کارشناس عقائد کریمی 0 ارسال شده در 3 ساعت قبل کارشناس عقائد اشتراک گذاری ارسال شده در 3 ساعت قبل آیا حضرت علی(ع) دخترش ام کلثوم را به عقد عمر درآورده است؟ پاسخ اجمالی: ازدواج امکلثوم، دختر امام علی (ع)، با عمر بن خطاب از مسائل تاریخی مورد اختلاف میان شیعه و اهل سنت است. در اینباره هشت دیدگاه مطرح شده که برخی اصل ازدواج را انکار کردهاند، برخی آن را ناشی از اکراه دانستهاند، و گروهی امکلثوم را دخترخوانده یا کنیهای برای دیگر دختران بنیهاشم معرفی کردهاند. همچنین روایتهایی از نافرجامی و بی ثمره بودن این ازدواج وجود دارد. بررسی این اقوال نشان میدهد گزارشها با تناقضات و ضعف سندی همراه است؛ بنابراین این ازدواج از نظر تاریخی و علمی قطعی و قابل اعتماد نیست. پاسخ تفصیلی: مسئله ازدواج امالکلثوم، دختر امام علی (ع)، با عمر بن الخطاب، دومین خلیفه، از مباحث تاریخی پیچیده و محل اختلاف میان محققان است. در منابع شیعه و اهل سنت اقوال گوناگونی در اینباره نقل شده است؛ مجموعاً هشت دیدگاه مطرح است:[1] قول نخست، عدم وقوع ازدواج میان عمر و امکلثوم است؛ این دیدگاه را مرحوم شیخ مفید[2]، سید میر ناصر حسین لکنهوی هندی[3] و شماری دیگر از علمای امامیه.[4] قول دوم، وقوع ازدواج بهصورت اکراه و اجبار است؛ قائلان به این نظر با استناد به روایات موجود آن را برگزیدهاند. از جمله سید مرتضی[5]، کلینی (با توجه به روایتی که نقل کرده)[6]، ابوالقاسم کوفی[7]، قاضی نعمان[8]، شیخ طوسی[9]، شیخ طبرسی[10]، علامه مجلسی[11] بر این قول تأکید کردهاند. قول سوم، ازدواج عمر با دخترخواندهی حضرت علی (ع) است؛ این دختر میتواند فرزند اسماء بنت عُمیس همسر امام علی(ع)؛ یا دختر ابوبکر و خواهر محمد بن ابوبکر باشد. بر این اساس، امکلثوم دخترخواندهی امام علی(ع) بوده و نه دختر حقیقی ایشان. این دیدگاه در کلام شیخ نقدی در الأنوار العلویة مطرح شده[12] و مرحوم آیتالله سید شهابالدین مرعشی نیز در تعلیقات خود بر إحقاق الحق آن را پذیرفته است.[13] قول چهارم، ازدواج عمر با زنی از جن است که به امکلثوم شباهت داشته است. این قول بسیار ضعیف شمرده میشود، هرچند مرحوم قطب راوندی آن را روایت کرده است.[14] قول پنجم، به انکار وجود دختری مستقل به نام امکلثوم برای امام علی (ع) اشاره دارد. بر اساس این دیدگاه، امکلثوم در حقیقت کنیهای برای زینب صغری،[15] زینب کبری،[16] رقیه[17] یا نفیسه[18] بوده است؛ زیرا در منابع تاریخی ولادت و وفات او به روشنی ذکر نشده و اصل وجودش در ابهام قرار دارد. برخی علمای امامیه و اهل سنت نیز همین برداشت را تأیید کردهاند. ازدمیری مهریه زینب دختر علی را در ازدواج با عمر نقل کرده است.[19] حال اگر امکلثوم همان زینب یا رقیه باشد، همسران آنان مشخصاند: زینب دختر حضرت زهرا(س) با عون بن جعفر،[20] زینب کبری با عبدالله بن جعفر،[21] رقیه با مسلم بن عقیل[22] و نفیسه با عبدالله بن عقیل ازدواج کردهاند.[23] بنابراین، نامی از عمر بهعنوان شوهر دختران امیرالمؤمنین (ع) در منابع معتبر دیده نمیشود. قول ششم، بر این باور است که دختری که عمر با او ازدواج کرد، کنیززادهی حضرت علی (ع) بوده است. برخی از محققان به این دیدگاه گرایش یافتهاند و آن را می توان از باب نمونه در کتاب موالید الأئمة یافت.[24] قول هفتم، به نافرجامی ازدواج عمر با امکلثوم اشاره دارد؛ بدین معنا که هرچند عقد ازدواج صورت گرفت، اما پیش از همبستری عمر از دنیا رفت. نوبختی آن را نقل کرده[25] و شیخ جعفر نقدی در الأنوار العلویة مینویسد که عمر تنها از دور به او مینگریست و توان نزدیک شدن نداشت، از این رو به صرف عنوان شوهر بودن بسنده کرد.[26] بر همین اساس، برخی بر این باورند که عمر با امکلثوم همبستر نشده است.[27] دیدگاه هشتم، که در میان اهل سنت شهرت یافته، بر این باور است که ازدواج عمر با امکلثوم ثمربخش بوده و فرزندانی چون رقیه و زید از این پیوند پدید آمدهاند.[28] با این حال، این گزارش از پشتوانهی علمی کافی برخوردار نیست و با اشکالات جدی مواجه است. نخست آنکه اسناد مربوط به این ازدواج از نظر رجالی قابل خدشهاند؛ برخی راویان نزد علمای اهل سنت تضعیف شدهاند و برخی دیگر به دلیل دشمنی آشکار با اهل بیت، از نگاه شیعه فاقد اعتبارند. نکتهی مهمتر آن است که این روایت در هیچیک از منابع معتبر حدیثی اهل سنت ـ از جمله کتب سته ـ ثبت نشده و حتی در کتابی همچون مسند احمد نیز اثری از آن دیده نمیشود. بر این اساس، این دیدگاه از منظر تاریخی و علمی فاقد استحکام لازم بوده و نمیتوان آن را بهعنوان گزارشی معتبر و قابل اعتماد پذیرفت.[29] این دیدگاه با تناقضات جدی روبهروست؛ برخی روایات امکلثوم را در خردسالی هنگام خواستگاری عمر معرفی میکنند، در حالی که گزارشهای دیگر حضور او در واقعهی سقیفه را نشان میدهد[30] بنابراین او در زمان خواستگاری عمر فردی بالغی بوده است. افزون بر این، یادآوری خردسالی امکلثوم از سوی امام علی (ع) میتواند نشانهی آن باشد که مقصود در این نقلها دختر حضرت زهرا (س) نبوده است. همچنین، برخی منابع ازدواج عمر با امکلثوم دختر ابوبکر را ذکر کردهاند که خود بر پیچیدگی و ابهام موضوع میافزاید.[31] گفته شده است انگیزهی عمر از ازدواج با امکلثوم، حدیثی منسوب به پیامبر بوده که «هر نسبی در قیامت قطع میشود جز نسب من» و او به سبب این روایت خواسته است با پیامبر قرابت یابد. [32] با این حال، خود عمر تصریح کرده بود که نسب برایش اهمیتی ندارد و تنها باقیماندهی اخلاق جاهلی در او بیتفاوتی نسبت به اصل نسب است.[33] افزون بر این، قرابت عمر با پیامبر پیشتر برقرار بود، زیرا رسول خدا داماد او به شمار میآمد. [34] دربارهی وفات امکلثوم گزارشهای تاریخی متناقضی وجود دارد. برخی روایات میگویند او و فرزندش زید در یک روز درگذشتند[35] و ابن عمر[36] یا سعید بن عاص[37] والی معاویه در مدینه[38] ،بر پیکر آنان نماز خوانده است، گاه با ذکر حضور حسن و حسین (ع) [39] و گاه بدون اشاره به ایشان.[40] بر اساس این روایت، وفات امکلثوم در دوران حکومت معاویه رخ داده است. در مقابل، برخی منابع حضور او را در واقعهی عاشورا را ذکر کردهاند[41] که این امر تناقضی آشکار در تعیین زمان وفات او به شمار میآید. برخی منابع اهل سنت ازدواجهای متعدد امکلثوم با عمر، عون، محمد و عبدالله را نقل کردهاند؛[42] اما این گزارشها با تناقضات جدی روبهروست. دربارهی عون و محمد، برخی روایات کشته شدن آنان را در زمان عمر ذکر کردهاند، در حالی که منابع دیگر شهادتشان را در جنگ صفین یا کربلا دانستهاند.[43] افزون بر این، ازدواج امکلثوم با عبدالله نیز از نظر تاریخی و شرعی ناممکن است؛ زیرا بر اساس تاریخ شهادت امیرالمؤمنین، لازم میآید که دو خواهر همزمان همسر عبدالله بوده باشند، و چنین امری در شرع محال است؛[44] بنابراین، گزارشهای اهل سنت دربارهی امکلثوم فاقد انسجام تاریخی بوده و سرشار از تناقضات و اشکالات اساسی است، از این رو نمیتوان آنها را بهعنوان منابع معتبر علمی پذیرفت. با کنار گذاشتن ابهامات و بررسی گزارشهای مربوط به ازدواج امکلثوم، روشن میشود که بسیاری از این نقلها حاوی عباراتی هستند که نسبت به حضرت علی (ع) و نیز شخصیت عمر که نزد اهل سنت محترم است، جنبهی اهانتآمیز دارند؛ نمونههایی از این روایات در منابعی چون ابن سعد،[45] دولابی[46] و ابن اثیر[47] نقل شده است؛ برخی روایات مدعیاند که امام علی (ع) معاذالله دختر خود را نزد عمر فرستاده و او وی را بوسیده [48]یا در آغوش گرفته است؛[49] در حالی که لمس نامحرم نزد شیعه و اهل سنت بهطور قطعی حرام است. سبط بن جوزی، از علمای اهل سنت، روایات منسوب به ازدواج عمر با امکلثوم را بهشدت نکوهش کرده و آن را عملی زشت و غیرقابل پذیرش دانسته است. او تصریح میکند که حتی نسبت دادن چنین رفتاری به عمر نارواست.[50] افزون بر این، عقل و وجدان نمیپذیرد که حضرت علی (ع) از روی رغبت دختر خود را به پیرمردی بسپارد که دچار کچلی[51]و انحراف چشم بوده است،[52] در حالی که پسران جوان جعفر در خانه او حضور داشتند و پیامبر اکرم (ص) نیز توصیه کرده بودند که دختران علی (ع) برای پسران جعفر هستند و اساساً دختران بنیهاشم شایستهی ازدواج با پسران بنیهاشماند.[53] همچنین با توجه به خلقوخوی عمر و گزارشهای تاریخی،[54] بسیاری از جمله خواهر عایشه از ازدواج با وی امتناع کردهاند[55]. بنابراین، نسبت دادن چنین ازدواجی به حضرت علی (ع) بهعنوان اقدامی از روی رغبت، نه با عقل و انصاف سازگار است و نه از منظر علمی و تاریخی قابل پذیرش. [1] معمای یک ازدواج: واکاوی گزارش ازدواج عمر، شهرستانی، سیدعلی، ص27 [2] المسائل السروية ، الشيخ المفيد، ص86 [3] افحام الأعداء والخصوم ، الموسوي الهندي، السيد ناصر حسين، ص46 [4] أدب الطّف أو شعراء الحسين(ع)، شبّر، جواد، ج1، ص76 [5] الشافي في الإمامة، السيد الشريف المرتضي، ج3، ص272 / تنزيه الأنبياء، السيد الشريف المرتضي، ص191 / رسائل الشريف المرتضى، السيد الشريف المرتضي، ج3، ص149 [6] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني ، ج5، ص346 [7] الإستغاثة في بدع الثلاثة ، الكوفي، أبو القاسم علي بن أحمد، ج1، ص81 [8] شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار، القاضي النعمان المغربي، ج2، ص507 [9] تمهیدالاصول فی علم الکلام ،طوسی، محمدبن حسن، ص386 [10] إعلام الورى بأعلام الهدى، الشيخ الطبرسي، ج1،ص398 [11] مرآة العقول، العلامة المجلسي ، ج20، ص42 [12] الانوار العلويه، النقدي، جعفر، 436 [13] إحقاق الحق و إزهاق الباطل ، التستري، القاضي نور الله، ج2، ص490 [14] الخرائج و الجرائح ، الراوندي، قطب الدين، ج2، ص825 [15] الإرشاد ، الشيخ المفيد، ج1، ص354 [16] اين نظر از شعرِ شيخ ابراهيم بن يحيى عاملى و سيد عبدالرزاق مقرّم و ديگران فهميده مىشود (به نقل از معمای یک ازدواج، شهرستانی علی، ص: 33). [17] المجدي في أنساب الطالبين، العلوي، علي بن محمد، ص17 [18] همان، ص18 [19] نظام الحكومة النبوية المسمى التراتيب الإدارية، محمد عبد الحي الكتاني، ج2، ص268 [20] تنقیح المقال فی علم الرجال، مامقانی، عبدالله، ج2، ص355 [21] الطبقات الكبرى - ط العلميه، ابن سعد كاتب الواقدي، ج8، ص340 [22] انساب الاشراف للبلاذري ، البلاذري، ج2، ص70 [23] المجدي في أنساب الطالبيين، علي بن أبي الغنائم العمري، ص200 [24] تاريخ مواليد الأئمة، البغدادي، ابن الخشاب ، ص15 [25] مناقب آل أبي طالب - ط المكتبة الحيدرية ، ابن شهرآشوب، ج3، ص89 [26] الانوار العلويه ، النقدي، جعفر، ص435 [27] المجدي في أنساب الطالبين ، العلوي، علي بن محمد، ج1، ص17 [28] الطبقات الكبرى - ط دار صادر، ابن سعد، ج8، ص463 [29] ازدواج ام کلثوم با عمر، حسینی میلانی، علی، ص57-58 [30] الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ، الهيتمي، ابن حجر، ج1، ص93 / بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج53، ص19 [31] تهذيب الأسماء واللغات ،النووي، أبو زكريا، ج 2 ،ص 369 [32] شرح الزرقاني على المواهب اللدنية بالمنح المحمدية ، الزرقاني، محمد بن عبد الباقي، ج7، ص269 [33] مصنف ابن أبي شيبة ، ابن أبي شيبة، أبو بكر،ج4،ص26 [34] الطبقات الكبرى - ط دار صادر، ابن سعد، ج8، ص81 [35] السنن الكبرى ، البيهقي، أبو بكر، ج4، ص52 [36] الطبقات الكبرى - ط دار صادر، ابن سعد، ج8، ص464 [37] سنن الدارقطني ، الدارقطني ، ج2، ص448 / المعرفة والتاريخ ، الفسوي، يعقوب بن سفيان ، ج1،ص214 [38] تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر، ج21، ص107 [39] التاريخ الأوسط ، البخاري ، ج1، ص102 [40] سنن الدارقطني ، الدارقطني ، ج2، ص448 [41] بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء ، العلامة المجلسي ، ج45،ص60 / نور العين في مشهد الحسين ، الإسفرايني، أبو اسحاق ، ص52 [42] الطبقات الكبرى - ط العلميه ، ابن سعد كاتب الواقدي ، ج8، ص338 [43] أنساب الأشراف ، البلاذري ، ج2، ص44 [44] سير أعلام النبلاء - ط الرسالة ، الذهبي، شمس الدين ، ج3، ص 502 [45] الطبقات الكبرى - ط دار صادر ، ابن سعد ج8 ، ص463 [46] الذرية الطاهرة ،الدولابي ، ص114 [47] أسد الغابة ط العلمية ، ابن الأثير، أبو الحسن ، ج7، ص377 [48] تاريخ بغداد وذيوله - ط العلمية ، الخطيب البغدادي ، ج 6 ، ص 180 [49] سيرة ابن اسحاق = السير والمغازي ، ابن إسحاق، محمد ، ص248 [50] تذكرة الخواص ، سبط بن الجوزي ، ص288 [51] تاريخ الخميس في أحوال أنفس النفيس ، الشيخ حسين ديار البكري ، ج2، ص240 [52] المحبر، البغدادي، محمد بن حبيب ، ص303 [53] من لا يحضره الفقيه ، الشيخ الصدوق ، ج3، ص393 [54] مصنف ابن أبي شيبة ، ابن أبي شيبة، أبو بكر ، ج5، ص223 / المستدرك على الصحيحين ، الحاكم، أبو عبد الله ، ج4، ص194 [55] تاريخ الطبري = تاريخ الرسل والملوك، وصلة تاريخ الطبري ، الطبري، أبو جعفر ، ج4، ص199 وضعیت: پاسخدادهشده توسط: تقوی لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ارسال های توصیه شده