رفتن به مطلب

چه تفاوتی میان مسأله "قضاء و قدر الهی" و مسأله "بداء" وجود دارد؟


نوری زاده

ارسال های توصیه شده

  • کارشناس عقائد

چه تفاوتی میان مسأله "قضاء و قدر الهی" و مسأله "بداء" وجود دارد؟

 

پاسخ اجمالی:

«قضاء و قدر الهی» بیانگر تعیین و تحقق حتمی پدیده‌ها بر اساس نظام علت و معلول است؛ در حالی‌که «بداء» به معنای تغییر در تقدیرات غیرحتمی و مشروط می‌باشد، نه تغییر در علم مطلق خداوند. به عبارت دیگر، قضاء و قدر ناظر به نظام ثابت و قطعی آفرینش است، اما بداء نشان‌دهنده امکان دگرگونی در سرنوشت‌های مشروط بر اثر اعمال و انتخاب‌های انسان، همچون صدقه یا صله‌رحم، و در عین حال هماهنگ با علم و اراده ازلی الهی است.

پاسخ تفصیلی:

پیش از ورود به وجه تمایز میان مسأله "قضاء و قدر الهی" و مسأله "بداء"، پسندیده است تا یک تعریف اجمالی از هریک از این دو مفهوم را بیان کنیم، سپس به تفاوتهای میان آن دو بپردازیم.

واژه «قدَر» به معناى اندازه، و «تقدير» به معناى سنجش و اندازه گيرى و چيزى را با اندازه معينى ساختن است. و واژه «قضاء» به معناى يكسره كردن و به انجام رساندن و داورى كردن (كه آن هم نوعى به انجام رساندنِ اعتبارى است) استعمال می شود؛ و گاهى اين دو واژه به صورت مترادف و به معناى «سرشت» بكار می رود.

منظور از تقدير الهى اينست كه خداى متعال براى هر پديده اى اندازه و حدود كمّى و كيفى و زمانى و مكانى خاصى قرار داده است كه تحت تأثير علل و عوامل تدريجى، تحقق می يابد؛ و منظور از قضاء الهى اينست كه پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرايطِ يك پديده، آنرا به مرحله نهائى و حتمى می رساند.[1]

و منظور از «بداء» در لسان روایات تغيير يافتن تقديراتِ مشروط و غيرحتمى است.[2]

بر اساس تعالیم والای قرآن کریم، علم خداوند متعال از تمامی جهات مطلق و عاری از هرگونه محدودیت است: «یقیناً خدا بر هر کاری تواناست»[3] این بدین معناست که خداوند از ازل تا ابد، به تمامی حوادث و وقایع عالم آگاه است و هیچ مخلوقی در این دانش مطلق با او شریک نیست: «و هیچ کس را بر غیب خود آگاه نمی کند»[4] البته، برخی افراد خاص، همچون پیامبران برگزیده، ممکن است به بخشی از این علم بر اساس عنایت الهی دسترسی یابند: «مگر پیامبرانی را که [برای آگاه شدن از غیب] برگزیده است»[5]، که این همان قضای حتمی است.

با این حال، در مرتبه‌ای پایین‌تر، حقیقت دیگری مطرح می‌شود که به سرنوشت انسان‌ها و رخدادهای زندگی آنان مربوط است؛ این سرنوشت بر اساس عواملی همچون اراده و اختیار انسان‌ها و نیز شرایط محیطی و اجتماعی شکل می‌گیرد؛ انسان‌ها با بهره‌گیری از قدرت انتخاب و آزادی اراده خود، مسیرهای مختلفی را می‌پیمایند که این امر منجر به وقوع حوادث گوناگون می‌شود؛ این بخش از علم الهی که به تقدیر غیرحتمی یا «قدر» نامیده شده است، را می توانیم در کلمات علامه طباطبائی نیز مشاهده نمائیم.[6]

بداء، به عنوان یکی از افعال و اوصاف الهی، جایگاه والایی در تعالیم اسلامی دارد و نقش آن در تحولات و مقدّرات غیر محتوم آشکار است؛ بر اساس وعده‌های خداوند، تغییر مقدّرات غیر محتوم می‌تواند ناشی از اعمال و اختیار انسان باشد، همانند صدقه، صله رحم، نیکی به والدین، قدردانی از آن‌ها یا حتی ترک این امور؛ این مفهوم در آیه شریفه قرآن کریم نمایان است: «خدا هر چه را بخواهد محو می کند و هر چه را بخواهد ثابت و پابرجا می نماید، و "امّ الکتاب" نزد اوست»[7] بخش نخست این آیه اشاره به قضای غیر محتوم دارد، در حالی که قسمت دوم آن قضای محتوم را بیان می‌کند[8] معنایی مشابه نیز در آیه « و اجل حتمی و ثابت نزد اوست»[9] مشاهده می‌شود.

روایتی از امام باقر (ع) این تفسیر را تایید می‌کند؛ به طور مشخص، «اَجَل مُسَمًّی عِندَهُ» به اجل محتوم نزد خداوند اشاره دارد و «قَضی‌اَجَلاً» بیانگر حکم خدا درباره اجل موقوف است؛[10] همچنین، تاثیر اعمال نیک و بد در سرنوشت انسان، سعادت یا شقاوت او، در احادیث اسلامی مکرراً تاکید شده است.[11]

بنابراین، بداء تغییر در علم مطلق الهی نیست، بلکه تغییری در مقدّرات غیر محتوم است که با اختیار و اعمال انسان مرتبط است؛ آیات قرآن به این اصل کلی نیز اشاره دارند که سرنوشت انسان‌ها به وسیله خواست و تغییر درونی آن‌ها قابل تغییر است: « یقیناً خدا سرنوشت هیچ ملتی را [به سوی بلا، نکبت، شکست و شقاوت] تغییر نمی دهد تا آنکه آنان آنچه را [از صفات خوب و رفتار شایسته و پسندیده] در وجودشان قرار دارد به زشتی ها و گناه تغییر دهند»[12] این نگاه، بیانگر تعامل اراده انسانی و حکمت الهی در شکل‌دهی سرنوشت است.

 

 

 

 

 

[1] آموزش عقاید، مصباح یزدی، محمد تقی، ص151  

[2] همان، ص152  

[3] عنکبوت/ 62 (اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ)  

[4] جن/ 26 (عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَدًا)  

[5] جن/ 27 (إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا)  

[6] المیزان فی تفسیر القرآن، العلامه الطباطبائی، ج11، ص376  

[7] رعد/ 39 (يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ ۖ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ)  

[8] المیزان فی تفسیر القرآن، العلامه الطباطبائی، ج11، ص380  

[9] انعام/ 2 (هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَىٰ أَجَلًا ۖ وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ۖ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ)  

[10] الکافی، الشیخ الکلینی، ج1، ص147  

[11] الدر المنصور فی التفسیر بالمأثور، السیوطی، جلال الدین، ج4، ص616  

[12] رعد/ 11 (لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ۗ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ ۚ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ)  

وضعیت: پاسخ‌داده‌شده توسط: تقوی
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...