تمامی فعالیت ها
این جریان به طور خودکار بروزرسانی می شود
- دیروز
-
سلام علیکم اولا سؤال به شکل کلی مطرح شده، در عین حال در معامله و پایبندی به تعهدات، فرقی بین مسلمان یا غیر آن ندارد. ضمناً بسته به نوع قرارداد فی ما بین چه اجاره چه جعاله یا غیر آن، و نسبت به اینکه مورد کار نباید حرام بوده یا مقدار کار و ارزش آن معلوم باشد و سایر شروط . پس در بعضی موارد شخص مستحق اجرت بوده و در بعضی موارد مستحق اجرت نیست. کارشناس #مصدق #t_21676
- 1 پاسخ
وضعیت: تأییدشده توسط: ناظم - هفته گذشته
-
سلام علیکم چنانچه به نصاب برسد زکاتش بنا بر احتیاط واجب، لازم است هر چند سال قبل پرداخت شده باشد . کارشناس #ترنجیان #t_21677
- 1 پاسخ
وضعیت: تأییدشده توسط: ناظم -
العلم نور شروع به دنبال کردن زکات مال التجاره کرد
-
آیا هر سال مجددا به مال التجاره زکات تعلق می گیرد یا خیر؟
- 1 پاسخ
وضعیت: پاسخدادهشده توسط: ناظم -
کدام آیات قرآن به موضوع معاد پرداخته اند؟ یکی از اصول اساسی در اعتقادات اسلامی، ایمان به معاد است؛ قرآن کریم به صورت گسترده و با جزئیات به موضوعات مرتبط با معاد پرداخته و به روشنی این اصل اعتقادی را تبیین کرده است؛ در آیات مختلف قرآن، موضوعات گوناگونی در مورد معاد مورد بحث قرار گرفتهاند که هر یک اهمیت ویژهای دارند و به درک عمیقتر این مفهوم کمک میکنند؛ این موضوعات شامل موارد زیر میباشد: بعثت و زنده شدن مجدد: قرآن کریم به زنده شدن مجدد انسانها در روز قیامت تأکید دارد؛ به عنوان مثال، در سوره مبارکه یس آمده است: وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ.[1] ترجمه: و برای ما مثلی (جاهلانه) زد و آفرینش خود را فراموش کرد، گفت: این استخوانهای پوسیده را باز که زنده میکند؟ بگو: آن خدایی زنده میکند که اول بار آنها را ایجاد کرد و او به هر آفریدهای داناست. این تأکید بر زنده شدن مجدد در این آیه شریفه، بیانگر اهمیت معاد و نقش آن در ایجاد انگیزه برای انجام اعمال نیک و پرهیز از گناهان است؛ باور به اینکه پس از مرگ دوباره زنده خواهیم شد و در برابر خداوند پاسخگو خواهیم بود، تأثیر عمیقی بر رفتار و اخلاق انسانها دارد و آنها را به سوی انجام اعمال صالح و پیروی از دستورات الهی هدایت میکند. حساب و کتاب: یکی از موضوعات مهم در قرآن کریم، محاسبه اعمال انسانها در روز قیامت است؛ برای مثال، در سوره مبارکه زلزال آمده است: فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ.[2] ترجمه: پس هر کس به قدر ذرهای کار نیک کرده باشد (پاداش) آن را خواهد دید؛ و هر کس به قدر ذرهای کار زشتی مرتکب شده آن هم به کیفرش خواهد رسید. توجه به حساب و کتاب دقیق اعمال در روز قیامت، انسانها را برمیانگیزد تا همواره به اعمال و رفتار خود توجه بیشتری داشته باشند و در تلاش باشند تا با انجام کارهای نیک و دوری از گناهان، آیندهای روشنتر و بهتر برای خود در آخرت رقم بزنند؛ این باور که همه اعمال ما ثبت و ضبط شده و در روز قیامت محاسبه خواهند شد، ما را به سوی زندگی مسئولانهتر و اخلاقیتر سوق میدهد. پاداش و عذاب: قرآن کریم به توصیف بهشت و جهنم پرداخته و پاداش نیکوکاران و عذاب بدکاران را شرح داده است؛ به عنوان مثال، در سوره مبارکه بقره آمده است: وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ.[3] ترجمه: و مژده ده کسانی را که ایمان آوردند و نیکوکاری پیشه کردند که جایگاه آنان باغهایی است که نهرها در آن جاری است، و چون از میوههای گوناگون آن بهرهمند شوند گویند: این مانند همان میوههایی است که پیش از این در دنیا ما را نصیب بود، و از نعمتهایی مانند یکدیگر بر آنان آورند، و آنها را در آن جایگاههای خوش، جفتهایی پاک و پاکیزه است و در آن بهشت، جاوید خواهند زیست. این توصیفات نشان میدهند که در روز قیامت، هر شخص براساس اعمالش، پاداش یا عذاب دریافت خواهد کرد؛ باور به پاداش و عذاب نقشی اساسی در هدایت انسانها به سمت انجام اعمال نیک و دوری از گناهان ایفا میکند و انگیزهای قوی برای پایبندی به دستورات الهی و اخلاقی فراهم میآورد. شفاعت: قرآن کریم به شفاعت پیامبران و امامان در روز قیامت اشاره دارد، به عنوان مثال، در سوره مبارکه انبیاء آمده است: يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ.[4] ترجمه: هر چه آنان از ازل کرده و تا ابد میکنند همه را خدا میداند و هرگز از احدی جز آن کسی که خدا از او راضی است شفاعت نکنند و آنها دائم از خوف (قهر) خدا هراسانند. در واقع، شفاعت یکی از جلوههای رحمت خداوند در روز قیامت است که برای بندگان گناهکار یک فرصت دیگر برای نجات فراهم میکند؛ این موضوع به باورمندان به معاد انگیزه میدهد تا تلاش کنند تا از شفاعت پیامبران و امامان بهرهمند شوند و در راه اصلاح خود گام بردارند؛ شفاعت نه تنها به معنای بخشش گناهان است، بلکه نشاندهنده عظمت و رحمت خداوند در روز قیامت میباشد. عدالت الهی: یکی از مهمترین موضوعات مرتبط با معاد در قرآن، عدالت الهی است؛ خداوند در روز قیامت به عدالت رفتار خواهد کرد؛ برای مثال، در جایی دیگر از سوره مبارکه انبیاء این چنین آمده است: وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ.[5] ترجمه: و ما ترازوهای عدل را به روز قیامت خواهیم نهاد و هیچ ستمی به هیچ نفسی نخواهد شد و اگر عملی به قدر دانه خردلی باشد در حساب آریم و تنها علم ما برای حسابگری کفایت خواهد کرد. عدالت الهی در روز قیامت به این معناست که هیچکس نمیتواند از حساب و کتاب اعمال خود فرار کند و هر کس به طور عادلانه بر اساس عملکرد خود مجازات یا پاداش میبیند؛ این تأکید بر عدالت الهی، به مؤمنان اطمینان میدهد که در نهایت همه به حق خود خواهند رسید و هیچگونه ظلم و بیعدالتی در قیامت وجود نخواهد داشت؛ این باور به عدالت الهی، انسانها را به سمت انجام اعمال نیک و پرهیز از بدیها هدایت میکند و آنها را به مسئولیتپذیری و پایبندی به دستورات الهی ترغیب میکند. حیات پس از مرگ: آیات متعددی به زندگی پس از مرگ و تجربههای پس از آن اشاره دارند؛ به عنوان مثال، در سوره مبارکه مؤمنون آمده است: لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ.[6] ترجمه: تا شاید به تدارک گذشته عملی صالح به جای آرم. (به او خطاب شود که) هرگز نخواهد شد، این کلمهای است که (از حسرت) همی بگوید (و ثمری نمیبخشد) و در برابر آنها عالم برزخ است تا روزی که برانگیخته شوند. تأکید بر حیات پس از مرگ، به وضوح نشان میدهد که اعمال انسانها در این دنیا تأثیر بسزایی بر سرنوشت اخروی آنها دارد؛ این باور به زندگی پس از مرگ، انسانها را ترغیب میکند که در زندگی دنیوی خود با انجام اعمال نیک و پرهیز از گناهان، راهی به سوی سرنوشت بهتر در جهان دیگر باز کنند و همیشه به خاطر داشته باشند که حیات آنها در جهانی دیگر ادامه خواهد یافت. مراحل قیامت: قرآن کریم به توصیف مراحل مختلف روز قیامت پرداخته است؛ برای مثال، در سوره مبارکه طه آمده است: وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ يَنسِفُهَا رَبِّي نَسْفًا فَيَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا لَا تَرَى فِيهَا عِوَجًا وَلَا أَمْتًا.[7] ترجمه: و (ای رسول) از تو پرسند که کوهها (در روز قیامت) چه میشود؟ جواب ده که خدای من کوهها را چنان از بنیاد برکند که خاک شده و خاکش بر باد دهد؛ آنگاه پست و بلندیهای زمین را چنان هموار گرداند؛ که در آن ابدا هیچ بلندی و پستی نخواهی دید. این توصیفات نشاندهنده قدرت و عظمت خداوند در تغییر دادن جهان و برپایی قیامت است؛ مراحل مختلف قیامت نشان میدهند که جهان به حالت اولیه خود بازخواهد گشت و تمامی ساختارهای طبیعی و جغرافیایی دچار تغییرات عظیم خواهند شد؛ این باور به وقوع چنین تحولاتی، تأکید بر حتمیت و جدی بودن روز قیامت دارد و انسانها را به یاد روز بزرگی میاندازد که همه چیز تحت اراده و فرمان خداوند تغییر خواهد کرد. علامات قیامت: قرآن به علائم و نشانههای قیامت اشاره دارد؛ به عنوان مثال، در سوره مبارکه زلزله آمده است: إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا.[8] ترجمه: هنگامی که زمین به سختترین زلزله خود به لرزه در آید؛ و بارهای سنگین اسرار درون خویش (که گنجها و معادن و اموات و غیره است) همه را از دل خاک بیرون افکند. این نوع زلزلهها و تغییرات عظیم طبیعی نشاندهنده تحولات بزرگ و بنیادینی هستند که در روز قیامت رخ خواهند داد؛ این نشانهها به ما یادآوری میکنند که روز قیامت روزی حتمی و جدی است و انسانها باید برای آن آماده شوند. براهین الهی: خداوند در قرآن به نشانهها و دلایل وجود معاد اشاره کرده است؛ به عنوان مثال، در سوره مبارکه روم آمده است: يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَيُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَكَذَلِكَ تُخْرَجُونَ.[9] ترجمه: (آن خدایی را تسبیح و ستایش گویید که) زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون آورد (یعنی آدمی را از نطفه و نطفه را از آدمی برانگیزد) و زمین را پس از (فصل خزان و) مرگ (گیاهان باز به نسیم جانبخش بهارش) زنده گرداند، و همین گونه شما را هم (پس از مرگ زنده کنند و از خاک) بیرون آرند. این براهین به ما یادآوری میکنند که همانطور که خداوند میتواند زندگی را از مرگ و مرگ را از زندگی ایجاد کند، همچنین قادر است انسانها را پس از مرگ دوباره زنده کند؛ زنده کردن زمین پس از خشکی و مردگی به عنوان نمونهای از قدرت الهی در احیای حیات مطرح شده است که نشاندهنده توانایی خداوند در بازگرداندن انسانها به زندگی پس از مرگ است. نعمتهای بهشتی: قرآن به توصیف نعمتهای بهشت و خوشبختی اهل بهشت پرداخته است؛ به عنوان مثال، در سوره مبارکه رحمان آمده است: وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ذَوَاتَا أَفْنَانٍ.[10] ترجمه: و هر که از مقام (قهر و کبریایی) خدایش بترسد او را دو باغ بهشت خواهد بود، (الا ای جنّ و انس) کدامین نعمتهای خدایتان را انکار میکنید؟ در آن دو بهشت انواع گوناگون میوهها و نعمتهاست. قرآن با بیان این نعمتها تلاش میکند تا انسانها را به سوی هدفی عالی و متعالی هدایت کند و آنها را به یاد خداوند و عظمت او بیاندازد تا از او پرهیز کنند و زندگی خود را بر اساس دستورات الهی شکل دهند. نتیجه گیری: قرآن کریم با بیان موضوعات متعدد و متنوع مرتبط با معاد، اهمیت و نقش این اصل اعتقادی را به روشنی به تصویر کشیده است؛ تأکید بر زنده شدن مجدد، محاسبه اعمال، پاداش و عذاب، شفاعت، عدالت الهی و توصیف بهشت و جهنم، همگی نشاندهنده جایگاه ویژه معاد در تعالیم اسلامی می باشد؛ این آیات به ما یادآوری میکنند که اعمال و رفتار ما در این دنیا تأثیری عمیق بر سرنوشت ما در آخرت دارند و این باور به معاد است که انگیزهای قوی برای انجام نیکیها و پرهیز از بدیها در زندگی ما ایجاد میکند. [1] یس: 78 -79 https://B2n.ir/j29908 [2] زلزال: 7 -8 https://B2n.ir/a87404 [3] بقرة: 25 https://B2n.ir/u49090 [4] انبیاء: 28 https://B2n.ir/m33359 [5] انبیاء: 47 https://B2n.ir/q26466 [6] مؤمنون: 100 https://B2n.ir/z17243 [7] طه: 105 - 107 https://B2n.ir/d36747 [8] زلزلة: 1 - 2 https://B2n.ir/z30146 [9] روم: 19 https://B2n.ir/n07475 [10] رحمان: 46 - 48 https://B2n.ir/h4576
-
امید الهی شروع به دنبال کردن قراداد کاری کرد
-
بسمه تعالی با سلام حکم شرعی قرارداد کاری بدون تاریخ پایان در خارج از کشور با غیر مسلمان چیست؟ با تشکر
- 1 پاسخ
وضعیت: پاسخدادهشده توسط: ناظم -
العلم نور شروع به دنبال کردن زکات مال التجاره و زکات مال التجاره کرد
-
دیدگاه ادیان مختلف در مورد زندگی پس از مرگ چیست و در این باره چه اشتراکات و تفاوتهایی وجود دارد؟ اعتقاد به معاد، یا حیات پس از مرگ، یکی از اصول بنیادین بسیاری از ادیان الهی است؛ این اعتقاد شامل باور به بازگشت انسانها پس از مرگ به زندگی دوباره و حسابرسی اعمال آنها در جهان آخرت است؛ حال به مواردی از این اعتقادات مشترک در ادیان مختلف اشاره می شود: زرتشتیان: زرتشتیان باور دارند که پس از مرگ، روان انسان به مدت سه روز در اطراف بدن به مراقبت از زندگی گذشتهاش میپردازد؛ بعد از این مدت، بدن به سوی داوری هدایت میشود؛ در این فرآیند، پندار، گفتار و کردار نیک در ترازویی با پندار، گفتار و کردار بد سنجیده میشود؛ یکی دیگر از اعتقادات زرتشتیان، باور به پل صراط است؛ به این صورت که اگر فردی نیکوکار باشد، از پل به سلامت عبور کرده و وارد بهشت میشود؛[1] این باورهای زرتشتیان نشاندهنده اعتقاد عمیق آنها به معاد و باور به عدالت الهی و حسابرسی دقیق در آخرت می باشد. یهودیت: در تورات فعلی یهود، به جز یکی دو مورد اشاره مبهم[2] و یک بار اشاره صریح،[3] سخنی از روز قیامت به میان نیامده است؛ اما در کتاب تلمود، به وفور از قیامت سخن گفته شده است؛ همچنین در کتاب عهد عتیق مطالبی در مورد وعده پیامبران به قیامت بیان شده است؛ پیامبرانی چون اشعیا، ارمیا، حزقیال و هوشع با بیانات شیوای خود به بنی اسرائیل هشدار میدادند و آنان را از عاقبت کارهای زشت و ناروایشان برحذر میداشتند؛ این پیامبران به بنی اسرائیل یادآوری میکردند که در صورت ادامه کارهای نادرستشان اسارتی ذلتبار در پیش خواهند داشت.[4] در کتاب عهد عتیق، یکی از کتب مقدس یهودیان، آمده است: «اما مردگان قوم تو زنده شده از خاک برخواهند خواست زیرا شبنم تو بر بدنهای ایشان خواهد نشست.» [5] این بیان نشاندهنده باور به زنده شدن مردگان در میان یهودیان می باشد. مسیحیت: از مطالب کتاب مقدس مسیحیان درباره قیامت، به روشنی میتوان فهمید که مسیحیان نیز به معاد باور دارند؛ آنها معتقدند که انسانها پس از مرگ در عالم آخرت محاکمه میشوند و بر اساس اعمالشان به بهشت یا جهنم راه مییابند؛ کتاب مقدس مسیحیان به وضوح به این موضوع اشاره کرده است.[6] در عهد جدید، یکی از کتب مقدس مسیحیان، آمده است: از قبر بیرون بیایند، تا کسانی که خوبی کرده اند، به زندگی جاوید برسند و کسانی که بدی کرده اند، محکوم گردند؛[7] این بیان در کتاب مسیحیان نشان از اعتقاد به معاد دارد. بودا: از اعتقادات بودئیسم اینگونه ذکر کرده اند زمانی که انسان می میرد ذهن ما تمام گرایش ها، توانایی ها را که در طول حیات کسب کرده است دوباره در نقطه لقاع یافته مستقر می شود و زمانی که نطفه رشد می کند و بزرگ می شود تولد دوباره شکل می گیرد و فرد جدید با کارکتر های ذهنی فرد پیشین شکل می گیرد.[8] در کتاب مقدس آنها چنین آمده است سنسار( به معنای سرگردانی) که مراد از آن اقیانوس زندگانی و مرگ است یعنی دوباره زائیده شدنهای بی پایان که رهرو از آن نجات پیدا نمی کند مگر از راه شناسائیی آئیین حقیقی که به نیروانه می برد.[9] هندو: در آیین هندو نیز اعتقاد به تناسخ یک اعتقاد اصیل و ثابت شده است در کتاب مقدس آنها در این مورد آمده است همان گونه که آدمی دلق ژنده بر می کند و جامعه نو می پوشد جان نیز تن های فرسوده را فروهلد و در تن های تازه جای گیرد [10] و در تبیین تناسخ بیان می دارند که برای آدمی در لحظه مرگ سه وصف است یا انسان با غلبه وصف( ست) غالب را توحی می کند که در این صورت درک پرودگار می کند و یا انسان با وصف( رج) غالب را توحی می کند که در این صورت در بدن های قوم ظهور می کند که به طمع نتیجه کار می کنند و یا انسان در هنگام مرگ وصف( تم) در او غلبه دارد لذا در غالب حشرات و حیوانات خسیس مانند مار ظهور و تواید جدید پیدا می کند.[11] اسلام: در قرآن مجید آمده است: «هر نفسی طعم ناگوار مرگ را خواهد چشید و پس از مرگ، شما را به سوی ما بازمیگردانند.» [12] این بیان نشاندهنده باور عمیق اسلامی به معاد و بازگشت به سوی خداوند پس از مرگ است؛ بر اساس این بیان الهی، مرگ تنها یک انتقال است نه فنا و نابودی؛ این گواهی است بر اینکه معاد در کلام الهی امری ثابت شده است. در مورد دادگاه خداوند در قیامت، قرآن چنین میفرماید: «قسم به خدای تو که از همه آنها سخت مؤاخذه خواهیم کرد، از آنچه میکردهاند.»[13] این آیات نشاندهنده عدالت الهی و ضرورت پاسخگویی به اعمال در روز قیامت است؛ بنابراین، بر اساس دیدگاه اسلام، انسانها در روز قیامت مورد مؤاخذه قرار میگیرند؛ این اعتقاد نشاندهنده ضرورت پاسخگویی به اعمال و اهمیت عدالت الهی در دین اسلام است. در اسلام معاد به صورت جسمانی است؛ در کلام الهی آمده است: «برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: چه کسی این استخوانها را زنده میکند، درحالیکه پوسیده است؟ بگو همان کسی آن را زنده میکند که نخستینبار آن را آفرید و او به هر مخلوقی داناست.» [14] این بیان نشاندهنده باور به زنده شدن جسمانی مردگان در روز قیامت در اسلام است؛ این آیه به شبهاتی که زنده شدن بدنهای متلاشی و پراکنده در زمین را بعید میدانستند، پاسخ میدهد؛ چراکه شبهه مربوط به زنده شدن بدنها بوده است، خداوند هم پاسخ روشنی به آنها داده است. لذا این آیه به معاد جسمانی اشاره دارد، زیرا خداوند استخوانها را زنده میکند، حتی اگر پوسیده و متلاشی شده باشند و این بیان به وضوح نشاندهنده باور به زنده شدن جسمانی مردگان در قیامت است. تفاوت ها: زندگی پس از مرگ و معاد از مفاهیم اساسی هستند که در ادیان گوناگون با تفسیرهای مختلفی بیان شدهاند؛ این تفاوتها در برداشتها و آموزهها، گاهی به ایجاد تفاوتهای اساسی در باورهای پیروان این ادیان منجر شده است؛ در ادامه، به برخی از این اختلافات و دیدگاهها خواهیم پرداخت تا به تصویری جامعتر از تنوع اعتقادی در این زمینه برسیم. زرتشتیان: در دیدگاه زرتشتیان، بهشت و جهنم جاودان نیستند؛ بلکه به نظر میرسد هدف از مجازاتها اصلاح افراد است. بنابراین، بعید است که جهنم ابدی باشد، زیرا اگر جهنم ابدی باشد، اصلاح افراد معنا پیدا نمیکند؛[15] این دیدگاه زرتشتیان با دیدگاه اسلام، که بهشت و جهنم را ابدی میداند، سازگاری ندارد؛ در اسلام، باور بر این است که بهشت و جهنم همیشگی و پایانناپذیر هستند.[16] یهودیت: در یهودیت دیدگاههای متفاوتی درباره معاد وجود دارد؛ سعدیا بن یوسف، از علمای یهود در قرن نهم میلادی، معتقد است که اصل اعتقاد به معاد مورد قبول همه یهودیان است؛ اما باید گفت که عدهای از یهودیان باور دارند حیات بعد از مرگ و قیامت فقط برای درستکاران است و شروران هرگز از قبر خود بر نخواهند خواست و به مرگ ابدی فرو رفتهاند؛ از جمله اندیشمندان یهودی که به این دیدگاه باور دارد، موسی بن میمون است.[17] در اسلام، باور بر این است که هر فرد، چه نیکوکار و چه گنهکار، در روز قیامت در برابر دادگاه عدل الهی حاضر خواهد شد.[18] مسیحیت: در مورد معاد باید به این نکته اشاره کرد که از دیدگاه مسیحیان، عیسی جدا کننده و قاضی میان افراد است که تعیین میکند چه کسانی به بهشت و چه کسانی به جهنم خواهند رفت؛ [19]در حالی که در نزد مسلمانان این قضاوت بر عهده خداوند است و اوست که بندگان خود را قضاوت میکند؛[20] این اعتقاد نشاندهنده باور عمیق مسلمانان به عدالت و حکم الهی است. بودا و آیین هندو: در بودا و آیین هندو هیچ اعتقاد به معاد وجود ندارد و انها قائل به تناسخ هستند در تعریف تناسخ گفته شده است به انتقال روح از بدنی به بدن دیگر بعد از مرگ تناسخ گفته می شود به این معنا که بهشت و جهنم در درون همین بدنهای بشر است.[21] نتیجه گیری با توجه به مطالب گفته شده، دانسته شد که ادیان الهی در کلیات مربوط به حیات پس از مرگ با یکدیگر مشترک هستند با این حال، تفاوتهایی در جزئیات و نحوه تفسیر این باور وجود دارد؛ و اکثر آنها به بازگشت انسانها پس از مرگ و حسابرسی اعمالشان در روز قیامت معتقدند؛ زرتشتیان باور دارند که بهشت و جهنم ابدی نیستند؛ برخی از یهودیان اعتقاد دارند که گنهکاران به حیات ابدی دست نخواهند یافت؛ مسیحیان محاکمه نهایی را توسط عیسی مسیح میدانند و مسلمانان به عدالت الهی و جاودانگی بهشت و جهنم اعتقاد دارند؛ علاوه بر این ادیان غیر الهی چون هندوئیسم و بودائیسم هیچ اعتقادی به جهان دیگر و معاد ندارند و بر این باور هستند که روح از بدنی به بدنی دیگر منتقل می شود. [1] جان راسل، هینلز، آیین زردشت و پارسیان، ص68 https://B2n.ir/b99151 [2] کتاب مقدس، عهد عتیق، کتاب سفر تثنیه، باب:8، آیه: 17 (ص:294) https://B2n.ir/t01104 [3] همان، کتاب دانیال نبی، باب:12، آیه: 2 (ص:294) https://B2n.ir/t01104 [4] جواد، باغبانی، ادیان توحیدی، ص51 https://B2n.ir/u75719 [5] کتاب مقدس، عهد عتیق، کتاب اشعیا نبی، اشعیا باب:26 ایه: 19 (ص:1044) https://B2n.ir/t01104 [6] کتاب مقدس، عهد جدید، متی باب 25، ایه 31تا46 https://B2n.ir/k61932 [7] کتاب مقدس، عهد جدید، کتاب یوحنا باب 6، آیه 29 https://www.enjeel.org/read [8] آموزه های بودا، ترجمه آرش جبرائیل ، ص24 https://B2n.ir/y11768 [9] کتاب ذمه پده یا گفتار های بودا از کتب بوداییان که با نام راه آئیین ترجمه شده است، دفتر پنجم، ص 162 https://B2n.ir/k82406 [10] کتاب گیتا، ص 40 https://B2n.ir/t20417 [11] کتاب بهگود گیتا، ص 114 https://B2n.ir/r82467 [12] عنکبوت: 57 «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ» https://B2n.ir/q66872 [13] حجر: 92-93 «فَوَرَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ* عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ» https://B2n.ir/e29968 [14] یس: 78-79 «وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ* قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ» https://B2n.ir/y13834 [15] جان راسل، هینلز، آیین زردشت و پارسیان، ص 68 https://B2n.ir/b99151 [16] بقره: 39 «وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» https://B2n.ir/p57865 / رعد: 35 «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ أُكُلُهَا دَائِمٌ وَظِلُّهَا ۚ تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ اتَّقَوْا وَعُقْبَى الْكَافِرِينَ النَّارُ» https://B2n.ir/g49907 [17] مقاله رستاخیز در عهد جدید و عهد عتیق: فروغ، رحیم پور، ص7، https://B2n.ir/q59835 [18] یونس: 26-27 «لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنَىٰ وَزِيَادَةٌ وَلَا يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلَا ذِلَّةٌ ۚ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ* وَالَّذِينَ كَسَبُوا السَّيِّئَاتِ جَزَاءُ سَيِّئَةٍ بِمِثْلِهَا وَتَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ مَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ كَأَنَّمَا أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعًا مِنَ اللَّيْلِ مُظْلِمًا ۚ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» https://B2n.ir/j26450 [19] کتاب مقدس، کتاب عهد جدید، کتاب متی 25 آیه31 https://www.enjeel.org/read [20] حج: 69 «اللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ» https://B2n.ir/w71329 [21] مقاله تناسخ: فاطمه، مینایی، مجله نقد و نظر، سال 1385، شماره 43و44، ص1 https://B2n.ir/k40894
-
بنده در رابطه با زکات مال التجاره از شماسوال دارم: سوال: آیا مال التجاره ای که به حد نصاب رسیده است و زکاتش پرداخت شده است، سال آینده مجددا باید زکاتش را داد یا خیر، یک دفعه کفایت می کند؟ لطفا خوب توضیح بدهید
- جدیدا
-
فلسفه اعتقاد به معاد و آثار به دست آمده از آن برای بشر چیست؟ اعتقاد به معاد به عنوان یکی از اصول بنیادین دین اسلام، تأثیری عمیق بر زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد. این باور به بازگشت به جهان پس از مرگ، انسانها را به سوی اصلاح رفتار و اعمال خود سوق میدهد و انگیزهای قوی برای پایبندی به ارزشهای اخلاقی و دینی فراهم میکند. تأثیرات مثبت ایمان به معاد در زندگی فردی و اجتماعی به گونهای است که نه تنها فرد را از نافرمانی خداوند باز میدارد، بلکه جامعه را نیز به سوی عدل و انصاف هدایت میکند. بنابراین، بدون شک کسی که به چنین جهانی ایمان داشته باشد، در اصلاح خود و انجام اعمال گوناگون به شدت دقیق و سختگیر است همانگونه که فردی که از خواص داروهای شفا بخش و سموم کشنده آگاه است، به داروهای شفا بخش علاقهمند و از سموم کشنده بسیار وحشت دارد، چنین انسانی تحت یک مراقبت دائمی و دقیق از درون خود قرار میگیرد و به طور خودکار در برابر جنایات، تبهکاریها و مفاسد کنترل میشود.[1] ایمان به این حقیقت روشن، انسان را به جایی میرساند که میگوید: اگر تمام هفت اقلیم جهان و هر آنچه زیر آسمانهاست به من بدهند تا کوچکترین نافرمانی از خداوند کنم، حتی بهاندازهای که پوست جو را از مورچهای بربایم، هرگز نخواهم پذیرفت و این دنیا در نظر من از برگی که ملخی آن را میخورد نیز پستتر و ناچیزتر است.[2] مرحوم دستغیب (رحمه الله علیه) درباره تأثیر اعتقاد به معاد در زندگی انسان میفرمایند: کسی که به آخرت اعتقادی ندارد، هیچ واهمهای ندارد که به جان، مال و ناموس مردم تجاوز کند، به ویژه اگر با آنها در منافع مادی درگیر باشد؛ بنابراین، هرچه در توانش باشد، در تجاوز و تعدی به حقوق آنها دریغ نخواهد کرد.[3] در بیانی دیگر درباره نقش معاد در زندگی بشر باید گفت: کسی که به معاد باور دارد، زندگی خود را به گونهای برنامهریزی و مدیریت میکند که برای زندگی آخرت او سودمند باشد؛ چنین فردی از سختیها و مشکلات زندگی دلسرد نمیشود و تلاش برای کسب سعادت اخروی را متوقف نمیکند؛ در حوزه اجتماعی نیز، این اعتقاد باعث میشود تا مردم حقوق یکدیگر را رعایت کنند و با احسان و ایثار به نیازمندان کمک کنند. در چنین جامعهای، نیاز به إعمال زور و فشار کاهش مییابد.[4] در ادامه باید گفت که عبادت بیشتر بندگان، یا برای پرهیز از آتش جهنم و یا برای دستیابی به نعمتهای جاودان بهشتی صورت میگیرد؛ اگر اعتقاد به معاد و زندگی پس از مرگ وجود نداشت، بشارتها و انذارهای پیامبران معنای اصلی و حقیقی خود را از دست میدادند و عبادت خداوند تنها به عدهای معدود از اولیای خاص الهی محدود میماند.[5] اعتقاد به آخرت نوعی امید و پویایی را در زندگی انسان ایجاد میکند، زیرا انسان در پی دستیابی به کمال در زندگی خود است تا در آخرت با مشکلی مواجه نشود؛ باید گفت عالم دنیا با سرای آخرت پیوستگی دارد و اگر کسی در این دنیا به دنبال کمالات نباشد، در آخرت نیز کمالی نصیب او نخواهد شد و با پشیمانی روبرو خواهد گردید؛ [6] و از آنجا که فرد نتوانسته نواقص خود را جبران کند، در آخرت با مشکل و خسرانی ابدی مواجه میشود؛ به همین دلیل پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: دنیا مزرعه آخرت است. [7] به عبارت دیگر می توان بیان نمود اعتقاد به معاد آثاری متعددی را همراه دارد مانند: آرامش روحی و روانی، شخص معتقد چون مرگ را نقطه ی ختم و پایان حیات نمی داند آرامش خیال دارد و همیشه در جهان هستی خوش بین است و از آینده نگرانی ندارد. [8] معنابخشی به زندگی، یکی از اثرات ایمان به معاد در شکل دادن به زندگی انسان این است که اگر زندگی بعد از مرگ نباشد زندگی این جهان پوچ و بیهوده خواهد بود. مهار نفسانیات، از عوامل مهمی که میتواند عقل را از اسارت هوای نفسانی رهایی بخشد و در نتیجه انسان موفق به رهبری و کنترل غرایض خویش شود، یاد معاد است که انسان را از پیروی هوا و هوس باز میدارد و غرایز سرکش انسان را مهار میکند. احساس مسئولیت، یکی از آثار پربرکت اعتقاد به معاد، بیدار شدن احساس مسئولیت در عمق وجود انسان هاست. مصونیت از گناه، عقیده به عالم آخرت، میتواند یک عامل بازدارنده قوی در برابر گناه و یک عامل محرک برای انجام عمل صالح گردد. ایجاد اخلاص، یکی از شیرین ترین ثمره های معاد، زدودن شرک و ریا از نیت ها می باشد. انسان معتقد در زندگی و فعالیت هایش فقط رضایت خدا را در نظر دارد و از وابستگی های دیگر رها و آزاد است معتقد به معاد بر این باور است که دلبستگی به دنیا انسان را سرگرم میکند و از مقصود اصلی باز می دارد، بنابراین انسان معتقد در کارها و رفتارش به غیر خدا توجه نمیکند و نکته مهم این است که انجام کار شایسته و داشتن اخلاص، ثمره توجه مستمر به آخرت است. تحمل مصائب و سختی ها، از دیگر آثار تربیتی معاد باوری در عرصه زندگی فردی، تحمل مصائب و سختی هاست. تهذیب و خودسازی، از دیگر آثار بسیار مهم اعتقاد به معاد میتوان به تهذیب و خودسازی اشاره کرد. [9] نتیجه گیری در نهایت، اعتقاد به معاد نه تنها به اصلاح فردی کمک میکند، بلکه پایهگذار عدل و انصاف در جامعه نیز میشود؛ این باور، انسان را به سوی انجام اعمال نیک و پرهیز از گناهان هدایت میکند و موجب تقویت اخلاق و معنویت در جامعه میگردد؛ ایمان به معاد، مردم را به رعایت حقوق یکدیگر و احسان به نیازمندان ترغیب میکند و در نتیجه، جامعهای عادلانه و متعالی به وجود میآورد؛ بنابراین، معاد به عنوان یکی از اصول بنیادین دینی، نقشی بیبدیل در شکلدهی به رفتارها و باورهای انسانها دارد. [1] معاد و جهان پس از مرگ: ناصر، مکارم شیرازی، ج1، ص59 https://B2n.ir/u13564 [2] نهج البلاغة: سید رضی، خطبه 224. https://B2n.ir/u04306 [3] سرای دیگر: عبد الحسین، دستغیب، ج1، ص5 https://B2n.ir/b06767 [4] آموزش عقايد: محمد تقی، مصباح یزدی، ج1، ص339 https://B2n.ir/b82285 [5] خلاصه دروس عقاید: محمد بیابانی اسکویی، ص 46 https://B2n.ir/k02043 [6] معاد: مرتضی مطهری، ج1، ص16 https://B2n.ir/r34317 [7] عوالي اللئالي: ابن أبي جمهور، ج: 1، ص: 267. https://lib.eshia.ir/11013/1/267 [8] معاد و آثار اعتقاد به آن: حجت الله اردشیری لردجانی، امید فلاحی، چاپ اول، قم: زائر، ۱۳۹۰، ص ۳۳6 https://B2n.ir/k11772 [9] آثار اعتقاد به معاد در زندگی فردی از دیدگاه آیات و روایات: مریم فرحزاد، معاونت پژوهش موسسه آموزش عالی حوزه الزهرا (س) گرگان. https://B2n.ir/z6716
-
معاد چیست و ضرورت وجود آن چه می باشد؟ معاد بعنوان یکی از مفاهیم مهم و بنیادین در اعتقادات اسلامی، نه تنها در قرآن و روایات مورد تأکید قرار گرفته، بلکه علما نیز به تفصیل در مورد آن بحث کردهاند؛ معاد به زندگی ابدی انسان پس از مرگ اشاره دارد و به دادگاه عدل الهی که در آن اعمال و رفتار انسانها مورد سنجش قرار میگیرد، معنا میبخشد؛ اینک به بررسی بیشتر آن می پردازیم: معاد در لغت به معنای بازگشت است؛[1]و یا دیگری معاد را مصدر میمی به معنای بازگشت دانسته و اشاره میکند که این واژه میتواند به عنوان اسم مکان یا اسم زمان به کاررود.[2] و در اصطلاح به بازگشت به عالمی فراتر از عالم طبیعت اشاره دارد. [3] در تعریفی دیگر بیان شده: حضور و وجود اجسام برای بار دوم و بازگشت بعد از مرگ را معاد میگویند.[4] به این ترتیب، معاد به عالمی فراتر از این دنیای مادی اشاره دارد، جایی که دادگاه عدل الهی برپا میشود و ایمان به معاد به معنای ایمان به محکمه الهی است؛[5] مرحوم مصباح در توضیح معنای معاد بیان کردهاند که اعتقاد به زنده شدن مجدد شخصی که از دنیا رفته است در عالم آخرت، به معنای باور به زندگی ابدی انسان است.[6] وجود معاد دلیلی است بر بیهوده و عبث نبودن خلقت؛ خداوند میفرماید: "آیا گمان بردید که شما را بیهوده خلق کردیم و به سوی ما باز نمیگردید؟"[7] بر اساس این آیه، دلیل بر اینکه خلقت بیهوده نیست، وجود معاد و بازگشت به سوی خداوند است. یکی دیگر از دلایل بر ضرورت وجود معاد، عدل الهی است؛ با توجه به اینکه بندگان خداوند بعضی افراد مطیع و بعضی افراد عاصی هستند، رفتار خداوند در قبال آنها به چند صورت متصور است: یا هر دو دسته را پاداش دهد، یا هر دو را عذاب کند، یا هر دو را رها کند. از آنجا که هر سه این موارد خلاف عدل الهی است، تنها راه باقیمانده این است که خداوند بندگان عاصی را عذاب و بندگان مطیع را پاداش دهد. لذا باید جهانی دیگر وجود داشته باشد که در آن، خداوند به عدل خود، بندگان را پاداش و عذاب دهد.[8] محقق بحرانی در این مورد چنین میفرماید: ما مشاهده میکنیم که افراد مطیع و نافرمان هر دو از دنیا میروند، بدون اینکه به پاداش و عذابی که استحقاق آن را دارند برسند؛ بنابراین، اگر برای دریافت پاداش و عذاب به قیامت بازنگردند، این امر به معنای نادیده گرفتن کامل مفهوم پاداش و عذاب است.[9] این دلیل عقلی در کلام الهی چنین بیان شده است؛ «آیا کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند را مانند مفسدان در زمین قرار می دهیم یا پرهیزکاران را چون بدکاران؟!»[10] یکی دیگر از دلایل مهم بر ضرورت معاد، این است که معاد تجلیگاه تحقق وعدههای خداوند متعال است. خداوند در آیات متعددی به بندگان مطیع وعده پاداش داده است و بدون شک عمل به وعده نیکو است و خلف وعده ناپسند. بنابراین، وفای به وعده ایجاب میکند که معاد به وقوع بپیوندد. [11] محقق طوسی در این باره میفرماید: وجوب وفای به وعده و همچنین حکمت، ایجاب میکنند که معاد ضروری باشد.[12] این دلیل عقلی در کلام الهی چنین بیان شده است؛ «پروردگارا! قطعاً تو در روزی که هیچ شکی در آن نیست، گردآورنده همه مردمی؛ مسلماً خدا خلف وعده نمی کند.»[13] نتیجه گیری در نهایت، مفهوم معاد به عنوان بازگشت به عالمی فراتر از عالم طبیعت، نه تنها از لحاظ دینی و اعتقادی بلکه از لحاظ عقلانی و فلسفی نیز اهمیت بسیاری دارد؛ معاد تجلیگاه عدالت الهی و تحقق وعدههای خداوند است که به بندگانش داده شده است؛ این باور به بازگشت و زندگی ابدی، به انسانها امید و انگیزه میبخشد تا در دنیا به راه راستین قدم بگذارند و به انجام اعمال نیکو بپردازند، چرا که میدانند پاداش و عذاب الهی در انتظار آنهاست؛ بنابراین، معاد نه تنها تأثیر عمیقی بر زندگی فردی دارد، بلکه به استقرار عدالت و اخلاق در جامعه نیز کمک میکند. [1] لسان العرب: ابن منظور، ج3، ص317 https://B2n.ir/e29028 [2] منهج الرشاد في معرفة المعاد: محمد نعیم، الطالقانی، ج1، ص63 https://B2n.ir/z37943 [3] تقريرات فلسفه امام خمينى: روح الله، خمینی، ج3، ص 589 https://B2n.ir/t92558 [4] المعاد یوم القیامة: علی موسی، الکعبی، ج1، ص10، https://B2n.ir/j70003 [5] المعاد و عالم الآخرة: ناصر، مکارم شیرازی، ج1، ص 6 https://B2n.ir/z53762 [6] آموزش عقائد: محمد تقی، مصباح یزدی، ج1، ص363، https://B2n.ir/f87589 [7] مومنون: 115 «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ» https://B2n.ir/k42888 [8] محاضرات في الالهيات: شیخ جعفر، سبحانی، ج1، ص399 https://B2n.ir/w51219 [9] قواعد المرام في علم الكلام: ابن میثم، البحرانی، ج1، ص 146 https://B2n.ir/t76806 [10] ص: 28 «أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِى الأَرْضِ* أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ» https://B2n.ir/a64189 [11] محاضرات في الالهيات: شیخ جعفر، سبحانی، ج1، ص400 https://B2n.ir/s47367 [12]كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد: ابومنصور جمالالدین حسن بن یوسف بن مطهّر، علامه حلی، ج1، ص405 https://B2n.ir/m25536 [13] آل عمران: 9 «رَبَّنا إِنَّكَ جامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لا رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ» https://B2n.ir/x54816
-
آیا اعتقاد به علم غیب اهل بیت (ع) غلو محسوب می شود؟ با توجه به اینکه اهل بیت (ع) کسی را که چیزهایی را به آنها نسبت دهد که خودشان در مورد خود بیان نکرده اند، غالی توصیف کرده اند؛[1]یکی از این موضوعات چالش برانگیز در فضائل اهل بیت (ع)، ثابت دانستن علم غیب برای اهل بیت (ع) است. در ابتدا بیان می گردد که غلو یعنی زیادهروی و فراتر رفتن از حد[2] و علم غیب در لغت به معنای دانستن چیزهای پنهان است[3] و در اصطلاح نیز آگاهی به امور پنهان و چیزهایی است که با حواس قابل درک نیستند.[4] علم غیب را از جهت تعلقش به کسی که عالم به آن است، به دو نوع تقسیم کردهاند: علم غیب ذاتی و مستقل: منظور از آن نوعی آگاهی از غیب است که از کس دیگری اکتساب نمیشود. این نوع علمِ غیب نامحدود است و تنها به خداوند اختصاص دارد و کس دیگری با او در این علم شریک نیست.[5] آیات متعدد قرآنی این قسم از علم غیب را بیان کرده اند: «قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ ما یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ»[6] بگو کسی در آسمان ها و زمین جز خدا از غیب آگاه نیست و نمی دانند که چه زمانی برانگیخته خواهند شد. و یا در آیه دیگر از زبان پیامبر (ص) نقل می کند: «وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»[7] بگو اگر غیب می دانستم، خیرات و نعمت های فراوانی را به دست می آوردم و هیچ بدی به من نمی رسید، من جز یک بیم دهنده و مژده دهنده برای کسانی که ایمان دارند، نیستم. بزرگان شیعه نیز این نوع علم را مختص خداوند دانسته و گفته اند برخی غالیان و مفوضه این نوع آگاهی از غیب را به امامان معصوم (ع) نسبت دادهاند. [8] علم غیب مستفاد یا وابسته: نوعی آگاهی از غیب است که از سوی خداوند به برخی بندگانش اعطا شده است. [9] همه عالمان امامیه بر این باورند که آگاهی پیامبران الهی و امامان معصوم(ع) از غیب، از همین نوع است که به اذن و تعلیم خداوند است و آنان این نحوه علم غیب را از خداوند بصورت محدود اکتساب میکنند. در بعضی از آیات قرآن به این قسم اشاره شده: «عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ»[10] [او] دانای غیب است و هیچ کس را بر غیب خود آگاه نمی کند؛ مگر پیامبرانی را که [برای آگاه شدن از غیب] برگزیده است. و براساس آیه «وَ أُنَبِّئُکُمْ بِمَا تَأْکُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ»[11] (به شما خبر میدهم که در خانههاتان چه میخورید و چه ذخیره میکنید)، توانایی بر خبردادن از اسرار نهانی مردم از سوی حضرت عیسی و آگاهبودن وی به اسرار غیبی یکی از معجزهها و نشانههای حقانیت وی برای قوم خودش بوده است. علم غیب در روایات در روایات صادر شده از اهل بیت (ع) نیز به این دو قسم از علم غیب اشاره شده است: یکی علمی که فقط خدا از آن آگاه است و دیگری علمی که خداوند آن را به فرشتگان و سپس به پیامبر (ص) و اهل بیتش (ع) آموخته است. اصبغ بن نباته روایت کرده است که گفت: شنیدم امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرمود: «خداوند دو نوع علم دارد؛ علمی که آن را به خود مختص کرده و هیچ پیامبری از پیامبرانش و هیچ فرشتهای از فرشتگانش را بر آن آگاه نساخته است. و آن همان است که خداوند متعال فرموده: «همانا علم ساعت نزد خداست و او باران را نازل میکند و میداند که در رحمها چیست و هیچکس نمیداند که فردا چه به دست میآورد و هیچکس نمیداند که در کدام سرزمین میمیرد»[12] و علمی دیگر دارد که فرشتگانش را بر آن آگاه کرده است، پس هر آنچه فرشتگانش بر آن آگاه شدهاند، محمد و آل او نیز بر آن آگاه شدهاند و هر آنچه محمد و آل او بر آن آگاه شدهاند، بزرگ و کوچک ما بر آن آگاه شدهاند تا زمانی که قیامت برپا شود.» [13] و یا در روایتی دیگر؛ ابی بصیر، از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود: «خداوند دو نوع علم دارد؛ علمی که جز او کسی آن را نمیداند، و علمی که به فرشتگان و رسولانش آموخته است. پس هر آنچه را که به فرشتگان و رسولانش آموخته، ما (اهل بیت) آن را میدانیم.»[14] و یا هنگامی که امیرالمومنین از اتفاقات آینده خبر می داد يكى از اصحاب امام گفت: يا اميرالمؤمنين به شما علم غيب عنايت شده. امام خنديد و به آن مرد كه از طايفه كلب بود فرمود: اى برادر كلبى، اين علم غيب نيست، علمى است كه از پيامبر فراگرفته ام. علم غيب علم به قيامت است و به امورى كه خداوند سبحان در كتاب خود بر شمرده: «خداوند است كه علم قيامت نزد اوست، و اوست كه باران نازل مى كند، و آنچه را در ارحام است مى داند، و كسى نمى داند آنچه را كه فردا خواهد اندوخت، و كسى نمى داند در چه سرزمينى خواهد مرد...».[15] خداوند سبحان است كه آنچه را در رحم هاست مى داند: پسر يا دختر، زشت يا زيبا، سخى يا بخيل، سعيد يا شقى، كسى كه هيزم جهنّم است، يا در بهشت همنشين انبياست. اين است علم غيب كه كسى آن را جز خدا نمى داند، و غير اينها دانشى است كه خداوند آن را به پيامبرش (صلّى اللّه عليه و آله) تعليم داده، او هم به من آموخت و از خدا برايم خواست كه در سينه ام جاى گيرد، و قفسه سينه ام آن را در خود جاى دهد.[16] این روایات نشان میدهد که اهل بیت پیامبر (ع) به دانش وسیعی دسترسی داشتهاند و در سلسله مراتب آگاهی الهی بعد از خداوند متعال قرار دارند. این دانش، تا زمان قیامت در اختیار اهل بیت (ع) است. و با توجه به تعریف علم غیب (که اطلاع از امور پنهان می باشد) می توان بیان نمود که اهل بیت هم از علم غیب آگاه بوده اند البته علم آنها از طرف خداوند داده شده است و علمی مستفاد و وابسته به خداوند است. لازم به ذکر است؛ مسأله علم غیب درباره انبیاء و اولیاء در روایات اسلامى نیز بحث گسترده اى دارد، و تمام فرق اسلامى نمونه هاى فراوانى را از علم غیب درباره پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)یا ائمه و پیشوایان خود نقل کرده اند.[17] نتیجه گیری: با توجه به این نکته که علم غیب دو گونه است: علمی ذاتی و مستقل که مختص ذات خداوند متعال است و علمی مستفاد و وابسته که خداوند در اختیار بعضی از اولیاء خود قرار داده است. علم به امور پنهان برای پیامبر و اهل بیت (ع) با اذن خدا ثابت است و آنها علم و قدرت ذاتی ندارند بلکه هر چه دارند از خداست. آیات و روایاتی که علم غیب را از آنها نفی میکنند نیز ناظر به نفی علم غیب ذاتی و مستقل است. بنابراین، اگر منظور از علم غیب اهل بیت، دانستن امور پنهان باشد، این برای اهل بیت ثابت است و غلو نیست. اما اگر منظور از علم غیب، علم ذاتی و مستقل باشد، که مخصوص خداوند متعال است، این چنین نسبتی غلو محسوب می شود. [1]. اصول کافی: الکلینی، محمد بن یعقوب، ج2، 75 https://B2n.ir/x71021 [2] . کتاب العین: الفرایدی، الخلیل بن احمد، ج4، ص 446 https://B2n.ir/h68801 [3] . المفردات فی غریب القران: الراغب الاصفهانی، ابوالقاسم الحسین بن محمد، ص616 https://B2n.ir/s52563 [4] . الغدير: العلامة الأميني، جلد: 5، صفحه: 52. https://lib.eshia.ir/15083/5/52 [5] . أوائل المقالات في المذاهب والمختارات: الشيخ المفيد، صفحه : 67. https://lib.eshia.ir/15133/1/67 / جدال احسن؛ نقد و بررسی شبهات وهابیان: جعفر سبحانی، صفحه: 98 https://B2n.ir/n57625 [6] . نمل: 65 [7] . اعراف: ١٨٨ [8] . أوائل المقالات في المذاهب والمختارات: الشيخ المفيد، صفحه : 67. https://lib.eshia.ir/15133/1/67 [9] . جدال احسن؛ نقد و بررسی شبهات وهابیان: جعفر سبحانی، صفحه: 100. https://B2n.ir/s21507 / أوائل المقالات في المذاهب والمختارات: الشيخ المفيد، صفحه: 313. https://lib.eshia.ir/15133/1/313 [10] . سوره جن، آیات: 27-26 https://B2n.ir/j38363 [11] . سوره آل عمران، آیه: ۴۹. https://B2n.ir/r95799 [12] . سوره لقمان آیه 34 «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ» https://B2n.ir/g38086 [13] . بصائر الدرجات: الصفار، محمد بن الحسن، ص131. https://B2n.ir/x67398 [14] . همان، https://B2n.ir/x67398 [15] . سوره لقمان آیه 34 «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ» https://B2n.ir/g38086 [16] . نهج البلاغة: سید رضی، خطبه: 128. https://B2n.ir/y35026 [17] . پیام قرآن: ناصر مکارم شیرازی، ج:7، ص:237. https://B2n.ir/f4166
-
سلام علیکم ۱. به نظر آیت الله سیستانی مال التجاره اگر به حد نصاب برسد بنابر احتیاط واجب زکات دارد زکات به خود مال التجاره تعلق میگیرد، سود و فایده آن هم اگر به سرمایه اضافه شد و مال التجاره قرار گرفت آن هم زکات خواهد داشت. ۲. به مال التجاره خمس هم تعلق میگیرد. کارشناس #حسینی #t_19340
- 1 پاسخ
وضعیت: تأییدشده توسط: ناظم -
سلام علیکم با توجه به اینکه معظمله اینگونه معاملات را بنابر احتیاط واجب اجازه نمیدهند، مقلدین ایشان میتوانند با رعایت شرایط الأعلم فالأعلم به مرجع جامع الشرایط پس از ایشان مراجعه کنند.
- 1 پاسخ
وضعیت: تأییدشده توسط: ناظم-ارشد -
آیا زکات به خود مال التجاره تعلق می گیرد یا به سود و فائده آن؟ آیا بر مال التجاره خمس هم تعلق می گیرد؟
- 1 پاسخ
وضعیت: پاسخدادهشده توسط: ناظم -
سلام علیکم ۱. اگر آب کر روی دست نجس ریخته شود، آبی که از آن جدا میشود نجس نمیباشد؛ مگر در صورتی که ذرات نجاست در آن باشد. اما اگر آب کمتر از کر روی دست نجس بریزد، آبی که پس از برخورد با نجاست جدا میشود نجس میباشد. ۲. اگر عین نجاست از بین رفته، رنگ آن نجس نمیباشد. کارشناس #محمدآبادی #t_18747
- 1 پاسخ
وضعیت: تأییدشده توسط: ناظم-ارشد -
با توجه به اینکه سؤالات در سامانه پاسخگویی جواب داده میشود، لطفاً سؤالات خود را بهصورت متن ارسال بفرمایید. فعلاً امکان پیوست تصویر در ربات فراهم نمیباشد.
- 1 پاسخ
وضعیت: تأییدشده توسط: ناظم-ارشد -
سلام علیکم آیا شرکت در برنامههای مثل اسمارت بایننس پرو وکسب در آمد از این راهها که با عنوان ارز دیجیتال معرفی میشوند جایز است؟
- 1 پاسخ
وضعیت: پاسخدادهشده توسط: ناظم-ارشد -
سلام علیکم در بعضی از استفتائات درمورد تهمت خلاف حرف شما آمده. مثلا گفته شده رفع تهمت لازم نیست و در بعضی شرایط فقط باید حلالیت طلبید. و اینکه اگر شخص بصورت احتمالی حرف خلافی را به کسی نسبت دهد به چه استنادی میفرمائید حکم تهمت را دارد؟!
- 2 پاسخ
وضعیت: در حال بررسی توسط: ناظم-ارشد -
دیدگاه علمای شیعه در مسأله "غلو" چیست؟ در میان مباحث مربوط به باورهای مذهبی، بهویژه در تشیع، موضوع “غلو” همواره مطرح بوده است. غلو به معنای زیادهروی و خارج شدن از حدّ اعتدال در مورد جایگاه و مقام ائمه معصومین (علیهمالسلام) است. اما نکته مهم این است که این زیادهروی و غلو، دو نوع اصلی دارد: غلو در ذات و غلو در صفات. غلوّ در ذات: منظور از غلوّ در ذات آن است كه شخص يا گروه غالى، قائل به نبوّت ائمه معصومين (عليهم السلام) يا الوهيت معصومين (عليهم السلام) يا حلول و يا تناسخ و يا تفويض باشد؛ به عبارت بهتر، ذات معصومين (عليهم السلام) را از مرتبه خود بالاتر بَرَد. [1] غلوّ در صفات: منظور از «غلوّ در صفات» كه مى توانيم آن را با جَعل اصطلاح «غلوّ در فضايل» نيز معرّفى نماييم آن است كه صفات و فضايل و معجزاتى را به معصومين (عليهم السلام) نسبت دهيم كه داراى آن نبوده اند. برخلاف غلوّ در ذات، كه متكلمين و فقهاى شيعه به اتفاق، قائلِ آن را تكفير نموده اند، در مبحث غلوّ در صفات، بين آنان اختلاف واقع شده است و در واقع اين مسأله به صورت مسأله اى نسبى در آمده است.[2] بسیاری از علما و محققان شیعه، به این تمایز بهصورت مشخص نپرداختهاند. در حالی که این تفکیک، آثار بسیار مهمی در فقه، رجال (شناخت راویان حدیث) و درایه (فهم و تفسیر احادیث) دارد. در واقع، وقتی ما این دو نوع غلو را از هم جدا میکنیم، به درک دقیقتری از دیدگاه علمای شیعه در مورد غلو میرسیم. بسیاری از علمای شیعه، زمانی که از “غلو” سخن میگویند، منظورشان غلو در ذات است، نه غلو در صفات، که اغلب در تصورات رایج، با هم اشتباه میشوند. علمای بزرگ شیعه، مانند شیخ مفید و علامه حلی، وقتی از غلات سخن میگفتند، بیشتر به غلو در ذات اشاره داشتند. مثلاً شیخ مفید، غلات را کسانی میداند که ائمه را به خدایی و پیامبری نسبت داده و فضائلی را به آنها دادهاند که از حدّشان فراتر است. او غلات را کافر و گمراه میداند و تأکید میکند که حضرت علی (علیهالسلام) آنها را مجازات میکرد.[3] علامه حلی نیز اعتقاد غلات را باطل میداند، زیرا معتقد است خداوند جسم نیست و نمیتواند در جسم حلول کند. او همچنین معجزات ائمه را مشابه معجزات پیامبران دیگر میداند و این را دلیل بر رد خدایی آنها میداند.[4] مرحوم شیخ صدوق(رحمه الله علیه) نیز در مورد غالیان فرموده اند: اعتقاد ما بر این است که غالیان و مفوضه نسبت به خداوند متعال کافرند و از یهود و نصارا و مجوس و قدریه و حروریه و از همه بدعتگذاران و هواپرستان گمراه، بدترند و هیچ چیزی را مانند خداوند متعال کوچک نشمرده اند.[5] علامه مجلسی(رحمه الله علیه) درباره غلو میفرمایند: دقت کنید که غلو در مورد پیامبر و امامان(علیهمالسلام) به این معناست که یا به خدایی آنها معتقد باشیم، یا آنها را شریک خدا در پرستش، خلق کردن و روزی دادن بدانیم. اعتقاد به هر یک از این موارد، نوعی الحاد، کفر و خروج از دین محسوب میشود.[6] در حالی که همۀ متکلمان و فقهای شیعه، به اتفاق، غلو در ذات را کفر دانسته و قائل به آن را تکفیر کردهاند، موضوع غلو در صفات بسیار پیچیدهتر و محل اختلاف نظر است. در واقع، مسئلۀ غلو در صفات، به امری نسبی تبدیل شده است؛ به این معنا که هر متکلمی با توجه به دیدگاه کلامی خاص خود، به حد معینی از صفات و فضایل برای معصومین (علیهمالسلام) معتقد است. از این رو، اگر متکلمی معتقد باشد که معصومین (علیهمالسلام) دارای حد خاصی از صفات و فضائل هستند، اعتقاد به تجاوز از آن حد را روا نمیشمارد و معتقد به آن را متهم به غلو میکند. در مقابل، متکلم دیگری که قائل به حد بالاتری از صفات و فضائل برای معصومین (علیهمالسلام) است، نه تنها خود را غالی نمیداند، بلکه طرف مقابل خود را متهم به تقصیر و کوتاهی در شناخت و معرفت مقام والای اهل بیت میداند و او را مقصر میشمارد. این اختلاف نظرها نشان می دهد که مرز بین تعظیم و تکریم اهل بیت و غلو، خطی نسبی است و به دیدگاه و مبانی کلامی هر فرد بستگی دارد. به عبارت دیگر، در موضوع صفات و فضایل اهل بیت، معیار قطعی و مطلقی وجود ندارد که بتوان با آن به طور قاطع مشخص کرد چه عقیده ای غلو است و چه عقیده ای تقصیر؛ بلکه این یک دامنهی وسیع است که هر فرد بر اساس میزان درک و باور خود، در جایی از آن قرار می گیرد. در نتیجه، آنچه برای یک فرد غلو به نظر می رسد، ممکن است برای دیگری عین حقیقت و معرفت به شمار رود و بالعکس. این نسبیت در برداشت از فضایل اهل بیت (علیهم السلام) نشان می دهد که موضوع غلو، فراتر از یک حکم کلامی صرف، به یک چالش معرفتی و فرهنگی تبدیل شده است. اختلاف نظر بر سر جایز بودن یا نبودن «سهو النبی (صلیاللهعلیهوآله)» یکی از بارزترین موارد اختلاف میان دو گروه فکری شیعه، یعنی مکتب قم و مکتب بغداد، بود؛ که مصداق بارزی از مسئله غلو در صفات است. شیخ صدوق (رحمةاللهعلیه)، از چهرههای برجسته مکتب قم، به نقل از استاد خود ابوجعفر محمد بن حسن بن ولید، اولین نشانه غلو را اعتقاد به نفی سهو از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و امام (علیهالسلام) میدانست.[7] از دیدگاه او، کسانی که مقام عصمت را تا جایی بالا میبرند که امکان هیچ گونه خطایی را برای معصومین (علیهمالسلام) قائل نیستند، در واقع دچار غلو شدهاند؛ در مقابل، شیخ مفید (رحمةاللهعلیه)، از بزرگان مکتب بغداد، بیان می کند که اگر نقل قول شیخ صدوق از استاد خود (رحمةالله علیه) مبنی بر غالی بودن قائلین به نفی سهو از معصومین (علیهم السلام) صحیح باشد، خود او مقصر است، حتی اگر از علمای قم باشد.[8] شیخ مفید پا را فراتر گذاشته و به برخی از معتقدات اهل قم اشاره میکند و آنها را به تقصیر در دین متهم میسازد. او میگوید با گروهی از اهل قم برخورد کرده است که ائمه (علیهمالسلام) را از مقام واقعی خود پایینتر آورده و گمان میکنند که ائمه از بسیاری از احکام دین ناآگاهند و بعد از تفکر و تدبر عمیق، علم به آن احکام پیدا میکنند. حتی برخی از آنها قائل بودند که ائمه برای بهدست آوردن حکم شریعت به رأی و ظن متوسل میشوند. شیخ مفید این دیدگاه ها را تقصیر آشکار می داند و معتقد است که این گروه از علما، در شناخت مقام و منزلت ائمه کوتاهی می کنند.[9] در نهایت، شیخ مفید معیار غلو را در نفی صفات حدوث (مخلوق بودن) از ائمه (علیهمالسلام) و نسبت دادن الوهیت و ازلیت به آنها میداند. او به جای تمرکز بر مسئله سهو یا عدم سهو، بر این نکته تأکید میکند که غلو به معنای انکار انسان و بشر بودن معصومین (علیهمالسلام) و نسبت دادن صفات الهی به آنهاست.[10] این اختلاف نظرها نشان میدهد که درک و تفسیر فضائل اهل بیت (علیهمالسلام) در طول تاریخ، همواره محل بحث و تبادل نظر بوده و هر گروه فکری، بر اساس مبانی و دیدگاههای کلامی خود، به تعریفی خاص از غلو و تقصیر دست یافته است. نتیجه گیری: بنابراین دیدگاه علماء نسبت به غلو در ذات با غلو در صفات متفاوت است؛ همۀ متکلمان و فقهای شیعه، به اتفاق، غلو در ذات را کفر دانسته و قائل به آن را تکفیر کردهاند، در حالی که موضوع غلو در صفات (زیادهروی در بیان فضائل و تواناییهای آنها) بسیار پیچیدهتر و محل اختلاف نظر است. در واقع، مسئلۀ غلو در صفات، به امری نسبی تبدیل شده است؛ به این معنا که هر متکلمی با توجه به دیدگاه کلامی خاص خود، به حد معینی از صفات و فضایل برای معصومین (علیهمالسلام) معتقد است. [1] جریان شناسی غلو(1): صفری، نعمت الله، ص: 7. https://B2n.ir/z32413 [2] همان: ص 10. https://B2n.ir/e57896 [3] تصحيح اعتقادات الإمامية: شیخ مفید، ج1، ص131 https://B2n.ir/k85892 [4] أنوار الملكوت في شرح الياقوت: علامه حلی، ج1، ص 201 https://B2n.ir/f53231 [5] الإعتقادات: شیخ صدوق، ، ج1، ص97 https://B2n.ir/k69944 [6] بحارالانوار: محمدتقی، علامه مجلسی، ج25، ص346 https://B2n.ir/y58285 [7] من لا يحضره الفقيه: شیخ صدوق، ج1، ص360 https://B2n.ir/t07081 [8] مقایسهای میان دو مکتب فکری شیعه در قم و بغداد در قرن چهارم هجری: یعقوب، جعفری، ص 30 https://B2n.ir/d47168 [9] تصحيح اعتقادات الإمامية: شیخ مفید، ج1، ص135 https://B2n.ir/m90709 [10] همان: ص 136 https://lib.eshia.ir/15141/1/13
-
العلم نور شروع به دنبال کردن زکات مال التجاره کرد
-
من تصویری را بارگذاری کردم لطفا جواب بدهید؟
- 1 پاسخ
وضعیت: پاسخدادهشده توسط: ناظم-ارشد -
سلام 1. اگر یک لکه خیلی خیلی کوچک خون با مقدار زیادی آب آغشته بشود آیا کل آب نجس می شود؟ (مثلا اگر دست مان زخم کوچکی داشته باشد و لکه کوچک خونی بر روی آن باشد و حالا مقدار زیادی آب بر دستمان برسد آیا کل آب روی دست نجس می شود؟) 2. اگر خون یا منی بر روی لباس ریخته شود و بعد ما آن لباس را با آب و مایع شوینده چندین بار بشوریم و فشار دهیم و آبکشی کنیم ولی هنوز هم آثار خون یا منی روی لباس باشد آیا آن هم نجس محسوب می شود؟ مثلا وقتی لباس خشک می شود هنوز هم لکه های قرمز یا سفید رنگ بر روی لباس باشد آیا این لباس نجس است؟ و در صورت مرطوب شدن باعث انتقال نجاست می شود؟
- 1 پاسخ
وضعیت: پاسخدادهشده توسط: ناظم-ارشد -
تفاوت میان غلو در مقام اهل بیت (علیهمالسلام) و اعتقاد صحیح به آن در چیست؟ در بیان تفاوت بین غلو و اعتقاد صحیح به مقام اهل بیت (علیهم السلام) نخست باید گفت که غلو در لغت بمعنی تجاوز کردن از حد و اندازه، و یا خارج شدن از حد اعتدال است.[1] در اصطلاح نیز شیخ مفید غلو را از حد گذشتن و بیرون رفتن از اعتدال و زیادهروی در حق پیامبران و امامان تعریف کرده است.[2] حضرت باقر نیز در روایتی در تبیین غلو فرمودند: غالی کسی است که درباره ما چیزی بگوید که ما در مورد خود نگفتهایم.[3] حال باید گفت غلوی که در کتابهای فقهی و کلامی دربارهاش بحث شده و قائل به آن کافر شمرده شده، اعتقادات باطلی است مانند اینکه شخصی پیامبر اکرم و ائمه طاهرین (علیهم السلام) را خدا بداند یا معتقد باشد که ائمه نیز میتوانند نبی باشند، یا اینکه بگوید با محبت اهل بیت نیازی به عبادت و پرهیز از گناهان نیست و امثال این عقاید که یا شرک است و یا انکار ضروری که در هر دو صورت سبب کفر است.[4] در مقابل، مسائلی مانند علم غیب أئمّه، ولایت تکوینی اهل بیت، طینت و خلقت پاک ایشان و...... پیوسته در کتابهای معتبر کلامی مورد بحث قرار گرفته و به مقتضای حدیث امام علی (علیه السّلام) که فرمود:«إیّاکم و الغلوّ فینا، قولوا انّا عبید مربوبون و قولوا فی فضلنا ما شئتم»[5] از غلو درباره ما بپرهیزید، بگویید ما بندگان خدا هستیم و هر چه بخواهید درباره فضائل ما بگویید، حدّ و حریم آن را ترسیم نموده و از نسبت دادن اموری که مخالف اصول دین است برحذر داشته اند. این مطالب به همه می فهماند که اگرچه مقام اهل البیت (علیهم السلام) بسی ارجمند است و هرچه دربارۀ آنان بگوییم و بیندیشیم، به کنه ذات و مقام والایشان نخواهیم رسید، اما نباید آنان را از حدّ بندگی و مخلوق بودن و مربوب بودن بالاتر برد [6] و صفاتی را به آنان نسبت داد که برخلاف ضرویات دین می باشند. بر این اساس، تفاوت بین غلو و اعتقاد صحیح به مقام اهل بیت (علیهم السلام) به فهم درست از جایگاه آنان و میزان اعتقاد به مقام ایشان بستگی دارد. حضرت رضا (علیه السلام) نیز توضیح دادهاند که منظور از بندگی مردم برای اهل بیت (علیهم السلام) این است که مردم باید از ما اطاعت کنند، زیرا خداوند این اطاعت را واجب کرده است.[7] زمانی که امام رضا (علیه السلام) متوجه شدند که برخی افراد صفات خداوند را به حضرت علی (علیه السلام) نسبت میدهند، فرمودند که امیرالمؤمنین مانند شما غذا میخورد، مینوشید و ازدواج میکرد، بنابراین نمیتوان صفات الهی را برای ایشان تصور کرد. [8] همچنین، از سدیر نقل شده است که امام صادق (علیه السلام) با حالتی خشمگین وارد جلسه شدند و فرمودند مردم فکر میکنند ما علم غیب داریم و در حالی که کسی جز خداوند علم غیب ندارد. سدیر میگوید به امام صادق (علیه السلام) گفتم که میدانیم شما علم زیادی دارید ولی علم غیب را به شما نسبت نمیدهیم؛ امام در توضیح علم خود فرمودند: آن فردی که علمی از کتاب در نزد او بود و به یک چشم بر هم زدنی تخت بلغیس را حاضر کرد به اندازه قطره ای از دریا در نزد او علم وجود داشت و حال آیا کسی که بعضی از علم کتاب نزد او است عالم تر است یا فردی که تمام علم کتاب نزد او است؟ بعد حضرت به سینه خود اشاره کرده و فرمودند تمام علم کتاب نزد ما است.[9] به این ترتیب، مشخص میشود که وقتی امام علم غیب را نفی میکنند، منظورشان علم فوقالعادهای که خودشان دارند نیست، بلکه به علم خاصی اشاره دارند که تنها مختص خداوند است و از آن به علم ذاتی و مستقل یاد میشود، اما علم فوق العاده ای که از طرف خداوند به ایشان داده شده را برای خود ثابت میدانند. با توجه به آنچه از اهل بیت (علیهم السلام) برای ما آشکار شده، میتوان گفت که غالیان کسانی هستند که به نبوت اهل بیت، تناسخ ارواح امامان، تفویض استقلالی به آنان و صفات خدایی برای آنها اعتقاد دارند و حتی برخی به مقام الوهیت برای اهل بیت قائل هستند. [10] نتیجه گیری: با توجه به تمامی این مطالب، متوجه میشویم که ائمه (علیهم السلام) فضائل و ویژگیهایی دارند که برای بشر قابل تصور نیست. این فضائل فراتر از انسانهای معمولی است، اما باید تأکید کرد که این ویژگیها با صفات خداوند متفاوت است و نمیتوان برای آنها صفات الهی قائل شد. حضرت صادق (علیه السلام) هم علم غیب را مختص خدا میدانند، اما برای علم خود مرزهایی مشخص می کنند که فراتر از فهم انسانی به نظر میرسد. بنابراین، اهل بیت (علیهم السلام) موجودات برتری هستند، در حالی که همیشه بندگان خداوند به شمار میروند و این اعتقاد صحیح درباره آنان است. با توجه به این نکات، تفاوت بین دیدگاه صحیح و غلو، به فهم درست مقام اهل بیت(علیهم السلام) و شناخت دقیق از حقیقت غلو بستگی دارد. [1] النهایه فی غریب الحدیث و الاثر: مجد الدین ابن الأثیر، ج3، ص382 https://B2n.ir/g71106 / لسان العرب، ابن منظور، ج15، ص133 https://B2n.ir/q17524 [2] تصحیح الاعتقاد: شیخ مفید، ص: 131. https://lib.eshia.ir/15141/1/131 [3] الکافی: محمد بن یعقوب، الکلینی، ج2، ص75 https://B2n.ir/x71021 [4] ولایت تکوینی و ولایت تشریعی: شیخ لطف الله صافی گلپایگانی، ص 41 https://B2n.ir/b24870 [5] الخصال: الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 614. https://lib.eshia.ir/15339/2/614 و سخن امام صادق (علیه السّلام): «اجْعَلُونَا عَبِيداً مَخْلُوقِينَ وَ قُولُوا فِينَا مَا شِئْتُمْ إِلَّا النُّبُوَّةَ» https://lib.eshia.ir/15052/2/735 [6] فرهنگ غدیر: جواد محدثی مشخصات نشر:قم: معروف، 1387 ص: 448. https://B2n.ir/x94229 [7] الكافي- ط الاسلامية: الشيخ الكليني، محمد بن یعقوب، ج: 1 ص: 187 https://B2n.ir/t28460 [8] بحار الانوار: محمدباقر، المجلسی، ج25، ص275 https://B2n.ir/f68211 [9] الكافي: الشيخ الكليني، محمد بن یعقوب، ج 1، ص 257 https://B2n.ir/h31075 [10] بحوث فی شرح العروة الوثقی: السید محمد باقر الصدر، ج3، ص306 https://B2n.ir/b92525 غلو؛ حقيقت و اقسام آن: سيدكمال حيدري، ترجمه پژوهشكده حج و زيارت، ص 27-42. https://B2n.ir/s07831 / نقش غلو در انحراف عقاید و افکار: محمد حلی. ص: 31 https://B2n.ir/n89120 / غلو و تفویض در گستره آیات و روایات اهل بیت علیهم السلام: سید علیرضا موسوی، ص: 12 https://B2n.ir/f81468
-
۱) خیر، بین حرمت و بطلان تلازم وجود ندارد. ۲) نمازش باطل نیست؛ ولی کار حرامی انجام داده است. کارشناس #محمدآبادی #t_17705
- 1 پاسخ
وضعیت: تأییدشده توسط: ناظم -
سلام علیکم خیر، جزء اسماء متبرکه نمیباشد. کارشناس #ناظم_1 #t_17710
- 3 پاسخ
وضعیت: تأییدشده توسط: ناظم -
۱- آیا بین حرمت و ابطال تلازم است یا خیر؟ ۲- اگر کسی بعد از غسل جنابت وضو گرفت و نماز خواند. آیا نمازش باطل است یا خیر؟
- 1 پاسخ
وضعیت: پاسخدادهشده توسط: ناظم -
سلام یک سوال دیگر داشتم می خواستم بدانم آیا واژه "اسلامی" در برخی ترکیبات یا عبارات جز اسامی متبرک محسوب می شود؟ مثلا عبارت جمهوری اسلامی ایران, کشورهای اسلامی, دانشگاه آزاد اسلامی و... این ترکیبات هم اسامی متبرک حساب می شوند؟
- 3 پاسخ
وضعیت: پاسخدادهشده توسط: ناظم