رفتن به مطلب

آیا اسناد هجوم به خانه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در کتب اهل تسنن وجود دارد؟


ارسال های توصیه شده

  • کارشناس عقائد

آیا اسناد هجوم به خانه حضرت فاطمه (س) در کتب اهل تسنن وجود دارد؟

 

پاسخ اجمالی:

مسئله هجوم به خانه حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت دارای شواهد تاریخی متعددی است که در دو دسته روایات قابل بررسی‌اند؛ دسته‌ای از این روایات به تهدید عمر برای آتش زدن خانه اشاره دارند، اما عملی شدن این تهدید را گزارش نمی‌کنند؛ در مقابل، گروهی دیگر از روایات تصریح دارند که وی به زور وارد خانه شده و موجب سقط فرزند حضرت زهرا (س) گردیده است؛ برخی از مورخان اهل سنت، مانند طبری، بلاذری، ابن ابی شیبه و سیوطی، این حادثه را گزارش کرده‌اند، و حتی برخی همچون ابن قتیبه دینوری و نظام به ضرب و شتم حضرت فاطمه (س) تصریح نموده‌اند؛ با توجه به این نقل‌ها، وقوع این واقعه در تاریخ اسلام انکارناپذیر است.

پاسخ تفصیلی:

هنگام بررسی پاسخ به این سوال در روایات اهل سنت با دو دسته روایت مواجه می شویم؛ دسته اول که اکثر روایات اهل سنت را شامل می شوند، روایاتی است که فقط هجوم به خانه فاطمه (س) و تهدید فاطمه (س) به آتش زدن را بیان کرده و مطلبی از عمل به این تهدید بیان نکرده و حتی برخی بیان کرده اند که علی (ع) بعد از این تهدید خود به نزد ابوبکر رفت و بیعت کرد.

دسته دوم روایاتی که بیان کرده اند عمر نه تنها تهدید بلکه به زور وارد خانه فاطمه (س) شد و سبب قتل محسن(ع) فرزند فاطمه زهرا (س) نیز شده است.

دسته اول روایات اهل سنت:

موسی بن عقبه اشاره می کند به درگیری و نزاع بین همفکران اهل بیت (ع) و طرفداران دستگاه خلافت که برای بیعت بر خانه حضرت زهرا(س) یورش برده بودند؛ متن روایت موسی بن عقبه چنین می باشد:

«فدخلا بيت فاطمة ابنة رسول الله صلى الله عليه وسلم ومعهما السلاح، فجاءهما عمر بن الخطاب فى عصابة من المهاجرين والأنصار فيهم أسيد بن حضير وسلمة بن سلامة بن وقش الأشهليان وثابت بن قيس بن شماس الخزرجى فكلموهما حتى أخذ أحد القوم سيف الزبير فضرب به الحجر حتى كسره[1]

ابن ابی شیبه نیز در روایت خود به تهدید عمر نسبت به آتش کشیدن خانه فاطمه (س) اشاره می کند:

«فلما بلغ ذلك عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة فقال: «يا بنت رسول الله (صلى الله عليه و سلم) والله ما من أحد أحب إلينا من أبيك, وما من أحد أحب إلينا بعد أبيك منك, وايم الله ما ذاك بمانعي إن اجتمع هؤلاء النفر عندك; أن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت.»[2]

بلاذری همچنین به ماجرای هجوم به خانه وحی اشاره کرده است ؛ او روایت را اینگونه نقل می کند:

«فتلقته فاطمة على الباب، فقالت فاطمة: يا ابن الْخَطَّابِ، أَتُرَاكَ مُحَرِّقًا عَلَيَّ بَابِي؟ قَالَ: نَعَمْ، وَذَلِكَ أَقْوَى فِيمَا جَاءَ بِهِ أَبُوك»[3]

طبری نیز تهدید عمر نسبت به حضرت زهرا (س) را چنین متذکر شده است:

«أَتَى عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ مَنْزِلَ عَلِيٍّ وَفِيهِ طَلْحَةُ وَالزُّبَيْرُ وَرِجَالٌ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ، فَقَالَ: وَاللَّهِ لأَحْرِقَنَّ عَلَيْكُمْ أَوْ لَتَخْرُجُنَّ إِلَى الْبَيْعَةِ»[4] افراد دیگری مانند؛ ابن عبد ربه،[5] جلال الدین سیوطی[6] و متقی هندی[7] نیز این مطلب را نقل کرده اند.

دسته دوم روایات اهل سنت:

اِبْن‌ِ قُتَیْبه‌، ابومحمد عبدالله‌ بن‌ مسلم‌ دینوری‌ (۲۱۳-۲۷۶ق‌)

ابن قتیبه دینورى آورده است: ابوبکر عمر را به سوى کسانى که بیعت نکردند و در خانه على تحصّن کردند، فرستاد؛ عمر به خانه على آمد و صدا زد ولى کسى بیرون نیامد؛ عمر هیزم خواست و گفت: قسم به آنکه جان عمر در دست اوست، یا باید بیرون بیایید و بیعت کنید و یا خانه را بر سر آنانکه در آن هستند آتش مى زنم؛ به او گفتند: فاطمه (س) در آن است؛ عمر گفت: و لو فاطمه (س) در آن باشد. ...وقتى فاطمه (س) صداى آنها را شنید، با صداى بلند فریاد کرد: «یا ابتاه» یا «رسول الله» پس از تو از پسر خطاب و پسر ابى قحافه چه ها که نکشیدیم؛ وقتى که گروه مهاجم گریه فاطمه (س) را شنیدند. در حالى که گریه مى کردند برگشتند و دلشان به حال فاطمه (س) سوخت ولى عمر و عده اى ماندند. على را بیرون آوردند و گفتند بیعت کن؛ على گفت: اگر بیعت نکنم چه مى کنید؟ گفتند: به خدا سوگند گردنت را مى زنیم.[8]

إِبْرَاهِيم بن سيار بن هَانِئ الْبَصْرِيّ مَعْرُوف به نظام (185-230ق)

نظام اشاره می کند به هتک حرمت صدیقه طاهره (س) به دست عمر و مضروب شدن ایشان در واقعه هجوم به بیت ایشان و شهادت طفلی که در رحم داشتند:

«إن عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتى ألقت الجنين من بطنها»[9]

ابوالحسن علی بن حسین مسعودی (280-345ق)

مسعودی (که برخی وی را سنی مذهب می دانند) در قسمتی از کتاب خود آورده است:«فَوَجهُوا اِلی مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوابابَهُ وَ ضَغَطُوا سَیدَةَ النساءِ بِالْبابِ حَتی اَسْقَطَتْ مُحْسِنا»

پس (عمر و همراهان) به خانه علی علیه السلام رو کرده وهجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛چنان که محسن را سقط نمود.[10]

شواهدی دیگر:

1.    پشیمانی ابابکر از هجوم به خانه حضرت زهرا (س):

شاید بهترین مدرک برای اثبات حمله به خانه فاطمه (س) کلام خود ابوبکر باشد زمانی که وی در اواخر عمر خود، از چند کاری که انجام داده بود پشیمان شده بود که یکی از آن ها، ماجرای هجوم به خانه حضرت زهرا (س) بوده است؛ عبدالرحمان بن عوف که مورد وثوق اهل سنت است این روایت را نقل کرده و بسیاری از بزرگان اهل سنت آن را در کتاب های خود آورده اند.[11]

عبدالرحمان بن عوف می گوید:«دخلت علی ابی بکر اعوده فی مرضه الذی ممات فیه فسلمت و سألته به کیف به»؛ در هنگام بیماری ابوبکر همان بیماری که از آن درگذشت به عیادت او رفتم بر او سلام کردم و احوال او را پرسیدم.

پس از نقل جملاتی خطاب به او گفتم:«فو اللَّه ان علمناک الا صالحاً مصلحاً»؛ به خدا سوگند ما تو را مردی صالح و مصلح شناختیم.... ابوبکر پاسخ داد: من به واسطه سه کار که انجام داده ام، اندوهناکم و ای کاش این سه کار را انجام نمی دادم.

«فاما الثلاث التی فعلتها و ددت انی لم اکن فعلتها فوددت انی لم اکن کشفت عن بیت فاطمه (س) و ترکته و لو اغلق علی حرب»؛ اما آن سه کاری که انجام دادم و ای کاش انجام نمی دادم: ای کاش حریم خانه فاطمه (س) را نمی شکستم و به آن حمله نمی بردم و او را به حال خودش رها می کردم و لو این که به سبب این کار جنگی صورت می گرفت.

در این روایت خلیفه اول تصریح می کند که ای کاش به خانه فاطمه (س) حمله نمی بردم و حریم آن خانه را نمی شکستم و این مطلب به خوبی مؤید حمله به خانه آن حضرت به خاطر رسیدن به خلافت است.

2.    روایت امام جوینی از رسول خدا (ص)

مدرک دیگری که اثبات حمله به خانه فاطمه (س) و بیان مظلومیت فاطمه زهرا  (س) را می کند روایتی است که عالم شهیر اهل سنت امام جوینی از وجود نازنین پیامبر اکرم (ص) نقل می کند: روزی پیامبر (ص) نشسته بود، حسن بن علی بر او وارد شد، دیدگان پیامبر که بر حسن افتاد، اشک آلود شد، سپس حسین بن علی بر آن حضرت وارد شد، مجدداً پیامبر گریست؛ در پی آن دو، فاطمه و علی (ع) بر پیامبر وارد شدند، اشک پیامبر با دیدن آن دو نیز جاری شد، وقتی از پیامبر علت گریه بر فاطمه (س) را پرسیدند، فرمود:

«وَ اَنِّی لَمَّا رَاَیْتُهَا ذَکَرْتُ مَا یُصْنَعُ بِهَا بَعْدِی کَاَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ فی بَیْتَهَا وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ اِرْثَهَا وَ کُسِرَ جَنْبُهَا (وَ کُسِرَتْ جَنْبَتُهَا) وَ اَسْقَطَتْ جَنِینَهَا وَ هِیَ تُنَادِی یَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِیثُ فَلَا تُغَاثُ... فَتَکُونُ اَوَّلَ مَنْ یَلْحَقُنِی مِنْ اهل‌بیتی فَتَقْدَمُ عَلَیَّ مَحْزُونَةً مَکْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة. فَاَقُولُ عِنْدَ ذَلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ اَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِی نَارِکَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّی اَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ عِنْدَ ذَلِکَ آمِین»[12]

زمانی که فاطمه (س) را دیدم، به یاد صحنه‌ای افتادم که پس از من برای او رخ خواهد داد، گویا می‌بینم ذلت وارد خانهء او شده، حرمتش پایمال گشته، حقش غصب شده، از ارث خود ممنوع گشته، پهلوی او شکسته شده و فرزندی را که در رحم دارد، سقط شده؛ در حالی که پیوسته فریاد می‌زند: وا محمداه!؛ ولی کسی به او پاسخ نمی‌دهد، کمک می‌خواهد؛ اما کسی به فریادش نمی‌رسد.

او اول کسی است که از خاندانم به من ملحق می‌شود؛ و در حالی بر من وارد می‌شود که محزون، گرفتار و غمگین و شهید شده است؛ من در اینجا می‌گویم: خدایا لعنت کن هر که به او ظلم کرده، کیفر ده هر که حقش را غصب کرده، خوار کن هر که خوارش کرده و در دوزخ مخلد کن هر که به پهلویش زده تا فرزندش را سقط کرده و ملائکه آمین گویند.

نتیجه‌گیری:

وجود روایات متعدد در منابع معتبر اهل سنت، به صراحت از هجوم به خانه حضرت فاطمه (س) و رفتارهای ناشایست با ایشان خبر می‌دهند؛ این روایات، که توسط بسیاری از مورخان و محدثان اهل سنت از جمله طبری، موسی بن عقبه، بلاذری، ابن ابی شیبه و سیوطی نقل شده‌اند، نشان می‌دهند که این واقعه تاریخی، حقیقتی است که انکار آن ممکن نیست؛ حتی برخی از مورخان اهل سنت مانند ابن قتیبه دینوری و نظام به صراحت به ضرب و شتم حضرت فاطمه (س) و سقط جنین ایشان اشاره کرده‌اند.

 

[1] المصنف ابن أبي شيبة، ابن أبي شيبة، أبو بكر، ج7،  ص 432

[3] أنساب الأشراف، البلاذري، ج1، ص586  

[5] العقد الفريد، ابن عبد ربه الأندلسی، ج5، ص13  - الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج 3 ، ص 975  

[6] جامع الأحاديث، جلال الدین السیوطی، ج26، ص395    

[7] كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، المتقی الهندی، ج5، ص651    

[8] الإمامة والسياسة، الدِّينَوري، ابن قتيبة، ج1،  ص 30    

[9] الملل والنحل، الشهرستانی، ج1، ص57  -  الوافي بالوفيات، الصفدی، ج6، ص15   

[10] اثبات الوصیة، مسعودی، ص146 

[11] کنز العمال، المتقی الهندی، ج5، ص631  - تاريخ الطبري، الطبري، ابن جرير، ج2،  ص 619 -  سقیفه و فدک، ابی بکر احمد بن عبدالعزیز جوهری بغدادی، ص 70    

[12] فرائد السمطین، الحمویي الجویني، ابراهیم، ج2،  ص 35      

وضعیت: با سپاس توسط: ناظم-ارشد
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...