احکام امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر
معنای «معروف» و «منکر»
مسئله ۲۲۰۱ . «معروف» یعنی کار نیکی که عقل خوبی آن را درک میکند و یا شرع مقدّس، ما را به خوب بودن آن راهنمایی کرده است و «منکَر» یعنی کار بد و ناپسند که عقل، بد بودن آن را درک میکند و یا شرع مقدّس ما را از ناپسند بودن آن آگاه نموده است.
شرایط واجب شدن امر به معروف و نهی از منکر
مسئله ۲۲۰۲ . امر به معروف و نهی از منکر در صورتی واجب میشود که شرایط زیر وجود داشته باشد:
۱. معروف از واجبات شرعی و منکر از حرامهای شرعی باشد.
۲. کسی که امر به معروف یا نهی از منکر میکند، معروف و منکر را - هرچند به طور اجمالی - بشناسد.
۳. کسی که امر به معروف و نهی از منکر میکند، احتمال تأثیر در شخص خلافکار بدهد.
۴. شخص خلافکار، قصد انجام منکر را داشته باشد یا مشغول به انجام آن باشد.
۵. شخص خلافکار در ارتکاب منکر یا ترک واجب، معذور نباشد.
۶. امر به معروف و نهی از منکر برای کسی که امر به معروف و نهی از منکر میکند، سختی فوق العاده یا ضرر جانی یا آبرویی یا مالی به مقدار قابل توجّه نداشته باشد.
شرط اوّل: معروف از واجبات شرعی و منکر از حرامهای شرعی باشد
مسئله ۲۲۰۳ . امر به معروف در موارد ترک واجب و ترک حرام، واجب است و در مواردی که انجام معروف، مستحب وانجام منکر، مکروه است امر به معروف و نهی از منکر مستحب میباشد.
البتّه در امر به معروف و نهی از منکر نسبت به مستحبات و مکروهات، لازم است شخصیت فردی که مورد امر و نهی قرار میگیرد، در نظر گرفته شود که اذیّت نشده و به او اهانت نگردد. همچنین نباید در امر به مستحبّات و نهی از مکروهات، زیاد سختگیری شود که سبب انزجار فرد از دین و برنامههای دینی گردد.
شرط دوّم: معروف و منکر را - هرچند به طور اجمالی - بشناسد
مسئله ۲۲۰۴ . فردی که میخواهد امر به معروف و نهی از منکر کند، باید بداند کاری که فرد آن را ترک نموده، از واجبات است یا کاری که فرد آن را مرتکب شده، از گناهان میباشد؛ بنابر این کسی که معروف و منکر را نمیشناسد و آنها را از یکدیگر تشخیص نمیدهد، بر وی امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست؛ هرچند گاهی برای امر به معروف و نهی از منکر کردن، یادگرفتن و شناختن معروف و منکر از باب مقدّمه، واجب میشود.
شرط سوّم: احتمال تأثیر در شخص خلافکار بدهد
مسئله ۲۲۰۵ . اگر کسی میداند که امر و نهی او اثر ندارد، احتیاط واجب آن است که کراهت و ناراحتی خود را از کارهای ناشایسته خلافکار به هر طوری که ممکن است (با گفتار یا رفتار یا نوشتار و مانند آن) اظهار نماید؛ هرچند بداند که در او اثر نخواهد داشت.[۱]
مسئله ۲۲۰۶ . اگر بعضی از افراد، امر به معروف و نهی از منکر کنند و مؤثّر واقع نشود و بعضی دیگر از افراد، احتمال عقلایی بدهند که امر به معروف و نهی از منکر آنان، مؤثّر باشد، بر آنان واجب است که امر به معروف و نهی از منکر نمایند.
شرط چهارم: شخص قصد ارتکاب منکر را داشته یا مشغول انجام آن باشد
مسئله ۲۲۰۷ . چنانچه فرد قصد انجام منکر یا ترک واجب را داشته باشد یا آنکه مشغول به انجام منکر و ترک واجب باشد، امر به معروف ونهی از منکر واجب است؛ بنابراین اگر فرد اطمینان داشته باشد که شخصی قصد دارد گناهی را مرتکب شود یا واجبی را ترک نماید، امر به معروف و نهی از منکر نسبت به وی، قبل از به وقوع پیوستن عمل خلاف، واجب است؛ هرچند اوّلین باری باشد که فردِ مذکور تصمیم بر ارتکاب گناه یا ترک واجب گرفته است و هنوز هم مشغول انجام معصیت یا ترک واجب نشده باشد.
بنابر این، در وجوب امر به معروف و نهی از منکر، لازم نیست فرد، قصد اصرار و استمرار بر انجام منکر یا ترک واجب را داشته باشد یا آنکه فعلاً مشغول به گناه باشد و همین که معلوم باشد فرد، تصمیم جدّی بر انجام منکر یا ترک واجب را دارد، کافی است، خواه آن فرد، برای اوّلین بار میخواهد مرتکب کار خلاف شود یا بار اوّل او نباشد.
مسئله ۲۲۰۸ . چنانچه شخص خلافکار نخواهد کارهای خلاف خود را تکرار کند و دوباره مرتکب آن شود، امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست؛ بلکه اگر فرد احتمال عقلایی (احتمال قابل توجّه) بدهد که شخص خلافکار، قصد ندارد کارهای خلاف خود را تکرار کند، در این صورت نیز امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست. همچنین اگر فرد احتمال میدهد که شخصی قصد ارتکاب منکر یا ترک واجب را دارد، ولی اطمینان ندارد، در این صورت نیز، امر به معروف و نهی از منکر واجب نمیباشد.
شرط پنجم: شخص در ارتکاب منکر یا ترک واجب معذور نباشد
مسئله ۲۲۰۹. اگر شخص، کار منکری را انجام دهد و اعتقاد داشته باشد که آن کار، حرام نیست، بلکه مثلاً مباح میباشد و یا آنکه شخص، کار واجبی را ترک کرده و اعتقاد داشته باشد که آن کار، واجب نیست، در این صورت، چنانچه در مورد این اعتقادش، شرعاً معذور باشد، امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست؛ مثل اینکه آن شخص در موضوع اشتباه نموده باشد یا نظر فقهی مرجع تقلید او چنین باشد.
شایان ذکر است اگر منکر از کارهایی باشد که شارع مقدّس هرگز به وقوع آن راضی نیست مثل کشتن فردی که جانش محترم است، جلوگیری از آن واجب میباشد، هرچند انجام دهنده معذور باشد و حتّی مکلّف هم نباشد.
مسئله ۲۲۱۰. اگر فرد احتمال بدهد شخصی که منکر را مرتکب میشود یا واجب را ترک میکند، در مورد آن، شرعاً معذور میباشد، چنانچه ظاهر حال بر عذر نداشتن وی، در انجام منکر یا ترک واجب باشد، امر به معروف و نهی از منکر، با جمع بودن سایر شرایط آن، واجب است و امّا اگر ظاهر حالی وجود نداشته باشد یا ظاهر حال برعذر داشتن وی در انجام منکر یا ترک واجب باشد، در این صورت امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست.[۲]
شرط ششم: امر به معروف و نهی از منکر، برای کسی که امر به معروف و نهی از منکر میکند حرج یا ضرر جانی یا آبرویی یا مالی به مقدار قابل توجّه نداشته باشد
مسئله ۲۲۱۱. در صورتی که ضرر جانی یا آبرویی و یا مالی به مقدار قابل توجّه، شخص امر کننده به معروف و نهی کننده از منکر یا افراد دیگر از مسلمانان را تهدید کند یا موجب مشقّت و دشواری غیر قابل تحمّل گردد، امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست؛ مگر اینکه کار معروف و منکر به قدری نزد شارع مقدّس، مهمّ باشد که باید در راه آن، ضررها و دشواریها را تحمّل نمود؛ به طور کلّی در این گونه موارد، ضرری که متوجّه فرد یا مسلمانان دیگر میشود، با خوبی و بدی آن عمل (معروفی که ترک یا منکری که انجام میشود)، از نظر درصد احتمال و اهمّیّت مورد آن، مقایسه و بررسی میگردد و گاهی در صورت ضرر هم، وظیفه امر به معروف و نهی از منکر ساقط نمیشود.
مراتب امر به معروف و نهی از منکر
مسئله ۲۲۱۲ . امر به معروف و نهی از منکر دارای مراتب و مراحلی است:
۱. اظهار انزجار درونی و ناراحتی قلبی از ترک معروف یا انجام منکر به کارهایی مثل اخم کردن یا رو گرداندن از شخص گناهکار یا سخن نگفتن با وی یا ترک رفت و آمد و معاشرت با او.
۲. تذکّر با زبان و گفتار به صورت موعظه و ارشاد و بیان ثواب معروف و عذاب منکر یا به صورت تهدید و ترساندن به گونهای که دروغ محسوب نگردد؛ هرچند با استفاده از کلمات تند و خشن که خالی از گناه باشد.
۳. اقدامات عملی از قبیل کتک زدن، در تنگنا قرار دادن، حبس نمودن و مانند آن، ولی نباید به حدّی برسد که سبب شکستن یا نقص عضو یا مجروح شدن بدن و مانند آن شود و به تعبیر دیگر اقدامات عملی نباید به گونهای باشد که موجب دیه یا قصاص گردد.
مسئله ۲۲۱۳ . از آنجا که مرتبه اوّل و دوّم امر به معروف و نهی از منکر، در یک درجه و سطح قرار دارند، فردی که امر به معروف میکند یا نهی از منکر مینماید باید ابتدا، موردی از مرتبه اوّل یا دوّم را انتخاب کند که اذیّت آن کمتر و تأثیر آن بیشتر است و گاهی لازم است هر دو مرتبه را انجام دهد و تا مرتبه اوّل یا دوّم مؤثّر میباشد، نوبت به مرتبه سوّم نمیرسد؛ امّا اگر مرتبه اوّل و دوّم مؤثّر واقع نشد، نوبت به مرتبه سوّم میرسد و مطابق با آن اقدام مینماید و احتیاط واجب آن است که در انتخاب مرتبه سوّم (اقدامات عملی) از حاکم شرع اجازه بگیرد.
شایان ذکر است هر یک از مراتب سهگانه، دارای درجات مختلف از نظر شدّت و ضعف میباشد و لازم است در هر یک از مراتب سه گانه، ترتیب بین درجات آن مرتبه مراعات گردد و فرد باید ابتدا در هر مرتبه، درجهای را انتخاب کند که اذیّت و توهین آن کمتر و تأثیر آن بیشتر است و اگر نتیجه نگرفت به درجات سختتر و شدیدتر اقدام نماید. بنابراین چنانچه میتوان به گونهای امر به معروف و نهی از منکر نمود که موجب اذیّت یا بیاحترامی به فرد نگردد و مؤثّر هم واقع شود، نباید از درجهای استفاده نمود که موجب اذیّت یا بیاحترامی به فرد میشود.
مسئله ۲۲۱۴ . همان طور که ذکر شد برای امر به معروف و نهی از منکر و پیشگیری از وقوع جُرم یا منکر، جایز نیست عملی را انجام داد که موجب سرخی یا کبودی یا سیاهی بدن یا جراحت یا شکستگی یا قطع یا نقص عضو یا قتل و مانند آن گردد؛ هرچند برای جلوگیری از آن منکر، راه دیگری نباشد و چنانچه فردی اقدام به این موارد نماید ضامن است و اگر این اقدام عمدی بوده، احکام جنایت عمدی بر آن جاری میشود و اگر از روی خطا و سهو بوده است، احکام جنایت خطایی بر آن جاری میشود؛ مگر آنکه بر جرم و منکری که فرد مرتکب آن میشود مفسدهای مهمتر از سرخی و سیاهی بدن وبقیّه موارد ذکر شده وجود داشته باشد که در این صورت، برای فرد یا افرادی که از امام(علیهالسلام) یا نایب ایشان اجازه دارند، جایز است اقدام به این موارد نمایند و در این حال، فرد به میزان اجازهای که دارد ضامن محسوب نمیشود.
احکام دیگر امر به معروف ونهی از منکر
مسئله ۲۲۱۵ . امر به معروف و نهی از منکر در واجبات و محرّمات الهی، با فراهم بودن شرایط آن، واجب کفایی است؛ البتّه بر همه افراد جامعه لازم است که اگر با کارِ حرام یا ترکِ واجبی مواجه شدند بیتفاوت نباشند و انزجار و ناراحتی خود را با گفتار یا کردار و مانند آن، ابراز نمایند و این مقدار بر همه مکلّفین، واجب عینی است. هرچند در مواردی که فرد احتمال تأثیر در امر به معروف و نهی از منکر نمیدهد، اظهار ناراحتی و ابراز انزجار قلبی از ترک واجب یا ارتکاب حرام، بنابر احتیاط، واجب میباشد.
مسئله ۲۲۱۶ . در امر به معروف و نهیاز منکر، قصدقربت لازم نیست؛ بلکه هدف، به پا داشتن واجب و جلوگیری از حرام میباشد؛ البتّه قصد قربت، موجب رسیدن به ثواب الهی و پاداش اخروی است.
مسئله ۲۲۱۷ . وجوب امر به معروف و نهی از منکر به صنف خاصی از مردم اختصاص ندارد، بلکه با فراهم بودن شرایط آن، بر علماء و غیر آنان، افراد عادل یا فاسق، ثروتمند یا فقیر، مسؤولین حکومتی و مردم واجب میباشد.
مسئله ۲۲۱۸ . واجب بودن امر به معروف و نهی از منکر، بر هر مکلّف نسبت به خانواده و نزدیکان وی دارای اهمیت بیشتری است؛ بنابراین اگر شخصی در خانواده و نزدیکان فرد میباشد که نسبت به واجبات دینی، از قبیل نماز، روزه، خمس، حجاب و... بیتوجّه است و آنها را سبک میشمارد یا نسبت به ارتکاب حرامها از قبیل ربا، غیبت، دروغ، گوش دادن به غنا و موسیقی لهوی و... بیمبالات و بیباک میباشد، باید با اهمّیّت بیشتری - با مراعات مراتب سه گانه امر به معروف و نهی از منکر - جلوی کارهای حرام وی را بگیرد و او را به انجام کارهای واجب و ترک حرام دعوت نماید.
مسئله ۲۲۱۹ . اگر پدر یا مادرِ فردی مرتکب حرام یا ترک واجبی میشوند، جایز بودن امر به معروف و نهی از منکر نسبت به آنان توسّط فرزند، به غیر گفتار یا رفتار نرم و ملایم، محلّ اشکال است و احتیاط در مورد آن رعایت گردد. بر این اساس، احتیاط واجب آن است که فرزند با ملایمت و نرمی، والدین خویش را امر به معروف و نهی از منکر کند و هیچ وقت با خشونت و گفتار تند با آنان رفتار ننماید.[۳]
مسئله ۲۲۲۰ . کتک زدن بچّه نابالغ جایز نیست؛ مگر در صورتی که تمام شرایط زیر مراعات شود:
الف. بچّه، کار حرامی را انجام داده باشد یا سبب اذیّت دیگران یا ضرر رساندن به آنان شده باشد.
ب. ولیّ شرعی بچّه نابالغ یا کسی که از او اجازه دارد، این کار را انجام دهد.
ج. زدن به قصد ادب کردن و تربیت باشد، نه برای تشفّی خاطر (خنک شدن دل).
د. او را بیش از سه ضربه نزند.
ه . زدن، به گونهای نباشد که بدن طفل سرخ شود؛ بلکه آهسته و خفیف باشد.
و. تنها راه ادب کردن و تربیت زدن باشد.
بنابراین، مادر، برادر، خواهر، آموزگارِ بچّه نابالغ، حق زدن او را ندارند؛ مگر اینکه با وجود شروط فوق، از ولیّ شرعی او (پدر یا پدر بزرگ پدری) کسب اجازه کرده باشند.
همچنین اگر کتک زدن باعث سرخ شدن یا کبود شدن یا سیاه شدن بدن بچّه نابالغ گردد، دیه دارد و مقدار دیه آن، در فصل احکام دیات بیان خواهد شد.
مسئله ۲۲۲۱ . ارشاد جاهل در موضوعات لازم نمیباشد و واجب نیست کسی که نسبت به موضوع، اطّلاع ندارد را ارشاد نمود؛ مگر در موردی که معلوم باشد شارع مقدّس به وقوع آن کار - هرچند نسبت به جاهلِ به موضوع - رضایت ندارد مثل اشتباه کسی که قتل او حرام است با کسی که قتل او جایز است.
مسئله ۲۲۲۲ . چنانچه فردی در موردی بیاطّلاع از حکم شرعی باشد و به علّت ندانستن مسأله شرعی، واجبی را ترک یا حرامی را مرتکب گردد، در صورتی که فرد جاهل، درصدد تعلّم و فراگیری است و احتمال تأثیر نیز وجود داشته باشد، ارشاد وی و یاد دادن مسأله شرعی به او واجب است؛ مگر در موارد سختی فوق العاده و غیر قابل تحمّل یا ضرر قابل توجّه؛ بنابراین کسی که نمیداند استفاده از انگشتر طلا بر مرد حرام است یا گوش دادن به موسیقی لهوی و غنا حرام است یا پوشش قدم پای زن در مقابل نامحرم واجب است و به علّت جهل به حکم شرعی و ندانستن مسائل محلّ ابتلایش، این موارد را رعایت نمیکند، ارشاد او با وجود شرایط فوق واجب است.
توبه از گناهان
مسئله ۲۲۲۳ . توبه از گناهان از مهمترین امور و واجبترین واجبات است. حقیقت توبه، پشیمانی از گناهان میباشد و آن از امور قلبی است و گفتن (أَسْتَغْفِرُ اللّه) تنها برای توبه کافی نیست و پشیمانی حقیقی از گناه در آن لازم است و با محقّق شدن پشیمانی جدّی از گناه، گفتن جمله (أَسْتَغْفِرُ اللّه) لازم نیست؛ هرچند گفتن آن مطابق با احتیاط مستحب است و برای اینکه توبه آثار شرعی خود را داشتهباشد دو امر لازم است:
الف. فرد تصمیم جدّی بر عدم بازگشت به گناه داشته باشد.
ب. آنچه را فاسد نموده است در صورت امکان مطابق با دستور شرع اصلاح نماید.
شناخت بعضی از گناهان
مسئله ۲۲۲۴ . بعضی از گناهان و محرّمات در شریعت اسلام عبارتاند از:
۱. شرک و کفر به خداوند متعال. ۲. نا امیدی از رحمت خداوند متعال. ۳. امن از مکر خداوند متعال یعنی فرد گناهکار خویش را از عذاب الهی و مجازات او در امان بداند. ۴. انکار آنچه خداوند متعال نازل فرموده است. ۵. حکم کردن به غیر آنچه خداوند متعال نازل فرموده است. ۶. جنگ با اولیای خداوند متعال و فساد کردن در زمین. ۷. مانع شدن از ذکر خداوند متعال در مساجد و سعی در خراب کردن آنها. ۸.فرار از جنگ مسلمین با کفّار. ۹. گمراه کردن مردم از راه خداوند متعال. ۱۰.خودکشی یا وارد کردن ضرر کلّی به بدن مثل نقص عضو. ۱۱. کشتن مسلمان و کسی که خون او محترم است و همچنین تجاوز با او به زدن، مجروح کردن و مانند آن. ۱۲.سقط جنین. ۱۳. دروغ. ۱۴. قسم دروغ به خداوند متعال. ۱۵. گفتار بدون علم و دلیل معتبر. ۱۶. شهادت دادن به ناحقّ. ۱۷. کتمان شهادت در جایی که اظهار آن لازم است. ۱۸. ترک عمدی نماز و روزه و حج و سایر واجبات الهی. ۱۹. پرداخت نکردن زکات و خمس واجب. ۲۰. ریا در طاعات و عبادات. ۲۱. عقوق والدین (اذیّت و بدرفتاری با پدر و مادر و ترک احسان لازم به آنان). ۲۲. قطع رحم. ۲۳.مشغول شدن به لهو حرام مانند غنا و موسیقی لهوی. ۲۴. قمار بازی. ۲۵. تعاون و همکاری با ظالمین و قبول پُست از ناحیه آنان؛ مگر آنکه اصل عمل شرعی باشد و پذیرش آن پست به مصلحت مسلمین باشد. ۲۶. شکستن عهد و نذر و قسم شرعی. ۲۷. خیانت و پیمان شکنی حتّی با غیر مسلمانان. ۲۸. تبذیر (بیهوده خرج کردن مال و صرف آن در آنچه شایسته نیست). ۲۹. اسراف (صرف مال زیادتر از آنچه شایسته است). ۳۰. شرب خمر و آب جو (فقّاع) و سایر مست کنندهها. ۳۱. سِحر. ۳۲.لواط. ۳۳. زنا. ۳۴. نسبت دادن زنا به کسی بدون بیّنه شرعی. ۳۵. قیٖادت (جمع کردن بین مرد و زن به زنا، یا دو مرد به لواط). ۳۶. استمناء و خود ارضایی و سایر استمتاعات جنسی در غیر زن و شوهر. ۳۷. ربا در قرض یا معامله و دریافت دیرکرد در ازای تأخیر در پرداخت دین، همچنین اجراء یا ثبت یا گواهی بر عقود، معاملات و وامهای ربوی. ۳۸. خوردن سُحْت (خوردن و ارتزاق از مال حرام) مانند بهای خمر و مسکرات و اجرت زن زناکار، اجرت فرد آواز خوان که آواز غنایی میخواند. ۳۹.رشوهای که قاضی برای صدور حکم میگیرد. ۴۰. دزدی. ۴۱. تصرّف در مال یتیم به ظلم و ناحق. ۴۲. غصب و تصرّف در مال دیگری بدون رضایت او. ۴۳. غشّ در معاملات. ۴۴. کم فروشی. ۴۵. خوردن گوشت خوک و حیوانات حرام گوشت و مردار. ۴۶. شایع کردن فحشاء و گناه بین مؤمنین. ۴۷. نمّامی و سخن چینی کردن که موجب تفرقه بین مؤمنین گردد. ۴۸. قهرکردن با مسلمان بیش از سه روز[۴] ، بنابر احتیاط واجب. ۴۹. خلف وعده، بنابر احتیاط واجب. ۵۰. حسد همراه اظهار اثر آن با گفتار یا عمل و بدون اظهار اثر، حرام نیست؛ هرچند از رذایل اخلاقی و صفات ناپسند محسوب میشود. ۵۱. فحش و ناسزا گفتن به مؤمن و لعن وی. ۵۲. اهانت به مؤمن و ذلیل کردن او. ۵۳. افشای اسرار مؤمن. ۵۴. تجسّس برای اطّلاع از گناهان غیر علنی و پنهان مؤمن. ۵۵. ضرر وارد کردن به جان یا مال یا عِرْض مسلمان. ۵۶. تهمت زدن به مؤمن. ۵۷. غیبت.
۵۸. تَعَرُّب پس از هجرت و منظور از آن در این زمان آن است که انسان سرزمین اسلامی یا کشور یا شهری که میتوانست معارف دینی و احکام شرعی را در آن بیاموزد و واجبات الهی را انجام دهد و از حرامهای الهی اجتناب نماید را ترک کرده و به سرزمین یا کشور یا شهری منتقل شود و در آن اقامت گزیند که دین و ایمانش کاستی پذیرد به گونهای که ایمان و اعتقادش به عقاید حق، سست و ضعیف و کم رنگ گردد یا نتواند همه یا بعضی از واجباتی را که در شریعت اسلام به آنها امر شده انجام دهد و گناهانی را که نهی شده ترک نماید؛ بنابراین مسلمانی که به کشور غیر اسلامی رفته است اگر بداند که ماندن او در آن کشور به کاستی دین و ایمان او و خانواده یا فرزندانش، کشیده میشود باید به میهن خود برگردد؛ مگر آنکه برگشتن به میهن اسلامی، وی را در خطر مرگ یا حرج و زحمت فوق العادهای که قابل تحمّل نیست بیاندازد یا ضرورتی پیش آید که باعث رفع تکلیف شود همانند ضرورتی که موجب جایز شدن خوردن مردار برای حفظ جان از خطر مرگِ حتمی و امثال آن میشود و در این فرض هم باید به حدّ لازم و ضرورت اکتفاء کند و بیشتر از آن جایز نیست.
شناخت تفصیلی احکام برخی از گناهان ومنکرها و معروفها
در این بخش به بیان احکام بیشتری مربوط به برخی از گناهان و منکرها و نیز تعدادی از واجبات و معروفها پرداخته میشود:
غناء و موسیقی
مسئله ۲۲۲۵ . غناء حرام میباشد و آن عبارت است از سخنان لهوی؛ چه شعر، چه نثر، که با سبکها و لحنها و آوازهای مرسوم و معمول نزد اهل لهو خوانده میشود و در این رابطه، فرقی بین غنای شاد و غنای غم انگیز و محزون نمیباشد.
شایان ذکر است معیار تشخیص غنا و اینکه کدام آواز در نزد اهل لهو مرسوم است و کدام نیست، عرف مردم میباشد؛ مثلاً آوازی که در آن صدا را طوری در گلو بگردانند و بکشند که با مجالس لهو مناسب باشد، حرام است.
مسئله ۲۲۲۶ . صداهایی که محتوا و متن غیر لهوی دارد ولی سبک خواندن آن مناسب با مجالس لهو است، در صورتی که:
الف. قرآن، دعا و اذکار باشد، خواندن آن با لحن غنایی، حرام است.
ب. سایر سخنان (غیر قرآن، دعا و اذکار) که با سبک لهوی خوانده میشود، چه شعر باشد و چه نثر مثل قصیده، غزل اسلامی، مدیحه و مرثیه، کلمات حکمت آمیز و مانند آن، بنابراحتیاط واجب، جایز نیست.
بنابراین صدایی که محتوا و متن باطلی ندارد و سبک خواندن آن هم لهوی نیست، اشکال ندارد.
مسئله ۲۲۲۷ . گوش دادن به غنا، حرام است و اجرت گرفتن بر آن نیز حرام میباشد و گیرنده، مالک اجرت نمیشود و همچنین یاد گرفتن و یاد دادن آن نیز جایز نیست.
مسئله ۲۲۲۸ . موسیقی، فنّی از فنون انسانی میباشد و آن، صداها و آهنگهایی است که از نواختن ابزار مخصوص موزیک ایجاد میشود موسیقی از نظر حکم شرعی دو نوع است:
الف. موسیقی حلال: آن موسیقی است که مناسب مجالس لهو نباشد؛ مثل موسیقی ارتش (مارش نظامی) و طبل و سنج عزاداری که در عرف، مناسب با آن مجالس محسوب نمیشود.
ب. موسیقی حرام: آن موسیقی است که مناسب مجالس لهو است یعنی شنونده موسیقی (خصوصاً زمانی که از این امور، مطّلع باشد) تشخیص میدهد که این آهنگ در مجالس لهو به کار میرود.[۵]
شایان ذکر است تشخیص این موضوع (آیا موسیقیای که فرد به آن گوش میدهد مناسب با مجالس لهو است یا نه)، به عهده شخص مکلّف و عرف میباشد و عرف بسیاری از موارد آن را تشخیص میدهد و در این حکم، فرقی بین موسیقی ایرانی و غیر ایرانی و موسیقی سنّتی و غیر سنّتی، کلاسیک و غیر کلاسیک و مانند آن نیست.
گوش دادن به موسیقی حرام، حرام میباشد.[۶]
مسئله ۲۲۲۹ . منظور از مجلس لهو، مجلسی است که برای هوسرانی و خوشگذرانی تشکیل شده است هرچند خوشگذرانی آن با ارتکاب امور حرام مثل شرب خمر، اختلاط نامشروع زن و مرد، همراه نباشد. بنابراین نواختن و گوش دادن به موسیقی مناسب با این نوع مجالس، حرام است؛ هرچند در مجلس عادی نواخته شده یا به صورت فردی گوش داده شود.
مسئله ۲۲۳۰ . همان طور که نواختن موسیقی لهوی و گوش دادن به آن جایز نیست، اجرت گرفتن بر نواختن موسیقی حرام، نیز حرام میباشد و گیرنده، مالک آن نمیشود و تعلیم و تعلّم آن نیز حرام است.
مسئله ۲۲۳۱ . اگر فرد در موردی، شک کند که آواز غناء است یا نه یا موسیقی لهوی است یا غیر لهوی، برای کسی که تعریف غنا و لهو و موسیقی لهوی را میداند، شنیدن آن حرام نیست؛ ولی خلاف احتیاط است.
مسئله ۲۲۳۲ . معیار حرام بودن موسیقی، تناسب آن با مجالس لهو میباشد؛ بنابراین اگر کسی بگوید:«این نوع موسیقی حالت خاصّی را در من ایجاد نمیکند» یا آنکه بگوید: «در من اثر ندارد»، این حرف او معیار حرام یا حلال بودن موسیقی نیست، البتّه گاه، ایجاد حالتی خاصّ در شخص نشان میدهد که موسیقی با مجلس لهو تناسب دارد؛ ولی همیشه این طور نیست.
مسئله ۲۲۳۳ . گوش دادن به غنا و موسیقی مناسب با مجالس لهو حرام است[۷] ؛ امّا اگر فرد به موسیقی حرام یا غنا گوش ندهد ولی آن صدا به گوشش بخورد، مرتکب حرام نشده است؛ بنابر این به گوش خوردن صدای موسیقی حرام یا غنا، به خودی خود حرام نیست و چنانچه برای آنکه بخواهد خود را از گوش فرا دادن به آن صدا باز دارد، لازم باشد مشغول امر دیگری مثل کتاب خواندن یا گفتن ذکر و مانند آن باشد، باید این کار را انجام دهد و وظیفه امر به معروف و نهی از منکر نیز با تحقّق شرایط آن واجب است.
مسئله ۲۲۳۴ . در اتوبوسها، پارکها، بازارها و سالن راهآهن، رستورانها و در مراکز عمومی که ممکن است موسیقیای مناسب با مجالس لهو پخش شود و مجلس معصیت محسوب نمیشود، رفت و آمد جایز است؛ ولی باید از گوش دادن عمدی به آن خودداری کرد و اگر آهنگ موسیقی بدون قصد و اختیار به گوش انسان بخورد، اشکال ندارد.
مسئله ۲۲۳۵ . تعلیم و تعلّم موسیقی لهوی و تشویق و تجلیل از کسانی که موسیقی لهوی مینوازند، جایز نیست و ترویج باطل محسوب میشود.
مسئله ۲۲۳۶ . خرید، فروش، توزیع و تکثیر نوارهای موسیقی لهوی یا آواز غنایی و گرفتن اجرت برای تکثیر آنها جایز نیست.
مسئله ۲۲۳۷ . خرید و فروش ابزار مخصوص موسیقی حرام، حرام است و معیار در آلات مخصوص موسیقی حرام، نظر عرف مردم است؛ بنابراین، وسیلهای که کیفیّت ساخت آن به گونهای است که معمولاً در نزد مردم ارزش و علّت نگهداری آن این است که در موسیقی حرام استفاده شود، از آلات مخصوص موسیقی لهوی محسوب میشود.
مسئله ۲۲۳۸ . . دایره (دف) از آلات لهو است و دایره زدن - چه زنگ دار چه بی زنگ- در مجالس عروسی و غیر آن جایز نیست؛ امّا زدن به وسایلی از قبیل سینی، قابلمه، تشت و... که از آلات لهو نیستند در مجالس عروسی و غیر آن، اگر به طور معمولی باشد به خودی خود جایز است؛ ولی اگر کیفیّت زدن به نحو خاصی (ریتم دار) که مناسب مجالس غنا و موسیقی حرام است باشد، اشکال دارد و احتیاط واجب، در ترک آن است.
مسئله ۲۲۳۹ . آلات موسیقی که برای بازی بچهها و آرام کردن آنها فراهم شده اگر موسیقی حاصل از آنها همان موسیقی مناسب با مجالس لهو باشد، داد و ستد آنها جایز نیست و افراد بالغ و مکلّف نمیتوانند از آنها برای نواختن موسیقی لهوی استفاده کنند یا به موسیقی لهوی آن گوش فرا دهند و بنابر احتیاط واجب، بر ولیّ بچه نابالغ، لازم است که او را از گوش دادن به غنا و موسیقی لهوی باز دارد.
رقص
مسئله ۲۲۴۰ . رقصیدن زن در برابر مرد نامحرم و همینطور رقصیدن مرد در برابر زن نامحرم،حرام است و رقص زنان برای زنان یا رقص مردان برای مردان، همینطور رقصیدن زن در برابر مرد محرم و نیز رقص مرد در برابر زن محرم، محلّ اشکال میباشد و احتیاط واجب در ترک این موارد است؛ هرچند همراه با عمل حرام دیگری همچون نواختن یا پخش موسیقی لهوی یا اختلاط زن و مرد نباشد و رقص زن برای شوهرش و همینطور بر عکس، به تنهایی در جایی که دیگری نباشد، جایز است.
مجسّمه و نقاشی
مسئله ۲۲۴۱ . تصاویر سه نوعاند:
الف. اگر تصویر مربوط به موجودات بیروح مثل گل، بوته، درخت و... باشد، نقّاشی آن - هرچند برجسته باشد- و نیز ساختن مجسّمه آن، اشکال ندارد.
ب. اگر تصویرِ موجودات روحدار بدون برجستگی باشد، مثل نقّاشی انسان و حیوان و طرّاحی عکس کامپیوتری، اشکال ندارد و تصاویر فتوگرافی (عکس) و تصاویر تلویزیونی معمول در زمان ما هم همین حکم را دارد.
ج. اگر تصاویرِ موجودات روحدار، به شکل مجسّم و برجسته باشد - مثل مجسّمه انسان و حیوان - چنانچه تصویر کامل یا در حکم کامل[۸] باشد یا بنابر احتیاط واجب تصویر ناقص از موجود روحدار[۹] به حساب آید، ساختن و اجرت ساخت آنها، بنابراحتیاط لازم، حرام است؛ ولی خرید و فروش آنها - به خودی خود و با صرف نظر از عنوانهای دیگر - اشکال ندارد و نگهداشتن آنها در منزل جایز است؛ هرچند مکروه میباشد و در حرام بودن ساخت آن فرقی بین سنگ، چوب، فلز، پلاستیک، گچ و پارچه و مانند آن نیست.
مسئله ۲۲۴۲ . ساختن عروسکهای اسباب بازی یا عروسکهای نمایشی برای کودکان، گچبری اشکال حیوانات، مانکنهایی که برای نمایش لباس به کار میروند، ماکت انسان، پایههای تلفن یا تلویزیون یا سایر اشیاء به شکلهای حیوانات، حکم مجسّمه را دارند.
مسئله ۲۲۴۳ . تکّهدوزی و گلدوزی اشکال موجودات روحدار مثل انسان و حیوانات بر روی پارچه و مانند آن که مقداری برجستگی دارد، اگر برجستگی قابل توجّه نداشته باشد اشکال ندارد و در غیر این صورت، حکم مجسمه را دارد. شایان ذکر است مرواریددوزی نیز حکم مجسمه را دارا میباشد.
مسئله ۲۲۴۴ . در صورتی که سر مجسّمه را فرد یا کارخانهای ساخته و فرد یا کارخانه دیگر، بدنش را میسازد و افرادی سر را به بدن متّصل میکنند یا آنکه همان فرد یا کارخانه دوّمی که بدن را میسازد سر را به بدن وصل میکند، ساخت بدن مجسّمه -که تصویر ناقص از موجود روحدار بر آن صادق است- بنابراحتیاط لازم، حرام میباشد و ملحق کردن سر به بدن هم بنابر احتیاط لازم، جایز نیست؛ ولی ساخت سرِ تنها، اشکال ندارد.
مسئله ۲۲۴۵ . کشیدن کاریکاتور اشخاص اگر مصداق هتک حرمت مؤمن و اهانت به او باشد جایز نیست؛ هرچند خود شخص راضی به این کار باشد؛ ولی اگر در عرف امروز، هتک و توهین به حساب نیاید، اشکال ندارد.
ریش تراشی
مسئله ۲۲۴۶ . تراشیدن ریش یا ماشین کردن آن، اگر مثل تراشیدن باشد، بنابر احتیاط واجب، جایز نیست.
مسئله ۲۲۴۷ . اگر فرد موی قسمت چانه را نگه دارد و بقیه ریش و محاسنش را بتراشد باز هم این کار، بنابر احتیاط واجب، جایز نیست؛ ولی تراشیدن مویی که روی گونهها روییده، مانعی ندارد؛ به شرط آنکه به مقدار طول یک بند انگشت به طور پیوسته و متّصل به هم از موهایی که در قسمت چانه و پایین گونهها بر روی استخوان لِحْیه (فک پایین) در دو طرف آن روییده، از چانه تا موازات گوش (انتهای استخوان لحیه) را نتراشد و باقی بگذارد طوری که عرفاً صدق کند آن فرد دارای لحیه و ریش است.
مسئله ۲۲۴۸ . ملاک حرام بودن در ریش تراشی، آن است که دیگرانی که شخص را در مجلس تخاطب و گفتگو میبینند بگویند: «ریش ندارد».
مسئله ۲۲۴۹ . تراشیدن ریش به هر وسیلهای که باشد فرقی ندارد، ماشین برقی یا دستی، تیغ، خمیر ریش، مواد شیمیایی دیگر و در هر صورت، بنابر احتیاط واجب، جایز نیست.
مسئله ۲۲۵۰ . آرایشگر، بنابر احتیاط واجب، اجرتِ تراشیدن ریش را مالک نمیشود.
مسئله ۲۲۵۱ . تراشیدن ریش در مواردی که فرد را مجبور به تراشیدن ریش کردهاند و راهی برای رهایی از آن نیست یا هنگام اضطرار شرعی که فرد برای درمانِ لازم و مانند آن مضطر و ناچار به تراشیدن ریش باشد یا ترک تراشیدن ریش موجب ضرر یا حرج و مشقّت زیادی باشد که قابل تحمّل نیست، جایز است.
مسئله ۲۲۵۲ . کوتاه کردن موی بالای لب (سبیل) یا تراشیدن آن اشکال ندارد؛ بلکه مستحبّ میباشد و بلند کردن آن به طوری که روی لب بالا بیافتد، حرام نیست؛ ولی به خودی خود مکروه است.
شرط بندی و قمار
مسئله ۲۲۵۳ . شرطبندی بین دو یا چند طرف در مسابقات و بازیها و مواردی که در آن برد و باخت و رقابت مطرح است، حرام میباشد.
منظور از شرطبندی، این است که قرار بگذارند برنده از بازنده چیزی بگیرد، چه پول باشد چه شیء دیگری که دارای ارزش مالی است یا آنکه بازنده عملی که ارزش مالی دارد را برای برنده، به طور مجّانی انجام دهد.
مسئله ۲۲۵۴ . اگر دو نفر در مسابقه ورزشی یا بازیهای خانگی دیگر، شرط کنند که بازنده مبلغی را به برنده بدهد، یا آنکه در بازی با دستگاهها و نرم افزارهای بازی شرط کنند هر کدام بازی را باخت، مبلغی را به برنده بدهد یا آنکه کلّ مخارج بازی یا بیشتر از سهم خویش را حساب کند، حکم قمار را داشته و جایز نیست.
مسئله ۲۲۵۵ . اگر در مسابقات ورزشی مثل فوتبال، والیبال یا بازیهای خانگی و مانند آن، هر کدام مبلغی بگذارند تا فرد یا تیم برنده با آن پول برای خودشان، خوراکی یا چیز دیگر تهیه کنند یا با پول جمع شده کاپ، جایزه و مانند آن تهیّه شود و به فرد یا تیم برنده داده شود، حکم قمار را داشته و جایز نیست.
و نیز اگر در این موارد با هم شرط کنند که هر کس بازنده شد، فلان مبلغ به دیگری بدهد، این کار قمار محسوب شده و جایز نمیباشد؛ مگر اینکه التزام و إلزامی در بین نباشد و قرارداد عوض در مقابل برد و باخت[۱۰] ، صادق نباشد.
مسئله ۲۲۵۶ . در حرام بودن شرط بندی، فرقی بین افراد نیست؛ بنابراین شرط بندی بین زن و شوهر، پدر و فرزند، برادر و خواهر، خویشاوندان، هم جایز نیست.
مسئله ۲۲۵۷ . در حرام بودن شرطبندی، بین انواع مختلف مسابقات فرقی نیست و شامل مسابقاتی مثل شنا، فوتبال، والیبال، بسکتبال، تنیس، تنیس روی میز، کشتی، دو، پرش، قایقرانی، وزنهبرداری، دوچرخهسواری، کوهنوردی و... میشود و تنها دو مسابقه به نام «سَبْق» و «رِمایه» استثناء میشود. سبق، مسابقه اسبدوانی یا شتر سواری و مسابقه با حیواناتی مانند آن است و شامل مسابقه با انواع ماشینهایی که در جنگ کاربرد دارد، هواپیماهای جنگی، تانکها و مانند اینها نیز میشود و رِمایه، مسابقه تیراندازی است که شامل تیر اندازی با انواع مختلف اسلحه و ادوات جنگی معمول و متداول در جنگ و نیز پرتاب نیزه و سرنیزه و شمشیربازی میشود.
شرطبندی دو طرفه در این دو مسابقه با رعایت شرایط و احکام شرعی ویژه آن دو، جایز است و پول یا چیزی که بر آن شرط بسته شده حلال میباشد.[۱۱]
مسئله ۲۲۵۸ . در بعضی موارد که فرد یا تشکّلی، مسابقات ورزشی را به این صورت برگزار میکند که از مسابقه دهندگان، مبلغی گرفته و در انتها به تیم یا نفر برنده جایزه میدهد، چنانچه فرد یا افرادی که پول میدهند آن را در مقابل جایزه احتمالی بدهند، این کار جایز نیست؛ امّا اگر مبلغ را مجّانی بدهد یا درمقابل امکاناتی که ارائه میشود، بدهند - نه جایزه احتمالی - اشکال ندارد و فرقی ندارد که جایزه دهنده، جایزه را از پول آنها تهیّه کند یا از مال دیگر.
مسئله ۲۲۵۹ . شرطبندیِ تماشاگران بر روی برد و باخت بازیکنان یا تیمها در مسابقات ورزشی حرام میباشد و نیز مواردی که افراد، نتیجه مسابقه را روی برگههایی پیش بینی میکنند و آن برگه را با مبلغی پول به مرکز ورزشی یا غیر آن تحویل میدهند[۱۲] و در پایان به کسانی که درست پیش بینی کردهاند جایزه داده میشود، قمار و حرام بوده و گرفتن آن مال نیز حرام میباشد.
شطرنج و سایر وسایل قمار
مسئله ۲۲۶۰ . بازی با شطرنج و تخته نرد، حرام است؛ چه با شرطبندی بازی کنند، چه بدون آن، مثل اینکه برای تفریح، سرگرمی، افزایش هوش و دقّت، بازی کنند و وسایل دیگر قمار مثل ورق و پاسور، با شرط بندی، حرام است و بدون شرط بندی، بنابر احتیاط لازم، جایز نیست و بازی با غیر وسایل قمار، در صورتی که با شرط بندی بازی کنند. حرام است و بدون شرط بندی، به خودی خود، اشکال ندارد.
مسئله ۲۲۶۱ . تجارت و خرید و فروش وسایل قمار، حرام است؛ همچنین، ساختن و مزد ساخت آنها هم حرام میباشد. اجاره دادن مکان به عنوان بازی با وسایل قمار، حرام و باطل است؛ بلکه اگر نهی از منکر و جلوگیری از بازی با قمار، راهی جز از بین بردن وسیله قمارنداشته باشد، از بین بردن آن واجب میباشد؛ البتّه اگر وسیله قمار ملک دیگری باشد، بنابر احتیاط واجب برای از بین بردن آن، باید از حاکم شرع اجازه گرفته شود.
مسئله ۲۲۶۲ . بازی وسایل قمار با کامپیوتر بدون شرطبندی، چنانچه در مقابل، طرف دیگری هست که با او بازی کند، مثل بازی با خود آن وسایل میباشد و اگر طرف مقابل، خودِ دستگاه است، بنابراحتیاط لازم، جایز نیست.
مسئله ۲۲۶۳ . بازی با وسیلهای که فرد نمیداند الآن وسیله قمارهست یا نه و قبلاً هم وسیله قمار نبوده، بدون شرط بندی به خودی خود اشکال ندارد و اگر قبلاً وسیله قمار بوده و حالا شک دارد که در بین مردم از وسیله قمار بودن، خارج شده یا نه، بازی با آن جایز نیست (با توضیحاتی که قبلاً ذکر شد).
غیبت
مسئله ۲۲۶۴ . غیبت، حرام است و منظور از غیبت، این است که انسان عیب پنهانی شیعه دوازده امامی را در غیاب و پشت سرش، نزد دیگری، یاد کند، چه به قصد اهانت و پایین آوردن شخصیّت او باشد و چه بدون این قصد و اگر به قصد اهانت و توهین، عیب وی را اظهار نماید دو گناه مرتکب شده است.
مسئله ۲۲۶۵ . یاد کردن عیب که در مسأله قبل ذکر شد، در صورتی غیبت است که عیب مخفی باشد؛ بنابر این بیان عیب ظاهر و آشکار، غیبت نیست، ولی گاهی بیان عیبهای آشکار، از جهتی دیگر، مثل اهانت و توهین و ریختن آبروی مؤمن، اذیّت و آزار مؤمن، مسخره کردن او و مانند آن، حرام میشود. همچنین اگر اصل موضوع را گوینده و شنونده میدانند و گفتن توضیحات بیشتر موجب میشود عیب یا عیبهای پنهان دیگری مشخّص شود، این کار حرام است.
مسئله ۲۲۶۶ . در غیبت فرقی نمیکند عیبِ پنهان فرد در اندام او باشد یا در نَسَب یا خاندانش یا آنکه در عملکرد و رفتار یا اخلاقش باشد یا در سخنان و گفتارش و یا اینکه در امور دینی باشد یا دنیوی و فرقی در حرام بودن غیبت، بین کنایه و تصریح نیست.
و نیز فرقی نمیکند یاد کردن عیب، با گفتار باشد یا نوشتار یا با عملی که آن عیب را بفهماند؛ مثل اشاره با سر، حرکات دست یا چشم یا ارائه آن به دیگری از طریق پخش از نوار، سیدی، فیلم ویدیویی،پیامک، بلوتوث و مانند آن؛ بنابراین، غیبت تنها یک گناه زبانی نیست و دامنه وسیعی دارد.
مسئله ۲۲۶۷ . راضی بودن شخصی که از او غیبت میشود، حرام بودن غیبت را از بین نمیبرد؛ بنابراین اگر شخص غیبت کننده در هنگام غیبت بداند که شخص غیبت شونده از اینکه عیب پنهان او به دیگری گفته شود، رضایت دارد و ناراحت نمیشود باز هم گفتن عیب پنهان او غیبت و حرام است.
مسئله ۲۲۶۸ . در غیبت، فرد غیبت شده باید معیّن و معلوم باشد، پس اگر انسان بگوید: یکی از اهل شهر، ترسو است یا یکی از فرزندان حسین، ترسو میباشد و معلوم نباشد منظور چه کسی است، غیبت نمیباشد؛ ولی گاهی ممکن است از جهت و عنوان دیگری مثل اهانت و توهین، سرزنش و تحقیر، اذیّت مؤمن، استهزاء مؤمن حرام باشد.
مسئله ۲۲۶۹ . بعضی از افراد، عیب کسی را در غیابش ذکر میکنند و وقتی مورد اعتراض واقع میشوند، میگویند: «من این حرف را نزد خودش هم میگویم» یا اینکه «این غیبت نیست بلکه صفت اوست یا حقیقت است» یا اینکه میگویند: «غیبت نباشد فلانی آدم بخیلی است» باید توجّه داشت که این عذرهای بیپایه و اساس، غیبت شخص را جایز نمیکند؛ حتّی اگر گفتن عیب توسّط گوینده هیچ اثری (از نظر پایین آمدن یا نیامدن شخصیّت شخص غیبت شده) در نظر شنونده ندارد، باز هم غیبت بوده و حرام است.
مسئله ۲۲۷۰ . ازآنجا که نهی از منکر واجب است، نهی از غیبت هم با وجود شرایطِ نهی از منکر، واجب میباشد و احتیاط مستحب است بر شنونده غیبت که به یاری فرد غیبت شده بر خیزد و از او دفاع نماید و آن غیبت را از او دفع کند به شرط آنکه این کار مفسده نداشته باشد.
مسئله ۲۲۷۱ . اگر انسان از شیعه دوازده امامی غیبت کند، باید از گناه غیبت توبه نماید و احتیاط مستحب است چنانچه حلالیّت طلبیدن از شخص غیبت شده پیامدهای بدی ندارد این کار را انجام دهد یا برایش استغفار نماید؛ بلکه در مواردی که غیبت، توهین و هتک حرمتی را نسبت به غیبت شونده در بر داشته، اگر حلالیّت خواستن از او، جبران هتک حرمت و توهین به وی محسوب گردد، بنابر احتیاط، لازم است در صورتی که مفسدهای نداشته باشد، از وی حلالیّت بطلبد.
مسئله ۲۲۷۲ . در چند مورد پشت سر دیگری صحبت کردن اشکال ندارد هرچند غیبت محسوب شود، بعضی از موارد آن ذکر میشود:
۱. کسی که آشکارا گناه انجام میدهد و از آن توبه ننموده است، پشت سر او میتوان برای دیگری گناه علنی او را نقل کرد؛ امّا بیان عیبهای پنهان او جایز نیست.
۲. کسی که به دیگری ظلم و ستم میکند، برای فرد ستم دیده و مظلوم، غیبت او جایز است؛ ولی احتیاط واجب آن است که فرد مظلوم تنها به موردی اکتفا کند که غیبت به قصد درخواست کمک از دیگری میباشد.
۳. اگر شخصی در مورد امری مثل ازدواج مشورت بخواهد، نصیحت و راهنمایی او جایز است؛ هرچند این امر موجب آشکار شدن عیب آن فرد گردد؛ ولی لازم است به مقدار ضرورت اکتفا کند. امّا اگر میخواهد فردی را ابتدائاً و بدون درخواستِ مشاوره، نصیحت و راهنمایی نماید در صورتی غیبت دیگری برای او جایز است که بداند اگر او را راهنمایی و ارشاد نکند، مفسده بزرگی به وجود خواهد آمد.
۴. در جایی که مقصود از غیبت این باشد که شخص غیبت شده را از گناه و معصیت بازدارد؛ به شرط آنکه منع کردن او از منکر به روش دیگر ممکن نباشد.
۵. در جایی که عمل فرد غیبت شده به گونهای است که ترس ضرر رساندن به دین در آن وجود دارد، در این صورت، غیبت او جایز است تا ضرر دینی مترتّب نشود؛ امّا لازم است تنها به مقدار رفع ضرر دینی اکتفاء شود.
۶. ایراد وارد کردن به عدالت شاهدان و ردّ گواهی آنان در مقام قضاوت و صدور حکم.
۷. در جایی که مقصود از غیبت، حفظ شخص غیبت شده از ضرری باشد که حفظ او از واقع شدن در آن ضرر، واجب است.
دروغ
مسئله ۲۲۷۳ . دروغ گفتن حرام میباشد و آن، خبر دادن از چیزی است که واقعیّت ندارد و در حرام بودن دروغ، فرقی نیست بین اینکه دروغ را به زبان بگوید یا به قلم بنویسد یا به اشاره بفهماند و نیز فرقی نیست بین اینکه دروغی را که میگوید در کتابی دیده باشد یا اختراع خودش باشد.
مسئله ۲۲۷۴ . دروغ شوخی اگر از نوع کلام یا رفتار یا حالت فرد یا... ، شوخی بودن آن معلوم نباشد حرام است؛ بلکه اگر معلوم هم باشد به گونهای که طرف مقابل، متوجّه شود که گوینده، قصد جدّی و حقیقی ندارد، بنابر احتیاط واجب جایز نمیباشد؛ ولی اگر خبری را به عنوان شوخی بگوید در حالی که قصد حکایت و خبر دادن از امری نداشته باشد، دروغ محسوب نمیشود.
تقلّب در امتحانات
مسئله ۲۲۷۵ . تقلّب در امتحانات مدارس، دانشگاهها و مراکز دیگر، جایز نیست چه از طریق کمک گرفتن از دانش آموز یا دانشجوی بغل دست باشد یا از راه استفاده از ورقهها به طور پنهانی یا از طریق به اشتباه انداختن و اغفال ناظرین یا هر طریق دیگری باشد.
مسئله ۲۲۷۶ . دانشجو یا محصّلی که در بعضی از امتحانات خود تقلّب کرده و به مدارک بالاتری مثل لیسانس، فوق لیسانس و دکترا، دست پیدا نموده است، مرتکب معصیت شده و اگر بر آن اساس، حقوق بیشتری دریافت نماید، چنانچه به وظیفهای که برای او مقرّر شده درست عمل کند، حقوق او حلال است ولی اگر تخصّص کامل را مطابق مدرک دریافتی ندارد، جایز نیست خود را به این عنوان به مؤسّسه دولتی یا خصوصی، جهت استخدام معرّفی نماید. شایان ذکر است جَعْل مدارک تحصیلی، اسناد رسمی و مانند آن و ارائه آن به عنوان مدارک و اسناد حقیقی در هر صورت جایز نمیباشد.
بعضی از گناهان زبان
مسئله ۲۲۷۷ . دشنام دادن و ناسزا گویی به مؤمن، حرام است و دشنام و ناسزا در صورتی صدق میکند که معنای آن به طور جدّی قصد شده باشد؛ ولی اگر قصد جدّی نباشد مثلاً به عنوان شوخی آن را بگوید ممکن است به عنوان دیگری مثل صدق توهین و غیر آن، حرام باشد و در حرام بودن آن فرقی بینحاضر بودن و غایببودن فردیکه به او دشنام دادهمیشود نیست و ملاک تشخیص آن عرف است و هر آنچه که عرفاً دشنام بر آن صادق است حرام میباشد و هر آنچه که شک در آن است حرام نیست.
مسئله ۲۲۷۸ . در رابطه با حرام بودن دشنام و ناسزا گویی، فرقی بین انواع مختلف زبانها نیست حتّی اگر اهل زبانی را به زبان دیگر دشنام دهند که فرد دشنام داده شده معنای آن را نمیفهمد باز هم حرام است و همچنین فرقی در حرام بودن آن بین افراد نیست؛ مگر نسبت به فرد بدعتگذار که به مخالفت شرع پرداخته به گونهای که شرع رعایت احترامش را لازم نداند، همچنان که فرقی در حرام بودن، بین دشنام دادن به بالغ و نابالغ نیست و فرقی بین والدین و فرزند، زن وشوهر، برادر و خواهر، استاد و دانشآموز، کارفرما و کارگر و مانند آن نمیباشد.
مسئله ۲۲۷۹ . هِجاء مؤمن، حرام است و منظور از آن، بیان معایب او و بدگویی و مذمّت اوست، چه به صورت نثر باشد و چه به صورت شعر و بدگویی و مذمّت هر کدام از مردم، غیر از مؤمن، کار نیکویی نیست؛ مگر زمانیکه مصلحت عمومی این امر را اقتضاء نماید و گاهی در این هنگام، بدگویی و مذمّت واجب میشود مانند بدگویی و مذمّت از فرد فاسق بدعتگذار تا مردم به بدعتش گرایش پیدا نکنند.
مسئله ۲۲۸۰ . گفتن کلام رکیک، حرام است هرچند فرد قصد ناسزاگویی و فحّاشی نداشته باشد و منظور از آن هر کلامی است که عرفاً تصریح به آن نسبت به هر فردی یا نسبت به غیر همسر، زشت و قبیح محسوب میشود؛ نوع اول آن نسبت به هر کسی حرام است و نوع دوم آن نسبت به غیر همسر جایز نیست و نسبت به همسر جایز میباشد؛ البتّه اگر آن را در ناسزا گویی و دشنام به همسرش استفاده کند از جهت دشنام، حرام میباشد.
زیور آلات طلا برای مردان
مسئله ۲۲۸۱ . پوشیدن طلا و زیور آلات آن مانند انگشتر طلا یا حلقه طلا در دست نمودن یا آویختن زنجیر و گردنبند طلا به گردن یا بستن ساعت مچی طلا به دست و مانند آن، برای مرد حرام است چه در نماز باشد چه در غیر نماز و نماز خواندن با این موارد، باطل است.
مسئله ۲۲۸۲ . در حرام بودن استعمال طلا برای مردان که توضیح آن در مسأله قبل ذکر شد، فرقی بین اقسام آن نیست، خواه طلای زرد باشد یا طلای سرخ یا طلای سفید باشد؛ ولی باید توجّه داشت که پلاتین، طلا نیست و فلز دیگری غیر از طلا است و استفاده از آن برای مردان اشکال ندارد.[۱۳]
مسئله ۲۲۸۳ . اگر مردی نداند که حلقه یا انگشتر او از جنس طلا است یا شک داشته باشد که حلقه یا انگشتر او از طلا میباشد یا نه و با آن نماز بخواند و بعداً متوجّه شود که از جنس طلا بوده، نمازش صحیح است.
مسئله ۲۲۸۴ . اگر مردی فراموش کند که حلقه یا انگشتر یا زنجیر و گردنبند او از طلا است و با آن نماز بخواند و بعداً یادش بیاید که از جنس طلا بوده، نمازش صحیح است.
همینطور مردی که به علّت ندانستن مسأله، حلقه طلا در دست میکرده، در صورتی که جاهل قاصر بوده (در جهل خود معذور بوده)، نمازهای گذشتهاش صحیح است؛ امّا اگر جاهل مقصّر بوده (در جهل خود معذور نبوده)، نمازهای گذشتهاش را باید اگر وقت هست، دوباره بخواند و اگر وقت گذشته، قضا کند.
مواد مخدّر و سیگار
مسئله ۲۲۸۵ . استعمال مواد مخدّر در صورتی که دارای ضرر و زیان مهمّی باشد، حرام است؛ چه اینکه ضرر به دلیل اعتیاد دائم حاصل شود یا غیر آن. بلکه احتیاط واجب آن است که مطلقاً - حتّی در صورتی که ضرر مهمّی ندارد - از آن پرهیز شود.
مسئله ۲۲۸۶ . کشیدن سیگار برای فردیکه تازه به سیگار رو آورده اگر موجب ضرر و زیان قابل توجّه و مهمّی مثل نقص عضو - هرچند در آینده - ، باشد حرام است، أعمّ از اینکه آن ضرر معلوم و یقینی باشد یا گمان به ضرر دارد یا احتمال ضرر وجود داشته باشد به حدّی که عقلاء بر سلامت آن شخص بیمناک باشند. امّا اگر ایمن از ضرر و زیان شدید باشد، هرچند بدین جهت که کمتر میکشد، حرام نیست.
امّا نسبت به فردی که به سیگار کشیدن عادت نموده، اگر ادامه دادن بر استعمال سیگار، موجب ضرر قابل توجّه و مهمّی است باید از آن دست بردارد و سیگار کشیدن را ترک نماید؛ مگر آنکه ترک سیگار موجب ضرر دیگری شود - مثلِ ضرر حاصل از سیگار کشیدن یا شدیدتر از آن- یا آنکه ترک سیگار برای او بسیار سخت باشد، به حدی که به طور معمول قابل تحمّل نیست.
صله رحم و قطع رحم
مسئله ۲۲۸۷ . قطع رحم و ترک رابطه با خویشاوندان و فامیل، حرام است هرچند که آن خویشاوند، خود، قبلاً قطع رحم کرده باشد یا نماز خوان نباشد یا شراب خوار باشد یا به برخی از احکام دینی بی اعتناء باشد و موعظه و ارشاد و نصیحت هم بی اثر باشد؛ البتّه اگر نوع خاصی از صله رحم با خویشاوند موجب تأیید کار حرام وی یا تشویق او بر ارتکاب منکر میشود یا موجب ابتلای خود فرد به گناه میشود، آن نوع صله رحم جایز نیست و فرد موظّف است به شیوه دیگری صله رحم را انجام دهد.
مسئله ۲۲۸۸ . صله رحم روشهای گوناگون دارد و تنها با دیدار و ملاقات حضوری در منزل فرد انجام نمیشود و فرد میتواند با تماس تلفنی، نامه نگاری و مکاتبه، ایمیل و پیامک، ملاقات در محلّ کار خویشاند یا در بین راه یا جویا شدن از احوال او با واسطه یا با احسان به او، هرچند از طریق ارسال کمک مالی برایش در مواردی که احتیاج به کمک مالی دارد و مانند آن، این وظیفه الهی را انجام دهد؛ البته لازم است ملاحظه شود که صله رحم بر حسب اشخاص و موارد با هم فرق میکند و لازم است احسان به طور معمول در هر مورد را در نظر گرفت مثلاً گاهی خصوصیّت مورد به گونهای است که تنها جویا شدن احوال با واسطه یا سلام رساندن برای محقّق شدن صله رحمِ واجب کافی نیست و باید از طریق دیگر این امر را انجام داد.
مسئله ۲۲۸۹ . منظور از اقوام و خویشاوندان در صله رحم، کسانی هستند که نسبت نَسَبی با انسان دارند و در بین مردم خویشاوند به حساب میآیند؛ بنابراین ملاک در ارحام، عرف مردم است و عمو، عمّه، دایی، خاله و فرزندان آنان از واضحترین نمونههای آن میباشند و کسانی که تنها به واسطه ازدواج، نسبتی به انسان پیدا میکنند مثل برادر زن، زن برادر، زن عمو و مانند آن، رحم انسان محسوب نمیشوند؛ همچنین کسانی که تنها به واسطه شیر خوردن و رضاع نسبتی به انسان پیدا میکنند، رحم انسان به حساب نمیآیند.
اطاعت از والدین
مسئله ۲۲۹۰ . وظیفه واجب فرزند در مقابل پدر و مادر نسبت به کارهایی که مربوط به خود آنها میشود دو امر است:
۱. احسان به آنها: منظور از آن کمک مالی و تأمین نیازهای زندگیشان در صورت فقر و نیاز و نیز برآوردن خواستههای آنها به اندازه معمول به مقداری که طبع بشری آن را اقتضا میکند و ترک آن مقدار، ناسپاسی نسبت به رفتارهای خوب پدر و مادر با او به حساب میآید، میباشد و این احسان با توجّه به مختلف بودن حال پدر و مادر از نظر وضعیّت مالی و جسمی، فقیر بودن یا فقیر نبودن، قوّت و ضعف بدنی و مانند آن فرق میکند.
۲. برخورد نیک با آنان و بیادبی نکردن نسبت به آنان، چه از نظر گفتار و چه از جهت رفتار، هرچند والدین به او ظلم کرده باشند، همچنان که در روایت نقل شده است: اگر تو را زدند آنها را مران بلکه بگو خداوند متعال شما را بیامرزد.[۱۴]
مسئله ۲۲۹۱ . وظیفه فرزند در مقابل پدر و مادر نسبت به کارهایی که مربوط به فرزند میشود مثلاً از او میخواهند فلان جا نرود یا فلان کار را انجام ندهد یا انجام بدهد و با مخالفت فرزند، پدر و مادر یا یکی از آنان اذیّت میشوند، دو صورت دارد:
الف. اذیّت شدن آنان از روی دلسوزی و شفقت به حال فرزندشان باشد، در این صورت، بر فرزند حرام است چنین مخالفتی را با خواسته آنان انجام دهد چه پدر یا مادر او را از آن عمل نهی کرده باشند یا وی را به انجام عملی امر کرده باشند یا آنکه فقط از مخالفت او با خواستهشان اذیّت میشوند. بنابراین اگر فرزند با دوستانی معاشرت دارد که والدین از این ارتباط فرزندشان با او رنج میبرند و قلباً آزرده خاطر میشوند، بر فرزند ترک این رفاقت واجب است هرچند والدین او را از این معاشرت نهی نکرده باشند.[۱۵]
ب. اذیّت شدن آنان از روی دلسوزی و شفقت به حال فرزندشان نباشد، بلکه در امر و نهی نسبت به فرزند تنها مصلحت خود یا نفع شخصیشان را در نظر داشته باشند، در این صورت مخالفت با آنان جایز است؛ البته باید دقّت نمود این مخالفت و نافرمانی نباید به گونهای باشد که خلاف وظیفه معاشرت به معروف و برخورد نیک با آنان محسوب گردد که توضیح آن در مسأله قبل بیان شد، همچنین اگر والدین به علّت صفات بد و خصلتهای نکوهیده و رذایل اخلاقی، از عمل به معروف نهی نموده و به منکر امر نمایند اطاعت آنان واجب نیست.
و نیز در تمام مواردی که پدر یا مادر خواسته حرامی را از او میخواهند فرزند نباید آن را انجام دهد و مخالفت با آنان وقتی امر به ترک واجب الهی یا امر به ارتکاب حرام الهی مینمایند، واجب است؛ بنابراین اگر پدر و مادر به فرزند خود امر کنند که نماز نخواند یا روزه نگیرد یا حجاب را در مقابل نامحرمان رعایت نکند و یا با یادگیری مسائل شرعی لازم فرزندشان مخالف باشند، فرزند نباید خواسته آنان را اطاعت کند و چنانچه والدین از این بابت اذیّت شوند چنین اذیّت شدنی اثری برای فرزند ندارد.
در این مورد از امیرالمؤمنین(علیهالسلام) نقل شده است که حضرتش فرمودند:
«لٰا طٰاعَةَ لِمَخْلُوْقٍ فیٖ مَعْصیٖةِ الْخٰالِقِ» «اطاعت از مخلوق در معصیت خالق روا نیست».[۱۶]
چند مسأله متفرّقه در مورد بعضی از معروفها و منکرهای دیگر
مسئله ۲۲۹۲ . سینه زنی و گریه کردن و سیلی زدن به صورت، هرچند شدید باشد اگر به سبب حزن و ناراحتی برای حضرت سیّدالشهداء(علیهالسلام) باشد داخل در عنوان جَزَع و بُکاء بر آن حضرت(علیهالسلام) میشوند که این امر مستحب بوده وموجب تقرّب به درگاه خداوند متعال میباشد، به شرط اینکه ترس ضرر بلیغ (کلّی) در بین نباشد و باید توجّه داشت مراسم عزاداری سیّد الشهداء(علیهالسلام) از مهمترین شعائر دینی است و نباید در اهتمام به برگزاری آن به طور شایسته کوتاهی شود.
مسئله ۲۲۹۳ . سیاه پوشیدن از مصادیق عرفی عزاداری بر حضرت أباعبداللّه الحسین(علیهالسلام) و سایر ائمه هدی(علیهمالسلام) میباشد که امری مستحب بوده و به آن تأکید زیادی شده است.
مسئله ۲۲۹۴ . بر پایی مجلس عقد یا عروسی در روزها و شبهای شهادت ائمّه معصومین(علیهمالسلام) و راه اندازی کاروانهای شادی درصورتی که موجب هتک حرمت این ایّام و مناسبتها شود، جایز نیست.
مسئله ۲۲۹۵ . گرفتن جشن تولّد برای خود یا دیگری اگر همراه با عمل و رفتار خلافی نباشد، اشکال ندارد؛ ولی بهتر است موقع تولّد را موقعیتی برای محاسبه نفس و اعمال خویش قرار دهد.
مسئله ۲۲۹۶ . استمناء و خود ارضایی، حرام است چه با دست باشد یا با نگاه به فیلم یا عکس یا تخیّل و مانند آن و فرقی بین زن و مرد نیست.
[۱] . هرچند نظر مشهور بین فقهاء این است که در این صورت، وظیفهای ندارد و امر به معروف و نهی از منکر بر او واجب نیست.
[۲] . به عنوان مثال، جوانی که در ماه مبارک رمضان در بین روز مشغول روزه خواری است و ظاهر حال این است که عذری ندارد، نهی از منکر وی با وجود سایر شرایط لازم است؛ امّا در مورد پیرمردی که در کهولت سن و کاهش بُنیه جسمانی به سر میبرد و روزه نمیگیرد یا در بین روز افطار میکند، ظاهر حال بر معذور بودن او میباشد؛ بنابر این در چنین موردی با احتمال معذور بودن، نهی از منکر لازم نیست.
[۳] . شایان ذکر است چنانچه امر به معروف و نهی از منکر نسبت به والدین جز با گفتار تند و خشن ممکن نباشد، احتیاط آن است که فردِ مقلّد، از مجتهد دیگری که در این مورد فتوی دارد با رعایت الأعلم فالأعلم تقلید نماید و مطابق با نظر او رفتار نماید.
[۴] . مگر آنکه وظیفه امر به معروف و نهی از منکر، آن را اقتضاء نماید یا آنکه قهر نکردن، مفسدهای داشته باشد که مراعات آن از نظر شرعی، مهمتر باشد.
[۵] . و از جمله موارد آن، موسیقی نوارهای ترانه یا آهنگهای تند و طربآور شبکههای تلویزیونی، و موسیقی مناسب با مجالس فساد، رقص، عیش و نوش، پارتیهای شبانه و مجالس عروسی گناه میباشد.
[۶] . به طور کلّی از مسائلی که در این فصل ذکر شده استفاده میشود برای آنکه گوش دادن به صدایی جایز باشد چهار شرط لازم است: الف. آوازِ خوانده شده، غنایی نباشد ب. موسیقی و آهنگ آن مناسب با مجالس لهو نباشد ج. محتوای خواندن خواننده مطالب منفی و خلاف شرع، مثل دعوت به بی دینی، فحشاء و ابتذال نباشد. د. برای مردان، آواز خوانی زن که با نازک و لطیف کردن صدا همراه است نباشد.
[7] . با توضیحی که در مسائل قبل ذکر شد.
[8] . تصویر در حکم کامل مانند تصویر برجسته شخصِ نشسته، یا تصویر برجسته نیم رخ از انسان یا کسی که دستش را پشت سرش قرار داده است.
[۹] . تصویر ناقص از حیوان روحدار مانند مجسّمه یا تصویر برجسته شخصِ دست بریده یا پا بریده یا فردی که سر ندارد.
[۱۰] . یعنی بازنده خود را ملزم به پرداخت ندانسته و برنده نیز بازنده را متعهّد به پرداخت نداند.
[۱۱] . توضیح احکام آن در کتابهای مفصّلتر ذکر شده است. شایان ذکر است شرطبندی در سبق و رمایه، برای خود سوارکار یا تیراندازی که مسابقه میدهد جایز است؛ نه برای تماشاگران یا افراد دیگر.
[۱۲] . پیش بینی و واریز مبلغ از طریق اینترنت یا موارد مشابه هم همین حکم را دارد.
[۱۳] . الف. طلای خالص (۷۹Au) فلزّی خشک با انعطافپذیری کم است، آن را با مقداری فلز دیگر مخلوط میکنند تا استحکام و انعطافپذیری آن بیشتر شود؛ نسبت طلای خالص را «عیار» و نسبت فلز دیگر را «بار» مینامند. مثلاً طلای ۱۸ عیار یعنی در یک مثقال آن، ۱۸ نخود طلای خالص و ۶ نخود فلز دیگر وجود دارد. اگر «بار» مثلاً آلیاژ برنج باشد، رنگ طلا زرد میماند. اگر «بار» مثلاً فلز مس باشد، رنگ طلا سرخ میشود و اگر «بار» مثلاً نقره باشد، رنگ طلا سفید میشود. امروزه طلای زرد را با مقداری بار سفید یعنی فلز سفید رنگی مثل نقره (۴۷Ag) یا تیتانیم (۲۲Ti) و … مخلوط میکنند و آلیاژی به نام طلای سفید به دست میآورند. بنابراین طلای سفید، همان طلای زرد که رنگ آن تغییر کرده است.
ب. پلاتین (۷۸Pt) فلزی کمیاب است، ذاتش با طلا فرق دارد، قیمتش از طلا بیشتر، مثل نانِ قاق، خشک است و برش آن مشکل میباشد، باری مثل نقره به آن اضافه میکنند تا نرم و انعطافپذیر شود. با پلاتین معمولاً کارهای درشت و با طلای سفید کارهای ظریف و نازک میسازند.
[۱۴] . اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، باب البرّ بالوالدین، ح۱
[۱۵] . البتّه اگر رفاقت با آنها باعث ارتکاب امور خلاف شرع شود، کنارهگیری از آنان حتّی در صورتی که باعث اذیّت والدین نباشد هم واجب است.
[۱۶] . وسائل الشّیعه، کتاب القضاء، ابواب صفات القاضی، باب۱۰،ح۱۷
0 دیدگاه
دیدگاه توصیه شده
هیچ دیدگاهی برای نمایش وجود دارد.