رفتن به مطلب

زندگینامه امام رضا (ع) به چه صورت می باشد؟


ارسال های توصیه شده

  • کارشناس عقائد

زندگینامه امام رضا (ع) به چه صورت می باشد؟

پاسخ اجمالی:

امام رضا (ع)، هشتمین امام شیعیان، شخصیتی برجسته در علم، عبادت، اخلاق و سیاست بود. ایشان با لقب «رضا» بهسبب رضایت همگان شناخته میشدند و در دوران خلافت عباسی، با حکمت و روشنگری، چهره واقعی حکومت را آشکار ساختند. با وجود تهدید مأمون، ولایتعهدی را بهناچار پذیرفتند و در نهایت، در طوس به شهادت رسیدند. زندگی ایشان نمونهای از صبر، بصیرت و مبارزه با ظلم بود.

پاسخ تفصیلی:

علی بن موسی، فرزند موسی بن جعفر و هشتمین امام شیعیان، بنا بر نقلهای تاریخی از مادری به نام نجمه یا تکتم متولد شده است؛[1] درباره زمان ولادت ایشان اختلافنظر وجود دارد؛ مشهور آن است که در روز پنجشنبه، یازدهم ذیقعده سال ۱۴۸ هجری قمری، اندکی پس از شهادت امام صادق (ع)، به دنیا آمدهاند؛[2] با این حال، برخی منابع زمان ولادت را در ذیقعده یا ربیعالاول همان سال، و برخی دیگر در سال ۱۴۳ قمری ذکر کردهاند.[3]

نام امام هشتم «علی» و کنیهاش «ابوالحسن» است؛ ایشان القاب متعددی دارند، از جمله «رضا»، «صابر»، «زکی»، «ولی»، «وفی»، «صدیق»، «فاضل»، «سراجالله» و «نورالهدی»، اما لقب «رضا» از همه مشهورتر است؛ برخی منابع تاریخی بر این باورند که مأمون این لقب را به امام اعطا کرد، اما روایات معتبر این دیدگاه را رد میکنند؛ طبق حدیثی از امام جواد (ع)، لقب «رضا» از سوی خداوند، پیامبر (ص)، و امام موسی بن جعفر (ع) به آن حضرت داده شده است؛ زیرا ایشان مورد رضایت الهی در آسمان و رضایت پیامبر و امامان در زمین بودند؛ امام جواد (ع) در پاسخ به پرسشی درباره تفاوت این لقب با سایر امامان فرمودند: ویژگی ممتاز امام رضا (ع) آن بود که هم دوستان و هم دشمنان به او رضایت داشتند، و از همینرو «رضا» نامیده شد.[4]

مادر امام رضا (ع)، بانویی با فضیلت به نام «نجمه» بود که با القاب گوناگونی چون «امالبنین»، «تکتم»، «سمان» و «خیزران» شناخته میشد؛ پس از ولادت امام، نام «طاهره» نیز بر او نهاده شد.[5] نجمه از سرزمینهای غربی آفریقا به مدینه آورده شد و بنابر نقل شیخ کلینی و شیخ مفید، امام کاظم (ع) او را به فرمان الهی و با رؤیایی معنوی که در آن جدّ و پدرش امیر المومنین (ع)، بشارت تولد فرزندی بزرگ را دادند، خریداری کرد.[6]

در برخی روایات آمده است که نجمه ابتدا در خدمت حمیده، مادر امام کاظم (ع)، بود و به دلیل فضیلت، دیانت و اخلاق والایش، به امام کاظم (ع) بخشیده شد؛ حمیده به امام کاظم (ع) فرمود پسرم  من از این زن با فضیلت تر و بهتر ندیدم؛ من تردیدی ندارم که خداوند فرزندانش را پُربرکت و نام­آور خواهد گردانید. من او را به همسری تو درآوردم، پس با او نیک رفتار کن .[7]

بر خلاف امام کاظم (ع)، فرزندان امام رضا (ع) اندک بودهاند؛ بسیاری از منابع معتبر مانند شیخ مفید، طبرسی و ابن شهرآشوب تنها امام جواد (ع) را فرزند ایشان دانستهاند؛[8] برخی منابع وجود فرزندان دیگری را برای امام نام بردهاند؛[9] این اختلاف را میتوان چنین توجیه کرد: یا آن فرزندان متعلق به امام جواد (ع) بودهاند و بهسبب نسبت، به امام رضا (ع) نیز منسوب شدهاند، یا فرزندان خود امام رضا (ع) بودهاند که پیش از شهادت ایشان درگذشتهاند؛ آنچه قطعی است، امام رضا (ع) در هنگام شهادت، تنها یک فرزند داشتند که همان امام نهم شیعیان محمد بن علی (ع) است؛ همسر امام رضا (ع)، سبیکه نوبیه یا خیزران، مادر امام جواد (ع) بود؛[10] همچنین در برخی منابع آمده است که مأمون، پس از ولیعهدی امام، دخترش امحبیب را به عقد ایشان درآورد.[11]

شخصیت معنوی امام رضا (ع) در عبادت و اخلاق جلوهای ویژه داشت؛ رجاء بن ابیضحاک نقل میکند که آن حضرت شبها هنگام خواب، قرآن تلاوت میکرد و با رسیدن به آیات بهشت و دوزخ، اشک میریخت و از خداوند بهشت را طلب مینمود و از آتش جهنم پناه میجست.[12]

از ویژگیهای برجسته اخلاقی ایشان، احترام به انسانها بود؛ در سفری به خراسان، همه خدمتکاران را فارغ از رنگ و جایگاه بر سر سفره غذا دعوت کرد و در پاسخ به پیشنهاد جدا کردن سفره آنان فرمودند: «خدا یکی است، پدر و مادر همه یکیاند، و پاداش در قیامت بر اساس اعمال است[13]

از ادله امامت ایشان این است که حضرت موسی بن جعفر (ع) بهصراحت  ایشان را به عنوان وصی و حجت پس از خود معرفی کردند[14]، همانگونه که پیامبر (ص) در غدیر خم، امیرالمؤمنین (ع) را به خلافت منصوب نمود. امام رضا (ع) در سال ۱۸۳ هجری قمری، در سن ۳۵ سالگی به امامت رسید و این مسئولیت را به مدت بیست سال بر عهده داشت.[15]

امام رضا (ع) در دوران امامت خود با سه خلیفه عباسی همزمان بود: هارون، امین و مأمون. هارون، خلیفهای مقتدر و ستمگر، پس از شهادت امام کاظم (ع) گمان میکرد با حذف ایشان، حکومت خود را تثبیت کرده است؛ اما امام رضا (ع) در مدینه فعالیتهای علنی و روشنگرانهای آغاز کرد که موجب نگرانی شیعیان از جان ایشان شد؛ امام در پاسخ به این نگرانیها فرمودند: همانطور که پیامبر میگفت اگر ابوجهل مویی از سر من کم کند،شهادت بدهید که من پیامبر نیستم، من هم به شما میگویم اگر هارون مویی از سر من کم کند، شهادت بدهید که امام نیستم.[16]

علت این صراحت را میتوان در ظهور جریان واقفه دانست؛[17] امام باید جایگاه امامت خود را آشکار میساخت تا از انحراف جامعه شیعه جلوگیری کند؛ ده سال از امامت ایشان در دوران هارون سپری شد؛ این فعالیتها موجب شد برخی اطرافیان خلافت، از جمله عیسی بن جعفر و یحیی بن خالد برمکی، امام را به ادعای قیام علیه حکومت متهم کرده و نزد هارون سعایت کنند. با این حال، هارون از اقدام مستقیم علیه امام خودداری کرد.[18]

امام رضا (ع) در آغاز امامت، با اتخاذ سیاستهایی چون خرید حیوانات اهلی در بازار، تلاش کرد توجه حکومت را از خود منحرف سازد[19]؛ این رفتار موجب شد هارون تصور کند امام تهدیدی برای خلافت نیست؛ پس از هارون، امام پنج سال در دوران امین زیست، اما گزارشی از برخورد خاص میان ایشان و امین در منابع نیامده است؛ برخی این سکوت را به بیتوجهی امین به امور حکومتی نسبت دادهاند.[20]

هارون بعد از خود، ابتدا امین را ولیعهد کرد، سپس مأمون را به عنوان ولیعهد امین برگزید و این میثاق را در کعبه قرار داد و بر آن بزرگان و فقهای عباسی را به شهادت طلبید تا از نزاع و درگیری جلوگیری کند[21] و این امر نه از آن جهت بود که امین با وجود کوچکی سن از برادر سزاوارتر بود بلکه تنها به این دلیل بود که مادر و دایی های او از بزرگان عباسی بودند و میل عباسیان به امین بود لذا هارون چاره ای نداشت جز اینکه امین را بر مامون مقدم بدارد.[22]

 بعد از مرگ او با نزاعی که بین مامون و امین پیش آمد امین مامون را عزل و پسرش موسی را به ولیعهدی برگزید، اما مأمون با پشتیبانی فرماندهانی مانند طاهر و هرثمه در سال ۱۹۸ ه.ق پیروز شد و خلافت را تصاحب کرد. امام رضا (ع) پیشتر این رویداد را پیشبینی کرده و فرموده بود که مأمون، امین را خواهد کشت.[23]

 مامون پس از به قدرت رسیدن، با چالشهای سیاسی و اجتماعی زیادی مواجه شد از جمله آن می توان به قیام علویان که در راس آن محمّد بن ابراهیم بن اسماعیل رهبری می کرد اشاره نمود؛[24]  مامون برای تحکیم موقعیت خود، به جای جنگ، راهبرد جدیدی در پیش گرفت: دعوت از امام رضا (ع) به مرو و منصوب کردن ایشان به ولایتعهدی.[25]

مامون در بیانی به عباسیان در مورد نیت خود گفت اين مرد كارهاى خود را از ما پنهان كرده و مردم را به امامت خود مى خواند. ما او را بدين جهت وليعهد قرار داديم كه مردم را به خدمت ما خوانده و به سلطنت و خلافت ما اعتراف نمايد؛[26] امام رضا (ع) نیز نیات پنهان مأمون را آشکار کردند و فرمودند: «مقصودت از این کار، آن است که مردم بگویند: علی بن موسی نبود که به دنیا زهد داشت؛ بلکه این دنیا بود که [تا کنون] به او پشت کرده بود. آیا نمی بینید که چگونه به طمع خلافت، ولایت عهدی را پذیرفت».[27]

امام رضا (ع) پیش از ترک مدینه، با قلبی آکنده از اندوه به زیارت قبر مطهر پیامبر اکرم (ص) رفت و با قبر حضرت وداع کرد امّا بارها با قبر حضرت وداع مینمود ولی هر بار دوباره به سمت قبر برمیگشت و صدا به گریه و ناله بلند مینمود، راوی می گوید من پیش رفتم و بر او سلام نمودم او جواب سلامم را داد آنگاه من حال او را پرسیدم، به من فرمودند: رهایم کن من از جوار جدم (ص) خارج میشوم و در غربت از دنیا میروم و کنار قبر هارون دفن خواهم شد؛  پیش از حرکت، امام بستگان خود را جمع کرد و دستور داد گریه کنند؛ در پایان، دوازده هزار دینار میان آنان تقسیم کرد و فرمودند: «من هرگز از این سفر بازنخواهم گشت».[28]

در ادامه، امام رضا (ع) با تهدید مستقیم مأمون عباسی، ناچار به پذیرش ولایتعهدی شد؛ مأمون صراحتاً اعلام کرد که در صورت مخالفت، امام را خواهد کشت؛ امام با شرط عدم دخالت در امور حکومتی، این منصب را پذیرفت تا از این طریق، ماهیت تحمیلی آن را برای مردم آشکار سازد.[29]

پس از پذیرش، امام در هر فرصت، با گفتار و رفتار خود، اجبار و بیثمر بودن این منصب را یادآور میشد. از جمله در پایان مراسم بیعت، به یکی از یاران نزدیک خود فرمودند: «دلت را به این کار مشغول نکن و از آن شادمان مباش؛ زیرا این امری است که به سرانجام نمیرسد[30]

در پاسخ به اعتراضات، امام با صراحت اعلام کردمن به این کار مجبور شدم[31]و در پاسخ به ریّان بن صلت که پذیرش ولایتعهدی را با زهد امام ناسازگار میدانست، فرمودندخداوند از نارضایتی من آگاه است. زمانی که میان پذیرش و کشته شدن مخیّر شدم، ناچار پذیرش را بر مرگ ترجیح دادم[32]

افشاگریهای روشنگرانه امام رضا (ع) و مواضع قاطع ایشان در برابر سیاستهای مأمون عباسی، موجب شد تا نقشههای سیاسی مأمون برای مشروعیتبخشی به حکومتش ناکام بماند؛ حضور امام در دستگاه خلافت نهتنها نقشه های مأمون را بیاثر کرد، بلکه جایگاه او را نزد عباسیان نیز متزلزل ساخت. در نتیجه، مأمون که خود را در برابر نفوذ معنوی و محبوبیت روزافزون امام ناتوان میدید، تصمیم به حذف فیزیکی ایشان گرفت.

در مسیر بازگشت به بغداد، مأمون در شهر طوس امام رضا (ع) را به منزل خود دعوت کرد و طبق گزارشهای تاریخی، بیواسطه و با دستان خود، با خوراندن انگور یا انار آلوده به سم، امام را به شهادت رساند؛[33] این اقدام، نقطه پایانی بر حضور امام در عرصه سیاسی خلافت عباسی بود؛ حضوری که با حکمت، صبر و افشاگریهای هوشمندانه، چهره واقعی حکومت را برای مردم روشن ساخته بود.

در مورد تاریخ شهادت امام رضا (ع)، مشهورترین روایت، پایان ماه صفر سال ۲۰۳ هجری قمری است؛[34] با این حال، برخی منابع تاریخی، تاریخهای دیگری نظیر ۱۷ یا ۲۱ ماه رمضان، ۱۸جمادیالاول، ۲۳ یا پایان ذوالقعده همان سال را نیز ذکر کردهاند؛ همچنین در برخی منابع، سال شهادت حضرت را ۲۰۲ یا ۲۰۶ هجری قمری دانستهاند که نشاندهنده اختلاف نظر میان مورخان در این زمینه است.[35]

 

 

 

[2] همان، ص23

[3] أعيان الشيعة، الأمين، السيد محسن، ج2، ص12

[5] الإمام الرضا عليه السلام: قدوة و أسوة ، المدرسي، السيد محمد تقي، ص11

[6] تاريخ زندگانى امام رضا(ع)، رفیعی، علی، ص 26

[7] حياة الإمام الرضا، القرشي، الشيخ باقر شريف، ج1، ص20

[8] الإرشاد ، الشيخ المفيد، ج2، ص271 / مناقب آل أبي طالب - ط علامه ، ابن شهرآشوب ، ج4، ص367 / إعلام الورى بأعلام الهدى، الشيخ الطبرسي، ج2، ص86

[9] أعيان الشيعة، الأمين، السيد محسن، ج2، ص13

[10] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج1، ص492

[11] عيون أخبار الرضا(ع)، الشيخ الصدوق، ج2، ص147

[13] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج8، ص230

[14] همان، ج1، ص312

[16] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج8، ص257

[17] حياة الإمام الرضا، القرشي، الشيخ باقر شريف، ج2، ص213

[18] تاريخ زندگانى امام رضا(ع)، رفیعی، علی، ص103

[19] عيون أخبار الرضا(ع)، الشيخ الصدوق، ج2، ص205

[20] تاريخ زندگانى امام رضا(ع)، رفیعی، علی، ص121

[21] الحياة السياسية للإمام الرضا عليه السلام، العاملي، السيد جعفر مرتضى، ص163

[22] همان، ص161-162

[23] تاريخ زندگانى امام رضا(ع)، رفیعی، علی، ص119-121

[25] الحياة السياسية للإمام الرضا (ع)، العاملي، جعفر مرتضى، ص280

[26] عيون أخبار الرضا(ع)، الشيخ الصدوق، ج2، ص170

[27] همان، ص140

[28] بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج49، ص117

[29] عيون أخبار الرضا(ع)، الشيخ الصدوق، ج2، ص140

[30] كشف الغمة في معرفة الأئمة، المحدث الإربلي، ج2، ص801

[31] تفسير نور الثقلين، العروسي الحويزي، الشيخ عبد علي، ج2، ص432

[33] تاريخ زندگانى امام رضا(ع)، رفیعی، علی، ص208

[35] أعيان الشيعة، الأمين، السيد محسن، ج2، ص1

وضعیت: پاسخ‌داده‌شده توسط: تقوی
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...