رفتن به مطلب

منظور از بداء در امامت اسماعیل فرزند امام صادق(ع) چیست؟


ارسال های توصیه شده

  • کارشناس عقائد

منظور از بداء در امامت اسماعیل فرزند امام صادق(ع) چیست؟

 

پاسخ اجمالی:

براساس عقل و روایات بداء در اخباری که پیامبران و امامان به‌عنوان وعده قطعی الهی و بدون هیچ قید و شرطی به مردم رسانده‌اند، محال است؛ زیرا اگر چنین خبری تغییر کند، اعتماد مردم به پیامبران و امامان از بین می‌رود و این امر به نقض غرض الهی در هدایت بشر منتهی می‌شود. امام باقر(ع) علم الهی را به دو بخش تقسیم کرده‌اند: علمی که در خزانه خداوند است و امکان تغییر در آن وجود دارد، و علمی که به فرشتگان و پیامبران ابلاغ شده و تحقق آن قطعی است. بنابراین، بداء تنها در علم مخزون معنا دارد و نه در اخبار قطعی ابلاغ‌شده. از سوی دیگر، روایات متواتر مانند روایت «لوح جابر» نشان می‌دهند که نام امامان دوازده‌گانه از ابتدا مشخص بوده و هیچ‌گاه امامت اسماعیل مطرح نشده است. عبارت امام صادق(ع) که فرمودند «ما بدا الله فی شیء کما بدا فی اسماعیل» نیز به معنای آشکار شدن حقیقت است؛ یعنی خداوند با وفات اسماعیل در زمان حیات پدرش روشن ساخت که او امام نیست، نه اینکه تغییری در علم خداوند رخ داده باشد.

پاسخ تفصیلی:

یکی از شبهات وارد شده مسأله «بداء» در زمینه امامت اسماعیل، فرزند امام صادق (ع) است؛ در این بحث، به بررسی امکان یا عدم امکان تحقق «بداء» در امامت این شخصیت می‌پردازیم و نکات مرتبط با آن را تشریح می‌کنیم.

عقل و نقل به روشنی بر این نکته تأکید دارند که امکان «بداء» در اخباری که خداوند به‌واسطه انبیاء و اوصیاء آنان به مردم رسانده و آن‌ها به‌عنوان پیام قطعی الهی بدون هیچ قید و شرطی به اطلاع عموم رسانده‌اند، وجود ندارد؛ اگر پیامبر یا جانشین او اعلام کند که در زمان مشخصی، رخدادی خاص به‌صورت قطعی به وقوع خواهد پیوست، این پیش‌بینی باید تحقق یابد و تغییر یا «بداء» از سوی خداوند در خصوص چنین خبری نخواهد بود.

اگر بخواهیم دلیل عقلی این مسأله را اندکی توضیح بدهیم، باید چنین بگوییم: «بداء» در چنین اخباری، سبب سلب اعتماد مردم به آن پیامبر و به اخباری که می‌دهد خواهد شد و مردم آن پیامبر را جاهل و دروغگو خواهند خواند؛ در این صورت آن پیامبر جایگاه خود را در میان مردم از دست خواهد داد و غرضی را که خداوند از فرستادن پیامبران و نصب امام داشته است، نقض خواهد شد و نقض غرض قبیح و برای خداوند محال است.

همچنین از دیدگاه روایات نیز تحقق «بداء» در اخبار و پیش‌بینی‌هایی که از سوی پیامبران و ائمه (ع) به مردم ابلاغ شده، محال است؛ به‌عنوان نمونه، مرحوم شیخ کلینی در حدیثی با سند صحیح چنین نقل کرده است:

امام باقر (ع) می‌فرمایند علم دو گونه است:

علم مخزون: علمی که در خزانه الهی قرار دارد و هیچ‌یک از مخلوقات از آن آگاه نیستند. خداوند در این علم اختیار دارد که بخشی از آن را پیش اندازد، به تأخیر بیندازد یا تثبیت کند.

علم ابلاغ‌شده به فرشتگان و پیامبران: دانشی که خداوند به فرشتگان و پیامبرانش آموزش داده است؛ هرآنچه در این علم به آن‌ها آموزش داده شده، حتماً محقق خواهد شد، زیرا خداوند نه خود را تکذیب می‌کند و نه فرشتگان و پیامبرانش را.[1]

این روایت نشان می‌دهد که وعده‌های قطعی و بی‌قید و شرط الهی، که توسط پیامبران و ائمه(ع) ابلاغ شده‌اند، تغییرپذیر نیستند و تحقق آن‌ها تضمین شده است؛ اما در مورد دانش مخزون الهی، امکان تغییر یا تأخیر وجود دارد که تحت اراده مستقیم خداوند انجام می‌گیرد.

اگر گفته‌های امامان (ع) دچار تردید یا عدم تحقق گردد، این امر موجب از دست‌رفتن اعتماد مردم به ایشان خواهد شد؛ در چنین شرایطی، حتی پذیرش امامت امام کاظم(ع) نیز زیر سؤال می‌رفت؛ زیرا احتمال داده می‌شد که «بداء» درباره ایشان نیز رخ دهد و شخص دیگری به امامت منصوب گردد؛ این وضعیت نه تنها نظام امامت را خدشه‌دار می‌کرد، بلکه به نقض غرض منجر می‌شد و نقض غرض برای امام معصوم، که کلام و فعل او بر اساس حکمت الهی و عصمت است، امری محال به‌شمار می‌آید.

از سوی دیگر، روایات دوازده امام، مانند روایت لوح جابر که مرحوم شیخ کلینی در کتاب کافی نقل کرده است، به‌وضوح نشان‌دهنده مشخص بودن نام و صفات امامان دوازده‌گانه (ع) از ابتدا هستند؛ این روایات تأکید دارند که امامت مقامی الهی است و انتخاب امام از سوی خداوند متعال انجام می‌گیرد؛ شیعیان بر این باورند که همان‌طور که نبوت، انتخابی الهی است و مردم هیچ نقشی در آن ندارند، امامت نیز از این قاعده پیروی می‌کند.

در این روایت جابر بن عبدالله انصاری گزارش می‌دهد که در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) لوحی سبز‌رنگ را در دستان حضرت فاطمه (س) مشاهده کرده است؛ این لوح شامل اسامی پیامبر، امام علی، امام حسن، امام حسین و دیگر امامان دوازده‌گانه (ع) بوده و به‌عنوان هدیه‌ای الهی به پیامبر و اهل‌بیت(ع) اهدا شده است.[2]

با وجود این روایات قطعی، پذیرش این ادعا که امام صادق (ع) به امامت اسماعیل تصریح کرده و سپس مرگ اسماعیل موجب «بداء» شده باشد، منطقی به نظر نمی‌رسد؛ روایات متواتر نشان می‌دهند که نام امامان دوازده‌گانه از آغاز مشخص بوده و هیچ تغییری در این مسئله به وجود نیامده است.

مرحوم شیخ صدوق در این باره چنین فرموده:

زیدیه گفته‌اند: «دلیل بر دروغ بودن ادعای امامیه این است که عقیده دارند جعفر بن محمد (ع) بر امامت فرزندش اسماعیل تصریح کرد و او را در زمان حیاتش به عنوان امام بعد از خودش تعیین نمود و چون اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت، فرمود: «خدا در هیچ چیز اظهار بدا نکرد چنانچه در اسماعیل فرزندم کرد» اگر خبر تعیین دوازده امام درست بود لااقل جعفر بن محمد (ع) آن را می‌دانست و خواص شیعه‌اش از آن خبر داشتند و مرتکب این خطا نمی‌شدند.

ما در جواب آنها گفتیم: از کجا می‌گوئید که جعفر بن محمد نص بر امامت اسماعیل صادر کرده؟ آن کدام خبر است؟ چه کسی آن را روایت کرده؟ چه کسی آن را پذیرفته است؟ زیدیه پس از آن جوابی نداشتند؛ این روایت را کسانی ساختند که به امامت اسماعیل اعتقاد پیدا کردند، این روایت اصل و ریشه‌ای ندارد؛ زیرا روایت امامت دوازده امام را شیعه و سنی از پیامبر(ص) نقل کرده‌اند.

اما گفته آن حضرت درباره اسماعیل که «ما بد اللَّه فی شی ء کما بدا فی اسماعیل؛ خدا آشکار نساخت چیزی را آنطور که درباره پسرم اسماعیل آشکار کرد» به این معنا است که خداوند او را در زمان حیات من از دنیا برد تا بر همگان آشکار شود که او امام بعد از من نیست.[3]

نتیجه گیری:

روشن شد که «بداء» به معنای حقیقی آن، در مورد اخباری که خداوند بدون قید و شرط توسط پیامبران و امامان به اطلاع مردم رسانده است، امکان‌پذیر نیست؛ این امر نه تنها به اصل عصمت پیامبران و امامان، بلکه به حکمت الهی و غرض اصلی از ارسال هدایت‌کنندگان خدشه وارد می سازد.

روایت لوح جابر و دیگر احادیث معتبر به‌روشنی نام و صفات امامان دوازده‌گانه را از آغاز مشخص کرده‌اند و این امر نشان‌دهنده قاطعیت در تعیین الهی مقام امامت است؛ همچنین، تحلیل دقیق این مسئله ثابت می‌کند که امامت اسماعیل هرگز از سوی امام صادق (ع) اعلام نشده و فوت او در زمان حیات پدرش نشانه‌ای آشکار برای رفع هرگونه شبهه در این زمینه بوده است.

 

[1] الکافی، الشیخ الکلینی، ج1، ص147  -  تفسیر العیاشی، العیاشی، محمد بن مسعود، ج2، ص217  - الوافی، الفیض الکاشانی، ج1، ص512  - الفصول المهمه فی اصول الائمه، الشیخ حر العاملی، ج1، ص225  

[2] الکافی، الشیخ الکلینی، ج1، ص527  - الغیبه، الشیخ الطوسی، ص144  - الاختصاص، الشیخ المفید، ص210  -  الاحتجاج، الطبرسی، ابومنصور، ج1، ص67 -  عیون اخبار عیون اخبار الرضاالرضا، الشیخ الصدوق، ج1، ص42  

[3] کمال الدین و تمام النعمه، الشیخ الصدوق، ج1، ص69 

وضعیت: پاسخ‌داده‌شده توسط: تقوی
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...