رفتن به مطلب

چگونه می توان با وجود مقام عصمت برای امامان اختیار را نیز ثابت نمود؟


تقوی

ارسال های توصیه شده

  • کارشناس عقائد

چگونه می توان با وجود مقام عصمت برای امامان اختیار را نیز ثابت نمود؟

 

پاسخ اجمالی:

عصمت لطف الهی است که موجب مصونیت پیامبران و امامان از گناه می‌شود، اما این مقام با اختیار آنان منافاتی ندارد؛ امامان با داشتن شناخت و یقین کامل نسبت به حقیقت گناه، با اختیار خود از آن دوری می‌کنند، همان‌گونه که انسان با اختیار از خوردن نجاسات اجتناب می‌کند؛ بنابراین، عصمت به معنای سلب اراده نیست، بلکه نتیجه معرفت و قرب الهی است که موجب می‌شود معصومین هیچ‌گاه به سوی گناه تمایل پیدا نکنند.

پاسخ تفصیلی:

قبل از ورود به بحث، لازم است اشاره کنیم که واژه عصمت در لغت از ریشه «عَصَم» گرفته شده و به معنای امساک و بازداشتن از چیزی است؛[1] بر این اساس، مقام عصمت لطفی الهی است که انسان را از ارتکاب معاصی خداوند بازمی‌دارد؛ از سوی دیگر، واژگان «اختیار» و «تخییر» در لغت به معنای گزینش و انتخاب می‌آیند، و هنگامی که گفته می‌شود انسان مخیّر است، یعنی قدرت تصمیم‌گیری و انتخاب دارد.

حال باید گفت که این دو قوه، یعنی عصمت و اختیار، هیچ تضادی با یکدیگر ندارند؛ زیرا این مقام الهی که از سوی خداوند عطا شده است، برخاسته از معرفت به خداوند، یقین قلبی و آگاهی کامل از نتایج گناه می‌باشد؛ برای مثال، انسان با وجود اختیاری که دارد، هرگز اندیشه خوردن نجاسات و کثافات در ذهنش خطور نمی‌کند. به همین ترتیب، امام نیز به واسطه یقینی که نسبت به حقیقت گناه دارد، هیچگاه به ارتکاب محرمات حتی فکر نمی‌کند، هرچند که اختیار دارد و قادر به انجام این اعمال است.

از منظر دیگر، امام در دریای معرفت الهی غرق شده است؛ به این معنا که در عشق به خداوند مخلص گردیده است؛ لذا با وجود اختیار، هرگز عملی که موجب ناراحتی محبوبش شود را انجام نمی‌دهد؛ پیامبر و امام نیز مانند سایر انسان‌ها مکلف هستند، و اگر مختار نبودند، تکلیف معنای خود را از دست می‌داد؛ چرا که مکلف کسی است که بتواند عملی را انجام دهد یا از آن اجتناب نماید به همین دلیل مورد امر و نهی شرعی قرار می گیرد.[2] بنابراین، عقل هیچ‌گونه تناقضی میان مقام عصمت و اختیار نمی‌بیند.

خداوند در قرآن کریم در مورد عصمت می‌فرماید: «خدا چنین می‌خواهد که هر رجس و آلایشی را از شما خانواده (نبوت) ببرد و شما را از هر عیبی پاک و منزه گرداند»؛[3] بر این اساس، حضرت محمد (ص) و اهل بیت (ع) دارای مقام عصمت هستند، و این مقام با اختیار آنها منافاتی ندارد؛ چرا که خداوند در قرآن می‌فرماید: «بگو من نیز بشری مثل شما هستم»؛[4] با وجود این اختیار، خداوند لطفی کرده و مقام عصمت را به آنان عطا فرموده است.

در روایتی امام کاظم (ع) می فرمایند: «از خاندان ما جز معصوم شخص دیگری نمی‌تواند امام باشد»؛[5] امام صادق (ع) نیز عصمت را چنین تبیین می‌کنند: «خداوند امام را از تمامی گناهان محفوظ داشته است»؛[6] با توجه به این روایت و در توضیح ماهیت عصمت و اینکه آیا با اختیار انسان تضاد دارد یا خیر، باید گفت که در روایتی محمد بن ابی‌عمیر نقل می‌کند که در مدتی که با هشام بن حکم مصاحبت داشته، بهترین بهره را از او در مورد عصمت امام برده است؛ یک روز از او پرسید که آیا امام معصوم است؟ هشام پاسخ داد: «بله»؛ سپس سؤال کرد که حقیقت عصمت چیست و نشانه آن کدام است؟ هشام گفت: «منشأ تمام گناهان چهار چیز است: حرص، حسد، خشم و خواهش نفس، که هیچ یک از اینها در امام وجود ندارد... امام هرگز پیرو شهوت و خواهش نفس نیست و دنیا را بر آخرت ترجیح نمی‌دهد، زیرا خداوند آخرت را به اندازه‌ای برای امام محبوب گردانده که دنیا برای ما محبوب است».[7]

از این روایت چنین برداشت می‌شود که عصمت از طریق معرفت به دست می‌آید؛ امام به واسطه معرفتی که دارد، با اختیار از گناه دوری می‌کند؛ در تبیین این معرفت نیز آمده است: «چیزی را ندیدم مگر آن‌که خدا را پیش از آن و پس از آن و با آن دیدم»؛[8] این روایت نشان‌دهنده همان معرفتی است که موجب می‌شود امام حتی به گناه فکر نکند؛ بنابراین، عصمت لطف الهی در قالب معرفت و شناخت است که به واسطه آن نمی‌توان تصور کرد معصوم به سوی گناه برود، همان‌گونه که نمی‌توان تصور کرد انسانی به خوردن نجاست روی بیاورد؛ هرچند که این امر با اختیار تناقضی ندارد.

علمای برجسته نیز در این زمینه دیدگاه‌های خود را بیان کرده‌اند:

مرحوم شیخ مفید اظهار داشته است: «عصمت به معنای عدم قدرت بر انجام معصیت یا اجبار بر اعمال نیک نیست، بلکه لطف خداوند است».[9]-[10]

علامه حلی در این مورد می گوید «معصومان با وجود مصونیت از گناه، قادر به انجام آن هستند؛ اگر چنین نبود، نه شایسته تجلیل بودند و نه سزاوار پاداش؛ چرا که اساساً پاداش و عقاب برای آنان معنا نمی‌یافت و در نتیجه، از حوزه تکالیف خارج می‌شدند؛ این مطلب به اجماع مسلمین و نصوص اسلامی باطل است».[11]

علامه طباطبایی بیان می‌کند: «نیروی نفسانی عصمت هیچ‌گاه طبیعت مختار انسان را تغییر نمی‌دهد و او را به اجبار نمی‌رساند؛ زیرا علم قوی که مقدمات اختیار است، تنها به تقویت اراده منجر می‌شود»[12]

در نهایت، با توجه به آیات قرآن، روایات اهل بیت (ع) و نظرات علما، هیچ‌گونه تضاد و تناقضی میان عصمت و اختیار وجود ندارد.

 

[1] المفردات في غريب القرآن، الراغب الاصفهانی، ص569   - لسان العرب، ابن منظور، ج12، ص403 - الصحاح‌ تاج اللغة و صحاح العربية، الجوهري، أبو نصر، ج5 ، ص1986- تاج العروس، الزبيدي، مرتضى ، ج33 ، ص98  

[2] بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي،ج17 ،ص94  - معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهية، عبدالمنعم، محمود عبدالرحمن، ج1، ص488

[3] احزاب/ 33 :«وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»  

[4] فصلت/ 6 :«قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ ۗ وَوَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ» 

[5] معاني الأخبار؛ الشيخ الصدوق، ج: 1، ص:132  

[6] همان.

[7] الخصال؛ الشيخ الصدوق، ج: 1، ص: 215.          

[8] رسائل ومقالات؛ السبحاني، الشيخ جعفر، ج: 8، ص: 423  

[9] تصحيح اعتقادات الإمامية؛ الشيخ المفيد، ج: 1، ص: 128  

[10] النكت الإعتقادية؛ الشيخ المفيد، ج: 1، ص: 37  

[11] كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد؛ العلامة الحلي، ج: 1، ص: 365  

[12] الميزان في تفسير القرآن؛ العلامة الطباطبائي، ج: 11، ص: 163  

وضعیت: پاسخ‌داده‌شده توسط: تقوی
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...