کارشناس عقائد تقوی 1 ارسال شده در 17 اسفند 1402 کارشناس عقائد اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اسفند 1402 چگونه می توان با وجود مقام عصمت برای امامان اختیار را نیز ثابت نمود؟ قبل از ورود به بحث، لازم است اشاره کنیم که واژه عصمت در لغت از ریشه «عَصَم» گرفته شده و به معنای امساک و بازداشتن از چیزی است؛[1] بر این اساس، مقام عصمت لطفی الهی است که انسان را از ارتکاب معاصی خداوند بازمیدارد؛ از سوی دیگر، واژگان «اختیار» و «تخییر» در لغت به معنای گزینش و انتخاب میآیند، و هنگامی که گفته میشود انسان مخیّر است، یعنی قدرت تصمیمگیری و انتخاب دارد. حال باید گفت که این دو قوه، یعنی عصمت و اختیار، هیچ تضادی با یکدیگر ندارند؛ زیرا این مقام الهی که از سوی خداوند عطا شده است، برخاسته از معرفت به خداوند، یقین قلبی و آگاهی کامل از نتایج گناه میباشد. برای مثال، انسان با وجود اختیاری که دارد، هرگز اندیشه خوردن نجاسات و کثافات در ذهنش خطور نمیکند. به همین ترتیب، امام نیز به واسطه یقینی که نسبت به حقیقت گناه دارد، هیچگاه به ارتکاب محرمات حتی فکر نمیکند، هرچند که اختیار دارد و قادر به انجام این اعمال است. از منظر دیگر، امام در دریای معرفت الهی غرق شده است؛ به این معنا که در عشق به خداوند مخلص گردیده است؛ لذا با وجود اختیار، هرگز عملی که موجب ناراحتی محبوبش شود را انجام نمیدهد؛ پیامبر و امام نیز مانند سایر انسانها مکلف هستند، و اگر مختار نبودند، تکلیف معنای خود را از دست میداد؛[2] چرا که مکلف کسی است که بتواند عملی را انجام دهد یا از آن اجتناب نماید به همین دلیل مورد امر و نهی شرعی قرار می گیرد.[3] بنابراین، عقل هیچگونه تناقضی میان مقام عصمت و اختیار نمیبیند. خداوند در قرآن کریم در مورد عصمت میفرماید: «خدا چنین میخواهد که هر رجس و آلایشی را از شما خانواده (نبوت) ببرد و شما را از هر عیبی پاک و منزه گرداند»؛[4] بر این اساس، حضرت محمد (صلیالله علیه و آله) و اهل بیت (علیهمالسلام) دارای مقام عصمت هستند، و این مقام با اختیار آنها منافاتی ندارد؛ چرا که خداوند در قرآن میفرماید: «بگو من نیز بشری مثل شما هستم»؛[5] با وجود این اختیار، خداوند لطفی کرده و مقام عصمت را به آنان عطا فرموده است. در روایتی از امام کاظم (علیهالسلام) آمده است: «از خاندان ما جز معصوم شخص دیگری نمیتواند امام باشد»؛[6] امام صادق (علیهالسلام) نیز عصمت را چنین تبیین میکنند: «خداوند امام را از تمامی گناهان محفوظ داشته است»؛[7] با توجه به این روایت و در توضیح ماهیت عصمت و اینکه آیا با اختیار انسان تضاد دارد یا خیر، باید گفت که در روایتی محمد بن ابیعمیر گوید در این مدتی که هم صحبت هشام بن حکم بوده ام بهترين استفادهاى كه از او بردم راجع به عصمت امام بود، يك روز از او پرسيدم امام معصوم است؟ گفت آرى، گفتم حقيقت عصمت كدام است؟ نشانه آن چيست؟ گفت منشأ همه گناهان چهار چیز است و پنجمى ندارند: حرص، حسد، خشم، خواهش نفس و هيچ كدام اينها در امام نيست..... نشايد پيرو شهوت و خواهش نفس باشد و دنيا را بر آخرت ترجيح دهد زيرا خداى عز و جل آخرت را در نظر او به اندازه ای كه دنيا در نظر ما محبوب است محبوب كرده و با همان اطمينان و عقيدهاى كه ما به دنيا نگاه ميكنيم امام به آخرت نگاه ميكند، آيا ممكن است كسى روى زيبا را بگذارد و به روى زشت بپردازد يا خوراك شيرين و لذيذ را بخاطر خوراك تلخى از دست بدهد. يا جامه نرمى را به جامه زبر و درشتى اختيار كند يا نعمت هميشه و پايدارى را به دنياى گذرا و نابودشونده بفروشد؟[8] از این روایت چنین برداشت میشود که عصمت از طریق معرفت به دست میآید؛ امام به واسطه معرفتی که دارد، با اختیار از گناه دوری میکند؛ در تبیین این معرفت نیز آمده است: «چیزی را ندیدم مگر آنکه خدا را پیش از آن و پس از آن و با آن دیدم»؛[9] این روایت نشاندهنده همان معرفتی است که موجب میشود امام حتی به گناه فکر نکند؛ بنابراین، عصمت لطف الهی در قالب معرفت و شناخت است که به واسطه آن نمیتوان تصور کرد معصوم به سوی گناه برود، همانگونه که نمیتوان تصور کرد انسانی به خوردن نجاست روی بیاورد؛ هرچند که این امر با اختیار تناقضی ندارد. علمای برجسته نیز در این زمینه دیدگاههای خود را بیان کردهاند: مرحوم شیخ مفید اظهار داشته است: «عصمت به معنای عدم قدرت بر انجام معصیت یا اجبار بر اعمال نیک نیست، بلکه لطف خداوند است».[10] علامه حلی میفرمایند: «معصومان با وجود مصونیت از گناه، قادر به انجام آن هستند؛ اگر چنین نبود، نه شایسته تجلیل بودند و نه سزاوار پاداش؛ چرا که اساساً پاداش و عقاب برای آنان معنا نمییافت و در نتیجه، از حوزه تکالیف خارج میشدند؛ این مطلب به اجماع مسلمین و نصوص اسلامی باطل است».[11] علامه طباطبایی بیان میکنند: «نیروی نفسانی عصمت هیچگاه طبیعت مختار انسان را تغییر نمیدهد و او را به اجبار نمیرساند؛ زیرا علم قوی که مقدمات اختیار است، تنها به تقویت اراده منجر میشود»[12] در نهایت، با توجه به آیات قرآن، روایات اهل بیت (علیهمالسلام) و نظرات علما، هیچگونه تضاد و تناقضی میان عصمت و اختیار وجود ندارد. [1] المفردات في غريب القرآن: الراغب الاصفهانی، ص569 https://B2n.ir/rd7597 / لسان العرب: ابن منظور، ج12، ص403 https://B2n.ir/qm6104 / الصحاح تاج اللغة و صحاح العربية: الجوهري، أبو نصر، ج5 ، ص1986 https://B2n.ir/bn6545 / تاج العروس: الزبيدي، مرتضى ، ج33 ، ص98: https://B2n.ir/nh5428 [2] المصطلحات و الألفاظ الفقهية: عبدالمنعم، محمود عبدالرحمن، ج1، ص488 https://B2n.ir/mm3688 [3] بحار الأنوار: ط مؤسسةالوفاء : العلامة المجلسي جلد : 17 صفحه : 94 https://B2n.ir/kp3415 [4] احزاب: 33 « إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» https://B2n.ir/f52489 [5] فصلت: 6 «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ» https://B2n.ir/hh6265 [6] معاني الأخبار: الشيخ الصدوق، ج: 1، ص:132 https://B2n.ir/qx5325 [7] همان، حدیث: دوم [8] الخصال؛ الشيخ الصدوق، ج: 1، ص: 215. https://B2n.ir/rh4554 [9] رسائل ومقالات؛ السبحاني، الشيخ جعفر، ج: 8، ص: 423 https://B2n.ir/kb2680 [10] تصحيح اعتقادات الإمامية؛ الشيخ المفيد، ج: 1، ص: 128 https://B2n.ir/mr3867 / النكت الإعتقادية؛ الشيخ المفيد، ج: 1، ص: 37 https://B2n.ir/wn4193 [11] كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد؛ العلامة الحلي، ج: 1، ص: 365 https://B2n.ir/sx3175 [12] الميزان في تفسير القرآن؛ العلامة الطباطبائي، ج: 11، ص: 163 https://B2n.ir/tq4548 وضعیت: پاسخدادهشده توسط: تقوی لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ارسال های توصیه شده