازگی و بیسابقه بودن را دارد. اما در اصطلاح، نوآوری با بدعت تفاوت اساسی دارد. نوآوری در دین به معنای ایجاد روشهای تازه در تبلیغ، آموزش یا فهم متون دینی است، نه افزودن چیزی به اصل دین. در این نگاه، اصول و متون دینی ثابت و تغییرناپذیرند، اما شیوه فهم و تفسیر آنها میتواند بر اساس نیازهای زمان و جامعه تغییر کند. و با توجه به اینکه منابع اسلامی مانند قرآن برای تحقیق،کشف و استنباط است و بیان شده از قول حضرت صادق(ع) که کلام الهی برای یک زمان و عصر معین و برای یک مردم خاص نیست لذا با بینش وسیع و عمیق می توان بر اساس اصول در دین نو آوری کرد.[9] منظور از نوآوری مطلوب در دین، که بزرگان و علما بر آن تأکید میكنند، اجتهاد و پژوهش در علوم اسلامی، بهویژه فقه، و در قالب کتاب و سنت و آموزههای وحیانی و استفاده از روش صحیح پژوهش در آن عرصههاست، که در اصول فقه تبیین شدهاند؛ در اینگونه نوآوری مجتهد به هیچ وجه مطلبی را از پیش خود به دین و فقه نمیافزاید، بلکه با استفاده از آموزههای کتاب و سنت، استنباط و برداشت جدید خود را ارائه میدهد و از احکام کلی و منابع استنباط، فروع جدیدی را کشف و استخراج میکند تا پاسخگوی نیازهای جدید باشند؛ در پرتو همین نوآوریهای عالمانه و مجتهدانه و مبتنی بر منابع استنباط، فقه شیعه در گذر تاریخ، تحولات پرشماری را پشت سر نهاده و نوآوریها در هر دورانی بر حجم و غنای فقه افزوده است تا آنجا که امروزه نمیتوان فقه را از نظر کیفی و کمّی با فقه رایج در زمان شیخ صدوق مقایسه کرد. در المقنع شیخ صدوق، که کتاب فقه ایشان به شمار میآید و حجم محدودی نیز دارد، متن روایات پس از حذف اسانید به منزلة فتاوای آن بزرگوار ارائه شده است پس از شیخ صدوق، شیخ مفید از قاعدههای اصولی در استنباطات خود بهره گرفت و مقنعه را كه حاصل برداشتهای ایشان از روایات است نه متن روایات، نوشت؛ از این روی، مقنعه شیخ مفید با المقنع شیخ صدوق متفاوت است. [10] از این جهت، مخالفان اخباریمسلك شیخ مفید، با اینكه وی شخصیتی بس باعظمت بود و امام زمان(عج)، در توقیع خود ایشان را ستودند و تأیید کردند،[11] دربارة آن شخصیت بزرگ میگفتند: دو گروه به اسلام خیانت کردند؛ نخست کسانی که خلافت امیر مؤمنان(ع) را غصب کردند و دیگری شیخ مفید و كسانی همچون او که اصول را وارد مذهب شیعه کردند! این نوآوریها و تحولات در فقه ادامه یافت و حتی شخصیت بزرگی چون مقدس اردبیلی با آن تقوا و تقدس بینظیر، با نوآوریها و تحقیقات خود بسیاری از چالشهای فقهی را حل کرده و مسیرهای جدیدی را برای پژوهشگران حوزه فقه در دوره های بعدی باز کردند؛ پس از آن، شیخ انصاری با هوش و بینش ژرف خود تحولی بزرگ در فقه و اصول ایجاد نمود.[12] بنابراین، نوآوریهایی که در فقه صورت میگیرد، بهطور کامل در چهارچوب اصول علمی و اجتهاد است؛ این نوآوریها بهوسیله دقت و تعمق در قرآن و روایات بهدست میآیند و همگی در راستای روش صحیح فقاهت و اجتهاد قرار دارند؛ به همین دلیل، این نوع نوآوریها نه تنها مورد انتقاد قرار نمیگیرند، بلکه از افتخارات علمای اسلام محسوب میشوند و تفاوت آشکاری با بدعت دارد. تشخیص صحیح تفاوت بین این دو مفهوم (بدعت، نوآوری) از اهمیت زیادی برخوردار است، زیرا در برهه ای از زمان دیده شده است که برخی از جریان های اسلامی چنان دچار جمود فکری شده اند که هر امر نو و جدیدی را بدعت دانسته اند و استفاده از وسایل مدرن را به این دلیل که در دوره رسول خدا(ص) وجود نداشته است ممنوع می دانسته اند؛ برای نمونه می توان به گروه "اخوان التوحید" اشاره کرد که معتقد بودند صنایع جدید همچون تلگراف و تلفن، ماشین و هواپیما ابزار شیطان اند.[13] بنابراین، می توان اینگونه گفت که تفاوت اساسی بین بدعت و نوآوری در دین در ریشه و روش آنهاست؛ بدعت افزودن یا کم کردن چیزی در دین بدون ریشه در قرآن و سنت است؛ در حالی که نوآوری، بر اساس اصول و منابع دینی (مانند قرآن و سنت) و با استفاده از روشهای صحیح اجتهاد و پژوهش صورت میگیرد تا پاسخگوی نیازهای جدید باشد؛ جمود فکری و عدم پذیرش نوآوریهای منطبق با اصول دینی، میتواند منجر به آسیبهای جدی در دین و جامعه شود، همانطور که در مثال اخوان التوحید دیده شد؛ بنابراین، تشخیص صحیح بین بدعت و نوآوری امری ضروری و حیاتی است. [1] مجمع البحرین، الطریحی النجفی، فخرالدین، ج1، ص164 - تهذیب اللغة، الأزهری، محمد بن أحمد، ج2، ص142 [2] بحار الأنوار، العلامة المجلسی، ج74، ص202 [3] فرهنگ شیعه، خطیبی کوشکک، محمد، ص153 [4] عوائد الايام ، النراقي، المولى احمد، ص111 [5] بدعت( معیارها و پیامدها)، بیاتی، جعفر، ص41 [6] مقاله نوع آوری چیست، گنجی، حمزه، ص1 [7]لغت نامه، دهخدا، علی اکبر ،ج14، ص 22767 [8] تاج العروس من جواهر القاموس ، المرتضى الزبيدي ، ج6، ص113 / مجمع البحرين، الطريحي النجفي، فخر الدين، ج: 1، ص: 233 / تفسير التبيان ، الشيخ الطوسي، ج9، ص497 [9] مجموعه آثار، مطهری، مرتضی، ج 3، ص 199- 201 [10] بهترین ها و بدترین ها از دیدگاه نهج البلاغه، مصباح یزیدی، محمد تقی، ص279 [11] ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، افندی، عبدالله بن عیسی بیگ، ج5، ص177 [12] بهترین ها و بدترین ها از دیدگاه نهج البلاغه، مصباح یزدی، محمدتقی، ص279 [13] کنگره جهانی جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام، مقاله اخوان التوحید تاریخ و کارنامه، ص39
-
سلام علیکم اگر پدر شما قادر به پرداخت نفقات ایشان نیست یا نمیدهد. میتوانید از سهم سادات با وجود شرط دیگر یعنی (مومن بودن ایشان) بپردازید. کارشناس #شوندی #t_61960
- 1 پاسخ
وضعیت: تأییدشده توسط: ناظم -
سلام علیکم بله می تواند و اجازه ی مجدد همسر لازم نیست. کارشناس #عقباطلب #t_61964
- 1 پاسخ
وضعیت: تأییدشده توسط: ناظم -
سلام علیکم من مرد متاهل هستم میتونم صیغه کنم
ناظم پاسخی برای عبدالحسین ارسال کرد در موضوع : ارسال سریع سؤال
سلام علیکم سوال واضح نیست ، ولی بطور کلی صحبت کردن با زن نامحرم با ۴ شرط جایز است: ۱. با شهوت و لذت جنسی همراه نباشد ۲. ترس و خوف اینکه با صحبت کردن مبتلا به گناه شوند ، نباشد ۳. زن صدای خود را طوری نازک و رقیق نکند که معمولا برای شنونده تحریک کننده باشد ۴. همراه با صحبتهای عاشقانه و غیر اخلاقی نباشد. کارشناس #جلیلی_فخار #t_61965- 1 پاسخ
وضعیت: تأییدشده توسط: ناظم -
با سلام و احترام 🟨 در این سامانه، صرفاً به احکام شرعی (فقه فتوایی) بر اساس فتاوای آیتاللهالعظمی سیستانی(دامظلّه) پاسخ داده میشود. متأسفانه امکان پاسخگویی به سایر سؤالات یا فلسفهٔ احکام (فقه استدلالی) وجود ندارد. موفق و مؤید باشید جهت اطلاع بیشتر: t.me/almesbah_soal/20 کارشناس #ناظم_1 #t_61963
- 1 پاسخ
وضعیت: تأییدشده توسط: ناظم -
عبدالحسین شروع به دنبال کردن سلام علیکم من مرد متاهل هستم میتونم صیغه کنم کرد
-
سلام علیکم من مرد متاهل هستم میتونم صیغه کنم
عبدالحسین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در ارسال سریع سؤال
میتونم بازنه بیوه بارضایت خودش باش صحبت کنم- 1 پاسخ
وضعیت: پاسخدادهشده توسط: ناظم
