رفتن به مطلب

تمامی فعالیت ها

این جریان به طور خودکار بروزرسانی می شود

  1. دیروز
  2. هفته گذشته
  3. ناظم

    حیض

    سلام علیکم تا قبل از دهم خونها و لکه ها حکم حیض را دارد. کارشناس #حسینی #t_66768
  4. ناظم

    نماز

    سلام علیکم تا زمانیکه وقت فضیلت نماز باقی است ، جایز است که امام جماعت صبر کند تا مامومین به نماز برسند . کارشناس #جلیلی_فخار #t_66681
  5. سلام علیکم مهریه همانند سایر دیون می باشد و اصل پرداخت آن در صورت توان واجب است منتهی تا زمانی که که درخواست نشده پرداخت فوری آن واجب نمی باشد . کارشناس #ترنجیان #t_66682
  6. ناظم

    مسح پا در وضو

    طبق نظر آیت الله سیستانی، کشیدن مسح پا تا برآمدگی بنابر فتوا و مسح تا مفصل به احتیاط واجب می‌باشد. لذا مقلدین ایشان نسبت به فاصله بین برآمدگی تا مفصل می‌توانند به اعلم پس از ایشان رجوع کنند. کارشناس #محمدآبادی #t_66683
  7. horia

    حیض

    دختری که مدت عادت حیض اش در اوائل نا منظم بوده و گاهی از ده روز بیشتر میشد ولی در این چند بار آخری دو یا سه بار آخری که پریود میشه مدت عادت اش هفت روز بوده و در روز هفتم غسل میکرد و فعلا هم عادتش را هفت روز در نظر گرفته اما این بار وقتی در روز هفتم غسل کرد بعد از غسل مایع زرد سرخ آلود میبیند فعلا حکمش چیه؟ استحاضه هست و باید اعمال مستحاضه را انجام بده یا نه تا ده روز حیض هست؟
  8. تقی رفیع

    مسح پا در وضو

    با سلام و تبریک ایام. در بحث اجزای وضو در کتاب "منهاج الصالحین" از نرم افزار رایانه ای " جامع فقه 3 " چنین آمده است: الرابع: يجب مسح القدمين من أطراف الأصابع إلى الكعبين، و الكعب هو: المفصل بين الساق و القدم على الأظهر. و الأحوط تقديم الرجل اليمنى على اليسرى، و إن كان الأظهر جواز مسحهما معا، كما أن الأحوط أن يكون مسح اليمنى باليمنى و اليسرى باليسرى و إن كان لا يبعد جواز مسح كليهما بكل منهما. و حكم العضو المقطوع من الممسوح حكم العضو المقطوع من المغسول، و كذا حكم الزائد من الرجل و الرأس، و حكم البلة و حكم جفاف الممسوح و الماسح كما سبق. ولی در منهاج الصالحین از اپلیکیشن موبایلی " احکام جامع " چنین آمده است: الرابع: یجب مسح القدمین من أطراف الأصابع إلی المفصل بین الساق والقدم، ولا یکفی المسح إلی قبّة القدم علی الأحوط لزوماً، ویکفی المسمّی عرضاً.والأحوط استحباباً تقدیم الرجل الیمنی علی الیسری وإن کان یجوز مسحهما معاً، نعم الأحوط لزوماً عدم تقدیم الیسری علی الیمنی، کما أنّ الأحوط استحباباً أن یکون مسح الیمنی بالیمنی والیسری بالیسری وإن کان یجوز مسح کلّ منهما بکلّ منهما، وحکم العضو المقطوع من الممسوح حکم العضو المقطوع من المغسول، وکذا حکم الزائد من الرجل والرأس، وحکم البلّة وحکم جفاف الممسوح والماسح کما سبق ضمن اینکه در ادامه بیانات بالا در هر دو نرم افزار چنین آمده است: مسألة ۱۰۲: یجوز فی مسح الرجلین أن یضع یده علی الأصابع ویمسح إلی الکعبین بالتدریج، ویجوز أن یضع تمام کفّه علی تمام ظهر القدم من طرف الطول إلی المفصل ویجرّها قلیلاً بمقدار صدق المسح، بل یجوز النکس علی الوجهین بأن یبتدئ من الکعبین وینتهی بأطراف الأصابع. سؤال در اینجاست که: آیا آیت الله سیستانی به " مسح تا مفصل پا " فتوا داده اند ؟؟ و یا احتیاط واجب دارند؟؟ که در این صورت بنابر "الاعلم فالاعلم" می توان به مرجعی مراجعه کرد که مسح را تا برآمدگی پا کافی می داند!!!
  9. منظور از بداء در امامت سید محمد، فرزند امام هادی(ع) چیست؟ پاسخ اجمالی: ادعای «بداء» در امامت سیدمحمد فرزند امام هادی(ع) هیچ‌گونه پشتوانه عقلی و نقلی ندارد؛ زیرا امام هادی(ع) در زمان حیات سیدمحمد، بارها به‌صراحت امام حسن عسکری(ع) را به‌عنوان جانشین خود معرفی کرده‌اند. روایات معتبر در منابع شیعه، از جمله نقل‌های شیخ کلینی در کافی و شیخ طوسی در الغیبة به روشنی نشان می‌دهد که امامت سیدمحمد هرگز مطرح نبوده و سلسله امامت از پیش با نصّ و اراده الهی تعیین شده است. بنابراین، امکان وقوع «بداء» در این موضوع کاملاً منتفی بوده و چنین ادعایی با آموزه‌های قطعی شیعه سازگار نیست. پاسخ تفصیلی: در خصوص ادعای مطرح‌شده درباره «بداء» در امامت سیدمحمد، علاوه بر مباحثی که پیش‌تر در زمینه «بداء» در مورد اسماعیل فرزند امام صادق(ع) بیان شد، دلایل اختصاصی دیگری نیز وجود دارد که به‌روشنی این ادعا را رد می‌کند؛ در ادامه، این دلایل به شکلی علمی و منسجم مورد بررسی قرار خواهند گرفت. ابتدا باید خاطرنشان کرد که «بداء» به معنای واقعی آن، هرگز نمی‌تواند در امامت سیدمحمد تحقق یابد؛ چراکه شواهد و روایات معتبر موجود در منابع شیعه حاکی از آن است که امام هادی (ع) در زمان حیات سیدمحمد، بارها به‌صراحت فرموده‌اند که وی امام بعد از ایشان نخواهد بود؛ امام هادی (ع) به‌صورت آشکار امام عسکری (ع) را به‌عنوان جانشین خود معرفی کرده‌اند؛ بنابراین، ادعای وقوع «بداء» در امامت سیدمحمد، در تضاد با بیانات روشن و قاطع امام هادی (ع) است. برای اثبات این موضوع، کافی است به چند روایت صحیح‌السند استناد کنیم؛ از جمله روایتی که مرحوم شیخ کلینی در کتاب شریف کافی، در «باب الاشارة والنص علی ابی محمد (ع)» از علی بن عمر نوفلی نقل می‌کند که در صحن منزل امام هادی (ع) خدمت ایشان بودم و پسرشان محمد از نزد ما عبور کرد؛ به حضرت عرض کردم: جانم به قربانت، آیا او صاحب ما بعد از شماست؟ امام هادی (ع) پاسخ دادند: نه، صاحب شما بعد از من حسن است.[1] این روایت به‌وضوح نشان می‌دهد که امام هادی (ع) نه‌تنها امامت سیدمحمد را اعلام نکرده‌اند، بلکه امامت امام حسن عسکری (ع) را به‌عنوان جانشین خود تصریح نموده‌اند؛ بنابراین، امکان وقوع «بداء» در امامت سیدمحمد کاملاً منتفی است؛ از دیدگاه عقلی و نقلی، چنین ادعایی فاقد پایه و اساس بوده و هیچ تناسبی با آموزه‌های قطعی شیعه ندارد. همچنین مرحوم شیخ طوسی در کتاب الغیبة روایت قابل‌توجهی را نقل می‌کند که به‌وضوح امامت امام حسن عسکری (ع) پس از امام هادی (ع) را تأیید می‌کند؛ این روایت از احمد بن عیسی علوی، از نوادگان علی بن جعفر، چنین بیان شده است: وی می‌گوید که به دیدار امام هادی (ع) در صریا رفتم و به ایشان سلام کردم؛ در همان زمان، ابوجعفر و ابومحمد (فرزندان امام هادی) وارد شدند؛ ما برای سلام کردن به ابوجعفر از جا برخاستیم، اما امام هادی (ع) فرمودند: «این امام شما نیست، به امام خود احترام بگذارید» سپس به ابومحمد (امام حسن عسکری) اشاره کردند.[2] این روایت مستند، به‌روشنی نشان‌دهنده آن است که امام هادی (ع) امامت امام حسن عسکری (ع) را به‌عنوان جانشین خود تأیید کرده و از هرگونه سوءتفاهم درباره امامت دیگر فرزندان جلوگیری نموده‌اند. علاوه بر این، روایتی از امام رضا (ع) که در منابع شیعه به‌ثبت رسیده است، زنجیره امامت را با وضوح کامل شرح می‌دهد؛ امام رضا (ع) در خطاب به دعبل خزاعی چنین می‌فرمایند: «ای دعبل! امام پس از من فرزندم محمد (امام جواد) است و پس از او فرزندش علی (امام هادی) و بعد از او فرزندش حسن (امام عسکری) و پس از حسن، فرزندش حجت امام شما خواهد بود».[3] این تصریحات صریح، که توسط امامان معصوم (ع) بیان شده‌اند، هرگونه ادعای «بداء» در امامت را کاملاً نفی می‌کنند و نشان می‌دهند که سلسله امامت از همان ابتدا با اراده الهی مشخص و معین بوده است؛ چنین شواهدی پایه‌ای مستحکم برای رد هرگونه شبهه در این زمینه را فراهم می‌کنند. [1] الکافی، الشیخ الکلینی، ج1، ص325 - کشف الغمه فی معرفه الائمه، المحدث الاربلی، ج2، ص911 - مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، العلامه المجلسی، ج3، ص388 - الوافی، الفیض الکاشانی، ج2، ص386 - اعلام الوری باعلام الهدی، الشیخ الطبرسی، ج2، ص133 [2] الغیبه، الشیخ الطوسی، ص199 - بحار الانوار، العلامه المجلسی، ج50، ص242 - اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، الشیخ حر العاملی، ج5، ص7 [3] کمال الدین و تمام النعمه، الشیخ الصدوق، ج2، ص372 - عیون اخبار الرضا، الشیخ الصدوق، ج1، ص297 - بحار الانوار، العلامه المجلسی، ج49، ص237 - اعلام الوری باعلام الهدی، الشیخ الطبرسی، ج2، ص69
  10. جدیدا
  11. ناظم ارشد

    وقت نماز

    اذان صبح امروز در مشهد بر اساس محاسبه قدر متیقن (مؤسسه لوای قم) ساعت ۵:۰۷ می‌باشد.
  12. منظور از بداء در امامت اسماعیل فرزند امام صادق(ع) چیست؟ پاسخ اجمالی: براساس عقل و روایات بداء در اخباری که پیامبران و امامان به‌عنوان وعده قطعی الهی و بدون هیچ قید و شرطی به مردم رسانده‌اند، محال است؛ زیرا اگر چنین خبری تغییر کند، اعتماد مردم به پیامبران و امامان از بین می‌رود و این امر به نقض غرض الهی در هدایت بشر منتهی می‌شود. امام باقر(ع) علم الهی را به دو بخش تقسیم کرده‌اند: علمی که در خزانه خداوند است و امکان تغییر در آن وجود دارد، و علمی که به فرشتگان و پیامبران ابلاغ شده و تحقق آن قطعی است. بنابراین، بداء تنها در علم مخزون معنا دارد و نه در اخبار قطعی ابلاغ‌شده. از سوی دیگر، روایات متواتر مانند روایت «لوح جابر» نشان می‌دهند که نام امامان دوازده‌گانه از ابتدا مشخص بوده و هیچ‌گاه امامت اسماعیل مطرح نشده است. عبارت امام صادق(ع) که فرمودند «ما بدا الله فی شیء کما بدا فی اسماعیل» نیز به معنای آشکار شدن حقیقت است؛ یعنی خداوند با وفات اسماعیل در زمان حیات پدرش روشن ساخت که او امام نیست، نه اینکه تغییری در علم خداوند رخ داده باشد. پاسخ تفصیلی: یکی از شبهات وارد شده مسأله «بداء» در زمینه امامت اسماعیل، فرزند امام صادق (ع) است؛ در این بحث، به بررسی امکان یا عدم امکان تحقق «بداء» در امامت این شخصیت می‌پردازیم و نکات مرتبط با آن را تشریح می‌کنیم. عقل و نقل به روشنی بر این نکته تأکید دارند که امکان «بداء» در اخباری که خداوند به‌واسطه انبیاء و اوصیاء آنان به مردم رسانده و آن‌ها به‌عنوان پیام قطعی الهی بدون هیچ قید و شرطی به اطلاع عموم رسانده‌اند، وجود ندارد؛ اگر پیامبر یا جانشین او اعلام کند که در زمان مشخصی، رخدادی خاص به‌صورت قطعی به وقوع خواهد پیوست، این پیش‌بینی باید تحقق یابد و تغییر یا «بداء» از سوی خداوند در خصوص چنین خبری نخواهد بود. اگر بخواهیم دلیل عقلی این مسأله را اندکی توضیح بدهیم، باید چنین بگوییم: «بداء» در چنین اخباری، سبب سلب اعتماد مردم به آن پیامبر و به اخباری که می‌دهد خواهد شد و مردم آن پیامبر را جاهل و دروغگو خواهند خواند؛ در این صورت آن پیامبر جایگاه خود را در میان مردم از دست خواهد داد و غرضی را که خداوند از فرستادن پیامبران و نصب امام داشته است، نقض خواهد شد و نقض غرض قبیح و برای خداوند محال است. همچنین از دیدگاه روایات نیز تحقق «بداء» در اخبار و پیش‌بینی‌هایی که از سوی پیامبران و ائمه (ع) به مردم ابلاغ شده، محال است؛ به‌عنوان نمونه، مرحوم شیخ کلینی در حدیثی با سند صحیح چنین نقل کرده است: امام باقر (ع) می‌فرمایند علم دو گونه است: علم مخزون: علمی که در خزانه الهی قرار دارد و هیچ‌یک از مخلوقات از آن آگاه نیستند. خداوند در این علم اختیار دارد که بخشی از آن را پیش اندازد، به تأخیر بیندازد یا تثبیت کند. علم ابلاغ‌شده به فرشتگان و پیامبران: دانشی که خداوند به فرشتگان و پیامبرانش آموزش داده است؛ هرآنچه در این علم به آن‌ها آموزش داده شده، حتماً محقق خواهد شد، زیرا خداوند نه خود را تکذیب می‌کند و نه فرشتگان و پیامبرانش را.[1] این روایت نشان می‌دهد که وعده‌های قطعی و بی‌قید و شرط الهی، که توسط پیامبران و ائمه(ع) ابلاغ شده‌اند، تغییرپذیر نیستند و تحقق آن‌ها تضمین شده است؛ اما در مورد دانش مخزون الهی، امکان تغییر یا تأخیر وجود دارد که تحت اراده مستقیم خداوند انجام می‌گیرد. اگر گفته‌های امامان (ع) دچار تردید یا عدم تحقق گردد، این امر موجب از دست‌رفتن اعتماد مردم به ایشان خواهد شد؛ در چنین شرایطی، حتی پذیرش امامت امام کاظم(ع) نیز زیر سؤال می‌رفت؛ زیرا احتمال داده می‌شد که «بداء» درباره ایشان نیز رخ دهد و شخص دیگری به امامت منصوب گردد؛ این وضعیت نه تنها نظام امامت را خدشه‌دار می‌کرد، بلکه به نقض غرض منجر می‌شد و نقض غرض برای امام معصوم، که کلام و فعل او بر اساس حکمت الهی و عصمت است، امری محال به‌شمار می‌آید. از سوی دیگر، روایات دوازده امام، مانند روایت لوح جابر که مرحوم شیخ کلینی در کتاب کافی نقل کرده است، به‌وضوح نشان‌دهنده مشخص بودن نام و صفات امامان دوازده‌گانه (ع) از ابتدا هستند؛ این روایات تأکید دارند که امامت مقامی الهی است و انتخاب امام از سوی خداوند متعال انجام می‌گیرد؛ شیعیان بر این باورند که همان‌طور که نبوت، انتخابی الهی است و مردم هیچ نقشی در آن ندارند، امامت نیز از این قاعده پیروی می‌کند. در این روایت جابر بن عبدالله انصاری گزارش می‌دهد که در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) لوحی سبز‌رنگ را در دستان حضرت فاطمه (س) مشاهده کرده است؛ این لوح شامل اسامی پیامبر، امام علی، امام حسن، امام حسین و دیگر امامان دوازده‌گانه (ع) بوده و به‌عنوان هدیه‌ای الهی به پیامبر و اهل‌بیت(ع) اهدا شده است.[2] با وجود این روایات قطعی، پذیرش این ادعا که امام صادق (ع) به امامت اسماعیل تصریح کرده و سپس مرگ اسماعیل موجب «بداء» شده باشد، منطقی به نظر نمی‌رسد؛ روایات متواتر نشان می‌دهند که نام امامان دوازده‌گانه از آغاز مشخص بوده و هیچ تغییری در این مسئله به وجود نیامده است. مرحوم شیخ صدوق در این باره چنین فرموده: زیدیه گفته‌اند: «دلیل بر دروغ بودن ادعای امامیه این است که عقیده دارند جعفر بن محمد (ع) بر امامت فرزندش اسماعیل تصریح کرد و او را در زمان حیاتش به عنوان امام بعد از خودش تعیین نمود و چون اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت، فرمود: «خدا در هیچ چیز اظهار بدا نکرد چنانچه در اسماعیل فرزندم کرد» اگر خبر تعیین دوازده امام درست بود لااقل جعفر بن محمد (ع) آن را می‌دانست و خواص شیعه‌اش از آن خبر داشتند و مرتکب این خطا نمی‌شدند. ما در جواب آنها گفتیم: از کجا می‌گوئید که جعفر بن محمد نص بر امامت اسماعیل صادر کرده؟ آن کدام خبر است؟ چه کسی آن را روایت کرده؟ چه کسی آن را پذیرفته است؟ زیدیه پس از آن جوابی نداشتند؛ این روایت را کسانی ساختند که به امامت اسماعیل اعتقاد پیدا کردند، این روایت اصل و ریشه‌ای ندارد؛ زیرا روایت امامت دوازده امام را شیعه و سنی از پیامبر(ص) نقل کرده‌اند. اما گفته آن حضرت درباره اسماعیل که «ما بد اللَّه فی شی ء کما بدا فی اسماعیل؛ خدا آشکار نساخت چیزی را آنطور که درباره پسرم اسماعیل آشکار کرد» به این معنا است که خداوند او را در زمان حیات من از دنیا برد تا بر همگان آشکار شود که او امام بعد از من نیست.[3] نتیجه گیری: روشن شد که «بداء» به معنای حقیقی آن، در مورد اخباری که خداوند بدون قید و شرط توسط پیامبران و امامان به اطلاع مردم رسانده است، امکان‌پذیر نیست؛ این امر نه تنها به اصل عصمت پیامبران و امامان، بلکه به حکمت الهی و غرض اصلی از ارسال هدایت‌کنندگان خدشه وارد می سازد. روایت لوح جابر و دیگر احادیث معتبر به‌روشنی نام و صفات امامان دوازده‌گانه را از آغاز مشخص کرده‌اند و این امر نشان‌دهنده قاطعیت در تعیین الهی مقام امامت است؛ همچنین، تحلیل دقیق این مسئله ثابت می‌کند که امامت اسماعیل هرگز از سوی امام صادق (ع) اعلام نشده و فوت او در زمان حیات پدرش نشانه‌ای آشکار برای رفع هرگونه شبهه در این زمینه بوده است. [1] الکافی، الشیخ الکلینی، ج1، ص147 - تفسیر العیاشی، العیاشی، محمد بن مسعود، ج2، ص217 - الوافی، الفیض الکاشانی، ج1، ص512 - الفصول المهمه فی اصول الائمه، الشیخ حر العاملی، ج1، ص225 [2] الکافی، الشیخ الکلینی، ج1، ص527 - الغیبه، الشیخ الطوسی، ص144 - الاختصاص، الشیخ المفید، ص210 - الاحتجاج، الطبرسی، ابومنصور، ج1، ص67 - عیون اخبار عیون اخبار الرضاالرضا، الشیخ الصدوق، ج1، ص42 [3] کمال الدین و تمام النعمه، الشیخ الصدوق، ج1، ص69
    • وضعیت: پاسخ‌داده‌شده توسط: تقوی
  13. امام حسن عسکری (ع) کیست و در معرفی او چه باید گفت؟ پاسخ اجمالی: امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شیعیان، در سال ۲۳۲ هجری قمری در مدینه متولد شد و بیشتر عمر خود را تحت نظر و فشار شدید حکومت عباسی در شهر سامرا گذراند. ایشان فرزند امام هادی (ع) و پدر امام مهدی (عج) هستند. لقب «عسکری» برگرفته از محل اقامت ایشان است و القاب دیگری چون «زکی» و «صامت» نیز برای ایشان ذکر شده‌اند. امام در شرایط سیاسی بسیار سخت، با رعایت اصل تقیه، جامعه شیعه را به‌صورت پنهانی هدایت می‌کرد. در سال ۲۶۰ هجری قمری، در سن ۲۸ سالگی، به شهادت رسیدند و در خانه خود در سامرا به خاک سپرده شدند. ولادت فرزند ایشان، حضرت مهدی (عج)، به‌دلیل تهدیدهای حکومت، به‌صورت مخفیانه انجام شد. پاسخ تفصیلی: امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین پیشوای شیعیان امامی، در سال ۲۳۲ هجری قمری چشم به جهان گشود و در سال ۲۶۰ هجری قمری به شهادت رسید؛ ایشان فرزند امام هادی (ع) و بانویی به نام سلیل بودند؛[1] که در منابع تاریخی او را امّ ولد با عنوان «حدیث» یاد کرده اند؛ از نگاه شیعه، امام عسکری (ع) پدر امام مهدی (عج)، آخرین حجت الهی و منجی غیبی است؛[2] ایشان بیشتر عمر خود را در شهر سامرا، تحت نظر حکومت عباسی و در شرایط، محدودیت و مراقبت شدید گذراندند؛ به همین جهت، لقب «عسکری» که برگرفته از محل اقامت ایشان است، به ایشان اطلاق شده است؛ افزون بر این، القابی چون «هادی»، «نقی»، «زکی»، «رفیق» و «صامت» نیز در توصیف صفات اخلاقی و معنوی امام به کار رفته‌اند.[3] امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شیعیان، دارای برادری به نام جعفر بود که پس از شهادت امام، ادعای امامت کرد و در تاریخ با عنوان «جعفر کذّاب» شناخته شد؛[4] ایشان بیشتر عمر خود را تحت نظر حکومت عباسی در شهر سامرا گذراند و در نهایت، در سن ۲۸ سالگی به شهادت رسید؛ بر اساس دیدگاه بسیاری از علمای امامیه، علت شهادت ایشان، مسمومیت بوده است. [5] پیکر پاک امام حسن عسکری (ع) پس از شهادت، در خانه شخصی‌اش در سامرا به خاک سپرده شد؛[6] نسل ایشان از طریق بانویی به نام نرجس خاتون، که مادر حضرت مهدی (عج) به شمار می‌رود، ادامه یافت؛[7] امام در دوران کودکی به همراه پدر بزرگوارش، امام هادی (ع)، به عراق منتقل شد و از آن زمان تا پایان عمر، در فضای محدود و تحت مراقبت شدید حکومت عباسی در سامرا زیست.[8] از دلایل اصلی اثبات امامت امام حسن عسکری (ع)، نصوص و روایاتی است که از امامان پیشین به جا مانده و به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم به امامت ایشان اشاره دارد؛ امام هادی (ع)، پدر ایشان، در مواردی با تصریح و تایید به امامت فرزند خود پرداخته است؛ همچنین در روایتی از امام رضا (ع) خطاب به دعبل خزاعی آمده است: «پس از من، پسرم محمد امام است، بعد از او فرزندش علی، سپس فرزند علی، حسن، و پس از او فرزند حسن که همان امام قائم (عج) است.» [9] در روایت دیگری از امام جواد (ع) نیز تصریح شده: «امام پس از من، پسرم علی است؛ فرمان او همان فرمان من، اطاعت از او همانند اطاعت از من، و سخن او همانند سخن من است. پس از او، فرزندش حسن امام است؛ گفتار، فرمان، و اطاعت او همگی ادامه همان مسیر پدرش است.» [10] از جمله دلایل اثبات امامت امام حسن عسکری (ع)، وصیتی است که امام هادی (ع) در حضور گروهی از شیعیان به ایشان کرد و با این اقدام، گواهی آشکار بر امامت فرزندش ارائه داد؛ در یکی از نقل‌ها، علی بن عمر نوفلی روایت می‌کند که روزی محمد، فرزند دیگر امام هادی (ع)، را در منزل ایشان دیدم و از امام پرسیدم: «آیا او امام پس از شماست؟» حضرت پاسخ دادند: «نه، امام و پیشوای شما بعد از من، فرزندم حسن است.» [11] شرایط دوران حیات امام حسن عسکری: امام حسن عسکری (ع) در یکی از پرتنش‌ترین دوره‌های خلافت عباسی زندگی می‌کرد؛ در فضای سنگین و امنیتی دوران حکومت عباسی، امام حسن عسکری (ع) برای حفظ جان خود و شیعیان، با رعایت اصل تقیه، امور جامعه شیعه را به‌صورت پنهانی و مخفیانه مدیریت می‌کرد؛ ارتباطات ایشان با یاران نزدیک، کاملاً محرمانه انجام می‌گرفت. یکی از نمونه‌های تاریخی این تدبیر، نقل داوود بن اسود است که می‌گوید: امام عسکری (ع) مرا فراخواند و قطعه‌ای چوب مانند پایه در، به اندازه کف دست، به من داد و فرمود: این چوب را به عمرى، یکی از یاران خاص حضرت، برسان؛ در مسیر، هنگام عبور از خیابانی، استری متعلق به یک سقّاء راه را بسته بود؛ سقّاء فریاد زد که عبور کنم، و من برای کنار زدن استر، چوب را بلند کردم و به او زدم؛ چوب شکست، و در محل شکستگی متوجه نامه‌هایی شدم که درون آن پنهان شده بود؛ بلافاصله آن را در آستین خود مخفی کردم؛ سقّاء با صدای بلند شروع به ناسزاگویی به من و امام کرد.[12] محمد بن عبدالعزیز بلخی روایت می‌کند: روزی در خیابان بودم که امام حسن عسکری (ع) را دیدم؛ ایشان از خانه خود خارج شده بود و به سمت دارالعامه می‌رفت؛ با دیدن امام، در ذهنم گذشت که فریاد بزنم: «ای مردم، این حجت خداست، او را بشناسید!» اما به این فکر افتادم که ممکن است مرا به خاطر این فریاد بکشند؛ هنگامی که امام به من نزدیک شد، با قرار دادن انگشت سبابه‌اش روی لب، اشاره کرد که باید سکوت کنم؛ همان شب، امام را در خواب دیدم؛ فرمودند: «در این راه، یا باید پنهان‌کاری کرد یا آماده شهادت بود؛ پس از خداوند برای حفظ خودت بیم داشته باش.» [13] با وجود همه تدابیر پنهان‌کاری و رعایت اصل تقیه، فضای سیاسی آن زمان به حدی سخت و متشنج بود که امام حسن عسکری (ع) مورد خشم و فشار شدید دستگاه خلافت، به‌ویژه معتمد عباسی قرار گرفت؛ ایشان بخش‌هایی از عمر شریف خود را در زندان سپری کردند و کلیه رفتارها و ارتباطاتشان به‌طور مرتب به خلیفه گزارش داده می‌شد؛ با این حال، در مقطعی و به دلایلی خاص، معتمد دستور آزادی امام را صادر کرد.[14] یکی از مهم‌ترین عوامل این فضای اختناق، شایعات و روایاتی بود که درباره ظهور قریب‌الوقوع «امام قائم» و «منتقم» مطرح بود؛ مفهومی که از نظر حکومت عباسی تهدیدی جدی تلقی می‌شد؛ به همین دلیل، امام عسکری (ع) ولادت فرزندشان، حضرت مهدی (عج)، را در نهایت پنهان‌کاری و حفاظت به انجام رساندند.[15] به‌دلیل پنهانی بودن ولادت حضرت مهدی (عج)، پس از شهادت امام حسن عسکری (ع)، برادر ایشان جعفر ادعای مالکیت میراث را مطرح کرد و با یاران نزدیک امام وارد کشمکش شد؛ او تلاش داشت جانشینی امام مهدی (عج) را انکار کند؛ این کشمکش موجب شد تا در منابع شیعه از او با عنوان «جعفر کذّاب» یاد شود. [1] زندگانى حضرت امام حسن عسكرى(ع)، مدرسى، سيد محمد تقى، ص7 [2] مناقب آل أبي طالب - ط المكتبة الحيدرية ، ابن شهرآشوب، ج3، ص523 [3] زندگانى حضرت امام حسن عسكرى(ع) ،مدرسى، سيد محمد تقى، ص9 [4] الإمام الحسن العسكري عليه السلام سيرة وتاريخ، الكعبي، علي موسى، ص106 [5] إعلام الورى بأعلام الهدى، الشيخ الطبرسي، ج2، ص131 [6] الإرشاد،الشيخ المفيد، ج2، ص313 [7] أعيان الشيعة، الأمين، السيد محسن، ج6،ص217 [8] وفيات الأعيان ، ابن خلكان، ج2، ص94 [9] الإمام الحسن العسكري عليه السلام سيرة وتاريخ، الكعبي، علي موسى ، ص112 [10] همان، ص 112 [11] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج: 1، ص: 325 [12] بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج5، ص283 [13] زندگانى حضرت امام حسن عسكرى(ع)، مدرسى، سيد محمد تقى، ص29 [14] اثبات الوصية، المسعودي، علي بن الحسين، ص 253 [15] الإرشاد، الشيخ المفيد، ج2، ص336
    • وضعیت: پاسخ‌داده‌شده توسط: تقوی
  14. gholamreza1341

    نماز

    سلام- آیا امام جماعت مجاز است نماز جماعت را بتاخیر بیاندازد تا کسانیکه با تاخیر وارد مسجد می شوند به نماز جماعت برسند یا خیر ؟
  15. العلم نور

    وقت نماز

    در مشهد مقدس ساعت چند صبح میشود؟
  16. علی محمدی

    مهریه عندالاستطاعه

    بسمه تعالی سلام در مهریه عندالاستطاعه‌،اگر مرد توان پرداخت مهریه را پیدا کرد چه کل مهریه چه قسمتی از آن،اگر زن مهریه را مطالبه نکرد یا مستطیع بودن مرد را ندانست و گرنه مطالبعه می کرد آیا بر مرد واجب است مهریه را بپردازد؟
  17. بداء در قرآن کریم و احادیث اهل بیت(ع) چگونه توصیف شده است؟ پاسخ اجمالی: بداء، بیانگر حکمت بی‌پایان خداوند در محو یا اثبات امور بر اساس مصالح است و نشان می‌دهد که اعمال انسان می‌تواند در مقدرات او اثرگذار باشد. قرآن با آیه‌ی «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَیُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ» قدرت مطلق خداوند در تغییر سرنوشت را تأیید کرده و ائمه(ع) نیز آن را تبیین نموده‌اند. روایات نشان می‌دهند که رفتارهایی چون صله‌رحم یا قطع آن، در افزایش یا کاهش عمر و روزی مؤثر است. بداء به معنای تغییر در علم خداوند نیست، بلکه آشکار شدن امور برای بندگان است. نمونه‌های تاریخی آن مانند داستان قوم حضرت یونس، قربانی شدن حضرت اسماعیل، میقات حضرت موسی و ..... را در قرآن و سیره امامان می توان دید. پاسخ تفصیلی: بداء، نمایانگر حکمت بی‌کران خداوند در محو یا اثبات امور بر اساس مصالح و شرایط است؛ از سوی دیگر، این مفهوم نشان می‌دهد که در نظام مقدرات الهی، بندگان با عملکرد خویش می‌توانند مسیر زندگی خود را تحت تأثیر قرار دهند و به خیر و برکت دست یابند؛ مطالعه و تأمل در این موضوع، نه تنها فهم ما را از اراده الهی عمیق‌تر می‌سازد، بلکه انسان را به سوی امید، دعا، و عمل شایسته سوق می‌دهد. آیات و روایات فراوانی به روشنی مفهوم «بداء» را در مورد خداوند اثبات کرده‌اند، و اهل‌بیت (ع) نیز با استناد به همین آیات به تبیین و تأکید بر این معنا پرداخته‌اند؛ از جمله آیات برجسته در این زمینه، این آیه شریفه می‌باشد: «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَیُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ»[1] «خداوند هرچه را بخواهد محو می‌کند، و هرچه را بخواهد اثبات می‌کند، و اصل کتاب [لوح محفوظ] نزد اوست.» این آیه بیانگر قدرت مطلق خداوند در تغییر مقدرات و ایجاد تحولات در امور است، در حالی که علم ازلی و بی‌نقص او به هیچ وجه تحت تأثیر این تغییرات قرار نمی‌گیرد؛ اهل‌بیت (ع) نیز با تأکید بر این آیه، نشان داده‌اند که بداء نه به معنای تغییر در علم خداوند، بلکه به معنای ظهور و آشکار شدن امور برای بندگان است؛ این دیدگاه عمیق حکایت از هماهنگی کامل بین علم، حکمت، و اراده خداوند دارد. مرحوم عیاشی و فیض کاشانی در تفسیرشان ذیل همین آیه شریفه بیان کرده اند که امام صادق(ع) از وجود نازنین رسول اکرم (ص) چنین نقل فرموده اند: مردی که صله رحم به جا می‌آورد و تنها سه سال از عمر او باقی مانده است، خداوند به پاداش این عمل نیکو، عمر او را تا سی سال افزایش می‌دهد؛ در مقابل، بنده‌ای که قطع رحم می‌کند و از عمر او سی و سه سال باقی است، خداوند عمر او را به سه سال یا کمتر کاهش می‌دهد. امام صادق (ع)، پس از نقل این روایت، آیه مورد نظر را تلاوت فرمودند تا نشان دهند که «محو و اثبات» در مقدرات، جلوه‌ای از اراده الهی و حکمت اوست. [2] این روایت نه تنها قدرت و اختیار مطلق خداوند را در تغییر مقدرات آشکار می‌سازد، بلکه نقش اعمال انسان، به ویژه رفتارهای اخلاقی مانند صله رحم، را در تعیین سرنوشت روشن می‌کند. امام رضا (ع) در پاسخ به سلیمان مروزی که اعتقاد داشت؛ خداوند امور را به پایان رسانده و دیگر چیزی به آن افزوده نخواهد شد، با حکمت و استدلالی قوی فرمودند: «این باور، همان عقیده یهودیان است.» سپس امام (ع) با استفاده از آیات قرآن، این دیدگاه را رد کردند. ایشان فرمودند: اگر خداوند هیچ چیزی بر امور اضافه نمی‌کند، چگونه خود وعده داده است: «مرا بخوانید تا (دعای) شما را اجابت کنم»؟[3] آیا ممکن است وعده دهد اما به آن وفا نکند؟ سپس فرمودند: چگونه ممکن است چنین عقیده‌ای صحیح باشد، در حالی که خداوند فرموده است: «هر آنچه بخواهد در آفرینش می‌افزاید»[4] و نیز فرموده است: «خداوند هرچه را بخواهد محو می‌کند و هرچه را بخواهد اثبات می‌کند و اصل کتاب [لوح محفوظ] نزد اوست»[5].[6] امام رضا (ع) با این استدلال روشن ساختند که قدرت خداوند در تغییر و تحول امور همواره جاری است و این اعتقاد که خداوند کارها را به پایان رسانده و دیگر هیچ تغییر و تحولی رخ نمی‌دهد، صحیح نیست. اینجا بود که سلیمان مروزی در پاسخ به امام (ع) فرو ماند و نتوانست پاسخی بدهد. همچنین خداوند متعال در سوره مبارکه زمر می فرمایند: «و اگر ستمکاران مالک تمام آنچه در زمین است باشند و معادل آن را نیز بر آن افزوده باشند، همگی را حاضرند فدا کنند تا از عذاب سهمگین روز قیامت خلاصی یابند اما در آن روز، حقیقتی از سوی خداوند بر آنان آشکار خواهد شد که هرگز انتظارش را نداشتند». [7] مرحوم شیخ صدوق در تفسیر این آیه چنین می‌فرماید: این عبارت الهی به معنای آشکار شدن اموری برای انسان‌ها است که هرگز انتظار آن را نداشته‌اند. اگر بنده‌ای در عمل خود، صله رحم به جا آورد، خداوند عمر او را افزایش می‌دهد؛ در مقابل، اگر قطع رحم کند، عمرش کاهش می‌یابد؛ همچنین اگر فردی مرتکب زنا شود، خداوند از روزی و عمر او می‌کاهد؛ اما اگر او از زنا دوری کرده و راه عفت پیش گیرد، بر عمر و روزی او افزوده می‌شود.[8] مرحوم شیخ کلینی در کتاب شریف کافی و مرحوم شیخ صدوق در کتاب شریف التوحید نیز با سند معتبر، روایتی از امام صادق (ع) نقل کرده‌اند که حضرت چنین فرموده‌اند: «خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد؛ مگر این‌که درباره انجام سه برنامه از او پیمان گرفت: ۱. به بندگی خداوند اعتراف نماید؛ ۲. شریکان و همتایان پوشالی را کنار بزند؛ ۳. معترف باشد که خداوند هر آن برنامه‌ای را که بخواهد پیش از موعد مقرر اجرا می‌کند و هر برنامه‌ای را که بخواهد به تاخیر می‌اندازد.»[9] همچنین در جایی دیگر، مرحوم شیخ کلینی در روایتی با سند معتبر نقل می‌کند: امام صادق (ع) نقل فرمودند: هیچ بدائی برای خداوند رخ نداده است، مگر آنکه آن امر پیش از آشکار شدن، در علم الهی موجود بوده است.[10] این بیان، عمق علم ازلی و مطلق خداوند را نشان می‌دهد؛ تمام تغییرات و تحولات ظاهری که به بداء تعبیر می‌شوند، از پیش در علم الهی مقدر و روشن بوده‌اند؛ بنابراین، بداء نه به معنای جهل یا تغییر در علم خداوند، بلکه جلوه‌ای از حکمت او در آشکار ساختن اموری است که برای بندگان پنهان بوده‌اند. در روایتی دیگر، امام رضا (ع) در گفت‌وگویی با سلیمان مروزی، متکلم برجسته خراسان، فرمودند: ای سلیمان! همانا علی (ع) می‌فرمود: علم بر دو گونه است؛ نوعی از علم، دانشی است که خداوند به فرشتگان و پیامبرانش آموخته است؛ آنچه خداوند به فرشتگان و پیامبران خود تعلیم داده، بی‌گمان تحقق خواهد یافت و هرگز در آن تناقض یا تغییر وجود ندارد؛ نه خداوند، نه فرشتگان و نه پیامبرانش را نمی‌توان خطاکار دانست؛ اما نوع دیگری از علم نیز وجود دارد که نزد خداوند مخزون و محفوظ است؛ او هیچ‌یک از مخلوقاتش را بر این علم آگاه نساخته است؛ از این علم، خداوند هرچه را بخواهد پیش می‌اندازد و هرچه را بخواهد به تأخیر می‌اندازد؛ او هرچه را بخواهد محو می‌کند و هرچه را بخواهد اثبات می‌نماید.[11] نمونه‌های تاریخی بداء در قرآن و روایات پدیده‌ی «بداء» در متون دینی و تاریخ امامیه، با شواهد متعددی گزارش شده است. برخی از مهم‌ترین نمونه‌ها عبارت‌اند از: _ بر اساس آیه ۹۸ سوره یونس، نافرمانی قوم یونس موجب نزول عذاب الهی گردید. حضرت یونس آنان را غیرقابل هدایت دانسته و ترک گفت. با این حال، یکی از دانشمندان قوم با مشاهده نشانه‌های عذاب، مردم را به توبه فراخواند. آنان توبه کردند و عذابی که نشانه‌های آن آشکار شده بود، برطرف شد.[12] _ در آیات ۱۰۲ تا ۱۰۷ سوره صافات، مأموریت حضرت ابراهیم برای قربانی کردن فرزندش اسماعیل ذکر شده است. هنگامی که هر دو آمادگی کامل خود را برای اطاعت نشان دادند، روشن شد که این فرمان جنبه‌ی امتحانی داشته و هدف، سنجش میزان تسلیم و اطاعت آنان بوده است. _ مطابق آیه ۱۴۲ سوره اعراف، حضرت موسی مأمور شد قوم خود را برای سی روز ترک کند و به وعده‌گاه الهی رود تا الواح را دریافت نماید. سپس این مدت ده روز دیگر تمدید شد و در نتیجه، او بیش از سی روز در میقات ماند تا بنی‌اسرائیل مورد آزمایش قرار گیرند. [13] _ در سیره‌ی امامان شیعه نیز نمونه‌هایی از بداء مشاهده می‌شود. از جمله مرگ اسماعیل، فرزند بزرگ‌تر امام صادق(ع)، [14] و مرگ محمد، فرزند بزرگ‌تر امام هادی(ع). [15] برخی شیعیان گمان می‌کردند اسماعیل جانشین امام صادق و محمد جانشین امام هادی خواهد بود؛ اما با درگذشت آنان در زمان حیات پدرانشان، بداء تحقق یافت و روشن شد که امامان بعدی فرزندان دیگر آن دو امام هستند. نتیجه گیری: بداء جلوه‌ای از حکمت و قدرت بی‌نهایت خداوند است که بیانگر انعطاف در تقدیرات به‌واسطه اعمال انسان‌ها و پاسخ به نیازها و دعاهای آنان است؛ این آموزه، برخلاف برداشت‌های نادرست، به معنای تغییر علم الهی نیست، بلکه تجلی آشکار اراده و حکمت پروردگار در نظام هستی است؛ تأکید اهل‌بیت (ع) بر این مفهوم، ما را به ایمان عمیق‌تر و ارتباط قوی‌تر با خداوند فرا می‌خواند؛ بداء، علاوه بر اینکه به ما یادآوری می‌کند که علم و اراده خداوند ورای تصور انسان است، انگیزه‌ای قوی برای بندگان ایجاد می‌کند تا در مسیر تقوا و عمل صالح گام بردارند و با امید به رحمت الهی، به سوی اصلاح سرنوشت خویش حرکت کنند. [1] رعد/ 39 [2] تفسیر العیاشی، العیاشی، محمد بن مسعود، ج2، ص220 / التفسیر الصافی، الفیض الکاشانی، محسن، ج3، ص74 [3] غافر/ 60 (وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ) [4] فاطر/ 1 ( يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ) [5] رعد/ 39 (يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ) [6] التوحید، الشیخ الصدوق، ص452 [7] زمر/ 47 (وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۚ وَبَدَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ) [8] التوحید، الشیخ الصدوق، ص336 [9] التوحید، الشیخ الصدوق، ص333 / الکافی، الشیخ الکلینی، ج1، ص147 [10] الکافی، الشیخ الکلینی، ج1، ص148 [11] التوحید، الشیخ الصدوق، ص444 [12] الميزان في تفسير القرآن، العلامة الطباطبائي، ج: 17، ص: 166 / تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه، مكارم شيرازي، ناصر، ج: 10، ص: 247 [13] تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه، مكارم شيرازي، ناصر، ج: 10، ص: 248/ البداء على ضوء الكتابِ والسنّة، السبحاني، الشيخ جعفر، ص: 134 [14] التوحید، الشیخ الصدوق، ص: 336 [15] الغيبة، الشيخ الطوسي، ص: 200 / بداء از نظر شیعه، فانی اصفهانی، ص: 159.
    • وضعیت: پاسخ‌داده‌شده توسط: تقوی
  18. ناظم

    وقت نماز

    تأییدی نسبت به هیچ مؤسسه‌ای از ایشان صادر نشده و معیار، یقین و اطمینان مکلف به داخل‌شدن وقت است. اوقات نماز در مناطق مختلف متفاوت است. کارشناس #ناظم_1 #t_64987
  19. ناظم

    روزه قضا

    سلام علیکم در همه ی انواع روزه (ماه رمضان، قضای رمضان، مستحب و واجب دیگر) اگر مکلف در بین روز محتلم شود، روزه ی او باطل نمی شود؛ هر چند بعد از احتلام بول کند و به این جهت مقداری منی که در مجرا مانده از او خارج شود. کارشناس #عقباطلب #t_64861
  20. العلم نور

    وقت نماز

    آیا اوقات نماز موسسه لواءقم در برنامه باد صبا طبق نظر آقای سیستانی است یا خیر؟ همین وقتی که شما جواب میدهید، ساعت چند صبح میشود؟
  21. ناظم

    جهیزیه

    سلام علیکم مبنای قانونی تهیه لوازم زندگی (جهیزیه) نفقه است «نفقه عبارت است از همه نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل مسکن، البسه، غذا، اثاث منزل و هزینه‌های درمانی و بهداشتی.» نتیجه این می شود اثاث منزل بخشی از نفقه زن است. اما اینکه عرفا خانم تهیه می کند منعی ندارد. اگر زن با رضایت تهیه می کند اشکال ندارد. کارشناس #موحدی_فر #t_64529
  22. العلم نور

    روزه قضا

    کسی که روزه قضای ماه رمضان گرفته، اگر در بین روز محتلم شود، آیا روزه او باطل میشود؟
  23. سلام علیکم اگر مفسده نداشته باشد، مانعی ندارد. لطفاً سؤالات خود را از یک طریق (ترجیحاً در ربات یا گروه تلگرام) ارسال بفرمایید. با تشکر
  24. سلام علیکم آیا جایز است مردی پاسخگوی احکام شرعی خانمها باشد؟
  25. کریمی

    مفهوم و ماهیت بداء چیست؟

    مفهوم و ماهیت بداء چیست؟ پاسخ اجمالی: بداء در اصطلاح شیعی، به معنای آشکار شدن امری از سوی خداوند است که پیش‌تر برای بندگان پنهان بوده، نه تغییر در علم الهی. این مفهوم بیانگر تعامل میان اراده انسان و تقدیر الهی است و نشان می‌دهد که برخی مقدرات، بر اساس اعمال و رفتار انسان، قابل تغییرند. بداء هرگز به معنای جهل یا پشیمانی خداوند نیست، بلکه جلوه‌ای از حکمت و قدرت مطلق اوست که در قالب مشیت الهی، برخی امور را مشروط به رفتار بندگان قرار داده است. این آموزه، انسان را به دعا، اصلاح رفتار، و اعتماد بیشتر به خداوند فرا می‌خواند و نقش مهمی در تعمیق ایمان و مسئولیت‌پذیری دارد. پاسخ تفصیلی: واژه «بَداء» از ماده «بدو»، در لغت به معناى ظاهر شدنى آشکار است؛[1] به گفته برخى به صحرانشین از آن رو «بدوى» گفته مى‌شود که شخص هنگام سکونت در شهر و قریه، در ساختمانها و محیط اجتماع پنهان است؛ ولى هنگامى که به بیابان مى‌رود در فضایى باز و گسترده که سایه‌اى در آن نیست آشکار مى‌شود.[2] بداء در اصطلاح به معناى تغییر مقدرات از سوى خداوند بر اساس پاره‌اى حوادث و وقایع و تحت شرایط و عوامل ویژه است.[3] مفهوم «بداء» از جمله موضوعاتی است که عمق قدرت و حکمت الهی را به تصویر می‌کشد و پیوندی ناگسستنی میان اراده انسان و تقدیر الهی برقرار می‌کند؛ این آموزه، هم‌زمان با آشکار کردن دانش ازلی و مطلق خداوند، نقش اعمال و رفتار بندگان در سرنوشتشان را برجسته می‌سازد؛ چگونگی تعامل میان تقدیر الهی و عملکرد انسان، دریچه‌ای است که درک ما از عدالت و حکمت الهی را عمیق‌تر می‌کند و انسان را به تسلیم و اعتماد بیشتر به پروردگار خود فرا می‌خواند. بداء در میان انسان‌ها به معنای تغییر در تصمیم یا ارائه نظر جدید است؛ انسان که علم و دانش محدودی دارد، گاه تصمیمی می‌گیرد بدون آنکه تمام جوانب را به‌خوبی بسنجد؛ اما در جریان عمل یا پیش از آن، ممکن است متوجه شود که تصمیمش به زیان او خواهد بود و چه‌بسا همه تلاش و سرمایه‌اش را بر باد دهد؛ از این رو، تصمیم خود را با توجه به دانسته‌ها و مصالح تازه‌ای که آشکار شده، تغییر می‌دهد. آشکار است که ریشه این تغییر در تصمیم‌گیری، محدودیت دانش و آگاهی انسان است؛ اما وقتی به خداوند می‌رسیم که از هرگونه جهل و نادانی مبراست و به تمامی حوادث گذشته و آینده احاطه کامل دارد، مفهوم بداء به معنای انسانی آن درباره خداوند امکان‌پذیر نیست؛ چرا که او نه‌تنها از سود و زیان هر چیز آگاه است، بلکه هیچ امری بر او پوشیده نیست؛ بدین ترتیب، نسبت دادن چنین بدائی به خداوند مساوی با نسبت دادن جهل به اوست؛ و این باور، بر پایه اجماع مسلمین، کفر محسوب می‌شود. شیخ صدوق در این خصوص می‌گوید: «هر که گمان کند خداوند امروز چیزی را فهمید که دیروز نمی‌دانست، او کافر است و بیزاری جستن از او واجب می‌باشد.»[4] به همین دلیل، در عقیده شیعه، هر ادعایی که مستلزم ناآگاهی خداوند باشد، به‌کلی مردود است و چنین افرادی سزاوار طرد و انکارند. مرحوم مازندرانی در شرح خود بر کتاب کافی، تفسیری عمیق و جذاب از مفهوم بداء ارائه می‌دهد؛ وی توضیح می‌دهد که خداوند سبحان از ازل آگاه به این بوده است که هر پدیده‌ای را در زمان خاصی به دلایل معین و حکیمانه محو خواهد کرد یا در صورت بازگشت مصلحت آن، بار دیگر در زمان مناسب آن را ایجاد خواهد نمود.[5] ایشان تأکید می‌کنند که علم الهی ازلی و مطلق است و هر تغییری که در جهان رخ می‌دهد، از روی حکمت و بر اساس مصالح مشخص است؛ بر این اساس، هرکس معتقد باشد که خداوند امروز چیزی را فهمیده است که پیش‌تر نمی‌دانسته، به خداوند کفر ورزیده و این اعتقاد از سوی مسلمانان به‌کلی مردود است. مازندرانی به تأثیر عظیم این دیدگاه بر باورهای دینی اشاره دارد و می‌گوید که این تفسیر از بداء از سوی اهل‌بیت (ع) تأیید شده و دارای شواهد و تأکیدهای بسیاری از قرآن و روایات است؛ چنین اعتقادی می‌تواند تأثیر عمیقی بر ایمان و تسلیم بندگان در برابر حکمت الهی داشته باشد. شیخ طوسی نیز درباره مفهوم «بداء» توضیحی دقیق و جامع ارائه کرده است؛ وی روایات مرتبط با بداء را این‌گونه تفسیر می‌کند که تغییر مصالح باعث می‌شود زمان آشکار شدن امری به تعویق بیفتد، اما این تغییر هرگز به معنای آشکار شدن چیزی جدید برای خداوند نیست؛ شیخ طوسی تأکید می‌کند که چنین تفسیری در مورد خداوند کاملاً غیرممکن است؛ زیرا خداوند بزرگ‌تر و فراتر از آن است که چیزی بر او پوشیده باشد. او همچنین به موضوع اعتماد به اخبار الهی پرداخته و توضیح می‌دهد که اخبار به دو دسته تقسیم می‌شوند: اخبار غیرقابل تغییر: این دسته از اخبار شامل مواردی است که تغییر در مفاد آن‌ها ممکن نیست، مانند صفات خداوند، وقایع گذشته، یا وعده پاداش به مؤمنان؛ این اخبار یقینی و قطعی هستند و هیچ تغییری در آن‌ها رخ نمی‌دهد. اخبار قابل تغییر: این دسته شامل اخباری است که به‌واسطه تغییر مصالح و شرایط، تغییر می‌کنند؛ مانند پیش‌بینی‌ها درباره آینده؛ اگر شرایط تغییر کند، امکان تغییر در مفاد این اخبار وجود دارد؛ اما اگر خبری به‌گونه‌ای ارائه شده باشد که دلالت بر عدم تغییر مفاد آن داشته باشد، این خبر نیز یقینی خواهد بود.[6] شیخ طوسی این دسته‌بندی را به‌عنوان مبنای اعتماد به اخبار الهی معرفی می‌کند و تأکید دارد که اخبار غیرقابل تغییر، قطعیت دارند و هیچ شک و تردیدی در آن‌ها جای ندارد. مرحوم شیخ صدوق با دقت و ظرافت به رد برداشت‌های اشتباه درباره «بداء» پرداخته است؛ او توضیح می‌دهد که بداء، برخلاف تصور گمراهان، به معنای پشیمانی خداوند نیست؛ زیرا چنین برداشتی متضمن نقص در علم و قدرت الهی است که کاملاً مردود می‌باشد؛ مرحوم شیخ صدوق به‌روشنی بیان می‌کند که بداء به‌معنای آشکار شدن امر است، نه تغییر یا پشیمانی. وی بداء را پاسخی قاطع به عقیده یهود می‌داند که معتقد بودند خداوند همه امور را از پیش تعیین کرده و دیگر هیچ تغییری رخ نمی‌دهد؛ اما شیخ صدوق این دیدگاه را رد کرده و می‌گوید که خداوند هر روز دارای شأنی است: زنده می‌کند، می‌میراند، روزی می‌دهد و آنچه بخواهد انجام می‌دهد.[7] ایشان مثال‌هایی برای مفهوم بداء می‌آورند و توضیح می‌دهند که خداوند در مواجهه با اعمال بنده، چون صله رحم، عمر او را افزایش می‌دهد؛ در مقابل، اگر قطع رحم کند یا مرتکب گناهی چون زنا شود، از عمر و روزی او کاسته می‌شود؛ همچنین، دوری از زنا و انتخاب راه عفت، موجب افزایش روزی و طول عمر خواهد بود؛ این توضیحات نشان‌دهنده هماهنگی کامل مفهوم بداء با حکمت و قدرت خداوند است. حضرت آیت‌الله خوئی در بیانی عمیق و زیبا، درباره تأثیر باور به «بداء» در اعتقادات می‌نویسد: اعتقاد به بداء، اعتراف آشکار به این حقیقت است که جهان، در ایجاد و بقای خود، تحت قدرت و سلطه خداوند قرار دارد و اراده الهی ازلی و ابدی بر تمامی اشیاء جاری است؛ این باور تفاوت میان علم بی‌نهایت الهی و دانش محدود مخلوقات را آشکار می‌سازد؛ علم مخلوقات، حتی اگر پیامبر یا جانشین او باشند، هرگز به وسعت علم خداوند احاطه نخواهد داشت؛ گرچه برخی از آنان، با دانش عطا شده از سوی خداوند، به تمامی جهان ممکنات آگاهی دارند، اما از علم مخزون الهی که تنها برای ذات مقدسش محفوظ است، بی‌بهره‌اند؛ آنان از مشیت الهی بر وجود یا عدم چیزی آگاهی ندارند، مگر آنکه خداوند به طور قطعی ایشان را بر آن آگاه سازد. باور به بداء، سبب وابستگی بنده به سوی خداوند می‌شود؛ او را بر آن می‌دارد تا در دعا و توسل، اجابت خواسته‌هایش، برآورده شدن حاجات، توفیق در اطاعت و دوری از معصیت را از پروردگارش طلب کند؛ اما انکار بداء و پذیرش این اعتقاد که قلم تقدیر بدون هیچ استثنایی آنچه مقرر کرده، رخ خواهد داد، بنده را از اجابت دعا ناامید می‌سازد؛ چرا که اگر چیزی طبق تقدیر مقرر شده باشد، به طور قطع رخ خواهد داد و دیگر نیازی به دعا نیست؛ اگر هم خلاف آن تقدیر شده باشد، هرگز واقع نخواهد شد و دعا و زاری بی‌ثمر خواهد بود؛ چنین ناامیدی، بنده را از دعا و تضرع به سوی خداوند باز می‌دارد، چرا که دیگر فایده‌ای برای آن نمی‌بیند. این موضوع در خصوص عبادات و صدقات نیز صادق است؛ اعمالی که طبق فرمایش معصومین (ع)، سبب افزایش عمر، روزی، و دیگر نعمت‌ها می‌شود؛ این راز، دلیل اهتمام ویژه اهل‌بیت (ع) به مفهوم بداء است؛ مفهومی که در روایات آنان به کرات مورد تأکید قرار گرفته است.[8] نتیجه گیری: با توجه به مطالب بیان شده دانسته می شود که مفهوم «بداء» جلوه‌ای روشن از حکمت، علم مطلق، و قدرت بی‌پایان الهی است که عمق آن در رفتارهای روزمره انسانی و ارتباط مستقیم با اعمال بندگان نمایان می‌شود؛ این آموزه، انسان را به پذیرش مسئولیت بیشتر در قبال رفتارهای خود وامی‌دارد و او را متوجه تأثیر مستقیم اعمال در مقدراتش می‌کند؛ با این نگاه، بداء نه تنها تناقضی با علم ازلی خداوند ندارد، بلکه جایگاه عمیقی از اعتماد و ارتباط میان رفتار بندگان و اراده خالق ایجاد می‌کند. این اعتقاد، بندگان را از ناامیدی بازمی‌دارد و آنان را به دعا، توکل، و تلاش مستمر در جهت رضایت الهی تشویق می‌نماید؛ بداء، بیش از آنکه تغییری در علم الهی باشد، پنجره‌ای به روی قدرت مطلق و رحمت بی‌کران خداوند است، که راهی برای نزدیک شدن به او و درک بهتر عدالت و حکمتش فراهم می‌آورد؛ این آموزه، انسان را در مسیری هدایت می‌کند که پذیرش اراده الهی، همراه با عمل شایسته، کلید سعادت ابدی است. [1] المفردات في غريب القرآن، الراغب الأصفهاني، ص113 [2] معجم مقائيس اللغة، ابن فارس، ج1، ص212 [3] الميزان في تفسير القرآن، العلامة الطباطبائي، ج11، ص381 [4] کمال الدین و تمام النعمه، الشیخ الصدوق، ج1، ص69 [5] شرح اصول الکافی، المازندرانی، الملا صالح، ج4، ص246 [6] الغیبه؛ الشیخ الطوسی، ص431 [7] التوحید، الشیخ الصدوق، ص335 [8] البیان فی تفسیر القرآن، الخوئی، السید ابوالقاسم، ص391
    • وضعیت: پاسخ‌داده‌شده توسط: تقوی
  26. امام جواد (ع) کیست و در معرفی او چه باید گفت؟ پاسخ اجمالی: امام محمد تقی (ع)، معروف به امام جواد، نهمین امام شیعیان است که در سال ۱۹۵ هجری قمری در مدینه متولد شد و در سن کودکی به امامت رسید. ایشان با علم، سخاوت و مناظرات علمی برجسته، جایگاه ویژه‌ای در میان مسلمانان یافتند. امام جواد (ع) در برابر انحرافات فکری و فرقه‌های گمراه، موضع‌گیری‌های قاطع داشتند و از آموزه‌های اصیل شیعه دفاع کردند. ایشان در دوران حکومت عباسی، تحت نظر و فشار سیاسی بودند و در ۲۵ سالگی به‌دست معتصم عباسی به شهادت رسیدند. پیکر مطهرشان در کاظمین، کنار قبر امام موسی کاظم (ع)، به خاک سپرده شد. پاسخ تفصیلی: امام جواد (ع) در سال ۱۹۵ هجری در مدینه متولد شدند؛[1] درباره تاریخ دقیق تولد ایشان میان مورخان اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی از علمای بزرگ شیعه، مانند شیخ کلینی، شیخ مفید و شیخ طوسی، تولد امام جواد (ع) را در ماه مبارک رمضان دانسته‌اند؛[2] اما در کتاب المصباح روایتی از حسین بن روح نوبختی نایب خاص امام زمان (عج) نقل شده که ولادت آن حضرت را در دهم ماه رجب می‌داند. [3] امام جواد (ع) از همان دوران کودکی، نزد خانواده امام رضا (ع) و شیعیان، فرزندی پربرکت و مبارک شناخته می‌شد؛ ابویحیی صنعانی، یکی از راویان مشهور، چنین نقل می کند، روزی امام رضا (ع)، فرزندشان ابو جعفر (امام جواد) را به مردم نشان دادند و فرمودند: «این فرزند، برکتی بزرگ برای شیعیان ماست و هیچ‌کس مانند او به دنیا نیامده است.»[4] امام رضا (ع) در دوران امامت خود با چالش هایی روبرو بودند، سن ایشان بالا رفته بود و هنوز فرزندی نداشتند؛ این موضوع باعث شد گروهی به نام «واقفیه» امامت ایشان را انکار کنند و بگویند که ایشان عقیم هستند و نمی‌توانند امام باشند؛ در گزارشی آمده است که یکی از رهبران واقفیه به نام ابن قیامای واسطی، به امام رضا (ع) گفت: “شما چگونه امام هستید، در حالی که فرزندی ندارید؟” امام رضا (ع) در پاسخ فرمودند: “تو از کجا می‌دانی که من فرزندی ندارم؟ به خدا قسم، روزها و شب‌ها نمی‌گذرند مگر اینکه خداوند پسری به من عطا کند که حق و باطل را از هم جدا سازد. [5] این مسائل به شدت موجب نگرانی شیعیان شد تا جایی که این نگرانی خود را در محضر حضرت رضا (ع) بروز می دادند و به حضرت عرض می کردند «از خدا بخواهيد كه فرزندى نصيبتان فرمايد.» و گاهی نیز به حضرت می گفتند آيا امامت در عمو، يا دايى و يا برادر تحقق پ يدا مى‌كند؟ امام (ع) مى‌فرمود: خير؛ آنان با ناباورى مى‌گفتند: پس در چه كسى محقق مى‌شود؟ مى‌فرمود: در فرزندم![6] مادر امام محمد تقی (ع) به نام‌های مختلفی شناخته شده است؛ برخی او را «سبیکه» و برخی دیگر «خیزران» می‌نامند؛ او از خانواده ماریه قبطیه، کنیز رسول خدا (ص) و اهل نوبه (نقطه‌ای در آفریقا نزدیک مصر) بوده است؛ در برخی منابع، نام او «ریحانه» نیز ذکر شده او را خیزران نیز خوانده اند؛[7] امام موسی بن جعفر (ع) به یزید بن سلیط می‌فرمایند که اگر ممکن است، سلامشان را به مادر امام محمد تقی (ع) برساند و تأکید می‌کنند که او از بستگان ماریه قبطیه است؛[8] این موضوع نشان‌دهنده مقام و رتبه والای این بانو در تاریخ اسلام است. امام محمد بن علی (ع) به‌عنوان یکی از شخصیت‌های برجسته تاریخ اسلام، مشهورترین لقبش «جواد» است؛ این لقب به معنای سخاوت اوست و در کنار آن، القاب دیگری نظیر «تقی»، «زکی»، «مرتضی»، «قانع»، «رضی»، «مختار»، «متوکل» و «منتجب» نیز برای آن حضرت ذکر شده است که هر یک نمایان‌گر ویژگی‌ها و فضائل خاص ایشان هستند؛کنیه این بزرگوار «ابوجعفر» است البته ابوعلی نیز گفته شده است،[9] امّا در منابع تاریخی به‌ طور معمول به عنوان «ابوجعفر ثانی» شناخته می‌شود؛[10] این نام‌گذاری به منظور جلوگیری از اشتباه با «ابوجعفر اول»، یعنی امام باقر (ع) صورت گرفته است.[11] دلایل امامت امام جواد (ع) مانند دیگر امامان معصوم، شامل نصوص عمومی و خاصی است که از پیامبر اکرم (ص) و امامان (ع) به ‌ویژه امام رضا (ع) نقل شده است؛ در منابع حدیثی شیعه، احادیث و نصوص صریحی وجود دارد که به تصریح امام رضا (ع) درباره امامت امام جواد (ع) اشاره می‌کند.[12] امام جواد (ع) دارای دو همسر بود؛ همسر اول او، ام الفضل، دختر مأمون بود[13] که به عنوان جاسوس در خانه آن حضرت فعالیت می‌کرد؛ همسر دوم ایشان، سمانه خاتون نام داشت که مادر تمام فرزندان امام جواد (ع) بود.[14] بر اساس نقل شیخ مفید، امام جواد (ع) چهار فرزند به نام‌های علی، موسی، فاطمه و امامه داشت؛[15] همچنین در برخی دیگر از منابع به نام‌های خدیجه، حکیمه و ام‌کلثوم، ابو احمد الحسین و ابو موسی عمران اشاره شده است؛[16]رابطه امام جواد (ع) با ام الفضل چندان گرم نبود و او به قدری ناراضی بود که در نامه‌ای به پدرش از کنیز گرفتن امام شکایت کرد؛ اما مأمون به شکایت او توجه نکرد و او را از ادامه شکایت منع کرد؛[17] برخی بر این باورند که همین موضوع می‌تواند دلیل مسموم شدن امام جواد (ع) به دست ام الفضل باشد؛ پس از وفات امام، ام الفضل به حرم معتصم عباسی پیوست[18]، از این دو همسر، تنها سمانه خاتون فرزندان امام را به دنیا آورد و امام جواد (ع) از ام الفضل فرزندی نداشت.[19] در دوران امام جواد (ع)، فرقه‌های مختلفی در میان مسلمانان وجود داشتند که برخی از آن‌ها با اصول شیعه در تضاد بودند؛ اهل حدیث، به عنوان مجسّمی‌مذهب، خداوند را جسم می‌پنداشتند؛ امام جواد (ع) به شیعیان هشدار می‌دادند که نباید پشت سر کسانی که خدا را جسم می‌دانند نماز بخوانند و زکات خود را به آنان بپردازند.[20] یکی دیگر از فرقه‌های انحرافی، واقفیه بودند که پس از شهادت امام کاظم (ع) بر آن حضرت توقف کردند و امامت فرزندش، امام رضا (ع) را نپذیرفتند؛ وقتی از امام جواد (ع) در مورد نماز خواندن پشت سر افرادی که واقفی مذهب بودند سؤال شد، ایشان شیعیان را از این کار نهی کردند.[21] دشمنی زیدیه با امامیه و انتقادهای آن‌ها از امامان (ع) باعث شد که ائمه در برابر آن‌ها موضع‌گیری تندی داشته باشند؛ امام جواد (ع) در یکی از روایات خود، واقفیه و زیدیه را مصداق آیۀ «وجوه یومئذ خاشعة عاملة ناصبة» دانسته و آن‌ها را در کنار ناصبی‌ها قرار دادند.[22] غلات نیز به عنوان یکی دیگر از فرقه‌های خطرناک شناخته می‌شدند که به بدنام کردن شیعه و جعل روایت به نام امامان (ع) می‌پرداختند؛ امام جواد (ع) به طور خاص در مورد ابو الخطاب، یکی از سران غلات، فرمودند: «لعنت خدا بر ابو الخطاب و اصحاب او و کسانی که در مورد لعن او تردید کنند.» ایشان همچنین به ابو الغمر جعفر بن واقد و هاشم بن ابی هاشم اشاره کردند و آن‌ها را در ردیف ابو الخطاب دانستند، چرا که از نام ائمه (ع) برای سوءاستفاده از مردم بهره‌برداری می‌کردند.[23] امام جواد (ع) حتی در مورد افراد گمراهی مثل ابو المهری و ابن ابی الزرقاء که ادعا می‌کردند نماینده امامان هستند، بسیار قاطع عمل کردند و دستور به قتل آن‌ها دادند؛[24] این اقدام جدی امام به این دلیل بود که این افراد نقش خطرناکی در منحرف کردن شیعیان داشتند؛ امام جواد (ع) همیشه در تلاش بودند تا از آموزه‌های اصیل شیعه محافظت کرده و با هرگونه انحراف مقابله کنند. یکی از مناظرات مهم و تاریخی امام محمد تقی (ع) در دوران مأمون عباسی، مناظره‌ای با یحیی بن اکثم، فقیه دربار عباسی، بود. این مناظره به دلیل اعتراض سران عباسی به ازدواج امام با ام الفضل دختر مأمون ترتیب داده شد؛ مأمون، به منظور اثبات درستی تصمیم خود، به آن‌ها پیشنهاد کرد که امام جواد (ع) را بیازمایند.[25] در این جلسه مناظره، یحیی بن اکثم ابتدا مسئله‌ای فقهی درباره شخص مُحرِمی که حیوانی را شکار کرده، مطرح کرد. امام جواد (ع) با بیان وجوه مختلف مسئله، از یحیی پرسید که منظورش کدام وجه است؛ یحیی در پاسخ درماند و در نهایت امام جواد (ع) خود به تبیین و پاسخ‌گویی به مسئله پرداخت. درباریان و علمای عباسی پس از شنیدن پاسخ‌های امام، بر تبحر و علم او در فقه اعتراف کردند؛ مأمون پس از این مناظره، از خداوند شکرگزاری کرد و تصریح نمود که فضیلت این خاندان بر دیگران روشن است و سن کم امام مانع از کمالات او نمی‌شود.[26] امام جواد (ع) در مجلسی دیگر با حضور مأمون و فقها، درباره فضایل ابوبکر و عمر با یحیی بن اکثم مناظره کرد؛ یحیی به امام گفت که جبرئیل از طرف خدا به پیامبر (ص) گفت از ابوبکر سؤال کن آیا او از من راضی است؟ امام در پاسخ فرمود که من منکر فضیلت ابوبکر نیستم، اما باید به احادیث دیگر نیز توجه کرد و در نهایت اشاره کرد که این حدیث با قرآن سازگار نیست؛ امام به آیه «وَنَحْنُ أَقْرَ‌بُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» اشاره کرد و پرسید آیا خداوند از راضی بودن یا نبودن ابوبکر آگاه نبود که باید از او بپرسد؟پس از آن، یحیی درباره روایتی دیگر سؤال کرد که می‌گفت ابوبکر و عمر در زمین همانند جبرئیل و میکائیل در آسمان هستند؛ امام جواد (ع) پاسخ داد که محتوای این روایت صحیح نیست، زیرا جبرئیل و میکائیل همواره بندگی خدا را کرده و هیچ‌گاه مرتکب گناه نشده‌اند، در حالی که ابوبکر و عمر سال‌ها قبل از اسلام مشرک بودند.[27] در زمان سکونت امام جواد (ع) در بغداد، مسئله دیگری نیز مورد بحث بود: قطع دست دزد؛ اختلافی میان فقهای اهل‌سنت وجود داشت که آیا باید دست دزد از مچ قطع شود یا از آرنج؛ معتصم از امام جواد (ع) خواست تا نظر خود را بیان کند؛ امام ابتدا از پاسخ اجتناب کرد و خواست تا خلیفه عباسی او را از دخالت در این امر معاف کند، اما با اصرار خلیفه، فرمودند که فقط انگشتان دزد باید قطع شود و بقیه دست باقی بماند؛ ایشان دلیل خود را به آیه‌ای از قرآن نسبت دادند و معتصم این پاسخ را پسندید و دستور داد تا انگشتان دزد را قطع کنند.[28] امام محمد تقی (ع) در دوران حکومت عباسی، دو بار به بغداد احضار شد؛[29] سفر اول او در زمان مأمون کوتاه بود، اما بار دوم در ۲۸ محرم سال ۲۲۰ هجری قمری به دستور معتصم عباسی وارد بغداد شد و در همان سال، در آخر ذی‌القعده یا اوایل ذی‌الحجه به شهادت رسید؛ سن امام هنگام شهادت ۲۵ سال بود و او جوان‌ترین امام شیعیان به شمار می‌رفت؛ پیکر پاک او در کنار جدش، موسی بن جعفر (ع)، در مقبره قریش در کاظمین به خاک سپرده شد.[30] [1] جلاء العیون، مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، ص959 [2] الكافي، الشيخ الكليني، ج1، ص492 - الإرشاد، الشيخ المفيد، ج2، ص273 - تهذيب الأحكام، شيخ الطائفة، ج6، ص90 [3]المصباح، الكفعمي العاملي، الشيخ ابراهيم، ص 530 [4] الكافي، الشيخ الكليني، ج1، ص321 [5] عيون أخبار الرضا(ع)، الشيخ الصدوق، ج2، ص209 [6] الكافي، الشيخ الكليني، ج1، ص286 [7] همان، ص492 [8] موسوعة الإمام الجواد(ع)، الشيخ أبو القاسم الخزعلي، ج1، ص35 [9] مناقب آل أبي طالب، ابن شهرآشوب، ج4، ص379 [10] الكافي، الشيخ الكليني، ج1، ص82 [11]كشف الغمة في معرفة الأئمة، المحدث الإربلي، ج2، ص857 [12] الکافی، الشيخ الكليني، ج1، ص320 [13] الارشاد،شیخ مفید، ج2، ص285 [14]منتهی الامال، قمی، عباس، ج2، 569 [15] الارشاد، شیخ مفید، ج2، ص295 [16] منتهی الامال، قمی، عباس، ج2، ص569 [17] مناقب آل أبي طالب، ابن شهرآشوب،ج4، ص382 [18]وفيات الأعيان، ابن خلكان، ج4، ص175 [19]منتهی الامال، قمی، عباس، ج2، ص569 [20] تهذيب الأحكام، شيخ الطائفة، ج3، ص283 [21] من لا يحضره الفقيه، الشيخ الصدوق، ج1، ص379 [22] إختيار معرفة الرجال المعروف بـ رجال الكشي، الشيخ الطوسي، ج1، ص229 [23] همان، ص528 [24] همان، ص529 [25] اثبات الوصية، المسعودي، علي بن الحسين، ص223 [26] بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج50، ص78 [27] الإحتجاج، الطبرسي، أبو منصور، ج2، ص446 [28]تفسير العيّاشي، العياشي، محمد بن مسعود، ج1، ص319 [29] مناقب آل أبي طالب، ابن شهرآشوب، ج4، ص380 [30] الارشاد، شیخ مفید، ج2، ص295
    • وضعیت: پاسخ‌داده‌شده توسط: تقوی
  27. چگونه می‌توانیم از بروز بدعت‌های نادرست جلوگیری کنیم؟ پاسخ اجمالی: برای جلوگیری از بدعت‌های نادرست، باید به منابع اصیل دینی مانند قرآن کریم و روایات اهل‌بیت (ع) رجوع کرد، از دستورات پیامبر اسلام (ص) پیروی نمود، با علما و متخصصان دینی مشورت کرد، و وحدت و همدلی میان مسلمانان را تقویت کرد؛ این راهکارها مانع انحراف و حفظ‌کننده ارزش‌های حقیقی دین هستند. پاسخ تفصیلی: در دنیای پر از اطلاعات و منابع گوناگون، یکی از چالش‌های بزرگ پیش‌روی جامعه، بروز بدعت‌ها و آموزه‌های نادرست دینی است؛ بدعت‌های نادرست، نه تنها به ایجاد اختلاف و تفرقه در میان مسلمانان منجر می‌شود، بلکه می‌تواند ارزش‌های اصیل و حقیقی دین را تحت‌الشعاع قرار دهد؛ برای جلوگیری از این پدیده نگران‌کننده، مراجعه به منابع اصلی و معتبر دین همچون قرآن و روایات اهل بیت (ع) بسیار حائز اهمیت است؛ در این متن، به بررسی راهکارها برای جلوگیری از بدعت‌های نادرست می‌پردازیم. مراجعه به قرآن به عنوان منبع اصلی قرآن کریم به عنوان کلام خداوند، منبع اصلی و معتبر دین اسلام است که ما را از بدعت‌ها و انحرافات حفظ می‌کند؛ به عنوان نمونه، در سوره مبارکه نساء آمده است: «آیا در قرآن نمی‌اندیشند؟ اگر از نزد غیر خدا بود، قطعاً در آن اختلاف زیادی می‌یافتند».[1] این آیه شریفه به این نکته تأکید دارد که قرآن کتابی الهی و بدون هیچ‌گونه اشتباه و تناقض است؛ اگر قرآن از جانب غیر خداوند بود، در آن اختلاف‌ها و تناقض‌های زیادی دیده می‌شد؛ پس تمسک به آن برای جلوگیری از بدعت ها بسیار مؤثر خواهد بود. پیروی از پیامبر اسلام (ص) اتباع از پیامبر اسلام (ص) بر اساس روایات معتبر، ما را به مسیر صحیح زندگی دینی و اخلاقی هدایت می‌کند و اگر این تبعیت از رسول گرامی اسلام(ص) محقق بشود، می تواند تأثیر بسزایی در جلوگیری از شیوع بدعت ها در جامعه بگذارد. قرآن کریم نیز در مورد تبعیت از نبی مکرم اسلام(ص) می فرماید: «آنچه را پیامبر به شما عطا کرد بگیرید و از آنچه شما را نهی کرد، باز ایستید و از خدا پروا کنید».[2] از این آیه شریفه دانسته می شود که مسلمانان موظف هستند هر آنچه پیامبر (ص) به آن‌ها عطا می‌کند، بپذیرند و از دستورات او پیروی کنند؛ پیامبر به عنوان رهبر دینی و معنوی، راهنمایی‌ها و دستورات الهی را به مسلمانان می‌رساند و پیروی از او اهمیت بالایی دارد و باعث عدم انحراف و شیوع بدعت در جامعه می گردد. همچنین در جایی دیگر نیز اینگونه آمده است: «بگو: از خدا و پیامبر اطاعت کنید؛ پس اگر روی گردانیدند [بدانند که] یقیناً خدا کافران را دوست ندارد».[3] این آیه شریفه به خوبی اهمیت اطاعت و پیروی از دستورات الهی و پیامبر اسلام (ص) را نشان می‌دهد و به مسلمانان یادآوری می‌کند که برای رسیدن به رضایت خداوند، باید از دستورات او پیروی کنند. مراجعه به علما و متخصصان دین مراجعه به علما و متخصصان دین، بر اساس آموزه‌های قرآن کریم، ما را به فهم صحیح و دقیق دین راهنمایی می‌کند و باعث می شود تا از بدعت ها و انحرافات مصون بمانیم؛ قرآن کریم در این رابطه می فرماید: «از آگاهان بپرسید اگر نمی‌دانید».[4] به طور کلی، این آیه مسلمانان را تشویق می‌کند که در صورت نداشتن دانش و آگاهی کافی در مورد مسائل مختلف، به اهل علم و دانش مراجعه کرده و از آن‌ها راهنمایی بگیرند؛ و در مقابل وظیفه علما دین نیز بیان حقایق می باشد؛ پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: « إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِي أُمَّتِي فَلْيُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ يَفْعَلْ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ»[5] اگر در میان مردم بدعت ظاهر شد، وظیفه شخص عالم است که علم خود را اظهار بکند و بگوید و گرنه لعنت خدا بر او خواهد بود. این حدیث شریف، وظیفه احیاء دین را که در درجه اول بر عهده علما است از راه مبارزه با بدعتها و تحریفها، بیان می‌کند. این رویکرد می‌تواند باعث جلوگیری از بدعت ها در جوامع مختلف و افزایش آگاهی و دانش انسان ها بشود. اهمیت به منابع معتبر (روایات) استفاده از منابع معتبر دینی، بر اساس روایات اهل بیت (ع)، ما را به فهم صحیح و دقیق آموزه‌های دینی هدایت می‌کند. یکی از بهترین روایاتی که می توان به آن اشاره کرد تا بدانیم رجوع به روایات ائمه اطهار(ع) چه جایگاه والایی دارد و چقدر از اهمیت برخوردار است، حدیث ثقلین می باشد؛ اینک به بررسی این حدیث شریف می پردازیم. حدیث ثقلین: حدیث ثقلین در مواقع و مکان‌های مختلفی مانند روز عرفه، غدیر خم و نیز در بستر بیماری پیامبر اسلام (ص) صادر شده و با اختلافاتی در الفاظ نقل گردیده است؛ در اغلب روایات، الفاظ «کتاب»، «عترت» و «اهل‌بیت» مشترک‌اند، اما اختلافاتی در صدر و ذیل روایات دیده می‌شود؛ در بسیاری از نقل‌ها، «اهل‌بیت» برای توضیح مراد از «عترت» آمده است،[6] ولی در برخی نقل‌ها تنها «عترت» و در برخی دیگر تنها «اهل‌بیت» ذکر شده‌اند.[7] بر اساس یکی از این نقل‌ها، پیامبر اسلام (ص) در حجة‌الوداع، که در آخرین روزهای حیات ایشان بود، وصیتی برای امت خود بیان کردند: «من در میان شما دو چیز سنگین و گران می‌گذارم که اگر به آن‌ها تمسک کنید، هرگز پس از من گمراه نمی‌شوید: کتاب خدا و عترت من، اهل‌بیت من؛ این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض کوثر به من ملحق شوند؛ پس بنگرید که چگونه پس از من با آن‌ها رفتار می‌کنید؛ بدانید که این (تمسک به عترت) آب خوش‌گوار و شیرینی است که باید بیاشامید، و آن دیگر (روی‌گردانی از ایشان) آب شور و تلخی است که باید از آن پرهیز کنید.»[8] حدیث ثقلین به خوبی اهمیت پیروی از قرآن و اهل‌بیت(ع) را نشان می‌دهد و به مسلمانان توصیه می‌کند که با تمسک به این دو منبع، از گمراهی دوری کنند و به هدایت الهی دست یابند. نتیجه گیری با توجه به مطالب گفته شده، دانسته شد که بدعت‌های نادرست می‌تواند به انحراف جامعه و ایجاد اختلافات بی‌مورد منجر شود؛ با تکیه بر آموزه‌های صحیح دینی که در قرآن و روایات مورد تأیید قرار گرفته‌اند، می‌توان از بروز این بدعت‌ها جلوگیری کرد؛ آموزش صحیح دینی، تشویق به پرسشگری و تحقیق، و مراجعه به علما و متخصصان، از جمله راهکارهای مؤثری هستند که می‌توانند ما را در این مسیر یاری کنند؛ با دنبال کردن این اصول، می‌توان به حفظ و ترویج ارزش‌های اصیل و حقیقی دین اسلام پرداخت و جامعه‌ای پویا و به دور از بدعت ها ایجاد کرد. [1] نساء/ 82 «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» [2] حشر/ 7 «وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» [3] آل عمران/ 32 «قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ ۖ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ» [4] نحل/ 43 «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» [5] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج: 1، ص: 54 [6] عیون أخبار الرضا، الشیخ الصدوق، ج2، ص208 [7] مسند أحمد، أحمد بن حنبل، ج17، ص170 [8] الإرشاد، الشیخ المفید، ج1، ص233
    • وضعیت: پاسخ‌داده‌شده توسط: تقوی
  28. علی محمدی

    جهیزیه

    بسمه تعالی تهیه جهیزیه طبق حکم شرع بر عهده مرد است یا زن؟ اگر زن با رضایت خودش کل یا قسمتی آن را تهیه کند حکم آن چیست؟
  1. نمایش فعالیت های بیشتر
×
×
  • اضافه کردن...