رفتن به مطلب

زندگینامه پیامبر اکرم(ص) چگونه است؟


ارسال های توصیه شده

  • کارشناس عقائد

زندگینامه پیامبر اکرم(ص) چگونه است؟

 

پاسخ اجمالی:

زندگینامه پیامبر اکرم (ص) نمایانگر زندگی پر فراز و نشیبی است که با تولد ایشان در سال «عام الفیل» در شهر مکه آغاز شد. حضرت محمد (ص) از نسبی شریف برخوردار بودند و از کودکی تحت سرپرستی عبدالمطلب و سپس ابوطالب قرار گرفتند. ایشان به صداقت و امانت‌داری مشهور بودند و در جوانی با حضرت خدیجه (س) ازدواج کردند.

رسالت پیامبر (ص) با بعثت ایشان در چهل‌سالگی آغاز شد و با مقاومت در برابر آزار مشرکان مکه همراه بود. هجرت به مدینه نقطه عطفی در تاریخ اسلام بود که زمینه‌ساز تشکیل حکومت اسلامی شد. ایشان در مدینه جنگ‌های متعددی را برای دفاع از اسلام هدایت کردند و با پیمان‌های صلح و گسترش تعالیم اسلام، جامعه‌ای نوین پایه‌گذاری نمودند.

در سال ۱۱ هجری، پیامبر (ص) پس از بیماری، رحلت فرمودند و در خانه خود در مدینه به خاک سپرده شدند. زندگی ایشان سرشار از درس‌های ارزشمند است که همچنان الهام‌بخش انسان‌ها در مسیر هدایت و اخلاق است.

 

پاسخ تفصیلی:

زندگینامه پیامبر اکرم (ص) بیانگر زندگی پر از حوادث، مبارزات و تلاش‌های وی برای هدایت و اصلاح جامعه است. ایشان از نسب شریف و خانوادگی برخوردار بودند و از پدر و مادر به پیامبران بزرگی مانند حضرت ابراهیم (ع) و آدم ابوالبشر (ع) می‌رسیدند. ازدواج‌، بارداری آمنه و ولادت پیامبر (ص) از جمله مهم‌ترین لحظات این زندگینامه محسوب می‌شوند.

نسب پدری:

نبی مکرم اسلام (ص) از نسل حضرت ابراهیم و آدم ابوالبشر (ع) است. ابن بابویه به سند معتبر از جابر انصاری روایت کرده است که حضرت رسول (ص) فرمودند: من از همه كس بآدم شبيه ترم و ابراهيم از نظر قیافه و اخلاق از همه كس بيشتر بمن شبيه است.[1]

اجداد رسول خدا (ص) تا ابراهیم (ع) حدود ۳۰ نفر و تا حضرت نوح (ع) قریب ۴۰ نفر و تا حضرت آدم ابوالبشر (ع) ۴۹ نفر می‌باشند؛[2] که از «عدنان» به بالا، هم در اسامی آنها و هم در عدد آنان اختلاف زیادی است.[3]

نسب مادری:

نسب پیامبر از طرف مادر؛ بدین شرح است: آمنه بنت وهب بن عبد مناف بن زهرة بن کلاب از تیره بنی‌زهره و از قبیله قریش.[4] نسب پدری و مادری پیامبر (ص) در عبد مناف جد سوم و کلاب جد پنجم ایشان به هم می‌پیوندد. پدر آمنه یعنی وهب ‌بن عبدمناف بن زهره، رئیس و سرور بنی زهره بود و[5] مادرش بُرّه دختر عبدالعزی از خاندان بنی‌عبدالدار بود.[6] آمنه به لحاظ شرف و پاکدامنی، سالار زنان بنی زهره بود به طوری که او را برترین عقیله قریش دانسته‌اند.[7] گفته‌اند آن‌گاه که داشتن دختر برای اعراب مایه ننگ و شرم‌ساری بود، آمنه در میان قوم و خاندان خود احترام ویژه‌ای داشت.[8]

ازدواج عبدالله و آمنه:

درباره چگونگی آشنایی و ازدواج آمنه با عبدالله و نیز رخدادهای پس از ازدواج، گزارش‌های مختلفی در منابع ذکر شده است. بر پایه یکی از این گزارش‌ها، وهب پدر آمنه پس از دیدن شجاعت عبدالله در برابر یهودیان و نیز لطف ویژه الهی به او، همسرش را برای خواستگاری از عبدالله نزد عبدالمطلب می‌فرستد.[9] اما بر پایه گزارش‌های دیگر، عبدالمطلب خود همراه عده‌ای از خویشان به خانه وهب رفته، از آمنه برای عبدالله خواستگاری می‌کند و سپس خطبه عقد را جاری ساخته، چهار روز ولیمه می‌دهند.[10] از آنجا که جناب عبدالله پدر گرامی پیامبر اسلام (ص)در ۲۵ سالگی از دنیا رفتند، بنابراین وی در هنگام ازدواج با آمنه حدود ۲۴ سال داشته است.[11] بعضی از منابع تاریخی زمان ازدواج را، یک سال پس از داستان ذبح عبدالله، دانسته و نوشته‌اند: بعد از گذشت یک سال از داستان ذبح عبدالله، عبدالمطلب، وی را به خانه وهب بن عبد مناف؛ که در آن روز بزرگ قبیله خود یعنی قبیله بنی‌زهره بود آورد و دختر او آمنه را که در آن روز بزرگ‌ترین زنان قریش از نظر نسب و مقام بود به ازدواج عبدالله در آورد.[12] یعقوبی می‌گوید: ازدواج عبدالله و آمنه ۱۰ سال پس از حفر زمزم بوده است.[13]

بارداری آمنه:

از حوادث عـجیب و غـیرمتعارف هنگام بارداری آمنه به پیامبر‌ (ص) به سهولت گذشتن این ایام برای وی بود، زیرا زنان در آن روزگار بـا تـوجه بـه نبود یا کمبود‌ امکانات‌ بهداشتی و هوای نامناسب حجاز و به‌ویژه شهرِ مکه، دوران بارداری را به دشواری سـپری مـی‌کردند، اما بر اساس برخی گزارش‌ها، دوران بارداری آمنه به‌ حضرت‌ محمد‌ (ص) بسیار آسان بـوده اسـت‌، چـنان که‌ ابن‌سعد نیز به نقل از زُهْری نگاشته است که آمنه می‌گفت: چون به فرزندِ خود آبستن شـدم تـا هنگامی که وضع حمل کردم، هیچ‌گونه‌ سختی‌ و ناراحتی ندیدم. همچنین‌ او‌ در مدت یاد شده، از ناراحتی، شکم درد و نیز از بیماری‌هایی که زنان آبستن به آن مبتلا می‌شدند، شکایت نکرد و هیچ حملی سبک‌تر و با برکت‌تر از آبـستن‌ بـه‌ وی را در مـقایسه با زنان دیگر نیافت. [14]

مکان ولادت:

در این که پیامبر (ص)در شهر مکه متولد شدند همه منابع تاریخی اتفاق دارند اما در تعیین مکان دقیق تولد دو قول وجود دارد.

بر پایه گزارش‌های تایید شده و مشهور، آمنه پس از ازدواج به خانه عبدالله در شعب بنی‌هاشم منتقل شد که بعدها به شعب ابی‌طالب یا شعب علی معروف گشت و فرزند خود را همان جا در مکانی که بعدها مولد النبی نام گرفت‌ به دنیا آورد؛[15]که بعدها رسول خدا آن را به عقیل بن ابی‌طالب بخشید، و فرزندان عقیل آن را به محمد بن یوسف ثقفی فروختند و محمد بن یوسف آن را جزء خانه خویش ساخت و به نام او مشهور گردید. در زمان‌ هارون، مادرش خیزران آن جا را گرفت و از خانه محمد بن یوسف جدا کرد و در آن جا مسجدی ساخت و بعدها به صورت زیارتگاهی در آمد،[16] اما وقتی که وهابیون در حجاز تسلط یافته و مکه را گرفتند و قبور ائمه دین و بزرگان اسلام را در مکه و مدینه ویران کردند، آنجا را نیز ویران کرده و بصورت مزبله و طویله‌ای در آوردند. تنها با اصرار شیخ عباس قطان شهردار وقت مکه و درخواست وی از ملک عبد العزیز قرار شد تا در آنجا کتابخانه‌ای بنا کنند که امروزه به نام «مکتبة مکة المکرمه» شناخته می‌شود.

زمان ولادت:

شاید یکی از پراختلاف‌ترین مسائل تاریخ زندگانی پیغمبر اسلام (ص) اختلاف موجود در تاریخ ولادت آن بزرگوار باشد که اگر کسی بخواهد همه اقوال را در این باره جمع آوری کند به بیش از ۲۰ قول می‌رسد. مقریزی بیشتر این قول‌ها را در این باره جمع آوری کرده و در کتاب خود امتاع الاسماع آورده است.[17] ولی مشهور نزد محدثین شیعه آن است که آن حضرت در روز جمعه ۱۷ ربیع الاول «عام الفیل» (سالی که ابرهه به قصد تخریب خانه کعبه لشـکرکشی کرد ولی به‌ هدف‌ خود‌ نرسید و دچار عذاب الهی شد) در شهر مقدس مکه معظمه متولد گردید. اما اکثر علمای عامه ولادت پیغمبر را در را در روز دوشنبه ۱۲ ربیع الاول دانسته‌اند. همچنین مشهور آن است که ولادت‌ آن‌ حضرت، نزدیک طلوع صبح جمعه بـوده اسـت. [18]

وفات آمنه:

محمد (ص) حدود ۵ سال داشت[19] که حلیمه حضرت رسول (ص) را به مکه آورد و به مادرش آمنه سپرد، آمنه برای دیدار بستگان و زیارت قبر شوهرش عبدالله شهر مکه را ترک گفت و به اتفاق محمد (ص) به سوی مدینه روان گشت.[20] در این سفر «ام ایمن» همراه آمنه و محمد (ص) بود.«ام ایمن» کنیز عبدالله پدر حضرت رسول (ص) بود و پس از وفات عبدالله به رسول خدا (ص) ارث رسید.[21] رسول خدا (ص) محبت‌ها و خدمت‌های ام ایمن را پیوسته یادآوری می‌کرد، تا جائی که می‌فرمود: «ام ایمن، امی بعد امی؛ ‌ام ایمن پس از مادرم، مادر من بود.»[22]

پیامبر (ص) و عبدالمطلب:

بعد از مرگ مادر، رسول خدا (ص) در کنار جدش عبد المطلب و تحت سرپرستی و کفالت او قرار گرفت. عبدالمطلب علاقه فراوانی به محمد (ص) داشت، این مساله از دوران کوتاهی که سرپرستی محمد (ص) را عهده دار بود به خوبی هویدا است. عبدالمطلب به فرزندان خود می‌گفت: «قسم به خدا این کودک مقامی بزرگ دارد. من زمانی را می‌بینم که او سید و سالار همه شما باشد سپس او را در آغوش گرفته در کنار خود می‌نشاند و می‌بوسید.»[23] عبدالمطلب غذا نمی‌خورد مگر این که ابتدا امر می‌کرد که محمد (ص) را حاضر کنند و با آمدن او شروع به غذا خوردن می‌کرد. در لحظات مرگ که سخت‌ترین لحظه‌های زندگانی انسان است، تنها نگرانی عبدالمطلب به خاطر محمد (ص) بود و سرپرستی و محافظت از وی را به ابوطالب وصیت نمود. سپس گفت: الله، الله فی حبیبه. و پرسید: ‌ای ابوطالب آیا وصیت مرا می‌پذیری؟ ابوطالب پاسخ داد: آری قسم به خدا. [24]

بر طبق گفته مشهور از اهل حدیث و تاریخ، رسول خدا (ص) ۸ ساله بود که عبد المطلب در حالی که بینائی خود را از دست داده بود[25] از دنیا رفت و در باره اینکه خود عبدالمطلب در هنگام مرگ چند سال داشته اختلاف زیادی در تاریخ دیده می‌شود که برخی عمر او را در هنگام وفات ۸۲ سال و برخی ۱۴۰ سال ذکر کرده‌اند.[26]

سرپرستی و کفالت عمو:

ابوطالب با عبدالله پدر رسول خدا (ص)از طرف پدر و مادر، برادر بود و از عموهای دیگر آن حضرت نسبت به وی مهربان‌تر و علاقه‌مندتر بود. شاید به همین سبب بود که عبدالمطلب سفارش آن حضرت را به ابوطالب کرده و بالاخره هم کفالت آن حضرت را پس از مرگ خود به ابوطالب سپرد. بنابراین ابوطالب پس از مرگ پدرش عبدالمطلب سرپرستی محمد (ص) را که ۸ سال بیشتر نداشت، به توصیه پدرش عهده‌دار شد.[27] برخی گفته‌اند: عبدالمطلب سرپرستی محمد (ص) را به فرزند بزرگش زبیر وانهاد و پس از درگذشت او ابوطالب عهده دار این مهم شد. [28] ولی زبیر در حلف الفضول حضور داشته و محمد (ص) در این زمان حدود ۲۰ سال داشت. بر پایه این گزارش، درگذشت زبیر در نوجوانی رسول خدا (ص) درست به نظر نمی‌آید. ابن شهرآشوب در مناقب از ممانعت عبدالمطلب برای سرپرستی محمد (ص) توسط ابولهب و عباس و موافقت با ابوطالب خبر می‌دهد.[29] از این رو، همان‌گونه که گزارش‌ها هم تایید می‌کنند، از ابتدا عبدالمطلب سرپرستی محمد (ص) را بر دوش ابوطالب نهاد.[30]

ازدواج با خدیجه:

امانتداری و صداقت پیامبر در سفر تجاری به شام و گزارش مَیسره غلام خدیجه از این سفر و شهرت محمد (ص) به امین، در مکه توجه خدیجه (س) را جلب و وی را داوطلب ازدواج‌ با پیامبر کرد.[31]

فرزندان خدیجه:

در شماره و ترتیب فرزندان خدیجه از پیامبر، اختلاف هست. اما تقریباً همگی منابع متفق القولند که ایشان چهار فرزند دختر داشته‌اند. برخی گفته‌اند حاصل ازدواج پیامبر (ص) و خدیجه (س) ۳ و یا ۴ پسر بوده است.[32]

شهادت پیامبر اکرم (ص):

در اوایل سال ۱۱ هجری قمری، پیامبر (ص) بیمار شد. چون بیماری وی سخت شد، به منبر رفت و مسلمانان را به مهربانی با یکدیگر سفارش نمود و فرمود: اگر کسی را حقی بر گردن من است بستاند، یا حلال کند و اگر کسی را آزرده‌ام اینک برای تلافی آماده‌ام.[33]

سید جعفر مرتضی عاملی و برخی محققین دیگر بر اساس روایات و گزارش‌های تاریخی از منابع شیعه و سنی معتقدند پیامبر (ص) توسط یهود یا دشمنان داخلی یا برخی همسران خود[34] مسموم شده و به شهادت رسیده است. عاملی، ضمن نقد گزارش‌های مربوط به مسموم شدن حضرت محمد (ص)، نتیجه می‌گیرد اگر ماجرای مسموم شدن ایشان توسط یهود صحت داشته باشد، آنچه منجر به شهادت پیامبر بوده سمی است که توسط دشمنان داخلی به ایشان داده شده است. [35]

شیخ مفید[36] و شیخ طوسی[37] نیز به شهادت و مسموم شدن ایشان اشاره کرده‌اند.

تاریخ وفات:

وفات یا شهادت پیامبر(ص) دوشنبه و در سن ۶۳ سالگی در سال ۱۱ هجری قمری،مورد اتفاق شیعه[38] و اهل سنت[39] است؛ اما در روز رحلت دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد.

محل دفن:

براساس اخبار وارده، پیامبر اکرم (ص) فرموده بودند: هر پیامبری که از دنیا می رود در همان مکانی که قبض روح شده مدفون می شود بنابراین، آن حضرت در یکی از اطاق های منزلش، در شهر مدینه که در همان مکان از دنیا رفتند، به خاک سپرده شدند.[40]

زندگینامه پیامبر اکرم (ص) پر از درس­ها و عبرت‌هایی است که می‌تواند برای تمامی انسان‌ها، الگوی شایسته‌ای باشد و نشان‌دهنده عظمت و بزرگی این شخصیت الهی است. [41]

 

 

 

[1] علل الشرایع، الشیخ الصدوق، ج1، ص128.

[2] مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج1، ص135

[3] همان، ص134 

[4] الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب الواقدی، ج1، ص49

[5] البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج2، ص307 

[6] انساب الاشراف، البلاذری، ج1، ص91

[7] تاریخ الطبری، الطبری ابن جریر، ج2، ص5

[8] البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج2، ص322

[9] بحار الانوار، العلامه المجلسی، ج15، ص97

[10] اسد الغابه، ابن الاثیر، عز الدین، ج1، ص13

[11] تاریخ الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، ج2، ص10

[12] السیره النبویه، ابن هشام الحمیری، ج1، ص156

[13] تاریخ الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، ج2، ص9

 [14]الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب الواقدی، ج1، ص78

[15] الکافی، الشیخ الکلینی، ج1، ص439

[16] بحار الانوار، العلامه المجلسی، ج15، ص250

[18] بحار الانوار، العلامه المجلسی، ج15، ص249

[19] تاریخ الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، ج2، ص10

[20] السیره النبویه، ابن هشام الحمیری، ج1، ص168 / بحار الانوار، العلامه المجلسی، ج15، ص401

[21] اسد الغابه، ابن الاثیر عز الدین، ج1، ص14

[22] قاموس الرجال، التستری، الشیخ محمد تقی، ج12، ص193

[23] السیره الحلبیه، ابوالفرج الحلبی الشافعی، ج1، ص158

[24] البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج2، ص343

[25] اسد الغابه، ابن الاثیر عز الدین، ج1، ص15

[26] الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب الواقدی، ج1، ص95

[27] تاریخ الطبری، الطبری این جریر، ج2، ص32

[28] انساب الاشراف، البلاذری، ج1، ص92

[29] مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج1، ص34

[30] تاریخ الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، ج2، ص14

[31] السیره النبویه، ابن هشام الحمیری، ج1، ص188

[32] همان، ص 190

[33] الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب الواقدی، ج2، ص 196.  

[34] الصحيح من سيرة النبي الأعظم صلّى الله عليه وآله، العاملي، السيد جعفر مرتضى، ج33، ص176.

[35] همان، ص۱۴۱–۱۹۳.

[36] المقنعه، الشیخ المفید، ص456.

[37] تهذیب الاحکام، شیخ الطائفه، ج6، ص2.

[39] الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب الواقدی، ج2، ص208.

[40] همان، ص 223.  

وضعیت: با سپاس توسط: ناظم-ارشد
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...