رفتن به مطلب

رساله جامع (قدیم)

  • نوشته‌
    78
  • دیدگاه
    0
  • مشاهده
    43,019

درباره این وبلاگ

توضیح المسائل جامع آیت‌الله العظمی سیستانی (دامت‌برکاته)

نوشته‌های این وبلاگ

thaniashar

مصرف زکات


احکام خمس و زکات

موارد مصرف زکات

مسئله ۲۵۸۴. زکات در هشت مورد صرف می‌شود:

مورد اول و دوم: فقراء و مساکین

مسئله ۲۵۸۵. تعریف فقیر و مسکین و احکام مربوط به آنها در مورد استحقاق دریافت زکات همانند مبحث خمس است که تفصیل احکام فقهی آن در فصل مصرف خمس بیان شد.

مسئله ۲۵۸۶ . کسی که باید زکات بدهد، اگر از فقیری طلبکار باشد، می‌تواند طلبی را که از او دارد،در صورت فراهم بودن سایر شرایط استحقاق زکات،بابت زکات حساب کند.

مسئله ۲۵۸۷ . اگر فقیر بمیرد و مال او به اندازه قرضش نباشد، انسان می‌تواند طلبی را که از او دارد بابت زکات حساب کند، بلکه اگر مال او به اندازه قرضش باشد و ورثه قرض او را ندهند، یا به جهت دیگر انسان نتواند طلب خود را بگیرد و وصول نماید، نیز می‌تواند طلبی را که از او دارد، بابت زکات حساب کند.

مسئله ۲۵۸۸ . اگر فرد به فقیر بودن شخصی یقین داشته باشد یا از طریق عقلایی اطمینان به فقر او داشته باشد یا بیّنه یعنی دو مرد عادل شهادت به فقر آن شخص دهند، کافی است و فرد می‌تواند در صورت فراهم بودن سایر شرایط استحقاق زکات در شخص مذکور زکاتش را به او بپردازد.

شایان ذکر است راه‌های اثبات فقر اشخاص و فروعات احکام مربوط به آن در کلّیه وجوهات شرعیه فرق ندارد و یکسان می‌باشد.

مسئله ۲۵۸۹ . به کسی که قبلاً فقیر بوده و حال نیز می‌گوید فقیرم و شک در از بین رفتن فقرش باشد، هرچند از گفته او اطمینان پیدا نشود، می‌توان زکات داد، ولی کسی که معلوم نباشد قبلاً فقیر بوده یا نه، بنابر احتیاط واجب، نمی‌توان تا وقتی که اطمینان به فقرش حاصل نشده یا از طریق حجّت شرعی دیگری مثل بیّنه، فقر او ثابت نشده، به او زکات داد.

مسئله ۲۵۹۰ . کسی که می‌گوید فقیرم و قبلاً فقیر نبوده، چنانچه از گفته او اطمینان پیدا نشود یا از طریق حجّت شرعی دیگری مثل بیّنه فقر او ثابت نشود، نمی‌شود به او زکات داد.

مسئله ۲۵۹۱ . اگر به خیال اینکه کسی فقیر است به او زکات بدهد، بعد بفهمد فقیر نبوده، یا به علّت ندانستن مسأله، به کسی که می‌داند فقیر نیست زکات بدهد، کافی نمی‌باشد. پس چنانچه چیزی را که به او داده باقی باشد، باید از او بگیرد و به مستحق بدهد و اگر از بین رفته باشد، چنانچه کسی که آن چیز را گرفته می‌دانسته زکات است، انسان می‌تواند عوض آن را از او بگیرد و به مستحقّ بدهد و اگر نمی‌دانسته زکات است، نمی‌تواند چیزی از او بگیرد و باید از مال خودش عوض زکات را به مستحق بدهد، حتّی اگر در شناخت فقیر تحقیق کرده یا به حجّت شرعی مستند بوده، باز هم بنابر احتیاط واجب همین حکم جاری است.

مسئله ۲۵۹۲ . اگر پیش از آنکه زکات به اموال فرد تعلّق گیرد، مالی بابت زکات به فقیر بدهد، آن مال، زکات حساب نمی‌شود؛ اما می‌تواند بعد از آنکه زکات بر او واجب شد - اگر مالی را که به فقیر داده از بین نرفته باشد و آن فقیر هم به فقر خود باقی باشد و سایر شرایط استحقاق زکات را دارا باشد - مالی را که به او داده، بابت زکات حساب کند.

مسئله ۲۵۹۳ . فقیری که می‌داند زکات بر انسان واجب نشده است، اگر مالی بابت زکات بگیرد و نزد او تلف شود ضامن است و عوض آن را بدهکار می‌شود؛ ولی زمانی که زکات بر انسان واجب می‌شود، اگر آن فقیر به فقر خود باقی باشد و سایر شرایط استحقاق دریافت زکات را داشته باشد، انسان می‌تواند آن طلب را بابت زکات حساب کند.

مسئله ۲۵۹۴ . فقیری که نمی‌داند زکات بر انسان واجب نشده است، اگر مالی بابت زکات بگیرد و نزد او تلف شود، ضامن نیست و انسان نمی‌تواند عوض آن را بابت زکات حساب کند.

مورد سوم: عاملین و کارگزاران زکات

مسئله ۲۵۹۵ . عامل و کارگزار زکات کسی است که از طرف امام(علیه‌السلام) یا نائب خاص حضرتش یا نائب عام ایشان (حاکم شرع)، مأمور شده که زکات را جمع آوری و نگهداری نماید و به حساب آن رسیدگی کند و آن را به امام(علیه‌السلام) یا نائب ایشان یا فقراء و مستحقین آن برساند و در إزای کارش به عنوان اجرت و حق الزحمه از زکات به او پرداخت گردد.

شایان ذکر است مؤسّسات خیریه و مانند آن که افرادی را برای جمع آوری زکات استخدام می‌نمایند، نمی‌توانند زکات را بدون اجازه امام(علیه‌السلام) یا نائب خاص یا عام ایشان، در این مورد مصرف نمایند و به عنوان اجرت و حق الزّحمه به چنین افرادی پرداخت کنند.

مورد چهارم: کسانی که با دادن زکات به ایشان زمینه گرایش آنها به اسلام یا مذهب حق فراهم می‌شود (المؤلفه قلوبهم)

مسئله ۲۵۹۶ . این سهم در موارد ذیل مصرف می‌شود:

الف. کفّاری که اگر به آنان زکات بدهند، به دین اسلام رغبت پیدا می‌کنند یا در جنگ یا غیر آن به مسلمانان کمک می‌کنند.

ب. مسلمانانی که ایمان آنان به بعضی از آنچه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آورده‏اند، ضعیف است و چنانچه زکات به آنان داده شود، موجب تقویت ایمانشان می‌گردد.

ج. مسلمانانی که ایمان به ولایت امیر مؤمنان(علیه‌السلام) ندارند و اگر به آنان زکات داده شود، به ولایت رغبت پیدا می‌کنند و به آن ایمان می‌آورند.

شایان ذکر است مالک مال زکوی یا سایر افراد، نمی‌توانند زکات را بدون اجازه امام(علیه‌السلام) یا نایب خاص حضرتش یا نایب عام ایشان (حاکم شرع)، در این مورد مصرف نمایند.

مورد پنجم: خریداری بنده‌‌ها و آزاد کردن آنان[۱]

مورد ششم: بدهکاران

مسئله ۲۵۹۷ . کسانی که بدهکار هستند (غارِمین) و زیر بار قرض رفته‌اند و نمی‌توانند بدهی خود را بپردازند، هرچند مخارج سال خود را داشته باشند، می‌توان برای دادن قرض و دیونشان به آنان زکات داد یا بدهی‌شان را از زکات اداء کرد (مثل آنان که در آتش‏سوزی، سیل، غرق کشتی و حوادث طبیعی دیگر، هستی و دارایی خود را از دست داده‏اند یا آنکه در تجارت و معاملات متضرّر شده و ورشکست شده‌اند) مشروط به آنکه آن فرد شرایط ذیل را دارا باشد:

الف. باید مالی را که قرض کرده در معصیت خرج نکرده باشد.

ب. احتیاط واجب آن است که آن دین، بدون مدّت بوده یا اگر مدّت دار بوده سر رسید ادای آن فرا رسیده باشد.

ج. طلبکار امید نداشته باشد که بدهکار بدهی‌اش را به تدریج به او اداء کند ولی چنانچه طلبکار راضی به پرداخت تدریجی بدهی توسط بدهکار است و او هم می‌تواند بدون سختی فوق‌العاده بدهی‌اش را بدهد، بنابر احتیاط واجب، پرداخت زکات جایز نیست.

د. دین مذکور شرعاً ثابت باشد. بنابراین پرداخت زکات به کسی که ادّعاء دارد بدهکار است جایز نیست مگر آنکه به علم یا اطمینان یا حجّت معتبر دیگر بدهکاری او ثابت گردد.

مسئله ۲۵۹۸ . کسی که بدهکار است و نمی‌تواند بدهی خود را بدهد هرچند نفقات و مخارج او بر انسان واجب باشد، می‌توان با رعایت شرایط گذشته برای ادای بدهی و قرضش به او زکات داد یا بدهی و قرضش را از زکات اداء نمود ولی اعطاء زکات به او برای نفقات واجبش جایز نیست که توضیح آن خواهد آمد.

مسئله ۲۵۹۹ . اگر شخصی به کسی که بدهکار است و نمی‌تواند بدهی خود را بدهد، برای ادای قرض و بدهی‌اش زکات بدهد، بعد بفهمد قرض را در معصیت مصرف کرده، چنانچه آن بدهکار، شرعاً فقیر باشد و سایر شرایطی را که در فصل بعد برای مستحقین زکات گفته می‌شود، دارا باشد می‌تواند آنچه را که به او داده، بابت سهم فقراء حساب کند.

مورد هفتم: فی سبیل الله‏

مسئله ۲۶۰۰ . منظور از فی سبیل الله‏ که یکی از مصارف زکات می‌باشد، کارهایی است که نفعش به عموم مسلمین می‌رسد مثل ساختن مسجد و مدرسه‏ای که علوم دینی ‌در آن ‌تحصیل می‌شود یا تأسیس بیمارستان‌ها یا کتابخانه‌های عمومی یا چاپ کتاب‌های مذهبی مفید برای جامعه یا نظافت شهر و آسفالت راه‌ها و توسعه آنها و مانند اینها از آنچه مسلمانان به آن احتیاج دارند و از مصالح عمومی مسلمین محسوب می‌شود، ولی این سهم را نمی‌توان در امور یا کارهایی که مصلحت عمومی ندارد مصرف نمود هرچند فرد دریافت کننده سهم، نتواند آن کار را بدون دریافت سهم مذکور انجام دهد.

شایان ذکر است مالک اموال زکوی یا مؤسّسات خیریه و مانند آن، بنابر احتیاط لازم، نمی‌توانند زکات را بدون اذن حاکم شرع، در این مورد مصرف نمایند.

مسئله ۲۶۰۱ . انسان نمی‌تواند از سهم سبیل الله ‏قرآن یا کتاب دینی، یا کتاب دعا بخرد و وقف نماید، مگر آنکه مصلحت عمومی اقتضای این کار را داشته و از حاکم شرع، بنابر احتیاط لازم، اجازه بگیرد.

مسئله ۲۶۰۲ . پدر نمی‌تواند از سهم سبیل الله کتاب‌های علمی و دینی که مورد احتیاج فرزندش است بخرد و در معرض استفاده او قرار دهد، مگر آنکه مصلحت عمومی اقتضای این کار را داشته باشد و از حاکم شرع، بنابر احتیاط لازم، اجازه بگیرد.

مسئله ۲۶۰۳ . انسان نمی‌تواند از زکات، ملک، باغ و بستان و مانند آن، خریداری نماید و بر اولاد خود، یا بر کسانی که مخارج آنان بر او واجب است وقف نماید که محصول و درآمد آن را به مصرف مخارج خود برسانند.

مسئله ۲۶۰۴ . انسان می‌تواند برای رفتن به حج و زیارت و مانند اینها از سهم سبیل الله‏ زکات بگیرد، هرچند فقیر نباشد یا اینکه به مقدار خرج سالش زکات گرفته باشد، ولی این در صورتی است که رفتن او به حج یا زیارت و مانند اینها دارای منفعت و مصلحت عمومی باشد و بنابر احتیاط واجب، از حاکم شرع برای صرف زکات در آن اجازه بگیرد.

مورد هشتم: ابن السبیل (مسافر در راه مانده)

مسئله ۲۶۰۵ . مسافری که خرجی او تمام شده یا وسیله نقلیه‌اش از کار افتاده، چنانچه سفر او، سفر معصیت نباشد و نتواند با قرض کردن، یا فروختن چیزی خود را به مقصد برساند، هرچند در وطن خود فقیر نباشد، می‌تواند زکات بگیرد، ولی اگر بتواند در جای دیگر با قرض کردن یا فروختن چیزی مخارج سفر خود را فراهم کند، فقط به مقداری که به آنجا برسد، می‌تواند زکات بگیرد و بنابر احتیاط واجب، اگر بتواند با فروش یا اجاره مالی در وطن خود خرج راه را تهیه کند نباید زکات بگیرد.

مسئله ۲۶۰۶ . مسافری که در سفر درمانده شده و زکات گرفته، بعد از آنکه به وطنش رسید، اگر چیزی از زکات زیاد آمده باشد، چنانچه نتواند آن را به دهنده زکات برساند، باید به حاکم شرع برساند و اطّلاع دهد مال مذکور، زکات می‌باشد.

حکم پرداخت زکات به فقیه جامع الشرایط

مسئله ۲۶۰۷ . در زمان غیبت امام عصر(عجل‌الله‌فرجه) پرداخت زکات به فقیه جامع الشرایط واجب نیست هرچند این کار مطابق با احتیاط مستحب است، البته قبلاً ذکر شد که در مورد سوم و چهارم از مصارف زکات، بنابر فتوی و در مورد هفتم، بنابر احتیاط واجب، فرد باید زکات را به فقیه جامع الشرایط تحویل دهد یا از فقیه جامع الشرایط برای مصرف آن اجازه بگیرد.

شرایط کسانی که مستحقّ زکات‌اند

مسئله ۲۶۰۸ . در مورد مستحقین زکات که می‌توان زکات را به آنان پرداخت نمود علاوه بر شروطی که سابقاً گذشت، چند شرط دیگر معتبر است که در مسائل بعد احکام آن ذکر می‌شود.

شرط اول: زکات گیرنده باید شیعه دوازده امامی باشد

مسئله ۲۶۰۹ . اگر انسان کسی را شیعه بداند و به او زکات بدهد، بعد معلوم شود شیعه نبوده، باید دوباره زکات بدهد، حتّی اگر تحقیق کرده باشد، یا به حجّت شرعی (مثل بیّنه) استناد کرده باشد، بنابر احتیاط واجب، باید دوباره زکات را بپردازد.

مسئله ۲۶۱۰ . اگرشیعه فقیر، بچه نابالغ یا دیوانه باشد، انسان می‌تواند به ولی شرعی او زکات بدهد به قصد اینکه آنچه می‌دهد ملک طفل یا دیوانه باشد و می‌تواند خودش یا به وسیله یک نفر امین زکات را به مصرف طفل یا دیوانه برساند؛ ولی نباید این کار با حقّ حضانت (سرپرستی) کسی که بچه را نگهداری می‌کند یا ولایت فردی که ولیِّ او است منافات داشته باشد و باید موقعی که زکات را به مصرف آنان می‌رساند، نیّت زکات کند.

شرط دوم و سوم و چهارم: زکات گیرنده زکات را در مسیر حرام مصرف نکند - بنابر احتیاط واجب پرداخت زکات به او کمک یا تشویق به گناه محسوب نشود - بنابر احتیاط واجب شراب‌خوار و بی‌نماز نبوده و آشکارا معصیت نکند

مسئله ۲۶۱۱ . احکام مربوط به شرط دوم و سوم و چهارم در مورد مستحقین زکات همانند مبحث خمس می‌باشد که تفصیل آن در فصل مصرف خمس بیان شد.

شرط پنجم: زکات گیرنده، واجب النفقه زکات دهنده نباشد

مسئله ۲۶۱۲ . انسان نمی‌تواند مخارج و نفقات لازم کسی را که مثل اولاد یا پدر و مادر یا زن دائمی‌اش که نفقه و مخارجش بر او واجب است از زکات بدهد.[۲] البتّه این حکم در موردی است که پرداخت زکات، به عنوان فقر باشد و امّا اگر زکات را به عنوان دیگری به او بدهد، اشکال ندارد؛ مثل اینکه آن فرد، غارِم و بدهکار یا ابن السبیل است و از جهت مذکور استحقاق دریافت زکات را داشته باشد. البتّه چنانچه فرد، عاجز و ناتوان از پرداخت نفقه واجب افراد واجب النفقه‏اش باشد و زکات بر او واجب باشد می‌تواند از زکات، نفقه آنها را بدهد هرچند احتیاط مستحب ترک این کار است.

مسئله ۲۶۱۳ . اگر مخارج دیگران بر‌ شخص مورد انفاق واجب باشد ولی بر فرد انفاق کننده واجب نباشد و شخص مورد انفاق نتواند مخارج آنان را بدهد - مثل اینکه فرزند انسان فقیر باشد و نتواند مخارج همسر دائمیش را بپردازد - جایز است انسان زکاتش را به او (فرزند) بدهد که به مصرف آنان برساند.[۳]

مسئله ۲۶۱۴ . پرداخت زکات به زن دائمی که فقیر است و شوهرش نفقه او را می‌پردازد، جایز نیست؛ بلکه اگر شوهرش می‌تواند نفقه همسرش را بدهد ولی از پرداخت نفقه امتناع می‌ورزد، چنانچه بتوان او را - بدون سختی غیر قابل تحمّل- مجبور به پرداخت نفقه کرد، (هرچند با مراجعه به مراکز دولتی و حکومتی)، نمی‌توان به چنین زنی زکات داد، امّا اگر شوهر نمی‌تواند مخارج او را بدهد یا دارد و نمی‌دهد و مجبور کردن او به پرداخت نفقه - بدون سختی غیر قابل تحمّل- امکان ندارد، می‌شود به وی زکات داد.

همچنین به فقیری که نفقه‌اش بر شخص دیگری واجب است و شخص مذکور توانایی پرداخت نفقه آن فقیر را دارد و در صورت مطالبه از پرداخت آن امتناع نمی‌ورزد و بدون منّتی که عادتاً قابل تحمل نیست حاضر به پرداخت آن می‌باشد، در این صورت احتیاط واجب آن است که به فقیر مذکور زکات ندهند؛ اما اگر آن شخص عاجز و ناتوان از پرداخت نفقه است یا اصلاً حاضر به نفقه دادن نیست یا نفقه دادن با منّتی همراه است که به طور معمول غیر قابل تحمّل است، در چنین مواردی می‌شود به فقیر مذکور زکات داد.

مسئله ۲۶۱۵ . زنی که صیغه شده اگر فقیر باشد، شوهرش و دیگران می‌توانند به او زکات بدهند ولی اگر بر شوهرش در ضمن عقد شرط کند که مخارج او را بدهد، یا به جهت دیگری دادن مخارجش بر شوهر واجب باشد، در صورتی که مخارج آن زن را بدهد نمی‌توان به آن زن زکات داد.

مسئله ۲۶۱۶ . زن می‌تواند به شوهر خود که شرعاً فقیر محسوب می‌شود و سایر شرایط استحقاق زکات را دارا است زکات بدهد، هرچند شوهر زکات را صرف مخارج خود آن زن نماید.

مسئله ۲۶۱۷ . اگر انسان زکات را به فرزندش بدهد که با آن دین و بدهی خود را ادا کند، در صورتی که فرزند مذکور استحقاق دریافت زکات را دارا باشد مثل اینکه فقیر باشد، اشکال ندارد.

مسئله ۲۶۱۸ . پدر می‌تواند به پسرش که احتیاج به ازدواج دارد و استحقاق دریافت زکات را نیز دارا می‌باشد مثل اینکه فقیر است، زکات خود را بدهد تا زن بگیرد و حکم پسر نسبت به پدر خویش نیز همین‌طور است.

شرط ششم: در صورتی که زکات دهنده عام و غیر سید است، زکات گیرنده، هاشمی و سید نباشد

مسئله ۲۶۱۹ . زکات فرد عام (غیر سید) بر فرد سید حرام است و سید نمی‌تواند از غیر سید زکات بگیرد مگر در حال اضطرار و بنابر احتیاط واجب، باید اضطرار به حدّی باشد که نتواند از خمس و سایر وجوهات، مخارج خود را تأمین کند و همچنین، بنابر احتیاط واجب، در صورت امکان باید در هر روز به گرفتن مخارج ضروری همان روز اکتفا کند؛ امّا شخص سید می‌تواند زکاتش را به فرد سید یا غیر سید بدهد.

شایان ذکر است حرام بودن زکات فرد غیر سید بر فرد سید، اختصاص به مورد زکات واجب دارد و شامل زکات مستحبی نمی‌شود، بنابراین در اموالی که پرداخت زکات آنها مستحب است دادن زکات مستحبی فرد عام به فقیر سید، اشکال ندارد.

مسئله ۲۶۲۰ . راه‌های اثبات سیادت در مسأله (۲۴۴۴ و ۲۴۴۵) ذکر شد؛ به کسی که معلوم نیست سید است یا نه، می‌شود زکات داد ولی اگر خود، ادّعای سیادت کند، جایز نیست فرد غیر سید به او زکات بدهد و در این صورت با دادن زکات به چنین فردی، زکات از او ساقط نمی‌شود.

نیت زکات و احکام مربوط به آن

مسئله ۲۶۲۱ . انسان باید زکات را به قصد قربت یعنی برای تذلّل و اظهار بندگی در پیشگاه خداوند متعال و با اخلاص بپردازد و اگر بدون قصد قربت یا بدون رعایت اخلاص بدهد کافی است هرچند گناه کرده است.

مسئله ۲۶۲۲ . اگر بر عهده انسان هم زکات مال و هم زکات فطره واجب باشد، باید در نیّت معیّن کند که آنچه را می‌دهد زکات مال است یا زکات فطره می‌باشد، بلکه اگر مثلاً زکات گندم و جو، هر دو بر او واجب باشد و بخواهد پولی را به عنوان قیمت زکات بدهد باید - هرچند اجمالاً - معیّن کند که زکات گندم است یا زکات جو، امّا اگر تنها یک نوع زکات بر وی واجب باشد، مثلاً فقط زکات گندم بر او واجب باشد، لازم نیست در نیّت خود زکات گندم را قصد نماید؛ بلکه کافی است آن را به نیّت زکات واجب بر عهده‌اش بپردازد.

مسئله ۲۶۲۳ . کسی که زکات چند مال بر او واجب شده است، اگر مقداری زکات بدهد و نیّت هیچ کدام آنها را نکند، چنانچه شیئی را که داده است تنها زکات یکی از آنها می‌تواند به حساب آید، زکات همان مال پرداخت شده است مثلاً کسی که زکات چهل گوسفند و زکات پانزده مثقال طلا بر او واجب است، اگر یک گوسفند بابت زکات بدهد و نیّت هیچ کدام آنها را نکند، زکات گوسفندان محسوب می‌شود.

ولی اگر شیئی که به عنوان زکات پرداخت نموده است، بتواند زکات دو یا چند مال محسوب گردد مانند اینکه در مثال قبل، پول و اسکناس بابت زکات بدهد که هم‌جنس هیچ کدام آنها نیست و می‌تواند زکات هر کدام به حساب آید، بعضی از فقهاء رضوان الله تعالی علیهم فرموده‌اند: زکات پرداخت شده به نسبت بین همه آنها تقسیم می‌شود، ولی این حکم خالی از اشکال نیست و احتمال دارد که از هیچ کدام حساب نشود و در ملکِ مالک باقی‌بماند لذا مراعات مقتضای احتیاط در این مورد ترک نشود.

مسئله ۲۶۲۴ . اگر فرد، کسی را وکیل کند که زکات مال او را بدهد، موقعی که زکات را به آن وکیل می‌دهد باید نیّت کند و احتیاط مستحب این است که نیّت او تا زمان رسیدن زکات به فقیر مستمر باشد.

احکام دیگر پراخت زکات

مسئله ۲۶۲۵ . کسی که زکات مالش را از اموال خود جدا کرده، چنانچه در نگهداری آن کوتاهی کرده و به سبب آن زکات از بین برود، ضامن است و باید عوض آن را بدهد.

همین‌طور اگر در نگهداری آن کوتاهی نکرده ولی با اینکه می‌توانسته زکات را به مستحق برساند، در رساندن آن تأخیر کرده و در این فاصله زکات از بین برود - حتّی بنابر احتیاط واجب در صورتی که برای تأخیر خود غرض صحیحی داشته مثلاً فقیر معیّنی را در نظر داشته یا می‌خواسته به صورت تدریجی آن را به فقراء برساند - ضامن زکات است.

امّا اگر دسترسی به مستحق نداشته و پرداخت زکات رابرای یافتن مستحق به تأخیر انداخته است و بدون آنکه در نگهداری آن کوتاهی کند زکات از بین برود، ضامن نیست.

مسئله ۲۶۲۶ . اگر فرد، زکات اموال خویش را به حاکم شرع جامع الشرایط بدهد و حاکم شرع به عنوان ولایتی که بر اموال زکوی دارد زکات را قبض نماید، زکات از مالک و پرداخت کننده ساقط می‌شود، هرچند پس از آن زکات در دست حاکم شرع تلف گردد یا اشتباهاً به فردی که مستحق نیست داده شود.

مسئله ۲۶۲۷ . اگر شیئی از اموال زکوی قبل از تعلّق زکات تلف شود، چنانچه باقیمانده آن اموال از حد نصاب کمتر باشد، به آنها زکات تعلّق نمی‌گیرد و اگر باقیمانده به مقدار نصاب باشد و سایر شرایط تعلّق زکات نیز فراهم باشد، واجب است زکات بخش باقیمانده پرداخت شود.

مسئله ۲۶۲۸ . انتقال زکات از شهر یا روستایی که آن را از مال خویش جدا نموده به شهر یا روستای دیگر جایز است ولی زمانی که در مکانی که زکات را از مال خویش جدا نموده، مستحق وجود داشته باشد، هزینه انتقال آن به مکان دیگر بر عهده مالک می‌باشد و چنانچه زکات به واسطه انتقال تلف گردد، ضامن آن می‌باشد؛ مگر آنکه به امر حاکم شرع برده باشد به توضیحی که در مسأله بعد خواهد آمد.

مسئله ۲۶۲۹ . اگر در شهر یا روستای کسی که می‌خواهد زکات بدهد مستحقّی نباشد و نتواند زکات را به مصرف دیگری هم که برای آن معیّن شده برساند و فرد آن را به جای دیگری منتقل سازد، هزینه انتقال آن به مکان دیگر را می‌تواند از زکات حساب کند و چنانچه زکات به علت انتقال، تلف گردد، در صورتی که در نگهداری آن کوتاهی نکرده باشد، ضامن نیست و در غیر این صورت، ضامن است و همچنین، فرد می‌تواند از حاکم شرع جامع الشرایط وکالت بگیرد و زکات را به وکالت از طرفِ حاکم شرع قبض کند و به اجازه او آن را به مکان دیگر منتقل سازد که در این صورت نیز هزینه انتقال آن به مکان دیگر را می‌تواند از زکات حساب کند و چنانچه زکات به علت انتقال تلف گردد، در صورتی که در نگهداری آن کوتاهی نکرده باشد، ضامن نیست.

مسئله ۲۶۳۰ . اگر فرد، زکات را از خود مال کنار بگذارد، می‌تواند در بقیه آن تصرّف کند و نیز اگر از مال دیگرش - مطابق با دستور شرع - کنار بگذارد، می‌تواند در تمام مال تصرّف نماید.

مسئله ۲۶۳۱ . انسان نمی‌تواند زکاتی را که کنار گذاشته برای خود بردارد و مال دیگری به جای آن بگذارد.

مسئله ۲۶۳۲ . اگر فرد بدون اجازه حاکم شرع با مالی که برای زکات کنار گذاشته تجارت کند و ضرر نماید، نباید چیزی از زکات کم کند ولی اگر منفعت کند، بنابر احتیاط لازم، باید آن را به مستحق بدهد.

مسئله ۲۶۳۳ . اگر از زکاتی که کنار گذاشته منفعت و درآمدی حاصل شود، مثلاً گوسفندی که برای زکات گذاشته برّه بیاورد، منفعت حاصل شده در حکم زکات است.

مسئله ۲۶۳۴ . هنگامی که زمان واجب شدن پرداخت زکات فرا برسد، این فرد نباید بدون عذر پرداخت آن را تأخیر اندازد امّا اگر زکات مال را کنار بگذارد چنانچه برای غرض عقلایی پرداخت آن را به تأخیر اندازد و سهل انگاری در پرداخت زکات محسوب نشود، اشکال ندارد؛ بنابر این اگر زکات را برای پرداخت به فقیر معیّنی کنار بگذارد و دسترسی به آن فقیر فعلاً ممکن نباشد - مثلا اینکه مسافرت باشد - می‌تواند پرداخت زکات را به تأخیر اندازد.

مسئله ۲۶۳۵ . اگر مالک، مالی را که به آن زکات تعلّق گرفته قبل از پرداخت زکات بفروشد، گناه کرده و باید زکات را هرچند از اموال دیگرش بپردازد؛ امّا در هرحال معامله صحیح است و چنانچه خریدار هم بداند که فروشنده زکات آن را نداده به هر دو نفر واجب است زکات را پرداخت نمایند.[۴]

همین‌طور است حکم مال زکوی که به دیگری بخشیده شده باشد.

مسئله ۲۶۳۶ . اگر دو نفر در مالی که زکات آن واجب شده با هم شریک باشند و یکی از آنها زکات سهم خود را بدهد و شریک دیگر زکات سهم خود را ندهد، تا زمانی که زکات قسمت دیگر داده نشده، نمی‌توانند در مال مشترک (مال مشاع) تصرّف کنند ولی اگر مال را تقسیم کنند و هر کس سهم خویش را بردارد، تصرّف فردی که زکات مالش را پرداخت کرده در سهم خودش، اشکال ندارد هرچند بداند شریکش زکات سهم خود را نداده و بعداً نیز نمی‌دهد.

مسئله ۲۶۳۷ . اگر فرد بداند که به اموالش زکات تعلّق گرفته ولی شک کند آن را پرداخت نموده است یا نه، چنانچه مال زکات‌دار اکنون موجود است، باید زکات آن را بدهد و اگر مال زکات‌دار اکنون - خودش - موجود نیست پرداخت زکات بر او واجب نیست.

مسئله ۲۶۳۸ . فقیر نمی‌تواند پیش از گرفتن زکات، آن را به کمتر از مقدار آن صلح کند، یا مالی را گران‌تر از قیمت آن بابت زکات قبول نماید و همچنین مالک نمی‌تواند زکات را به مستحق داده و بر او شرط کند که آن را به او برگرداند ولی اگر مستحق پس از گرفتن زکات قلباً راضی شود که آن را به او برگرداند مانعی ندارد، مثلاً کسی که زکات زیادی بدهکار است و فقیر شده و نمی‌تواند زکات را بدهد و حال توبه کرده، اگر فقیر راضی شود زکات او را بگیرد و به وی ببخشد، اشکال ندارد.

مسئله ۲۶۳۹ . اگر مالک، فقیری را وکیل کند که زکات مال او را بدهد، چنانچه آن فقیر احتمال بدهد که قصد مالک این بوده که خود آن فقیر از زکات بر ندارد، نمی‌تواند چیزی از آن را برای خودش بردارد و اگر یقین داشته باشد که قصد مالک این نبوده می‌تواند برای خودش هم بردارد.

مسئله ۲۶۴۰ . اگر فقیر شتر، گاو، گوسفند، طلا، نقره و مال التجاره را بابت زکات بگیرد، چنانچه شرط‌هایی که برای واجب شدن زکات گفته شد در آنها وجود داشته‌باشد، باید زکات آنها را بدهد.

مسئله ۲۶۴۱ . چیزی را که انسان بابت زکات به فقیر می‌دهد، لازم نیست به او بگوید که زکات است، بلکه اگر فقیر خجالت بکشد مستحب است مال را به قصد زکات به او داده و زکات بودنش را اظهار ننماید.

مسئله ۲۶۴۲ . مستحب است فرد، زکات شتر، گاو و گوسفند را به فقیرهای آبرومند بدهد و در دادن زکات، خویشان خود را بر دیگران و اهل علم و کمال را بر غیر آنان و کسانی که اهل سؤال و درخواست نیستند بر اهل سؤال مقدّم بدارد ولی ممکن است دادن زکات به فقیری از جهت دیگری بهتر باشد.

مسئله ۲۶۴۳ . برای کسی که زکات را می‌گیرد مستحب است برای دهنده زکات دعا نماید.

مسئله ۲۶۴۴ . مکروه است انسان از مستحق درخواست کند زکاتی را که از او گرفته به او بفروشد، ولی اگر مستحق بخواهد مالی را که گرفته بفروشد، بعد از تعیین قیمت آن، بهتر است کسی را که زکات را به او داده در خریدن آن بر دیگران مقدّم نماید.

[۱] . از آنجا که این مورد در حال حاضر محل ابتلاء نیست، احکامش در این بخش ذکر نمی‌شود.

 

[۲] . همچنین بنابراحتیاط واجب، نباید زکات خود را به فردی ‌که واجب النفقه او محسوب می‌‌شود، بدهد که در نفقات توسعه‌‌ای ‌غیر واجبش صرف نماید در صورتی ‌که فرد توانایی داشته باشد آن را از مالش مجّاناً بدهد.

[۳] . البته این در صورتی ‌است که همسر مذکور واجب النفقه شخص دیگری ‌مثل پدرش (پدر زوجه) نباشد و گرنه در صورتی ‌که پدرِ همسر (پدر زوجه) حاضر به تأمین نفقات او باشد، انسان نمی‌‌تواند زکات خویش را به پسرش داده تا آن را صرف نفقات همسرش نماید.

[۴] . اگر فروشنده زکات را پرداخت کرد، بر خریدار تکلیفی ‌نیست و اگر خریدار پرداخت نمود، چنانچه فروشنده او را فریب داده می‌تواند مقدار زکات پرداختی ‌را از او مطالبه نماید.

بازگشت به فهرست

thaniashar

مصرف خمس


احکام خمس و زکات

مصرف خمس

توضیحات کلّی درباره مصرف خمس

مسئله ۲۴۳۸ . خمس به دو بخش تقسیم می‌شود: یک قسمت آن سهم سادات است و باید به سیّد فقیر، یا سیّد یتیم، یا به سیّدی که در سفر درمانده شده، بدهند و احتیاط مستحب است سهم سادات را به مجتهد جامع الشرایط داده تا به مصرف آن برساند یا با اجازه وی آن را به مصرف سهم سادات برسانند و نصف دیگر خمس، سهم امام(علیه‌السلام) است که در این زمان، باید به مجتهد جامع الشرایط بدهند یا به مصرفی که او اجازه می‌دهد برسانند ‌و احتیاط لازم آن است که آن مجتهد مرجع أعلم و مطّلع بر جهات عامه (نیازهای عمومی مؤمنین) باشد.

آنچه در این مسأله ذکر شد در تمام مواردی که خمس در آنها واجب است، جاری می‌باشد به استثنای خمس مال حلال مخلوط به حرام که در این مورد، برای پاک شدن مال از حرام، بنابر احتیاط واجب، باید خمس را به کسی که مستحق خمس و ردّ مظالم می‌باشد بدهد که تفصیل آن در مسأله (۲۳۹۰) گذشت و بنابر احتیاط لازم، این کار با کسب اجازه از مرجع أعلم باشد.

مسئله ۲۴۳۹ . کسی‌که از مستحق‌ طلبکار است و می‌خواهد‌ طلب‌ خود را بابت خمس حساب کند، بنابر احتیاط واجب، باید یا از حاکم شرع یا نماینده او اجازه بگیرد یا اینکه خمس را به مستحق بدهد و بعداً مستحق، بابت بدهی خود به او برگرداند و می‌تواند از مستحق وکالت گرفته و خود از جانب او، مال را به عنوان خمس، قبض نموده و بابت طلبش دریافت کند.

مسئله ۲۴۴۰ . فرد به هنگام پرداخت خمس به مجتهد یا نماینده او یا در مواردی که مجاز است خمس را خود به موارد مصرف آن برساند، بنابر احتیاط واجب، باید قصد قربت نماید یعنی خمس را به قصد انجام فرمان خداوند و برای نزدیک شدن به او بپردازد و اگر بدون قصد قربت، خمس بدهد معصیت نموده، امّا خمسی که پرداخت کرده کافی است.

مسئله ۲۴۴۱ . کسی که می‌خواهد خمس مالش را به فقیر بدهد لازم نیست به فقیر اطّلاع دهد آنچه به او می‌دهد خمس است و همین قدر که در دل قصد پرداخت و اداء خمس داشته باشد کافی است هرچند در ظاهر به عنوان پیشکش و هدیه پرداخت نماید.

شرایط کسانی که مستحق سهم سادات‌اند

مسئله ۲۴۴۲ . در مورد مستحقّین سهم سادات که می‌توان سهم ساداتِ از خمس را به آنان پرداخت نمود رعایت چند شرط معتبر است:

خمس گیرنده باید سید، شیعه دوازده امامی و فقیر[۱] باشد، خمس را در مسیر حرام مصرف نکند و بنابر احتیاط واجب پرداخت خمس به او، کمک بر گناه محسوب نشود؛ همین‌طور بنابر احتیاط واجب شراب‌خوار و بی نماز نبوده و آشکارا معصیت نکند؛ همچنین بنابر احتیاط واجب، واجب‌النفقه خمس دهنده نباشد.

مسئله ۲۴۴۳ . سیّدی که می‌توان به او سهم سادات از خمس را داد کسی است که نسبت او از طرف پدر، به هاشم - جدّ أعلای حضرت رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) برسد - و سیادت از طرف مادر برای دریافت خمس، کافی نیست.

مسئله ۲۴۴۴ . اگر کسی بگوید سیّدم، نمی‌شود به او خمس داد مگر آنکه دو نفر عادل سیّد بودن او را تصدیق کنند، یا از راهی انسان یقین یا اطمینان‌کند که سیّد است.

مسئله ۲۴۴۵ . به کسی که در شهر خودش مشهور باشد سیّد است، اگر انسان یقین یا اطمینان به خلاف نداشته باشد، می‌شود خمس داد.

مسئله ۲۴۴۶ . فقیر کسی است که مخارج سال خود و خانواده‌اش را در حد شأن ندارد و از تأمین آن ناتوان است و مسکین کسی است که از فقیر سخت‏تر می‌گذراند و وضعیت زندگانی‌اش نامناسب‌تر است مثل اینکه نفقه مورد احتیاج روزانه‌اش را هم ندارد.

مسئله ۲۴۴۷ . کسی که منبع درآمدی دارد مانند اینکه با سرمایه‏ کسب خویش تجارت می‌کند یا ملکی دارد که آن را اجاره می‌دهد یا پولی دارد و آن را به مضاربه داده است یا اشتغال به کشاورزی، دامداری، باغبانی، کار اداری و غیر اداری یا حرفه و صنعت و هنری دارد که می‌تواند مخارج سال خود را از درآمد حاصل از آن بگذارند و تأمین نماید، فقیر نیست و نمی‌توان از وجوهات شرعیه‌ای که در آن فقر معتبر است چیزی به وی پرداخت نمود.

مسئله ۲۴۴۸ . کسی که تنها، منبع درآمدی دارد که درآمد حاصل از آن از مخارج سالش کمتر است و جواب‌گوی مخارج سالش نیست، فقیر محسوب می‌شود و فقط می‌توان به مقدار کسری مخارجش از وجوهات شرعیه‌ای که در آن فقر معتبر است با رعایت شرایط استحقاق آن، به وی پرداخت نمود.

مسئله ۲۴۴۹ . کسی که ملک یا سهام اضافی و مانند آن دارد که می‌تواند آنها را بفروشد و صرف تأمین مخارج زندگی‌اش نماید یا سرمایه و ابزار کار بیشتر از مقدار احتیاج و نیاز دارد و می‌تواند آنها را به سرمایه و ابزار کار کم ارزش‌تر تبدیل کند، به گونه‌ای که سرمایه و ابزار کار کم ارزش‌تر نیز زندگی او را در حد شأن تأمین می‌کند، در این صورت لازم است این کار را بکند و فقیر محسوب نمی‌شود و نمی‌توان برای کسری مخارجش از وجوهات شرعیه‌ای که در آن فقر معتبر است به وی پرداخت نمود.

مسئله ۲۴۵۰ . صنعت‌گر یا تاجر و مانند آن که سرمایه کسب یا وسایل و ابزار کاری در اختیار دارد که درآمد حاصل از آنها از مخارج سالش کمتر است و تأمین نیازهای او را نمی‌کند، فقیر محسوب می‌شود و می‌توان تنها برای کسری مخارجش از وجوهات شرعیه - با رعایت شرایط استحقاق آن - به وی پرداخت نمود و لازم نیست ابزار کار یا ملک یا سرمایه مورد احتیاج خود را بفروشد و به مصرف مخارجش برساند بلکه می‌تواند آنها را برای ادامه کار و کسب درآمد نگه‌دارد.

مسئله ۲۴۵۱ . فقیری که می‌تواند کسب کند و مخارج خود و خانواده‌اش را تهیه نماید و از روی تنبلی اقدام نمی‌کند جایز نیست از وجوهات شرعیه‌ چیزی به وی پرداخت شود.

مسئله ۲۴۵۲ . فقیری که یاد گرفتن صنعت یا حرفه و هنری که درآمد حاصل از آن حلال است برای او مشکل نیست، بنابر احتیاط واجب، نمی‌تواند با دریافت وجوهات شرعیه، زندگی کند ولی تا وقتی مشغول یاد گرفتن است می‌توان برای کسری مخارجش از وجوهات شرعیه‌ای که فقر در آن معتبر است با رعایت شرایط استحقاق آن به وی پرداخت نمود.

مسئله ۲۴۵۳ . فردی که تنها می‌تواند مشغول کسب و کاری شود که با شأن او منافات دارد و منبع درآمد دیگری هم ندارد، فقیر محسوب می‌شود همچنین اگر فرد قادر بر صنعت و حرفه است ولی وسایل و ابزار آلات مورد احتیاج آن را ندارد و منبع درآمد دیگری هم ندارد، فقیر است.

مسئله ۲۴۵۴ . کسی که مشغول تحصیل علم است و به سبب اشتغال به تحصیل علم، توانایی تأمین مخارج سال خود و خانواده‌اش را در حد شأن ندارد و اگر تحصیل نکند می‌تواند برای معاش خود کسب کند و مخارج خویش و خانواده‌اش را تأمین نماید، چنانچه تحصیل آن علم، واجب عینی باشد می‌شود از وجوهات شرعیه - با رعایت شرایط استحقاق آن - به وی پرداخت نمود و در غیر این صورت، نمی‌توان از وجوهات شرعیه‌ای که فقر در آن معتبر است به او داد.

مسئله ۲۴۵۵ . کسی که مشغول تحصیل علم است و می‌داند چنانچه تحصیل را هم رها نماید، کسب و کاری که بتواند مخارجش را از آن تأمین کند پیدا نمی‌کند یا باید به شغلی مشغول شود که کسر شأن برای او محسوب می‌شود یا اگر هم کار یافت می‌شود وضعیت بدنی و جسمانی او به گونه‌ای است که کلاًّ از انجام کار ناتوان است یا اشتغال به آن کار برای او حَرَجی است یعنی مشقّت فوق العاده‌ای دارد که قابل تحمّل نیست، تا زمانی که این وضعیت باقی است و منبع درآمد دیگری هم ندارد می‌تواند تحصیل علم را ادامه دهد و فقیر محسوب می‌شود و جایز است برای کسری مخارجش از وجوهات شرعیه‌ای که فقر در آن معتبر است - با رعایت شرایط استحقاق آن - به وی پرداخت نمود، هرچند تحصیل آن علم بر او واجب عینی نباشد.

مسئله ۲۴۵۶ . فقیری که خرج سال خود و خانواده‌اش را ندارد، اگر خانه‏ای دارد که ملک او است و در آن نشسته، یا وسیله سواری دارد، چنانچه در حدّ شأن او بوده و به آنها احتیاج و نیاز داشته باشد - هرچند برای حفظ آبرویش باشد - ، لازم نیست آنها را بفروشد و می‌توان برای کسری مخارجش از وجوهات شرعیه‌ای که فقر در آن معتبر است - با رعایت شرایط استحقاق آن - به وی پرداخت نمود.

همچنین اثاث خانه، فرش، ظرف، لباس تابستانی و زمستانی و سایر مواردی که به آنها احتیاج دارد نیز همین حکم را دارد و فقیری که اینها را ندارد، اگر به آنها احتیاج داشته باشد می‌توان از وجوهات شرعیه‌ای که فقر در آن معتبر است - با رعایت شرایط استحقاق آن - به وی پرداخت نمود.

امّا اگر در نزد فرد، این اشیاء، بیشتر از مقدار احتیاج او موجود باشد و مقدار زیادی کافی برای برطرف شدن احتیاجات طول سال او باشد فقیر محسوب نمی‌شود و اگر چنین فردی خانه یا ماشین یا وسیله‌ای که مورد احتیاج است دارد ولی با کم قیمت‌تر از آن نیز نیازش برآورده می‌شود و مقدار مابه التفاوتِ قیمت مذکور کافی برای مخارج سال او باشد، در صورتی که مقدار مابه التفاوت مذکور به حدّ اسراف رسیده و بیشتر از شأن فرد شمرده می‌شود، فقیر محسوب نمی‌شود.

مسئله ۲۴۵۷ . فردی که مخارج سال خود و خانواده خود را داراست یا با توضیحاتی که در مسائل قبل ذکر شد، می‌تواند آن را تأمین نماید، چنانچه از زمان قبل مقروض و مدیون باشد فقیر محسوب نمی‌شود و نباید از وجوهات شرعیه‌ای که در آن فقر معتبر است چیزی به وی پرداخت شود؛ بنابر این تنها ناتوانی از پرداخت بدهی (دینی) که سررسیدش فرا رسیده، موجب نمی‌شود که آن فرد، شرعاً فقیر محسوب شود (حتّی در صورتی که به دلیل فشار طلبکار یا جهت دیگر، پرداخت نکردن بدهی یا تأخیر در آن، برای فرد حرجی یا باعث هتک حیثیتش باشد) پس، به چنین فردی، نمی‌توان از وجوهات شرعیه‌ای که در آن فقر معتبر است، چیزی پرداخت کرد.[۲]

مسئله ۲۴۵۸ . فردی که مخارج سال خود و خانواده‌اش را ندارد وبا توضیحاتی که گذشت فقیر شرعی محسوب می‌شود و علاوه بر آن بدهی هم دارد، تنها می‌توان به اندازه کسری مخارج سالِ مربوط به نفقات وی و کسانی که واجب النفقه او محسوب می‌شوند - مثل خانواده‌اش - بدون لحاظ بدهی و قرضش، از وجوهات شرعیّه‌ای که در آن فقر معتبر است - با رعایت شرایط استحقاق آن - به وی پرداخت نمود؛ هرچند وی می‌تواند مبلغی را که به اندازه کسری مخارج سال مربوط به نفقات خود و خانواده‌اش بدون لحاظ قرضش دریافت کرده است، برای ادای بدهی و قرضش مصرف نماید سپس چنانچه باز هم برای تأمین مخارج و نفقات سال خود و خانواده‌اش محتاج باشد می‌توان تنها به اندازه کسری مخارج سالش بدون لحاظ بدهی و قرضش از وجوهات شرعیه‌ای که در آن فقر معتبر است با دارا بودن سایر شرایط آن به وی پرداخت نمود.

مسئله ۲۴۵۹ . یکی از مصارف سهم سادات سید یتیم است و منظور از یتیم، بچه نابالغی است که پدر ندارد و سهمِ سیدِ یتیمِ فقیر، باید به ملکیّت وی درآید و ولیّ شرعی او (مانند پدر بزرگ پدری) یا وصی پدر یا قیّم منصوب از طرف حاکم شرع، آن را قبول و قبض نماید تا آن را صرف وی نماید. شایان ذکر است سیّد یتیمی که به او خمس می‌دهند، باید فقیر باشد.

مسئله ۲۴۶۰ . سید مسافری که خرجی او تمام شده یا وسیله نقلیه‌اش از کار افتاده، چنانچه سفر او، سفر معصیت نباشد و نتواند با قرض کردن، یا فروختن چیزی خود را به مقصد برساند، هرچند در وطن خود فقیر نباشد، می‌تواند خمس بگیرد، ولی اگر بتواند در جای دیگر با قرض کردن یا فروختن چیزی، مخارج سفر خود را فراهم کند، فقط به مقداری که به آنجا برسد، می‌تواند خمس بگیرد و بنابر احتیاط واجب، اگر بتواند با فروش یا اجاره مالی در وطن خود خرج راه را تهیه کند نباید خمس بگیرد.

مسئله ۲۴۶۱ . در مورد سیّدی که در سفر درمانده شده، فقیر بودن در شهری که خمس به او داده می‌شود کافی است هرچند در وطنش فقیر نباشد؛ اما نباید بیشتر از آنچه وی را به مقصدش برساند به او بدهند.

مسئله ۲۴۶۲ . به سیّدی که در سفر درمانده شده، اگر سفر او سفر معصیت باشد، بنابر احتیاط واجب، نباید خمس بدهند.

مسئله ۲۴۶۳ . به سیّدی که عادل نیست (به استثناء مواردی که در مسأله بعد می‌آید) یا عدالت آن معلوم نیست، می‌توان خمس داد ولی به سیّدی که دوازده امامی نیست، نباید خمس بدهند.

مسئله ۲۴۶۴ . به فردی که خمس را صرف‌ در‌ معصیت می‌کند، نمی‌توان خمس داد؛ بلکه اگر پرداخت خمس کمک به معصیت او باشد، احتیاط واجب آن است که به او خمس ندهند هرچند آن را صرف در معصیت ننماید و همچنین احتیاط واجب آن است که به فردی که شراب می‌خورد یا نماز نمی‌خواند و یا معصیت را آشکارا به جا می‌آورد و متجاهر به فسق است خمس ندهند.

مسئله ۲۴۶۵ . کسی که زن دائمی‌اش سیّده است، بنابر احتیاط واجب نمی‌تواند نفقات و مخارجی که بر عهده‌اش (شوهر) واجب است را از خمس بپردازد. همچنین در صورتی که شوهر توانایی داشته باشد نفقات توسعه‌ای غیر واجب همسرش را مجاناً از مالش بدهد، بنابر احتیاط واجب، نباید خمس خود را به همسرش بدهد که در چنین نفقاتی صرف نماید؛ امّا اگر مخارج دیگران بر‌ زن واجب باشد ولی بر فرد انفاق کننده (شوهر) واجب نباشد و زن نتواند مخارج آنان را بدهد، جایز است شوهر خمسش را به او بدهد که به مصرف آنان برساند (توضیح آن در بخش نفقات می‌آید). به عنوان مثال چنانچه زن انسان، از شوهر سابقش اولادی داشته باشد و شوهر سابق یا کسی که نفقه اولاد بر او واجب است، مخارج اولاد را ندهد و زن نیز فقیر باشد و نتواند مخارج فرزندانش را بدهد، انسان می‌تواند خمس خویش را به همسرش داده تا آن را صرف نفقات اولادی که از شوهر سابقش دارد، بنماید.

مسئله ۲۴۶۶ . اگر مخارج سیّد یا سیّده‏ای که زن انسان نیست بر انسان واجب باشد مثل نفقه پدر و مادری که فقیرند بر اولاد غنیّ‌شان یا نفقه اولادی که فقیرند بر پدر و مادر غنیّ‌شان، بنابر احتیاط واجب، انسان نمی‌تواند خوراک و پوشاک و سایر نفقات واجب آنها را از خمس بدهد. همچنین در صورتی که فرد توانایی داشته باشد نفقات توسعه‌ای غیر واجب آنان را مجاناً از مالش بدهد، بنابراحتیاط واجب، نباید خمس خود را به آنان بدهد که در چنین نفقاتی صرف نمایند.

مسئله ۲۴۶۷ . به سیّد فقیری که مخارجش بر دیگری واجب است و او نمی‌تواند مخارج آن سیّد را بدهد یا دارد و نمی‌دهد، می‌توان خمس داد.[۳]

مسئله ۲۴۶۸ . احتیاط واجب آن است که بیشتر از مخارج یک سال به یک سیّد فقیر، خمس یا وجوهات شرعیه‌ای که فقر در آن معتبر است ندهند هرچند در یک دفعه باشد بلکه اگر خمس یا وجوهات شرعیه‌ای که فقر در آن معتبر است به تدریج به وی بدهند تا به اندازه مخارج یک سال او و خانواده‌اش گردد، بیشتر از آن دیگر نمی‌توان به وی - از خمس یا وجوهات شرعیه‌ای که فقر در آن معتبر است - پرداخت نمود.

همچنین کسی که مخارج سالش را داشته، اگر مقداری از آن را مصرف کند و بعد شک کند که آنچه باقی مانده به اندازه مخارج یک سال او هست یا نه، نمی‌تواند خمس یا وجوهات شرعیه‌ای که فقر در آن معتبر است بگیرد.

احکام دیگر پرداخت خمس

مسئله ۲۴۶۹ . مالیات به عنوان خمس حساب نمی‌شود و کسی که مالیات و مانند آن را می‌پردازد، نمی‌تواند آن مقدار را جزء خمس یا سایر وجوه شرعیه پرداختی به مرجع تقلید محاسبه نماید البته آنچه بابت مالیات از درآمد بین سال پرداخت می‌شود، جزء مؤونه محسوب می‌شود که خمس ندارد هرچند مربوط به مالیات سال‌های گذشته باشد.

مسئله ۲۴۷۰ . انسان‌ می‌تواند‌ خمس اموالی که متعلّقِ خمس می‌باشد را از همان اموال بدهد یا به مقدار قیمت خمسی که واجب شده است، پول (وجه رایج نقد) بدهد[۴] و امّا اگر بخواهد خمس آن اموال را از جنس دیگری بپردازد، محلّ اشکال است مگر آنکه با اجازه حاکم شرع یا وکیل او باشد.

مسئله ۲۴۷۱ . اگر مالی که به آن خمس تعلّق گرفته است در غیر شهر محل سکونت مالک باشد و فرد توانایی پرداخت خمس از خودِ آن مال را، جز با تأخیر نداشته باشد ولی می‌تواند قیمت آن را فوراً پرداخت نماید، این کار بر او واجب نیست، بلکه تأخیر جایز است تا خمس را از خود مال متعلّقِ خمس پرداخت نماید ولی لازم است در اداء خمس سهل‌ انگاری و کوتاهی نکند.

مسئله ۲۴۷۲ . هرگاه فرد در شهر خودش مستحقی نباشد می‌تواند خمس را به شهر دیگر ببرد، بلکه اگر در شهر خودش مستحق باشد، در صورتی که سهل انگاری در پرداخت خمس محسوب نشود نیز می‌تواند خمس را به شهر دیگر ببرد و در هر دو صورت، نمی‌تواند مخارج بردن و انتقال آن را از خمس بر دارد و اگر تلف شود هرچند در نگهداری آن کوتاهی نکرده باشد، ضامن است؛ امّا اگر خمس را از مالش جدا نموده و به وکالت از مستحق یا حاکم شرع آن را قبض نماید، ذمّه او پاک می‌شود و اگر بعد از آن، این خمس را با اجازه یا دستور موکلّش به شهر‌ دیگر ببرد و تلف شود، در صورتی که در نگهداری آن کوتاهی نکرده باشد، ضامن نیست.

مسئله ۲۴۷۳ . اگر فرد درآمدش را در انتهای سال محاسبه نموده و خمس آن را پرداخت نماید، سپس متوجّه شود که اشتباه محاسبه کرده و اضافه بر آنچه خمس به اموالش تعلّق گرفته، خمس پرداخت کرده است، جایز نیست آنچه را اضافه پرداخت نموده، بابت خمسی که در سال آینده بر او واجب می‌شود حساب نماید؛ مگر آنکه به حاکم شرع یا نماینده او برای اصلاح امر مراجعه نماید. همچنین اگر خمس را اشتباه حساب کرده باشد و آن را به فقیر داده باشد، در صورتی که خود آن باقی است، جایز است آن را پس بگیرد، همچنین اگر خود آن تلف شده و فقیر می‌دانسته که او خمسش را اشتباه حساب کرده و اضافه داده است، پس گرفتن آن جایز می‌باشد.

مسئله ۲۴۷۴ . کسی که می‌خواهد خمس بپردازد، جایز نیست جنسی را به زیادتر از قیمت واقعی آن حساب نموده و همان را بابت خمس بپردازد یا مالی که به آن خمس تعلّق گرفته را ارزان‌تر از قیمت واقعی آن حساب نموده و پول آن را بپردازد هرچند مستحق، به آن قیمت راضی شده باشد و در مسأله (۲۴۷۰) گذشت که دادن خمس از جنس دیگر غیر از پول (وجه نقد رایج)، مطلقاً محل اشکال است مگر آنکه این امر با اجازه حاکم شرع یا وکیل وی انجام شود.

مسئله ۲۴۷۵ . مالک نمی‌تواند خمس را به مستحق داده و با او شرط کند که آن را به وی برگرداند.

[۱] . البته در مورد سیدی ‌که در سفر درمانده (ابن سبیل) فقیر بودن در شهری ‌که خمس به او داده می‌‌شود کافی ‌است.

[۲] . البتّه با دارا بودن شرایطِ غارِمین (بدهکاران) که خواهد آمد از آنان محسوب می‌گردد و می‌‌‌توان از زکات مال به عنوان سهم غارمین با رعایت شرایط مربوط به آن به وی پرداخت نمود.

[۳] . البتّه پرداخت خمس به زنی که شوهرش با وجود توانایی از پرداخت مخارجی که بر عهده‌اش می‌باشد، آن را نمی‌دهد، در صورتی جایز است که نتوان وی را - بدون سختی غیر قابل تحمّل- به پرداخت مخارج، وادار کرد.

[۴] . چنانچه فرد بخواهد خمس اموالش را از نقد رایج (پول) بپردازد، احکام مختلفی دارد که بستگی به عوامل گوناگونی مثل الف. نوع مال پرداختی بابت خمس (درآمد بین سال یا درآمد مازاد در انتهای سال یا مال مخمّس یا مالی که به آن خمس تعلّق نمی‌گیرد یا مال قرض گرفته شده یا مال سالگشت) ب. نوع کالایی که مشمول خمس است (مؤونه یا غیر مؤونه، موجود یا تلف شده) دارد. و هر یک از این موارد احکام مخصوص به خود را دارا می‌باشد؛ برای نمونه می‌توان به مثال‌های مسأله ۲۳۶۹ مراجعه شود.

بازگشت به فهرست

thaniashar

مساجد و مشاهد مشرفه


احکام نماز

مساجد و مشاهد مشرّفه

احکام الزامی مسجد و لوازم آن

مسئله ۱۰۶۶ . نجس کردن زمین، سقف، بام و طرف داخل دیوار مسجد و آلات و وسایلی که جزئی از بناء مسجد محسوب می‌شود مثل درها و پنجره ها، حرام است و هر کس بفهمد که نجس شده است باید فوراً نجاست آن را تطهیر نموده و بر طرف کند و احتیاط مستحب آن است که طرف بیرون دیوار مسجد را هم نجس نکنند و اگر نجس شود، بر طرف کردن آن لازم نیست ولی اگر نجس کردن طرف بیرون دیوار موجب هتک مسجد باشد حرام است و بر طرف کردن آن به مقداری که هتک حرمت رفع شود، لازم می‌باشد.

مسئله ۱۰۶۷ . نجس کردن آنچه که جزء شؤون مسجد حساب می‌شود و فعلاً از آن در مسجد استفاده شده است، مثل فرش‌ها یا موکت‌ها یا حصیرهایی که در مسجد پهن می‌باشد یا پرده‌هایی که آویزان است، حرام و تطهیر آنها واجب است؛ امّا آنچه جزء شؤون مسجد حساب می‌شود ولی فعلاً در مسجد مورد استفاده قرار نمی‌گیرد و مثلاً در مخزن یا انبار نگهداری می‌شود، نجس کردن آن حرام است ولی تطهیر آن واجب نیست مگر آنکه باقی ماندن نجاست هتک حرمت محسوب شود یا موجب ضرر مالی به آن و کم شدن قیمتش گردد.

مسئله ۱۰۶۸ . اگر فرد نتواند مسجد را تطهیر نماید، تطهیر مسجد بر او واجب نیست ولی اگر باقی گذاشتن نجاست موجب هتک حرمت باشد، چنانچه بداند یا بنابر احتیاط واجب احتمال معقول بدهد که اگر به دیگری اطّلاع دهد این کار انجام می‌گیرد باید به او اطّلاع دهد.

مسئله ۱۰۶۹ . اگر جایی از مسجد نجس شود که تطهیر آن بدون کندن یا خراب کردن آن ممکن نیست، در صورتی که کندن یا خراب کردن جزئی و کم باشد یا آنکه برای رفع هتک حرمت، چاره‌ای جز کندن یا خراب کردن به مقدار قابل توجّه و بیشتری نباشد، باید آنجا را بکنند یا خراب نمایند و گرنه خراب کردن محلّ اشکال است. همچنین اگر برای تطهیر مسجد چاره‌ای جز خراب کردن تمام آن نباشد مثل آنکه با آب و گِل و مصالح نجس بنا شده باشد، جواز آن محلّ اشکال است هرچند افرادی حاضر باشند هزینه باز سازی آن را بپردازند ولی واجب است ظاهر مسجد را آب کشیده و تطهیر نمایند.

مسئله ۱۰۷۰ . در مواردی که تخریب قسمتی از مسجد برای تطهیر جایز است پر کردن جایی که کنده‏اند و ساختن جایی که خراب کرده‏اند واجب نیست ولی اگر چیزی مانند آجر مسجد نجس شود، در صورتی که ممکن باشد، باید بعد از آب کشیدن به جای اولش بگذارند.

مسئله ۱۰۷۱ . اگر حصیر یا موکت مسجد نجس شود، باید آن را آب بکشند و اگر بریدن جای نجس بهتر باشد، باید آن را ببُرند ولی بریدن مقدار قابل توجّه از آن یا تطهیری که موجب نقص شود، محلّ اشکال است مگر این که ترک آن باعث هتک حرمت باشد که باید برای رفع هتک حرمت، موردی را که ضرر کمتری دارد انتخاب نمود.

مسئله ۱۰۷۲ . بردن عین نجس و متنجّس به مسجد، اگر بی‌احترامی به مسجد باشد، حرام است بلکه احتیاط مستحب آن است که اگر بی‌‌احترامی هم نباشد، عین نجس را به مسجد نبرند مگر آنچه که از توابع انسانی که وارد می‌شود، شمرده شود مانند خون زخم یا جراحتی که در بدن یا لباس او است.

مسئله ۱۰۷۳ . نجس کردن حرم معصومین(علیهم‌السلام) حرام است و اگر یکی از آنها نجس شود، چنانچه نجس ماندن آن بی‌‌احترامی باشد، تطهیر آن واجب است؛ بلکه احتیاط مستحب آن است که اگر بی‌احترامی هم نباشد آن را تطهیر کنند و منظور از حرم در ابتدای مسأله، روضه منوّره است یعنی قسمتی که ضریح مقدّس و قبر مطهّر در آن قرار دارد و امّا سایر رواق‌ها یا صحن‌ها، اگر مسجد نباشند، در صورت هتک حرمت، نجس کردن آن‌ها حرام و تطهیر آن‌ها واجب می‌باشد.

مسئله ۱۰۷۴ . احتیاط واجب آن است که مسجد را به طلا زینت نکنند و احتیاط مستحب است به صورت اشیایی که مثل انسان و حیوان روح دارد نیز زینت نکنند.

مسئله ۱۰۷۵ . اگر مسجدی را غصب کنند و به جای آن خانه و مانند آن بسازند یا طوری خراب شود که دیگر به آن مسجد‌ نگویند، ‌نجس‌کردنش، حرام نیست و تطهیر آن واجب نمی‌باشد.

مسئله ۱۰۷۶ . اگر مسجد خراب هم شود، نمی‌‌توانند آن را بفروشند یا داخل ملک و جادّه و خیابان نمایند.

مسئله ۱۰۷۷ . مساجدی که در زمین‌‌های استیجاری ساخته می‌‌شوند و همچنین مساجدی که در زمین‌‌های وقفی (مثل زمین‌‌هایی که وقف حضرت رضا(علیه‌السلام) شده است) با اجازه کسی که ولایت شرعی دارد، بناء می‌‌شود حکم مسجد را ندارد و نمازخانه محسوب می‌شوند.

مسئله ۱۰۷۸ . فروختن در و پنجره و اشیاء دیگر مسجد، حرام است و اگر مسجد خراب شود، باید اینها را در تعمیر همان مسجد به کار ببرند و چنانچه در آن مسجد قابل استفاده نیستند، باید در مسجد دیگر مصرف شود ولی اگر در مسجدهای دیگر هم قابل استفاده نیستند، می‌توانند آنها را بفروشند و پول آن را اگر ممکن است صرف تعمیر همان مسجد و گرنه صرف تعمیر مسجد دیگر نمایند.

مستحبّات و مکروهات مربوط به مسجد

مسئله ۱۰۷۹ . ساختن مسجد مستحب است و هر قدر در جای مناسب‌‌تر و بهتری باشد که مسلمانان بیشتر از آن استفاده کنند، بهتر است. همچنین تعمیر مسجدی که نزدیک به خرابی می‌باشد، مستحب است و اگر مسجد طوری خراب شود که تعمیر آن ممکن نباشد می‌توانند آن را خراب کنند و دوباره بسازند بلکه می‌‌توانند مسجدی را که خراب نشده و به دلیل احتیاج مردم، نیاز به توسعه دارد خراب کنند و بزرگ‌‌تر بسازند البتّه در این زمینه توجّه به چند نکته لازم است:

الف. اگر برای توسعه مورد احتیاج در مسجد، لازم نباشد همه آن را خراب کنند، باید در خراب کردن به مقدار لازم اکتفا شود مثلاً اگر می‌‌خواهند زمینی را که کنار مسجد است به مسجد ملحق کنند و برداشتن دیوارِ بین مسجد و زمین کنار، کافی در توسعه مسجد است، نمی‌‌توان همه مسجد را خراب نمود و در این حال، اکتفا به تخریب دیوار می‌‌شود.

ب. باید تجدید بنای مسجد موجب تعطیلی مسجد به مقدار بیشتر از آنچه در ساخت و ساز امثال این بنا معمول است نشود. بنابراین، در صورت تخریب بنای مسجد، هیچ گونه سهل انگاری که موجب تعطیلی بیش از حدّ معمول مسجد شود، جایز نیست.

ج. باید یقین یا اطمینان داشته باشند که هزینه ساخت مسجد در مدّت معمول تأمین می‌شود. بنابراین، اگر به سبب عدم تأمین مخارج و هزینه‌‌های ساخت مسجد، ضمانتی نباشد که مسجد در مدّت معمول بنا شود، خراب کردن مسجد، جایز نیست.

د. بناهایی را که قدمت تاریخی دارند و جزء میراث فرهنگی به حساب می‌‌آیند، اجازه تخریب آنها داده نمی‌‌شود.

مسئله ۱۰۸۰ . تمیز کردن مسجد و روشن کردن چراغ در آن، مستحب است و کسی که می‌خواهد مسجد برود مستحب است خود را خوشبو کند و لباس پاکیزه و و فاخر و قیمتی بپوشد و ته کفش خود را وارسی کند که نجاست یا آلودگی به آن نباشد و موقع وارد شدن به مسجد، اول پای راست و موقع بیرون آمدن، اول پای چپ را بگذارد و همچنین مستحب است از همه زودتر به مسجد وارد شود و از همه دیرتر بیرون برود.

مسئله ۱۰۸۱ . وقتی انسان وارد مسجد می‌شود، مستحب است دو رکعت نماز به قصد تحیت و احترام مسجد بخواند و اگر نماز واجب یا مستحب دیگری هم بخواند کافی است.

مسئله ۱۰۸۲ . زیاد رفتن به مسجد و رفتن در مسجدی که نمازگزار ندارد، مستحب است.

مسئله ۱۰۸۳ . مستحب است انسان با شخصی که از روی بی‌اعتنایی در مسجد حاضر نمی‌شود، رابطه دوستی برقرار نکند و با او غذا نخورد و در کارها با او مشورت نکند و همسایه او نشود و از او زن نگیرد و به او زن ندهد.

مسئله ۱۰۸۴ . خوابیدن در مسجد، اگر انسان ناچار نباشد و صحبت کردن درباره کارهای دنیا و خرید و فروش و مشغول صنعت شدن و خواندن شعری که نصیحت و مانند آن نباشد، مکروه است و نیز مکروه است آب دهان و بینی و اخلاط سینه را در مسجد بیندازد بلکه در بعضی موارد، حرام است و نیز مکروه است گمشده‏ای را طلب کند و صدای خود را بلند کند ولی بلند کردن صدا برای اذان مانعی ندارد.

مسئله ۱۰۵۸ . راه دادن دیوانه به مسجد مکروه است و همچنین است راه دادن بچه نابالغی که مراعات حرمت مسجد را نمی‌‌کند و موجب مزاحمت برای نمازگزاران می‌‌شود یا اینکه احتمال می‌‌رود مسجد را نجس کند و در غیر این حالات، راه دادن بچه به مسجد مانعی ندارد؛ بلکه گاهی، اولویت داشته و کار پسندیده‌‌ای است مثل موردی که آمدن بچه‌‌ها به مسجد باعث علاقه‌‌مندی آنان به نماز و مسجد می‌‌گردد و کسی که پیاز و سیر و مانند اینها خورده که بوی دهانش مردم را اذیت می‌کند، مکروه است به مسجد برود.

جا گرفتن در مساجد و مشاهد مشرّفه و استفاده‌های دیگر از آنها

مسئله ۱۰۸۶ . برای هر مسلمانی جایز است در مسجد به عبادت و نماز و سایر انواع استفاده بپردازد مگر آنچه که مناسب مسجد نیست و همه مسلمانان در استفاده از آن مساوی هستند. پس اگر کسی برای نماز یا عبادت یا قرائت قرآن یا دعا یا تدریس یا موعظه و غیر اینها از هدف‌‌های خوب به جایی از مسجد سبقت بگیرد، کسی حق مزاحمت با او را ندارد و نمی‌تواند او را از آن مکان بیرون کند یا علامت و نشانه او را - که برای جا گرفتن در آن مکان قرار داده - کنار بزند و در این حکم فرقی ندارد که هدف و غرض فردی که زودتر آمده با فردی که بعداً آمده و قصد استفاده از مکان را دارد، مشترک باشد یا مشترک نباشد. البتّه احتمال دارد که هنگام تزاحم، عمل طواف بر غیر طواف در مکان طواف از مسجد الحرام و نماز بر سایر کارها و استفاده‌‌های حلال در سایر مساجد مقدّم باشد. بنابراین احتیاط واجب آن است که در مثل این مورد، فرد سبقت گیرنده، مکان را برای فردی که بعداً آمده، خالی نماید.

مسئله ۱۰۸۷ . اگر فرد علامت و نشانه‌ای برای نماز بگذارد و مثلاً برای وضوگرفتن مکان را ترک نماید و قبل از آمدن او نماز جماعت برگزار شود، فرد دیگر در صورتی می‌تواند در آنجا نماز جماعت بخواند که اطمینان داشته باشد صاحب علامت و نشانه تا وقتی که امکان اقتدا به امام جماعت باقی‌است - هرچند در رکعات دیگر - برنمی‌گردد و در چنین صورتی اگر صاحب علامت و نشانه برای نماز عصر بیاید حق سبقت برای او ثابت نیست، امّا اگر فرد اطمینان دارد یا احتمال می‌‌دهد که صاحب علامت و نشانه برای اقتدا در این رکعت یا رکعات بعد خواهد آمد حق او باقی است.

مسئله ۱۰۸۸ . اگر مسجد را برای روضه خوانی، چادر بزنند و فرش کنند و سیاهی بکوبند و اسباب چای و مانند آن در مسجد ببرند، در صورتی که این کارها به مسجد ضرر نرساند و مانع نماز خواندن نشود، اشکال ندارد.

مسئله ۱۰۸۹ . به طور کلّی از کارهایی که با شأن و منزلت مسجد ناسازگار است و عرفاً هتک حرمت مسجد به حساب می‌‌آید، باید پرهیز شود هرچند این کارها به خودی خود جایز باشد؛ مثل نمایش بعضی از فیلم‌‌های سینمایی یا انجام بعضی از ورزش‌ها و تمرینات ورزشی در مسجد و از این قبیل است پخش موسیقی از مسجد به نحوی که در بعضی از مناطق مشاهده می‌‌شود.

بازگشت به فهرست

thaniashar

مسائل مستحدثه نماز


احکام نماز

چند مسأله مستحدثه درباره وقت نماز

مسأله اوّل. اگر مکلّف در شهر خود نماز صبح را بخواند و سپس با هواپیما یا وسیله نقلیّه دیگر به سمت غرب مسافرت کند و به جایی برسد که هنوز فجر ندمیده است و در آنجا بماند تا فجر صادق فرا رسد، یا آنکه نماز ظهر را در شهر خود بخواند و سپس مسافرت کند و به شهری برسد که هنوز ظهر نشده است و بماند تا وقت داخل شود، یا آنکه نماز مغرب را در شهر خود بخواند سپس مسافرت کند و به شهری برسد که هنوز خورشید غروب نکرده است و در آنجا بماند تا آفتاب غروب کند و وقت نماز مغرب در آن شهر فرا رسد، در همه این موارد، دوباره‌خواندن نماز، واجب نیست؛ هرچند احتیاط مستحب می‌باشد.

مسأله دوّم. اگر شخصی نماز نخواند تا وقت آن گذشته و با هواپیما به جایی برود که هنوز وقت، باقی باشد - بنابر احتیاط واجب - باید نماز را به قصد مافی الذّمّه، یعنی بدون قصد ادا و قضا انجام دهد.

مسأله سوّم. اگر شخص سوار هواپیما یا وسیله دیگری شود که سرعت آن برابر سرعت حرکت زمین باشد و از شرق به غرب حرکت کند و مدّتی به گردِ زمین بچرخد، احتیاط واجب آن است که در هر بیست و چهار ساعت، نمازهای پنج گانه را به نیّت قربت مطلقه به جا آورد؛ امّا روزه ماه مبارک رمضان را باید قضا کند.

و اگر سرعت هواپیما دو برابر سرعت حرکت زمین باشد، طبیعتاً هر دوازده ساعت یک بار به گرد زمین خواهد چرخید و در بیست و چهار ساعت دوبار فجر و ظهر و غروب خواهد داشت، احتیاط واجب آن است که با هر فجر نماز صبح و پس از هر ظهر، نمازهای ظهر و عصر و پس از هر مغرب، نمازهای مغرب و عشا را، به جا آورد.

و اگر با سرعت بالایی به گرد زمین بچرخد و مثلاً هر سه ساعت - یا کمتر - یک بار زمین را دور بزند، هنگام هر فجر و زوال و غروب، نماز واجب نیست و - احتیاط واجب - آن است که در هر بیست و چهار ساعت، به نیّت قربت مطلقه، نمازهای پنج گانه را به جا آورد، با این ملاحظه که نماز صبح را میان طلوع فجر و آفتاب و نمازهای ظهر و عصر را میان ظهر و غروب و نمازهای مغرب و عشا را میان مغرب و نیمه شب به جا آورد.

از این مسأله، روشن می‏شود که اگر با هواپیما یا وسیله دیگر از مغرب به مشرق می‏رود و سرعت آن برابر سرعت حرکت زمین است، باید نمازهای پنج گانه را در اوقات خود به جا آورد و همچنین اگر سرعت آن کمتر از سرعت حرکت زمین باشد، امّا اگر سرعت آن بسیار بیشتر از سرعت حرکت زمین باشد، به صورتی که مثلاً هر سه ساعت - یا کمتر - یک بار زمین را دور بزند، حکم مسأله از آنچه گذشت، روشن می‏شود.

مسأله چهارم. اگر مکلّف با هواپیما سفر کند و بخواهد در آن نماز بخواند، در صورتی که بتواند به هنگام نماز رو به قبله بودن و استقرار داشتن و سایر شرایط را رعایت کند، نمازش صحیح است و گرنه در صورتی که وقت داشته باشد و بتواند پس از خروج از هواپیما نماز واجد شرایط را به جا آورد - بنابر احتیاط واجب - نمازش در هواپیما صحیح نیست. اما اگر وقت تنگ باشد، واجب است نماز را در هواپیما بخواند و در این حال اگر جهت قبله را بداند، باید بدان جهت نماز بخواند و نمازش بدون رعایت قبله - جز در حال ضرورت - صحیح نیست و در این مورد باید هرگاه هواپیما از سمت قبله منحرف شد، به سمت قبله رو کند و در هنگام انحراف از قبله، از خواندن قراءت نماز و اذکار واجب نماز پرهیز نماید و اگر نتواند به خود قبله توجّه کند، باید سعی کند کمتر از (۹۰) درجه از قبله منحرف شود.

و اگر جهت قبله را نداند، باید سعی نماید تا آن را مشخّص کند و در صورتی که نتواند به یقین یا اطمینان یا حجّت شرعی معتبر دیگری در زمینه جهت قبله دست پیدا کند، می‌تواند طبق گمان خود عمل نماید و اگر نتواند گمان بدست آورد، کافی است نماز را به هر جهتی که احتمال می‏دهد قبله در آن باشد، به جا آورد؛ هرچند احتیاط مستحب آن است که نماز را در وسعت وقت به چهار جهت بخواند.

شایان ذکر است آنچه بیان شد در موردی است که بتواند در صورت شناخت قبله رو به قبله باشد و در مواردی که توانایی رعایت قبله تا آخر وقت نماز را جز در تکبیرةالاحرام ندارد، باید تکبیرة الاحرام را رو به قبله بگوید و اگر اصلاً نتواند قبله را رعایت نماید، شرط لزوم روبه قبله بودن ساقط می‏شود و لازم نیست رو به قبله باشد.

مسأله پنجم. جایز است انسان قبل از وقت نماز، با اختیار خود، به وسیله هواپیما مسافرت کند، هرچند بداند در هواپیما ناچار به نماز بدون رعایت شرط رو به قبله بودن و استقرار خواهد شد.

مسأله ششم. اگر مکلّف در جایی باشد که روز آن شش ماه و شب آن شش ماه باشد، در مورد نماز - بنابر احتیاط واجب - باید ملاحظه نزدیکترین مکانی کند که هر بیست و چهار ساعت یک شبانه روز دارد و به نیّت قربت مطلقه نمازهای پنج گانه را طبق اوقات آنجا به جا آورد.

و اگر مکلّف در شهر یا مکانی باشد که در هر بیست و چهار ساعت، شبانه روزی دارد هر‌چند روزش بیست و سه ساعت و شبش یک ساعت و یا بر عکس باشد، باید نماز را در وقت‌های نماز همان مکان بجا آورد.

بازگشت به فهرست

thaniashar

مسائل مستحدثه روزه


احکام روزه

چند مسأله مستحدثه درباره وقت روزه

مسأله اوّل. اگر شخص روزه‏دار پس از مغرب بدون آنکه در شهر خود افطار کند، با هواپیما به سمت غرب مسافرت کند و به جایی برسد که هنوز خورشید غروب نکرده است، واجب نیست تا مغرب در مکان جدید امساک کند؛ هرچند احتیاط مستحب امساک است.

مسأله دوّم. اگر کسی در ماه رمضان پس از زوال خورشید (اذان ظهر)، از شهر خود سفر کند و به شهری برسد که در آن، هنوز وقت زوال نشده است، بنابر احتیاط واجب باید روزه آن روز را تمام کند و در این صورت قضا بر او واجب نیست.

مسأله سوّم. اگر کسی که وظیفه‏اش روزه گرفتن در سفر است مثل فرد کثیر‌السّفر، پس از طلوع فجر صادق (اذان صبح) در شهر خود، با نیّت روزه، از طریق هوایی سفر کند و به شهری برسد که هنوز فجر صادق طلوع نکرده است، می‏تواند تا قبل از طلوع فجر آنجا مفطرات روزه مثل خوردن و آشامیدن را انجام دهد.

مسأله چهارم. اگر کسی که وظیفه‏اش روزه گرفتن در سفر است مثل کثیر‌السّفر، از شهر خودش که هلال ماه مبارک رمضان در آن دیده شده، به شهری سفر کند که به دلیل اختلاف افق، هنوز هلال در آن دیده نشده است، روزه آن روز بر او واجب نیست و اگر در شهری که هلال ماه شوّال در آن دیده شده، عید کند و سپس به شهری سفر کند که به دلیل اختلاف افق، هنوز هلال در آن دیده نشده است - بنابر احتیاط واجب - باید بقیّه آن روز را امساک کند و قضای روزه آن روز را نیز احتیاطاً به جا آورد.

مسأله پنجم. اگر مکلّف در جایی ساکن است که مثلاً روز آن شش ماه و شب آن شش ماه باشد، در مورد روزه، واجب است که یا در ماه مبارک رمضان به شهر دیگری برود که بتواند در آنجا روزه بگیرد، یا آنکه بعد از ماه مبارک رمضان به شهر دیگری برود که بتواند در آنجا قضای روزه‌ها را انجام دهد و اگر نمی‌تواند و از هر دو مورد ناتوان است، به جای روزه، باید فدیه بدهد و منظور از فدیه آن است که یک مدّ طعام مثل نان (به ازای هر روز که روزه نگرفته) را به ملکیّت فقیر در آورد.

بازگشت به فهرست

thaniashar

مبطلات و مفطرات


احکام روزه

اموری که روزه را باطل می‌کند (مفطرات روزه)

مسئله ۱۹۵۰. چند چیز روزه را باطل می‌کند:

اول: خوردن و آشامیدن. دوم: جماع. سوم: استمناء، یعنی اینکه مرد با خود یا به وسیله دیگری بدون جماع، کاری کند که منی از او بیرون آید و محقّق شدن این امر در مورد زنان،با توجّه به توضیحی است که در مسأله (۴۱۷) ذکر شد. چهارم: بنابر احتیاط واجب، دروغ بستن به خداوند متعال و پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و جانشینان پیامبر(علیهم‌السلام). پنجم: رساندن غبار غلیظ به حلق بنابر احتیاط واجب. ششم: باقی ماندن بر جنابت تا اذان صبح. هفتم: باقی ماندن زن بر حیض و نفاس تا اذان صبح. هشتم: اماله کردن با اشیاء روان. نهم: عمداً قی کردن.

 و احکام این موارد، در مسائل بعد ذکر می‌شود.

۱. خوردن و آشامیدن

مسئله ۱۹۵۱. اگر روزه‌‌دار با توجّه به اینکه روزه دارد عمداً چیزی بخورد یا بیاشامد، روزه او باطل می‌شود، چه خوردن و آشامیدن آن چیز معمول باشد، مثل نان و آب، چه معمول نباشد، مثل خاک و شیره درخت و چه کم باشد چه زیاد، حتّی اگر آب کمی از دهان بیرون آورد و دوباره به دهان برده و آن را فرو برد، روزه‌اش باطل می‌شود؛ مگر آنکه آن مقدار آب آن‌قدر اندک باشد که در آب دهان از بین رفته حساب شود.

مسئله ۱۹۵۲. اگر فرد موقعی که مشغول غذا خوردن است بفهمد صبح شده، باید لقمه را از دهان بیرون آورد و چنانچه عمداً فرو ببرد، روزه‌‌اش باطل است و با توضیحی که بعداً ذکر خواهد شد، کفّاره هم بر او واجب می‌شود.

مسئله ۱۹۵۳. اگر روزه‌‌دار چیزی را که بین دندان‌ها مانده است، عمداً فرو ببرد، روزه‌‌اش باطل می‌شود.

مسئله ۱۹۵۴. کسی که می‌خواهد روزه بگیرد، لازم نیست پیش از اذان دندان‌هایش را خِلال کند یا مسواک بزند، ولی اگر بداند غذایی که بین دندان‌ها مانده، در روز فرو می‌رود، باید خِلال کند یا مسواک بزند.

مسئله ۱۹۵۵. اگر روزه‌‌دار سهواً چیزی بخورد یا بیاشامد، روزه‌‌اش باطل نمی‌شود.

مسئله ۱۹۵۶. فروبردن آب دهان، هرچند به علّت تصوّر کردن ترشی و مانند آن در دهان جمع شده باشد، روزه را باطل نمی‌کند.

مسئله ۱۹۵۷. فروبردن اخلاط سر و سینه، تا زمانی که به فضای دهان نرسیده باشد، اشکال ندارد؛ بلکه اگر داخل فضای دهان شود و آن را فرو ببرد، باز هم روزه‌اش باطل نمی‌شود؛ هرچند احتیاط مستحب است که آن را فرو نبرد.

مسئله ۱۹۵۸. آمپول و سِرُم، روزه را باطل نمی‌کند؛ هرچند آمپول تقویتی یا سرم قندی نمکی باشد.

مسئله ۱۹۵۹. ریختن دارو در چشم و گوش، روزه را باطل نمی‌کند، هرچند مزه آن به گلو برسد و امّا اگر دارو را در بینی بریزد، چنانچه نداند به حلق می‌رسد یا نه و قصد رساندن آن به حلق را هم نداشته باشد، روزه را باطل نمی‌کند، ولی اگر فرد آب یا چیز دیگر را از طریق بینی وارد حلق و مری نماید، آشامیدن صدق نموده و روزه را باطل می‌کند.

مسئله ۱۹۶۰. احساس تشنگی یا ضعف داشتن، به تنهایی، عذر شرعی برای افطار روزه نیست، ولی اگر تشنگی یا ضعف فرد به قدری زیاد است که در اثر آن به سختی زیادی بیفتد که معمولاً نمی‌شود آن را تحمّل کرد، خوردن روزه اشکال ندارد؛ امّا در ماه مبارک رمضان بنابر احتیاط واجب باید به مقدار ضرورت و از بین رفتنِ آن ضعف یا تشنگی فوق العاده - با توضیحاتی که ذکر شد - اکتفا نموده و در بقیّه روز از انجام کاری که روزه را باطل می‌کند، پرهیز نماید، هرچند در هر صورت، روزه، با خوردن یا آشامیدن وی باطل می‌شود.

امّا کسی که مریض است و مثلاً مبتلا به بیماری سنگ کلیه می‌باشد و روزه برای وی ضرر قابل توجّه دارد و لازم است جهت درمان یا پیشگیری از شدّت مرض، در بین روز زیاد آب بیاشامد، روزه بر وی واجب نیست و آشامیدن آب برایش جایز می‌باشد و واجب نیست در بقیّه روز از انجام کاری که روزه را باطل می‌کند، خودداری نماید.

شایان ذکر است تمام احکام ذکر شده در این مسأله برای غذا خوردن نیز وجود دارد.

مسئله ۱۹۶۱. جویدن غذا برای بچّه یا پرنده و چشیدن غذا و مانند اینها که فرد قصد فرو بردن آن را ندارد و معمولاً نیز به حلق نمی‌رسد، هرچند اتّفاقاً فرو برود، روزه را باطل نمی‌کند؛ ولی اگر انسان از اوّل بداند که به حلق می‌رسد و این کار را عمداً انجام دهد، روزه‌اش باطل شده و قضا و کفّاره بر او واجب می‌شود.

مسئله ۱۹۶۲. مضمضه زیاد برای روزه‌دار مکروه است و اگر بعد از مضمضه بخواهد آب دهان را فرو ببرد، باید آبی که از بیرون دهان در هنگام مضمضه، وارد دهان شده - و آن‌قدر کم نیست که در آب دهان از بین رفته حساب شود - را بیرون بریزد و بهتر آن است که سه مرتبه آب دهان را بیرون بریزد، هرچند با یک بار هم آن آب، از دهان خارج شده باشد.

۲. جماع

مسئله ۱۹۶۳. جماع (آمیزش) روزه را باطل می‌کند، هرچند فقط به مقدار ختنه‌گاه داخل شود و منی هم بیرون نیاید.

مسئله ۱۹۶۴. اگر کمتر از مقدار ختنه‌گاه داخل شود و منی هم بیرون نیاید، روزه باطل نمی‌شود؛ ولی در مورد شخصی که ختنه‌گاه ندارد، اگر کمتر از مقدار ختنه‌گاه داخل شود نیز روزه‌اش باطل می‌شود.

مسئله ۱۹۶۵. اگر عمداً قصد جماع نماید و شک کند که به اندازه ختنه‌گاه داخل شده یا نه، حکم این مسأله با مراجعه به مسأله (۱۹۴۳) معلوم می‌شود و در هر صورت، اگر فرد کاری که روزه را باطل می‌کند انجام نداده باشد، کفّاره بر او واجب نیست.

مسئله ۱۹۶۶. اگر فراموش کند که روزه است و جماع نماید، یا او را به جماع مجبور نمایند، طوری که از اختیار او خارج شود روزه او باطل نمی‌شود، ولی چنانچه در بین جماع یادش بیاید، یا اجبار از او برداشته شود و اختیار پیدا کند باید فوراً از حال جماع خارج شود و اگر خارج نشود روزه‌اش باطل است.

۳. استمناء

مسئله ۱۹۶۷. اگر روزه‌دار استمناء کند[۱] روزه‌اش باطل می‌شود.

مسئله ۱۹۶۸. اگر بی‌اختیار منی از انسان بیرون آید، روزه‌‌اش باطل نیست.

مسئله ۱۹۶۹. هر گاه روزه‌دار بداند که اگر در روز بخوابد محتلم می‌شود، یعنی در خواب منی از او بیرون می‌آید، جایز است بخوابد؛ هرچند به سبب نخوابیدن به زحمت نیفتد و اگر محتلم شود، روزه‌‌اش باطل نمی‌شود.

مسئله ۱۹۷۰. اگر روزه‌دار در حال بیرون آمدن منی از خواب بیدار شود، واجب نیست از بیرون آمدن آن جلوگیری کند.

مسئله ۱۹۷۱. روزه‌داری که محتلم شده، می‌تواند ادرار کند هرچند بداند به سبب ادرار کردن، باقیمانده منی از مجرا بیرون می‌آید.

مسئله ۱۹۷۲. روزه‌داری که محتلم شده اگر بداند منی در مجرا مانده و در صورتی که قبل از غسل ادرار نکند، بعد از غسل منی از او بیرون می‌آید، احتیاط مستحب آن است که پیش از غسل ادرار کند.

مسئله ۱۹۷۳. کسی که عمداً به قصد بیرون آمدن منی، مثلاً با زن خود بازی و شوخی کند و منی از او بیرون نیاید، اگر دوباره نیّت روزه نکند، روزه او باطل است و اگر نیّت روزه کند، بنابر احتیاط واجب، باید روزه را تمام کند و قضاء هم بنماید.

مسئله ۱۹۷۴. اگر روزه‌‌دار بدون قصد بیرون آمدن منی مثلاً با زن خود بازی و شوخی کند، چنانچه یقین یا اطمینان دارد که منی از او خارج نمی‌شود - هرچند اتّفاقاً منی بیرون آید - روزه او صحیح است ولی اگر اطمینان ندارد، در صورتی که منی از او بیرون آید، روزه‌اش باطل است.

۴. دروغ بستن به خداوند متعال و پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار(علیهم‌السلام) بنا بر احتیاط

مسئله ۱۹۷۵. اگر روزه‌دار با گفتن یا نوشتن یا اشاره و مانند اینها به خداوند متعال و پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و ائمه اطهار(علیهم‌السلام) عمداً نسبتی را بدهد که دروغ است هرچند فوراً بگوید دروغ گفتم یا توبه کند، روزه او، بنابر احتیاط واجب، باطل است؛ بنابراین اگر بطور مثال در روزه ماه رمضان چنین کند بنابر احتیاط واجب باید روزه آن روز را به قصد قربت مطلقه[۲] تمام کند و قضای آن را هم بگیرد؛ و همچنین است بنابر احتیاط مستحب، دروغ بستن به حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) و سایر پیامبران و جانشینان آنان(علیهم‌السلام). البتّه باید توجّه داشت که دروغ بستن به خداوند و پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و معصومین(علیهم‌السلام) از جمله حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) از گناهان کبیره است.

مسئله ۱۹۷۶. اگر روزه‌‌دار بخواهد خبری را بگوید که دلیل معتبری بر راست بودن آن ندارد و نمی‌داند راست است یا دروغ، چنانچه آن را بصورت نقل بگوید و آن را مستقیماً به پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و ائمه اطهار(علیهم‌السلام) نسبت ندهد، روزه اش صحیح است وگرنه بنابر احتیاط واجب روزه اش به معنایی که در مسأله قبل ذکر شد، باطل است.

مسئله ۱۹۷۷. اگر چیزی را به اعتقاد اینکه راست است از قول خداوند متعال یا پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) یا ائمه اطهار(علیهم‌السلام) نقل کند و بعد بفهمد دروغ بوده، روزه‌اش باطل نمی‌شود.

مسئله ۱۹۷۸. اگر چیزی را که می‌داند دروغ است، به خداوند متعال یا پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) یا ائمه اطهار(علیهم‌السلام) نسبت دهد و بعداً بفهمد آنچه را که گفته راست بوده، اگر می‌دانسته که این کار روزه را باطل می‌کند، بنابر احتیاط واجب، باید روزه را تمام کند و قضای آن را هم به جا آورد.

مسئله ۱۹۷۹. اگر دروغی را که دیگری ساخته، عمداً به خداوند متعال یا پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) یا ائمه اطهار(علیهم‌السلام) نسبت دهد، بنابر احتیاط لازم، روزه‌اش به معنایی که در مسأله (۱۹۷۵) ذکر شد باطل می‌شود؛ ولی اگر از قول کسی که آن دروغ را ساخته نقل کند، اشکال ندارد.

مسئله ۱۹۸۰. اگر از روزه‌دار بپرسند که آیا پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) چنین مطلبی فرموده‌اند و او جایی که در جواب باید بگوید نه، عمداً بگوید بلی، یا جایی که باید بگوید بلی، عمداً بگوید نه، روزه‌‌اش بنابر احتیاط واجب، به معنایی که در مسأله (۱۹۷۵) ذکر شد، باطل می‌شود و همچنین، این حکم در مورد خداوند متعال یا ائمه اطهار(علیهم‌السلام) نیز جاری است.

مسئله ۱۹۸۱. اگر از قول خداوند متعال یا پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و ائمه اطهار(علیهم‌السلام) حرف راستی را بگوید بعد در هنگامی که روزه است، بگوید دروغ گفتم، یا به آنان دروغی را نسبتی بدهد و موقعی که روزه می‌باشد، بگوید آنچه قبلاً گفته‌‌ام راست است، بنابر احتیاط لازم، به معنایی که در مسأله (۱۹۷۵) ذکر شد روزه‌اش باطل می‌شود، مگر آنکه منظورش، بیان حال خبرش باشد که در این صورت، روزه‌‌اش باطل نمی‌‌شود.[۳]

۵. رساندن غبار غلیظ به حلق بنا بر احتیاط

مسئله ۱۹۸۲. بنابر احتیاط واجب، رساندن غبار غلیظ به حلق روزه را باطل می‌کند، چه غبار از چیزی باشد که خوردن آن حلال است مثل آرد، یا غبار چیزی باشد که خوردن آن حرام است مثل خاک؛ بنابرین روزه داری که به طور مثال در روزه ماه مبارک رمضان غبار غلیظ به حلقش رسانده، باید روزه آن روز را به قصد قربت مطلقه[۴] تمام کرده و قضای آن را هم بگیرد.

مسئله ۱۹۸۳. احتیاط واجب آن است که روزه‌دار دود سیگار و تنباکو و مانند اینها از سایر دخانیات را به حلق نرساند و همچنین از رساندن سایر دودهای غلیظ به حلق، بنابر احتیاط واجب، پرهیز نماید.

مسئله ۱۹۸۴. رساندن غبار غیر غلیظ به حلق، روزه را باطل نمی‌کند.

مسئله ۱۹۸۵. بخار آب روزه را باطل نمی‌‌کند؛ هرچند غلیظ باشد مگر آنکه در فضای دهان تبدیل به قطرات آب شود و روزه‌دار عمداً آن را فرو دهد که در این صورت روزه‌‌اش باطل می‌شود؛ مگر آنکه آن‌قدر اندک بوده که در آب دهان، از بین رفته حساب شود.

مسئله ۱۹۸۶. اگر به علت باد یا طوفان، غباری غلیظ پیدا شود و طوری باشد که معمولاً چنین غباری، در صورت عدم مراقبت، به حلق می‌رسد و انسان با این‌که متوجّه است و می‌تواند مواظبت کند، مواظبت نکند و آن غبار، به حلق برسد، بنابر احتیاط واجب، روزه‌‌اش با توضیحی که در مسأله (۱۹۸۲) ذکر شد باطل می‌شود. امّا از گرد و غباری که در اثر وزش باد یا طوفان پدید می‌آید و پرهیز از آن معمولاً سختی بسیار زیاد دارد، لازم نیست پرهیز شود.

مسئله ۱۹۸۷. اگر روزه‌‌دار مواظبت نکند و غبار یا دود و مانند اینها وارد حلق وی شود، چنانچه یقین یا اطمینان داشته که به حلق نمی‌رسد، روزه‌‌اش صحیح است و همچنین است حکم اگر گمان می‌کرده که به حلق نمی‌رسد و بدین جهت مواظبت ننموده است؛ ولی احتیاط مستحب آن است که در این صورت، قضای آن روزه را نیز به‌جا آورد.

مسئله ۱۹۸۸. اگر فراموش کند که روزه است و مواظبت نکند، یا بی‌‌اختیار غبار و مانند آن به حلق او برسد، روزه‌اش باطل نمی‌شود.

مسئله ۱۹۸۹. اسپری آسم که برای تنگی نفس استعمال می‌شود اگر دارو را فقط وارد ریه و شش‌ها می‌‌کند و دارو وارد مری نمی‌‌شود، روزه را باطل نمی‌‌کند.

۶. باقیماندن بر جنابت تا اذان صبح

مسئله ۱۹۹۰. فردی که جنب است، باید قبل از اذان صبح ماه مبارک رمضان غسل کند یا چنانچه وظیفه‌اش تیمّم است تیمّم کند و توضیح احکام باقی ماندن بر جنابت در اقسام مختلف روزه در مسائل آینده ذکر می‌شود.

مسئله ۱۹۹۱. اگر فردِ جنب عمداً در ماه رمضان تا اذان صبح غسل نکند یا اگر وظیفه‌اش تیمّم است تیمّم ننماید، باید روزه آن روز را تمام کند و بنابر احتیاط واجب، آن را به نیّت قربت مطلقه[۵] انجام دهد؛ سپس باید روز دیگری را نیز روزه بگیرد و چون معلوم نیست روزه آن روز دیگر، قضاء است یا عقوبت، آن روز را نیز به نیّت قربت مطلقه روزه بگیرد.

مسئله ۱۹۹۲. باقی ماندن غیر عمدی بر جنابت تا اذان صبح در ماه مبارک رمضان اشکال ندارد و نیز کسی که از جنابت خویش اطّلاع نداشته است (جاهل به موضوع بوده، نه این‌‌که حکم جنابت را نمی‌دانسته) چنانچه در بین روز ماه مبارک رمضان یا بعد از آن متوجّه شود که جنب بوده و با حال جنابت روزه گرفته است، روزه اش صحیح می‌باشد. همچنین کسی که می‌دانسته جنب است و با اعتقاد به اینکه در اعضای بدنش مانعی نیست، غسل جنابت انجام داده و روزه گرفته، سپس در بین روز یا بعد از آن متوجّه شود که اتّفاقاً مانعی در اعضای بدن به هنگام غسل بوده یا به دلیل دیگری (به علّت جهل به موضوع)، غسلش باطل بوده، مثل اینکه بفهمد غسل برایش ضرر قابل توجّهی داشته یا آب غسل نجس بوده است، روزه او صحیح می‌باشد و قضا نیز ندارد، ولی اگر با آن حال نماز خوانده نمازش باطل است.

مسئله ۱۹۹۳. کسی که می‌خواهد قضای روزه ماه رمضان را بگیرد، هرگاه تا اذان صبح عمداً جنب بماند، نمی‌تواند آن روز را روزه بگیرد و اگر از روی عمد نباشد، می‌تواند در آن روز، روزه قضا ماه مبارک رمضان بگیرد؛ هرچند احتیاط مستحب است که آن روز را روزه قضا نگیرد. به عنوان مثال فردی که می‌خواهد قضای روزه ماه رمضان را بگیرد، اگر بعد از اذان صبح از خواب بیدار شود و ببیند محتلم شده و بداند قبل از اذان محتلم شده است، می‌تواند آن روز را به قصد قضای ماه رمضان روزه بگیرد؛ هرچند احتیاط مستحب ترک این کار است.

مسئله ۱۹۹۴. در غیر روزه ماه رمضان و قضای آن - هر روزه واجب یا مستحب دیگر - اگر فرد جنب، عمداً تا اذان صبح بر حال جنابت باقی بماند، اشکال ندارد و می‌تواند آن روز را روزه بگیرد.

مسئله ۱۹۹۵. اگر جنب در ماه رمضان غسل را فراموش کند و بعد از یک روز یادش بیاید، باید روزه آن روز را قضاء نماید و اگر بعد از چند روز یادش بیاید، روزه هر چند روزی را که یقین دارد جنب بوده قضاء نماید، مثلاً اگر نمی‌داند سه روز جنب بوده یا چهار روز، باید روزه سه روز را قضاء کند و اگر در همان روز یادش بیاید، باید روزه آن روز را تمام کند و احتیاط واجب آن است که در آن، قصد قربت مطلقه داشته باشد و علاوه بر آن، قضاء روزه را نیز باید انجام دهد و منظور از قضاء در این مسأله به معنایی است که در مسأله (۱۹۹۱) ذکر شد.

شایان ذکر است این حکم اختصاص به روزه ماه مبارک رمضان دارد و شامل سایر اقسام روزه نمی‌شود.

مسئله ۱۹۹۶. کسی که در شب ماه رمضان برای هیچ کدام از غسل و تیمّم وقت ندارد و به وقت نداشتن هم توجّه دارد، اگر خود را جنب کند، حکم باقیماندن عمدی بر جنابت را دارد که در مسأله (۱۹۹۱) ذکر شد.

مسئله ۱۹۹۷. اگر فرد بداند وقت برای غسل ندارد و وقت او تنها به اندازه تیمّم است و خود را جنب کند و در وقت باقیمانده تیمّم نماید، روزه‌اش صحیح است.

شایان ذکر است حرام بودن این کار محلّ اشکال می‌باشد.

مسئله ۱۹۹۸. کسی که در شب ماه رمضان جنب است و وقت برای غسل دارد، چنانچه عمداً غسل نکند تا وقت تنگ شود، باید تیمّم کند و روزه بگیرد و در این صورت روزه‌اش صحیح است؛ هرچند گناهکار می‌باشد.

مسئله ۱۹۹۹. اگر روزه‌دار در روز محتلم شود[۶] ، واجب نیست فوراً غسل کند.

مسئله ۲۰۰۰. کسی که مسّ میت کرده یعنی جایی از بدن خود را به بدن میت رسانده، می‌تواند بدون غسل مسّ میّت، روزه بگیرد و اگر در حال روزه هم میّت را مسّ نماید، روزه او باطل نمی‌شود.

مسئله ۲۰۰۱. کسی که در شب ماه رمضان جنب است، در هیچ‌یک از دو صورت زیر بنابر احتیاط واجب نباید غسل نکرده بخوابد:

الف. می‌داند که اگر بخوابد تا صبح بیدار نمی‌شود ب. یقین یا اطمینان ندارد که اگر بخوابد قبل از اذان صبح بیدار می‌شود.

در این حکم فرقی بین مرتبه اوّل خوابیدن و دفعات بعد نیست.

مسئله ۲۰۰۲. اگر فردی که جنب است در شب ماه رمضان برای بار اوّل، عمداً بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود، حکم روزه او صورت‌های مختلفی دارد:

۱. یقین یا اطمینان دارد اگر بخوابد قبل از اذان صبح بیدار می‌شود و با تصمیم به این که بعد از بیدار شدن غسل کند، بخوابد، در این صورت روزه وی صحیح است.

۲. اطمینان به بیدار شدن ندارد، ولی احتمال معقول می‌دهد که بیدار شود:

الف. با تصمیم بر غسل کردن بخوابد.

ب. نسبت به این‌که بعد از بیدار شدن باید غسل کند، توجّه نداشته و غافل باشد.

در این دو صورت (الف و ب)، باید روزه آن روز را تمام کند و بنابر احتیاط واجب آن را به قصد قربت مطلقه انجام دهد و قضای آن را نیز به معنایی که در مسأله (۱۹۹۱) ذکر شد، بجا آورد و بنا بر احتیاط مستحب کفّاره هم بدهد.

ج. واجب بودن روزه فردا (فردای آن شب که خوابیده) را فراموش کرده باشد و مثلاً بعد از اذان صبح در بین الطّلوعین متوجّه شود، در این صورت روزه‌اش صحیح است و باید آن روز را روزه بگیرد و قضا ندارد.

۳. می‌داند اگر بخوابد تا اذان صبح بیدار نمی‌شود.

۴. یقین دارد یا احتمال می‌دهد که قبل از اذان صبح بیدار شود، ولی نمی‌خواهد بعد از بیدار شدن غسل کند یا در غسل کردن تردید دارد:

در این دو صورت (۳و۴)، باید روزه آن روز را تمام کند و بنابر احتیاط واجب آن را به نیّت قربت مطلقه انجام دهد و قضا - به معنایی که در مسأله (۱۹۹۱) ذکر شد - و کفّاره بر او واجب می‌شود.

مسئله ۲۰۰۳. اگر جنب در شب ماه رمضان بخوابد و بیدار شود و یقین یا اطمینان داشته باشد یا احتمال معقول دهد که اگر دوباره بخوابد، قبل از اذان صبح بیدار می‌شود و تصمیم هم داشته باشد که بعد از بیدار شدن غسل کند، چنانچه دوباره بخوابد و تا اذان بیدار نشود، باید آن روز را روزه بگیرد و بنابر احتیاط واجب، آن را به نیّت قربت مطلقه انجام دهد. سپس باید روزه آن روز را به معنایی که در مسأله (۱۹۹۱) ذکر شد، قضاء کند و همین حکم برای کسی که از خواب دوّم بیدار شده و با شرایطی که ذکر شد، برای مرتبه سوّم بخوابد، نیز جاری است. البتّه در این صورت (خواب سوّم) به طور کلّی و در صورت اوّل (خواب دوّم) اگر احتمال بیدار شدن می‌داده امّا اطمینان به آن نداشته است، احتیاط مستحب است که کفّاره هم بدهد.

مسئله ۲۰۰۴. خوابی که در آن احتلام صورت گرفته است، خواب اول حساب می‌شود؛بنابراین اگر پس از بیدار شدن از خواب احتلام، دوباره بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود، چنان‌که در مسأله قبل ذکر شد، باید به معنایی که در مسأله (۱۹۹۱) بیان شد، روزه آن روز را قضاء کند.

مسئله ۲۰۰۵. اگر فرد جنب در شب ماه مبارک رمضان، به دلیل تنگی وقت یا ضرر داشتن آب و مانند آن، وظیفه‌اش تیمّم باشد، واجب است تیمّم نماید؛ ولی بعد از انجام تیمّم لازم نیست تا اذان صبح بیدار بماند و می‌تواند بخوابد.

۷. باقیماندن زن بر حیض و نفاس تا اذان صبح

مسئله ۲۰۰۶. زنی که در شب ماه مبارک رمضان از حیض یا نفاس پاک شده است قبل از اذان صبح ماه مبارک رمضان باید غسل کند یا چنانچه وظیفه‌اش تیمّم است تیمّم کند و توضیح احکام باقیماندن بر حیض یا نفاس در اقسام مختلف روزه در مسائل بعد ذکر می‌شود.

مسئله ۲۰۰۷. اگر زن در شب ماه رمضان قبل از اذان صبح از حیض یا نفاس پاک شود و عمداً غسل نکند و اگر وظیفه‌اش تیمّم است تیمّم ننماید، روزه آن روز را باید تمام کند و بنابر احتیاط واجب آن را به نیّت قربت مطلقه[۷] انجام دهد. سپس باید در روز دیگری قضای آن را نیز بگیرد و چون معلوم نیست روزه آن روز دیگر، قضاء است یا عقوبت است، آن روز را نیز به قصد قربت مطلقه روزه بگیرد.

مسئله ۲۰۰۸. باقیماندن غیر عمدی بر حیض یا نفاس تا اذان صبح در ماه مبارک رمضان اشکال ندارد؛ بنابراین هر گاه زن در شب ماه رمضان پیش از اذان صبح در واقع پاک شده باشد، ولی خودش با یقین به اینکه هنوز پاک نشده، غسل ننماید و پس از اذان صبح، مثلاً بین‌الطّلوعَین متوجّه شود، باید روزه بگیرد و روزه‌اش صحیح است.

مسئله ۲۰۰۹. در روزه قضای ماه رمضان اگر زن عمداً غسل و تیمّم را ترک کند، بنابر احتیاط واجب نمی‌تواند آن روز را روزه قضا بگیرد و چنانچه به طور غیر عمدی بوده اشکال ندارد.

مسئله ۲۰۱۰. در غیر روزه ماه رمضان و قضای آن، از اقسام روزه‌های واجب و مستحب، اگر زن عمداً غسل و تیمّم را ترک کند و تا اذان صبح بر حیض یا نفاس باقی بماند اشکال ندارد و می‌تواند آن روز را روزه بگیرد.

مسئله ۲۰۱۱. اگر زن قبل از اذان صبح در ماه رمضان از حیض یا نفاس پاک شود و برای غسل وقت نداشته باشد، باید قبل از اذان صبح تیمّم نماید و در این صورت روزه‌اش صحیح است؛ همچنین اگر وقت وسعت دارد ولی آب برای زن ضرر دارد وظیفه او تیمّم است.

مسئله ۲۰۱۲. زنی که در شب ماه رمضان از حیض یا نفاس پاک شده، اگر عمداً غسل نکند تا وقت تنگ شود، باید تیمّم نماید و در این صورت روزه آن روزش صحیح است.

مسئله ۲۰۱۳. اگر زن نزدیک اذان صبح در ماه مبارک رمضان از حیض یا نفاس پاک شود و برای هیچ کدام از غسل و تیمّم وقت نداشته باشد، روزه‌اش صحیح است.

مسئله ۲۰۱۴. اگر زن در ماه مبارک رمضان غسل حیض یا نفاس را فراموش کند و بعد از یک یا چند روز یادش بیاید، روزه‌هایی که گرفته صحیح است. بنابراین مسأله (۱۹۹۵)، شامل غسل حیض یا نفاس نمی‌شود.

مسئله ۲۰۱۵. اگر زن قبل از اذان صبح در ماه رمضان از حیض یا نفاس پاک شود، ولی بخوابد و در انجام غسل کوتاهی کرده و تا اذان غسل نکند و در تنگی وقت تیمّم هم ننماید، باید روزه آن روز را تمام کند و بنابر احتیاط واجب، آن را به نیّت قربت مطلقه انجام دهد. سپس روزه آن روز را به معنایی در مسأله (۲۰۰۷) ذکر شد، قضاء کند؛ ولی چنانچه کوتاهی نکند، هرچند سه مرتبه بخوابد و تا اذان غسل نکند و در تیمّم کردن نیز کوتاهی نکند، روزه او صحیح است. بنابراین احکام خاصّی که برای خواب اول و دوم و بیشتر نسبت به فرد جنب بیان شد، در مورد فرد حائض و نفساء، جاری نیست.

مسئله ۲۰۱۶. اگر زن قبل از اذان صبح در ماه رمضان از حیض یا نفاس پاک شود و وظیفه‌اش به علت کمی وقت یا ضرر داشتن آب و مانند آن تیمّم باشد، واجب است تیمّم کند ولی بعد از انجام تیمّم لازم نیست تا اذان صبح بیدار بماند و می‌تواند بخوابد.

مسئله ۲۰۱۷. اگر زنی که در حال استحاضه کثیره است - هرچند غسل‌‌های خود را با توضیحی که در فصل احکام استحاضه گفته شد به جا نیاورد - روزه او صحیح است. همچنان که در استحاضه متوسّطه - هرچند غسل نکند - ، روزه‌اش صحیح است؛ البتّه احتیاط مستحب است که مستحاضه متوسّطه یا کثیره غسل‌های روزانه خود را انجام دهد.[۸]

۸. اماله‌کردن یا تنقیه

مسئله ۲۰۱۸. إماله کردن با شیء روان هرچند از روی ناچاری و برای معالجه باشد، روزه را باطل می‌کند؛ ولی اماله کردن با شیء جامد مثل شیاف، روزه را باطل نمی‌‌کند.

۹. قی‌کردن

مسئله ۲۰۱۹. هرگاه روزه‌دار عمداً قی (استفراغ) کند هرچند به دلیل مرض یا برای نجات از مسمومیت و مانند آن ناچار به این کار باشد، روزه‌‌اش باطل می‌شود ولی اگر سهواً یا بی‌‌اختیار قی کند، اشکال ندارد.

مسئله ۲۰۲۰. اگر فرد در شب چیزی بخورد که می‌داند به علّت خوردن آن، در روز، بی‌‌اختیار قی می‌کند، روزه‌‌اش صحیح است.

مسئله ۲۰۲۱. اگر روزه‌دار بتواند از قی کردن خودداری کند، چنانچه خود به خود انجام شده است - به گونه‌‌ای که عرفاً نگویند فرد، خودش را وادار به قی کردن نموده - لازم نیست از آن جلوگیری کند و روزه‌اش صحیح می‌باشد.

مسئله ۲۰۲۲. اگر خرده‌‌های غذا یا اشیای ریز دیگر، در گلوی روزه‌‌دار برود:

الف. چنانچه به مقداری پایین رفته باشد که به فرو دادن آن، خوردن گفته نشود، لازم نیست آن را بیرون آورد؛ بلکه نباید آن را با قی کردن بیرون آورد و در این صورت روزه‌اش صحیح است.

ب. اگر به این مقداری فرو نرفته باشد و مجبور باشد یا آن را ببلعد یا بیرون آورد، نباید آن را ببلعد؛ بلکه واجب است آن را بیرون آورد هرچند برای این کار مجبور به قی کردن شود؛ مگر در صورتی که قی کردن برای او ضرر، یا سختی زیادی - که معمولاً قابل تحمّل نیست - داشته باشد و در هر دو صورت (بلعیدن و قی کردن)، روزه‌اش باطل می‌شود.

مسئله ۲۰۲۳. اگر انسان سهواً چیزی را فرو ببرد و پیش از رسیدن به معده یادش بیاید که روزه است، چنانچه از حلق گذشته و به قدری پایین رفته باشد که اگر آن را داخل معده کند به آن خوردن نگویند، لازم نیست آن را بیرون آورد و روزه او صحیح است.

مسئله ۲۰۲۴. اگر روزه‌‌دار یقین داشته باشد که به علّت آروغ زدن، چیزی از گلو بیرون می‌آید، چنانچه طوری باشد که بر آن، قی کردن صدق کند، نباید عمداً آروغ بزند؛ ولی اگر یقین نداشته باشد، اشکال ندارد.

مسئله ۲۰۲۵. اگر فرد آروغ بزند و چیزی در حلق یا دهانش بیاید، باید آن را بیرون بریزد و اگر بی‌‌اختیار فرو رود، روزه‌اش صحیح است و چنانچه عمداً آن را فرو ببرد، بنابر احتیاط واجب روزه‌اش باطل می‌شود؛ بنابراین چنانچه به طور مثال در روزه ماه رمضان چنین کند باید روزه آن روز را به قصد قربت مطلقه[۹] به پایان برده و قضای آن را هم بجا آورد؛ همچنین بنابر احتیاط واجب، کفّاره هم باید بدهد.

احکام مبطلات روزه

مسئله ۲۰۲۶. اگر انسان عمداً و با اختیار و با اینکه حکم شرعی را می‌داند، کاری که روزه را باطل می‌کند انجام دهد، روزه او باطل[۱۰] می‌شود.[۱۱]

مسئله ۲۰۲۷. اگر انسان یکی از مفطرات روزه را به طور غیر عمدی مرتکب شود، اشکال ندارد و روزه‌اش صحیح است و در موارد غیر عمد، بین سهو، فراموشی، غفلت و عدم اختیار فرقی نیست؛ ولی مواردی از این حکم استثناء می‌شود:

الف. اگر فرد برای رفع تشنگی و خنک شدن، آب در دهان بگرداند و در حالی که می‌داند روزه است، آب بی‌اختیار فرو رود، همان طور که بعداً ذکر می‌شود، قضای آن روز بر او واجب می‌شود.

ب. اگر فرد در ماه مبارک رمضان، غسل جنابت را فراموش کند و روزه بگیرد و بعد از سپری شدن یک یا چند روز، یادش بیاید، همان طور که در مسأله (۱۹۹۵) ذکر شد، باید قضای آن را به قصد قربت مطلقه انجام دهد.

ج. اگر جنب با توضیحی که در بخش باقی‌ماندن بر جنابت ذکر شد، بخوابد و تا صبح غسل نکند، باید روزه آن روز را تمام کرده و با نیّتی که در مسأله (۱۹۹۱) ذکر شد، روز دیگری هم روزه بگیرد.

مسئله ۲۰۲۸. اگر انسان نداند که بعضی از آنچه به عنوان مفطرات ذکر شد، روزه را باطل می‌کند و به علّت ندانستن حکم، آن را انجام دهد، چنانچه آن مفطر، خوردن یا آشامیدن یا جماع باشد، در هر صورت روزه اش باطل می‌شود و اگر سایر مفطرات بوده است چند صورت دارد:

الف. اگر در یادگیری مسأله کوتاهی کرده باشد (که در این صورت جاهل مقصّر محسوب می‌شود) روزه‌اش باطل می‌شود.

ب. اگر در یادگیری مسأله کوتاهی نکرده و هنگام انجام مبطل، تردید هم نداشته است (که در این صورت جاهل قاصر می‌باشد) روزه‌اش صحیح می‌باشد.[۱۲]

ج. چنانچه فرد، در هنگام انجام مفطر، برای ارتکاب آن، حجّت شرعی داشته باشد (که در این صورت هم جاهل قاصر محسوب می‌شود) روزه‌اش باطل نمی‌شود.

مسئله ۲۰۲۹. اگر روزه‌دار سهواً یکی از کارهایی که روزه را باطل می‌کند، انجام دهد و به اعتقاد اینکه روزه‌اش باطل شده، عمداً دوباره یکی از آنها را به جا آورد، حکم مسأله قبل درباره او جاری می‌شود.

مسئله ۲۰۳۰. اگر چیزی به زور در گلوی روزه‌دار بریزند، روزه او باطل نمی‌شود، ولی اگر مجبورش کنند که روزه خود را به یکی از سه مورد خوردن یا آشامیدن یا جماع باطل کند، مثلاً به او بگویند: اگر غذا نخوری ضرر مالی یا جانی به تو می‌زنیم و خودش برای جلوگیری از ضرر چیزی بخورد، روزه او باطل می‌شود و در غیر آن سه مورد نیز، بنابر احتیاط واجب، روزه اش باطل می‌شود.

مسئله ۲۰۳۱. روزه‌دار نباید جایی برود که می‌داند چیزی در گلویش می‌ریزند یا مجبورش می‌کنند که خودش روزه خود را باطل کند و اگر برود و از روی ناچاری خودش کاری که روزه را باطل می‌کند انجام دهد، روزه او باطل می‌شود و همچنین است بنابر احتیاط لازم، چنانچه چیزی را در گلویش بریزند.

مواردی که برای روزه‌‌دار مکروه است

مسئله ۲۰۳۲. چند مورد برای روزه‌دار مکروه می‌باشد و از آن جمله است:

  • ۱. فرو بردن تمام سر در آب که این کار روزه را باطل نمی‌کند؛ ولی کراهت شدید دارد و احتیاط مستحب در ترک ‌آن است.
  • ۲. دوا ریختن به‌ چشم و سرمه ‌کشیدن، در صورتی که مزه یا بوی آن به حلق برسد.
  • ۳. انجام دادن هر کاری مانند خون گرفتن و حمام رفتن که باعث ضعف می‌شود.
  • ۴. دارو در بینی ریختن، اگر نداند‌ که به‌ حلق می‌رسد‌ و ‌اگر بداند به حلق می‌رسد، جایز نیست.
  • ۵. بوکردن گیاهان معطّر، ولی استفاده از عطر در‌ حال روزه، اشکال ندارد و مکروه نمی‌باشد.
  • ‌۶. نشستن زن در آب.
  • ۷. استعمال شیاف.
  • ۸. تر کردن لباسی که در بدن است.
  • ۹. کشیدن دندان و هر کاری که به سبب آن از دهان خون بیاید.
  • ۱۰. مسواک کردن با چوب تر.
  • ۱۱. بی‌‌جهت، آب یا مایع دیگری در دهان کردن.
  • ۱۲. اینکه انسان بدون قصد بیرون آمدن منی، کاری کند که شهوتش تحریک شود.

[۱] . معنای استمناء در مسأله (۱۹۵۰) ذکر شد.

[۲] . یعنی خصوص روزه واجب را نیّت نکند؛ بلکه از مبطلات روزه پرهیز کند و قصدش از این کار به طور کلّی قربةً الی الله باشد.

[۳] . به عنوان مثال، فردی ‌شب هنگام در مجلسی، سخن دروغی ‌را به پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نسبت می‌‌دهد و در روز، به هنگامی ‌که روزه است شخصی ‌از او سؤال می‌‌کند: آیا راست است دیشب شما، چنین سخنی ‌را گفته‌‌اید و وی ‌در پاسخ بگوید: بلی، راست است، در این صورت، روزه باطل نمی‌‌شود، زیرا منظور فرد، تنها خبر دادن از واقعه‌‌ای ‌است که در شب گذشته برایش رخ داده است و امّا اگر هنگامی ‌که روزه است شخصی ‌از او سؤال ‌‌کند: آیا آنچه دیشب شما به پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نسبت داده‌‌اید، راست است یا دروغ؟ و وی در پاسخ بگوید: بلی، سخنی که به پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نسبت دادم، راست است، در این فرض، بنابر احتیاط واجب، روزه‌اش باطل می‌‌شود.

[۴] . یعنی خصوص روزه واجب را نیّت نکند؛ بلکه از مبطلات روزه پرهیز کند و قصدش از این کار به طور کلّی قربةً الی الله باشد.

[۵] . یعنی خصوص روزه واجب را نیّت نکند؛ بلکه از مبطلات روزه پرهیز کند و قصدش از این کار به طور کلّی قربةً الی الله باشد.

[۶] . یا به هر طریقی جنب شود و روزه‌اش صحیح باشد مانند موارد مسأله ۱۹۶۸ و بعضی از موارد ۱۹۷۴ و ۱۹۶۶.

[۷] . یعنی خصوص روزه واجب را نیّت نکند؛ بلکه از مبطلات روزه پرهیز کند و قصدش از این کار به طور کلّی قربةً الی الله باشد.

[۸] . این احتیاط مستحبّی مربوط به حکم روزه می‌باشد و انجام غسل‌ها، برای صحت نماز لازم می‌باشد.

[۹] . یعنی خصوص روزه واجب را نیّت نکند؛ بلکه از مبطلات روزه پرهیز کند و قصدش از این کار به طور کلّی قربةً الی الله باشد.

[۱۰] . این باطل شدن، در بعضی از موارد مثل رساندن گرد و غبار غلیظ به حلق، دروغ بستن بر خداوند متعال و پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بنابر احتیاط واجب می‌‌باشد و در چنین مواردی ‌احتیاط واجب آن است که در بقیّه روز ماه مبارک رمضان، امساک فرد به قصد قربت مطلقه باشد.

[۱۱] . البتّه توضیح حکم در مورد باطل شدن روزه کسی ‌که عمداً تا اذان صبح بر جنابت یا حیض یا نفاس باقی‌مانده، قبلاً ذکر شد.

[۱۲] . شایان ذکر است فردی ‌که شک در مفطر روزه بودنِ عملی ‌دارد و احتمال مفطر بودن آن را می‌‌دهد ولی ‌قادر به یادگیری ‌حکم شرعی ‌مربوط به آن نیست، وظیفه‌اش احتیاط است یعنی ‌باید آن عمل را انجام ندهد و چنانچه با امکان احتیاط، عمداً آن عمل را انجام دهد، مقصّر محسوب می‌‌شود؛ بنابراین جاهل قاصر به حساب نمی‌‌آید.

thaniashar

مبطلات نماز


احکام نماز

مبطلات نماز

مسئله ۱۳۴۲ . دوازده چیز نماز را باطل می‌کند و آنها را «مبطلات» می‌گویند:

مبطل اول:از بین رفتن یکی از شرط‌های نماز

مسئله ۱۳۴۳ . اگر در بین نماز یکی‌ شرط‌‌های آن از بین برود[۱] ، نماز باطل می‌شود و مسائل آن به طور مفصّل در قسمت مقدّمات نماز ذکر شد و در اینجا برای نمونه به ذکر چند مثال اکتفاء می‌شود:

 مثال ۱. اگر در بین نماز (در وسعت وقت) لباس نمازگزار نجس شود و امکان تطهیر یا بیرون آوردن لباس - بدون به هم خوردن موالات یا به هم خوردن صورت نماز- وجود نداشته باشد، نماز باطل می‌شود.

مثال۲. اگر در بین نماز (در وسعت وقت) بفهمد مکانش غصبی است و امکان خارج شدن از آنجا در بین نماز - بدون به هم خوردن موالات با به هم خوردن صورت نماز- وجود نداشته باشد،نماز بنابر احتیاط لازم، باطل می‌شود.

در این موارد از آنجا که نمی‌تواند بقیّه واجبات و اجزاء نماز را با شرایط لازم نماز، که در قسمت مقدّمات نماز ذکر شد، به جا آورد،نماز باطل است.

مبطل دوم: باطل شدن وضو یا غسل

مسئله ۱۳۴۴ . اگر در بین نماز عمداً یا سهواً، یا از روی ناچاری، عملی که وضو یا غسل را باطل می‌کند پیش آید، مثلاً ادرار از او بیرون آید یا باد از او خارج شود یا بخوابد، نمازش باطل می‌شود؛ هرچند بتواند در بین نماز بدون از بین رفتن موالات یا به هم خوردن صورت نماز، مثلاً وضو بگیرد و همه واجبات نماز را با طهارت به جا آورد.

البتّه این حکم در یک صورت بنابر احتیاط واجب است و آن صورتی است که باطل شدن وضو یا غسل، پس از تمام شدن سجده آخر نماز از روی سهو یا ناچاری باشد. و کسی که نمی‌‌تواند از بیرون آمدن ادرار و مدفوع خودداری کند، اگر در بین نماز ادرار یا مدفوع از او خارج شود، چنانچه به دستوری که در احکام وضو گفته شد رفتار نماید، نمازش باطل نمی‌شود و نیز اگر در بین نماز از زن مستحاضه خون خارج شود، در صورتی که به دستور استحاضه رفتار کرده باشد، نمازش صحیح است.

مسئله ۱۳۴۵ . کسی که بی‌‌اختیار خوابش برده، اگر نداند که در بین نماز خوابش برده یا بعد از آن، لازم نیست نمازش را دوباره بخواند، به شرط آنکه بداند آنچه از نماز به جا آورده به اندازه‏ای که عرفاً آن را نماز بگویند بوده است؛ مثل اینکه شخص به یاد می‌آورد که نیت، تکبیرة الاحرام، قیام، رکوع و یک سجده را در نماز در حال بیداری انجام داده است.

مسئله ۱۳۴۶ . اگر بداند به اختیار خودش خوابیده و شک کند که بعد از نماز بوده یا در بین نماز یادش رفته که مشغول نماز است و خوابیده، نمازش با شرطی که در مسأله پیش ذکر شد، صحیح است.

مسئله ۱۳۴۷ . اگر در حال سجده از خواب بیدار شود و شک کند که در سجده آخر نماز است یا در سجده شکر، چه بداند با اختیار خوابیده یا بی اختیار خوابش برده است، نمازش صحیح به حساب می‌آید و لازم نیست آن را دوباره بخواند.

مبطل سوم:گذاردن عمدی دست‌ها روی هم به قصد خضوع و ادب

مسئله ۱۳۴۸ . اگر نمازگزار دست‌‌ها را به قصد خضوع و ادب در بین نماز روی هم بگذارد، چه این کار را به قصد آن که جزء نماز باشد انجام دهد و چه بدون این قصد، بنابر احتیاط واجب نمازش باطل می‌شود و اگر کسی این کار را به قصد آنکه چنین عملی را جزء دین است(تشریع)، انجام دهد، مرتکب حرام شده است، بلکه انجام این عمل بدون چنین قصدی هم بنابر احتیاط واجب جایز نیست.

مسئله ۱۳۴۹ . هرگاه از روی فراموشی یا ناچاری یا تقیه یا برای کار دیگری غیر از رعایت خضوع و ادب، مثل خاراندن دست و مانند آن، دست‌‌ها را روی هم بگذارد، اشکال ندارد.

مبطل چهارم: گفتن عمدی آمین بعد از حمد

مسئله ۱۳۵۰ . اگر مأموم در نماز جماعت عمداً در غیر حال تقیه، بعد از خواندن حمد، «آمین» بگوید نمازش باطل می‌شود و باطل شدن نماز، با گفتن «آمین» در مورد غیر مأموم، بنابر احتیاط واجب است؛ هرچند در حرام بودنش چنانچه به قصد وارد کردن این عمل در دین انجام شود، شکی نیست و اگر آمین را سهواً یا از روی تقیّه بگوید، نمازش اشکال ندارد.

مبطل پنجم: برگشتن و انحراف بدون عذر از قبله

مسئله ۱۳۵۱ . اگر نمازگزار بدون عذر بدنش را از قبله برگرداند، طوری که وظیفه‌اش را در رو به قبله ایستادن رعایت نکند - مثل اینکه طوری بایستد که عرفاً نگویند رو به قبله است- نمازش باطل می‌شود و فرق ندارد این انحراف عمدی از قبله در حال خواندن قرائت یا ذکر باشد یا نباشد همچنین فرق ندارد مقدار انحراف به حد (۹۰) درجه برسد یا نرسد؛ بنابر این اگر مثلاً پس از خواندن حمد و قبل از خواندن سوره، به صورتی که ذکر شد، از قبله منحرف شود، امّا فوراً برگردد و رو به قبله ایستاده و بخواهد سوره و بقیّه نماز را رو به قبله ادامه دهد، بازهم نماز باطل است.

مسئله ۱۳۵۲ . اگر بدن نمازگزار از قبله برگردد، ولی این انحراف از قبله با عذر باشد، مثل آنکه، به علّت فراموشی، یا به سبب چیزی که او را بی اختیار از قبله منحرف کند، مانند باد شدید، از قبله برگردد،دو صورت دارد:

الف. چنانچه انحراف نمازگزار از قبله به طرف راست یا چپ نرسد، نماز او صحیح می‌باشد؛ ولی لازم است در صورتی که عذرش در بین نماز برطرف شده، فوراً به طرف قبله برگردد.

ب. اگر انحراف نمازگزار از قبله به طرف راست یا چپ برسد یا نمازگزار پشت به قبله شود، چنانچه عذر وی در وقت نماز برطرف شود به گونه‌ای که بتواند نمازش - هرچند یک رکعت از آن - را در وقت دوباره بخواند، باید این کار را انجام دهد؛ مثل وقتی که در تشخیص قبله اشتباه کرده و با انحراف (۹۰)، یا بیش از (۹۰) درجه نماز خوانده و دقایقی قبل از پایان وقت که می‌تواند حداقل یک رکعت را در وقت بخواند متوجّه اشتباه خودش شده است.

 و اگر به این مقدار وقت ندارد یا بعد از وقت عذرش برطرف گردد، نمازی که با آن حال خوانده صحیح است.

مسئله ۱۳۵۳ . اگر نمازگزار فقط صورت خود را از قبله برگرداند ولی بدنش به طرف قبله باشد، چنانچه به حدّی گردن را به سمت چپ یا راست کج کند که بتواند مقداری از پشت سرش را ببیند، حکم او همان حکم برگشتن بدن از قبله است که قبلاً ذکر شد و اگر انحراف او به این حدّ نباشد ولی عرفاً زیاد باشد، بنابر احتیاط واجب، باید نمازش را دوباره بخواند و امّا اگر مقدار کمی گردنش را کج کند، نمازش باطل نمی‌شود، هرچند این کار مکروه است.

مبطل ششم:تکلّم و سخن گفتن عمدی

مسئله ۱۳۵۴ . اگر نمازگزار عمداً در نماز سخنی گفته و حرفی بزند، آن حرف دو صورت دارد:

صورت اوّل: دو حرف یا بیشتر داشته باشد: در این صورت - هرچند بنابر احتیاط واجب حرفی که می‌زند معنا نداشته باشد - نمازباطل می‌شود.

صورت دوّم:یک حرفی باشد: در این صورت بازهم در دو مورد نماز باطل است:

الف. آن حرف در لغت یا امثال آن معنا داشته باشد؛ مثل «قِ» که در زبان عربی به معنای «نگهداری کن» است.

ب. آن حرف بی معنا باشد، امّا برای معنایی به کار رود مثلاً کسی در بین نماز خواندنِ نمازگزار از وی حرف دوم الفبا را سؤال کند و او در جواب تنها بگوید: «ب».

ولی اگر یک حرفی گه گفته هیچ معنایی را نرساند، نماز باطل نمی‌شود.

مسئله ۱۳۵۵ . اگر سهواً کلمه‏ای بگوید که یک حرف یا بیشتر دارد، هرچند آن کلمه معنا داشته باشد، نمازش باطل نمی‌شود ولی بنابر احتیاط، لازم است بعد از نماز سجده سهو به جا آورد که توضیح آن خواهد آمد.

مسئله ۱۳۵۶ . سرفه کردن و آروغ زدن در نماز اشکال ندارد و احتیاط لازم آن است که در نماز به اختیار خود، «آه» نکشد و ناله نکند و امّا گفتن کلمه «آخ» و «آه» و مانند اینها، اگر عمدی باشد، نماز را باطل می‌کند.

مسئله ۱۳۵۷ . اگر کلمه‏ای مثل «اَللهُ‏ اَکبَر» یا «سُبْحانَ الله» را به قصد ذکر و به نیّت قربت بگوید و در موقع گفتن آن، صدا را بلند کند، به قصد اینکه چیزی را به دیگری بفهماند، اشکال ندارد[۲] و همچنین اگر کلمه‏ای را به قصد ذکر و به نیّت قربت به طور معمول بگوید هرچند بداند که این کار سبب می‌شود که کسی متوجّه مطلبی شود، مانعی ندارد.

مسئله ۱۳۵۸ . اگر کلمه‏ای مثل «اللهُ‏ اَکبَر» یا «سُبْحانَ الله» را بدین جهت که چیزی به کسی بفهماند به قصد ذکر بگوید و انگیزه‏اش در گفتن اصلِ ذکر، متوجّه کردن دیگری باشد، باز هم نمازش صحیح است، شایان ذکر است این مطلب در مورد ذکر مطلق می‌باشد ولی در اذکار واجب یا مستحب نماز، اگر انگیزه‌اش اعلام به دیگران باشد لازم است در این اعلام، قصد قربت داشته باشد و بدون قصد قربت ذکر واجب یا مستحب محقّق نمی‌شود.

مسئله ۱۳۵۹ . اگر نمازگزار در گفتن عبارت «اللهُ‏ اکبر»، «یا‌الله» و مانند آن برای فهماندن مطلبی به دیگران، اصلاً قصد ذکر نکند به گونه‌‌ای که لفظ را در معنای دیگری غیر معنای اصلیش استعمال کند یا قصد هر دو امر را بکند طوری که کلمه را در هر دو معنا به کار برده باشد، نمازش باطل می‌شود؛ مگر اینکه جاهل قاصر و در غیر تکبیرةالاحرام باشد.[۳]

مسئله ۱۳۶۰ . خواندن قرآن در نماز، غیر از چهار آیه‏ای که سجده واجب دارد، اشکال ندارد و حکم خواندن آن چهار آیه، در نماز، در مسائل (۱۲۹۶ و ۱۲۹۷) ذکر شد.

مسئله ۱۳۶۱ . دعا کردن در نماز اشکال ندارد[۴] ولی احتیاط مستحب است که به غیر عربی دعا نکند.

مسئله ۱۳۶۲ . اگر قسمتی از حمد و سوره و ذکرهای نماز را عمداً یا احتیاطاً چند مرتبه بگوید، اشکال ندارد.

احکام سلام کردن و جواب سلام دادن

مسئله ۱۳۶۳ . در حال نماز، انسان نباید به دیگری سلام کند و اگر دیگری به او سلام کند، باید جواب وی را بدهد؛ ولی جواب باید مثل سلام باشد، یعنی نباید کلمه‌‌ای را بر اصل سلام اضافه نماید؛ مثلاً اگر فردی به نمازگزار بگوید:«سَلامٌ عَلَیکُمْ» در مقابل، نمازگزار نباید عمداً در جواب بگوید: «سَلامٌ عَلَیکُمْ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُه» و اگر فرد سلام کننده کلمه «سلام» را قبل از «عَلَیکُمْ» بگوید، بنابر احتیاط لازم، نباید نمازگزار در جواب، کلمه «عَلَیکُمْ» یا «عَلَیک» را قبل از کلمه «سلام» بگوید، همچنین احتیاط مستحب آن است که جواب کاملاً همان طوری باشد که او سلام کرده است، مثلاً اگر فرد گفته «سَلامٌ عَلَیکُمْ»، نمازگزار در جواب بگوید: «سَلامٌ عَلَیکُمْ‌‌» و اگر فرد گفته «السَّلامُ عَلَیک»، نمازگزار بگوید: «السَّلامُ عَلَیک» ولی در جواب «عَلَیکمُ السَّلام» می‌‌تواند «عَلَیکمُ السَّلام» یا «السَّلامُ عَلَیکم» یا «سَلامٌ عَلَیکم» بگوید.

مسئله ۱۳۶۴ . اگر فردی به قصد سلام کردن، کلمه «سَلام» را به تنهایی و بدون ذکر «عَلَیک» بگوید، جواب سلام او واجب است و نمازگزار در نماز به عنوان پاسخ سلام، می‌‌تواند کلمه «سَلام» را به تنهایی بکار برده و «عَلَیک» را در تقدیر در نظر گیرد یا اینکه «سَلامٌ عَلَیک» بگوید و کلمه «عَلَیک» را اظهار نماید.

مسئله ۱۳۶۵ . انسان باید جواب سلام را چه در نماز و چه در غیر نماز، فوراً بگوید و اگر عمداً یا از روی فراموشی جواب سلام را به قدری طول بدهد که اگر جواب بگوید، عرفاً جواب آن سلام به حساب نیاید، چنانچه در نماز باشد، نباید جواب بدهد و اگر در نماز نباشد، جواب دادن واجب نیست.

مسئله ۱۳۶۶ . فرد باید جواب سلام را چه در نماز و چه در غیر نماز، طوری بگوید که سلام کننده بشنود، ولی اگر سلام کننده ناشنوا باشد یا سلام کننده سلام داده و سریع رد شود، چنانچه ممکن باشد که جواب سلام را با اشاره یا مانند آن به او بفهماند، جواب دادن لازم است و اگر فهماندن جوابِ سلام به سلام کننده ممکن نباشد، جواب دادن در نماز جایز نیست و در غیر نماز نیز لازم نمی‌باشد.

مسئله ۱۳۶۷ . اگر مُجری رادیو یا تلویزیون به مخاطبین خود سلام کند و مخاطبین به طور غیر حضوری از طریق رادیو یا تلویزیون، سلام وی را بشنوند، جواب سلام بر آنان واجب نیست؛ بلکه در نماز جایز نمی‌‌باشد، امّا اگر فرد از طریق تماس تلفنی و مانند آن به دیگری سلام کند، به گونه‌‌ای که دو طرف صدای یکدیگر را به هنگام گفتگو، به طور مستقیم دریافت می‌‌کنند، جواب سلام لازم است.

مسئله ۱۳۶۸ . اگر زن یا مرد نامحرم یا بچّه ممیّز یعنی بچّه‏ای که خوب و بد را می‌فهمد، به نمازگزار سلام کند، نمازگزار باید جواب او را بدهد و اگر زن به لفظ «سَلامٌ عَلَیک» یا «سَلامٌ عَلَیک» به مرد نمازگزار سلام کند، نمازگزار مرد می‌‌تواند در جواب بگوید «سَلامٌ عَلَیک» یا «سَلامٌ عَلَیک» یعنی کاف را کسره ( ـِ ) بدهد.

مسئله ۱۳۶۹ . اگر نمازگزار جواب سلام را عمداً ندهد، هرچند معصیت کرده ولی نمازش صحیح است.

مسئله ۱۳۷۰ . اگر کسی به نمازگزار غلط سلام کند، واجب است جواب او را بدهد و بنابر احتیاط واجب، باید جواب سلام را به طور صحیح بگوید.

مسئله ۱۳۷۱ . واجب است نمازگزار جواب سلام را به قصد تحیّت بگوید و مانعی ندارد که قصد دعا هم بکند یعنی از خداوند متعال برای کسی که سلام کرده، سلامتی بخواهد.

مسئله ۱۳۷۲ . جواب سلام کسی که از روی مسخره یا شوخی سلام می‌کند و جواب سلام مرد و زن غیر مسلمان در صورتی که کافر ذمّی نباشند، واجب نیست و اگر ذمّی باشند، بنابر احتیاط واجب، به کلمه «عَلَیْک» اکتفاء شود.

مسئله ۱۳۷۳ . اگر کسی به عدّه‏ای سلام کند، جواب سلام او بر همه آنان واجب است؛ ولی اگر یکی از آنان جواب دهد، کافی است هرچند جواب دهنده که مخاطب فرد سلام کننده بوده، بچّه نابالغ ممیّز باشد. به عنوان مثال، سخنرانی که از قبل از شروع سخنرانی، در اولین لحظه ملاقات، به جمع حاضر در آن مکان سلام می‌‌کند یا فردی که وارد مسجد یا مکانی دیگر می‌‌شود و به جمع حاضر در آن مکان سلام می‌‌کند یا مُجری رادیو و تلویزیون که در اوّلین لحظه ملاقات، به مخاطبین حاضر در همان مکان، سلام می‌‌نماید و موارد دیگرِ مانند آن، جواب سلام او بر همه مخاطبین حاضر که به آنها سلام شده است، واجب می‌باشد؛ ولی اگر یکی از آنان جواب دهد کافی است و در این حکم فرقی بین گفتن سَلامٌ عَلَیکُمْ یا سَلامٌ عَلَیکُمْ جَمیعاً نیست.

مسئله ۱۳۷۴ . اگر کسی به عدّه‏ای سلام کند و شخصی که سلام کننده قصد سلام دادن به او را نداشته باشد جواب بدهد، باز هم جوابِ سلام او بر آن عدّه واجب است.

مسئله ۱۳۷۵ . اگر فرد به عدّه‏ای سلام کند و کسی که بین آنها مشغول نماز است، بداند که سلام کننده قصد سلام کردن به او را نداشته و به دیگران که مشغول نماز نیستند سلام کرده است، در این صورت فرد نمازگزار نباید جواب بدهد؛ هرچند افراد دیگر که به آنان سلام شده جواب سلام را عمداً یا سهواً نگویند.

مسئله ۱۳۷۶ . اگر فرد به عدّه‏ای سلام کند و کسی که بین آنها مشغول نماز است شک کند که سلام کننده قصد سلام کردن به او را هم داشته یا نه، نباید در بین نماز جواب بدهد و همچنین است، بنابر احتیاط واجب، اگر بداند قصد او را هم داشته ولی دیگری زودتر جواب سلام را بدهد، امّا اگر بداند قصد او را هم داشته و دیگری جواب ندهد، یا شک کند که دیگران جوابش را داده‏اند یا نه، باید جواب او را بگوید.

مسئله ۱۳۷۷ . اگر دو نفر با هم به یکدیگر سلام کنند، بنابر احتیاط واجب، باید هر یک جواب سلام دیگری را بدهد.

مسئله ۱۳۷۸ . سلام کردن مستحب است و در روایت است که سواره به پیاده و ایستاده به نشسته و کوچکتر به بزرگتر، سلام کند.

مسئله ۱۳۷۹ . در غیر نماز، مستحب است جواب سلام را بهتر از سلام بگوید مثلاً اگر کسی گفت: «سَلامٌ عَلَیْکمْ» در جواب بگوید: «سَلامٌ عَلَیْکمْ وَرَحْمَةُ اللّه‏».

مبطل هفتم: خندیدن عمدی (قهقهه)

مسئله ۱۳۸۰ .  قهقهه زدن عمدی، نماز را باطل می‌کند؛ هرچند بدون اختیار بوده ولی مقدّماتش اختیاری باشد؛ بلکه چنانچه مقدّماتش هم اختیاری نباشد، در صورتی که وقت برای دوباره خواندن نماز باقی باشد، بنابر احتیاط لازم، باید آن را دوباره بخواند و چنانچه وقت برای آن نباشد، نماز صحیح است و منظور از قهقهه، خنده بلند و با صدا که شامل کشیدن صدا و دور دادن آن در گلو است می‌باشد، امّا خنده صدا داری که عرفاً قهقهه محسوب نشود، مبطل نماز نیست؛ هرچند احتیاط مستحب پرهیز از آن است. همچنین تبسّم و لبخند نماز را باطل نمی‌کند؛ هرچند عمدی باشد.

مسئله ۱۳۸۱ . اگرنمازگزار عمداً بی‌صدا بخندد یا سهواً با صدا بخندد، به گونه‌ای که صورت نماز به هم نخورد، نمازش اشکال ندارد.

مسئله ۱۳۸۲ . اگر برای جلوگیری از صدای خنده، حالش تغییر کند، مثلاً رنگش سرخ شود، در باطل شدن نمازش اشکال است و احتیاط واجب آن است که نماز را دوباره بخواند.

مسئله ۱۳۸۳ . اگر نمازگزار به علّت ندانستن مسأله در نماز با صدای بلند بخندد (قهقهه بزند)، چنانچه جاهل قاصر باشد نه جاهل مقصّر (یعنی در ندانستن و جهل خود معذور باشد) و صورت نماز نیز به هم نخورده باشد نمازش صحیح است.

مبطل هشتم: گریه عمدی برای کار دنیا

مسئله ۱۳۸۴ . اگر نمازگزار عمداً و با اختیار با صدا یا بی‌صدا برای امور دنیا یا به سبب یاد آوردن میّتی گریه کند بنابراحتیاط واجب نمازش باطل می‌شود.

مسئله ۱۳۸۵ . اگر نمازگزار بدون اختیار گریه کند به گونه‌ای که گریه بر او غالب و چیره شود و نتواند گریه خویش را کنترل نماید، چنانچه مقدّماتش اختیاری باشد، حکم گریه کردن عمدی و با اختیار را دارد یعنی بنابر احتیاط واجب نمازش باطل می‌شود؛ بلکه چنانچه مقدّماتش هم اختیاری نباشد، در صورتی که وقت برای دوباره خواندن نماز باقی باشد و فرد بتواند بدون گریه نماز را بخواند، بنابر احتیاط لازم، باید آن را دوباره بخواند و امّا چنانچه وقت نباشد نمازش صحیح است.

مسئله ۱۳۸۶ . اگر گریه بر نمازگزار غالب و چیره شود به گونه‌ای که گریه او قابل پیشگیری و کنترل نباشد و در تمام وقت نماز جز در حال گریه نتواند نماز بخواند، هرچند در نماز، تنها به انجام واجبات نماز اکتفاء نماید، در این صورت باید نمازش را با همان حال بخواند و صحیح است.

مسئله ۱۳۸۷ . اگر نمازگزار از ترس خداوند متعال یا از روی شوق به او یا برای آخرت گریه کند، آهسته باشد یا بلند، اشکال ندارد؛ بلکه از بهترین اعمال عبادی محسوب می‌شود.

مسئله ۱۳۸۸ . اگر نمازگزار در مقام دعا برای خواستن حاجت دنیوی، از روی تذلّل و فروتنی در پیشگاه خداوند متعال گریه کند و حاجتش را از او بخواهد، اشکال ندارد و نمازش صحیح است.[۵]

مسئله ۱۳۸۹ . گریه در نماز برای مصایب وارده بر حضرت سیّد الشّهداء أبا عبد اللّه الحسین(علیه‌السلام) یا سایر ائمّه هدیٰ(علیهم‌السلام) با قصد قربت و نزدیک شدن به درگاه الهی، اشکال ندارد.

مبطل نهم: انجام فعل کثیر و کاری که صورت نماز را به هم بزند

مسئله ۱۳۹۰ .  کاری که صورت نماز را به هم بزند، مثل به هوا پریدن و مانند آن، نماز را باطل می‌کند و فرق ندارد عمدی باشد یا از روی فراموشی، یا اینکه بی اختیار پیش آید.

مسئله ۱۳۹۱ . اشاره کردن با دست، زدنِ دست بر روی پا یا دست دیگر برای فهماندن چیزی به دیگری، برداشتن چیزی از روی زمین مثل قرآن یا کتاب دعا، بغل کردن نوزاد، کشتن حشره موذی، راه رفتن به مقدار کم برای برداشتن مهر نماز از روی طاقچه و مانند آن با شرایط ذیل اشکال ندارد:

۱. صورت نماز به هم نخورد. ‌۲. نمازگزار از قبله منحرف نشود. ۳. در حال حرکت قرائت و ذکرهای نماز را نگوید. ۴. موالات در نماز و سایر شرایط صحیح بودن نماز را رعایت نماید.

مسئله ۱۳۹۲ . اگر در بین نماز به قدری ساکت بماند که عرفاً نگویند نماز می‌خواند، نمازش باطل می‌شود.

مسئله ۱۳۹۳ . اگر در بین نماز کاری انجام دهد یا مدّتی ساکت شود و شک کند که صورت نماز به هم خورده یا نه، باید نماز را دوباره بخواند، ولی بهتر این است که آن را تمام کرده و سپس دوباره به جا آورد.

مبطل دهم: خوردن و آشامیدن

مسئله ۱۳۹۴ . اگر فرد در نماز طوری بخورد یا بیاشامد که صورت نماز از بین برود به طوری که نگویند نماز می‌خواند - عمداً باشد یا از روی فراموشی - نمازش باطل می‌شود؛ امّا اگر طوری باشد که صورت نماز از بین نرود، چنانچه عمدی باشد، بنابر احتیاط واجب، نماز باطل می‌شود و آن را دوباره بخواند ولی اگر از روی فراموشی و سهو باشد، نمازش اشکال ندارد.

مسئله ۱۳۹۵ . اگر در بین نماز، غذایی را که در دهان یا بین دندان‌‌ها مانده فرو ببرد، نمازش باطل نمی‌شود و نیز اگر کمی قند یا شکر و مانند اینها در دهان مانده باشد و در حال نماز کم کم آب شود و فرو رود، اشکال ندارد.

مبطل یازدهم:پدید آمدن شک‌های باطل در رکعت‌‌‌های نماز

مسئله ۱۳۹۶ . اگر برای نمازگزار، یکی از شک‌های باطل کننده پیش آید، مثل اینکه در رکعت‌‌های نماز دو رکعتی واجب یا سه رکعتی، یا در دو رکعت اول نمازهای چهار رکعتی قبل از سر گذاشتن بر مهر در سجده دوم، شک نماید و شک وی باقی مانده و ثابت گردد، نمازش باطل می‌باشد.

مبطل دوازدهم:زیاد یا کم کردن عمدی یا سهوی رکن نماز

مسئله ۱۳۹۷ . اگر رکن نماز را عمداً یا سهواً کم کند یا چیزی را که رکن نیست عمداً کم کند یا چیزی از اجزای نماز را عمداً اضافه کند، نماز باطل می‌شود و همچنین اگر رکنی را مثل رکوع یا دو سجده از یک رکعت، سهواً اضافه کند، نمازش، بنابر احتیاط واجب، باطل می‌شود و امّا اضافه کردن تکبیرة الاحرام به طور سهوی، مبطل نماز نیست.

یک قاعده کلّی

مسئله ۱۳۹۸ . اگر بعد از نماز شک کند که در بین نماز کاری که نماز را باطل می‌کند انجام داده یا نه، نمازش صحیح است.

[۱] . از بین رفتن شرط «طهارت حدثی(با وضو و غسل بودن)» و شرط «قبله»، خصوصیّتی دارد که در مبطلات جداگانه‌ای ذکر می‌شود.

[۲] . در این مورد، نمازگزار در اصل گفتن ذکر، قصد قربت دارد ولی ‌در بلند کردن صدا، قصد قربت ندارد و انگیزه‌اش فهماندن مطلبی ‌به دیگری ‌است.

[۳] . به عنوان مثال، نمازگزار در حال نماز متوجّه می‌‌شود که خطری ‌متوجّه بچّه است. وی ‌بدون قصد ذکر، عبارت «الله اکبر» را در معنای «بچه رابگیرید» استفاده می‌‌نماید یا آنکه با گفتن «الله اکبر» آن را برای ‌دو معنا «خدا بزرگتر است و بچه را بگیرید» به کار می‌برد که در این صورت، نماز باطل می‌‌شود؛ مگر آنکه جاهل قاصر باشد.

[۴] . البتّه دعا کردن نباید طوری ‌باشد که موالات معتبر در قرائت یا اذکار واجب نماز را که در مسأله ۱۳۲۳ ذکر شد، به هم بزند.

[۵] . به طور مثال اگر نمازگزار در قنوت نماز برای ‌امر دنیوی ‌مانند شفای ‌مریض یا رفع فقر دعاء نماید و در آن حال برای ‌نشان دادن درماندگیش واظهار فروتنی ‌در پیشگاه خداوند متعال، گریه نماید، اشکال ندارد و نماز باطل نمی‌‌شود.

بازگشت به فهرست

thaniashar

لباس نمازگزار


احکام نماز

مقدّمه پنجم نماز: رعایت شرایط لباس نمازگزار

مسئله ۹۶۶ . لباس نمازگزار هفت شرط دارد که پنج شرط آن مشترک بین مردان و زنان است و دو شرط آن مخصوص مردان می‌باشد.

الف. شرایط مشترک: ۱. لباس یا پوشش، بدن را به مقدار واجب در نماز بپوشاند. ۲. پاک باشد. ۳. بنابر احتیاط واجب، مباح باشد. ۴. از اجزای مردار نباشد. ۵. از حیوان درنده، بلکه بنابر احتیاط واجب، از سایر حیوانات حرام گوشت نیز نباشد.

ب. شرایط اختصاصی: ۱. اگر نمازگزار مرد است، لباس او طلاباف نباشد. ۲. اگر نمازگزار مرد است، لباس او ابریشم خالص نباشد.

شرایط مشترک لباس نمازگزار

شرط اول: لباس یا پوشش، بدن را به مقدار واجب در نماز بپوشاند

مسئله ۹۶۷ . مرد باید در حال نماز، هرچند کسی او را ‏نبیند عورتین خود را بپوشاند و بهتر آن است که از ناف تا زانو را هم بپوشاند.

مسئله ۹۶۸ . زن باید در موقع نماز، تمام بدن حتّی ساعد دست، ساق پا، گردن، سر و موی خود را بپوشاند هرچند در مکان خلوتی نماز بخواند که کسی حضور ندارد[۱] ولی پوشاندن سه قسمت در حال نماز واجب نیست:

الف. صورت به مقداری که روسری معمولاً آن را نمی‌پوشاند (با اینکه روسری را بر گریبان زده است) ب. دست‌‌ها از مچ تا سر انگشتان ج. پاها از مچ پا به پایین.

شایان ذکر است برای آنکه زن یقین کند که مقدار واجب را پوشانده است، باید مقداری از اطراف صورت و مقداری پایین‌‌تر از مچ‌‌ها را هم بپوشاند. همچنین پوشش خود مچِ دست یا مچِ پا واجب است.

مسئله ۹۶۹ . اگر دختر بچه نابالغ بخواهد نماز بخواند پوشش او در حال نماز مانند زن بالغ است مگر در سر و مو و گردن که پوشش آنها در حال نماز بر دختر بچه نابالغ لازم نیست.

مسئله ۹۷۰ . بر زن بالغ لازم است در حال نماز، گردن و زیر چانه خویش را بپوشاند؛ ولی پوشش مقداری از چانه زن که معمولاً روسری - با اینکه بر گریبان زده شده است – آن را نمی‌پوشاند، لازم نیست.

مسئله ۹۷۱ . زن بنابر احتیاط واجب باید در موقع نماز، بدنش را (غیر از موارد استثناء) حتّی از خودش نیز بپوشاند، پس اگر زن لباس آستین کوتاه به تن دارد یا شلواری پوشیده که ساق پا را نمی‌پوشاند و به هنگام نماز چادر را طوری بپوشد که کسی بدن او را نبیند، ولی به علّت آنکه صورتش را زیر چادر برده، خودش اعضای برهنه بدنش را ببیند، اشکال دارد و احتیاط واجب در ترک آن است.

مسئله ۹۷۲ . بنابر آنچه ذکر شد خانم‌‌ها لازم نیست مچِ پای خویش به پایین را در نماز بپوشانند امّا باید توجّه داشت که پوشاندن مچِ پا به پایین از مرد نامحرم واجب است. حال چنانچه وضعیت به گونه‌‌ای است که مرد نامحرم به قدم پای زن نمازگزار (یعنی از مچِ پا به پایین) در حالی‌‌که مشغول نماز است نگاه می‌کند، بر زن واجب است قدم پایش را بپوشاند و این حکم به علّت حضور نامحرم می‌‌باشد نه برای اصل نماز. بنابراین اگر گناه کرد و قدم پا را از نامحرم نپوشاند، نمازش باطل نیست.

مسئله ۹۷۳ . پوشاندن زینت و زیورهای صورت و مچ دست تا سر انگشتان در نماز در جایی که نامحرمی نیست، لازم نمی‌باشد و چنانچه نامحرم حضور داشته باشد و پوشاندن آن از دید نامحرم واجب باشد و زن آن ‌را نپوشاند گناهکار است، ولی نمازش صحیح می‌باشد.

مسئله ۹۷۴ . فرقی بین نمازهای واجب و نمازهای مستحب در شرط بودن پوشش نیست تنها در نماز میت شرط بودن آن بنابر احتیاط لازم است.

مسئله ۹۷۵ . موقعی که انسان قضای سجده فراموش شده را به جا می‌آورد باید خود را مثل موقع نماز بپوشاند و پوشاندن بدن در هنگام سجده سهو واجب نیست هرچند احتیاط مستحب است که در موقع به جا آوردن سجده سهو نیز خود را بپوشاند همچنین پوشاندن بدن در هنگام انجام سجده تلاوت (سجده واجب قرآن) و سجده شکر لازم نمی‌باشد.

مسئله ۹۷۶ . اگر انسان عمداً در نماز عورتش[۲] را نپوشاند، نمازش باطل است و اگر به علّت فراموشی یا غفلت عورتش را نپوشاند و بعد از نماز متوجّه گردد که در نماز عورت او پیدا بوده است نمازش صحیح است و اگر به علّت ندانستن مسأله، آن را نپوشانده، چنانچه نادانی او به علّت کوتاهی کردن در فراگیری مسائل بوده، بنابر احتیاط واجب، باید نمازش را دوباره بخواند امّا اگر چنین نبوده و جاهل قاصر به حساب آید، نمازش صحیح است.

مسئله ۹۷۷ . اگر شخصی در بین نماز بفهمد که عورت او یا آنچه در حکم عورت است پیدا شده، باید آن را فوراً بپوشاند و در این صورت لازم نیست نماز را دوباره بخواند، ولی احتیاط واجب آن است در حالی که فهمیده عورت او پیداست چیزی از اجزای نماز را به جا نیاورد.

مسئله ۹۷۸ . اگر لباس در حال ایستادن عورت یا آنچه در حکم عورت است را می ‌پوشاند، ولی ممکن است در حال دیگر، مثلاً در حال رکوع و سجود نپوشاند، چنانچه موقعی که می‌خواهد عورت او یا آنچه در حکم عورت است پیدا ‏شود، به وسیله‏ای آن را بپوشاند، نماز او صحیح است ولی احتیاط مستحب آن است که با آن لباس نماز نخواند.

مسئله ۹۷۹ . انسان می ‌‌تواند در نماز در حال اختیارخود را با علف و برگ درختان و پنبه یا پشم غیر بافته و مانند آن - که صدق عنوان لباس نمی‌کند - به گونه‌ای بپوشاند که نگویند بدنش برهنه است، ولی احتیاط مستحب آن است که پوشش او طوری باشد که عرفاً صدق عنوان لباس نماید.

مسئله ۹۸۰ . پوشاندن عورت و آنچه در حکم عورت است در حال اختیار با گِل در صورتی که آن قدر زیاد باشد که نگویند بدنش برهنه است کافی می ‌باشد ولی تنها آغشته کردن پوست به گِل یا لجن پاک در حال اختیار کافی نیست، هرچند در حال ناچاری که چیزی برای پوشاندن ندارد، باید برای نمایان نبودن پوست آنها، سطح پوست را با گِل و لجن پاک و مانند آن آغشته کند و بپوشاند هرچند حجم آنها نمایان باشد.

مسئله ۹۸۱ . اگر چیزی ندارد که در نماز خود را با آن بپوشاند، چنانچه از پیدا کردن آن نا امید نباشد، احتیاط واجب آن است که نماز خود را به تأخیر بیندازد و اگر چیزی پیدا نکرد در آخر وقت طبق وظیفه‏اش نماز بخواند و امّا اگر نا امید باشد می‌‌تواند در اول وقت طبق وظیفه‏اش - هرچند برهنه - نماز بخواند و در این صورت، اگر نماز را در اول وقت بخواند و پس از آن اتّفاقاً عذرش بر طرف گردد، لازم نیست نماز را دوباره بخواند.

مسئله ۹۸۲ . کسی که می ‌خواهد نماز بخواند، اگر برای پوشاندن خود حتّی برگ درخت و علف و گِل و لجن نداشته باشد و نا امید باشد که تا آخر وقت چیزی پیدا کند که خود را با آن بپوشاند، در صورتی که اطمینان داشته باشد کسی - که پوشش عورت یا آنچه در حکم عورت است، از او واجب می‌باشد (ناظر محترم) - او را نمی‌بیند، ایستاده با رکوع و سجود اختیاری نماز بخواند و چنانچه احتمال دهد که ناظر محترم او را می‌بیند، باید طوری نماز بخواند که عورت او نمایان نباشد؛ مثل اینکه نشسته نماز بخواند و اگر برای اینکه خودش را از دید ناظر محترم حفظ نماید ناچار شود ایستادن و رکوع و سجود اختیاری را ترک کند یعنی در هر سه حالت دیده می‌شود، بنشیند و رکوع و سجود را با اشاره انجام دهد و اگر تنها ناچار است یکی از سه چیز را ترک کند همان را ترک نماید، پس در این حال اگر می‌‌تواند بایستد و رکوع و سجود را با اشاره انجام دهد، این کار مقدّم است هرچند در این صورت احتیاط مستحب است دو بار نماز بخواند، یک بار نماز ایستاده با اشاره برای رکوع و سجود و یک بار هم نماز نشسته بخواند و رکوع و سجود آن را در حال نشسته انجام دهد و اگر ایستادن موجب دیده شدن است بنشیند و رکوع و سجود را در حال نشسته انجام دهد و احتیاط لازم آن است که شخص برهنه در حال نماز، عورت خود را با بعضی از اعضای بدن خود - مثل دو رانش در حال نشسته و دو دست در حال ایستاده - بپوشاند.

شایان ذکر است نماز به این کیفیت را که در هنگام اضطرار به جا آورده می‌شود نماز عُریان یا نماز برهنگان می‌نامند.

شرط دوم:پاک باشد

مسئله ۹۸۳ . لباس نمازگزار باید پاک باشد و اگر کسی در حال اختیار با لباس نجس نماز بخواند، نمازش باطل است و توضیح آن در فصل پاک بودن بدن و لباس ذکر شد.

شرط سوم:بنابر احتیاط واجب غصبی نباشد

مسئله ۹۸۴ . لباس نمازگزار که با آن عورتین خود را می‌پوشاند، بنابر احتیاط واجب، باید غصبی نباشد و کسی که می‌داند پوشیدن لباس غصبی، حرام است یا اینکه از روی تقصیر و کوتاهی حکم مسأله را نداند، اگر عمداً در آن لباس نماز بخواند، نمازش بنابر احتیاط واجب، باطل است ولی در اشیاء کوچکی که به تنهایی عورتین را نمی‌پوشاند و همچنین، اشیایی که فعلاً نمازگزار آنها را نپوشیده مانند چفیه یا دستمال بزرگ، یا لنگی که در جیب گذاشته شود هرچند بتوان با آنها عورت را پوشانید و همچنین لباسی که نمازگزار آنها را پوشیده ولی ساتر (لباس) مباح دیگری در زیر آن دارد که عورتین را پوشانده باشد، در تمام این صورتها، غصبی بودن آنها به نماز ضرری ندارد، هرچند احتیاط مستحب در ترک است.

شایان ذکر است نسبت به بانوان، جاهایی که واجب است در نماز آن را بپوشانند مثل ساق پا یا ساعد دست، حکم عورتین را دارد.

مسئله ۹۸۵ . کسی که می‌داند پوشیدن لباس غصبی، حرام است ولی حکم نماز خواندن با آن را نمی‌داند، اگر عمداً با لباس غصبی نماز بخواند به تفصیلی که در مسأله قبل گفته شد، نمازش بنابر احتیاط واجب، باطل است.

مسئله ۹۸۶ . اگر نداند که لباس او غصبی است یا فراموش کند و با آن لباس نماز بخواند، نمازش صحیح است ولی اگر کسی خودش، لباس را غصب نماید و فراموش کند که غصب کرده است و با آن نماز بخواند، نمازش، بنابر احتیاط واجب، باطل است.

مسئله ۹۸۷ . اگر فرد نداند یا فراموش کند که لباس او غصبی است و در بین نماز بفهمد، چنانچه چیز دیگری عورت او یا آنچه در حکم عورت است را پوشانده باشد و ‌بتواند فوراً یا بدون این که موالات یعنی پی در پی بودن اجزای نماز، به هم بخورد لباس غصبی را بیرون آورد، لازم است این کار را انجام دهد و باید مواظب باشد که از قبله منحرف نشود و در این صورت نمازش صحیح است و چنانچه چیز دیگری عورت او یا آنچه در حکم عورت است را نپوشانده است و بیرون آوردن لباس، باعث کشف عورت یا آنچه در حکم عورت است می‌شود، در صورتی که به مقدار یک رکعت وقت داشته باشد باید نماز را بشکند و با لباس غیر غصبی نماز بخواند و اگر به این مقدار هم وقت ندارد باید لباس را در حال نماز بیرون آورد و ادامه نماز را به دستور نماز برهنگان انجام دهد.

مسئله ۹۸۸ . اگر کسی برای حفظ جانش با لباس غصبی نماز بخواند، در صورتی که نتواند تا آخر وقت با لباس دیگری نماز بخواند، یا اینکه بتواند، امّا اضطرار فعلی او به پوشیدن لباس غصبی به علّت اختیار خودش در گذشته نبوده است - مثل اینکه خودش لباس را غصب نکرده باشد - نمازش صحیح است و چنانچه اضطرار فعلی او به دلیل اختیار خودش در گذشته بوده است، بنابر احتیاط واجب نمازش صحیح نیست و همچنین اگر برای اینکه دزد، لباس غصبی را نبرد با آن نماز بخواند و نتواند تا آخر وقت با لباس دیگری نماز بخواند، یا نگه داشتن آن به قصد رساندن به مالک در اولین فرصت باشد، نمازش صحیح است.

مسئله ۹۸۹ . اگر فرد لباس را با پول خمس نداده خریداری نماید، دو صورت دارد:

الف. قیمت معامله به طور کلّی در ذمّه باشد، یعنی قیمت کالا را در ذمّه بدهکار شود همان گونه که غالب معاملات خریداران این چنین است، در این صورت فرد مالک لباس می‌‌شود و استفاده از آن برای او جایز است ولی به علّت تصرّف در پول خمس نداده و تأخیر در پرداخت خمس آن گناهکار است و باید خمسِ پولی را که به فروشنده داده است، بپردازد.

ب. با عین پولی که خمس آن را نداده لباس بخرد یعنی ثمن (قیمت) معامله به صورت شخصی باشد[۳] ، چنانچه فروشنده شیعه دوازده امامی باشد، پول را مالک شده و خمس از پول به لباس منتقل می‌‌شود و حکم نماز خواندن در آن لباس قبل از پرداخت خمس، حکم نماز خواندن در لباس غصبی می‌باشد و امّا در صورتی که فروشنده شیعه دوازده امامی نباشد، صحیح بودن معامله در یک پنجم آن، بستگی به اجازه حاکم شرع دارد؛ اگر حاکم شرع اجازه دهد، حکم نماز خواندن در آن لباس مانند حالت قبل (فروشنده شیعه دوازده امامی باشد) است و اگر اجازه ندهد، معامله نسبت به یک پنجم، باطل می‌باشد و در این حالت، چنانچه فروشنده با وجود اطّلاع از باطل بودن یک پنجم معامله، باز هم راضی به تصرف خریدار در لباس باشد، نماز خواندن در آن لباس جایز است و اگر رضایت فروشنده معلوم نباشد، نماز خواندن در این لباس، حکم نماز خواندن در لباس غصبی را دارد.

شرط چهارم: از اجزای مردار نباشد

مسئله ۹۹۰ . لباس نمازگزار حتّی بنابر احتیاط واجب لباس‌های کوچکی که به تنهایی نمی‌توان با آن عورتین را پوشانید، باید از اجزای مردار حیوانی که خون جهنده دارد یعنی حیوانی که اگر رگش را ببُرند، خون از آن می‌جهد، نباشد و احتیاط مستحب است با لباسی که از مردار حیوان حلال گوشتی که خون جهنده ندارد مثل ماهی پولک دار، تهیه شده، نماز نخواند.[۴] ]

مسئله ۹۹۱ . هر گاه چیزی از مردار نجس مانند گوشت و پوست آن، که روح داشته به عنوان محمول (چیزی که نمازگزار آن را با خود حمل می‌کند)، همراه نمازگزار باشد مثل اینکه آن را داخل قوطی یا پلاستیکی گذاشته باشد و در نماز حمل نماید، نمازش صحیح است.

مسئله ۹۹۲ . اگر چیزی از مردار حلال گوشت مانند مو و پشم که روح ندارد همراه نمازگزار باشد یا با لباسی که از آنها تهیه کرده‏اند نماز بخواند، نمازش صحیح است.

مسئله ۹۹۳ . کاپشن چرمی و مانند آن که چرمش از حیوان حلال گوشتی که خون جهنده دارد مثل گاو تهیه شده است، در صورتی که احتمال معقول داده شود مربوط به حیوانی است که ذبح شرعی شده، پاک می‌باشد و نماز خواندن با آن جایز است هرچند نشانه‌های ذبح شرعی را دارا نباشد و ساخت کشورهای غیر اسلامی باشد و مسلمان وارد کننده آن هم در زمینه ذبح شرعی و عدم ذبح شرعی آن تحقیق نکرده باشد؛ امّا چنانچه یقین یا اطمینان دارد که از حیوانی است که ذبح شرعی نشده، نجس و مردار محسوب می‌شود.

مسئله ۹۹۴ . نماز خواندن با چرم‌های مصنوعی که از مواد پلاستیکی و مانند آن ساخته می‌شود اشکال ندارد همچنین هر گاه انسان شک کند که چیزی چرم مصنوعی است یا چرم طبیعی که از مردار تهیه شده، نماز خواندن با آن اشکال ندارد.

شرط پنجم: از حیوان درنده - بلکه بنابر احتیاط واجب، از سایر حیوانات حرام گوشت نیز - نباشد

مسئله ۹۹۵ . لباس نمازگزار (به استثنای چیزهای کوچکی که به تنهایی عورتین را نمی‌پوشاند مثل جوراب) باید از اجزای درندگان - بلکه بنابر احتیاط لازم، از مطلق حیوان حرام گوشت مثل خرگوش نیز - نباشد و همین‌طور چنین لباسی و نیز بدن نمازگزار نباید به ادرار و یا مدفوع، یا عرق یا شیر یا موهای آن حیوان، آلوده باشد ولی اگر موی حیوان حرام گوشت بسیار کم و ناچیز باشد مثلاً یک یا دو یا سه موی کوچک حیوان بر لباس نمازگزار باشد اشکال ندارد و همچنین اگر چیزی از آنها را مثلاً در قوطی یا پلاستیک گذاشته و با خود حمل نماید، اشکال ندارد.

مسئله ۹۹۶ . اگر آب دهان یا بینی یا رطوبت دیگری از حیوان حرام گوشت مانند گربه، که پاک می‌باشند، بر بدن یا لباس نمازگزار باشد، چنانچه تر باشد، نماز باطل است و اگر خشک شده و عین آن بر طرف شده باشد، نمازش صحیح است.

مسئله ۹۹۷ . اگر مو و عرق و آب دهان کسی بر بدن یا لباس نمازگزار باشد، اشکال ندارد و همچنین جایز است با مروارید و موم و عسل نماز بخواند.

مسئله ۹۹۸ . اگر فرد شک داشته باشد که لباس از حیوان حلال گوشت است یا حرام گوشت[۵] ، چه در کشور اسلامی تهیه شده باشد چه غیر اسلامی، جایز است با آن نماز بخواند به شرط آنکه معلوم نباشد آن لباس، از اجزاء روح دار مردارِ نجس تهیه شده است[۶] که در این صورت حکم نماز خواندن در آن در شرط چهارم لباس نمازگزار گذشت.

مسئله ۹۹۹ . نماز خواندن با صدف و آنچه از آن ساخته می‌شود مانند تکمه صدفی جایز است.

مسئله ۱۰۰۰ . پوشیدن پوست سنجاب در نماز اشکال ندارد، هرچند احتیاط مستحب آن است که با آن نماز نخوانند.

مسئله ۱۰۰۱ . اگر با لباسی که نمی‌داند یا فراموش کرده که از حیوان حرام گوشت است نماز بخواند، نمازش صحیح می‌باشد.

شرایط اختصاصی لباس نمازگزار

شرط اول اختصاصی: اگر نمازگزار مرد است، لباس او طلاباف نباشد

مسئله ۱۰۰۲ . پوشیدن لباس طلا و همین‌طور پوشیدن طلا و زیور آلات آن - هرچند در عرفِ ما به آن لباس نگویند - مثل آویختن زنجیر طلا به سینه و انگشتر طلا به دست کردن و بستن ساعت مچی طلا به دست، برای مردان، چه در حال نماز و چه غیر نماز، حرام و نماز خواندن با آنها باطل است ولی برای زنان در نماز و غیر نماز، اشکال ندارد و شرح احکام زیور آلات بعداً ذکر می‌شود.

مسئله ۱۰۰۳ . مرد، بنابر احتیاط واجب نباید تکمه‌های لباس خود یا دندان‌های جلوی خویش را از طلا قرار دهد - که این کار عرفاً زینت به حساب می‌آید - امّا چنین عملی باعث باطل شدن نماز نمی‌شود و اگر دندان‌‌های عقب را از طلا قرار دهد که عرفاً جنبه زینتی ندارد، اشکال ندارد.

مسئله ۱۰۰۴ . اگر مردی نداند یا فراموش کند که انگشتر یا لباس او از طلا است یا شک داشته باشد و با آن نماز بخواند، نمازش صحیح است.

شرط دوم اختصاصی: اگر نمازگزار مرد است، لباس او ابریشم خالص نباشد

مسئله ۱۰۰۵ . لباس مرد نمازگزار که به تنهایی می‌‌توان با آن عورتین را پوشاند باید ابریشم خالص نباشد و در غیر نماز هم پوشیدن آن برای مردان حرام است.

مسئله ۱۰۰۶ . اگر تمام آستر لباس یا مقداری از آن ابریشم خالص باشد، پوشیدن آن برای مرد، حرام و نماز در آن، باطل است.

مسئله ۱۰۰۷ . اگر لباس‌های کوچک مرد که قابلیت پوشاندن عورتین را ندارد مثل کلاه یا عرق چین یا کمر بند از ابریشم باشد، نماز اشکال ندارد هرچند احتیاط مستحب آن است که آن‌ها را در نماز نپوشد.

مسئله ۱۰۰۸ . حاشیه دوزی لباس با ابریشم اشکال ندارد ولی احتیاط مستحب آن است که عرض آن بیشتر از چهار انگشت بسته نباشد همچنین اگر تکمه لباس و نخ‌ها یا قیطان‌هایی که در لباس به کار رفته از ابریشم باشد اشکال ندارد هرچند زیاد باشد.

مسئله ۱۰۰۹ . لباسی را که نمی‌داند از ابریشم خالص است یا چیز دیگر، جایز است بپوشد و نماز در آن نیز اشکال ندارد.

مسئله ۱۰۱۰ . اگر دستمال ابریشمی و مانند آن در جیب مرد نمازگزار باشد، اشکال ندارد و نماز را باطل نمی‌کند.

مسئله ۱۰۱۱ . پوشیدن لباس ابریشمی برای زن در نماز و غیر نماز، اشکال ندارد و همین‌طور ولیِّ پسر بچه نابالغ می‌تواند لباس ابریشمی به تن او نموده و نماز پسر بچه نابالغ با لباس ابریشمی صحیح است.

برخی از احکام لباس نمازگزار

مسئله ۱۰۱۲ . پوشیدن لباس ابریشمی خالص و طلاباف در حال ناچاری مانعی ندارد و نیز کسی که ناچار است لباس بپوشد و لباس دیگری غیر از اینها ندارد، می‌‌تواند با این لباس‌‌ها نماز بخواند.

مسئله ۱۰۱۳ . اگر غیر از لباس غصبی یا ابریشمی خالص یا طلاباف لباس دیگری ندارد و ناچار نیست لباس بپوشد، باید به دستوری که برای برهنگان در مسأله (۹۸۲) گفته شد نماز بخواند.

مسئله ۱۰۱۴ . اگر غیر از لباسی که از حیوان درنده تهیه شده لباس دیگری ندارد، چنانچه در پوشیدن لباس ناچار باشد و تا آخر وقت اضطرار باقی باشد، می‌‌تواند با همان لباس نماز بخواند و اگر ناچار نباشد، باید به دستوری که برای برهنگان در مسأله (۹۸۲) گفته شد، نماز را به جا آورد و اگر غیر از لباسی که از حیوان حرام گوشتِ غیر درنده، تهیه شده لباس دیگری ندارد، چنانچه ناچار به پوشیدن آن لباس نباشد، احتیاط لازم آن است که دو دفعه نماز بخواند: یک بار با آن لباس و بار دیگر هم به دستوری که برای برهنگان گفته شد.

مسئله ۱۰۱۵ . اگر چیزی ندارد که در نماز، عورت خود را با آن بپوشاند، واجب است آن را تهیه نماید هرچند با کرایه کردن یا خریدن باشد؛ ولی اگر تهیه آن موجب سختی فوق العاده می‌‌گردد - هرچند از جهت فقر و تنگدستی یا گران بودن آن و اجحاف در حق وی - تهیه آن لازم نیست و می‌‌تواند به دستوری که برای برهنگان در مسأله (۹۸۲) گفته شد نماز بخواند. ولی چنانچه تحمّل ضرر نمود و با پوشش فراهم شده نماز خواند نمازش صحیح است.

مسئله ۱۰۱۶ . کسی که لباس ندارد، اگر دیگری لباس به او ببخشد یا عاریه دهد، چنانچه قبول کردن آن برای او سختی فوق العاده نداشته باشد، باید قبول کند بلکه اگر عاریه کردن یا طلب بخشش برای او فوق العاده سخت نیست، باید از کسی که لباس دارد، طلب بخشش یا عاریه نماید.

مسئله ۱۰۱۷ . پوشیدن لباسی که پارچه یا رنگ یا دوخت آن برای کسی که می‌خواهد آن را بپوشد معمول نیست، در صورتی که موجب هتک حرمت و خواری او باشد، حرام است ولی اگر با آن لباس نماز بخواند هرچند پوشش وی فقط همان لباس باشد، نمازش صحیح است.

مسئله ۱۰۱۸ . پوشیدن لباس زنانه بر مردان و پوشیدن لباس مردانه بر زنان، حرام نیست و نماز خواندن با آن، باطل نمی‌باشد ولی بنابر احتیاط واجب، جایز نیست مرد خود را به هیأت و زِیّ و شمائل زن در آورد یا زن خود را به هیأت و زِیّ و شمائل مرد در آورد.

مسئله ۱۰۱۹ . کسی که باید خوابیده نماز بخواند، لازم نیست ملافه یا لحافی که روی خود می‌کشد، دارای شرایط لباس نمازگزار باشد مگر طوری باشد که بر آن پوشیدن صدق کند، مثل آنکه آن را دور خود بپیچد.

مستحبّات و مکروهات لباس نمازگزار

مسئله ۱۰۲۰ . جمعی از فقهاء بزرگوار قدّس الله‏ اسرارهم چند مورد را در لباس نمازگزار مستحب دانسته‏اند که از آن جمله است: ۱. مرد، عمامه با تحت الحنک بپوشد. ۲. مرد، عبا و زن، چادر بپوشد. ۳. لباس سفید بپوشد. ۴. پاکیزه ترین لباس‌ها را بپوشد. ۵. بدن را با چند لباس بپوشاند. ۶. بوی خوش استعمال کند. ۷. انگشتر عقیق به دست کند. ۸. زن در حال نماز قدم پا از مچ پا به پایین و دختر بچه نابالغ در حال نماز سر خود را بپوشاند.

مسئله ۱۰۲۱ . جمعی از فقهاء عظام قدّس الله‏ اسرارهم چند مورد را در لباس نمازگزار مکروه دانسته‏اند و از جمله آنها موارد ذیل است: ۱. پوشیدن لباس سیاه[۷] ۲. پوشیدن لباس کثیف. ۳. پوشیدن لباس تنگ و از این جمله است پوشیدن جوراب تنگ که پا را فشار دهد. ۴. پوشیدن لباس شراب‏خوار که نجس بودن آن معلوم نباشد. ۵. پوشیدن لباس کسی که از نجاست پرهیز نمی‌کند به شرط آنکه نجس بودن آن معلوم نباشد. ۶. پوشیدن لباسی که نقش صورت دارد. ۷. دست کردن انگشتری که نقش صورت دارد. ۸. باز بودن تکمه‏‌های لباس. ۹. نجس بودن لباس‌های کوچکی که قابلیت پوشاندن عورتین را ندارد.
 

[۱] . بنابر این تمام بدن زن به جز سه مورد استثناء شده، در حکم عورت محسوب می‌‌شود که پوشش آن در نماز واجب است.

[۲] . شایان ذکر است در این مسأله و مسائل بعد، بدن زن به جز موارد استثناء شده در مسأله ۹۶۸ حکم عورت را دارد.

[۳] . توضیح، در مورد معامله بر ذمّه و بر عین (شخصی)، در ذیل مسأله ۲۳۷۹ ذکر شده است.

[۴] . حکم نماز با لباسی ‌که از مردار حیوان حرام گوشتی ‌که خون جهنده ندارد - مثل مار - تهیه شده، در شرط پنجم ذکر می‌‌شود.

[۵] . منظور از شک در اینجا موارد شک در حکم نیست؛ به طور مثال اگر می‌‌داند لباسش از کرک بدن خرگوش تهیه شده ولی ‌نمی‌‌داند خرگوش حلال گوشت است یا حرام گوشت، این مسأله شامل وی ‌نمی‌‌شود و باید یا احتیاط نماید یا مسأله شرعی ‌آن را که خرگوش حلال گوشت است یا حرام گوشت، یاد بگیرد. امّا اگر نمی‌‌داند لباسش از از خرگوش تهیه شده یا گوسفند (شک در موضوع)، این مسأله شامل او می‌‌شود و جایز است با شرایط ذکر شده در مسأله با آن نماز بخواند.

[۶] . مثل آنکه فرد نمی‌‌داند چرم از گاو تهیه شده یا فیل ولی ‌اطمینان دارد که آن حیوان ذبح اسلامی ‌نشده است.

[۷] . عبا، چادر، عمامه سادات و موردی ‌که تعظیم شعائر محسوب می‌‌شود مثل عزاداری ‌امام حسین(علیه‌السلام) استثناء می‌‌شود.

بازگشت به فهرست

thaniashar

کیفیت وضو


احکام طهارت

وضو

مسئله ۲۵۷. در وضو واجب است انسان صورت و دست‌‌ها را بشوید و جلوی سر و روی پاها را مسح کند.

احکام شستن صورت و دست‌ها

مسئله ۲۵۸. صورت را از جهت طول باید از بالای پیشانی، جایی که موی سر می‌‌روید، تا آخرِ چانه شُست و از جهت عرض، به مقداری که بین انگشت وسط و شست قرار می‌گیرد، باید شسته شود و اگر فرد مختصری از این مقدار را نشوید، وضویش باطل است و در صورتی که انسان یقین یا اطمینان نکند این مقدار کاملاً شسته شده، باید برای اینکه یقین یا اطمینان به شستن مقدار لازم پیدا کند، کمی از اطراف آن را هم بشوید. همچنین شستن صورت، بنابر احتیاط واجب، باید با رعایت ترتیب از طرف بالا به پایین باشد و همین که در عرف گفته شود از بالا به پایین شسته شده، کافی است بنابراین اگر آب را بر ابتدای پیشانی - محلّ روییدن مو - بریزد سپس آن را بر هر دو طرف صورت به طور معمول به صورت خط منحنی جاری نماید، شستن از بالا به پایین صورت گرفته است و اگر فرد آب وضو را بر ابتدای پیشانی نریزد بلکه بر قسمتی پایین‌تر از آن مثل پایین پیشانی و محلّ ابروها بریزد سپس بلافاصله قسمت بالای پیشانی را که خشک مانده دست بکشد تا تر شود و بعد بر محلّ ریختن آب و پایین‌تر از آن دست بکشد و به این شستن هم اکتفاء نماید، بنابر احتیاط واجب چنین وضویی صحیح نیست.[۱]

مسئله ۲۵۹. اگر صورت کسی در ناحیه چانه، بلندتر از مردم معمولی باشد، لازم است تمام صورت خود را بشوید و چنانچه در پیشانی او مو روییده یا جلوی سرش مو ندارد باید در نظر بگیرد مردم معمولی از هر جا صورت خود را می‌شویند، او هم از همان جا به اندازه معمول، پیشانی را بشوید. امّا شخصی که به دلیل بزرگی صورت یا کوچکی آن در جهت عرض یا به سبب بلندی انگشتان یا کوتاهی آنها، خلقت متناسب و معمولی ندارد باید انگشتانی را که متناسب با چهره او است در نظر گرفته و مقدار بین انگشت وسط و شَستِ چنین دستی را بشوید.

مسئله ۲۶۰. صورت و دست‌‌ها را باید طوری شُست که آب به پوست بدن برسد و اگر مانعی وجود دارد باید آن را برطرف کند، حتّی اگر احتمال دهد چرک یا چیز دیگری در ابروها و گوشه‌‌های چشم و لب او هست که مانع از رسیدن آب به پوست می‌شود، چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا (احتمال معقول) باشد، باید پیش از وضو بررسی کند که اگر هست آن را برطرف نماید.

مسئله ۲۶۱. اگر پوست صورت از بین مو پیدا باشد، باید آب را به پوست برساند و اگر پیدا نباشد، شستن ظاهر مو کافی است و رساندن آب به زیر آن لازم نیست؛ مگر آنکه رساندن آب به زیر آنها آسان باشد و نیاز به دقّت و بررسی نداشته باشد که در این صورت باید زیر آن شسته شود مثل سبیل بلندی که از دو طرف روی محاسن یا پوست صورت را پوشانده و به راحتی می‌توان آن را کنار زد.

مسئله ۲۶۲. اگر شک کند پوست صورت از بین مو پیدا است یا نه، باید مو را بشوید و آب را به پوست هم برساند.

مسئله ۲۶۳. شستن داخل بینی و مقداری از لب و چشم که در وقت بستن دیده نمی‌‌شود واجب نیست ولی اگر انسان شک کند از جاهایی که باید شسته شود چیزی باقی مانده یا نه، واجب است برای آنکه یقین به شستن مقدار لازم پیدا کند، مقداری از آنها را هم بشوید و کسی که این امر را نمی‌دانسته اگر احتمال معقول دهد در وضویی که گرفته مقدار لازم را شسته است، نمازهایی را که با آن وضو خوانده صحیح است و لازم نیست برای نماز بعدی دوباره وضو بگیرد.

مسئله ۲۶۴. بعد از شستن صورت ابتدا باید دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشتان بشوید و اگر انسان شک کند که آرنج را کاملاً شسته یا نه، باید برای آنکه یقین کند مقدار لازم را شسته، مقدار کمی بالاتر از آرنج را هم بشوید.

مسئله ۲۶۵. کسی که پیش از شستن صورت دست‌‌های خود را تا مچ شسته، در موقع وضو باید تا سر انگشتان بشوید و اگر فقط دست‌ها را تا مچ بشوید وضوی او باطل است.

مسئله ۲۶۶. باید دست‌‌ها را با رعایت ترتیب از بالا به پایین شست و همین که عرفاً بگویند از بالا به پایین شسته کافی است؛ بنابر این اگر فرد مثلاً ابتدا قسمت بیرونی دست را از آرنج تا پایین دست بشوید وبعد قسمت داخلی آرنج و پایین تر از آن را دست بکشد و بشوید، شستن از بالا به پایین صورت گرفته و لازم نیست قسمت بیرونی و داخلی هم‌زمان شسته شود امّا اگر از پایین به بالا بشوید وضو باطل است. همچنین اگر مثلاً از نصف ساعد تا سر انگشتان را به نیّت وضو بشوید سپس قسمت آرنج تا نصف ساعد را که خشک مانده بشوید وضو صحیح نیست و نیز اگر آب را بر پایین‌تر از آرنج بریزد، سپس بلافاصله قسمت بالای آرنج را که خشک مانده دست بکشد تا تر شود و بعد بر محلّ ریختن آب و پایین‌تر از آن دست بکشد، بنابر احتیاط واجب نمی‌تواند به این وضو اکتفا نماید.[۲]

مسئله ۲۶۷. اگر دست را تر کند و به صورت و دست‌‌ها بکشد، چنانچه تری دست به قدری باشد که با کشیدن دست، آب آنها را فرا گیرد و شستن (غَسْل) صدق کند، کافی است و در این صورت لازم نیست که آب بر آنها جاری شود.

مسئله ۲۶۸. در وضو، شستن صورت و دست‌‌ها مرتبه اوّل، واجب و مرتبه دوم، مستحب و مرتبه سوم، حرام است و منظور از شستنِ مرتبه اوّل، آن است که به قصد وضو، صورت یا دست را کاملاً بشوید، بنابراین اگر با یک مرتبه یا چند مرتبه آب ریختن - به کمک دست کشیدن یا بدون آن - عضو کاملاً شسته شود، مرتبه اوّل محقّق شده و شستن بعد از آن هرچند به نیّت شستن اوّل هم باشد، جزء شستن اوّل محسوب نمی‌‌شود. بنابراین در تحقّق شستن اوّل، دو مطلب شرط است: اوّل: آنکه شستن به قصد وضو باشد. دوم: آنکه آب تمام عضو را کاملاً فرا بگیرد که جایی برای احتیاط نباشد و در شستن بعدی اگر این دو شرط موجود باشد مرتبه دوم محقّق می‌شود ولی اگر در مرتبه دوم، شرط اوّل موجود نباشد یعنی بعد از شستن اوّل، بدون قصدِ وضو عضو را بشوید، لازم است مراعات مقتضای احتیاط ترک نشود و برای مرتبه سوم، احتیاطاً عضو را نشوید.[۳]

احکام مسح سر و پاها

مسئله ۲۶۹. بعد از شستن هر دو دست، باید جلوی سر را با تری آب وضو که در دست مانده (نه با آب دیگر) مسح کند و مسح سر با کلّیه قسمت‌‌های هر یک از دو دست که در وضو شسته می‌‌شود از آرنج تا سر انگشتان جایز است. هرچند احتیاط مستحب آن است که با کف دست راست مسح نماید و همچنین، احتیاط مستحب است که مسح را از بالا به پایین انجام دهد.

مسئله ۲۷۰. یک قسمت از چهار قسمت سر که مقابل پیشانی است جای مسح می‌باشد و هر جای این قسمت را به هر اندازه مسح کند کافی است، هرچند احتیاط مستحب آن است که از نظر طول به اندازه طول یک انگشت و از نظر عرض به اندازه عرض سه انگشت بسته مسح نماید.

مسئله ۲۷۱. لازم نیست مسح سر بر پوست آن باشد بلکه بر موی جلوی سر هم صحیح است ولی کسی که موی جلوی سر او به اندازه‌‌ای بلند است که اگر مثلاً شانه کند به صورتش می‌‌ریزد یا به جاهای دیگر سر می‌‌رسد، باید قسمتی از موها را که پس از شانه کردن از محدوده جلوی سر خارج نمی‌‌شود مسح کند. همچنین می‌‌تواند فرق سر را باز کرده و بُنِ موها یا پوست سر را مسح کند و اگر موهایی را که به صورت می‌‌ریزد یا به جای دیگر سر می‌رسد، جلوی سر جمع کند و بر آنها مسح نماید، یا بر موی جاهای دیگر سر که جلوی آن آمده مسح کند، چنین مسحی باطل است.

مسئله ۲۷۲. بعد از مسح سر واجب است با تری آب وضو که در دست مانده (با توضیحی که در مسح سرمسأله ۲۶۹ گفته شد) روی پاها را از سر یکی از انگشتان پا تا برآمدگی روی پا مسح کند بلکه احتیاط واجب این است که تا مفصل را هم مسح نماید. بنابراین فردی که می‌داند مسح پای خویش را در وضو تا برآمدگی روی پا کشیده نه تا مفصل، احتیاط واجب آن است که نمازهای واجبی را که یقین یا اطمینان دارد با چنین وضویی به جا آورده، دوباره خوانده و اگر وقت گذشته، قضاء نماید[۴] ، امّا اگر احتمال معقول می‌‌دهد در وضویی که برای نمازهایش گرفته مسح پا را - هرچند بطور اتّفاقی - بقصد وضو تا مفصل کشیده است آن نماز‌ها صحیح می‌باشد و لازم نیست آنها را دوباره خوانده یا قضاء نماید.

شایان ذکر است مسح مقداری از نوک انگشت پا که نزدیک ناخن است و عرفاً جزء روی پا محسوب می‌شود واجب است ومسح مقداری از آن که عرفاً جزء کف (باطن) پا شمرده می‌شود لازم نیست و در صورت شک بنابر احتیاط لازم مقدار مشکوک را مسح نماید.

مسئله ۲۷۳. احتیاط مستحب آن است که فرد پای راست را با دست راست و پای چپ را با دست چپ مسح نماید و نیز احتیاط مستحب آن است که شروع مسح پا از سرِ انگشتان پا باشد و به مفصل ختم گردد هرچند جایز است بر عکس مسح نماید.

مسئله ۲۷۴. عرض مسح پا به هر اندازه باشد کافی است ولی بهتر آن است که به اندازه عرض سه انگشت بسته باشد بلکه بهتر است تمام روی پا را با تمام کف دست[۵] مسح نماید.

مسئله ۲۷۵. در مسح پا لازم نیست فرد کف دست را بر سرِ انگشت‌‌ها بگذارد و بعد به پشت پا بکشد، بلکه می‌تواند تمام کف دست را روی پا بگذارد و کمی بکشد.

مسئله ۲۷۶. در مسح سر و روی پاها باید دست روی آنها کشیده شود و اگر انسان دست را نگه‌دارد و سر یا پا را به آن بکشد، مسح باطل است ولی اگر موقعی که دست را می‌‌کشد سر یا پا مختصری حرکت کند، اشکال ندارد.

مسئله ۲۷۷. جای مسح باید خشک باشد و اگر به قدری تر باشد که تری دست به آن اثر نکند، مسح باطل است ولی اگر مختصری رطوبت داشته باشد به طوری که آب دست هنگام مسح بر آن غلبه کند و آن رطوبت در آب مسح از بین رفته به حساب آید، اشکال ندارد.

مسئله ۲۷۸. اگر برای مسح، رطوبت و تری در دست‌‌های وضو گیرنده نمانده باشد به گونه‌‌ای که از آرنج تا سر انگشتانِ هر دو دست خشک شده باشد، نمی‌‌تواند دست را با آب خارج از اعضاء وضو تر کند، بلکه باید از ریش خود رطوبت بگیرد و با آن مسح نماید و گرفتن رطوبت از سایر نقاط صورت (غیر از ریش) مثل ابرو یا گونه‌ها چه برای کسانی که ریش دارند و چه افرادی که ریش ندارند بنابر احتیاط واجب کافی نیست.

مسئله ۲۷۹. اگر تری دست فقط به اندازه مسح سر باشد احتیاط واجب آن است که سر را با همان تری مسح کرده و سپس برای مسح پاها از ریش خود رطوبت بگیرد.

مسئله ۲۸۰. مسح کردن از روی جوراب و کفش باطل است ولی اگر انسان به علّت سرمای شدید یا ترس از دزد و درنده و مانند این‌‌ها نتواند کفش یا جوراب را بیرون آورد، احتیاط واجب آن است که مسح بر جوراب و کفش نموده و تیمّم نیز بنماید و اگر تقیه خوفیّه در بین باشد مسح بر جوراب و کفش کافی است.

مسئله ۲۸۱. اگر روی پا نجس باشد و نتواند برای مسح، آن را آب بکشد، باید تیمّم نماید.

وضوی ارتماسی

مسئله ۲۸۲. وضوی ارتماسی آن است که انسان صورت و دست‌‌ها را به قصد وضو در آب فرو برد و اگر صورت و دست‌‌ها داخل آب باشند و انسان بخواهد به قصد وضوی ارتماسی آنها را از آب خارج کند، وضوی او بنابر احتیاط واجب صحیح نیست.

مسئله ۲۸۳. در وضوی ارتماسی هم باید صورت و دست‌‌ها از بالا به پایین شسته شود. بنابراین باید صورت را از طرف پیشانی و دست‌‌ها را از طرف آرنج در آب فرو برد.[۶]

مسئله ۲۸۴. اگر وضوی بعضی از اعضاء را ارتماسی و بعضی را غیر ارتماسی انجام دهد، اشکال ندارد.

[۱] . بنابر این اگر کسی ‌این مسأله را رعایت نکرده از آنجا که حکم بنابر احتیاط واجب است، مانند سایر موارد احتیاط واجب، می‌‌تواند به مجتهد دیگری ‌که از سایر مجتهدین اعلم است، رجوع کند و اگر وی ‌رعایت این نکته را لازم نمی‌‌دانست، در این مسأله از او تقلید نماید تا وضوهایی ‌که گرفته ومی‌‌گیرد بدون اشکال باشد.

[۲] . توضیح ذیل مسأله ۲۵۸ در اینجا نیز جاری می‌باشد.

[۳] . و در این مورد مسح کردن با این آب نیز خلاف احتیاط است.

[۴] . شایان ذکر است در این احتیاط - همانند بقیه موارد احتیاط واجب - می‌‌توان با رعایت الاعلم فالاعلم به مجتهد جامع الشرایط دیگری ‌که کشیدن مسح پا را تا برآمدگی ‌پا کافی می‌‌داند رجوع کرد و در این صورت نمازهای ‌گذشته نیز صحیح محسوب می‌‌شود.

[۵] . کف دست شامل باطن انگشتان هم می‌‌شود.

[۶] . شستن صورت از بالا به پایین، بنابر احتیاط واجب است.

بازگشت به فهرست

thaniashar

کلیات نماز


احکام نماز

کلیات نماز

فضیلت نماز

نماز از عبادات بزرگ اسلامی و ستون دین است که خداوند منّان از روی لطف بی‌پایان خویش و برای تربیت بشر و رساندن او به کمال شایسته خویش در آیین اسلام مقرّر فرموده است و در بین عبادات، از موقعیّت ممتاز و حسّاس‌تری برخوردار است. نماز بهترین راه ارتباط با خداوند متعال است؛ نماز پرچم عبادات و ترسیم‌گر راه رسیدن به رستگاری است. نماز مهمترین عباداتی است که نفس را تزکیه می‌کند و او را به والاترین درجات کمال، ارتقاء می‌دهد و مظهر کامل خشوع و خضوع در برابر خداوند متعال است. در حقیقت نماز، شناسنامه معنوی هر فرد مسلمان است و هیچ وسیله‌ای محکم‌تر و دائمی‌تر از آن برای ارتباط میان انسان با خداوند متعال نیست.

قرآن کریم و روایات، جایگاه ویژه‌ای را برای نماز و نمازگزاران ترسیم می‌کنند.

در نهج البلاغه نقل شده که امیر المؤمنین(علیه‌السلام) در ضمن توصیه‌هایی که درمورد نماز به اصحاب داشتند بیان فرمودند که : «پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نمازهای پنج‌گانه را به نهر آب گرمی که در جلوی خانه انسان واقع شده است و انسان روزی پنج مرتبه خود را در آن شستشو می‌دهد، تشبیه کردند و روشن است کسی که روزی پنج مرتبه در نهر آبی خود راشستشو دهد، چیزی از آلودگی در او نمی‌ماند...».[۱]

روایت شده که امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «نماز ستون دین است و مَثَل آن همانند ستون خیمه است تا وقتی که ستون آن پا برجا باشد، میخ‌ها و طناب‌ها ثابت هستند و زمانی که ستون خیمه کج شده و بشکند، میخ‌ها و طناب‌ها ثابت نمی‌مانند».[۲]

از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند: «... نخستین عملی که در روز قیامت مورد محاسبه الهی قرار گرفته و باز خواست می‌شود، نماز است که اگر آن مورد قبول واقع شود، سایر اعمال نیز پذیرفته می‌شود و اگر آن رد شود، اعمال دیگر نیز مردود می‌گردد».[۳]

در احادیث بسیاری، اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) مسلمانان را از سبک شمردن نماز، بر حذر داشته‌اند.

روایت شده که امیر المؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: «هیچ عملی نزد خداوند محبوب‌تر از نماز نیست، پس هیچ کار دنیایی در وقت نماز، شما را به خود مشغول نسازد که خداوند (در قرآن کریم) اقوامی را سرزنش کرد و فرمود: الّذینَ هُم عَن صَلاتِهم ساهُونَ یعنی آنان که غافل بوده و نسبت به وقت نمازها سهل انگاری و بی‌اعتنایی می‌کردند».[۴]

و روایت شده که امیر المؤمنین(علیه‌السلام) به مردی که سجده‌های نمازش را خیلی سریع به جا می‌آورد فرمودند: «چند وقت است این گونه نماز می‌خوانی؟ آن مرد عرض کرد: از فلان مدّت، حضرت فرمودند: شخصی چون تو نزد خداوند همانند کلاغ است که نوک بر زمین می‌زند، اگر بمیری بر غیر آیین ابوالقاسم محمّد(صلی الله علیه و آله) مرده‌ای، سپس فرمودند: دزدترین مردم کسی است که از نمازش بدزدد».[۵]

در روایات، سفارش زیادی به نماز اوّل وقت شده است.

از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده که فرمودند: «فضیلت اول وقت نماز بر آخر وقت، همچون فضیلت آخرت بر دنیاست».[۶]

و نیز باید توجه نمود که بر اساس احادیثی که از اهل بیت عصمت(علیهم‌السلام) رسیده است، اخلاق پست و بعضی از اعمال زشت انسان، مانع قبول شدن نماز در درگاه حق تعالی می‌گردد. کسانی که دارای خوی حسد، تکبّر، عُجب، غرور و امثال اینها باشند یا مرتکب اعمال زشتی مانند نافرمانی و آزردن پدر و مادر، غیبت کردن، خوردن مال حرام، آشامیدن مست‌کننده‌ها، ندادن خمس و زکات باشند، نمازشان موردقبول درگاه خداوند نیست؛ هرچند واجب است نماز را بخوانند وگرنه در زمره ترک کننندگان نماز نیز محسوب می‌شوند و باید نمازگزار از گناهان خودش توبه نماید و هر گناه و معصیتی را که به آن آلوده است ترک کند تا این عبادت مهمّ، مورد قبول قرار بگیرد.

و سزاوار است انسان نماز را با حضور قلب بخواند و در حال نماز، متوجّه باشد که با چه کسی مناجات می‌کند و از او درخواست می‌کند.

همچنین سزاوار است کارهایی که ثواب نماز راکم می‌کند به جا نیاورد مثلاً در حال خواب آلودگی و خودداری از ادرار به نماز نایستد و در موقع نماز به آسمان نگاه نکند و نیز کارهایی که ثواب نماز را زیاد می‌کند به جا آورد مثلاً انگشتر عقیق به دست کند و لباس پاکیزه بپوشد و شانه و مسواک کند و از عطر استفاده نموده و خود را خوشبو نماید.

اقسام نمازها

نمازها به دو دسته نمازهای واجب و نمازهای مستحب تقسیم می‌شود، در مسائل بعد به اقسام نمازهای واجب اشاره می‌شود و اقسام نمازهای مستحبّی و احکام مربوط به آنها در فصل نمازهای مستحبّی خواهد آمد.

نمازهای واجب

مسئله ۸۸۰. نمازهای واجب در عصر غیبت امام عصر(عجل‌الله‌فرجه) شش تا است:

اول: نمازهای شبانه روزی. دوم: نماز آیات. سوم: نماز میت. چهارم: نماز طواف واجب خانه کعبه. پنجم: نماز قضای پدر که بر پسر بزرگتر، بنابر احتیاط، واجب است. ششم: نمازی که با اجاره و نذر و قسَم و عهد واجب می‌شود.

نماز جمعه از نمازهای روزانه یعنی قسم اول به حساب می‌آید که احکام آن بعداً ذکر می‌شود.

نمازهای واجب شبانه روزی

مسئله ۸۸۱. نمازهای واجب شبانه روزی پنج مورد است: ظهر و عصر، هر کدام چهار رکعت. مغرب، سه رکعت. عشاء، چهار رکعت و صبح، دو رکعت.

مسئله ۸۸۲ . در سفر باید نمازهای چهار رکعتی را با شرایطی که گفته می‌شود، دو رکعت خواند.

[۱] . نهج البلاغة، خطبه ۱۹۹، اهمّیّة الصلاة و فوائدها.

[۲] . وسائل الشیعه، کتاب الصلاة، ابواب اعداد الفرائض...، باب ۶، ح۱۲.

[۳] . ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۷۳، ح۱، باب عقاب من صلی الصلاة لغیر وقتها.

[۴] . خصال شیخ صدوق، ج۲، ص۶۲۱، ح۱۰.

[۵] . المحاسن، ح۱، ص۱۶۲، ح۲۳۲.

[۶] . ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص۵۸ ح۲ باب فضل الوقت الاول علی الآخر.

 

بازگشت به فهرست

thaniashar

کفاره روزه


احکام روزه

کفاره‌های روزه

در این فصل به بیان احکام مربوط به کفّاره‌های روزه پرداخته می‌شود:

اقسام کفاره‌های روزه

مسئله ۲۰۵۲. کفّاره‌های مربوط به روزه ماه مبارک رمضان را می‌‌توان به چهار دسته تقسیم نمود، که در مسائل بعد به توضیح آن پرداخته می‌شود.

دسته اوّل از اقسام کفّاره: کفّاره افطار عمدی در ماه مبارک رمضان

مسئله ۲۰۵۳. کفّاره افطار عمدی در ماه مبارک، اختصاص به فردی دارد که عمداً روزه خود را با ارتکاب یکی از مواردی که در مسأله (۲۰۴۴) ذکر شد، باطل نموده است.

مسئله ۲۰۵۴. در کفّاره افطار عمدی روزه ماه رمضان، فرد باید یک بنده آزاد کند، یا به دستوری که در مسائل بعد گفته می‌شود دو ماه روزه بگیرد، یا شصت فقیر را سیر کند یا به هر کدام یک مُدّ که تقریباً «۷۵۰ گرم» است، طعام یعنی گندم یا جو یا نان و مانند اینها بدهد و چنانچه برایش ممکن نباشد، باید به هر تعداد فقیری که می‌تواند، یک مد طعام بپردازد و اگر آن هم ممکن نیست، استغفار نماید و احتیاط واجب آن است که در این دو صورت (صدقه و استغفار)، هر وقت در آینده برایش توانایی حاصل گردید، کفّاره را بپردازد یا آن را کامل نماید.

مسئله ۲۰۵۵. کسی که می‌خواهد دو ماه کفّاره ماه رمضان را بگیرد، باید یک ماه و یک روز (یک ماه تمام و یک روز آن از ماه دیگر) را پی در پی روزه بگیرد و اگر بقیّه آن را به سبب عذر عرفی پی در پی انجام ندهد، اشکال ندارد؛ ولی اگر عذر عرفی نداشته باشد، احتیاط واجب آن است که هر دو ماه پشت سر هم باشد.

مسئله ۲۰۵۶. کسی که می‌خواهد دو ماه روزه کفّاره ماه رمضان را بگیرد، نباید موقعی شروع کند که می‌داند در بین یک ماه و یک روز، روزی مانند عید قربان - که روزه آن حرام است - یا مانند ماه رمضان - که روزه آن واجب می‌باشد - واقع شده است.

مسئله ۲۰۵۷. کسی که باید پی در پی روزه بگیرد، اگر در بین آن بدون عذر یک روز روزه نگیرد، باید روزه‏ها را دوباره از سر بگیرد.

مسئله ۲۰۵۸. اگر در بین روزهایی که باید پی در پی روزه بگیرد عذری مثل بیماری یا حیض یا نفاس یا سفری که در رفتن آن مجبور است، برای او پیش آید بعد از بر طرف شدن عذر، واجب نیست روزه‏ها را از سر بگیرد، بلکه بقیّه را بلافاصله بعد از بر طرف شدن عذر به جا می‌آورد ولی اگر خودِ فرد با اختیار خود عذر را به وجود آورد، مانند زنی که عمداً با استفاده از دارو خود را حائض کند، لازم است دو مرتبه روزه‌ها را از سر بگیرد.

مسئله ۲۰۵۹. کسی که باید برای کفّاره یک روز، به شصت فقیر طعام بدهد، اگر به تمام شصت نفر دسترسی دارد، نمی‌تواند به جای آنکه به شصت فقیر، شصت طعام بدهد، به تعداد کمتری فقیر، طعام بیشتری بدهد که در مجموع همان شصت طعام بشود؛ مثلاً جایز نیست به سی نفر هر کدام دو مُد طعام بدهد و به آن اکتفا کند، ولی می‌تواند برای هر فرد از عیال و خانواده فقیر -هرچند نابالغ باشند- یک مُد به آن فقیر بدهد و فقیر می‌‌تواند به وکالت از عائله و خانواده یا ولایت بر آنها -اگر نابالغ باشند- قبول نماید و اگر نتواند شصت نفر فقیر را پیدا کند و مثلاً فقط سی نفر را پیدا نماید، می‌تواند به هر کدام دو مُد طعام بدهد ولی بنابر احتیاط واجب، هر گاه در آینده توانایی پیدا کرد، به سی نفر فقیر دیگر نیز یک مُدّ طعام بدهد.

مسئله ۲۰۶۰. اگر فرد روزه خود را با شیء حرام یا عمل حرام باطل کند، چه خودِ آن شیء یا عمل، در اصل حرام باشد مثل شراب، زنا و استمناء، یا به جهتی حرام شده باشد، مثل خوردن غذای حلالی که برای انسان ضرر کلّی دارد و نزدیکی کردن با همسر خود در حال حیض، یک کفّاره که توضیح آن در مسأله (۲۰۵۴) ذکر شد، کافی است؛ ولی احتیاط مستحب، آن است که کفّاره جمع بدهد؛ یعنی یک بنده آزاد کند و دو ماه روزه بگیرد و شصت فقیر را سیر کند یا به هر‌کدام آنها یک مُد گندم یا جو یا نان و مانند اینها بدهد و چنانچه هر سه برایش ممکن نباشد، هر ‌‌کدام آنها را که ممکن است، انجام دهد.

مسئله ۲۰۶۱. اگر روزه‏دار دروغی را به خداوند متعال و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) عمداً نسبت دهد، کفّاره ندارد ولی احتیاط مستحب آن است که کفّاره بدهد.

مسئله ۲۰۶۲. اگر روزه دار در یک روز ماه رمضان مفطراتی که باعث کفّاره می‌شود را بیش از یک بار انجام دهد، چه این که یکی از آن‌ها را چند بار تکرار کند، یعنی چند مرتبه بخورد یا بیاشامد یا چندمرتبه جماع یا چند مرتبه استمناء نماید و چه این که چند مفطرِ مختلف را انجام دهد، مثلاً آب خورد وبعد جماع یا استمناء نماید، یک کفّاره برای همه آن‌ها کافی است. همین‌طور اگر فرد، روزه واجب ماه رمضان را عمداً نگیرد و نیّت روزه نداشته باشد و در روز چند بار مفطر انجام دهد - هرچند جماع یا استمناء باشد - باز هم پرداخت یک کفّاره کافی است.

مسئله ۲۰۶۳. اگر روزه‏دار در ماه رمضان با زن خود که روزه‏دار است جماع کند، چنانچه زن را اکراه کرده باشد، باید کفّاره روزه خودش و بنابر احتیاط واجب، کفّاره دیگری بابت اکراه زن بدهد و اگر زن به جماع راضی بوده، بر هر کدام یک کفّاره واجب می‌شود.

مسئله ۲۰۶۴. اگر زنی، شوهر روزه‏دار خود را بر جماع اکراه نماید، واجب نیست به علت اکراه مرد، کفّاره بدهد و در این صورت، (حالت اکراه)، بر شوهر او نیز کفّاره واجب نیست.

مسئله ۲۰۶۵. اگر روزه‏دار در ماه رمضان، زن خود را بر جماع اکراه کند و در بین جماع زن راضی شود، بر هر کدام یک کفّاره واجب می‌شود و احتیاط مستحب آن است که مرد دو کفّاره و زن یک کفّاره بدهد.

مسئله ۲۰۶۶. اگر روزه‏دار در ماه مبارک رمضان با زن روزه‏دار خود که خواب است جماع نماید، یک کفّاره بر او واجب می‌شود و روزه زن صحیح است و کفّاره هم بر او واجب نیست.

مسئله ۲۰۶۷. اگر مرد، زن خود را، یا زن، شوهر خود را اکراه کند که غیر جماع کار دیگری که روزه را باطل می‌کند مثل خوردن و آشامیدن یا ملاعبه‌‌ای که موجب خارج شدن منی می‌شود، به جا آورد، بر هیچ یک از آنها کفّاره واجب نیست.

مسئله ۲۰۶۸. کسی که به علّت مسافرت یا بیماری روزه نمی‌گیرد، نمی‌تواند زن روزه‏دار خود را اکراه بر جماع کند، ولی اگر او را اکراه نماید، کفّاره بر مرد واجب نیست.

مسئله ۲۰۶۹. کسی که عمداً روزه خود را باطل کرده، اگر بعد از اذان ظهر مسافرت کند، یا قبل از ظهر برای فرار از کفّاره سفر نماید، کفّاره از او ساقط نمی‌شود؛ بلکه اگر قبل از اذان ظهر مسافرتی برای او پیش بیاید نیز، کفّاره بر او واجب است.

مسئله ۲۰۷۰. اگر فردی، عمداً روزه خود را باطل کند و بعد عذری مانند حیض یا نفاس یا مرض برای او پیدا شود، احتیاط مستحب آن است که کفّاره بدهد، مخصوصاً اگر به وسیله‏ای مانند دارو، حیض یا مرضی را به وجود بیاورد.

مسئله ۲۰۷۱. اگر انسان شک کند که مغرب شده یا نه، نمی‌تواند افطار کند و چنانچه در ماه مبارک رمضان افطار نمود، علاوه بر اینکه باید قضای روزه را انجام دهد، با شرایطی که در فصل احکام کفّاره ذکر شد کفّاره هم بر او واجب می‌شود.

مسئله ۲۰۷۲. اگر روزه‏دار به گفته کسی که می‌گوید مغرب شده و گفته او شرعاً معتبر نیست، افطار کند و بعد بفهمد مغرب نبوده، یا شک کند که مغرب بوده است یا نه، قضاء و کفّاره بر او واجب می‌شود و اگر معتقد بوده که گفته او حجّت است، فقط قضاء لازم می‌باشد.

مسئله ۲۰۷۳. اگر یقین یا اطمینان کند که روز اوّل ماه رمضان است یا دو مرد عادل به عنوان بیّنه شهادت دهند که روز اول ماه رمضان است امّا وی عمداً روزه خود را باطل کند، بعد معلوم شود که آخر ماه شعبان بوده، کفّاره بر او واجب نیست.

مسئله ۲۰۷۴. اگر انسان شک کند که آخر ماه رمضان است یا اوّل شوّال و عمداً روزه خود را باطل کند، بعد معلوم شود اول شوّال بوده، کفّاره بر او واجب نیست.

دسته دوّم از اقسام کفّاره: فدیه سالانه

مسئله ۲۰۷۵. اگر انسان به علّت بیماری، روزه ماه رمضان را نگیرد و بیماری او تا ماه رمضان سال بعد طول بکشد، به گونه‌‌ای که در تمامی ایام سال نتواند روزه بگیرد، قضای روزه‌هایی را که نگرفته بر او واجب نیست؛ ولی پس از فرا رسیدن ماه رمضان سال بعد، باید برای هر روز یک مُدّ (تقریباً ۷۵۰ گرم) طعام یعنی گندم یا جو یا نان و مانند اینها به فقیر بدهد که آن را فدیه سالانه هم می‌نامند و پرداخت آن قبل از فرا رسیدن ماه رمضان سال بعد، صحیح نیست؛

البتّه کسی که مثلاً سی روز کفّاره از ماه رمضان قبل به عهده دارد، می‌تواند روز پانزدهم ماه شعبان کفّاره‌ی پانزده روز را بپردازد و نیز کسی که کفّاره‌ی ده روز به عهده‌ی اوست، روز بیست و پنجم ماه شعبان می‌تواند کفّاره‌ی پنج روز را بپردازد و همینطور...؛

شایان ذکر است در این مورد و موارد ذکر شده در مسائل بعدی، سیر کردن فقیر کافی نیست و لازم است یک مد طعام را به عنوان این که مال و ملک فقیر باشد به وی بپردازد.

مسئله ۲۰۷۶. اگر بیماری انسان چند سال طول بکشد، بعد از آنکه در بین سال آخر خوب شد، باید قضای ماه رمضان سال آخر را بگیرد و قضای روزه سال‌های قبل که به علت بیماری، نگرفته بر او واجب نیست؛ ولی باید برای هر روز از سال‌‌های قبل یک مُد طعام به فقیر بدهد.[۱]

مسئله ۲۰۷۷. اگر انسان به علّت عذر دیگری غیر از بیماری روزه نگرفته باشد و عذر او تا ماه رمضان بعد باقی بماند، روزه‌هایی را که نگرفته باید قضاء کند و احتیاط واجب آن است که برای هر روز یک مُدّ طعام به فقیر بدهد.

مسئله ۲۰۷۸. اگر فرد به علّت بیماری، روزه ماه رمضان را نگیرد و بعد از ماه رمضان، بیماری او بر طرف شود ولی عذر دیگری پیدا کند که نتواند تا ماه رمضان بعد قضای روزه را بگیرد، باید روزه‌هایی را که نگرفته قضاء نماید و بنابر احتیاط واجب، برای هر روز یک مُد طعام نیز به فقیر بدهد و همچنین اگر در ماه رمضان به جز بیماری، عذر دیگری داشته باشد و بعد از ماه رمضان آن عذر بر طرف شود و تا ماه رمضان سال بعد به علّت بیماری نتواند روزه بگیرد، باید روزه‏هایی را که نگرفته قضاء نماید و بنابر احتیاط واجب، برای هر روز یک مُدّ طعام نیز به فقیر بدهد.

دسته سوّم از اقسام کفّاره: کفّاره تأخیر

مسئله ۲۰۷۹. اگر انسان در ماه رمضان بدون عذر روزه نگیرد و تا ماه رمضان آینده عمداً قضای روزه را هم به جا نیاورد، باید روزه را قضاء کند و بنابر احتیاط واجب، برای هر روز یک مُدّ طعام هم به فقیر بدهد. شایان ذکر است چون عمداً فرد روزه ماه رمضان را نگرفته است باید در مواردی که در مسأله (۲۰۴۴) ذکر شد کفاره افطار عمدی را نیز بپردازد.

مسئله ۲۰۸۰. اگر انسان در ماه رمضان به علّت عذری روزه نگیرد و بعد از ماه رمضان، عذر او بر طرف شود و تا ماه رمضان آینده عمداً قضای روزه را نگیرد، باید روزه را قضاء کند و برای هر روز یک مُد طعام هم به فقیر بدهد.

مسئله ۲۰۸۱. اگر انسان در ماه رمضان به علّت عذری روزه نگیرد و بعد از ماه رمضان، عذر او برطرف شود و از روی عمد یا سهل انگاری، قضای روزه را نگیرد تا وقت تنگ شود و در تنگی وقت عذر پیدا کند، باید قضاء را بعد از بر طرف شدن عذر بگیرد و برای هر روز یک مُد طعام به فقیر بدهد.

مسئله ۲۰۸۲. اگر انسان در ماه رمضان به علّت عذری روزه نگیرد و بعد از ماه رمضان، عذر او بر طرف شود و بعد از بر طرف شدن آن عذر تصمیم داشته باشد که روزه‏های خود را قضاء کند، ولی قبل از آنکه قضاء نماید، در تنگی وقت عذر دیگری پیدا کند، باید قضاء را بعد از بر طرف شدن عذر بگیرد و نیز لازم است - حتّی بنابر احتیاط واجب اگر عذر عرفی برای تأخیر در انجام قضای روزه تا زمان پدید آمدن عذر جدید داشته باشد - برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد.

دسته چهارم از اقسام کفّاره: فدیه روزانه

مسئله ۲۰۸۳. بر چهار گروه، با توضیحی که در این فصل ذکر می‌شود، روزه گرفتن واجب نیست و در بعضی از موارد آن، باید کفّاره (فدیه روزانه) پرداخت نمایند[۲] و احکام آن در مسائل بعد ذکر می‌شود.

گروه اوّل از موارد فدیه روزانه

مسئله ۲۰۸۴. پیر مرد و پیر زنی که روزه گرفتن به سبب پیری، برای آنان ممکن نیست یا سختی فوق العاده دارد. که در صورت دوّم (سختی فوق العاده) باید برای هر روز یک مُدّ طعام (تقریباً ۷۵۰ گرم) گندم یا جو یا نان و مانند اینها به فقیر بدهد که آن را فدیه می‌نامند و در این مورد و مواردی که در مسائل بعد ذکر می‌شود، سیر کردن فقیر کافی نیست و لازم است یک مدّ طعام را به عنوان این‌که مال و ملک فقیر باشد به او بدهد.

مسئله ۲۰۸۵. کسی که به سبب پیری روزه نگرفته، چنانچه بعد از ماه رمضان بتواند روزه بگیرد، احتیاط مستحب آن است که قضای روزه‏هایی را که نگرفته، به جا آورد.

گروه دوّم از موارد فدیه روزانه

مسئله ۲۰۸۶. اگر انسان مبتلا به بیماری است که زیاد تشنه می‌شود و نمی‌تواند تشنگی را تحمّل کند یا برای او سختی فوق العاده دارد (مثل مرض استسقاء)، روزه بر او واجب نیست ولی در صورت دوم (سختی فوق العاده)، باید برای هر روز یک مُدّ طعام به فقیر بدهد و چنانچه بعد بتواند روزه بگیرد، واجب نیست قضاء نماید. شایان ذکر است این حکم اختصاص به مرض استسقاء ندارد و شامل هر مرضی که مانند آن باشد و موجب احساس تشنگی شدید در فرد گردد نیز، می‌‌باشد.

گروه سوم از موارد فدیه روزانه

مسئله ۲۰۸۷. زنی که وقت زایمان او نزدیک است و روزه برای خودش یا بچّه‌‌اش ضرر دارد، روزه بر او واجب نیست؛ بلکه در موارد ضرر حرام، نباید روزه بگیرد[۳] و باید برای هر روز یک مُد طعام به فقیر بدهد و در هر دو صورت، روزه‌هایی را که نگرفته باید بعداً قضاء نماید و قضاء روزه، به دلیل حاملگی از او ساقط نمی‌‌شود.

شایان ذکر است، این حکم (پرداخت مدّ) اختصاص به زن حامله‌‌ای دارد که وقت زایمان او نزدیک است مثل اینکه وارد ماه نهم حاملگی شده است و شامل زن حامله‌‌ای که زمان زایمان او نزدیک نیست، نمی‌‌شود.

گروه چهارم از موارد فدیه روزانه

مسئله ۲۰۸۸. زنی که بچّه شیر می‌دهد و شیر او کم است، چه مادر بچّه یا دایه او باشد، یا بدون اجرت شیر دهد، چنانچه روزه برای خودش یا بچّه‏ای که شیر می‌دهد ضرر دارد، روزه بر او واجب نیست، بلکه در موارد ضرر حرام، نباید روزه بگیرد و باید برای هر روز یک مُد طعام به فقیر بدهد و در هر دو صورت، روزه‏هایی را که نگرفته باید بعداً قضاء نماید و قضاء روزه به سبب شیر دادن از او ساقط نمی‌‌شود.

 شایان ذکر است، بنابر احتیاط واجب، این حکم اختصاص به موردی دارد که شیر دادن بچّه، تنها همین راه را داشته باشد، امّا اگر راه دیگری برای شیر دادن بچه باشد، مثلاً چند زن در شیر دادن او شرکت کنند، یا بتواند از شیرهای جایگزین مثل شیر خشک، کمک بگیرد بنابر احتیاط واجب، روزه نگرفتن برای چنین زنی جایز نیست.

احکام دیگر کفّاره روزه

مسئله ۲۰۸۹. کسی که باید برای هر روز یک مُدّ طعام به فقیر به عنوان کفّاره تأخیر یا فدیه بدهد، می‌تواند کفّاره یا فدیه چند روز را به یک فقیر بدهد.

مسئله ۲۰۹۰. اگر فرد قضای روزه ماه رمضان را چند سال به تأخیر بیندازد، باید قضاء را بگیرد و به علّت تأخیر در سال اوّل، برای هر روز یک مدّ طعام به فقیر بدهد و امّا برای تأخیر چند سال بعدی، چیزی بر او واجب نیست.[۴]

مسئله ۲۰۹۱. انسان نباید در به جا آوردن کفّاره‌های روزه کوتاهی کند، ولی لازم نیست فوراً آن را انجام دهد.

مسئله ۲۰۹۲. اگر کفّاره یا فدیه بر انسان واجب شود و چند سال آن را به جا نیاورد، چیزی بر آن اضافه نمی‌شود.

مسئله ۲۰۹۳. اگر نذر کند که روز معیّنی را روزه بگیرد، چنانچه در آن روز عمداً روزه خود را باطل کند، باید کفّاره بدهد و کفّاره آن در فصل احکام نذر و فصل احکام کفّارات خواهد آمد.

احکام روزه قضای ماه رمضان پدر (که بنابر احتیاط لازم، بر پسر بزرگتر واجب است)

مسئله ۲۰۹۴. بعد از مرگ پدر، پسر بزرگتر، بنابر احتیاط لازم، باید قضای روزه ماه رمضان او را با توضیحی که در فصل (نماز قضای پدر) بیان شد، به جا آورد و می‌تواند به جای هر روز یک مدّ (تقریباً ۷۵۰ گرم) طعام به فقیر بدهد که در این صورت، قضای روزه‌‌های پدر، بر او واجب نیست؛ ولی اگر میّت وصیّت کرده که برای روزه‌هایش اجیر بگیرند، دادن طعام کافی نیست و در این صورت، باید از ثلث مال او برای روزه‌های قضایش، فردی را اجیر کنند.[۵]

مسئله ۲۰۹۵. اگر پدر غیر از روزه رمضان، روزه واجب دیگری را مانند روزه نذر نگرفته باشد، یا اجیر شده و نگرفته باشد، قضای آن بر پسر بزرگتر لازم نیست.

مسئله ۲۰۹۶. بعد از مرگ مادر احتیاط مستحب است پسر بزرگتر، قضای روزه ماه رمضان او را به تفصیلی که در فصل (نماز قضای پدر) بیان شد، به جا آورد؛ همچنان که کافی است به جای هر روز یک مدّ (تقریباً ۷۵۰ گرم) طعام به فقیر بدهد، ولی اگر مادر وصیّت کرده که برای روزه‌هایش اجیر بگیرند، دادن طعام کافی نیست و در این صورت، باید از ثلث مال مادر برای روزه‌‌های قضایش، فردی را اجیر کنند.

[۱] . به عنوان مثال، فردی ‌که به علت بیماری، سه سال پی ‌در پی ‌روزه نگرفته و قبل از فرا رسیدن ماه رمضان سال چهارم، در اوّل ماه رجب، بیماری ‌او بر طرف شده است. در این صورت، قضای ‌روزه‌‌های ‌سال اوّل و دوّم از او ساقط است و باید برای ‌هر روز از آن دو سال، کفّاره (فدیه) پرداخت نماید و امّا نسبت به سال سوّم، باید قضای ‌روزه‌‌های ‌آن سال را انجام دهد و در صورتی ‌که قضای ‌روزه‌‌های ‌سال سوم را تا قبل از فرا رسیدن ماه رمضان سال چهارم به جا آورد، پرداخت کفّاره بر او واجب نیست.

[۲] . در فصل شرایط واجب شدن روزه این چهار گروه به طور اجمالی ‌ذکر شد.

[۳] . مواردی که در آنها روزه گرفتن، به علّت ضرر، حرام می‌شود در قسمت ۶ از مسأله ۲۱۲۳ ذکر می‌شود.

[۴] . به عنوان مثال، فردی که یک روز روزه قضاء داشته و انجام آن را پنج سال به تأخیر انداخته است، پرداخت یک کفّاره تأخیر (یک مدّ طعام) بر او واجب است و لازم نیست به علّت تأخیر پنج ساله، پنج کفّاره تأخیر بپردازد.

[۵] . شایان ذکر است همه احکام و شرایط واجب شدن قضای ‌روزه پدر بر پسر بزرگتر همانند نماز قضای ‌پدر است. برای ‌آشنایی ‌بیشتر با احکام آن به فصل مربوط به نماز قضای ‌پدر، مراجعه شود.

بازگشت به فهرست

thaniashar

قنوت، ترجمه، تعقیبات


احکام نماز

قنوت نماز

مسئله ۱۳۲۶ . در تمام نمازهای واجب و مستحب، قبل از رکوع رکعت دوم، مستحب است قنوت خوانده شود و در نمازهای صبح ومغرب و عشاء و نماز جمعه، این مستحب تأکید بیشتری دارد؛ ولی در نماز شَفْع احتیاط واجب آن است که قنوت را رجاءً انجام دهد و در نماز وتْر با آنکه یک رکعت می‌باشد، خواندن قنوت قبل از رکوع مستحب است. نماز جمعه، دو قنوت مستحب دارد که یکی در رکعت اول قبل از رکوع و دیگری در رکعت دوم بعد از رکوع می‌باشد و نماز آیات پنج قنوت و نماز عید فطر و قربان در دو رکعت چند قنوت دارد که توضیح آن در فصل مربوط به هریک، ذکر می‌شود.

مسئله ۱۳۲۷ . مستحب است قبل از قنوت تکبیر بگوید و در قنوت، دست‌‌ها را مقابل صورت و کف آنها را رو به آسمان و پهلوی هم نگه دارد و به جز انگشت شست، انگشت‌‌های دیگر را به هم بچسباند و به کف دست‌‌ها نگاه کند؛ بلکه بنابر احتیاط واجب، بدون دست بلند کردن، جز در مورد ضرورت، قنوت صحیح نیست.

مسئله ۱۳۲۸ . دعا کردن در قنوت نماز، به غیر زبان عربی، اشکال ندارد و نماز را باطل نمی‌‌کند؛ هرچند احتیاط مستحب آن است که به غیر عربی دعا نکند ولی وظیفه قنوت با دعا به غیر زبان عربی، بنابر احتیاط واجب، انجام نمی‌‌شود.[۱]

مسئله ۱۳۲۹ . در قنوت، هر دعا یا مناجات یا ذکری را بگوید هرچند یک «سُبْحانَ اللهِ» باشد کافی است و بهتر است این دعاء را که دعای فرج نامیده می‌شود بخواند: «لا اِلهَ إلَّا اللهُ الْحَلیمُ الْکریمُ، لا ‌اِلهَ إلَّا اللهُ الْعَلیُّ الْعَظیٖمُ، سُبْحانَ اللّهِ‏ِ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَرَبِّ الاَرَضینَ السَّبْعِ وَمٰا فیهِنَّ وَمٰا بَینَهُنَّ وَرَبِّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ‏ِ رَبِّ الْعالَمینَ» و بهتر است بعد از آن بگوید: «اللّهُمَّ اغْفِرْ لَنا وَارْحَمْنا وَعافِنا وَاعْفُ عَنّا إِنَّک عَلیٰ کلِّ شَی‌ءٍ قَدیرٌ».

مسئله ۱۳۳۰ . مستحب است انسان قنوت را بلند بخواند؛ ولی برای کسی که نماز را به جماعت می‌خواند، اگر امام جماعت صدای او را بشنود، بلند خواندن قنوت مستحب نیست.

مسئله ۱۳۳۱ . اگر عمداً قنوت نخواند قضاء ندارد و اگر آن را فراموش کند و پیش از آنکه به حدّ رکوع برسد یادش بیاید، مستحب است بایستد و آن را بخواند و اگر در رکوع یادش بیاید، مستحب است بعد از رکوع آن را قضاء ‌کند و امّا اگر در سجده یا بعد از آن یادش بیاید، مستحب است بعد از سلامِ نماز، قنوت را قضاء نماید؛ هرچند مدّت طولانی گذشته باشد و در این حال بهتر است قضای آن را نشسته و رو به قبله انجام دهد و اگر در حال رفتن به سمت سجده یادش بیاید بنابر احتیاط واجب نباید برگردد؛ بلکه بعد از نماز رجاءً قضای آن را انجام دهد.

ترجمه نماز

۱. ترجمه سوره حمد

 «بِسْمِ اللهِ‏ِ الرَّحْمنِ الرَّحیٖمِ»: «بِسْمِ اللهِ‏ِ» یعنی «ابتدا می‌کنم به نام خدا، ذاتی که جامع جمیع کمالات است و از هر گونه نقص، منزّه می‌‌باشد و عقل‌ها در آن متحیرند».

 «الرَّحْمنِ الرَّحیٖمِ» یعنی «رحمتش واسع و بی‌نهایت است و در دنیا شامل مؤمن و کافر می‌شود و در آخرت مختصّ به مؤمنین است».

 «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» یعنی «ثنا و حمد مخصوص خداوندی است که پرورش دهنده همه موجودات است».

 «اَلرَّحْمنِ الرَّحیمِ» معنای آن گذشت.

 «مٰالِک یوْمِ الدّیٖنِ» یعنی «ذات توانایی که صاحب اختیار روز جزاست».

 «إیٖاک نَعْبُدُ وَإیٖاک نَسْتَعیٖنُ» یعنی «فقط تو را عبادت می‌کنیم و فقط از تو کمک می‌خواهیم».

 «اِهْدِنا الصِّراطَ الْمُسْتَقیٖمَ» یعنی «ما را به راه راست هدایت کن (که آن دین اسلام است)».

 «صِراطَ الَّذیٖنَ اَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ» یعنی «به راه کسانی که به آنان نعمت داده‏ای (که آنان پیغمبران و جانشینان پیغمبران(علیهم‌السلام) و شهداء و صدّیقین و بندگان صالح و شایسته خداوند متعال هستند)».

 «غَیرِ الْمَغْضُوْبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضّالّیٖنَ» یعنی «نه به راه کسانی که بر ایشان غضب کرده‏ای و نه راه آن کسانی که گمراهند».

۲. ترجمه سوره توحید (قل هو الله‏ احد)

 «بِسْمِ اللهِ‏ِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیٖمِ» معنای آن گذشت.

 «قُلْ هُوَ اللهُ‏ُ اَحَدٌ» یعنی «بگو (ای محمّد(صلی الله علیه و آله) که خداوند، خدایی است یگانه».

 «اللهُ‏‏ الصَّمَدُ» یعنی «خدایی که از تمام موجودات بی نیاز و همه به او نیازمند هستند».

 «لَمْ یلِدْ وَلَمْ یوْلَدْ» یعنی «فرزند ندارد و فرزند کسی نیست».

 «وَ لَمْ یکنْ لَهُ کفُواً اَحَدٌ» یعنی «هرگز مشابه و معادلی ندارد و کسی همتای او نیست».

۳. ترجمه ذکر رکوع و سجود و ذکرهایی که بعد از آنها مستحب است

 «سُبْحانَ رَبِّیَ الْعَظیمِ وَبِحَمْدِهِ» یعنی «پروردگار بزرگ من از هر عیب و نقصی پاک و منزّه است و من مشغول ستایش او هستم».

 «سُبْحانَ رَبِّیَ الْأَعْلیٰ وَبِحَمْدِهِ» یعنی «پروردگار من که از هر کسی بالاتر است، از هر عیب و نقصی پاک و منزّه می‌‌باشد و من مشغول ستایش او هستم».

 «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» یعنی «خدا بشنود و بپذیرد ثنای کسی که او را ستایش می‌کند».

 «اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبّی وَاَتُوْبُ اِلَیهِ» یعنی «طلب آمرزش می‌کنم از خداوندی که پرورش دهنده من است و من به سوی او توبه و بازگشت می‌نمایم».

 «بِحَوْلِ اللهِ وَقُوَّتِهِ اَقُوْمُ وَاَقْعُدُ» یعنی «به یاری خدای متعال و قوّه او برمی‌خیزم و می‌نشینم».

۴. ترجمه قنوت

 «لا اِلهَ‌ إلَّا اللهُ ‌الْحَلیٖمُ ‌الْکریٖمُ» یعنی «نیست‌ خدایی ‌سزاوار پرستش مگر خداوند یکتای بی‌همتایی که صاحب حلم و کرم است».

 «لا إِلهَ إلَّا اللهُ ‌‏الْعَلیُّ‌ الْعَظیٖمُ» یعنی «نیست خدایی سزاوار پرستش مگر خداوند یکتای بی‌همتایی که بلند مرتبه و بزرگ است».

 «سُبْحانَ اللهِ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ و رَبِّ الْأَرَضیٖنَ السَّبْعِ» یعنی «پاک ومنزّه است خداوندی که پروردگار هفت آسمان و پروردگار هفت زمین است».

 «وَمٰا فیٖهِنَّ وَمٰا بَینَهُنَّ و رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظیٖمِ» یعنی «پروردگار هر چیزی است که در آسمان‌ها و زمین‌‌ها و ما بین آنهاست و پروردگار عرش بزرگ است».

 «وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعٰالَمینَ» یعنی «حمد و ثنا مخصوص خداوندی است که پرورش دهنده تمام جهانیان است».

۵. ترجمه تسبیحات اربعه

 «سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُلِلّهِ وَلا اِلهَ إلَّا اللهُ‏ُ وَاللهُ اَکبَرُ» یعنی «خداوند متعال، پاک و منزّه است و حمد و ثناء، مخصوص اوست و نیست خدایی سزاوار پرستش مگر خداوند متعال و او بزرگتر است از اینکه او را وصف کنند».

۶. ترجمه تشهّد و سلام نماز

 «اَلْحَمْدُ لِلّهِ، اَشْهَدُ اَنْ‌لا اِلهَ إلَّا اللهُ وَحْدَهُ لا شَریٖک لَهُ» یعنی «حمد و ستایش مخصوص پروردگار است و شهادت می‌دهم که خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یگانه است و شریک ندارد».

 «وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ» یعنی «شهادت می‌دهم که محمّد(صلی الله علیه و آله) ‏ بنده خدا و فرستاده اوست».

 «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» یعنی «خدایا رحمت بفرست بر محمّد و آل محمّد».

 «وَ تَقَبَّلْ شَفاعَتَهُ و ارْفَعْ دَرَجَتَهُ» یعنی «قبول کن شفاعت پیغمبر را و درجه آن حضرت را نزد خود بلند و رفیع گردان».

 «السَّلامُ عَلَیک اَیُّهَا النَّبیُّ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ» یعنی «درود و سلام بر تو ای پیغمبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد».

 «السَّلامُ عَلَینا وَعَلیٰعِبادِ اللهِ‏ِ الصّٰالِحیٖنَ» یعنی «درود و سلام از خداوند متعال بر ما نمازگزاران و تمام بندگان شایسته او».

 «السَّلامُ عَلَیکمْ وَرَحْمةُ اللهِ‏ِ وَبَرکاتُهُ» یعنی «درود و سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد» و احتیاط مستحب است در این دو سلام به طور اجمالی قصد سلام بر کسانی را داشته باشد که مقصود شرع مقدس اسلام از این دو سلام، آن‌ها بوده‌اند. هرچنداز بعضی از روایات استفاده می‌شود آن‌ها دو ملک راست و چپ و مؤمنین می‌باشند.

تعقیبات نماز

مسئله ۱۳۳۲ . مستحب است انسان بعد از نماز مقداری مشغول تعقیب، یعنی خواندن ذکر و دعا و قرآن شود و این مستحب، بعد از نمازهای واجب مخصوصاً صبح، تأکید بیشتری دارد.

مسئله ۱۳۳۳ . تعقیب نماز لازم است متّصل به آخر نماز باشد و فرد مشغول کاری که صورت تعقیب را به هم زده و با صدق «تعقیب» سازگار نیست، نشده باشد و از آن جا که حالات افراد و زمان و مکان - از نظر مسافر یا غیر مسافر بودن، اضطرار یا اختیار داشتن، مریض یا سالم بودن - مختلف است، برخی از کارها در بعضی از حالات با صدق تعقیب سازگار است؛ ولی همان کار در بعضی از حالات دیگر سازگار نیست، حالتی که مسلّماً در آن حال، صورت تعقیب به هم نخورده و خواندن ذکر و دعا و قرآن در آن، تعقیب شمرده می‌شود (در موارد معمولی و غیر سفر و حالت اضطراری دیگر) حالت نشسته می‌باشد، که فرد به دعا و مانند آن مشغول باشد و ظاهر آن است که تنها نشستن بعد از نماز بدون این که مشغول دعا و ذکر و مانند آن شود تعقیب نیست.

مسئله ۱۳۳۴ . بهتر است نمازگزار در همان جایی که نماز خوانده، رو به قبله و پیش از آنکه وضو و غسل و تیمّم او باطل شود، تعقیبات را بخواند.

مسئله ۱۳۳۵ . لازم نیست تعقیبات به عربی خوانده شود؛ ولی بهتر است مواردی که در کتاب‌‌های معتبر دعا[۲] نقل شده است خوانده شود. از جمله تعقیبات نقل شده، گفتن سه مرتبه «اللهُ أَکبَر» بعد از سلام نماز است به این گونه که مثل سایر تکبیرات نماز، در حال گفتن هر تکبیر، دست‌ها را بلند کند و تا مقابل صورت بالا بیاورد، آنگاه آن را پایین بیاندازد و از تعقیباتی که سفارش زیادی به آن شده است، تسبیح حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) است که باید به این ترتیب گفته شود: (۳۴) مرتبه «اللهُ أَکبَرُ»، بعد از آن (۳۳) مرتبه «الْحَمْدُ لِلّهِ»، بعد از آن (۳۳) مرتبه «سُبْحانَ اللهِ‏» و می‌توان «سُبْحانَ اللهِ‏» را پیش از «الْحَمْدُ لِلهِ» گفت، ولی بهتر است بعد از «الْحَمْدُ لِلهِ ‏» گفته شود.

سجده شکر

مسئله ۱۳۳۶ . مستحب است نمازگزار بعد از نماز، چه نماز واجب و چه نماز مستحب، سجده شکر نماید و همین قدر که پیشانی را به قصد شکر بر زمین بگذارد، کافی است ولی بهتر است صد مرتبه یا سه مرتبه یا یک مرتبه «شُکراً لِلّهِ یا «شُکراً» یا «عَفْواً» بگوید و نیز مستحب است هر وقت نعمتی به انسان می‌رسد یا بلایی از او دور می‌شود، سجده شکر به جا آورد.

مسئله ۱۳۳۷ . احتیاط واجب آن است که در سجده شکر، پیشانی را بر مهر یا شیء دیگری که سجده بر آن صحیح است، گذاشته و بنابر احتیاط مستحب، جاهای دیگر بدن را به دستوری که در سجده نماز گفته شد، بر زمین بگذارد.

شایان ذکر است اگر سبب و علّتی برای انجام سجده شکر پیش آمد و فرد نمی‌توانست بر زمین سجده نماید، برای سجده، با سرش اشاره ‌‌کند و گونه‌‌اش را بر ظاهر یا باطن کف دستش[۳] ]قرار ‌‌دهد و شکر خداوند متعال را انجام ‌‌دهد.

احکام صلوات

مسئله ۱۳۳۸ . هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) مانند محمّد و احمد یا لقب و کنیه آن جناب مثل مصطفی و ابو القاسم را بگوید یا بشنود، هرچند در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد. همچنین است حکم، اگر کلماتی مانند رسول اللّه، پیامبر اکرم، پیغمبر خدا و مانند آن، که مراد از آن، حضرتش باشد یا ضمیری که به حضرتش برگشت می‌کند، را بگوید یا بشنود.

مسئله ۱۳۳۹ . موقع نوشتن اسم یا لقب یا کنیه مبارک حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) مستحب است فرد، صلوات را هم به طور کامل بنویسد و نیز بهتر است هر وقت آن حضرت(صلی الله علیه و آله) را یاد می‌کند، صلوات بفرستد.

مکروهات نماز

مسئله ۱۳۴۰ . موارد ذیل در نماز مکروه شمرده شده است:

۱. نمازگزار در نماز صورت را کمی به طرف راست یا چپ برگرداند به طوری که نگویند روی خود را از قبله برگردانده است.

۲. نمازگزار در یک رکعت از نماز واجب بعد از حمد، دو سوره بخواند مگر مورد استثنایی که در مسأله‌ (۱۱۶۰) گذشت.

۳. در نماز چشم‌‌ها را بر هم بگذارد یا به طرف راست و چپ بگرداند.

۴. با ریش و دست خود بازی کند.

۵. ناخن خویش را بجود.

۶. موی محاسن خویش را به دندان گرفته و بجود.

۷. انگشت‌‌ها را داخل هم نماید یا انگشت‌ها را بشکند.

۸. آب دهان را بیرون بیندازد.

۹. آب بینی را بگیرد (دماغ پاک کردن).

۱۰. خمیازه بکشد البتّه در صورتی که موجب تولید حرف نگردد.

۱۱. مرد دو قدم پا را در حال قیام متّصل و چسبیده به یکدیگر بگذارد.

۱۲. به نقش انگشتر یا به قرآن یا کتابی که در مقابل اوست یا هر شیء دیگری که او را به خود مشغول نماید نگاه کند.

۱۳. موقع خواندن حمد و سوره و گفتن ذکر، برای شنیدن حرف کسی ساکت شود.

۱۴. حدیث نفس کند و در ذهن خویش امور دنیوی را ترتیب دهد.

۱۵. و نیز هر کاری که خضوع و خشوع را از بین ببرد، مکروه می‌باشد.

مسئله ۱۳۴۱ . موقعی که انسان خوابش می‌آید و نیز موقعی که نیاز به دفع ادرار و مدفوع دارد، مکروه است نماز بخواند و غیر از اینها مکروهات دیگری هم در سایر کتب به طور مفصّل ذکر شده است.

[۱] . بنابراین اگر در قنوت، تنها به دعای فارسی اکتفا کند، بنابر احتیاط واجب مثل این است که قنوت را به جا نیاورده است.

[۲] . در این زمینه می‌‌توان به کتاب مفاتیح الجنان محدّث قمی ‌رضوان الله تعالی ‌علیه مراجعه نمود.

[۳] . کف دست شامل انگشتان دست هم می‌‌شود

 

بازگشت به فهرست

thaniashar

قطع‌کننده‌های سفر


احکام نماز

قطع کننده‌های سفر

مواردی که سفر را قطع می‌کند و موجب کامل شدن نماز فردی که مسافر بوده می‌شود، «قواطع سفر» نامیده می­شوند که در مسائل بعد به ذکر احکام آن پرداخته می‌شود:

مورد اوّل (از قواطع سفر):قصد عبور و توقّف در وطن

به طور کلی احکام وطن به این شرح است:

احکام وطن

مسئله ۱۶۰۲ . منظور از وطن، یکی از مکان‌های سه‌گانه زیر می­‌باشد:

۱. وطن اصلی: منظور از آن مقرّ و اقامت گاه اصلی فرد می‌­باشد که معمولاً محلّ سکونت پدر و مادر و زادگاه فرد است که پس از تولّد در آنجا زندگی می­کرده است.

۲. وطن اتّخاذی دائمی: محلّی را که انسان برای اقامت دائمی خود انتخاب کرده است و می‌خواهد باقیمانده عمرش را در آنجا بماند.

۳. وطن موقّت: جایی را که انسان محلّ زندگی خود یا مقرّ کاری یا تحصیلی خویش قرار داده است - هرچند قصد نداشته باشد که همیشه در آنجا بماند - چنانچه به گونه‌­ای باشد که عرف او را در آنجا مسافر نگویند، به طوری که اگر موقّتاً ده روز یا بیشتر، جای دیگری را محلّ زندگی خود قرار دهد، باز هم عرف، محلّ سکونت و زندگی‌­اش را جای اول (مقرّ موقّت) بگویند، آنجا برای او، وطن محسوب می­‌شود که آن را وطن اتّخاذی موقّت یا وطن موقّت می‌نامند.

بنابراین کسی که تصمیم دارد مثلاً یک سال و نیم یا بیشتر، در مکانی سکونت نماید مثل دانشجوی قمی که قصد دارد یک سال و نیم یا بیشتر شهر تهران را مقرّ تحصیلی خود قرار دهد و از شنبه تا چهارشنبه در تهران ساکن باشد و روز پنجشنبه و جمعه نزد خانواده‌‌اش به وطن خود (شهر قم) بر‌گردد، در دو هفته اول، در صورتی که قصد اقامت ده روز در تهران ندارد، بنابر احتیاط واجب، نمازش را هم شکسته و هم تمام بخواند و بعد از آن نمازش در شهر تهران که وطن موقّت او محسوب می‌‌شود، تمام است.

 امّا اگر فرد قصد دارد در محلّی که وطن اصلی‌‌اش نیست، مدّت زمان کوتاهی بماند به گونه‌‌ای که آن مکان عرفاً محلّ زندگی و سکونت او محسوب نشده و عرف او را در آن مکان، مسافری محسوب نماید که قصد دارد مدّت کوتاهی آنجا بماند و بعد به جای دیگر برود، در این صورت، آن مکان وطن فرد محسوب نمی‌شود.[۱]

شایان ذکر است در نوع دوّم و سوّم وطن (وطن اتّخاذی دائم و وطن اتّخاذی موقّت) فرق ندارد که فرد، خودش مستقلّاً آن را انتخاب کرده باشد، یا اینکه آنجا به تبعیّت از شخص دیگر، وطن او محسوب گردد، مثلاً اگر فرزند عرفاً تابع والدین محسوب شود و هنوز استقلال در تصمیم گیری در این جهت را نداشته باشد، چنانچه والدین او شهر مشهد را به عنوان وطن اتّخاذی دائمی یا موقّت خویش انتخاب کرده و در آن ساکن شوند، شهر مشهد برای آن فرزند که همراه آنان در مشهد ساکن شده نیز وطن محسوب می‌گردد.

مسئله ۱۶۰۳ . کسی که مکانی را مقرّ تحصیلی یا شغلی خویش قرار داده به طوری که نمازش در آنجا تمام است و بین مقرّ و وطنش که فاصله آنها به اندازه مسافت شرعی یا بیشتر است در رفت و آمد باشد مثلاً می‌‌خواهد چند سال در آنجا ساکن باشد و بین مقرّ و وطن اصلی‌اش رفت و آمد داشته باشد، در مقرّ تحصیلی یا شغلی، نمازش تمام است و در صورتی که تعداد سفرهایش در هر ماه بین مقرّ و وطن (‌۱۰) سفر باشد، نمازش بین راه هم تمام است و اگر (‌۸) یا (‌۹) سفر است، بنابر احتیاط واجب، در بین راه نمازش را هم شکسته و هم کامل بخواند و اگر (۷) سفر است، نمازش بین راه شکسته است. بنابراین، در چنین مواردی احکام وطن موقّت و کثرت سفر هر دو لحاظ می‌‌شود.[۲]

مسئله ۱۶۰۴ . بعضی از فقهاء عظام رضوان الله تعالی علیهم قائل به نوع دیگری از وطن به نام «وطن شرعی» شده‌‌اند و در این مورد فرموده‌‌اند: کسی که در محلّی مالک منزل مسکونی است اگر شش ماه متّصل با قصد اقامت در آنجا بماند، تا وقتی که آن منزل مال اوست، آن محلّ حکم وطن او را دارد، پس هر وقت در مسافرت به آنجا برسد، باید نماز را تمام بخواند ولی این حکم‌ ثابت نیست. (ثابت نبودن این حکم بنا بر فتوی می‌باشد).

مسئله ۱۶۰۵ . کسی که در دو محلّ زندگی می‌کند، مثلاً شش ماه در شهری و شش ماه در شهر دیگر می‌ماند، هر دو محلّ، وطن اوست و نیز اگر بیشتر از دو محلّ را برای زندگی خود انتخاب کرده باشد، همه آنها وطن او محسوب می‌شود. مثل اینکه سه شهر عرفاً به عنوان وطن فرد به حساب آید و فرد در چهار ماه از سال که هوا گرم است در شهر اول سکونت می‌کند و در چهار ماه که هوا سرد است در شهر دوم ساکن می‌شود و در بقیه سال در شهر سوم ساکن می‌گردد.

مسئله ۱۶۰۶ . مسافری که در سفر از وطن خود عبور می‌کند، اگر در آن توقّف کند، سفرش قطع می‌‌شود و باید تا زمانی‌‌که سفر جدیدی را به حدّ مسافت شرعی آغاز نکرده است، نمازش را تمام بخواند و امّا عبور از وطن، بدون توقّف و فرود آمدن در آن، در اینکه موجب قطع مسافرت شرعی می‌‌شود یا نه، محلّ اشکال است. بنابر این اگر فرد بعد از عبور از وطن، قصد پیمودن مسافت شرعی جدیدی را هرچند به ضمیمه مسیر برگشت داشته باشد، نمازش شکسته است وگرنه احتیاط لازم آن است که بین نماز شکسته و نماز تمام در باقیمانده مسیر جمع نماید.

 به عنوان مثال، فردی قصد دارد از وطن خویش (مشهد مقدّس) به مقصدی که در هشت فرسخی آن قرار دارد، برود و در آنجا قصد اقامت ده روز نماید، در اثناء مسیر پس از پیمودن دو فرسخ به وطن دومش می‌‌رسد؛ امّا از آن عبور نموده و توقّفی در آن نمی‌‌کند. در این حال، اگر بخواهد پس از خروج از وطن دوم، در شش فرسخ باقیمانده مسیر و قبل از رسیدن به محلّ اقامت، نماز بخواند، احتیاط لازم آن است که بین نماز شکسته و نماز تمام جمع نماید.

مسئله ۱۶۰۷ . مسافری که در بین مسافرت به وطنش می‌رسد و در آنجا توقّف می‌کند، تا وقتی در آنجا هست باید نماز را تمام بخواند ولی اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود، یا مثلاً چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد، وقتی که به حدّ ترخّص برسد، باید نماز را شکسته بخواند.

احکام اعراض از وطن

مسئله ۱۶۰۸ . اگر انسان از وطن خود صرف نظر کند و دیگر نخواهد در آنجا زندگی کند، زمانی که از آنجا خارج می­شود، از وطنش اعراض کرده است. بنابر این، از آن موقع، هر وقت به آن مکان برای صله رحم، زیارت، تفریح و... می­رود، آنجا برای او حکم وطن را ندارد و نمازش در آنجا شکسته است هرچند فرد، وطن دیگری هم برای خود انتخاب نکرده باشد؛ مگر آنکه عنوانی که موجب تمام شدن نماز است مانند کثیر‌السفر یا خانه به دوش یا قصد اقامت دهه، بر این فرد صدق کند که در این صورت، باید نمازش را تمام بخواند.

مسئله ۱۶۰۹ . ملاک در إعراض و روی گرداندن از وطن، آن است که فرد اطمینان داشته باشد در آینده برای زندگی و سکونت به آن مکان بر نمی‌‌گردد. بنابر این فردی که از وطنش به علّتی مانند مأموریت شغلی، ازدواج و تحصیل، خارج می‌‌شود و شهر دیگری را به عنوان وطن انتخاب می‌‌نماید، چنانچه احتمال قابل توجه بدهد که در آینده برای سکونت و زندگی به وطن سابقش بر می‌‌گردد، در این صورت، إعراض محقّق نشده است و هر وقت به آن مکان می‌‌رود، نمازش کامل است.

شایان ذکر است فرزندانی که در مورد انتخاب وطن و اعراض از آن، قدرت استقلال در تصمیم گیری ندارند و صاحب اختیار نیستند و عرفاً تابع والدینشان یا یکی از آن دو محسوب می‌شوند، چه بالغ باشند و چه بالغ نباشند، در مسأله انتخاب وطن یا اعراض از آن، تابع آنها می‌باشند؛ در غیر این صورت، تصمیم و عمل خودشان ملاک انتخاب وطن و اعراض از آن است.

مورد دوم (از قطع کننده‌های سفر): قصد اقامت حدّاقل ده روز در مکانی

مسئله ۱۶۱۰ . مسافری که قصد دارد چند روز در مکانی بماند با شرایطی که ذکر می‌شود نماز او تمام است:

شرایط قصد اقامت ده روز (قصد اقامت دهه)

شرط اول: مدت اقامت وی در محل، حدّاقل ده روز بوده و این ایّام پشت سر هم باشد

مسئله ۱۶۱۱ . مسافری که قصد دارد از اذان صبح روز اوّل، تا غروب آفتاب روز دهم در محلّ اقامت حضور داشته باشد، قصد دهه او محقّق شده و نمازش تمام است و لازم نیست قصد ماندن شب اول تا شب یازدهم را داشته باشد؛ ولی باید قصد ماندن شب دوم تا شب دهم را داشته باشد و همچنین اگر قبل از اذان صبح، در شب اول، وارد محلّ اقامت شود، پایان ده روز او غروب آفتاب روز دهم است؛ بنابراین مبدأ‌ محاسبه اذان صبح روز اول می‌باشد.

و مسافری که پس از اذان صبح روز اول وارد محلّ اقامت می‌‌شود در صورتی قصد اقامت او محقّق می‌‌شود که بخواهد (‌۲۴۰) ساعت یا بیشتر در محلّ بماند بنابر این، نقص و کمی روز اول از روز یازدهم تکمیل می‌شود؛ مثلاً اگر مسافر ساعت ده صبح وارد شهری شود، در صورتی قصد اقامت او محقّق می‌شود که بخواهد بعد از ساعت ده صبح روز یازدهم آنجا را ترک کند و نمی‌‌تواند نقص و کسری روز اول را از شب یازدهم کامل کند.

مسئله ۱۶۱۲ . مسافری که قصد کرده ده روز در محلّی بماند، بعد از سپری شدن ده روز، اگر بخواهد بیشتر از ده روز در آنجا اقامت نماید، مثلاً بخواهد یک هفته دیگر هم بماند، تا وقتی که مسافرت نکرده باید نمازش را تمام بخواند؛ هرچند از ابتدا قصد ماندن بیشتر از ده روز را در آن مکان نداشته است و در هر صورت، لازم نیست دوباره قصد ماندن ده روز کند.

شرط دوم: تصمیم جدی بر ماندن و اقامت ده روز پشت سر هم داشته باشد

مسئله ۱۶۱۳ . مسافری که یقین یا اطمینان دارد که ده روز پشت سر هم در محلّی می‌ماند، در آن محلّ باید نماز را تمام بخواند و امّا مسافری که شک دارد که ده روز در محلّی اقامت می‌کند یا نه یا گمان دارد ده روز در آن محلّ خواهد ماند نمازش شکسته است هرچند ده روز هم بماند.

مسئله ۱۶۱۴ . قصد اقامت ده روز لازم نیست از روی اختیار و إراده باشد؛ بنابراین مسافری که‌ می‌داند یا اطمینان دارد ده روز در محلّی - چه با اختیار خودش چه بدون اختیار - می‌ماند، نمازش کامل است به عنوان مثال فرد مسافری که زندانی شده و یقین یا اطمینان دارد که‌ بر خلاف خواسته‌اش، مجبور است ده روز یا بیشتر در حبس باقی ‌‌بماند، باید نمازش را تمام بخواند.

مسئله ۱۶۱۵ . فرد مسافری که قصد اقامت ده روز در محلّی دارد، ولی قصدش وابسته به امر دیگری است که انجام آن امر هم معلوم نیست، نمازش شکسته است؛ بنابراین چنانچه مسافر قصدش این است که اگر رفیقش بیاید یا منزل خوبی پیدا کند، ده روز بماند وگرنه قبل از ده روز به وطنش برگردد و از طرفی در آمدن رفیق یا فراهم شدن منزل مناسب هم شک دارد یا گمان به آن دارد باید نماز را شکسته بخواند. امّا چنانچه به آمدن رفیق یا فراهم شدن منزل مناسب یقین یا اطمینان دارد، قصد دهه او صحیح است و باید نمازش را کامل بخواند.

مسئله ۱۶۱۶ . کسی که تصمیم دارد ده روز در محلّی بماند، اگر احتمال بدهد که برای ماندن او مانعی پیش آید مثل بیماری، کسری مخارج سفر، کار شغلی و آن احتمال از نظر عقلاء قابل توجّه باشد، باید نماز را شکسته بخواند؛ هرچند اتّفاقاً آن مانع پیش نیاید و ده روز کامل هم در آنجا بماند.

مسئله ۱۶۱۷ . اگر مسافر قصد اقامت در مکانی را تا روز معیّنی داشته باشد؛ ولی نداند از زمان قصد اقامت، تا روز معیّن مذکور، ده روز می‌شود یا نه، باید نمازش را شکسته بخواند هرچند بعداً معلوم شود که آن مدّت، ده روز بوده است.

 به عنوان مثال، مسافری که هنگام اذان صبح روز بیست و یکم ماه رمضان وارد مشهد مقدّس شده است و قصد دارد تا شب عید فطر در مشهد بماند، ولی نمی‌داند ماه، سی روزه است یا بیست و نه روزه و به این علّت نمی‌داند که نُه روز در مشهد خواهد ماند یا ده روز، باید نماز را شکسته بخواند؛ هرچند بعداً معلوم شود که ماه سی روزه است و از موقعی که قصد کرده تا روز آخر ماه ده روز می‌‌باشد.

همین‌طور اگر مثلاً اذان صبح روز چهاردهم وارد مشهد شده و قصد داشته بعد از پایان روز بیست و سوم ماه به وطن برگردد، امّا اشتباهاً خیال می‌کند روز ورودش به مشهد، پانزدهم است؛ بنابر این معتقد است که می‌خواهد نُه روز در مشهد بماند، نماز چنین فردی شکسته است و قصد ده روز او محقّق نشده، هرچند بعداً به اشتباه خود پی ببرد.

مسئله ۱۶۱۸ . اگر مسافر بداند که مثلاً ده روز یا بیشتر به آخر ماه مانده و قصد کند که تا آخر ماه در جایی بماند، باید نماز را تمام بخواند ولی اگر نداند تا آخر ماه چقدر مانده و قصد کند که تا آخر ماه بماند، باید نماز را شکسته بخواند؛ هرچند از موقعی که قصد کرده تا روز آخر ماه ده روز باشد.

شرط سوم: محلی که می‌خواهد در آنجا مجموعاً ده روز بماند، یک مکان باشد

مسئله ۱۶۱۹ . مسافری که می‌خواهد ده روز در محلّی مانند یک شهر یا یک روستا، بماند، در صورتی باید نماز را تمام بخواند که بخواهد ده روز را در همان مکان بماند، پس اگر فرد بخواهد مثلاً در نجف، هفت روز و در کوفه، سه روز اقامت نماید که مجموعاً ده روز می‌‌شود، قصد ده روز او محقّق نمی‌‌شود و باید نماز را در هر دو مکان شکسته بخواند و همین حکم در مورد تهران و کرج، یا مشهد و شاندیز و مانند آن جاری است.

 همچنین اگر فرد بخواهد در دو روستای مجاور هم مجموعاً ده روز بماند، باید نماز را شکسته بخواند هرچند آن دو روستا در حدّ ترخّصِ هم باشند.

شرط چهارم: قبل از خواندن یک نماز چهار رکعتی اداء از قصد خود بر نگردد

مسئله ۱۶۲۰ . اگر مسافر قصد کند ده روز در محلّی بماند، چنانچه پیش از خواندن یک نماز چهار رکعتی ادایی از ماندن منصرف شود، یا مردّد شود که در آنجا بماند یا به جای دیگر برود، باید نماز را شکسته بخواند؛ ولی اگر بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی ادایی، از ماندن منصرف شود یا مردّد شود، تا وقتی که در آنجا هست باید نماز را تمام بخواند؛ هرچند مقدار ماندن کمتر از ده روز باشد.

مسئله ۱۶۲۱ . مسافری که قصد کرده ده روز در محلّی بماند، اگر روزه بگیرد و بعد از ظهر از ماندن در آنجا منصرف شود، چنانچه یک نماز چهار رکعتی ادایی خوانده باشد، تا وقتی که در آنجا هست روزه‏هایش صحیح است و باید نمازهای خود را تمام بخواند و اگر نماز چهار رکعتی ادایی نخوانده باشد، بنابر احتیاط واجب باید روزه آن روزش را تمام کند و قضای آن را نیز انجام دهد و باید نمازهای خود را شکسته بخواند و روزهای بعد هم نمی‌تواند روزه بگیرد.

مسئله ۱۶۲۲ . مسافری که قصد کرده ده روز در محلّی بماند، اگر از ماندن منصرف شود و شک کند که برگشتن او از قصد ماندن، پس از یک نماز چهار رکعتی ادایی بوده یا قبل از آن، باید نمازهای خود را شکسته بخواند.

مسئله ۱۶۲۳ . مسافری که قصد کرده ده روز در محلّی بماند، اگر در بین نماز اولِ چهار رکعتی ادایی از قصد خود برگردد، چنانچه مشغول رکعت سوم نشده باید نماز را دو رکعتی تمام نماید و بقیّه نمازهای خود را شکسته بخواند و همچنین است اگر مشغول رکعت سوم شده و به رکوع نرفته باشد که باید بنشیند و نماز را شکسته به آخر برساند و اگر به رکوع رفته باشد، نمازش بنابر احتیاط واجب، باطل است و باید دوباره آن را شکسته بخواند.

مسئله ۱۶۲۴ . اگر به خیال اینکه رفقایش می‌خواهند ده روز در محلّی بمانند، قصد کند که ده روز در آنجا بماند و بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی ادایی بفهمد که آنها قصد نکرده‏اند، هرچند خودش هم از ماندن منصرف شود، تا مدّتی که در آنجا هست باید نماز را تمام بخواند.

شرط پنجم: از محلّ اقامت به حدّ مسافت شرعی یا بیشتر خارج نشود و نیز قصد نداشته باشد در بین ده روز به حد مسافت شرعی برود

مسئله ۱۶۲۵ . فردی که قصد اقامت ده روز در محلّی کرده و قصد ده روز او با خواندن یک نماز چهار رکعتی ادایی پابرجا شده است، اگر اتّفاقاً در بین ده روز، به حدّ مسافت شرعی رفته و به محلّ اقامت برگردد، قصد ده روز او به هم می‌‌خورد؛ هرچند رفتن به حدّ مسافت برای مدّت مثلاً یک ساعت یا کمتر باشد و از آن پس واجب است نمازش را شکسته بخواند؛ مگر آنکه دوباره تصمیم بگیرد ده روز در آن مکان بماند یا اینکه قصد داشته باشد در محلی که در حد مسافت شرعی است ده روز یا بیشتر بماند که در این صورت نماز وی در آن محل تمام است.

مسئله ۱۶۲۶ . اگر مسافر بخواهد قصد اقامت ده روز در محلّی داشته باشد ولی از ابتدا قبل از خواندن نماز چهار رکعتی ادایی تصمیم دارد در بین ده روز به مقصدی که در حدّ مسافت شرعی است برود و برگردد یا احتمال عقلایی می‌دهد که در بین ده روز به مقصدی که در حد مسافت شرعی است برود و برگردد، هرچند در بین ده روز به آن مقصد هم نرود، قصد اقامت او پابرجا نمی‌شود و نمازش شکسته است.

مسئله ۱۶۲۷ . اگر مسافر بخواهد بیشتر از ده روز مثلاً یک ماه در محلّی بماند و تصمیم دارد در ده روز اولِ اقامت، از محلّ اقامت خارج نشود؛ امّا قصد دارد یا احتمال می‌دهد پس از سپری شدن ده روز اول، در ده روز دوم یا سوم اقامت به مقصدی که در حدّ مسافت شرعی است برود و به محلّ اقامت برگردد، تا وقتی از محلّ اقامت خارج نشده نماز او تمام است و هنگامی که مثلاً روز پانزدهم از محلّ اقامت به حدّ مسافت شرعی خارج می‌شود، قصد اقامت شرعی او به هم می‌خورد؛ و نمازش شکسته است و چنانچه دوباره به محلّ اقامت قبل برگردد نمازش شکسته است مگر آنکه دوباره قصد اقامت ده روز نماید و بخواهد ده روز یا بیشتر در آن محل بماند.

شرط ششم: از اول قصد نداشته باشد در بین ده روز برای مدّتی که با قصد اقامت ده روز سازگاری ندارد به کمتر از حد مسافت شرعی برود

مسئله ۱۶۲۸ . مسافری که می‌خواهد ده روز در محلّی بماند، اگر از اوّل، قبل از خواندن نماز چهار رکعتی، قصد داشته باشد که در بین ده روز به اطراف آنجا که عرفاً جای دیگر به حساب می‌آید و فاصله آن از چهار فرسخ کمتر است برود، اگر مدّت رفتن و آمدنش به اندازه‏ای باشد که عرفاً با اقامت ده روز سازگاری ندارد -مثل تمام یک روز یا تمام یک شب- باید نماز را شکسته به جا آورد و چنانچه سازگاری داشته باشد - مثل یک یا دو ساعت در هر روز - نماز را تمام بخواند و همچنین اگر از اوّل قصدش این باشد که مثلاً بعد از اذان ظهر، از محلّ اقامت خارج شده و سپس برگردد، هرچند برگشتنش ساعتی بعد از غروب آفتاب و فرا رسیدن شب باشد، باید نماز را تمام به جا آورد و در این مثال در صورتی که از اوّل قصد تکرار آن را دارد، تکرار این امر برای دو یا سه بار اشکال ندارد و بیشتر از آن، محلّ اشکال است و چنانچه از اول قصد دارد این طور خارج شدن را به مقداری تکرار کند که عرفاً بگویند در دو جا یا بیشتر اقامت دارد، قصد اقامت ده روز محقّق نمی‌‌شود.

شایان ذکر است اگر فرد بخواهد مثلاً یک ماه در محلّی بماند و تصمیم دارد در ده روز اوّل اقامت، از محلّ اقامت، خارج نشود و در ده روز دوّم یا سوّم اقامت، به کمتر از حدّ مسافت شرعی رفته و به محلّ اوّل برگردد، قصد اقامت او محقّق شده و نمازش تمام است؛ هرچند خروج از محلّ اقامت، در ده روز دوّم و یا سوّم، برای مدّت یک روز یا بییشتر باشد و این کار چند بار هم تکرار گردد.

مسئله ۱۶۲۹ . مسافری که قصد کرده ده روز در محلّی بماند، اگر بعد از خواندن یک نماز چهار رکعت ادایی یا بعد از ماندن ده روز، هرچند یک نماز تمام هم نخوانده باشد، بخواهد به جایی که کمتر از چهار فرسخ است برود، چند صورت دارد، از جمله آنها موارد ذیل است:

۱. قصد دارد دوباره به محل اقامت اول خود برگردد و در آنجا ده روز یا کمتر از ده روز بماند:

در این صورت در مسیر رفت به سمت مقصد و در مقصد (مکان دوم) و در مسیر برگشت به محل اقامت اول و بعد از برگشتن به آنجا باید نماز را تمام بخواند وفرق ندارد که در مقصد (مکان دوم) قصد اقامت ده روز کرده باشد یا بخواهد کمتر از ده روز بایستد.

۲. قصد دارد در مقصد (مکان دوم) ده روز بماند سپس از همان جا به سفر به حدّ مسافت شرعی برود، ولی به محلّ اقامت اول بر می‌گردد و برگشتن وی به محلّ اقامت اول، فقط از این جهت است که در طریق سفرش واقع شده، در این صورت لازم است در رفتن به مقصد و در مقصد نماز را تمام بخواند و بعد از شروع در سفر جدید و خارج شدن از مقصد، نمازش شکسته است؛ بنابراین در این صورت در مسیر برگشت به محلّ اقامت اوّل و در محلّ اقامت اوّل و بعد از آن در بین سفر، باید نماز را شکسته بخواند.

۳. قصد دارد در مقصد (مکان دوم) کمتر از ده روز بماند سپس از همان جا به سفر برود، ولی به محلّ اقامت اول بر می‌گردد و برگشتن وی به محلّ اقامت اول فقط از این جهت است که در طریق سفرش واقع شده، در این صورت لازم است در رفتن به مقصد و در مقصد و در مسیر برگشت به محلّ اقامت اوّل و در محلّ اقامت اوّل و بعد از آن در بین سفر، نمازش را شکسته بخواند.

مسئله ۱۶۳۰ . مسافری که قصد کرده ده روز در محلی بماند، باید نمازهایش را تمام بخواند و روزه واجب را بگیرد و می‌تواند روزه مستحبّی را هم بجا آورد و نافله ظهر و عصر و عشا را هم بخواند.

مورد سوم (از قطع کننده‌های سفر): ماندن سی روز مردّد در مکانی

مسئله ۱۶۳۱ . اگر مسافر سی روز مردّد در مکانی بماند، مثلاً در تمام سی روز در رفتن و ماندن مردّد باشد، بعد از گذشتن سی روز اگر چه مقدار کمی در آنجا بماند، باید نماز را تمام بخواند.[۳]

مسئله ۱۶۳۲ . مسافری که می‌خواهد نُه روز یا کمتر در محلّی بماند، اگر بعد از آنکه نُه روز یا کمتر در آنجا ماند، بخواهد دوباره نُه روز دیگر یا کمتر بماند و همین طور تا سی روز، نماز او شکسته است و بعد از کامل شدن سی روز، باید نماز را تمام بخواند هرچند بخواهد مدّت کمی آنجا بماند.

مسئله ۱۶۳۳ . مسافر بعد از سی روز، در صورتی باید نماز را تمام بخواند که سی روز را در یک جا بماند، پس اگر مقداری از آن را در جایی و مقداری را در جای دیگر بماند، بعد از سی روز هم باید نماز را شکسته بخواند؛ ولی اگر آن دو جا از قبیل شهر و اطراف آن باشد که از حدّ مسافت کمتر است، مشابه تفصیلی که در مسأله (۱۶۲۸) ذکر شد، در مورد آن جاری می‌شود.

مسئله ۱۶۳۴ . اگر مسافر سی روز مردّد را در مکانی باقی بماند، سپس تصمیم بگیرد تا کمتر از چهار فرسخ از محل سکونت خارج شود، چنین فردی حکم کسی را دارد که قصد اقامت دهه نموده و ده روز در مکانی مانده است؛ بنابر این احکامی که در مسأله (۱۶۲۹) ذکر شد در مورد او نیز جاری می‌شود.

[۱] . نکاتی ‌را که برای ‌محقّق شدن وطن موقّت باید ملاحظه نمود از این قرار است:

 الف. مدّت اقامت فرد در مقرّ کم نباشد مثلاً فردی ‌که قصد دارد برای ‌مدت چند سال، در هر روز فقط سه یا چهار ساعت در محلّی ساکن باشد، این مقدار برای ‌محقّق شدن وطن موقّت کافی ‌نیست.

ب. مجموع این مدّت در فاصله زمانی ‌طولانی ‌حاصل نشود.

 ج. هر چه عدد ساعات در روز و عدد روزها در ماه بیشتر گردد، تحقّق وطن موقّت و مقرّ بودن به مدّت کمتر احتیاج دارد و هر چه عدد ساعات در روز و عدد روزها در ماه کمتر گردد، تحقّق وطن موقّت و مقرّ بودن به مدّت بیشتر احتیاج دارد.

بر این اساس، مواردی در جدول ذیل به عنوان نمونه ذکر می­‌شود و افراد می‌­توانند از این جدول که برای ‌تشخیص نظر عرف تنظیم گردیده است، در موارد تردید عرفی ‌کمک بگیرند و حکم سایر موارد با مقایسه و نسبت سنجی ‌با موارد ذکر شده در جدول روشن می‌­شود.

به عنوان مثال، چنانچه دانشجویی ‌به مدت سه سال در شهری ‌تحصیل نماید و در هر ماه به مدت (۱۵) روز در آن شهر و (۱۵) روز دیگر هم در وطنش ساکن باشد، طوری که سکونت وی در آن شهر به‌طور شبانه‌روزی ‌باشد، طبق ردیف ۲ در جدول ذیل، شهر مذکور وطن موقّت او محسوب می‌­شود.

شایان ذکر است در بعضی ‌از موارد جدول ذیل تحقّق وطن و مقرّ موقّت مورد اشکال است و مراعات مقتضای ‌احتیاط در آن ترک نشود.

جدول مربوط به وطن و مقرّ موقّت:

ردیف عدد ساعات در روز عدد روزها در ماه عدد سال‌ها حکم مقرّ و وطن موقت
۱ ۲۴ ۲۲-۳۰ ۱.۵ دارد
۲ ۲۴ ۱۵ ۳ دارد
۳ ۲۴ ۷-۸ ۴ دارد
۴ ۲۴ ۶ ۵سال و کمتر ندارد
۵ ۲۴ ۶ بیشتر از ۵سال محل اشکال
۶ ۲۴ ۴ ۷سال و کمتر ندارد
۷ ۲۴ ۴ بیشتر از ۷سال محل اشکال
۸ ۱۲ ۲۲ ۳ دارد
۹ ۱۲ ۱۵ ۵ دارد
۱۰ ۱۲ ۶ ۷سال و کمتر ندارد
۱۱ ۱۲ ۶ بیشتر از ۷سال محل اشکال
۱۲ ۸ ۲۰ ۴ دارد
۱۳ ۶ ۲۲ ۴ دارد
۱۴ ۳-۴ ۳۰ مطلقاً ندارد

[۲] . شایان ذکر است اگر فاصله زمانی ‌بین رفت به مقرّ و برگشت به وطن (۲ یا ۳) روز باشد، رفت و برگشت عرفاً یک سفر محسوب می‌‌شود و اگر (۵) روز باشد، رفت و برگشت عرفاً دو سفر محسوب می‌‌شود و اگر چهار روز باشد، مراعات مقتضای ‌احتیاط در مورد آن ترک نشود. به عنوان مثال، دانشجو یا معلّمی ‌می‌‌خواهد مدّت چهار سال، شهری ‌را مقرّ تحصیلی ‌یا کاری‌­اش قرار دهد به گونه‌‌ای ‌که در هر ماه (۸) بار صبحگاهان به آنجا رفته و عصر بر می‌‌گردد. وی ‌یک بار هم در ماه، (۵) روز در مقرّ می‌‌ماند به طوری‌‌که فاصله زمانی ‌بین رفت و برگشت او، (۵) روز است که این خود، عرفاً معادل دو سفر محسوب می‌‌شود. بنابر این، در مجموع تعداد سفرهای ‌او ده سفر می‌‌شود که در نتیجه، نمازش در بین راه تمام است و در مقرّ نیز نمازش کامل می‌باشد.

[۳] . روش محاسبه ۳۰ روز مشابه روش محاسبه ۱۰ روز است که در مسأله ۱۶۱۱ ذکر شد.

بازگشت به فهرست

thaniashar

قرآن و اسماء متبرکه


احکام طهارت

قرآن و اسماء متبرّکه

مسئله ۳۹۴. مس‌ نمودن خطّ قرآن یعنی رساندن جایی ‌از بدن مثل دست، پا، صورت، لب، سینه، زبان، دندان و... به خطّ قرآن، برای کسی که وضو ندارد، حرام است و فرقی در حرام بودن لمس قرآن بدون وضو بین آیه و کلمه و حرف نیست.

مسئله ۳۹۵. در الفاظ و کلمات مشترک بین قرآن و غیر قرآن، ملاک آن است که مجموع کلمات چیده شده در کنار هم، عرفاً قرآن محسوب شود و قصد نویسنده در آن اثری ندارد. البتّه بعد از جدایی این کلمات یا حروفِ قرآنی از هم، لازم است احتیاط شود یعنی اگر قبلاً عبارت در نظر عرف، قرآنی بوده و الآن به سبب قطعه قطعه شدن و جدا شدن اجزای آن از یکدیگر، در عرف، قرآن محسوب نشود، احتیاط لازم است باز هم فرد بدون وضو، بدن را به آن نرساند.

مسئله ۳۹۶. اگر روی قرآن، شیشه یا پلاستیک نازک یا زَروَرق گذاشته باشند و خطّ قرآن از زیر آن نمایان باشد، مسّ آن بدون وضو اشکال ندارد.

مسئله ۳۹۷. در حکم ذکر شده جنس چیزی که قرآن بر آن نوشته شده فرقی ندارد بنابر این کاغذ، لوح، پارچه، لباس، زمین، دیوار و... حتّی بنابر احتیاط واجب درهم‌ و دینارها و اسکناس‌‌ها و پول‌هایی که بر آن قرآن نوشته شده، دست زدن به آن بدون وضو اشکال دارد و نیز انواع خط‌ها حتّی خط‌هایی که اکنون مرسوم نیست مثل خط کوفی و همچنین اقسام نوشتن مثل آن که با قلم باشد یا چاپ، حکّاکی، برش، نوشتن برجسته، گلدوزی و... در این حکم فرقی ندارد.

مسئله ۳۹۸. لمس غیر خطّ قرآن مثل بین سطرها، ورق و جلد و غلاف آن بدون وضو حرام نیست ولی کراهت دارد. همچنین آویزان نمودن قرآن به گردن یا لباس و حمل آن در صورتی که خطوط قرآن با بدن تماس مستقیم نداشته باشد، بدون وضو مکروه است.

مسئله ۳۹۹. حکم حرام بودن مسّ خطّ قرآن مخصوص افراد مکلّف است. بنابراین جلوگیری بچه و دیوانه از مسّ خط قرآن، واجب نیست ولی اگر مسّ نمودن ‌آنان بی‌احترامی و هتک حرمت قرآن - مثل پاره کردن یا نشستن روی قرآن یا نجس‌کردن آن - باشد، باید از آن جلوگیری کنند و دادن قرآن به اطفال برای آموزش و مانند آن بی‌اشکال است؛ هرچند بدانند اطفال بدون وضو آن را مس می‌کنند بلکه سبب شدن در مسّ خطّ قرآن توسّط اطفال، مثل اینکه دست طفل را گرفته و بر خط قرآن قرار دهد، در صورت عدم هتک، جایز است.

مسئله ۴۰۰. نجس کردن خط و ورق قرآن - حتّی بنابر احتیاط واجب در صورتی که موجب هتک حرمت و توهین نباشد - حرام است و اگر نجس شود باید (حتّی بنابر احتیاط واجب در صورتی که هتک نباشد) فوراً تطهیر شود و اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بی‌احترامی به قرآن باشد، باید آن را آب بکشند.

مسئله ۴۰۱. گذاشتن قرآن روی ‌عین نجس که تری سرایت کننده ندارد مثل خونِ خشک یا چرمی که از پوست مردار تهیه شده و خشک است، در صورتی که موجب هتک و بی‌احترامی باشد، حرام است و برداشتن قرآن از روی آن، واجب می‌باشد.

مسئله ۴۰۲. فروش قرآن به کافر، بنابر احتیاط واجب، صحیح نیست و دادن قرآن به کافر چنانچه هتک و توهین به قرآن شمرده شود یا در معرض هتک باشد، حرام است امّا اگر دادن قرآن به کافر مثلاً برای ارشاد و هدایت او باشد و هتک و توهینی هم به آن صورت نمی‌گیرد، اشکال ندارد.

مسئله ۴۰۳. نوشتن قرآن با مرکب نجس هرچند یک حرف آن باشد، حکم نجس کردن آن را دارد یعنی در صورتی که مستلزم هتک و بی‌احترامی باشد، حرام است و اگر نوشته شود باید آن را به وسیله آب یا غیر آن محو کنند طوری که عین مرکبِ نجس از بین برود.

مسئله ۴۰۴. اگر به صورت غیر عمد، قرآن از دست انسان به زمین بیفتد، کفّاره ندارد ولی باید فوراً آن را بردارد و احترام کند.

مسئله ۴۰۵۵. کسی که وضو ندارد، بنابر احتیاط لازم، جایز نیست اسم ذات خداوند متعال را به هر زبانی که نوشته شده باشد (الله، خدا، GOD) با بدنش لمس کند و همین‌طور است لمس صفات مخصوص الهی به هر زبانی که نوشته شده باشد؛ توضیح مطلب در مورد لمس صفات الهی، از این قرار است:

 صفاتی که برای خداوند متعال به کار می‌رود، دو نوع می‌باشد:

نوع اوّل: بعضی از صفات برای غیر خداوند متعال به کار برده نمی‌شود؛ مانند «الرحمن» و نیز برخی از صفات، دلالت بر خصوصیّتی دارند که تنها خداوند سبحان، آن خصوصیّت و ویژگی را دارد، مانند «مقلّب القلوب»؛ لمس این موارد، بنابر احتیاط واجب، بدون وضو جایز نیست.

نوع دوّم: بعضی از صفات، معنایش به گونه‌ای است که غیر خداوند متعال هم می‌تواند آن ویژگی را داشته باشد و در مورد غیر خدای متعال هم به کار می‌رود؛ این صفات، خود، دو دسته است:

الف. صفاتی که غالباً برای خداوند متعال به کار می‌رود، طوری که اگر بدون توضیح یا نشانه‌ای ذکر شود، برداشت می‌شود که منظور از آن، خداوند متعال می‌باشد، مانند «ربّ» و «خالق»؛ این صفات اگر بدون نشانه، ذکر شود یا نشانه‌ای در کلام و عبارت باشد که مشخص کند منظور از آن خداوند متعال است، بنابر احتیاط واجب، لمس آن، بدون وضو، جایز نیست؛ در غیر این دو صورت، لمس این گونه صفات، بدون وضو جایز است.

ب. صفاتی که برای خداوند متعال و غیر او به کار می‌رود؛ طوری که وقتی بدون توضیح و نشانه باشد، معلوم نیست منظور از آن، خداوند متعال است یا غیر او، مانند «رحیم» و «عظیم»؛ لمس این صفات چنانچه نشانه‌ای در آن نوشتار باشد که بفهماند منظور از آن، خداوند متعال است، بنابر احتیاط واجب، جایز نیست؛ ولی اگر چنین نشانه‌ای نباشد، چه اینکه بدون نشانه باشد، یا اینکه نشانه‌ای باشد که بفهماند منظور، غیر خداوند متعال است، لمس آن اشکال ندارد.

 احتیاط مستحب است که اسم مبارک پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امامان(علیهم‌السلام) و حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) را هم بدون وضو لمس ننماید.

مسئله ۴۰۶. به همراه داشتن حرزها و آنچه اسم خداوند سبحان در آن است، اشکال ندارد؛ ولی بنابر احتیاط واجب، لازم است آن ‌را روی لباس‌ها استفاده نماید تا اسم جلاله با بدنِ فرد بدون وضو تماس نداشته باشد، یا آنکه اسم جلاله داخل در جلد و غلافی (هرچند نازک) باشد، تا مانع از تماس مستقیم آن با بدنِ فرد بی وضو گردد.

مسئله ۴۰۷. اگر قرآن را به زبان فارسی یا به زبان دیگری ترجمه کنند لمس آن در غیر اسم ذات و صفات مخصوص خدوند متعال بدون وضو اشکال ندارد.

مسئله ۴۰۸. لمس «ا...» که به جای اسم «الله» نوشته می‌شود و نیز لمس ضمیری که به «الله» بر می‌گردد، مثل «ه» در «باسمه تعالی» یا «هو» در «هو الباقی»، بدون وضو، جایز است.

مسئله ۴۰۹. مسّ لفظ جلاله بدون وضو، بنابر احتیاط واجب، جایز نیست هرچند جزئی از یک اسم دو یا چند جزئی باشد مثل عبدالله و حبیب‌الله.

مسئله ۴۱۰. اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است مثل کاغذی که اسم خداوند متعال یا پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) یا یکی از معصومین(علیهم‌السلام) یا القاب و کنیه‌‌های آن بزرگواران بر آن نوشته شده در مستراح بیفتد، بیرون آوردن و آب کشیدن آن هرچند خرج داشته باشد، واجب فوری است و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید به آن مستراح نروند تا یقین کند آن ورق پوسیده است ولی اعلام به دیگران واجب نیست و همچنین اگر تربت امام حسین(علیه‌السلام) در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید تا وقتی که یقین نکرده‌اند که به کلّی از بین رفته، به آن مستراح نروند.

مسئله ۴۱۱. بر طرف کردن نجاست از‌ تربت امام حسین(علیه‌السلام) که از قبر مبارک حضرت به قصد تبرّک برداشته شده است، چنانچه در عرف، هتک و توهین محسوب شود، واجب است و تربت و خاک قبر پیامبر خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و سایر ائمه اطهار(علیهم‌السلام) که از قبور منوّره ایشان به قصد تبرّک برداشته شده باشد، در نجس شدن و تطهیر، حکم تربت حضرت سیّد الشهداء اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) را دارد. همچنین در تربت حضرت سیّد الشهداء(علیه‌السلام) فرقی نیست که از قبر شریف آن مظلوم برداشته باشند یا آنکه از بیرون آورده و به قصد تبرّک و استشفاء بر قبر مطهّر گذاشته باشند.

مسئله ۴۱۲. بی احترامی و هتک حرمت نسبت به اسامی مکان‌های همنام اهل بیت(علیهم‌السلام) است مثل خیابان امام رضا، میدان امام حسین، حسینیه حضرت زهراء و مسجد موسی بن جعفر و... - مثل آن که آنها را زیر پا قرار دهد یا در زباله دانی بینندازد - جایز نیست.

مسئله ۴۱۳. احترام اسامی متبرّکه باید حفظ شود و انداختن آنها در مکان هایی که عرفاً هتک حرمت و اهانت به حساب می‌آید، جایز نیست، بنابر این بهترین راه این است که ظرف یا محلّی برای نگهداری این گونه اسماء و کلمات در نظر گرفته شود و بعد از مدّتی محتوای آن را در گوشه‌ای از بیابان یا در مکان پاک، دفن ‌کنند یا اینکه در دریا یا آب روان بریزند. همچنین محوِ نوشته‌ها هرچند با بعضی از مواد شیمیایی پاک، جایز است ولی سوزاندن آیات قرآن یا قرآن‌های ورق ورق شده یا اسامی متبرکه خداوند متعال یا معصومین(علیهم‌السلام) به طور کلّی جایز نیست.

بازگشت به فهرست

thaniashar

قبله


احکام نماز

مقدّمه دوم نماز: رعایت قبله

مسئله ۹۱۷ . مکان خانه کعبه شرّفها الله تعالی که در مکه معظّمه می‌باشد، قبله محسوب می‌شود و باید انسان روبروی آن نماز بخواند و همچنین است حکم کارهای دیگری مانند سر بریدن حیوانات که باید رو به قبله انجام گیرد.

مسئله ۹۱۸ . در رابطه با تعیین جهت قبله، اگر فرد در فاصله‌‌ای از خانه کعبه قرار دارد که با مشاهده می‌‌تواند جهت قبله را به طور دقیق تشخیص دهد مثل شخصی که در صحن مسجد الحرام قرار دارد و خانه کعبه را می‌‌بیند، باید مراعات جهت دقیق را بنماید و انحراف عمدی از آن در حال نماز هرچند به مقدار کم جایز نیست و امّا چنانچه فرد در موقعیتی قرار دارد که جهت قبله حقیقی را با مشاهده تشخیص نمی‌‌دهد مثل کسی که از مکان کعبه دور است، اگر طوری بایستد که عرفاً بگویند رو به قبله نماز می‌خواند یعنی مراعات جهت قبله عرفی را بنماید کافی است و لازم نیست با استفاده از ابزار و وسایلی مانند قبله نما یا GPS و یا تحقیق و پرسش جهت قبله حقیقی را بیابد امّا چنانچه تحقیق نموده و مطّلع شود قبله حقیقی چند درجه‌‌ای به سمت راست یا چپ انحراف دارد مثلاً بداند که قبله حقیقی (۱۵) درجه به راست انحراف دارد، وی نمی‌‌تواند با این حال رو به جهت مستقیم نماز بخواند هرچند در عرف، ایستادن مستقیم را رو به قبله بودن به حساب آورند.

مسئله ۹۱۹ . کسی که نماز واجب را ایستاده می‌خواند، باید سینه و شکم او رو به قبله باشد، بلکه صورت او نیز نباید زیاد از قبله منحرف باشد و احتیاط مستحب آن است که انگشتان پای او هم رو به قبله باشد؛ همچنین شخصی که باید نشسته نماز بخواند، لازم است در موقع نماز، سینه و شکم او رو به قبله باشد بلکه صورت او هم نباید زیاد از قبله منحرف باشد.

مسئله ۹۲۰ . کسی که نمی‌‌تواند نشسته نماز بخواند، باید در حال نماز به پهلو طوری بخوابد که جلوی بدن او رو به قبله باشد و تا وقتی که ممکن است به پهلوی راست بخوابد، بنابر احتیاط لازم، نباید به پهلوی چپ بخوابد و اگر این دو ممکن نباشد، باید به پشت بخوابد طوری که کف پاهای او رو به قبله باشد.

مسئله ۹۲۱ . نماز احتیاط و سجده فراموش شده، باید رو به قبله به جا آورده شوند و بنابر احتیاط مستحب، سجده سهو نیز رو به قبله به جا آورده ‌‌شود.

مسئله ۹۲۲ . کسی که می‌خواهد نماز بخواند، باید برای پیدا کردن قبله کوشش نماید تا یقین پیدا کند که قبله کدام طرف است یا چیزی که در حکم یقین است، برایش حاصل گردد مثل شهادت دو عادل که شهادتشان مستند به حسّ و آنچه در حکم آن است باشد و بر آن اساس جهت قبله را تشخیص دهد.

 همچنین اطمینان حاصل از منشأ عقلایی - مثل خبر دادن فرد مورد اعتماد - کافی است؛ بلکه گفتار فرد مورد اعتمادی که از اهل خبره در تعیین جهت قبله می‌باشد حجّت است هرچند مفید گمان یا اطمینان نباشد و اگر از این راه‌ها نتواند جهت قبله را معیّن نماید باید به گمانی که از محراب مسجد مسلمانان، یا قبرهای مؤمنین، یا از راه‌های عقلایی دیگر پیدا می‌شود عمل نماید، حتّی اگر از گفته فاسق یا کافری که با قواعد علمی قبله را می‌شناسد، گمان به قبله پیدا کند در این صورت کافی است.

مسئله ۹۲۳ . کسی که گمان به قبله دارد، اگر بتواند گمان قوی‌‌تری پیدا کند، نمی‌‌تواند به گمان ضعیف خود عمل نماید مثلاً اگر مهمان از گفته صاحب خانه یا مسافر از گفته مسؤول هتل و مسافرخانه گمان به قبله پیدا کند ولی بتواند از راه دیگر مثلاً - قبله نما - گمان قوی‌‌تری پیدا کند، در این صورت گفته آنها برای او حجّت نیست و نمی‌تواند به حرف آنها عمل نماید.

مسئله ۹۲۴ . اگر برای پیدا کردن قبله وسیله‏ای ندارد، یا با اینکه کوشش کرده، گمانش به طرفی نمی‌رود، نماز خواندن به یک طرف که احتمال می‌دهد قبله است کافی می‌باشد و احتیاط مستحب است که چنانچه وقت نماز وسعت دارد چهار نماز به چهار طرف بخواند و چنانچه کمتر وقت دارد احتیاط مستحب است به هرچند طرف که وقت دارد نماز را بخواند.

مسئله ۹۲۵ . اگر یقین یا چیزی که در حکم یقین است یا گمان پیدا کند که قبله در یکی از دو طرف است، باید به هر دو طرف نماز بخواند.

مسئله ۹۲۶ . کسی که بخواهد به چند طرف نماز بخواند، اگر بخواهد دو نماز بخواند که مثل نماز ظهر و عصر باید یکی بعد از دیگری به ترتیب خوانده شود، احتیاط مستحب آن است که نماز اول را به آن چند طرف بخواند، بعد نماز دوم را شروع کند.

مسئله ۹۲۷ . کسی که نتواند یقین یا آنچه در حکم یقین است به قبله پیدا کند، اگر بخواهد غیر از نماز کاری کند که باید رو به قبله انجام شود، مثلاً بخواهد سر حیوانی را ببُرد، باید به گمان عمل نماید و اگر گمان ممکن نیست، به هر طرف که انجام دهد، صحیح است.

مسئله ۹۲۸ . احتیاط واجب آن است که داخل خانه کعبه و بر بام آن در حال اختیار، نماز واجب نخوانند ولی در حال ناچاری و اضطرار اشکال ندارد و در صورتی که بر بام کعبه نماز بخواند باید در‌همه ‌حالات چیزی‌از فضای کعبه مقابل او باقی بماند و ایستاده نماز بخواند.

بازگشت به فهرست

thaniashar

resale-jame-sistani.jpgفهرست موضوعات رساله جامع

آیت الله العظمی آقای سید علی سیستانی(دامت‌برکاته)

thaniashar

فراموش‌کردن سجده و تشهد


احکام نماز

قضای سجده و تشهّد فراموش شده

مسئله ۱۵۳۰ . اگر نمازگزار یک سجده را فراموش کند و یادش نیاید تا آن که وارد بخشی از نماز شود که با شروع آن، شرعاً نمی‌تواند برگردد و سجده را به جا آورد، مثل اینکه وارد رکوع رکعت بعد شده باشد، واجب است آن سجده را فوراً بعد از نماز، قضاء نماید و اگر تشهّد را فراموش کند و یادش نیاید تا آن که وارد بخشی از نماز شود که با شروع آن شرعاً نمی‌تواند برگردد و تشهّد را به جا آورد، مثل اینکه وارد رکوع رکعت بعد شده باشد، احتیاط مستحب است آن را بعد از نماز، قضاء نماید.

مسئله ۱۵۳۱ . سجده‏ای را که انسان فراموش کرده و بعد از نماز، قضای آن را به جا می‌آورد، باید تمام شرایط نماز مانند پاک بودن بدن و لباس و رو به قبله بودن و شرط‌‌های دیگر را داشته باشد و کیفیّت انجام آن، همانند سجده نماز است، شایان ذکر است قضای سجده فراموش شده تشهّد و سلام ندارد. همچنین تشهّد قضایی که انجام آن مطابق با احتیاط مستحب می‌باشد، سلام ندارد.

مسئله ۱۵۳۲ . بنابر احتیاط واجب قضای سجده، باید بعد از نماز و قبل از انجام باطل کننده‌های نماز انجام شود.

مسئله ۱۵۳۳ . اگر نمازگزار بین سلام نماز و قضای سجده، کاری کند که اگر عمداً یا سهواً در نماز اتّفاق بیفتد نماز باطل می‌شود - مثلاً پشت به قبله نماید - نماز باطل نمی‌شود؛ هرچند احتیاط مستحب آن است که بعد از قضای سجده، دوباره نماز را بخواند.

مسئله ۱۵۳۴ . همان طور که گذشت اگر نمازگزار تشهّد را فراموش کند و یادش نیاید تا آن که وارد بخشی از نماز شود که با شروع آن شرعاً نمی‌تواند برگردد و تشهّد را به جا آورد، باید برای تشهّد فراموش شده، سجده سهو به جا آورد و اگر یک سجده را فراموش کند و یادش نیاید تا آن که وارد بخشی از نماز شود که با شروع آن شرعاً نمی‌تواند برگردد و سجده را به جا آورد، لازم نیست برای آن، سجده سهو انجام دهد؛ هرچند انجام سجده سهو برای آن مطابق با احتیاط مستحب است.

مسئله ۱۵۳۵ . کسی که باید سجده را قضاء نماید و به علّتی، سجده سهو هم بر او واجب باشد، بنابر احتیاط واجب، باید بعد از نماز، اول سجده را قضاء نماید، بعد سجده سهو را به جا آورد.

مسئله ۱۵۳۶ . اگر نمازگزار سجده را چند دفعه فراموش کند مثلاً یک سجده از رکعت اول و یک سجده از رکعت دوم فراموش نماید، باید بعد از نماز، قضای هر دو سجده فراموش شده را به جا آورد و احتیاط مستحب آن است که برای فراموشی هر کدام، سجده سهو به جا آورد.

مسئله ۱۵۳۷ . اگر نمازگزار دو سجده از دو رکعت را فراموش نماید، لازم نیست هنگام قضاء، ترتیب را مراعات نماید.

مسئله ۱۵۳۸ . اگر بین سلام نماز و قضای سجده کاری کند که برای آن، سجده سهو واجب می‌شود مثل آنکه سهواً حرف بزند، بنابر احتیاط واجب، باید اول سجده را قضاء کند و بعد، بنابر احتیاط واجب، برای سخن گفتن بی‌‌جا سجده سهو به جا آورد و احتیاط مستحب است سجده سهو دیگری برای قضای سجده فراموش شده هم انجام دهد.

مسئله ۱۵۳۹ . اگر به طور اجمالی می‌‌‌‌داند که یا سجده و یا تشهّد را فراموش کرده و نمی‌داند کدام یک بوده، باید سجده را قضاء نماید و سجده سهو هم به جا آورد و احتیاط مستحب آن است که تشهّد را نیز قضاء نماید.

مسئله ۱۵۴۰ . اگر شک دارد که سجده یا تشهّد را فراموش کرده یا نه، واجب نیست آنها را قضا کرده یا سجده سهو نماید.

مسئله ۱۵۴۱ . اگر بداند سجده را فراموش کرده و شک کند که پیش از رکوعِ رکعت بعد یادش آمده و به جا آورده یا نه، احتیاط مستحب آن است که آن را قضاء نماید.

مسئله ۱۵۴۲ . اگر شک دارد که بعد از نماز، قضای سجده فراموش شده را به جا آورده یا نه، چنانچه وقت نماز نگذشته باید سجده را قضاء نماید؛ بلکه اگر وقت نماز هم گذشته باشد، بنابر احتیاط واجب باید آن را قضاء کند.

بازگشت به فهرست

thaniashar

غسل


احکام طهارت

غسل

غسل‌های واجب

مسئله ۴۱۴. غسل‌های واجب هشت تا است:

  • اوّل: غسل جنابت
  • دوم: غسل حیض
  • سوم: غسل نفاس
  • چهارم: غسل استحاضه
  • پنجم: غسل مسّ میت
  • ششم: غسل میت
  • هفتم: غسل مستحبّی که به سبب نذر و عهد و قَسَم شرعی و مانند اینها واجب می‌شود
  • هشتم: بنابر احتیاط واجب برای قضای نماز آیات در صورتی‌ که کسوف کلّی، یا خُسوف کلّی شود و مکلّف عمداً نماز آیات را نخواند تا قضا شود.

احکام جنابت

مسئله ۴۱۵. در دو مورد، انسان جنب می‌شود:

اوّل: جماع (آمیزش). دوم: بیرون آمدن منی، در خواب باشد یا بیداری، کم باشد یا زیاد، با شهوت باشد یا بی‌شهوت، با اختیار باشد یا بی‌اختیار.

مسئله ۴۱۶. اگر رطوبتی از مرد خارج شود و نداند منی است یا ادرار یا غیر اینها، چنانچه با شهوت و جهش بیرون بیاید و بعد از بیرون آمدن آن، بدن سست شود، آن رطوبت حکم منی را دارد، ولی اگر هیچ یک از این سه نشانه یا بعضی از اینها را نداشته باشد، حکم منی را ندارد ولی در مریض (در موارد شک) لازم نیست آن رطوبت با جهش بیرون آمده باشد و در موقع بیرون آمدن بدن سست شود، بلکه اگر با شهوت بیرون آید، در حکم منی است.

مسئله ۴۱۷. رطوبتی که زنان در موقع ملاعبه یا تصوّرات شهوت انگیز در خود موضع احساس می‌کنند و آن رطوبت به اندازه‌ای زیاد نیست که جاهای دیگر را آلوده کند، پاک است و غسل ندارد و وضو را نیز باطل نمی‌کند.

 امّا اگر این رطوبت زیاد باشد به حدّی که صدق «انزال» کند و لباس‌ها را آلوده نماید، در صورتی که همراه با رسیدن زن به اوج لذّت جنسی و ارضای کامل (ارگاسم) باشد، نجس و موجب جنابت است؛ بلکه اگر همراه با آن هم نباشد - بنابر احتیاط لازم- نجس وموجب جنابت می‌باشد و در مواردی که زن، شک داشته باشد به این حد رسیده یا نه و یا شک در اصل خروج آب داشته باشد، غسل بر او واجب نیست و وضو و غسل او هم باطل نمی‌شود و هر گاه بعد از غسل، منی مرد، از زن خارج شود، غسل بر زن واجب نمی‌شود؛ ولی آن منی، نجس است و اگر به ظاهر بدن یا لباس برسد، آن را نجس می‌کند.

مسئله ۴۱۸. اگر از مردی که مریض نیست، آبی بیرون آید که نداند منی است یا آبهای دیگر و یکی از سه نشانه‌ای که در مسأله (۴۱۶) گفته شد را داشته باشد ولی نداند نشانه‌های دیگر را داشته یا نه، جنب محسوب نمی‌شود و غسل بر او واجب نیست.

مسئله ۴۱۹. مستحب است مرد بعد از بیرون آمدن منی، ادرار کند و این کار استبراء از منی می‌باشد و اگر ادرار نکند و بعد از غسل رطوبتی از او بیرون آید که نداند منی است یا رطوبت دیگر، حکم منی را دارد و جنب می‌شود امّا برای زنان استبراء نیست و رطوبت مشکوکی که از آنان خارج می‌شود حکم منی را ندارد.

مسئله ۴۲۰. اگر انسان با زنی جماع کند و به اندازه ختنه گاه یا بیشتر داخل شود، در قُبل باشد یا در دُبر، هرچند منی بیرون نیاید هر دو جنب می‌شوند و در این حکم، فرقی بین بالغ و نابالغ و عاقل و دیوانه و اینکه قصد این کار را داشته باشد یا نه وجود ندارد و امّا اگر شک کند که به مقدار ختنه گاه داخل شده یا نه، جنب به حساب نمی‌آید.

مسئله ۴۲۱. اگر فرد نعوذ بالله با حیوان یا مرد یا پسری نزدیکی نماید و منی بیرون آید، برای نماز و کارهایی که نیاز به طهارت دارد، غسل تنها کافی است و اگر منی بیرون نیاید، چنانچه پیش از نزدیکی وضو داشته، باز هم غسل تنها کافی است و اگر وضو نداشته، احتیاط واجب آن است که غسل کند و وضو هم بگیرد.

مسئله ۴۲۲. اگر منی از جای خود حرکت کند و بیرون نیاید، یا انسان شک کند که منی از او بیرون آمده یا نه، حکم جنب را ندارد و همچنین است اگر خواب ببیند که منی از او بیرون آمده ولی بعد از بیدار شدن، اثری از منی نبیند.

مسئله ۴۲۳. کسی که نمی‌تواند غسل کند یا آب برای غسل کردن ندارد ولی تیمّم برایش ممکن است، بعد از داخل شدن وقتِ نماز هم می‌تواند با همسر خود نزدیکی کند امّا بنابر احتیاط واجب جنب شدن به غیر نزدیکی - مثل جنب شدن به سبب ملاعبه - جایز نیست.

مسئله ۴۲۴. اگر در لباس خود منی ببیند و یقین یا اطمینان دارد که از خود اوست و برای آن غسل نکرده، جنب می‌باشد و نمازهایی را که یقین دارد بعد از بیرون آمدن منی خوانده اگر در وقت است، دوباره بخواند و چنانچه بعد از وقت است، قضا کند ولی نمازهایی را که احتمال می‌دهد قبل از بیرون آمدن آن منی خوانده، لازم نیست قضا نماید.

موارد غسل جنابت

مواردی که برای آن‌ها غسل جنابت انجام می‌شود

مسئله ۴۲۵. غسل جنابت به خودی خود واجب نیست و برای اموری انجام می‌شود:

۱. مواردی که غسل جنابت واجب است:

برای انجام واجباتی که شرط آنها با طهارت بودن (وضو یا غسل) است، مثلاً برای خواندن نماز واجب و اجزاء فراموش شده آن و طوافی که به احرام واجب شده - هرچند جزء حج یا عمره مستحبی باشد - غسل جنابت واجب است. اما برای نماز میت، سجده سهو، سجده شکر، سجده واجب قرآن، غسل جنابت لازم نیست و این اعمال بدون غسل جنابت صحیح می‌باشد.

۲. مواردی که غسل باعث جایز شدن عمل است:

در بعضی از موارد برای آن که انجام عملی حرام نباشد، باید غسل انجام شود؛ یعنی اگر بدون غسل انجام پذیرد حرام است؛ مثل مسّ خطّ قرآن در حال جنابت و موارد دیگری که در مسائل بعد ذکر می‌شود.

۳. مواردی که غسل جنابت باعث صحیح بودن عمل می‌شود:

بعضی از اعمال هرچند خود واجب نیستند اما برای آنکه آن عمل صحیح انجام شود، لازم است با غسل جنابت انجام شود مثل نماز مستحبی.

۴. مواردی که غسل جنابت باعث کامل‌تر شدن عمل می‌شود:

 بعضی ار اعمال برای آن که ثواب بیشتری داشته باشد با غسل جنابت انجام می‌شود مثل نماز میت، تلاوت قرآن، قرائت دعا و طلب حاجت از خداوند متعال و اذان نماز که اگر بدون غسل انجام شوند نیز صحیح می‌باشد.

۵. مواردی که غسل جنابت باعث برطرف شدن کراهت می‌باشد:

در بعضی از موارد انجام غسل جنابت باعث می‌شود مکروه بودن عملی از بین برود مثل خوابیدن در حال جنابت که غسل (یا وضو) کراهت آن را برطرف می‌سازد.

مسئله ۴۲۶. لازم نیست در وقت غسل جنابت، نیّت کند که غسل واجب یا مستحب می‌کند بلکه اگر فقط به قصد قربت یعنی برای کوچکی در پیشگاه خداوند متعال، غسل کند کافی است.

کارهایی که بر جنب حرام است

مسئله ۴۲۷. هفت چیز بر جنب حرام است:

 اوّل: رساندن جایی از بدن خود به خطّ قرآن.

دوم: بنابر احتیاط واجب رساندن جایی از بدن خود به اسم مبارک ذات خداوند متعال، به هر زبانی که باشد و صفات مخصوص او[۱] و احتیاط مستحب است، انسان اسماء پیامبران و امامان و حضرت زهرا(علیهم‌السلام) را هم در حالت جنابت لمس ننماید.

سوم: وارد شدن به مسجدالحرام و مسجد پیامبر(صلی الله علیه و آله) هرچند از یک در داخل و از در دیگر خارج شود.

چهارم: توقّف در مساجد دیگر؛ ولی اگر از مسجد عبور کند مثل اینکه از یک درِ مسجد داخل و از درِ دیگر خارج شود، مانعی ندارد.

 همچنین مشاهد مشرّفه معصومین و حرم امامان(علیهم‌السلام)، بنابر احتیاط لازم، در این رابطه، حکم مساجد را دارند و منظور از حرم، روضه منوّره است یعنی قسمتی که ضریح مقدّس و قبر مطهّر در آن قرار دارد و رواق‌ها و صحن‌های متبرّکه و نیز تمام حرم امام زادگان، حکم مشاهد مشرّفه معصومین(علیهم‌السلام) را ندارند؛ مگر جایی که مسجد بودنش ثابت باشد. شایان ذکر است نمازخانه‌های منازل، ادارات، کارخانجات، مدارس و مانند آن و همچنین حسینیه‌ها، مزار شهدا، قبرستان مؤمنین و مانند آن که مسجد نیستند، حکم مساجد را ندارند.

پنجم: وارد شدن به مسجد برای برداشتن چیزی.

ششم: بنابر احتیاط لازم، گذاشتن چیزی در مسجد، هرچند در حال عبور از مسجد باشد یا خودش وارد مسجد نشده و از بیرون چیزی را در مسجد بگذارد.

هفتم: خواندن هر یک از آیاتی که دارای سجده واجب هستند و آن در چهار سوره است:

  • ۱. سوره سی و دوم قرآن، سجده (الم تنزیل) آیه پانزدهم
  • ۲. سوره چهل و یکم قرآن، فصّلت (حٰم سجده) آیه سی و هفتم
  • ۳. سوره پنجاه و سوم قرآن، نجم (وَالنَّجْم) آیه آخر
  • ۴. سوره نود و ششم قرآن، علق (اقْرَأ) آیه آخر

 احتیاط مستحب آن است که سایر آیات این چهار سوره سجده‌دار را هم نخواند.

کارهایی که بر جنب مکروه است

مسئله ۴۲۸. نُه چیز بر جنب مکروه است:

اوّل و دوم: خوردن و آشامیدن؛ ولی اگر وضو بگیرد یا صورت و دست‌ها را بشوید و مضمضه کند، مکروه نیست و اگر تنها دست‌ها را بشوید کراهت کمتر می‌شود.

سوم: خواندن بیشتر از هفت آیه از قرآن که سجده واجب ندارد.

چهارم: رساندن جایی از بدن به جلد و حاشیه و بین خط‌های قرآن.

پنجم: همراه داشتن قرآن.

ششم: خوابیدن؛ ولی اگر وضو بگیرد یا به دلیل نداشتن آب، بدل از غسل، تیمّم کند مکروه نیست.

هفتم: خضاب کردن به حنا و مانند آن.

هشتم: مالیدن روغن و انواع کرم‌ها به بدن.

نهم: جماع کردن بعد از آنکه محتلم شده، یعنی در خواب منی از او بیرون آمده است.

کیفیت غسل

مسئله ۴۲۹. غسل جنابت و سایر غسل‌ها چه واجب و چه مستحب به جز غسل میت را به دو صورت می‌توان انجام داد: ترتیبی و ارتماسی و غسل ترتیبی در صورتی که ترتیب بین راست و چپ بدن در آن مراعات گردد، بهتر از غسل ارتماسی است. امّا در مورد غسل میّت، احتیاط واجب آن است که تا غسل ترتیبی ممکن است، میّت را غسل ارتماسی ندهند.

غسل ترتیبی

مسئله ۴۳۰. در غسل ترتیبی انسان باید به نیّت غسل، بنابر احتیاط لازم، اوّل تمام سر و گردن و بعد بدن را بشوید و احتیاط مستحب آن است که اوّل طرف راست، بعد طرف چپ بدن را بشوید.[2]

مسئله ۴۳۱. غسل ترتیبی را می‌توان با فرو رفتن در آب هم انجام داد، بنابراین اگر فرد دو بار در آب فرو رود؛ یک بار به نیّت سر و گردن، بار دوم به نیّت بدن، غسل او صحیح است هرچند احتیاط مستحب است سه بار در آب فرو رود؛ یک بار به نیّت سر و گردن، بار دوم به نیّت طرف راست و بار سوم به نیّت طرف چپ.

مسئله ۴۳۲. چنانچه فردی تمام یا قسمتی از بدنش قبل از اینکه آن قسمت را به نیّت غسل ترتیبی بشوید زیر آب باشد و بخواهد با حرکت دادن یا بدون حرکت دادن آن در زیر آب نیّت غسل کند، بنابر احتیاط واجب غسلش صحیح محسوب نمی‌شود. بنابر این اگر داخل حوض یا استخر آب است و می‌خواهد غسل ترتیبی نماید، احتیاط واجب آن است که از آب بیرون آید یا حداقل محلّی را که می‌خواهد غسل دهد از داخل آب بیرون آورد و بعد به قصد غسل ترتیبی داخل آب نماید.

 همچنین اگر سر یا بدن زیر دوش است و آب بر آن جریان دارد بنابر احتیاط لازم، محلّی را که می‌خواهد غسل دهد از دوش کنار ببرد و بعد به قصد غسل زیر دوش قرار دهد و کسی که این مسأله را نمی‌دانسته و در غسل‌های گذشته آن را مراعات نمی‌کرده، ازآنجا که حکم بنابر احتیاط واجب است، مانند سایر موارد احتیاط واجب، می‌تواند به مجتهد دیگری که از سایر مجتهدین اعلم است، رجوع کند و اگر وی رعایت این نکته را لازم نمی‌دانست، در این مسأله از او تقلید نماید تا غسل‌هایی که بدون رعایت این نکته انجام داده و از این به بعد به این گونه، انجام می‌دهد، بدون اشکال باشد.

غسل ارتماسی

غسل ارتماسی به دو روش انجام می‌گیرد: «دفعی» و «تدریجی».

مسئله ۴۳۳. در غسل ارتماسی دفعی باید در یک لحظه، آب تمام بدن را فرا بگیرد، ولی لازم نیست که قبل از شروع در غسل، تمام بدن بیرون آب باشد بلکه اگر مقداری از آن بیرون باشد و به نیّت غسل در آب فرو رود، کافی است.

مسئله ۴۳۴. در غسل ارتماسی تدریجی باید بدن را به نیّت غسل، تدریجاً در آب فرو برد طوری که فاصله بین فرو بردن اعضاء زیاد نباشد و موالات در شستن اعضاء رعایت گردد به گونه‌ای که بگویند مشغول انجام غسل ارتماسی است و در این صورت لازم است هر عضو، قبل از غسل دادنِ آن عضو، بیرون آب باشد.

شایان ذکر است در این نوع غسل لازم نیست تمام بدن در یک لحظه زیر آب باشد. بنابر این فرد می‌تواند پس از فرو بردن بعضی از اعضاء به نیّت غسل در آب، آن قسمت را بیرون بیاورد و بعد قسمت دیگری را فروبرد.

مسئله ۴۳۵. اگر بعد از غسل ارتماسی بفهمد که به مقداری از بدن، آب نرسیده، چه جای آن را بداند یا نداند باید دوباره غسل کند.

مسئله ۴۳۶. اگر فرد برای غسل ترتیبی وقت ندارد ولی برای ارتماسی وقت دارد، باید غسل ارتماسی کند.

مسئله ۴۳۷. کسی که برای حج یا عمره احرام بسته، نباید غسل ارتماسی کند ولی اگر از روی فراموشی غسل ارتماسی کند، غسلش صحیح است.

شرایط صحیح‌بودن غسل

[تفاوت‌های غسل و وضو]

مسئله ۴۳۸. غسل، از نظر شرایط صحّت، مانند وضو می‌باشد به جز در سه مورد:

اوّل. در غسل، لازم نیست سر و گردن یا بدن را از بالا به پایین بشوید.

دوّم. در وضو اگر پوست صورت از لای مو پیدا نباشد، شستن ظاهر موی صورت، کافی است و رساندن آب به زیر آن لازم نیست امّا در غسل رساندن آب به پوست لازم است.

سوّم. موالات در غسل ترتیبی شرط نیست؛ بنابر این لازم نیست بعد از شستن سر و گردن فوراً بدن را بشوید پس اگر بعد از شستن سر و گردن صبر کند و بعد از مدّتی بدن را بشوید، اشکال ندارد بلکه لازم نیست تمام سر و گردن یا بدن را یک مرتبه بشوید، پس جایز است مثلاً سر را شسته و بعد از مدّتی گردن را بشوید مگر در چند مورد که در مسأله بعد خواهد آمد.

مسئله ۴۳۹. کسی که نمی‌تواند از بیرون آمدن ادرار یا مدفوع خودداری کند اگر فقط به اندازه‌ای که غسل کند و نماز بخواند، ادرار یا مدفوع از او بیرون نمی‌آید باید فوراً غسل کند و بعد از غسل هم باید فوراً نماز بخواند. همچنین زن مستحاضه قلیله بعد از وضو و مستحاضه متوسّطه بعد از غسل و وضو و مستحاضه کثیره بعد از غسل، باید فوراً مشغول نماز شوند، مگر در دو موردی که در مسأله (۶۰۲و۶۰۶) خواهد آمد. همچنین در صورتی که وقت تنگ باشد و فرد تنها به مقدار غسل (و وضو در موارد نیاز) و خواندن نماز وقت دارد لازم است فوراً بدون فاصله غسل کند و (در مواردی که وضو لازم است وضو بگیرد) و بعد هم فوراً نماز بخواند.

مسئله ۴۴۰. در غسل ارتماسی یا ترتیبی، پاک بودن تمام بدن پیش از غسل، لازم نیست، بلکه اگر با فرو رفتن در آب یا ریختن آب به قصد غسل، بدن پاک شود، غسل انجام می‌شود، به شرط آنکه آبی که با آن غسل می‌کند، از پاک بودن خارج نشود؛ مثلاً با آب کر یا جاری غسل کند.

مسئله ۴۴۱. چیزی را که مانع رسیدن آب به بدن است باید برطرف کند و اگر قبل از آنکه از برطرف شدن آن اطمینان پیدا کند غسل نماید چنانچه غسل ارتماسی باشد، غسل او باطل است و اگر غسل ترتیبی کرده، حکمش در مسأله (۴۵۰) خواهد آمد. همچنین اگر موقع غسل احتمال معقول بدهد چیزی که مانع از رسیدن آب است در بدن او باشد، باید بررسی کند تا مطمئن شود مانعی نیست.

احکام دیگر غسل

مسئله ۴۴۲. در غسل باید موهای کوتاه را که جزء بدن حساب می‌شود بشوید و شستن موهای بلند، واجب نیست و اگر آب را طوری به پوست برساند که آنها تر نشود، غسل صحیح است ولی اگر رساندن آب به پوست بدون شستن آنها ممکن نباشد باید آنها را بشوید تا آب به بدن برسد.

مسئله ۴۴۳. اگر در غسل ترتیبی یقین یا اطمینان نکند که هر دو قسمت یعنی سر و گردن و بقیه بدن را کاملاً غسل داده، باید بنابر احتیاط واجب، برای آنکه یقین یا اطمینان کند، هر قسمتی را که می‌شوید مقداری از قسمت دیگر را هم با آن قسمت بشوید.

مسئله ۴۴۴. اگر در غسل مختصری از بدن نشُسته بماند، چنانچه غسل ارتماسی باشد، باطل است و اگر غسل ترتیبی باشد، حکم آن در مسأله (۴۵۰) خواهد آمد ولی شستن داخل گوش و بینی و هرچه عرفاً از باطن بدن شمرده می‌شود، واجب نیست.

مسئله ۴۴۵. جایی را که شک دارد از ظاهر بدن است یا از باطن آن، چنانچه قبلاً از ظاهر بوده باید آن را بشوید و اگر قبلاً از ظاهر نبوده یا حالت قبلی آن معلوم نیست، بنابر احتیاط لازم، آن را بشوید.

مسئله ۴۴۶. اگر سوراخ جای گوشواره و مانند آن به قدری باز باشد که داخل آن از ظاهر شمرده شود، باید شسته شود و گرنه شستن آن لازم نیست.

مسئله ۴۴۷. کسی که از حرام جُنُب شده، چنانچه با آب گرم غسل کند هرچند عرق ‌کند، غسل او صحیح است و احتیاط مستحب آن است که با آب سرد یا نیم گرم (وَلَرم) غسل کند تا عرق نکند.

مسئله ۴۴۸. کسی که چند غسل بر او واجب است می‌تواند به نیّت همه آنها یک غسل به جا آورد و ظاهر این است که اگر یک غسل معیّن از آنها را قصد کند، کافی بوده و بقیه غسل‌های واجب با همان غسل به قصد یک مورد معیّن انجام می‌شود مگر غسل استحاضه متوسّطه که احتیاط واجب است اگر آن را بجا آورد، نسبت به سایر غسل‌های واجب آن را کافی به حساب نیاورد[3] .

مسئله ۴۴۹. کسی که غسل جنابت کرده، نباید برای نماز وضو بگیرد و با غسل‌های واجبِ دیگر (غیر از غسل استحاضه متوسّطه) و با غسل‌های مستحب که استحباب آن ثابت است و در مسأله (۴۶۳) می‌آید نیز می‌تواند بدون وضو، نماز بخواند، هرچند احتیاط مستحب آن است که وضو هم بگیرد.

مسئله ۴۵۰. اگر بعد از غسل ترتیبی بفهمد مقداری از بدن را نشسته، چنانچه آن مقدار در طرف راست یا چپ باشد، شستن همان مقدار کافی است، هرچند احتیاط مستحب آن است که اگر در طرف راست باشد بعد از شستن آن مقدار، تمام طرف چپ را نیز بشوید و اگر آن مقدار، در سر و گردن باشد، بنابر احتیاط واجب، باید بعد از شستن آن مقدار، دوباره تمام بدن را بشوید و اگر قسمتی که نشُسته از سر و گردن باشد اما نداند کدام قسمت از آن است یا آنکه اصلاً نمی‌داند قسمتی که شسته نشده از سر و گردن است یا سمت راست یا سمت چپ بدن، بنابر احتیاط واجب باید دوباره غسل کند و اگر غسل ارتماسی باشد غسل او باطل است.

مسئله ۴۵۱. اگر پیش از تمام شدن غسل ترتیبی، در شستن مقداری از طرف چپ یا طرف راست شک کند، لازم است آن مقدار را بشوید و اگر در شستن مقداری از سر و گردن شک کند، بنابر احتیاط لازم، باید بعد از شستن آن، دوباره تمام بدن را بشوید.

مسئله ۴۵۲. اگر شک کند غسل کرده یا نه، باید غسل کند امّا اگر بعد از تمام شدن غسل و وقتی که عرفاً غسل به پایان رسیده، شک کند که قسمتی از سر و گردن یا بدن را شسته یا نه، درصورتی که عادت داشته کارهای غسل را پی در پی و با رعایت موالات انجام دهد و می‌داند بخش عمده‌ای از اعضای غسل را شسته، به شکش اعتناء نکند.

مسئله ۴۵۳. اگر بعد از غسل، بداند‌ سر و گردن و بدن را شسته ولی شک کند که غسل او درست بوده یا نه و شرایط صحّت غسل را رعایت نموده یا نه، لازم نیست دوباره غسل کند و غسلش صحیح است؛ هرچند در وقت غسل متوجّه شرایط صحیح بودن غسل نبوده و غافل باشد؛ بلکه اگر در بین غسل بعد از شستن هر عضوی شک کند که شرایط صحیح بودن غسل را در شستن آن رعایت کرده یا نه، بنابر صحیح بودن می‌گذارد هرچند وارد شستن عضو بعد نشده باشد.

مسئله ۴۵۴. کسی که جنب شده اگر بعد از نماز شک کند که غسل کرده یا نه، برای نمازهای بعد باید غسل کند، اما نمازهایی که خوانده صحیح است؛ مگر آنکه آن نماز مثل نمازهای واجب پنج گانه دارای وقت بوده و شک هم، در وقت به وجود آمده و بعد از نماز کاری که وضو را باطل می‌کند انجام داده باشد که در این صورت، بنابر احتیاط لازم، نمازی را که خوانده دوباره بخواند.

مسئله ۴۵۵. اگر در بین غسل، کاری که وضو را باطل می‌کند انجام دهد - مثلاً ادرار کند یا باد از او خارج شود - لازم نیست غسل را رها کرده و غسل دیگری بنماید؛ بلکه می‌تواند غسل خود را تمام نماید و بنابر احتیاط لازم برای انجام کارهایی که نیاز به وضو دارد، باید وضو هم بگیرد ولی اگر از ادامه غسل ترتیبی صرف نظر کرده و دوباره غسل را به صورت ارتماسی انجام دهد، یا اینکه از ادامه غسل ارتماسی صرف نظر کرده و از ابتدا به غسل ترتیبی بپردازد، لازم نیست علاوه بر غسل وضو بگیرد.

مسئله ۴۵۶. کسی که پول حمامی را بدون اینکه بداند حمامی راضی است بخواهد نسیه بگذارد، هرچند بعداً حمامی را راضی کند، غسل او باطل است؛ مگر آنکه از راضی نبودن حمامی غافل باشد و با اعتقاد به جایز بودن استفاده و تصرف در آب، قربةً الی الله غسل کند که در این صورت غسلش، صحیح است.

مسئله ۴۵۷. اگر حمامی راضی باشد که پول حمام نسیه بماند ولی کسی که غسل می‌کند قصدش این باشد که طلب او را ندهد یا از مال حرام بدهد، غسل او باطل است.

مسئله ۴۵۸. اگر پولی را که خمس آن را نداده به حمامی بدهد هرچند مرتکب حرام شده ولی ظاهر این است که غسل او صحیح است و باید خمس را بپردازد.

مسئله ۴۵۹. کسی که در شستن سر و گردن و بدن یا شرایط غسل مثل پاک بودن آب و غصبی نبودن آن یا وجود مانع بر اعضاء زیاد شک می‌کند و کثیرالشّک است، باید به شک خود اعتنا نکند. همین‌طور اگر فرد مبتلا به وسواس باشد.

مسئله ۴۶۰. اگر یقین کند وقت نماز شده و نیّت غسل واجب کند، بعد معلوم شود که قبل از وقت غسل کرده، غسل او صحیح است. همچنین اگر به نیّت نمازِ واجبِ اداء، غسل کند و بعد معلوم شود وقت گذشته بوده و نماز قضاء بوده، غسل او صحیح است.

مسئله ۴۶۱. اگر به جهت تنگی وقت، وظیفه مکلّف، تیمّم بوده ولی به خیال اینکه به اندازه غسل و نماز وقت دارد، غسل کند، در صورتی که در انجام غسل قصد قربت کرده باشد، غسل او صحیح است هرچند برای انجام نماز، غسل نموده باشد.

مسئله ۴۶۲. فقهاء عظام رضوان الله تعالی علیهم اموری را به عنوان مستحبّات غسل جنابت ذکر نموده‌اند که امید است رعایت آنها موجب کامل تر شدن عمل و زیادی ثواب باشد از جمله اینکه موالات را رعایت کند، در شستن هر یک از اعضاء از بالا شروع کند و هنگام شروع غسل نام خدا را ببرد و اینکه در غسل ترتیبی آب به مقدار یک صاع که گفته شده تقریباً معادل سه کیلو (سه لیتر) است باشد و دعاهای نقل شده را که در کتاب‌های مفصل‌تر ذکر شده است بخواند.

غسل‌های مستحب

مسئله ۴۶۳. در شرع مقدّس اسلام غسل‌های مستحب زیاد است و از آن جمله است:

۱. غسل جمعه: و وقت آن از اذان صبح جمعه تا غروب آفتاب جمعه می‌باشد و بهتر آن است که نزدیک ظهر به جا آورده شود و اگر تا ظهر جمعه انجام نشود، بهتر آن است که بدون نیّت اداء و قضاء تا غروب به جا آورده شود و اگر فرد در روز جمعه تا غروب غسل نکند مستحب است بعد از آن در شب شنبه یا روز شنبه تا غروب آفتابِ روز شنبه قضای آن را به جا آورد هرچند بهتر است قضای غسل جمعه را در شب شنبه انجام نداده و آن را در روز شنبه در فاصله زمانی اذان صبح تا غروب به جا آورد و کسی که می‌داند در روز جمعه، آب پیدا نخواهد کرد می‌تواند روز پنج شنبه یا شب جمعه، غسل را رجاءً انجام دهد ولی این غسل جمعه که رجاءً انجام می‌شود کفایت از وضو نمی‌کند و مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگوید:

 «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ إلّا اللهُ وَحْدَهُ لا شریک لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُه، اللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاجْعَلْنیٖ مِنَ التَّوّابیٖنَ وَاجْعَلْنیٖ مِنَ المُتَطَهِّریٖنَ».

۲ تا ۷. غسل شب اول و هفدهم و نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم و بیست و چهارم ماه رمضان.

۸ و ۹. غسل روز عید فطر و عید قربان و وقت آن از اذان صبح است تا غروب و بهتر آن است که پیش از نماز عید به جا آورده شود.

۱۰ و ۱۱. غسل روز هشتم و نهم ذی‌حجّه و در روز نهم بهتر آن است که در وقت ظهر به جا آورده شود.

۱۲. غسل کسی که جایی از بدنش را به بدن میّتی که غسل داده‏اند رسانده باشد.

۱۳. غسل احرام.

۱۴. غسل وارد شدن به حرم مکه.

۱۵. غسل وارد شدن به مکه.

۱۶. غسل زیارت خانه کعبه.

۱۷. غسل وارد شدن به کعبه.

۱۸. غسل برای نحر و ذبح (در مناسک حج).

۱۹. غسل برای سر تراشیدن (حلق در مناسک حج).

۲۰. غسل برای وارد شدن به حرم مدینه منوّره.

۲۱. غسل برای وارد شدن به مدینه منوّره.

۲۲. غسل برای وارد شدن به مسجد پیامبر(صلی الله علیه و آله).

۲۳. غسل وداع قبر مطهّر پیامبر(صلی الله علیه و آله).

۲۴. غسل برای مباهله با خصم (دشمن).

۲۵. غسل برای استخاره.

۲۶. غسل برای استسقاء و طلب باران.

شایان ذکر است غسل‌های مذکور به أدلّه معتبر، مستحب بودن آنها ثابت شده است.

مسئله ۴۶۴. فقها عظام رضوان الله تعالی علیهم موارد زیادی را جزء غسل‌های مستحبّی نقل فرموده‏‌اند که از جمله آنها این چند غسل است:

۱. غسل تمام شب‌های فرد ماه رمضان و غسل تمام شب‌های دهه آخر آن و غسل دیگری در آخر شب بیست و سوم آن.

۲. غسل روز بیست و چهارم ذی‌حجّه.

۳ تا ۷. غسل روز عید نوروز و پانزدهم شعبان و نهم و هفدهم ربیع الاول و روز بیست و پنجم ذی‌قعده.

۸. غسل کسی که در حال مستی خوابیده.

۹. غسل زنی که برای غیر شوهرش بوی خوش استعمال کرده است.

۱۰. غسل کسی که برای تماشای دار آویخته رفته و آن را دیده باشد ولی اگر اتّفاقاً یا از روی ناچاری نگاهش بیفتد یا مثلاً برای شهادت دادن رفته باشد، غسل مستحب نیست.

۱۱. غسل برای زیارت معصومین(علیهم‌السلام) از دور یا نزدیک.

شایان ذکر است، مستحب بودن این غسل‌ها ثابت نیست و کسی که می‌خواهد آنها را انجام دهد باید به قصد رجاء به جا آورد.

مسئله ۴۶۵. انسان می‌تواند با غسل هایی که مستحب بودن آنها شرعاً ثابت شده مانند موارد مسأله (۴۶۳)، بدون این که وضو بگیرد، کاری مانند نماز، که وضو لازم دارد را انجام دهد و امّا غسل‌هایی که رجاءً به جا آورده می‌شود مانند موارد مسأله (۴۶۴)، چنین نیست؛ بنابراین برای انجام کاری که وضو لازم دارد، نمی‌توان به این غسل اکتفاء کرد؛ بلکه باید وضو گرفته شود.

مسئله ۴۶۶. اگر چند غسل بر کسی مستحب باشد و به نیّت همه یک غسل به جا آورد کافی است مگر در غسل‌هایی که به سبب کاری که مکلّف انجام داده بر او مستحب شده، مثل غسل کسی که جایی از بدنش را به بدن میّتی که غسل داده شده رسانده باشد که در این گونه غسل‌ها احتیاط واجب آن است که برای چند سبب مختلف به یک غسل اکتفا نکند.

[۱] . منظور از صفات مخصوص، مواردی است که توضیح آن، در مسأله ۴۰۵ ذکر شد.

[2] . مگر در غسل میت که لازم است طرف راست را قبل از طرف چپ بشوید و در احکام غسل میت ذکر می‌شود.

[3] . این احتیاط در بعضی از مواردی که انجام غسل بنابر احتیاط می‌باشد، مثل موارد مسأله ۶۴۸ و ۶۴۹ و دو قسمت آخر مسأله ۴۵۰ نیز جاری می‌باشد.

بازگشت به فهرست

thaniashar

طهارت (از حدث و خبث)


احکام نماز

مقدّمه سوم نماز:طهارت از حَدَث

هر یک از نمازهای واجب و مستحب لازم است با وضو یا غسل یا تیمّم (هرکدام وظیفه فرد می‌باشد) انجام شود، در غیر این صورت نماز باطل است و توضیح هر کدام از طهارت‌های سه‌گانه (وضو، غسل، تیمّم) در فصل‌های قبل ذکر شد.

مقدّمه چهارم نماز: پاک بودن بدن و لباس نمازگزار

مسئله ۹۲۹ . بدن و لباس نمازگزار (در غیر موارد استثنایی که در فصل بعد خواهد آمد) باید پاک باشد و اگر کسی در حال اختیار با بدن یا لباس نجس نماز بخواند، نمازش باطل است.

مسئله ۹۳۰ . اگر کسی به علّت کوتاهی کردن در فراگیری مسأله شرعی نمی‌دانسته نماز با بدن یا لباس نجس باطل است و یا نمی‌دانسته مثلاً منی نجس است و با آن نماز خوانده، احتیاط واجب آن است که نماز را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضاء نماید امّا اگر در فراگیری مسأله کوتاهی نکرده و با بدن یا لباس نجس نماز خوانده لازم نیست نماز را دوباره بخواند یا قضا نماید.

مسئله ۹۳۱ . اگر کسی یقین دارد که بدن یا لباسش نجس نیست و بعد از نماز بفهمد نجس بوده، نمازش صحیح است.

مسئله ۹۳۲ . کسی که در پاک بودن بدن یا لباس خود شک دارد جستجو و تحقیق بر او لازم نیست ولی چنانچه جستجو نماید و چیزی در آن نبیند و نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد که بدن یا لباسش نجس بوده، نماز او صحیح است ولی اگر جستجو نکرده باشد، وبعد از نماز بفهمد بدن یا لباسش نجس بوده بنابر احتیاط لازم، باید نمازش را دوباره بخواند و چنانچه وقت گذشته، قضاء نماید.

شایان ذکر است این حکم در موردی است که فرد یقین یا آنچه در حکم یقین است به نجاست ‌قبلی بدن یا لباس خویش نداشته باشد و گرنه در صورت شک در تطهیر بدن یا لباسی که قبلاً نجس بوده باید آن را تطهیر نماید.

مسئله ۹۳۳ . کسی که در وسعت وقت مشغول نماز است، اگر در بین نماز متوجّه شود که بدن یا لباسش نجس شده دو صورت دارد:

الف. بداند یا احتمال دهد که بعد از شروع در نماز نجس شده است، هرچند قسمتی از نماز را قبل از توجّه، با نجاست خوانده باشد، در این صورت چنانچه آب کشیدن بدن یا لباس یا عوض کردن لباس یا بیرون آوردن آن، عرفاً، صورت نماز را به هم نمی‌زند، در بین نماز، بدن یا لباس را آب بکشد یا لباس را عوض نماید یا اگر چیز دیگری عورت او یا آنچه در حکم عورت است[۱] را پوشانده، لباس را بیرون آورد ولی چنانچه طوری باشد که هر یک از این کارها صورت نماز را به هم می‌زند، یا اگر لباس را بیرون آورد برهنه می‌ماند، بنابر احتیاط لازم، باید نماز را دوباره با بدن و لباس پاک بخواند.

ب. بداند که نجاست مربوط به قبل از شروع در نماز است، بنابر احتیاط لازم، نماز را دوباره با بدن و لباس پاک بخواند.

مسئله ۹۳۴ . کسی که در تنگی وقت مشغول نماز است، اگر در بین نماز متوجّه شود که بدن او نجس شده، در صورتی که آب کشیدن بدن، نماز را به هم نمی‌زند، بدن را آب بکشد و اگر نماز را به هم می‌زند باید با همان حال نماز را تمام کند و نماز او صحیح است.

شایان ذکر است در این مسأله فرقی ندارد که فرد بداند یا احتمال دهد که پس از شروع در نماز بدنش نجس شده یا بداند که نجاست بدن مربوط به قبل از شروع در نماز است.

مسئله ۹۳۵ . کسی که در تنگی وقت مشغول نماز است، اگر در بین نماز متوجّه شود که لباسش نجس شده، در صورتی که آب کشیدن، یا عوض کردن، یا بیرون آوردن لباس، نماز را به هم نمی‌زند و می‌تواند لباس را بیرون آورد، باید لباس را آب بکشد یا عوض کند، یا اگر چیز دیگری عورت او را پوشانده لباس را بیرون آورد و نماز را تمام کند امّا اگر چیز دیگری عورت او را نپوشانده و لباس را هم نمی‌‌تواند آب بکشد یا عوض کند، باید با همان لباس نجس نماز را تمام کند. شایان ذکر است در این مسأله فرقی ندارد که فرد بداند یا احتمال دهد که پس از شروع در نماز لباسش نجس شده است یا بداند که نجاست لباس مربوط به قبل از شروع در نماز است.

مسئله ۹۳۶ . اگر فراموش کند که بدن یا لباسش نجس است و در بین نماز یا بعد از آن یادش بیاید، چنانچه فراموشی او از روی اهمال و بی‌اعتنایی بوده، بنابر احتیاط لازم، باید نماز را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته، قضاء نماید و امّا اگر فراموشی او از روی اهمال و بی‌اعتنایی نبوده است و بعد از نماز یادش بیاید، لازم نیست نماز را دوباره بخواند ولی اگر در بین نماز یادش بیاید حکمش مانند وقتی است که از نجاست اطّلاع نداشته و در بین نماز می‌فهمد بدن یا لباسش نجس شده است که در مسائل (۹۳۳ تا ۹۳۵) ذکر شد.

مسئله ۹۳۷ . اگر نجس بودن شیئی را فراموش کند و بدن یا لباسش با رطوبت به آن برسد و متوجّه نباشد که بدن یا لباسش نجس شده است و در همین حال فراموشی و عدم توجّه، نماز بخواند و بعد از نماز یادش بیاید که آن شیء نجس بوده و بدن یا لباسش هم نجس شده‌‌اند، نمازش صحیح است ولی اگر بدنش با رطوبت به چیزی که نجس بودن آن را فراموش کرده برسد و بدون این که خود را آب بکشد، غسل کند یا وضو بگیرد و نماز بخواند، غسل یا وضو و نمازش باطل است مگر اینکه طوری باشد که به غسل نمودن یا وضو گرفتن، بدن نیز پاک شود و آب، نجس نشود مثل اینکه در آب کر یا جاری غسل کند یا وضو بگیرد.

مسئله ۹۳۸ . اگر لباس نجس را آب بکشد و یقین کند که پاک شده است و با آن نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد پاک نشده، نمازش صحیح است.

مسئله ۹۳۹ . اگر خونی در بدن یا لباس خود ببیند و یقین کند که از خون‌‌های نجس نیست مثلاً یقین کند که خون پشه است، چنانچه بعد از نماز بفهمد از خون‌‌هایی بوده که نمی‌شود با آن نماز خواند، نمازش صحیح است.

مسئله ۹۴۰ . اگر یقین کند خونی که در بدن یا لباس اوست خون نجسی است که نماز با آن صحیح است مثلاً یقین کند خون زخم و دمل است، چنانچه بعد از نماز بفهمد خونی بوده که نماز با آن باطل است، نمازش صحیح می‌باشد.

مسئله ۹۴۱ . اگر دو قسمت از بدن فرد نجس باشد و فقط به اندازه آب کشیدن یکی از آنها آب داشته باشد مخیّر است هر کدام را که می‌خواهد آب بکشد مگر آنکه نجاست یکی بیشتر یا شدیدتر یا متعدّد العنوان باشد که در این صورت بنابر احتیاط واجب باید آن را آب بکشد و حکم در موردی که فرد فقط یک لباس داشته و دو قسمت از لباس نجس باشد نیز همین طور است. به عنوان مثال:

الف. اگر نجاست یک قسمت بدن ادرار باشد که اگر فرد بخواهد با آب قلیلی که در اختیار دارد آن را آب بکشد باید دو بار آن را بشوید و نجاست قسمت دیگر بدن، خون باشد که یک مرتبه آب کشیدن آن کافی است، در این صورت فرد باید بنابر احتیاط واجب قسمتی را که آلوده به ادرار است تطهیر نماید.

ب. اگر فرد تنها یک لباس داشته باشد و نجاست یک قسمت آن لباس، خون حیوان حلال گوشت مثل گوسفند باشد و نجاست قسمت دیگر آن لباس، خون درندگان باشد، خون قسمت دوم دارای دو عنوان است که در لباس نمازگزار ممنوع است یکی نجاست دوم از اجزاء حیوان حرام گوشت بودن، در این صورت فرد باید بنابر احتیاط واجب قسمتی را که آلوده به خون درندگان است تطهیر نماید.

مسئله ۹۴۲ . کسی که فقط یک لباس دارد، اگر بدن و لباسش هر دو نجس شود و به اندازه آب کشیدن یکی از آنها آب داشته باشد، احتیاط لازم این است که بدن را آب کشیده و با لباس نجس نماز بخواند و بنابر احتیاط واجب جایز نیست که لباس را آب کشیده و با بدن نجس نماز بخواند ولی در صورتی که نجاست لباس بیشتر یا شدیدتر باشد - مثل آن که نجاست لباس ادرار باشد و اگر فرد بخواهد با آب قلیلی که در اختیار دارد آن را آب بکشد باید دو بار آن را بشوید و نجاست بدن، خون باشد که یک مرتبه آب کشیدن آن کافی است - یا آن که عنوان دیگری هم غیر از نجاست، که در لباس نمازگزار ممنوع است، داشته باشد، مثل آن که نجاست لباس، خون یکی از درندگان باشد، در این صورت‌ها فرد مخیّر است هر کدام را می‌خواهد آب بکشد.

مسئله ۹۳۴ . کسی که غیر از لباس نجس لباس دیگری ندارد، باید با لباس نجس نماز بخواند و نمازش صحیح است.

مسئله ۹۴۴ . کسی که فقط دو لباس دارد، اگر بداند یکی از آنها نجس است و نداند کدام یک از آنها است، چنانچه وقت دارد باید با هر دو لباس نماز بخواند مثلاً اگر می‌خواهد نماز ظهر و عصر بخواند باید با هر کدام، یک نماز ظهر و یک نماز عصر بخواند ولی اگر وقت تنگ است و هیچ کدام از نظر نجاست و امثال آن بر دیگری برتری نداشته باشد، با هر کدام نماز بخواند کافی است امّا چنانچه احتمال نجاست یکی بیشتر باشد یا یکی از آن‌ها بر فرض نجس بودن نجاستش بیشتر یا شدیدتر باشد یا آن که عنوان دیگری هم غیر از نجاست که در لباس نمازگزار ممنوع است داشته باشد، باید در لباس دیگر نماز بخواند.

مواردی که لازم نیست بدن و لباس نمازگزار پاک باشد

مسئله ۹۴۵ . در پنج صورت، اگر بدن یا لباس نمازگزار نجس باشد، نماز او صحیح است که شرح موارد آن در مسائل بعد ذکر می‌شود:

۱ . خون کمتر از درهم

مسئله ۹۴۶ . اگر بدن یا لباس نمازگزار به مقدار کمتر از درهم به خون آلوده باشد، فرد می‌تواند با شرایط زیر نماز بخواند:

الف. بنابر احتیاط واجب، درهم به اندازه بند سر انگشت شَست حساب شود نه بیشتر.

ب. خالص باشد، بنابراین اگر خون کمتر از درهم باشد ولی با چرک یا زردابه یا آب و مانند آن مخلوط شده باشد، نماز با آن صحیح نیست.

ج. از خون‌‌های ممنوع مثل خون حیض نباشد (توضیح مطلب در مسائل بعد ذکر می‌شود.)

شایان ذکر است خون کمتر از درهم که شرایط سه‌گانه فوق را دارا می‌‌باشد، چنانچه عین آن برطرف شود، باز هم حکمش باقی است و نماز با آن صحیح می‌باشد. همچنین این نکته قابل توجّه است که خون کمتر از درهم، نجس است و صحیح بودن نماز با آن به معنای پاک بودن آن نیست.

مسئله ۹۴۷ . اگر بدن یا لباس، خونی نباشد ولی به واسطه رسیدن با رطوبت و تری به خون، بدن یا لباس نجس شود مثل اینکه دست‌‌تر با لخته خون خشک تماس پیدا نماید - هرچند مقداری که نجس شده کمتر از درهم باشد - نمی‌شود با آن نماز خواند.

مسئله ۹۴۸ . اگر خون بدن یا لباس کمتر از درهم باشد و رطوبتی به آن برسد که به اطراف موضع خونی شده سرایت کند و آن اطراف را آلوده نماید، نماز با آن باطل است هرچند خون و رطوبتی که به آن رسیده، به اندازه درهم نباشد ولی اگر رطوبت فقط به خون برسد و اطراف را آلوده نکند، نماز خواندن با آن اشکال ندارد.

مسئله ۹۴۹ . اگر خونی که در بدن یا لباس است، کمتر از درهم باشد و نجاست دیگری به آن برسد مثلاً یک قطره ادرار روی آن بریزد - حتی بنابر احتیاط واجب در صورتی که به قسمت‌های پاک بدن یا لباس هم نرسد و تنها روی خون ریخته شده باشد - نماز خواندن با آن صحیح نیست.

مسئله ۹۵۰ . خون حیض و بنابر احتیاط واجب خون نفاس، استحاضه، خون حیوان نجس العین مثل خون سگ و خوک، خون مردار نجس، خون حیوان حرام گوشت و خون انسان کافر غیر کتابی، هر قدر که در بدن یا لباس نمازگزار باشد - حتّی کمتر از یک درهم - نماز با آن باطل است ولی خون‌‌های دیگر مثل خون بدن انسانِ غیر کافر، چه متعلّق به خودِ او باشد یا متعلّق به دیگری باشد یا خون حیوان حلال گوشت هرچند در چند جای بدن و لباس باشد، در صورتی که روی هم، کمتر از درهم باشد، نماز خواندن با آن اشکال ندارد.

مسئله ۹۵۱ . اگر می‌داند خونی که در بدن یا لباس اوست کمتر از درهم است ولی احتمال می‌دهد که از خون‌‌هایی باشد که بخشیده نشده است، جایز است با آن خون نماز بخواند.

مسئله ۹۵۲ . اگر خونی که در لباس یا بدن است، کمتر از درهم باشد و فرد از این موضوع که آن خون، از خون‌‌هایی است که نماز با آنها صحیح نمی‌باشد، بی‌‌اطّلاع باشد و نماز بخواند و بعد معلوم شود که از خون‌‌هایی بوده که نماز با آنها صحیح نیست، لازم نیست دوباره نماز بخواند و همچنین است اگر اعتقاد داشته باشد که خون کمتر از درهم است و نماز بخواند و بعد معلوم شود که به مقدار درهم یا بیشتر بوده، در این صورت نیز دوباره خواندن نماز لازم نیست.

مسئله ۹۵۳ . اگر نداند مقدار خون کمتر از درهم است که در نتیجه نماز با آن صحیح است یا به اندازه درهم یا بیشتر است که در نتیجه، نماز با آن صحیح نیست، می‌تواند با این خون، نماز بخواند مگر آنکه قبلاً به اندازه درهم یا بیشتر بوده باشد.

مسئله ۹۵۴ . خونی که به لباس بی‌آستر بریزد و به پشت آن برسد، یک خون حساب می‌شود و هر طرفی که مساحت خون بیشتر باشد باید آن را محاسبه نمود ولی اگر پشت آن جدا خونی شود، باید هر کدام را جدا حساب نمود و در این صورت اگر خونی که در پشت و روی لباس است، روی هم کمتر از درهم باشد، نماز با آن صحیح و اگر به مقدار درهم یا بیشتر باشد، نماز با آن باطل است.

مسئله ۹۵۵ . اگر خون، روی لباسی که آستر دارد بریزد و به آستر آن برسد و یا به آستر بریزد و روی لباس نیز خونی شود، یا از لباس به لباس دیگر برسد، باید هر کدام را جدا حساب نماید، پس اگر روی هم کمتر از درهم باشد، نماز صحیح بوده و گر نه باطل است؛ مگر در صورتی که متّصل به هم باشند به طوری که در نزد عرف یک خون حساب شود، پس اگر خون در طرفی که مساحتش بیشتر است کمتر از درهم باشد، نماز با آن صحیح است و اگر به مقدار درهم یا بیشتر باشد، نماز با آن باطل می‌باشد.

۲ . خون زخم و دمل

مسئله ۹۵۶ . اگر در بدن یا لباس نمازگزار، خون زخم و جراحت یا دمل باشد، تا وقتی که زخم یا جراحت یا دمل خوب نشده می‌‌تواند با شرایط زیر نماز بخواند هرچند آن خون بیشتر از درهم باشد:

الف. زخم و جراحت قابل توجّه بوده و ثبات و استقرار داشته باشد و عرفاً از زخم‌‌های جزئی به حساب نیاید.

ب. خون از زخم یا دمل و اطراف آن - که عرفاً تابع زخم یا دمل به حساب می‌آید - به جای ‌دیگر سرایت نکرده باشد.

برخی از فقها رضوان الله تعالی علیهم این شرط را هم ذکر کرده‌‌اند که تطهیر بدن یا عوض کردن لباس آلوده به خون به گونه‌‌ای باشد که در نظر عرف سختی فوق العاده داشته باشد، امّا این شرط، ثابت نیست و رعایت آن، لازم نمی‌‌باشد هرچند مطابق با احتیاط مستحب است و نیز لازم نیست چنین خونی، خالص باشد بلکه اگر باچرک یا زردابه یا عرق یا دوا و مرهمی که روی آن گذاشته‏اند یا مواد ضدّ عفونی کننده مخلوط شده، باز هم می‌‌توان با آن نماز خواند.

مسئله ۹۵۷ . اگر خون بریدگی و زخمی که به زودی خوب می‌شود و شستن آن آسان است (جراحت‌‌های جزئی)، در بدن یا لباس نمازگزار باشد و به اندازه درهم یا بیشتر باشد، نماز او باطل است.

مسئله ۹۵۸ . اگر جایی از بدن یا لباس که با زخم فاصله دارد، به خون یا رطوبتِ زخم، نجس شود، جایز نیست با آن نماز بخواند. بنابراین اگر مثلاً آرنج فرد خونی شود و خون به کف دست برسد و به اندازه درهم یا بیشتر باشد نماز با آن صحیح نیست ولی اگر مقداری از بدن یا لباس که اطراف زخم است به خون یا رطوبت زخم نجس شود، نماز خواندن با آن مانعی ندارد و اگر زخم یا دمل در قسمتی است که معمولاً آن را می‌بندند تا مانع از سرایت خون به اطراف آن شود، بستن آن لازم نیست هرچند مطابق با احتیاط مستحب است.

مسئله ۹۵۹ . اگر از بواسیر یا زخمی که داخل دهان و بینی و مانند اینها است، خونی به بدن یا لباس برسد، با تحقّق شرایط مذکور در مسأله (۹۵۶)، می‌‌تواند با آن نماز بخواند و فرقی نیست که دانه بواسیر بیرون باشد یا اندرون باشد.

مسئله ۹۶۰ . خون دماغ همانند خون زخم و دمل به حساب نمی‌آید و بخشیده نشده مگر آنکه کمتر از درهم و خالص باشد ولی اگر داخل بینی زخم یا دملی وجود دارد که خون از آن خارج می‌‌شود و این خون شرایط خون زخم و دمل را دارا باشد، بخشیده شده و خواندن نماز با آن صحیح است.

مسئله ۹۶۱ . کسی که بدنش زخم است، اگر در بدن یا لباس خود خونی که به اندازه درهم یا بیشتر از درهم است ببیند و نداند از زخم است یا خون دیگر، احتیاط واجب آن است که با آن نماز نخواند.

مسئله ۹۶۲ . اگر چند زخم در بدن باشد و طوری نزدیک هم باشند که یک زخم حساب شود، تا وقتی همه خوب نشده‏اند نماز خواندن با خون آنها اشکال ندارد ولی اگر به قدری از هم دور باشند که هر کدام یک زخم حساب شود، هر کدام که خوب شد، فرد باید برای نماز، بدن و لباس را از خون آن آب بکشد مگر آنکه کمتر از درهم باشد و شرایط خون کمتر از درهم را نیز دارا باشد که آب کشیدن آن لازم نیست.

۳ . لباس‌های کوچک نمازگزار

مسئله ۹۶۳ . اگر لباس‌‌های کوچک نمازگزار مثل عرقچین، جوراب، کلاه که نمی‌شود با آنها عورت را پوشانید، نجس باشد، نماز صحیح است؛ مگر آن‌که از مردار نجس یا حیوان نجس العین مانند سگ یا خوک درست شده باشد که در این صورت بنابر احتیاط واجب نماز در آن باطل است.[۲] بنابر این اگر فرد با انگشتر نجس که به دست نموده یا زن با زیور آلات طلای نجس نماز بخواند، نمازش صحیح است.

۴ . محمول نجس (لباس یا شیء دیگرِ همراه)

مسئله ۹۶۴ . اگر شیء نجس مانند دستمال، چاقو، تلفن همراه، کلید نجس همراه نمازگزار باشد، اشکال ندارد. همچنین، اگر لباس نجس که آن را نپوشیده همراه او باشد ضرری به نماز نمی‌رساند هرچند این لباس قابلیت پوشاندن عورتین را داشته باشد و نیز همراه داشتن شیء نجس (محمول نجس) در نماز که از اجزای روح دار مردار نجس تهیه شده یا از اجزاء درندگان و سایر حیوانات حرام گوشت ساخته شده اشکال ندارد. البتّه در مورد اجزاء درندگان و سایر حیوانات حرام گوشت نباید چیزی از آن بر بدن یا لباس نمازگزار - که قابلیت پوشاندن عورتین را دارد - باشد که تفصیل آن در مسأله (۹۹۵) خواهد آمد.

۵ . حالت اضطرار و ناچاری

مسئله ۹۶۵ . نماز خواندن با بدن یا لباس نجس در حال اضطرار اشکال ندارد. بنابراین اگر فرد نسبت به تطهیر بدن یا لباس یا تهیه لباس پاک، توانایی نداشته باشد، هرچند از این جهت که این کار بر او سختی فوق العاده دارد که قابل تحمّل نیست (حرج)، می‌‌تواند با همان حال نماز بخواند هرچند در وسعت وقت باشد البتّه نماز خواندن در این حال در وسعت وقت در غیر مورد تقیه، مشروط به آن است که فرد اطمینان نداشته باشد تا انتهای وقت نماز، می‌‌تواند بدن یا لباسش را تطهیر نموده یا می‌‌تواند لباس پاک برای نماز تهیه نماید و گر نه باید صبر کند.

 شایان ذکر است اگر فرد در مواردی که شرعاً مجاز است با لباس یا بدن نجس نماز خواند، در اول وقت نماز بخواند سپس عذرش تا قبل از سپری شدن وقت برطرف شود، لازم نیست نمازی را که خوانده دوباره بخواند.

[۱] . منظور، قسمت‌هایی است که لازم می‌باشد زن‌ها هنگام نماز آن قسمت‌ها را بپوشانند و در مسأله ۹۶۸ ذکر شده است.

[۲] . البته باید در نظر داشت که نجاست آن با تری سرایت کننده به بدن یا لباس نمازگزار که پاک بودن آن لازم است، سرایت نکند.

بازگشت به فهرست

thaniashar

شکیات نماز


احکام نماز

شکیّات نماز

قبل از بیان احکام شک‌‌های نماز، تعریف شک و گمان به عنوان مقدّمه ذکر می‌‌شود:

شک، عبارت است از اینکه فرد بین دو یا چند طرف قضیّه، به طور مساوی و برابر تردید داشته باشد؛ مثل اینکه تردید داشته باشد که در رکعت دوم است یا سوم و هر دو طرف برای او مساوی باشد و نتواند یک طرف را بر دیگری ترجیح دهد.

گمان، عبارت است از اینکه فرد بین دو یا چند طرف قضیّه تردید داشته باشد؛ ولی احتمال یک طرف نسبت به موارد دیگر، بیشتر باشد؛ مثل اینکه (‌۳۰) درصد احتمال بدهد که در رکعت سوم است و (‌۷۰) درصد احتمال بدهد که در رکعت چهارم است که احتمال قوی‌تر (۷۰ درصد) در اینجا گمان یا ظنّ نامیده می‌‌شود.[۱]

شک‌های نماز چند نوع است:

۱. شک‌‌هایی که نماز را باطل می‌کند (هشت مورد).

۲. شک‌‌هایی که نباید به آنها اعتنا کرد (شش مورد).

۳. شک‌‌های صحیح که اگر نمازگزار بر طبق احکامی که ذکر خواهد شد، عمل نماید، نمازش صحیح خواهد بود (یازده مورد) بنابر این، مجموع شک‌‌های نماز «بیست و پنج» مورد می‌‌باشد.

شایان ذکر است شک‌های باطل کننده و شکهای صحیح همگی در مورد رکعت‌های نماز است و شک‌هایی که نباید به آن‌ها اعتنا کرد، شامل شک در رکعت‌ها و غیر رکعت‌ها می‌باشد.

مسئله ۱۴۲۳ . هنگامی که شکّی در رکعات نماز ایجاد می‌‌شود، چه شک از اقسام شک‌های باطل کننده باشد و چه از اقسام شک‌‌های صحیح، نمازگزار نمی‌‌تواند فوراً به احکام آن شک عمل نماید؛ بلکه لازم است قدری فکر کند تا در صورتی‌ که به گمان یا اطمینان دست پیدا نمود، بر طبق آن عمل کند و چنانچه به نتیجه‌‌ای نرسید و همچنان در شک خود باقی ماند، در این صورت به احکام شکّیّات عمل نماید.

شکهای باطل کننده

مسئله ۱۴۲۴ . شکهائی که نماز را باطل می‏کند از این قرار است:

اول:شک در شماره رکعتهای نماز دو رکعتی واجب؛ مثل نماز صبح و از مسافر، ولی شک در شماره رکعتهای نماز مستحب و نماز احتیاط، نماز را باطل نمی‏کند.

دوم:شک در شماره رکعتهای نماز سه رکعتی.

سوم:آنکه در نماز چهار رکعتی شک کند که یک رکعت خوانده یا بیشتر.

چهارم:آنکه در نماز چهار رکعتی قبل از وارد شدن به سجده دوم، شک کند که دو رکعت خوانده یا بیشتر.

پنجم:شک بین دو و پنج، یا دو و بیشتر از پنج.

ششم:شک بین سه و شش، یا سه و بیشتر از شش.

هفتم:شک در رکعتهای نماز، طوری که اصلاً نداند چند رکعت خوانده است. (البته این شک در حقیقت مورد مستقلی نیست بلکه جزء موارد دیگر مثل شک بین یک رکعت و بیشتر می‌باشد).

هشتم:شک بین چهار و شش، یا چهار و بیشتر از شش، به تفصیلی که خواهد آمد.

مسئله ۱۴۲۵ . اگر یکی از شک‌‌های باطل کننده برای انسان پیش آید، نمازگزار می‌تواند پس از به دست نیامدن نتیجه و پابر جا شدن شک، نماز را به هم بزند؛ هرچند بنابر احتیاط مستحب، پس از آنکه شک او پا برجا شد، نماز را به هم نزند، بلکه به قدری فکر کند که صورت نماز به هم بخورد، یا از پیدا شدن یقین یا گمان ناامید شود.

شکهائی که نباید به آنها اعتنا کرد

مسئله ۱۴۲۶ . شکهائی که نباید به آنها اعتنا کرد از این قرار است:

اول:شک در چیزی که محل بجا آوردن آن گذشته است، مثل آنکه در رکوع شک کند که حمد را خوانده یا نه.

دوم:شک بعد از سلام نماز.

سوم:شک بعد از گذشتن وقت نماز.

چهارم:شک کثیر الشّک، یعنی کسی که زیاد شک می‏کند.

پنجم:شک امام در شماره رکعتهای نماز در صورتی که مأموم شماره آنها را بداند وهمچنین شک مأموم در صورتی که امام شماره رکعتهای نماز را بداند.

ششم:شک در نمازهای مستحبّی و نماز احتیاط.

۱. شک در چیزی که محلّ آن گذشته است

مسئله ۱۴۲۷ . اگر در بین نماز شک کند که یکی از کارهای واجب آن را انجام داده یا نه مثلاً شک کند که حمد خوانده یا نه، چنانچه مشغول کاری باشد که بین آن کار و کار قبلی، ترتیب شرعی است (طوری که چنانچه آن کار قبلی را عمداً ترک کرده باشد، شرعاً نباید مشغول این کار شود)، به شک خود اعتنا نکند (این شک، شک بعد از محل است) مثلاً اگر نمازگزار در حال خواندن سوره، شک کند حمد را خوانده یا نه، در این حال به شکش اعتنا نمی‌‌کند و در مورد این حکم فرقی نیست که عملِ بعد، جزء واجب یا مستحب یا مقدّمه باشد.

 امّا اگر نمازگزار وارد عمل بعد نشده (و به اصطلاح در محل است)، باید آنچه را که در انجام آن شک کرده، به جا آورد؛ مثلاً اگر شک کند که حمد را خوانده یا نه در حالی که هنوز مشغول خواندن سوره نشده است، باید حمد را بخواند.

 همچنین اگر وارد عمل بعد شده ولی بین عمل بعد و جزء مشکوک قبلی، ترتیب شرعی نیست، باید آنچه را که در انجام آن شک کرده، به جا آورد مثلاً اگر در سجده مشغول گفتن ذکر شریف صلوات است و شک می‌‌کند که ذکر واجب سجده را گفته یا نه، باید به شکش اعتنا کرده و ذکر واجب سجده را بگوید زیرا در سجده، مستحب است قبل یا بعد از ذکر واجب سجده، صلوات بفرستد و بین ذکر سجده و صلوات ترتیب شرعی نیست.

آنچه در این مسأله ذکر شد در همه نمازها جاری است و شامل نماز واجب و نماز مستحب، نماز اداء و نماز قضا، نماز یومیه و نماز آیات و مانند آن می‌‌شود.

مسئله ۱۴۲۸ . کسی که در گفتن تکبیرة الاحرام شک دارد در حالی که مشغول گفتن «أعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ» یا خواندن قرائت است، نباید به شک خود اعتنا نماید.

مسئله ۱۴۲۹ . اگر هنگام قرائت حمد و سوره در بین خواندن آیه‌ای شک کند که آیه قبل را خوانده یا نه، یا وقتی که آخر آیه را می‏خواند شک کند که اول آن را خوانده یا نه، به شک خود اعتنا نکند.

مسئله ۱۴۳۰ . اگر نمازگزار در حال رفتن به سمت رکوع شک نماید که حمد و سوره یا سوره تنها را خوانده یا نه، به شکش اعتنا نکند. همچنین است اگر در حال خواندن قنوت در رکعت دوم شک نماید حمد و سوره یا سوره را خوانده یا نه، به شک خود اعتنا ننماید.

مسئله ۱۴۳۱ . اگر بعد از رکوع یا سجود شک کند که کارهای واجب آن، مانند ذکر وآرام بودن بدن را انجام داده یا نه، باید به شک خود اعتنا نکند.

مسئله ۱۴۳۲ . اگر نمازگزار در حالی که به سمت سجده می‌رود شک کند که رکوع کرده یا نه، باید به شک خود اعتنا نکند. همچنین اگر در حالی که به سمت سجده می‌رود شک کند که بعد از رکوع ایستاده یا نه، به شک خود اعتنا نکند.

مسئله ۱۴۳۳ . اگر نمازگزار شک کند یک سجده انجام داده یا دو سجده، در صورتی که در محلّ است و وارد عمل بعد نشده، باید یک سجده دیگر انجام دهد؛ امّا اگر شک، بعد از وارد شدن در عمل بعد باشد و بین عمل بعد و جزء مشکوک قبلی، ترتیب شرعی باشد، مثل اینکه مشغول خواندن تشهّد شده است یا در حال برخاستن برای رکعت بعد است، در این صورت به شک خود اعتنا نکند و نماز را ادامه دهد.

مسئله ۱۴۳۴ . اگر در حال برخاستن شک کند که سجده یا تشهّد را بجا آورده یا نه، باید به شک خود اعتنا نکند.

مسئله ۱۴۳۵ . اگر نمازگزار در حالی که مشغول گفتن صلوات تشهّد است، در گفتن یا نگفتن شهادتین تشهّد شک کند، به شک خود اعتنا نکند. همچنین اگر در حالی که مشغول گفتن سلام است، در خواندن یا نخواندن تشهّد یا قسمتی از آن شک کند به شک خویش اعتنا ننماید.

مسئله ۱۴۳۶ . اگر نمازگزار شک کند که سلام نماز را گفته یا نه، چنانچه مشغول تعقیب نماز یا مشغول نماز دیگر شده، یا عملی که با نماز سازگاری ندارد، انجام داده، باید به شک خود اعتنا نکند و اگر قبل از اینها شک کند، باید سلام را بگوید و اگر بعد از تمام شدن سلام، شک کند که سلام را درست گفته یا نه، به شک خود اعتنا نکند، هرچند مشغول عمل دیگری نشده باشد.

مسئله ۱۴۳۷ . اگر نمازگزار در بین نماز شک در نیّت نماز کند چنانچه می‌داند فعلاً نیّت نماز دارد و شک او نسبت به اجزاء قبلی است، به شک خود اعتنا نکرده و نمازش را ادامه دهد به عنوان مثال کسی که شک در نیّت نماز صبح کرده در حالی که در رکوع است و می‌داند رکوع را به نیّت نماز صبح انجام داده است، در این حال نمازش را ادامه داده و صحیح است.

مسئله ۱۴۳۸ . کسی که نشسته یا خوابیده نماز می‏خواند، اگر موقعی که حمد یا تسبیحات می‏خواند شک کند که سجده یا تشهّد را بجا آورده یا نه، باید به شک خود اعتنا نکند و اگر پیش از آنکه مشغول حمد یا تسبیحات شود شک کند که سجده، یا تشهّد را بجا آورده یا نه، باید بجا آورد.

مسئله ۱۴۳۹ . اگر فرد نمازگزار شک کند که یکی از رکنهای نماز را بجا آورده یا نه، چنانچه مشغول کاری که بعد از آن است نشده، باید آن را بجا آورد، مثلاً اگر پیش از خواندن تشهّد شک کند که دو سجده را بجا آورده یا نه باید بجا آورد و چنانچه بعد یادش بیاید که آن رکن را بجا آورده، چون رکن زیاد شده نمازش - بنابر احتیاط لازم - باطل است.

مسئله ۱۴۴۰ . اگر شک کند عملی را که رکن نیست بجا آورده یا نه، چنانچه مشغول کاری که بعد از آن است نشده، باید آن رابجا آورد، مثلاً اگر پیش از خواندن سوره شک کند که حمد را خوانده یا نه، باید حمد رابخواند و اگر بعد از انجام آن یادش بیاید که آن را بجا آورده بود، چون رکن زیاد نشده، نمازش صحیح است.

مسئله ۱۴۴۱ . اگر فرد شک کند که رکنی را به جا آورده یا نه، مثلاً مشغول تشهّد است و شک می‌‌کند که دو سجده را به جا آورده یا نه، باید به شک خود اعتناء نکند و چنانچه بعداً یادش بیاید که آن رکن را به جا نیاورده، در صورتی که مشغول رکن بعد نشده باید آن را به جا آورد و اگر مشغول رکن بعد شده، نمازش بنابر احتیاط لازم، باطل است. به عنوان مثال، اگر قبل از رکوعِ رکعت بعد یادش بیاید که دو سجده را به جا نیاورده است، باید دو سجده را به جا آورد و اگر در رکوع یا بعد از آن یادش بیاید، نمازش چنان که ذکر شد، باطل است.

مسئله ۱۴۴۲ . اگر نمازگزار شک کند عملی را که رکن نیست به جا آورده یا نه، چنانچه مشغول کاری که بعد از آن است شده باشد، به شک خود اعتنا نکند مثلاً موقعی که مشغول خواندن سوره است، شک کند که حمد را خوانده یا نه، به شک خود اعتنا نکند و اگر بعد یادش بیاید که آن را به جا نیاورده، در صورتی که مشغول رکن بعد نشده، باید آن را و آن چه بعد از آن است را به جا آورد و اگر مشغول رکن بعد شده، نمازش صحیح است. بنابراین اگر نمازگزار مثلاً در قنوت نماز واجب، یادش بیاید که حمد را نخوانده، باید حمد و سوره را بخواند و اگر در رکوع یادش بیاید، نمازش صحیح است.

۲. شک بعد از سلام

مسئله ۱۴۴۳ . اگر نمازگزار بعد از سلامِ نماز شک کند که نماز را به طور صحیح به جا آورده یا نه، خواه شک مربوط به عدد رکعت‌های نماز باشد، یا شرایط نماز مانند قبله و طهارت، یا اجزای نماز مانند رکوع و سجود، به شک خود اعتناء نمی‌کند. بنابراین اگر نمازگزار بعد از سلام نماز، شک کند رکوع کرده یا نه، یا شک کند رو به قبله نماز خوانده یا نه، به شک خود اعتنا نکند.

 همچنین اگر نمازگزار بعد از سلامِ نماز مغرب شک کند سه رکعت نماز خوانده یا چهار رکعت، یا بعد از سلامِ نماز چهار رکعتی شک کند که چهار رکعت خوانده یا پنج رکعت، به شک خود اعتنا نکند.

 ولی اگر نمازگزار بداند که نمازش کامل نیست و شک وی از شک‌هایی باشد که اگر در بین نماز پیش می‌آمد آن را باطل می‌کرد، مثلاً بعد از سلام نماز چهار رکعتی، شک کند که سه رکعت خوانده یا پنج رکعت، نمازش باطل است؛ امّا اگر بعد از سلام شکی برایش پیش آید که اگر در بین نماز بود، از شک‌های صحیح به حساب می‌آمد؛ مثلاً بعد از سلام نماز چهار رکعتی شک کند دو رکعت خوانده یا سه رکعت، در این صورت اگر از حالت نمازگزار خارج نشده یا کاری که عمدی یا سهوی آن مبطل نماز است انجام نداده، حکم بین نماز را دارد، بنابر این می‌تواند بنا را بر سه گذاشته و یک رکعت دیگر به جا آورد و سپس نماز احتیاط خوانده و به سبب سلام بیجا بنابر احتیاط واجب سجده سهو به جا آورد.

۳. شک بعد از وقت

مسئله ۱۴۴۴ . اگر بعد از گذشتن وقت نماز، شک کند که نماز خوانده یا نه، یا گمان کند که نخوانده، خواندن آن لازم نیست؛ ولی اگر پیش از گذشتن وقت شک کند که نماز خوانده یا نه، اگر چه گمان کند که خوانده است، باید آن نماز را بخواند.

مسئله ۱۴۴۵ . اگر بعد از گذشتن وقت، شک کند که نماز را درست خوانده یا نه، به شک خود اعتنا نکند.

مسئله ۱۴۴۶ . اگر فردی که نماز عصرش را نخوانده، در وقت مخصوص به نماز عصر شک نماید که نماز ظهر را خوانده یا نه، باید نماز عصر را بخواند و لازم نیست قضای نماز ظهر را انجام دهد؛ امّا اگر فردی در وقت مخصوص نماز عصر شک نماید که نماز ظهر و عصرش را خوانده است یا نه، باید نماز عصر را بخواند و بنابر احتیاط واجب قضای نماز ظهر را نیز انجام دهد و حکمی که در این مسأله ذکر شد، در مورد نماز مغرب و عشاء نیز جاری می‌شود.

مسئله ۱۴۴۷ . اگر بعد از گذشتن وقت نماز ظهر و عصر بداند چهار رکعت نماز خوانده، ولی نداند به نیّت ظهر خوانده یا به نیّت عصر، باید چهار رکعت نماز قضاء به نیّت نمازی که بر او واجب است (نیت ما فی الذّمّه) بخواند.

مسئله ۱۴۴۸ . اگر بعد از گذشتن وقت نماز مغرب و عشا، بداند تنها یک نماز خوانده ولی نداند سه رکعتی خوانده یا چهار رکعتی، باید قضای نماز مغرب و عشاء، هر دو را بخواند.

۴. کثیرالشّک(کسی که زیاد شک می‌کند)

مسئله ۱۴۴۹ . کثیر الشّک کسی است که زیاد شک می‌کند؛ یعنی وقتی که حالِ او را با حالِ کسانی که در وجود یا عدم وجودِ عوامل حواس پرتی همانند او هستند، مقایسه می‌‌کنیم، آن فرد بیشتر از معمول شک می‌کند.

ملاک در تشخیص کثیر الشّک، عرف می‌‌باشد و کثیر الشّک بودن، اختصاص به کسی که زیاد شک کردن عادت او باشد، ندارد؛ بلکه کافی است که فرد در معرض عادت به زیادی شک باشد و از نمونه‌های کثیر الشّک به عنوان مثال یک مورد ذکر می‌شود:

اگر شخص در حالات عادی، سه نماز پشت سر هم بر او نمی‌‌گذرد، مگر آنکه حداقلّ در یکی از آنها شک می‌کند و این حالت، دو مرتبه دیگر هم تکرار شود، در شک چهارم و بعد از آن، عرفاً عنوان کثیر الشّک بر این فرد صدق می‌کند و باید طبق احکام کثیر الشّک عمل نماید. به عنوان مثال، اگر فردی در بین سه نماز صبح و ظهر و عصر، تنها در نماز صبح شک کند و در سه نماز بعد از آن یعنی نماز مغرب و عشاء و صبحِ روز آینده، در نماز مغرب شک ‌‌کند و در سه نماز ظهر و عصر و مغربِ روز آینده، در نماز ظهر شک ‌‌کند، پس از آن اگر در نماز عشا یا نماز صبح یا ظهر روز بعد از آن شک کند، کثیر‌الشک محسوب می‌شود؛ بنابر این به شک خویش اعتنا نمی‌‌کند.

شایان ذکر است چنانچه کسی در یک نماز سه بار شک کند یا در سه نماز پشت سر هم، در هر نماز یک بار شک کند، این مقدار برای کثیر الشّک شدن کافی نیست؛ مگر اینکه این امر به اندازه‌‌ای ادامه پیدا کند و شک تکرار شود که عرف او را کثیرالشّک محسوب نماید.

توجّه به این نکته نیز شایسته است که کثیر الشّک در مبحث وضو، غسل و تیمّم، همانند کثیر الشّک در مبحث نماز است؛ بنابر این اگر شخص، در حالات عادی، سه وضو بر او نمی‌گذرد، مگر آنکه در یکی از آنها شک می‌کند، مثلاً در مسح سر شک می‌کند که آن را انجام داده یا نه و این حالت، دو مرتبه دیگر هم تکرار شود، در شک چهارم و بعد از آن، عنوان کثیر الشّک بر این فرد صدق می‌کند و به احکام کثیر الشّک در وضو عمل می‌نماید؛ یعنی به شک خود اعتنا نکرده و بنا می‌گذارد که مسح سر را انجام داده است؛ امّا اگر بعداً معلوم شود که مسح سر را انجام نداده، وضویش باطل بوده ونماز واجبی را که با آن خوانده، باید در وقت دوباره خوانده و اگر وقت گذشته قضا نماید.

مسئله ۱۴۵۰ . کثیر الشّک اگر در به جا آوردن جزئی از اجزای نماز شک کند، باید بنا بگذارد که آن را به جا آورده، مثلاً اگر شک کند که رکوع کرده یا نه، باید بنا بگذارد که رکوع کرده است؛ هر‌چند در محلّ باشد و اگر در به جا آوردن چیزی شک کند که نماز را باطل می‌کند، مثل اینکه شک کند که نماز صبح را دو رکعت خوانده یا سه رکعت، بنا را بر دو رکعت می‌گذارد و نمازش صحیح است هرچند هنوز سلام نماز را نداده باشد.

مسئله ۱۴۵۱ . کسی که در یک مورد نماز زیاد شک می‌کند، طوری که زیادی شک، تنها مخصوص آن مورد محسوب شود، فقط در همان مورد، احکام کثیر الشّک برای او جاری می‌شود و در سایر موارد، کثیر الشّک محسوب نمی‌‌شود. بنابر این، چنانچه در موارد دیگر نماز شک کند، باید به دستور آن عمل نماید؛ مثلاً کسی که زیادی شک او در این است که سجده کرده یا نه، اگر در به جا آوردن رکوع شک کند، باید به دستور آن رفتار نماید؛ یعنی اگر در محلّ است مثل اینکه ایستاده و هنوز به سمت سجده نرفته ، باید رکوع را به جا آورد و اگر از محلّ گذشته مثل اینکه به سجده رفته، به شکش اعتنا نکند.

مسئله ۱۴۵۳ . کسی که همیشه در نماز مخصوصی، مثلاً در نماز ظهر زیاد شک می‌کند، طوری که زیادی شک تنها مخصوص آن نماز محسوب شود، فقط در همان نماز، برای او احکام کثیر‌الشّک جاری می‌شود و در سایر نمازها، کثیر الشک محسوب نمی‌‌شود. بنابر این، اگر در نماز دیگری مثلاً در نماز عصر شک کند، باید به دستور شک رفتار نماید.

مسئله ۱۴۵۳ . کسی که فقط وقتی که در جای مخصوصی نماز می‌خواند، زیاد شک می‌کند به همان صورت که در مسأله قبل آمد، اگر در غیر آنجا نماز بخواند و شکی برای او پیش آید، باید به دستور شک عمل نماید.

مسئله ۱۴۵۴ . کسی که معنای کثیر الشّک را می‌داند، اگر شک کند که کثیرالشّک شده یا نه، کثیر الشّک محسوب نمی‌‌شود و باید به دستور شک عمل نماید و فردی که کثیر الشّک است تا وقتی یقین یا اطمینان نکند که به حال معمولی مردم برگشته، باید به شکّ خود اعتنا نکند.

مسئله ۱۴۵۵ . بر کثیر الشّک واجب نیست برای یادسپاری تعداد رکعات نماز یا کارهای آن، از مهرهای مخصوصی که تعداد رکعات نماز یا تعداد سجده‌‌ها را نشان می‌‌دهد یا از تسبیح یا انگشتر یا وسیله دیگری که نمازگزار با آن می‌‌تواند تعداد رکعات یا کارهای نماز را حفظ نماید، استفاده کند، هرچند این کار مطابق با احتیاط مستحب است.

مسئله ۱۴۵۶ . کسی که زیاد شک می‌کند، اگر شک کند، رکنی را به جا آورده یا نه و اعتنا نکند و بعد یادش بیاید که آن را به جا نیاورده، چنانچه مشغول رکن بعد نشده، باید آن رکن و آنچه را بعد از آن است، به جا آورد و اگر مشغول رکن بعد شده، نمازش، بنابر احتیاط واجب، باطل است مثلاً اگر شک کند رکوع کرده یا نه و اعتنا نکند، چنانچه پیش از سجده دوم یادش بیاید که رکوع نکرده است، باید برگردد و رکوع کند و اگر در سجده دوم یادش بیاید، نمازش بنابر احتیاط واجب، باطل است.

مسئله ۱۴۵۷ . کسی که زیاد شک می‌کند، اگر شک کند چیزی را که رکن نیست به جا آورده یا نه و اعتنا نکند و بعد یادش بیاید که آن را به جا نیاورده، چنانچه از محلّ به جا آوردن آن نگذشته، باید آن را و آنچه را بعد از آن است، به جا آورد و اگر از محلّ آن گذشته نمازش صحیح است؛ مثلاً اگر در نماز واجب شک کند که حمد خوانده یا نه و اعتنا نکند، چنانچه در قنوت یادش بیاید که حمد نخوانده، باید حمد و سوره را بخواند و اگر در رکوع یادش بیاید، نمازش صحیح است و آن را ادامه می‌‌دهد.

۵. شک امام و مأموم

مسئله ۱۴۵۸ . اگر امام جماعت در شماره رکعت‌‌های نماز شک کند، مثلاً شک کند که سه رکعت خوانده یا چهار رکعت، چنانچه مأموم یقین یا گمان داشته باشد که چهار رکعت خوانده و به امام بفهماند که چهار رکعت خوانده است، امام باید نماز را تمام کند و خواندن نماز احتیاط لازم نیست و نیز اگر امام یقین یا گمان داشته باشد که چند رکعت خوانده است و مأموم در شماره رکعت‌‌های نماز شک کند، باید به شک خود اعتنا ننماید

 و همچنین است شک هر یک از آن دو در افعال نماز، مانند شک در عدد سجده. بنابراین مأمومی که می‌داند که در کارهای نماز از امام جماعت تبعیّت می‌کرده و تخلّف ننموده، اگر شک کند یک سجده انجام داده یا دو سجده در حالی که امام جماعت اطمینان یا یقین به دو سجده دارد، نباید به شک خویش اعتناء کند.

۶. شک در نماز مستحبّی

مسئله ۱۴۵۹ . یکی از شک‌هایی که به آن اعتناء نمی‌شود، شک در تعداد رکعات نماز مستحبّی است که تفصیل احکام آن در فصل احکام نماز مستحبّی مسأله (۱۸۶۳) خواهد آمد.

شک‌های صحیح

مسئله ۱۴۶۰ . در یازده صورت اگر نمازگزار در شماره رکعت‌‌های نماز چهار رکعتی شک کند، باید فکر نماید، پس چنانچه یقین یا گمان به یک طرف پیدا کرد، بر طبق همان طرف عمل نماید و نماز را تمام کند و گرنه، چنانچه شک پابرجا گردید به دستورهایی که گفته خواهد شد عمل نماید و بعضی از این یازده مورد شک‌های دو پایه‌ای و بعضی از آن‌ها شک‌های سه پایه‌ای هستند:

مورد اول: شک بین دو و سه

مسئله ۱۴۶۱ . اگر نمازگزار بعد از وارد شدن به سجده دوم شک کند که دو رکعت خوانده یا سه رکعت، باید بنا بگذارد که سه رکعت خوانده است و یک رکعت دیگر بخواند و نماز را تمام کند و بعد از نماز، یک رکعت نماز احتیاط ایستاده به جا آورد و بنابر احتیاط واجب، دو رکعت نشسته کافی نیست.

و چنانچه این شک، قبل از وارد شدن به سجده دوم پیش آید مثل حال ایستاده یا رکوع یا سجده اول یا بین دو سجده، نماز باطل است.

مورد دوم: شک بین دو وچهار

مسئله ۱۴۶۲ . اگر نمازگزار بعد از وارد شدن به سجده دوم، شک بین دو و چهار نماید، باید بنا بگذارد چهار رکعت خوانده و نماز را تمام کند و بعد از نماز دو رکعت نماز احتیاط ایستاده بخواند و چنانچه این شک، قبل از وارد شدن به سجده دوم پیش آید - مثل حال ایستاده یا در رکوع یا در سجده اول یا بین دو سجده - نماز باطل است.

مورد سوم: شک بین سه و چهار

مسئله ۱۴۶۳ . اگر نمازگزار شک بین سه و چهار نماید، در هر جای نماز باشد، باید بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام کند و بعد از نماز مخیّر است یک رکعت نماز احتیاط ایستاده، یا دو رکعت نماز احتیاط نشسته به جا آورد؛ هرچند احتیاط مستحب است دو رکعت نماز احتیاط نشسته را انتخاب نماید.

مورد چهارم: شک بین سه و پنج در حال ایستاده

مسئله ۱۴۶۴ . اگر نمازگزار شک بین سه و پنج، در حال ایستاده نماید، باید بنشیند و تشهّد بخواند و سلام نماز را بدهد و در این حال به دستور شکّ دو و چهار عمل نماید؛ یعنی دو رکعت نماز احتیاط ایستاده به جا آورد و چنانچه آن شک در رکوع یا بعد از رکوع یا در حال نشسته پیش آید نماز باطل است.

مورد پنجم: شک بین چهار و پنج در حال ایستاده

مسئله ۱۴۶۵ . اگر نمازگزار شک بین چهار و پنج در حال ایستاده نماید، باید بنشیند و تشهّد بخواند و سلام نماز را بدهد و در این حال به دستور شک سه و چهار عمل نماید؛ یعنی مخیّر است یک رکعت نماز احتیاط ایستاده، یا دو رکعت نماز احتیاط نشسته به جا آورد، هرچند احتیاط مستحب است دو رکعت نماز احتیاط نشسته را انتخاب نماید.

مورد ششم: شک بین چهار و پنج در حال نشسته

مسئله ۱۴۶۶ . اگر نمازگزار بعد از وارد شدن به سجده دوم شک بین چهار و پنج نماید، باید بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام کند و بعد از نماز سجده سهو به جا آورد و به طور کلّی این حکم در هر موردی که طرف کمتر شک چهار رکعت باشد مثل شک بین چهار و شش نیز جاری است، آن چنان که خواهد آمد.

شایان ذکر است چنانچه این شک در رکوع یا بعد از رکوع یا در سجده اول یا بین دو سجده، قبل از وارد شدن به سجده دوم پیش آید، نماز باطل است.

مورد هفتم: شک بین چهار و شش در حال نشسته

مسئله ۱۴۶۷ . اگر نمازگزار بعد از وارد شدن به سجده دوم شک بین چهار و شش نماید، باید بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام کند و بعد از نماز سجده سهو به جا آورد.

شایان ذکر است چنانچه این شک در حال ایستاده یا در رکوع، یا بعد از رکوع، یا در سجده اول، یا بین دو سجده، قبل از وارد شدن به سجده دوم پیش آید نماز باطل است.

مورد هشتم: شک بین پنج و شش در حال ایستاده

مسئله ۱۴۶۸ . اگر نمازگزار شک بین پنج و شش در حال ایستاده نماید، باید بنشیند و تشهّد بخواند و سلام نماز را بدهد و به دستور شک چهار و پنج نشسته عمل نماید یعنی بعد از نماز سجده سهو به جا آورد.

مورد نهم: شک بین دو و سه چهار و پنج

مسئله ۱۴۶۹ . اگر نمازگزار بعد از وارد شدن به سجده دوم، شک بین دو و سه و چهار نماید، باید بنا را بر چهار بگذارد و بعد از نماز دو رکعت نماز احتیاط ایستاده و پس از آن، دو رکعت نماز احتیاط نشسته به جا آورد.

شایان ذکر است چنانچه این شک در حال ایستاده، رکوع، بعد از رکوع، در سجده اول، بین دو سجده، قبل از وارد شدن به سجده دوم پیش آید، نماز باطل است.

مورد دهم: شک بین سه و چهار و پنج در حال ایستاده

مسئله ۱۴۷۰ . اگر نمازگزار شک بین سه و چهار و پنج در حال ایستاده نماید، باید بنشیند و تشهّد بخواند و بعد از سلام نماز به دستور شکّ دو و سه و چهار عمل نماید؛ یعنی دو رکعت نماز احتیاط ایستاده و بعد، دو رکعت نماز احتیاط نشسته به جا آورد.

مورد یازدهم: شک بین سه و چهار و پنج در حال نشسته

مسئله ۱۴۷۱ . اگر نمازگزار پس از وارد شدن به سجده دوم شک بین سه و چهار و پنج نماید، باید به دستور شک سه و چهار و شک چهار و پنج عمل نماید یعنی یک رکعت نماز احتیاط ایستاده، یا دو رکعت نماز احتیاط نشسته به جا آورد سپس سجده سهو به جا آورد و به طور کلّی در هر موردی که نمازگزار پس از وارد شدن به سجده دوم شک کند بین چهار رکعت و کمتر از آن و زیادتر از آن، می‌تواند در وسعت وقت بنا را بر چهار بگذارد و وظیفه هر دو شک را انجام دهد یعنی هم به جهت احتمال آنکه از چهار رکعت کمتر خوانده باشد، نماز احتیاط بخواند و هم به جهت احتمال آنکه بیش از چهار رکعت به جا آورده باشد، بعد از آن، سجده سهو به جا آورد.

شایان ذکر است چنانچه این شک در حال رکوع یا بعد از رکوع یا در سجده اول یا بین دو سجده، قبل از داخل شدن در سجده دوم پیش آید، نماز باطل است.

مسئله ۱۴۷۲ . در شک‌‌های صحیحی که نمازگزار موظّف است از حالت ایستاده بنشیند، مثل شک چهار و پنج ایستاده، احتیاط مستحب آن است که نمازگزار برای قیام بی‌جا سجده سهو انجام دهد.

احکام دیگر شک‌های صحیح

مسئله ۱۴۷۳ . اگر یکی از شک‌‌های صحیح برای انسان پیش آید، چنانچه وقت نماز تنگ باشد که نتواند نماز را از سر گیرد، نباید نماز را بشکند؛ بلکه لازم است به دستوری که ذکر شد عمل نماید؛ ولی اگر وقت نماز وسعت داشته باشد؛ می‌‌تواند نماز را بشکند و از سر بگیرد یا نماز را نشکسته و مطابق با دستور آن شک رفتار نماید.

مسئله ۱۴۷۴ . کسی که نشسته نماز می‌خواند، اگر شکی کند که باید برای آن یک رکعت نماز احتیاط ایستاده، یا دو رکعت نشسته بخواند، باید یک رکعت نشسته به جا آورد و اگر شکی کند که باید برای آن دو رکعت نماز احتیاط ایستاده بخواند، باید دو رکعت نشسته به جا آورد.

مسئله ۱۴۷۵ . کسی که وظیفه اش خواندن نماز نشسته است، اگر موقع خواندن نماز احتیاط بتواند بایستد، باید به وظیفه کسی که نماز را ایستاده می‌خواند، عمل کند.

مسئله ۱۴۷۶ . کسی که ایستاده نماز می‌خواند، اگر موقع خواندن نماز احتیاط از ایستادن ناتوان شود، باید مثل کسی که نماز را نشسته می‌خواند که حکم آن در مسأله (۱۴۷۴) گفته شد، نماز احتیاط را به جا آورد.

مسئله ۱۴۷۷ . اگر یکی از شک‌‌هایی که نماز احتیاط برای آنها واجب است، در نماز پیش آید، چنانچه انسان نماز را تمام کند و بخواهد اصل نماز را دوباره بخواند، احتیاط مستحب آن است که نماز احتیاط را بخواند و بدون خواندن نماز احتیاط نماز را از سر نگیرد و اگر پیش از انجام کاری که نماز را باطل می‌کند و بدون خواندن نماز احتیاط، نماز را دوباره بخواند، نماز دومش هم بنابر احتیاط واجب، باطل است ولی اگر بعد از انجام کاری که نماز را باطل می‌کند، مشغول خواندن مجدّد نماز شود، نماز دوّمش صحیح است. (البته اگر وقت تنگ باشد، لازم است به دستور نماز احتیاط رفتار کند تا نمازش در وقت قرار بگیرد).

مسئله ۱۴۷۸ . وقتی یکی از شک‌‌های باطل کننده برای انسان پیش آید و بداند که اگر به حالت بعدی منتقل شود برای او یقین یا گمان پیدا می‌شود، در صورتی که شک باطل کننده او در دو رکعت اول نماز باشد، جایز نیست با حالت شک، نماز را ادامه دهد؛ مثلاً اگر در حال رکوع شک کند که یک رکعت خوانده یا بیشتر و بداند که اگر سر از رکوع بردارد به یک طرف، یقین یا گمان پیدا می‌کند، جایز نیست با این حال سر از رکوع بردارد و امّا در بقیه شک‌‌های باطل کننده می‌‌تواند نماز را ادامه دهد تا یقین یا گمان برای او پیدا شود.

مسئله ۱۴۷۹ . اگر شکّ او از بین برود و شکّ دیگری برایش پیش آید مثلاً اول شک کند که دو رکعت خوانده یا سه رکعت، بعد شک کند که سه رکعت خوانده یا چهار رکعت، باید به دستور شکّ دوم عمل نماید.

مسئله ۱۴۸۰ . اگر بعد از ایستادن یا در حال بلند شدن شک کند که دو سجده را به جا آورده یا نه و در همان موقع یکی از شک‌‌هایی که اگر بعد از سر گذاشتن بر مهر در سجده دوم اتّفاق بیفتد صحیح می‌باشد، برای او پیش آید، مثلاً شک کند که دو رکعت خوانده یا سه رکعت، در صورتی که به دستور آن شک (دو و سه) عمل کند، نمازش صحیح است؛ ولی چنانچه موقعی که تشهّد می‌خواند علاوه بر شک در تعداد سجده‌ها یکی از آن شک‌‌ها اتّفاق بیفتد، اگر شک او بین دو و سه باشد نماز ش باطل است و اگر بین دو و چهار یا دو و سه و چهار باشد نمازش صحیح است و باید به دستور شک عمل کند.

مسئله ۱۴۸۱ . اگر قبل از آنکه مشغول خواندن تشهّد شود، یا پیش از شروع در بلند شدن، در رکعت‌‌هایی که تشهّد ندارد، شک کند که یک یا دو سجده را به جا آورده یا نه و در همان موقع یکی از شک‌هایی که بعد از سر گذاشتن بر مهر در سجده دوم صحیح است، برایش پیش آید، نماز وی باطل است.

مسئله ۱۴۸۲ . اگر موقعی که ایستاده قبل از رکوع بین سه و چهار، یا بین سه و چهار و پنج، شک کند و یادش بیاید که یک یا دو سجده از رکعت پیش را به جا نیاورده، نمازش باطل است.

مسئله ۱۴۸۳ . اگر بعد از نماز بفهمد که در حال نماز، شکی برای او پیش آمده ولی نداند از شک‌‌های باطل کننده یا صحیح بوده، باید نماز را بخواند و اگر بداند از شک‌‌های صحیح بوده ولی نداند کدام صورت آن بوده، جایز است نماز را دوباره بخواند؛ هرچند می‌‌تواند به دستور تمامی شک‌‌های صحیح پدید آمده عمل نماید و در این صورت، نیازی به دوباره خواندن نماز نیست. (البته اگر وقت تنگ است، باید کاری که وقت کمتری می‌گیرد را انجام دهد).

احکام گمان در نماز

مسئله ۱۴۸۴ . حکم گمان در نمازهای واجب نسبت به رکعت‌های نماز مثل حکم یقین است، بنابراین اگر مثلاً در نماز صبح یا مغرب یا عشاء نداند که یک رکعت خوانده یا دو رکعت و گمان داشته باشد که دو رکعت خوانده، بنا می‌گذارد که دو رکعت خوانده است و نمازش صحیح است و اگر در نماز چهار رکعتی گمان دارد که چهار رکعت خوانده، نماز احتیاط ندارد.

مسئله ۱۴۸۵ . اگر نمازگزار در شماره رکعت ها، اول گمانش به یک طرف بیشتر باشد، بعد دو طرف در نظر او مساوی شود، باید به دستور شک عمل نماید و اگر اول دو طرف در نظر او مساوی باشد و به طرفی که وظیفه اوست بنا بگذارد، بعد گمانش به طرف دیگر برود، باید همان طرف را بگیرد و نماز را تمام کند.

مسئله ۱۴۸۶ . کسی که نمی‌داند گمانش به یک طرف در تعداد رکعات نماز بیشتر است، یا هر دو طرف در نظر او مساوی است و به تعبیری مردّد باشد که حالت ایجاد شده برای او، شک است یا گمان، باید به دستور شک عمل کند.

مسئله ۱۴۸۷ . اگر نمازگزار بعد از نماز بداند که در بین نماز حال تردیدی داشته است که مثلاً دو رکعت خوانده یا سه رکعت و بنا را بر سه گذاشته ولی نداند که گمانش به خواندن سه رکعت بوده، یا هر دو طرف در نظر او مساوی بوده، لازم نیست نماز احتیاط را بخواند.

مسئله ۱۴۸۸ . گمان در کارهای نماز (افعال نماز) حکم شک را دارد و در این حکم فرقی بین نماز واجب و نماز مستحبّی نیست، پس اگر گمان دارد که دو سجده انجام داده در صورتی که در محلّ است و وارد عمل بعد نشده باید یک سجده دیگر انجام دهد و اگر وارد عمل بعد که بین آنها ترتیب شرعی است شده باشد، مثل اینکه مشغول خواندن تشهّد است یا در حال برخاستن برای رکعت بعد است بنا می‌‌گذارد که دو سجده کرده است و نیز اگر گمان دارد رکوع کرده، در صورتی که در محلّ است و وارد عمل بعد نشده باید رکوع را انجام دهد و اگر وارد عمل بعد که بین آنها ترتیب شرعی است شده باشد، مثل اینکه مشغول گفتن ذکر «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَه» است یا به سجده رفته است، به گمانش اعتنا نمی‌‌کند و بنا می‌‌گذارد که رکوع کرده است و اگر گمان دارد حمد را نخوانده، چنانچه در سوره داخل شده باشد اعتنا به گمان ننماید و نمازش صحیح است و اگر در محلّ است و مشغول خواندن سوره نشده باید حمد را بخواند.

مسئله ۱۴۸۹ . کسی که نمی‌داند گمانش به یک طرف در افعال نماز بیشتر است، یا هر دو طرف در نظر او مساوی است، باید به دستور شک عمل کند.

مسئله ۱۴۹۰ . حکم شک و سهو و گمان در نمازهای واجب یومیه و نمازهای واجب دیگر فرق ندارد مثلاً اگر در نماز آیات شک کند که یک رکعت خوانده یا دو رکعت، چون شک او در نماز دو رکعتی است، نمازش باطل می‌شود و امّا اگر بین یک رکعت و دو رکعت تردید نماید ولی گمان داشته باشد که دو رکعت خوانده است، بر طبق گمان خود نماز را تمام می‌نماید.

نماز احتیاط

کیفیت خواندن نماز احتیاط

مسئله ۱۴۹۱ . کسی که نماز احتیاط بر او واجب است، بعد از سلام نماز باید فوراً نیّت نماز احتیاط کند و تکبیرة الاحرام نماز احتیاط را بگوید و حمد را بخواند و به رکوع برود و دو سجده به جا آورد، پس اگر یک رکعت نماز احتیاط بر او واجب است بعد از دو سجده، تشهّد بخواند و سلام دهد و اگر دو رکعت نماز احتیاط بر او واجب است، بعد از دو سجده، یک رکعت دیگر مثل رکعت اوّل به جا آورد و بعد از تشهّد سلام دهد.

مسئله ۱۴۹۲ . نماز احتیاط سوره و قنوت ندارد و نمازگزار بنابر احتیاط واجب نباید نیّت آن را به زبان آورد و نیز بنابر احتیاط واجب حمد را آهسته بخواند و احتیاط مستحب آن است که «بسم اللّه الرحمن الرحیم» آن را هم آهسته بگوید.

مسئله ۱۴۹۳ . نماز احتیاط، متّصل به اصل نماز و قبل از انجام باطل کننده‌های آن خوانده می‌شود و چنانچه فرد بین اصل نماز و نماز احتیاط عمداً یکی از باطل کننده‌های نماز را انجام دهد، بنابر احتیاط واجب نماز احتیاطش صحیح نیست و نمی‌تواند به خواندن آن اکتفاء نماید.

مسئله ۱۴۹۴ . اگر نمازگزار پیش از خواندن نماز احتیاط بفهمد نمازی که خوانده درست بوده، لازم نیست نماز احتیاط را بخواند و اگر در بین نماز احتیاط بفهمد، لازم نیست آن را تمام نماید.

مسئله ۱۴۹۵ . اگر نمازگزار پیش از خواندن نماز احتیاط، بفهمد که رکعت‌‌های نمازش کم بوده، چنانچه کاری که نماز را باطل می‌کند انجام نداده، باید آنچه را از نماز نخوانده، بخواند و برای سلام بی‌‌جا، بنابر احتیاط لازم، سجده سهو بنماید و اگر کاری که نماز را باطل می‌کند انجام داده، مثلاً پشت به قبله کرده، باید نماز را دوباره به جا آورد.

مسئله ۱۴۹۶ . اگر بعد از نماز احتیاط بفهمد کسری نمازش به مقدار نماز احتیاط بوده، مثلاً چنانچه نمازگزار در شک بین سه و چهار، بنا را بر چهار گذاشته باشد و یک رکعت نماز احتیاط خوانده باشد و بعد بفهمد نماز را سه رکعت خوانده، نمازش صحیح است.

مسئله ۱۴۹۷ . اگر بعد از خواندن نماز احتیاط بفهمد کسری نماز کمتر از نماز احتیاط بوده مثلاً چنانچه نمازگزار در شک بین دو و چهار، بنا را بر چهار گذاشته باشد و دو رکعت نماز احتیاط خوانده باشد، بعد بفهمد نماز را سه رکعت خوانده، باید نماز را دوباره بخواند.

مسئله ۱۴۹۸ . اگر بعد از خواندن نماز احتیاط بفهمد کسری نمازش بیشتر از نماز احتیاط بوده مثلاً چنانچه نمازگزار در شک بین سه و چهار، بنا را بر چهار گذاشته باشد و یک رکعت نماز احتیاط خوانده باشد، بعد بفهمد نماز را دو رکعت خوانده، چنانچه بعد از نماز احتیاط، کاری که نماز را باطل می‌کند، انجام داده، مانند اینکه پشت به قبله کرده باشد، باید نماز را دوباره بخواند و اگر کاری که نماز را باطل می‌کند انجام نداده، احتیاط لازم آن است که در این صورت نیز نمازش را دوباره بخواند و اکتفاء به ضمیمه کردن یک رکعت متّصل به نماز نکند.

مسئله ۱۴۹۹ . اگر بین دو و سه و چهار شک کند و بعد از خواندن دو رکعت نماز احتیاط ایستاده، یادش بیاید که نماز را دو رکعت خوانده، لازم نیست دو رکعت نماز احتیاط نشسته را نیز بخواند.

مسئله ۱۵۰۰ . اگر بین سه و چهار شک کند و موقعی که یک رکعت نماز احتیاط ایستاده را می‌خواند یادش بیاید که نماز را سه رکعت خوانده، باید نماز احتیاط را رها کند و چنانچه قبل از داخل شدن در حدّ رکوعِ نماز احتیاط یادش آمده باشد، یک رکعت به طور متّصل بخواند و نمازش صحیح است و برای سلام زیادی، بنابر احتیاط لازم، سجده سهو بنماید و امّا اگر پس از داخل شدن در حدّ رکوعِ نماز احتیاط یادش آمده باشد، باید نماز را دوباره بخواند و بنابر احتیاط واجب نمی‌‌تواند اکتفاء به ضمیمه کردن رکعت باقیمانده نماید.

مسئله ۱۵۰۱ . اگر بین دو و سه و چهار شک کند و موقعی که دو رکعت نماز احتیاط ایستاده را می‌خواند، یادش بیاید که نماز را سه رکعت خوانده، نظیر آنچه در مسأله گذشته ذکر شد در اینجا نیز جاری است

مسئله ۱۵۰۲ . اگر در بین نماز احتیاط بفهمد کسری نمازش بیشتر یا کمتر از نماز احتیاط بوده، حکم آن نظیر آنچه در مسأله (۱۵۰۰) ذکر شد می‌‌باشد.

مسئله ۱۵۰۳ . نماز احتیاط مانند اجزای نماز اصلی است، پس اگر نمازگزار در آن به جای یک رکعت، دو رکعت بخواند، نماز احتیاط باطل می‌شود و باید دوباره اصل نماز را بخواند و اگر نمازگزار عمداً رکنی را در آن کم یا زیاد نماید، نمازش باطل می‌شود؛ همچنین است حکم اگر سهواً رکنی را کم نماید و محلّ تدارک آن بگذرد و اگر نمازگزار در نماز احتیاط رکنی را سهواً اضافه کند، بنابر احتیاط لازم، نمازش باطل می‌شود.

احکام شک و سهو در نماز احتیاط

مسئله ۱۵۰۴ . اگر شک کند نماز احتیاطی را که بر او واجب بوده به جا آورده یا نه، چنانچه وقت نماز گذشته، به شک خود اعتنا نکند و اگر وقت دارد، در صورتی که بین شک و نماز زیاد طول نکشیده و در کار دیگری وارد نشده است و کاری هم مثل رو گرداندن از قبله که نماز را باطل می‌کند انجام نداده، باید نماز احتیاط را بخواند و اگر کاری که نماز را باطل می‌کند به جا آورده یا در کار دیگری وارد شده یا بین نماز و شک او زیاد طول کشیده، بنابر احتیاط لازم، باید نماز را دوباره بخواند.

مسئله ۱۵۰۵ . اگر در شماره رکعت‌‌های نماز احتیاط شک کند، چنانچه طرف بیشتر شک نماز را باطل می‌کند، باید بنا را بر کمتر بگذارد و اگر طرف بیشتر شک، نماز را باطل نمی‌کند، باید بنا را بر بیشتر بگذارد مثلاً موقعی که مشغول خواندن دو رکعت نماز احتیاط است، اگر شک کند که دو رکعت خوانده یا سه رکعت، چون طرف بیشتر شک، نماز را باطل می‌کند، باید بنا بگذارد که دو رکعت خوانده و اگر شک کند که یک رکعت خوانده یا دو رکعت، چون طرف بیشتر شک نماز را باطل نمی‌‌کند، باید بنا بگذارد که دو رکعت خوانده است. همچنین هنگامی که مشغول خواندن نماز احتیاط یک رکعتی است، اگر شک نماید یک رکعت خوانده یا دو رکعت، بنا می‌گذارد که یک رکعت خوانده است.

مسئله ۱۵۰۶ . موقعی که مشغول نماز احتیاط است، اگر در یکی از کارهای آن شک کند، چنانچه محلّ آن نگذشته، باید آن را به جا آورد و اگر محلّش گذشته، باید به شک خود اعتنا نکند؛ مثلاً اگر شک کند که حمد خوانده یا نه، چنانچه به رکوع نرفته، باید آن را بخواند و اگر به رکوع رفته، باید به شک خود اعتنا نکند. بنابراین احکام شک در افعال نماز احتیاط همانند احکام شک در افعال اصل نماز است.

مسئله ۱۵۰۷ . اگر بعد از سلام نماز احتیاط، شک کند که یکی از اجزاء یا شرایط آن را به جا آورده یا نه، به شک خود اعتنا نکند.

مسئله ۱۵۰۸ . اگر‌ در‌نماز احتیاط چیزی که رکن نیست، سهواً کم یا زیاد شود، سجده سهو ندارد.

مسئله ۱۵۰۹ . اگر در نماز احتیاط، تشهّد یا یک سجده را فراموش کند و در جای خود تدارکش ممکن نباشد، احتیاط واجب آن است که بعد از سلام نماز، سجده را قضاء نماید ولی قضای تشهد لازم نیست و لازم نیست برای تشهّد فراموش شده سجده سهو انجام دهد هرچند انجام آن مطابق با احتیاط مستحب است.

مسئله ۱۵۱۰ . اگر نماز احتیاط و سجده سهو بر نمازگزار واجب شود، باید اول نماز احتیاط به جا آورده شود و همچنین است، بنابر احتیاط واجب، اگر نماز احتیاط و قضای سجده بر فرد واجب شود.

[۱] . البتّه در بسیاری ازمباحث گذشته، حکم شک و گمان یکی بوده و تفاوتی بین آنها نمی‌باشد وموارد کمی که حکم آن‌ها باهم فرق دارد، حکم هر دو بیان شده است.

بازگشت به فهرست

thaniashar

شکستن نماز و کم و زیاد کردن اجزاء آن

مواردی که می‌توان نماز واجب را شکست

مسئله ۱۳۹۹ . شکستن نماز واجب با اختیار، بنابر احتیاط واجب، جایز نیست؛ ولی در بعضی از موارد، شکستن نماز واجب، جایز (بلکه در بعضی موارد واجب) است، از آن جمله موارد زیر می‌باشد:

۱. پیشگیری از ضرر مالی یا بدنی

مسئله ۱۴۰۰ . شکستن نماز واجب برای حفظ مال و جلوگیری از ضرر مالی یا بدنی اشکال ندارد.

مسئله ۱۴۰۱ . اگر حفظ جان خودِ انسان یا کسی که حفظ جان او واجب است یا حفظ مالی که نگهداری آن واجب می‌باشد، بدون شکستن نماز ممکن نباشد، باید نماز را بشکند.

۲. هر هدف دینی یا دنیوی که دارای اهمیت است

مسئله ۱۴۰۲ . شکستن نماز واجب برای هر غرض دینی یا دنیوی که برای نمازگزار مهم است، در وسعت وقت اشکال ندارد، هرچند اگر نماز را نشکند ضرری به او وارد نشود.[۱]

۳. پرداخت طلب طلبکار

مسئله ۱۴۰۳ . اگر در وسعت وقت مشغول نماز باشد و طلبکار طلب خود را که زمان ادایش فرا رسیده از او مطالبه کند، چنانچه بتواند در بین نماز طلب او را بدهد، باید در همان حال بپردازد و اگر بدون شکستن نماز، پرداخت طلب او ممکن نیست، باید نماز را بشکند و طلب او را بدهد و بعد نماز را بخواند.

۴. تطهیر (پاک کردن) مسجد در وسعت وقت

مسئله ۱۴۰۴ . اگر در بین نماز بفهمد که مسجد نجس است، چنانچه وقت تنگ باشد، باید نماز را تمام کند سپس مسجد را تطهیر نماید و اگر وقت وسعت دارد و تطهیر مسجد، نماز را به هم نمی‌زند، باید در بین نماز تطهیر کند و بعد بقیه نماز را بخواند و اگر تطهیر مسجد، نماز را به هم می‌زند، در صورتی که بعد از نماز، تطهیر مسجد ممکن باشد و تأخیر تطهیر تا بعد از نماز، هتک حرمت مسجد به حساب نیاید، شکستن نماز برای تطهیر واجب نیست هرچند جایز می‌باشد؛ امّا اگر بعد از نماز، تطهیر مسجد ممکن نباشد یا باقی ماندن نجاست در مسجد و تأخیر تطهیر، عرفاً هتک و توهین به مسجد محسوب شود، باید نماز را بشکند و مسجد را تطهیر نماید و بعد نماز را بخواند.

۵. گفتن اذان و اقامه یا اقامه تنها

مسئله ۱۴۰۵ . اگر قبل از قرائت یا پیش از آنکه به اندازه رکوع خم شود، یادش بیاید که اذان و اقامه یا تنها اقامه را فراموش کرده، چنانچه وقت نماز وسعت دارد، مستحب است برای گفتن آنها نماز را بشکند، بلکه اگر پیش از تمام شدن نماز یادش بیاید که آنها را فراموش کرده، مستحب است برای گفتن آنها نماز را بشکند. البتّه این حکم بنابر احتیاط واجب، در نماز جماعت و نیز جایی که آن‌ها را عمداً ترک کرده و همین‌طور جایی که فراموش کرده ولی بین نماز یادش آمده و آن را نخوانده و پس از گذشتن مدّت قابل توجهّی تصمیم به خواندن آن می‌گیرد، جاری نمی‌باشد.

۶. پدید آمدن شک‌‌‌های صحیح در وسعت وقت نماز

مسئله ۱۴۰۶ . نمازگزاری که در وسعت وقت نماز یکی از شک‌های صحیح در نماز چهار رکعتی برایش پیش آمده و شک وی، ثابت و پابرجا شده است - مثل اینکه در نماز ظهر شک نموده که رکعت سوّم است یا چهارم - می‌تواند نماز را بشکند و دوباره بجا آورد، هم‌چنان که می‌تواند مطابق دستور العمل مربوط به شک‌های صحیح رفتار نماید که توضیح آن در فصل شک‌های صحیح نماز خواهد آمد.

مسئله ۱۴۰۷ . کسی که باید نماز را بشکند، اگر نماز را تمام کند، هرچند معصیت کرده ولی نمازش صحیح است و احتیاط مستحب است که آن را دوباره بخواند.

کم و زیاد کردن اجزاء نماز یا عدم رعایت شرایط نماز

مسئله ۱۴۰۸ . هرگاه چیزی از واجبات نماز را عمداً کم یا زیاد کند، هرچند یک حرف آن باشد، نماز باطل است؛ البتّه تکرار ذکر‌های نماز با توضیحی که در مسأله (۱۲۰۸) ذکر شد، اشکال ندارد.

مسئله ۱۴۰۹ . اگر به علّت ندانستن مسأله، چیزی از واجبات رکنی نماز را کم کند، نماز باطل است و حکم زیاد کردن واجبات رکنی در مسأله (۱۱۲۵) گذشت و امّا کم کردن واجب غیر رکنی از جاهل قاصر مانند کسی که به گفته شخصی موثّقی یا رساله معتبری اعتماد کرده و بعداً خطای او یا رساله معلوم شده، نماز را باطل نمی‌کند؛ همچنین اگر به علّت ندانستن مسأله - هرچند از روی تقصیر - حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را آهسته بخواند یا حمد و سوره نماز ظهر و عصر را بلند بخواند یا تسبیحات اربعه را در رکعت سوم و چهارم بلند بخواند یا در مسافرت نماز ظهر و عصر و عشا را چهار رکعتی بخواند، نمازش صحیح است.

مسئله ۱۴۱۰ . اگر در نماز واجب بعد از رسیدن به رکوع یادش بیاید که دو سجده را از رکعت پیش فراموش کرده، نمازش، بنابر احتیاط واجب، باطل است. ولی اگر یادش بیاید یک سجده از رکعت قبل را فراموش کرده نمازش صحیح می‌باشد و بنابر احتیاط، واجب است قضای سجده را بعد از نماز بجا آورد.[۲]

و اگر پیش از رسیدن به رکوع یادش بیاید، باید برگردد و سجده یا سجده‌ها را به جا آورد و برخیزد و حمد و سوره یا تسبیحات اربعه را بخواند و نماز را تمام کند و بعد از نماز، بنابر احتیاط مستحب، برای ایستادن بی‌‌جا سجده سهو بنماید.

مسئله ۱۴۱۱ . اگر قبل از گفتن «السَّلامُ عَلَینا» و «السَّلامُ عَلَیکمْ» یادش بیاید که دو یا یک سجده رکعت آخر را به جا نیاورده، باید سجده یا سجده‌ها را به جا آورد و دوباره تشهّد بخواند و نماز را سلام بدهد.

مسئله ۱۴۱۲ . هر گاه بعد از سلام نماز عملی انجام دهد که اگر در نماز چه عمداً و چه سهواً اتّفاق بیفتد، نماز را باطل می‌کند - مثلاً پشت به قبله نماید یا وضویش باطل شود یا صورت نماز از بین برود - و بعد از آن عمل یادش بیاید که دو سجده رکعت آخر را به جا نیاورده، نمازش باطل است و اگر یادش بیاید یک سجده را انجام نداده نمازش صحیح می‌باشد و بنابراحتیاط، واجب است قضای‌ سجده را بجا آورد.[۳]

واگر قبل از انجام کاری که چه عمدی انجام شود و چه سهوی، نماز را باطل می‌کند، یادش بیاید دو یا یک سجده از رکعت آخر را به جا نیاورده، باید دو یا یک سجده‌ای را که فراموش کرده به جا آورد و دوباره تشهّد بخواند و سلام نماز را بدهد و بنابر احتیاط واجب، برای سلامی که بی‌جا گفته است، سجده سهو انجام دهد.

و اگر بعد از ارتکاب عملی که انجام عمدی آن مبطل است، امّا انجام سهوی آن مبطل نیست - مثل سخن گفتن به مقدار کم - یادش بیاید یک یا دو سجده از رکعت آخر را فراموش کرده است، مانند صورت قبل باید یک یا دو سجده ‏ای را که فراموش کرده به جا آورد و دوباره تشهّد بخواند و سلام نماز را بدهد و بنابر احتیاط واجب، برای سلامی که بی‌جا گفته است، سجده سهو انجام دهد و همچنین، برای سخن گفتن سهوی نیز بنابر احتیاط واجب، سجده سهو به‌جا آورد.

مسئله ۱۴۱۳ . هر گاه بعد از سلام نماز یادش بیاید که تشهّد رکعت آخر را به جا نیاورده، نمازش صحیح است و لازم نیست برگردد و تشهّد را به جا آورد و احتیاط مستحب است قضای تشهّد فراموش شده را انجام دهد؛ ولی واجب است برای تشهّد فراموش شده، سجده سهو انجام دهد و در این مسأله فرقی نیست که نمازگزار بعد از سلام نماز، عملی که به جا آوردن آن چه عمدی و چه سهوی، مبطل نماز است،انجام داده باشد یا انجام نداده باشد.[۴]

مسئله ۱۴۱۴ . اگر قبل از سلام نماز یادش بیاید که یک رکعت یا بیشتر از آخر نماز نخوانده، باید مقداری را که فراموش کرده به جا آورد.

مسئله ۱۴۱۵ . اگر بعد از سلام نماز یادش بیاید که یک رکعت یا بیشتر از آخر نماز را نخوانده، چنانچه کاری انجام داده که اگر در نماز چه عمدی و چه سهوی اتّفاق بیفتد، نماز را باطل می‌کند - مثلاً پشت به قبله کرده یا وضویش باطل شده یا صورت نماز به هم خورده - نمازش باطل است و اگر کاری که انجام عمدی و سهوی آن، نماز را باطل می‌کند انجام نداده، باید فوراً مقداری را که فراموش کرده به جا آورد و برای سلام زیادی، بنابر احتیاط لازم، سجده سهو انجام دهد.

مسئله ۱۴۱۶ . اگر نمازگزار در بین نماز یا بعد از آن بفهمد، وضو یا غسل یا تیمّمش باطل بوده یا بدون وضو یا غسل یا تیمّم مشغول نماز شده، باید نماز را دوباره با وضو یا غسل یا تیمّم طبق وظیفه شرعی‌اش بخواند و اگر وقت گذشته، قضاء نماید.

مسئله ۱۴۱۷ . اگر نمازگزار بعد از نماز بفهمد تمام نماز را قبل از وقت خوانده باید آن را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضاء نماید و در این حکم فرقی نیست که بر اساس یقین یا اطمینان یا حجّت شرعی معتبر دیگر مثل شهادت بیّنه به فرا رسیدن وقت، نماز را خوانده باشد یا این امر از روی غفلت یا فراموشی یا سهل انگاری یا ندانستن مسأله باشد.

مسئله ۱۴۱۸ . اگر به یکی از راه‌‌های شرعی بیان شده در مسأله (۸۹۴) برای انسان ثابت شود که وقتِ نماز شده و مشغول نماز شود:

الف. اگر در بین نماز بفهمد اشتباه کرده و هنوز هم وقت نماز نشده - هرچند لحظاتی بعد وقت، نماز فرا می‌رسد - نماز او باطل است.

ب. اگر در بین نماز شک کند که وقت نماز شده یا لحظاتی بعد وقت نماز خواهد شد، نماز او باطل است.

ج. چنانچه در بین نماز متوجّه شود، بعد از شروع او به نماز وقت نماز فرا رسیده به گونه‌ای که موقع فهمیدن، وقت نماز شده است، نماز او صحیح می‌باشد.

د. چنانچه در بین نماز یقین یا اطمینان داشته باشد که وقت نماز شده و شک کند که آنچه از نماز خوانده در وقت بوده یا نه، نمازش صحیح است.

ه‍ . چنانچه بعد از نماز بفهمد که در بینِ نماز، وقت فرا رسیده است، نماز او صحیح می‌باشد.

و. چنانچه بعد از تمام شدن نماز شک نماید که نماز را در وقت خوانده یا قبل از وقت، در حالی که هنگام شک، وقت نماز فرا رسیده باشد، نمازش صحیح است.

مسئله ۱۴۱۹ . اگر انسان متوجّه نباشد که باید با طریق شرعی معتبر مثل یقین یا اطمینان به فرا رسیدن وقت، مشغول نماز شود و در حال غفلت نماز بخواند:

الف. چنانچه بعد از نماز بفهمد که تمام نماز را در وقت خوانده، نماز او صحیح است.

ب. چنانچه بعد از نماز بفهمد که در بین نماز وقت فرا رسیده، نمازش باطل است و باید دوباره آن نماز را بخواند.

ج. چنانچه بعد از تمام شدن نماز شک نماید که نماز را در وقت خوانده یا قبل از وقت، یا شک نماید که تمام نماز را در وقت خوانده یا قسمتی از آن را در وقت خوانده است، نمازش صحیح می‌باشد.

د. چنانچه در بین نماز بفهمد که هنوز وقت فرا نرسیده، هرچند لحظاتی بعد وقت نماز خواهد شد، نماز او باطل است.

ه‍ . چنانچه در بین نماز شک کند که وقت فرا رسیده یا لحظاتی بعد وقت نماز خواهد شد، نماز او باطل است.

و. چنانچه در بین نماز متوجّه شود وقت بعد از شروع او به نماز فرا رسیده است امّا قسمتی از نماز هر - چند اندک - را قبل از وقت خوانده نماز او باطل است.

مسئله ۱۴۲۰ . اگر فرد شک دارد که وقت نماز فرا رسیده یا نه، امّا به امید فرا رسیدن وقت، رجاءً نماز را بخواند و بعد از نماز تحقیق نماید:

الف. چنانچه بفهمد تمام نماز را در وقت شرعی آن خوانده، نمازش صحیح است.

ب. چنانچه بفهمد تمام نماز یا قسمتی از آن را قبل از وقت خوانده، نمازش باطل است.

ج. چنانچه روشن نشود نماز را در وقت خوانده یا قبل از آن، نمازش باطل است.

مسئله ۱۴۲۱ . اگر نمازگزار بفهمد نمازش را پشت به قبله خوانده یا با انحراف «۹۰» درجه از قبله یا انحراف بیشتربه جا آورده است، چنانچه وقت نگذشته - هرچند به اندازه یک رکعت وقت باقی باشد - باید آن را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته باشد، چنانچه مردّد بوده و در یافتن قبله سهل انگاری کرده یا اینکه حکم را نمی‌دانسته و در این ندانستن معذور نبوده، بلکه جاهل مقصّر به حساب می‌آید، قضای نماز بر او واجب است وگرنه قضاء لازم نیست.

مسئله ۱۴۲۲ . اگر نمازگزار بفهمد نمازش را رو به قبله نخوانده ولی انحراف از قبله به سمت راست یا چپ قبله (۹۰ درجه) نرسد، پس چنانچه در انحراف از قبله عذر نداشته، مثل اینکه در جستجوی سمت قبله سهل انگاری کرده یا این که حکم شرعی را نمی‌دانسته و در ندانستنش عذر نداشته و جاهل مقصّر محسوب شود، بنابر احتیاط واجب، باید نماز را دوباره بخواند، چه در وقت باشد چه خارج وقت و اگر معذور بوده، لازم نیست نماز را در وقت دوباره بخواند یا بعد از وقت قضاء نماید.

[۱] . مثلاً فرد در بین نماز در وسعت وقت متوجّه قرار مهمّی ‌می‌‌شود که با دیگری داشته و تمام کردن نماز باعث می‌‌شود به آن نرسد.

[۲] . و بنابر احتیاط مستحب برای فراموش کردن سجده، سجده سهو انجام دهد توضیح بیشتر، در بخش سجده فراموش شده و سجده سهو ذکر می‌شود.

[۳] . بنابر احتیاط مستحب، سجده سهو نیز بجا آورد.

[۴] . سایر احکام قضای ‌سجده و تشهّد فراموش شده در فصل مربوط به آن ذکر می‌‌شود.

 

بازگشت به فهرست

thaniashar

شرایط وجوب روزه


احکام روزه

روزه

مسئله ۱۹۰۸ . روزه آن است که انسان برای تذلّل و اظهار بندگی در پیشگاه خداوند متعال، از اذان صبح تا مغرب، از نُه موردی که بعداً گفته می‌شود، خودداری نماید و در مورد تشخیص مغرب (برای پایان روزه) همان توضیحی که در وقت مغرب در مورد نماز مغرب ذکر شد، جاری می‌باشد.

شرایط واجب شدن روزه

مسئله ۱۹۰۹ . بر هر انسانی واجب است در صورتی که شرایط زیر وجود داشته باشد ماه مبارک رمضان را روزه بگیرد.

شرط اوّل و دوّم: بالغ و عاقل باشد

مسئله ۱۹۱۰ . روزه بر فردی واجب است که بالغ و عاقل باشد واگر بچه نابالغ قبل از اذان صبح ماه رمضان، بالغ شود، باید روزه بگیرد و اگر بعد از اذان صبح بالغ شود، روزه آن روز بر او واجب نیست؛ ولی اگر قصد روزه ماه رمضان کرده باشد، احتیاط مستحب این است که آن را تمام کند.

شرط سوّم: بیهوش نباشد

مسئله ۱۹۱۱ . اگر فرد بیهوش شود و به این دلیل نتواند نیّت معتبر در روزه را داشته باشد، روزه بر او واجب نیست. به عنوان مثال فردی که قبل از اذان صبح نیّت روزه نداشته، سپس بیهوش شده و بعد از اذان مغرب به هوش آمده است، روزه آن روز بر وی واجب نبوده و بعداً نیز لازم نیست قضای آن را انجام دهد.

مسئله ۱۹۱۲ . اگر فرد پیش از اذان صبح نیّت روزه کند، سپس بدون اختیار بیهوش شود و در بین روز به هوش آید، بنابر احتیاط لازم، باید روزه آن روز را تمام نماید و اگر تمام نکرد، قضای آن را به جا آورد؛ امّا در مورد بیهوشی که مقدّمات آن اختیاری بوده (مثل فردی که برای عمل جراحی، خود را در اختیار دکترِ بیهوشی قرار می‌‌دهد) احتیاط واجب آن است که روزه را تمام نموده و قضای آن را هم بجا آورد.

شرط چهارم: چنانچه روزه دار زن است، از حیض و نفاس پاک باشد

مسئله ۱۹۱۳ . بر زنی که حائض یا نفساء است روزه واجب نیست هرچند حیض یا نفاس در قسمتی از روز باشد و بعد از برطرف شدن عذر واجب است آنها را قضا نماید.

شرط پنجم و ششم وهفتم:روزه گرفتن، ضرر یا سختی فوق العاده یا منع شرعی دیگری نداشته باشد

افرادی که این شرط‌ها شامل آن‌ها می‌شود، چند دسته هستند:

الف. فردی که روزه برای خودش ضرر، یا سختی فوق‌العاده‌ای دارد که معمولاً قابل تحمّل نیست.

مسئله ۱۹۱۴ . اگر انسان یقین یا اطمینان داشته باشد که روزه برایش ضرر قابل توجّهی دارد (ضرری که معمولاً تحمّل نمی‌شود) یا اینکه چنین ضرری را احتمال بدهد و از آن احتمال، ترس برای او پیدا شود، چنانچه احتمال او در نظر افراد عاقل بجا باشد، واجب نیست روزه بگیرد؛ بلکه اگر آن ضرر موجب هلاکت و مرگ یا جنایت بر نفس - مثل نقص عضو - شود، روزه گرفتن برای او حرام است و در واجب نبودن روزه فرقی نیست که روزه موجب پیدایش بیماری و ضرر قابل توجّه گردد یا موجب شدیدتر شدن آن یا طولانی شدن دوره درمان آن گردد.

شایان ذکر است دخترانی که تازه به سنّ بلوغ رسیده‌اند و نیز افراد دیگر، چنانچه روزه گرفتن در ماه مبارک رمضان برای آنان ضرر قابل توجّه دارد و موجب مریض شدن آنان می‌شود یا می‌ترسند مریض شوند، احکام مریض در مورد آنان جاری می‌شود؛ امّا اگر روزه گرفتن برای آنان ضرر ندارد، ولی مثلاً به علّت طولانی بودن روز یا شدّت گرما، تمام کردن روزه برای آنان سختی فوق العاده‌ای دارد که معمولاً چنین سختی قابل تحمّل نیست، باید به قصد قربت مطلقه[۱] روزه بگیرند و هنگامی که به علّت ضعف شدید یا احساس تشنگی زیاد، ادامه روزه ماه مبارک رمضان بر آنان فوق العاده سخت شد، می‌توانند آب بیاشامند یا غذا بخورند؛ ولی بنابر احتیاط واجب در خوردن و آشامیدن، تنها به مقدار ضرورت اکتفاء نمایند و در بقیّه روز از انجام کاری که روزه را باطل می‌کند پرهیز نمایند؛ هرچند در هر صورت، با خوردن یا آشامیدن، روزه آنان، باطل می‌شود.

و اگر آنان می‌‌توانند با استفاده از راه‌‌های معمول برای تقویت، مثل سحری مُقوّی خوردن یا کاهش فعالیت بدنی در طی روز یا استراحت بیشتر بدون داشتن ضرر و سختی فوق العاده روزه ماه مبارک رمضان را بگیرند، این کار لازم است.

مسئله ۱۹۱۵ . کسی که می‌داند یا اطمینان دارد روزه برای او ضرر قابل توجّهی ندارد، هرچند پزشک بگوید ضرر دارد، باید روزه بگیرد و کسی که یقین یا گمان دارد یا احتمال معقول می‌دهد که روزه برایش ضرر قابل توجّهی دارد، هرچند پزشک بگوید ضرر ندارد، واجب نیست روزه بگیرد و جایز است افطار نماید؛ بلکه اگر ضرر مورد احتمال یا مورد اطمینان در حدّ حرام باشد، واجب است روزه نگرفته و افطار نماید و در غیر صورت ضرر حرام، فرد می‌تواند رجاءً روزه بگیرد و چنانچه بعد معلوم شود که روزه برای او ضرر قابل توجّه نداشته، روزه‌اش صحیح است.

مسئله ۱۹۱۶ . اگر فرد بیمار در بین روز ماه رمضان قبل از اذان ظهر، خوب شود و تا آن وقت، کاری که روزه را باطل می‌کند انجام نداده باشد، بنابر احتیاط واجب، باید نیّت روزه کند و آن روز را روزه بگیرد و چنانچه بعد از اذان ظهر، خوب شود، روزه آن روز بر او واجب نیست و باید آن را قضاء کند.

مسئله ۱۹۱۷ . ضررهای خفیف و مختصر، باعث نمی‌شود افطار روزه جایز شود و با وجود این گونه ضررها روزه بر فرد واجب است؛ بنابراین اگر روزه باعث می‌شود مختصری تغییر در مزاج فرد ایجاد شود یا اندکی دمای بدنش افزایش یابد یا احساس ضعف و سستی در بدنش نماید یا باعث کاهش نور چشم به مقدار معمول گردد، به گونه‌ای که یکی دو ساعت بعد از افطار این موارد به کلّی برطرف گردد و نیز سایر ضررهای خفیفِ مانند این‌ها، که افراد عاقل از آن پرهیز نمی‌کنند و عرف مردم معمولاٌ آن را تحمّل می‌نمایند، چنین مواردی عذر شرعی محسوب نشده و روزه بر این افراد واجب است.

مسئله ۱۹۱۸ . اگر روزه، بر جان فردی که می‌خواهد روزه بگیرد ضرری ندارد، امّا وی می‌ترسد ضرر قابل توجّهی به آبرو یا مالش برسد و برای پیشگیری از آن، راه معقولی جز ترک روزه و افطار آن نداشته باشد، روزه بر او واجب نیست.

ب. پیرمرد و پیر زنی که روزه گرفتن به علّت پیری، برای آنان ممکن نیست یا سختی فوق العاده دارد.

ج. کسی که به بیماری عطش مبتلا است یعنی زیاد تشنه می‌شود و نمی‌تواند تشنگی را تحمّل کند یا برای او سختی فوق‌العاده دارد.

د. زن حامله‌‌ای که به خاطر حمل، روزه گرفتن برای خودش یا بچه‌‌اش ضرر دارد.

ه‍. زن شیردهی که به علّت شیر دادن، روزه گرفتن برای خودش یا نوزاد شیرخوار ضرر دارد.

توضیح احکام این چهار گروه (ب، ج، د، ه‍ )، در فصل کفّاره‌ها ذکر می‌شود.

و. فردی که روزه گرفتن او باعث از بین رفتن واجب دیگری می‌شود.

مسئله ۱۹۱۹ . اگر روزه گرفتن فرد، باعث از بین رفتن واجبی که از نظر اهمّیت، مساوی با روزه یا مهم‌تر از آن باشد و برای پیشگیری از آن، راهی جز ترک روزه و افطار آن نباشد، روزه بر او واجب نیست؛ مثل آنکه بترسد با روزه گرفتن او، ضرر قابل توجّهی بر جان یا آبرو یا مال فرد دیگری که حفظ جان یا آبرو یا مال آن فرد بر وی شرعاً واجب می‌باشد، برسد و برای پیشگیری از آن راهی جز ترک روزه و افطار آن نباشد.

شرط هشتم: مسافر نباشد

مسئله ۱۹۲۰ . مسافری که باید نمازهای چهار رکعتی را در سفر دو رکعت بخواند، نباید روزه بگیرد و مسافری که نمازش را تمام می‌خواند، مثل کسی که شغلش مسافرت، یا سفر او سفر معصیت است، واجب است در سفر روزه بگیرد.

شایان ذکر است مکان‌های تخییر، همان‌طور که در بحث نماز مسافر ذکر شد، اختصاص به نماز دارد و در روزه جاری نیست و سایر احکام مربوط به روزه مسافر در فصل احکام روزه مسافر ذکر می‌شود.

[۱] . یعنی خصوص روزه واجب را نیّت نکند؛ بلکه ازمبطلات روزه پرهیز کند و قصدش از این کار به طور کلّی قربةً الی اللّه باشد.

بازگشت به فهرست

thaniashar

شرایط صحیح‌بودن وضو


احکام طهارت

شرایط صحّت وضو

مسئله ۲۸۵. صحیح بودن وضو چند شرط دارد که در مسائل بعد به ذکر و توضیح آن‌ها پرداخته می‌شود:

شرط اوّل و دوّم:آب وضو پاک و مطلق باشد

مسئله ۲۸۶. آبی که با آن وضو گرفته می‌شود باید پاک باشد و نیز بنابر احتیاط واجب آلوده به چیزی که انسان از آن متنفر است - مثل ادرار حیوانات حلال گوشت و مردار پاک و چرک زخم - نباشد، هرچند آن چیز شرعاً پاک باشد.

مسئله ۲۸۷. وضو با آب نجس و آب مضاف باطل است. هرچند انسان نجس بودن یا مضاف بودن آن را نداند یا فراموش کرده باشد و اگر با آن وضو، نمازی هم خوانده باشد، باید آن نماز را دوباره با وضوی صحیح بخواند.

مسئله ۲۸۸. اگر غیر از آبِ گِل آلود مضاف، آب دیگری برای وضو ندارد، چنانچه وقت نماز کم باشد طوری که برای وضو و خواندن واجبات نماز وقت نداشته باشد، باید تیمّم کند و اگر وقت دارد باید صبر کند تا آب صاف شود، یا به وسیله‌‌ای آن را صاف نماید و وضو بگیرد و آب گل آلود در صورتی مضاف می‌‌شود که دیگر به آن، آب گفته نشود.

شرط سوم: آب وضو غصبی نباشد

مسئله ۲۸۹. وضو با آب غصبی و با آبی که معلوم نیست صاحب آن راضی است یا نه، حرام و باطل است ولی اگر قبلاً صاحبش راضی بوده و انسان نمی‌‌داند که از رضایتش برگشته یا نه، وضو با آن صحیح می‌باشد.

امّا در صورتی که مکان یا فضا یا ظرف یا محلّ ریزش آب وضو، مباح نباشد، وضو صحیح است؛ هرچند فرد به علّت تصرّف غصبی معصیت کرده است. بنابر این اگر مکان یا فضا یا محلّ ریزش آب وضو، غصبی باشد و انسان بتواند در مکان دیگر که غصبی نیست وضو بگیرد باید به آن جا برود و اگر نتواند، وظیفه او تیمّم است ولی در هر صورت، اگر در آنجا وضو گرفت، هرچند معصیت کرده امّا وضوی او صحیح می‌باشد؛ مگر آنکه قصد قربت برای او حاصل نشود.

مسئله ۲۹۰. وضو گرفتن از وضوخانه یا حوض آب مساجد و مدارس علوم دینی که موقوفه ‌هستند و انسان نمی‌‌داند آن مکان را برای استفاده همه مردم قرار داده‌‌اند یا اختصاص به نمازگزاران آن مسجد یا طلّاب آن مدرسه دارد، جایز نیست مگر در صورتی که معمولاً مردم متدین از آب آنجا وضو می‌‌گیرند و کسی هم آنان را منع نمی‌‌کند.

مسئله ۲۹۱. کسی که نمی‌‌خواهد در مسجدی نماز بخواند، اگر نداند وضوخانه آن را برای همه مردم وقف کرده‌‌اند یا برای کسانی که در آنجا نماز می‌‌خوانند، نمی‌‌تواند در آنجا وضو بگیرد ولی اگر معمولاً کسانی هم که نمی‌‌خواهند در آنجا نماز بخوانند از آن وضوخانه وضو می‌‌گیرند و کسی آنان را منع نمی‌‌کند، می‌‌تواند در آنجا وضو بگیرد.

مسئله ۲۹۲. وضو گرفتن از آب مسافرخانه‌‌ها و هتل‌‌ها و پاساژها و مکان‌های تجاری دیگر و رستوران‌‌های بین راهی و مانند اینها برای کسانی که ساکن آن جاها نیستند، در صورتی صحیح است که معمولاً کسانی هم که ساکن آنجا نیستند در این مکان‌ها وضو می‌‌گیرند و کسی منع نمی‌‌کند.

مسئله ۲۹۳. هرگاه کسی از طلاب مدرسه‌‌ای نباشد ولی مهمان طلّاب آن مدرسه شود، وضو گرفتن او در آن مدرسه اشکال ندارد به شرط اینکه پذیرفتن چنان مهمانانی بر خلاف شرایط وقف نباشد. همچنین است حکم در مورد کسی که مهمان مسافران مسافرخانه یا هتل و مانند آن است.

مسئله ۲۹۴. آبی را که برای جهت خاصّی اجازه داده اند، استفاده از آن در غیر آن جهت جایز نیست مثلاً وضو گرفتن از آبِ آب سردکن که فقط برای آشامیدن قرار داده شده، جایز نیست.

مسئله ۲۹۵. وضو گرفتن از نهرهای کوچک یا بزرگ که بنای عُقَلا بر جواز تصرّف و استفاده از آنهاست، بدون اجازه مالک، هرچند انسان نداند که صاحب آنها راضی است، اشکال ندارد بلکه اگر صاحب آنها از وضو گرفتن نهی کند یا اینکه انسان بداند که مالک راضی نیست یا اینکه مالک، صغیر یا دیوانه باشد، باز هم تصرّف جایز است.

مسئله ۲۹۶. اگر انسان فراموش کند آب غصبی است و با آن وضو بگیرد، وضویش صحیح است ولی کسی که خودش آب را غصب کرده چنانچه غصبی بودن آن را فراموش کند و وضو بگیرد، وضوی او بنابر احتیاط واجب، اشکال دارد. همچنین اگر با اعتقاد به اینکه آب از خود اوست وضو بگیرد و بعد از وضو معلوم شود مال دیگری می‌باشد وضوی او صحیح است و در هر دو صورت ضامن آب مصرفی برای مالک آن می‌باشد.

مسئله ۲۹۷. اگر آب مباح (غیر غصبی) در ظرف غصبی باشد و فرد غیر از آن آب دیگری نداشته باشد، در صورتی که بتواند به صورتی شرعی (مثل اجازه گرفتن از مالک برای خالی نمودن آب ظرف) آن آب را در ظرف دیگر خالی نماید، لازم است آن را خالی کرده و بعداً وضو بگیرد و چنانچه ممکن نباشد باید تیمّم کند و امّا اگر آب دیگری دارد لازم است با آن وضو بگیرد و در هر دو صورت، اگر مخالفت کرده و با آبِ ظرف غصبی وضو بگیرد، هرچند معصیت کرده امّا وضویش صحیح می‌باشد.

مسئله ۲۹۸. وضو گرفتن از حوضی که مثلاً یک آجر یا یک سنگ آن غصبی است، چنانچه برداشتن آب عرفاً، تصرّف در آن آجر یا سنگ حساب نشود، اشکالی ندارد و در صورتی که تصرّف در آن آجر یا سنگ حساب شده باشد برداشتن آب از آن حرام است ولی وضو با آن آب صحیح می‌باشد. همچنین است حکم، اگر شیر آب یا قسمتی از لوله کشی آب، غصبی باشد ولی خود آب غصبی نباشد.

مسئله ۲۹۹. اگر در صحن یکی از امامان یا امامزادگان(علیهم‌السلام) که قبلاً قبرستان بوده، حوض یا نهری بسازند، چنانچه انسان نداند که زمین صحن را برای قبرستان وقف کرده‌‌اند، وضو گرفتن در آن حوض و نهر اشکال ندارد امّا اگر معلوم است که زمین را برای خصوص دفن اموات وقف کرده‌‌اند، ساختن وضوخانه یا إحداث حوض آب در آن جایز نیست و وضو گرفتن از آن حرام می‌باشد.

شرط چهارم:اعضای وضو موقع شستن و مسح کردن پاک باشد

مسئله ۳۰۰. برای آنکه وضو صحیح باشد لازم است اعضای وضو موقع شستن و مسح کردن پاک باشد، هرچند به این صورت که در حال وضو قبل از شستن یا مسح کردن عضو نجس آن را تطهیر نماید ولی اگر عضو متنجّس با یک بار شستن پاک می‌‌گردد و آب، کر یا جاری باشد، در این صورت با فرو بردن عضو در آب به نیّت وضو یا با شستن عضو زیر شیر متّصل به آبِ کر یا جاری، هم عضو تطهیر می‌شود و هم شستن وضویی محقّق می‌‌گردد.

مسئله ۳۰۲. اگر قبل از تمام شدن وضو، جایی را که شسته یا مسح کرده نجس شود، وضو صحیح است.

مسئله ۳۰۲. اگر غیر از اعضای وضو، جایی از بدن نجس باشد، وضو صحیح است ولی اگر مخرج ادرار یا مدفوع را تطهیر نکرده باشد، احتیاط مستحب آن است که اوّل آن را تطهیر کند و بعد وضو بگیرد.

مسئله ۳۰۳. اگر یکی از اعضای وضوی فرد، نجس باشد و بعد از وضو شک کند که قبل از وضو آنجا را آب کشیده یا نه، وضوی او صحیح است ولی جایی را که نجس بوده برای کارهای بعدی که لازم است با طهارت باشد، باید آب بکشد؛ مگر آنکه بداند در صورتی هم که قبل از وضو آن عضو را آب نکشیده باشد با شستن وضویی خود به خود، آن عضو آب کشیده شده است.

مسئله ۳۰۴. اگر در صورت یا دست‌‌ها بریدگی یا زخمی است که خونِ آن بند نمی‌‌آید و آب برای آن ضرر ندارد، باید بعد از شستن اجزای سالم آن عضو، با رعایت ترتیب، به نیّت وضو، موضع زخم یا بریدگی را در آب کر یا جاری فرو برد یا زیر شیر آب کر بگیرد و قدری فشار دهد که خون بند بیاید و انگشت خود را روی زخم یا بریدگی در زیر آب از بالا به پایین بکشد تا آب بر آن جاری شود و سپس قسمت‌های پایین‌‌تر از آن را بشوید و با انجام این روش وضو صحیح صورت گرفته است.

شرط پنجم: وقت برای وضو و نماز، کافی باشد 

مسئله ۳۰۵. هرگاه وقت به قدری کم است که اگر وضو بگیرد تمام یا مقداری از واجبات نماز بعد از وقت خوانده می‌‌شود، باید تیمّم کند ولی اگر برای وضو و تیمّم به یک اندازه وقت لازم است یا وضو گرفتن وقت کمتری نیاز دارد، باید وضو بگیرد.

مسئله ۳۰۶. چنانچه وقت به قدری کم است که وظیفه فرد - با توجه به مسأله قبل - تیمّم ‌‌باشد، اگر به قصد طهارت یا برای کار مستحبّی مثل خواندن قرآن، وضو بگیرد، وضویش صحیح است و همچنین است حکم اگر برای خواندن آن نماز وضو بگیرد مگر آنکه قصد قربت برای او حاصل نشود و در هر صورت به دلیل ترک عمدی تمام یا قسمتی از نماز در وقت، گناهکار است.

شرط ششم: به قصد قربت و اخلاص وضو بگیرد

مسئله ۳۰۷. برای آنکه وضو را با قصد قربت و اخلاص گرفته باشد همین که آن را به قصد اطاعت از امر خداوند متعال انجام دهد کافی است و اگر به قصد ریا و خود نمایی یا برای خنک شدنِ بدن یا مانند آن وضو بگیرد، باطل است.

مسئله ۳۰۸. لازم نیست انسان نیّت وضو را با زبان بگوید یا از قلب خود بگذراند، بلکه اگر تمام کارهای وضو به انگیزه اطاعت از فرمان خداوند متعال به جا آورده شود، کافی است.

شرط هفتم: کارهای وضو را به ترتیب به جا آورد

مسئله ۳۰۹. در وضو واجب است انسان اوّل صورت و بعد دست راست و بعد دست چپ را بشوید و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح نماید و بنابر احتیاط واجب، پای چپ را زودتر از پای راست مسح نکند و احتیاط مستحب آن است که اوّل پای راست و بعد از آن پای چپ را مسح کند، هرچند مسح هر دو پا به طور همزمان جایز است. بنابر این اگر سهواً ترتیب بین اعضاء را رعایت نکرده، در صورتی که موالات از بین نرفته باشد باید به صورتی که ترتیب حاصل شود، قسمت‌های مربوط را دوباره وضو دهد و اگر موالات به هم خورده، وضو را از سر بگیرد و کسی که در وضوهای قبلی‌اش به علّت ندانستن مسأله، دست چپ را قبل از دست راست در وضو می‌‌شسته یا دست‌ها را قبل از صورت می‌‌شسته یا مسح پا را قبل از مسح سر انجام می‌‌داده، وضویش باطل است.

شرط هشتم: موالات را رعایت نماید

مسئله ۳۱۰. برای آنکه وضو صحیح باشد لازم است کارهای وضو را پشت سر هم انجام دهد و آن را موالات می‌‌نامند. بنابراین اگر بین کارهای وضو به قدری فاصله شود که در نظر عرف پشت سر هم نباشند، وضو، باطل است؛ ولی در صورت پیش آمد عذر عرفی برای شخص، مانند فراموشی یا تمام شدن آب، موالات عرفی معتبر نیست؛ بلکه وقتی می‌‌خواهد جایی را بشوید یا مسح کند، چنانچه رطوبت تمام جاهایی که پیش از آن شسته یا مسح کرده، خشک شده باشد، وضو باطل است و اگر فقط رطوبت جایی که جلوتر از محلّی است که می‌خواهد بشوید یا مسح کند، خشک شده باشد - مثلاً موقعی که می‌‌خواهد دست چپ را بشوید رطوبت دست راست خشک شده باشد و صورت تر باشد - وضویش صحیح است.

مسئله ۳۱۱. اگر کارهای وضو را پشت سر هم به جا آورد ولی به علّت گرمای هوا یا حرارت زیاد بدن یا وزش باد و مانند اینها، رطوبت جاهای قبلی خشک شود، وضوی او صحیح است.

مسئله ۳۱۲. راه رفتن در بین وضو اشکال ندارد، پس اگر بعد از شستن صورت و دست‌ها چند قدم راه برود و بعد سر و پا را مسح کند، وضوی او صحیح است مگر آنکه بدون عذر آن‌‌قدر راه برود که عرفاً نگویند کارهای وضو را پشت سر هم انجام می‌‌دهد.

شرط نهم: کارهای وضو را در صورت امکان، خودِ فرد انجام دهد

مسئله ۳۱۳. برای آنکه وضو صحیح باشد لازم است شستن صورت و دست‌‌ها و مسح سر و پاها را خودِ انسان انجام دهد و اگر بدون عذر، دیگری او را وضو دهد یا در رساندن آب به صورت و دست‌‌ها و مسح سر و پاها به او کمک نماید، وضو باطل است.

مسئله ۳۱۴. انسان تا می‌تواند، در کارهای وضو نباید از دیگری کمک بگیرد مثلاً‌ اگر کسی عذری دارد و دست راست او شکسته و نمی‌‌تواند آن را حرکت دهد برای شستن صورت از دست چپ کمک بگیرد یا صورت را به نیّت وضو زیر شیر آب یا داخل حوض به کیفیتی که قبلاً بیان شد، بشوید و بعد از وضو دادنِ دست راست، دست چپ را به نیّت وضو با مراعات ترتیب، زیر شیر آب یا داخل حوض بشوید، سپس مسح سر و پاها را با دست چپ می‌‌کشد.

مسئله ۳۱۵. کسی که نمی‌‌تواند به تنهایی وضو بگیرد، باید از دیگری کمک بگیرد و در صورت امکان، مسح کشیدن با مشارکت هر دو باشد ولی باید خودِ او نیّت وضو کند و با دست خود مسح نماید و اگر مشارکت خودِ شخص ممکن نباشد‌، باید از شخص دیگر بخواهد که او را وضو بدهد و در این صورت، احتیاط واجب آن است که هر دو نیّت وضو نمایند و اگر ممکن باشد باید نایبش دست او را بگیرد و به محلّ مسح وی بکشد و چنانچه این کار هم ممکن نباشد، باید نایب از دست او رطوبت و تری بگیرد و با آن رطوبت، سر و پای او را مسح کند و اگر نایب مزد بخواهد در صورتی که بتواند و از نظر مالی به حالش ضرر نداشته باشد، باید بپردازد.

مسئله ۳۱۶. هر کدام از کارهای وضو راکه فرد می‌تواند انجام دهد نباید در آن از دیگری کمک بگیرد.

مسئله ۳۱۷. کمک گرفتن برای انجام مقدّمات وضو مثل آب آوردن، گرم کردن آب و ریختن آب در کف دست وضو گیرنده، اشکال ندارد هرچند مورد آخر، مکروه است.

شرط دهم: استعمال آب برای او ضرری نداشته باشد

مسئله ۳۱۸. کسی که می‌‌ترسد اگر وضو بگیرد بیمار می‌‌شود یا اینکه بیماری‌اش طول می‌کشد یا موجب تشدید بیماری ‌‌شده یا بیماری‌اش به سختی معالجه می‌‌شود، نباید وضو بگیرد و باید تیمّم کند ولی اگر به شیوه‌ای می‌‌تواند جلوی ضرر را بگیرد مثلاً با آب گرم وضو بگیرد باید این کار را بکند.

مسئله ۳۱۹. اگر رساندن آب به صورت و دست‌‌ها به مقدارِ کمی که وضو با آن صحیح است، ضرر ندارد و بیشتر از آن ضرر دارد، باید با همان مقدار وضو بگیرد.

مسئله ۳۲۰. اگر مکلّف با اعتقاد به اینکه آب برای وضو گرفتن ضرر ندارد، وضو بگیرد و بعد از وضو بفهمد که آب برای او ضرر داشته وضوی او باطل است و چنانچه با اعتقاد به اینکه آب برای او ضرر دارد، وضو بگیرد و بعد متوجّه شود که آب ضرر نداشته، وضوی او صحیح است به شرط آنکه قصد قربت از او حاصل شده باشد.

شرط یازدهم: در اعضای وضو مانعی از رسیدن آب نباشد

مسئله ۳۲۱. اگر چیزی به اعضای وضو چسبیده، در صورتی که مانع از رسیدن آب است مانند لاک، چسب و رنگ روغنی، باید آن را برطرف کند و در صورتی که مانع نیست مانند رنگ حنا، اشکال ندارد و اگر شک دارد که از رسیدن آب جلوگیری می‌‌کند یا نه، باید آن را برطرف کند یا آب را به زیر آن برساند.

مسئله ۳۲۲. اگر زیر ناخنِ فرد چرکی باشد که مانع از رسیدن آب به بدن است چنانچه ناخن کوتاه باشد وضو اشکال ندارد ولی اگر ناخن بلند باشد باید چرک زیر آن مقدار از ناخن را که بلندتر از معمول است و جزء ظاهر شمرده می‌شود برطرف نماید امّا اگر ناخن را بگیرد و چرک در ظاهر انگشت باشد باید برای وضو آن چرک را برطرف کند.

مسئله ۳۲۳. تاول‌‌هایی که مثلاً بر اثر سوختگی بر پوست ظاهر شده، شستن و مسح روی آن کافی است و چنانچه سوراخ شود، رساندن آب به زیر آن لازم نمی‌باشد و اگر قسمتی از آن کنده شده، شستن همان مقدار از پوست که ظاهر شده کافی بوده و لازم نیست آب را به زیر قسمتی که کنده نشده برساند و پوستی که کنده شده و هنوز متّصل به عضو است و گاه به بدن می‌چسبد و گاه نمی‌‌چسبد، باید آن پوست را بشوید مگر مقداری که عرفاً تابع بدن به حساب نمی‌آید که شستن آن لازم نیست و نیز لازم است آب را به زیر آن هم - چنانچه از ظاهر به حساب می‌آید - برساند، شایان ذکر است این حکم در صورتی است که آب برای آن قسمت ضرر نداشته باشد و اگر آب ضرر دارد احکام مربوط به آن در وضوی جبیره خواهد آمد.

مسئله ۳۲۴. اگر انسان شک کند که به اعضای وضوی او چیزی چسبیده یا نه، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد مثل آنکه بعد از گچ کاری یا رنگ کاری شک کند گچ یا رنگ به دست او چسبیده یا نه، باید بررسی کند، یا به قدری دست بمالد که اطمینان پیدا کند که اگر مانعی بوده برطرف شده یا آب به زیر آن رسیده است.

مسئله ۳۲۵. اگر جایی را که فرد باید بشوید یا مسح کند، چرک باشد ولی آن چرک، مانع از رسیدن آب به بدن نباشد، اشکال ندارد و همچنین است اگر بعد از گچ‌کاری و مانند آن چیز سفیدی که جلوگیری از رسیدن آب به پوست نمی‌‌نماید، بر دست بماند؛ ولی اگر شک کند که با بودن آنها آب به بدن می‌رسد یا نه، باید آنها را برطرف کند.

مسئله ۳۲۶. اگر پیش از وضو بداند که در بعضی از اعضای وضو مانعی از رسیدن آب هست و بعد از وضو شک کند که در موقع وضو آب را به آنجا رسانده یا نه، وضوی او صحیح است.

ممسئله ۳۲۷. اگر در بعضی از اعضای وضو مانعی باشد که گاه آب، به خودی خود زیر آن می‌‌رسد و گاه نمی‌‌رسد مثل انگشتر، دستبند، النگو و انسان بعد از وضو، شک کند که آب زیر آن رسیده یا نه، وضویش صحیح است ولی در این صورت چنانچه بداند موقع وضو متوجّه رسیدن آب به زیر آن نبوده است، احتیاط مستحب آن است که دوباره وضو بگیرد.

مسئله ۳۲۸. اگر فرد وضو بگیرد و بعد از وضو مانعی در اعضاء وضو مشاهده نماید مثل چسب، لاک و... و بداند که این مانع مربوط به قبل از وضو است، وضوی او باطل است هرچند قبل از وضو اعضای وضویش را بررسی کرده باشد و اگر با این وضو نماز خوانده باید آن را در وقت دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید.

مسئله ۳۲۹. اگر بعد از وضو چیزی که مانع از رسیدن آب است در اعضای وضو ببیند و نداند موقع وضو بوده یا بعد پیدا شده، وضوی او صحیح است ولی اگر بداند که در وقت وضو متوجّه آن مانع نبوده، احتیاط مستحب آن است که دوباره وضو بگیرد.

مسئله ۳۳۰. اگر بعد از وضو شک کند چیزی که مانع رسیدن آب است در اعضای وضو بوده یا نه، وضو صحیح است و بررسی و جستجو برای پیدا کردن مانع در این حال لازم نیست.

بازگشت به فهرست

thaniashar

شرایط صحت روزه


احکام روزه

شرایط صحیح بودن روزه

برای اینکه روزه ماه مبارک رمضان صحیح باشد و نیاز به قضا - چه قضای حقیقی و چه قضا به علّت عقوبت - نداشته باشد، باید انسان دارای شرایط زیر باشد که آنها را شرایط صحّت روزه می‌نامند:

شرط اول: مسلمان باشد

مسئله ۱۹۲۱ . روزه از فرد کافر صحیح نیست؛ البتّه اگر شخص کافری در روز ماه رمضان، مسلمان شود و از اذان صبح تا آن وقت کاری که روزه را باطل می‌کند انجام نداده باشد، بنابر احتیاط واجب، باید به قصد ما فی ‏الذّمّه تا آخر روز امساک کند (یعنی مبطلات روزه را مرتکب نشود) و اگر امساک نکرد، آن روز را قضاء نماید.

شرط دوّم و سوّم و چهارم: دیوانه یا مست یا بیهوش نباشد

مسئله ۱۹۲۲ . روزه از فرد دیوانه یا مست یا بیهوش در صورتی که این امور باعث شود نیّت معتبر در روزه به درستی از وی انجام نگیرد، صحیح نمی‌باشد؛ ولی اگر فرد، پیش از اذان صبح نیّت روزه کند سپس مست شود و در بین روز به هوش آید، احتیاط واجب آن است که روزه آن روز را تمام کند و قضای آن را هم به جا آورد و حکم فردی که قبل از اذان، نیّت روزه کرده سپس بیهوش شده و در بین روز عارضه وی برطرف شده است، در مسأله (۱۹۱۲) ذکر شد.

شرط پنجم: چنانچه روزه دار زن است، از حیض و نفاس پاک باشد

مسئله ۱۹۲۳ . روزه زنی که حائض یا نفساء است صحیح نمی‌باشد، هرچند حیض یا نفاس وی در قسمتی از روز باشد؛ بنابراین زنی که بعد از اذان صبح ماه مبارک رمضان، مثلاً هنگام طلوع آفتاب، از حیض یا نفاس پاک شده، نمی‌تواند آن روز را روزه بگیرد. همچنین زنی که پاک بوده و روزه گرفته، چنانچه در عصر روز ماه مبارک رمضان مثلاً ده دقیقه به غروب آفتاب مانده، حائض یا نفساء شده باشد، روزه آن روز وی باطل است.

مسئله ۱۹۲۴ . اگر زن برای اینکه حیض نشود و بتواند روزه بگیرد قرص جلوگیری از عادت ماهانه مصرف کند و به علّت استعمال آن، عادت نشود، روزه‌اش صحیح است.

شرط ششم: روزه گرفتن ضرر نداشته باشد

مسئله ۱۹۲۵ . روزه از فرد مریض یا سالم که روزه برایش ضرر قابل توجّهی دارد که معمولاً قابل تحمّل نیست و عقلاء از آن پرهیز می‌نمایند، صحیح نمی‌باشد؛ هرچند به حدّ ضرر حرام مثل مرگ یا نقص عضو نرسد و همان طور که قبلاً ذکر شد، در مورد ضررهای غیرحرام، اگر فرد رجاءً روزه بگیرد و بعد معلوم شود روزه برای وی ضرر قابل توجّهی نداشته، روزه‏اش صحیح است.

مسئله ۱۹۲۶ . کسی که عقیده‏اش این است که روزه برای او ضرر ندارد، اگر روزه بگیرد و بعد از مغرب بفهمد روزه برای او ضرر قابل توجّهی داشته، بنابر احتیاط واجب، باید قضای آن را به جا آورد هرچند ضرر به حدّ حرام هم نرسد.

مسئله ۱۹۲۷ . اگر فردی با اعتقاد به ضرر یا ترس ضرر روزه بگیرد، روزه اش باطل است، مگر آنکه بعداً معلوم شود که روزه برای وی ضرر نداشته و هنگام روزه قصد قربت از او حاصل شده باشد، که در این صورت روزه‌اش صحیح است.

شرط هفتم: مسافر نباشد

مسئله ۱۹۲۸ . مسافری که باید نمازهای چهار رکعتی را در سفر دو رکعت بخواند، روزه‌اش صحیح نیست و مسافری که نمازش را تمام می‌خواند مثل کسی که شغلش مسافرت، یا سفر او سفر معصیت است، روزه‌اش صحیح می‌باشد.

شرط هشتم: نیّت صحیح داشته باشد

احکام مربوط به نیّت روزه در مسائل ذیل به طور مفصّل ذکر می‌شود:

احکام نیّت روزه

مسئله ۱۹۲۹ . فردی که روزه می‌گیرد باید آن را به قصد قربت انجام دهد و در قصد خویش اخلاص را رعایت کند. بنابراین اگر فرد از روی ریا روزه بگیرد، روزه‌اش باطل است.

مسئله ۱۹۳۰ . لازم نیست انسان نیّت روزه را از قلب خود بگذارند، یا مثلاً بگوید فردا را روزه می‌گیرم؛ بلکه همین قدر که قصد داشته باشد برای تذلّل و اظهار بندگی در پیشگاه خدواند متعال از اذان صبح تا مغرب کاری که روزه را باطل می‌کند، انجام ندهد، کافی است.

مسئله ۱۹۳۱ . اگر فرد قبل از اذان صبح نیّت روزه کند و بخوابد و بعد از مغرب بیدار شود، روزه‏اش صحیح است؛ بنابراین خوابی که تمام وقت روزه را فرا گیرد در صورتی که فرد قبل از آن، نیّت روزه داشته، اشکالی به روزه وارد نمی‌کند.

احکام نیّت روزه ماه مبارک رمضان

مسئله ۱۹۳۲ . انسان می‌تواند در هر شب از ماه رمضان برای روزه فردای آن نیّت کند.

مسئله ۱۹۳۳ . آخرین وقت نیّت روزه ماه رمضان برای شخصی که توجّه به ماه رمضان بودن و روزه آن دارد، بنابر احتیاط واجب هنگام اذان صبح است؛ به این معنا که بنابر احتیاط واجب، باید هنگام صبح، امساک او همراه با قصد روزه باشد و نیّت را از این زمان تأخیر نیندازد.[۱]

مسئله ۱۹۳۴ . کسی که قبل از اذان صبح در روزه ماه رمضان، بدون نیّت روزه خوابیده است، اگر قبل از ظهر بیدارشود و نیّت کند، روزه او صحیح می‌باشد و اگر بعد از ظهر بیدار شود، بنابر احتیاط واجب بقیّه روز را به قصد قربت مطلقه[۲] امساک کند و روزه آن روز را نیز قضاء نماید.

مسئله ۱۹۳۵ . اگر بداند ماه رمضان است و عمداً نیّت روزه غیر ماه رمضان کند - حتّی بنابر احتیاط واجب در صورتی که قصد قربت از او حاصل شده باشد - روزه ماه رمضان حساب نمی‌شود، ولی اگر چنین نیتی را به دلیل ندانستن یا فراموشی انجام داده باشد، روزه ماه رمضان حساب شده و کافی می‌باشد.

مسئله ۱۹۳۶ . اگر نداند یا فراموش کند که ماه رمضان است و قبل از ظهر متوجّه شود، چنانچه کاری که روزه را باطل می‌کند انجام داده باشد، نمی‌تواند آن روز را روزه بگیرد؛ ولی ، باید بنابر احتیاط واجب تا مغرب، کاری که روزه را باطل می‌کند، انجام ندهد و لازم است بعد از ماه رمضان هم، آن روزه را قضاء نماید و اگر بعد از اذان ظهر متوجّه شود که ماه رمضان است و کاری که روزه را باطل می‌کند انجام نداده باشد، بنابر احتیاط واجب، رجاءً نیّت روزه کند و بعد از ماه رمضان هم آن را قضاء نماید و امّا اگر قبل از ظهر متوجّه شود و کاری که روزه را باطل می‌کند انجام نداده باشد، باید نیّت روزه کند و روزه‏اش صحیح است.

مسئله ۱۹۳۷ . انسان لازم نیست در نیّت خود معیّن کند که کدام روز از ماه رمضان را روزه می‌گیرد و در صورتی که به نیّت یک روز مشخّص از ماه رمضان روزه بگیرد و بعد متوجّه شود که آن روز، روز دیگری از ماه رمضان بوده است، روزه او صحیح می‌‌باشد مثلاً چنانچه فرد به نیّت روز اوّل ماه روزه بگیرد، بعد بفهمد روز دوّم یا سوّم ماه بوده، روزه او صحیح است.

وقت نیّت روزه واجب معیّن غیر روزه ماه رمضان

مسئله ۱۹۳۸ . اگر غیر از روزه ماه رمضان، روزه معیّن دیگری بر انسان واجب باشد، مثلاً نذر کرده باشد که روز معیّنی را روزه بگیرد، چنانچه عمداً تا اذان صبح نیّت نکند، روزه‏اش باطل است و اگر نداند که روزه آن روز بر او واجب است یا فراموش کند و قبل از ظهر یادش بیاید، چنانچه کاری که روزه را باطل می‌کند انجام نداده باشد و نیّت کند، روزه او صحیح است و اگر بعد از اذان ظهر یادش بیاید، بنابر احتیاط واجب، بقیّه روز را به قصد قربت مطلقه امساک کند و روزه آن روز را نیز قضاء نماید.

مسئله ۱۹۳۹ . کسی که قبل از اذان صبح در روزه واجبی که زمانش معیّن است، غیر از روزه ماه رمضان، بدون نیّت روزه خوابیده است، اگر قبل از ظهر بیدار شود و نیّت کند، روزه او صحیح است و اگر بعد از ظهر بیدار شود، بنابر احتیاط واجب بقیّه روز را به قصد قربت مطلقه، امساک کند و روزه آن روز را نیز قضاء نماید.

وقت نیّت روزه واجب غیر معیّن مثل روزه قضا و کفّاره

مسئله ۱۹۴۰ . وقت نیّت روزه واجبِ غیر معیّن، تا اذان ظهر باقی است؛ بنابراین اگر برای روزه واجب غیر معیّنی مثل روزه کفّاره یا روزه قضای ماه مبارک رمضان، عمداً تا نزدیک اذان ظهر نیّت نکند، اشکال ندارد؛ بلکه اگر قبل از نیّت، تصمیم داشته باشد که روزه نگیرد یا تردید داشته باشد که بگیرد یا نه، چنانچه کاری که روزه را باطل می‌‌کند انجام نداده باشد و قبل از اذان ظهر نیّت کند، روزه او صحیح است.

مسئله ۱۹۴۱ . وقت نیّت روزه نیابتی قضاء از میّت، مثل روزه قضای خودِ فرد، تا اذان ظهر ادامه دارد[۳] و فرقی بین روزه استیجاری و روزه مجّانی و بدون اجرت نیست.

احکام دیگر نیّت روزه

مسئله ۱۹۴۲ . اگر بخواهد روزه قضاء یا کفّاره بگیرد، باید آن را معیّن نماید؛ مثلاً نیّت کند که روزه قضاء یا روزه کفّاره می‌گیرم ولی در ماه رمضان، لازم نیست نیّت کند که روزه ماه رمضان می‌گیرم، بلکه اگر نداند ماه رمضان است یا فراموش نماید و روزه دیگری را نیّت کند، روزه ماه رمضان حساب می‌شود و در روزه نذر و مانند آن، قصد وفاء به نذر لازم نیست.

مسئله ۱۹۴۳ . برگشتن از نیّت روزه یا تصمیم به باطل کردن آن، چند صورت دارد:

۱. در روزه واجب معیّنی مثل روزه ماه رمضان باشد، که این صورت، خود دو قسم است:

الف. قصد کند روزه نباشد یامردّد شود که روزه باشد یا نه، در این مورد اگر پس از چنین قصد یا تردیدی دوباره نیّت روزه نکند، روزه اش باطل است و اگر پشیمان شده و قبل از انجام مفطرات (کارهایی که روزه را باطل می‌کند)، دوباره نیّت روزه کند، احتیاط واجب آن است که روزه آن روز را تمام کند و بعداً قضای آن را هم به جا آورد.

ب. قصد کند روزه را با یکی از مفطرات - با این‌که متوجّه مفطر بودن آن هست - باطل کند یا آن‌که در باطل کردن آن مردّد شود، در این صورت اگر پشیمان شده و مفطر روزه را انجام ندهد، احتیاط واجب آن است که روزه آن روز را تمام کند و بعداً قضای آن را به جا آورد.

۲. در روزه واجبی که وقت آن معیّن نیست، مثل روزه کفّاره یا روزه قضای ماه مبارک رمضان، اگر فرد قبل از اذان ظهر قصد کند که روزه نباشد یا مردّد شود که روزه باشد یا نباشد یا قصد کند یکی از مفطرات روزه را - با این‌که متوجّه مفطر بودن آن هست - به جا آورد یا مردّد شود که به جا آورد یا نه، چنانچه پشیمان شده و قبل از انجام مفطرات، قبل از اذان ظهر دوباره نیّت روزه کند، روزه او صحیح است.

مسئله ۱۹۴۴ . روزی را که انسان شک دارد آخر ماه شعبان است یا اوّل ماه رمضان، یوم ‌الشّک می‌‌نامند و روزه گرفتن در آن روز، واجب نیست.

مسئله ۱۹۴۵ . اگر فرد بخواهد در یوم ‌الشّک روزه بگیرد:

الف. نمی‌تواند نیّت روزه ماه رمضان نماید و اگر عمداً نیّت ماه رمضان کند، روزه‌اش باطل می‌باشد؛ هرچند بعداً معلوم شود ماه رمضان بوده است.

ب. می‌تواند نیّت روزه مستحبّی ماه شعبان یا روزه قضاء یا نذر یا روزه واجب دیگری نماید و بعداً اگر معلوم شد ماه رمضان بوده، روزه ماه رمضان محسوب می‌شود.

ج. چنانچه نیّت کند اگر ماه رمضان است، روزه ماه رمضان و اگر ماه رمضان نیست، روزه قضاء یا مستحبّی یا مانند آن باشد، روزه‌اش صحیح است.

د. اگر قصد کند آنچه را که فعلاً خداوند متعال از او خواسته و وظیفه واقعی اوست، انجام دهد یا به طور کلّی قصد روزه کند (روزه خاصّی را قصد نکند) و بعداً معلوم شود ماه رمضان بوده کافی است و روزه ماه رمضان محسوب می‌شود.

مسئله ۱۹۴۶ . فردی که یوم ‌الشّک را روزه گرفته، چنانچه در بین روزه -چه قبل از اذان ظهر و چه‌ بعد از ظهر- بفهمد ماه‌ رمضان‌ است،‌ باید فوراً نیّت‌ ماه‌ رمضان‌ نماید.

مسئله ۱۹۴۷ . اگر فرد در یوم ‌الشّک‌ روزه‌ نگرفت‌ و بعد از اذان‌ مغرب‌ فهمید ماه ‌رمضان بوده، معصیت نکرده است و بعداً باید یک روز روزه قضاء ماه رمضان را بگیرد.

مسئله ۱۹۴۸ . اگر فرد در یوم ‌الشّک روزه نگرفت و در بین روز فهمید ماه مبارک رمضان است، سه حالت دارد:

الف. قبل از این که بفهمد ماه رمضان است، کاری که روزه را باطل می‌کند، انجام داده، در این صورت، نمی‌تواند آن روز را روزه بگیرد و بنابر احتیاط واجب، باید از کارهایی که روزه را باطل می‌کند در باقیمانده روز پرهیز نماید و باید بعد از ماه رمضان، آن روز را قضاء کند.

ب. کاری که روزه را باطل می‌کند انجام نداده و بعد از ظهر متوجّه می‌شود که ماه رمضان است، در این صورت، بنابر احتیاط واجب، رجاءً نیّت روزه کند و بعد از ماه رمضان هم آن را قضاء نماید.

 ج. کاری که روزه را باطل می‌کند انجام نداده و قبل از ظهر متوجّه می‌شود که ماه رمضان است، در این صورت، واجب است فوراً نیّت ماه رمضان کند و روزه‌اش صحیح است.

شرط نهم: مفطرات روزه را ترک نماید

مسئله ۱۹۴۹ . برای اینکه روزه صحیح باشد باید فرد مفطرات روزه (چیزهایی که روزه را باطل می‌کند) ترک نماید، چه مفطراتی که در بین روز باید از آنها پرهیز نماید، مثل خوردن و آشامیدن و چه مفطراتی که شرط صحیح بودن روزه در هنگام اذان صبح محسوب می‌شود، مثل اینکه عمداً با حالت جنابت وارد صبح ماه مبارک رمضان نشود یا زنی که از حیض یا نفاس پاک شده عمداً غسل را تا اذان صبح تأخیر نیندازد که تفصیل احکام در مسائل بعد ذکر می‌شود.

[۱] . البتّه اگر فرد معصیت کرده وتا اذان صبح نیّت روزه نکرد، بعضی ‌از مسائل بعد در مورد وی ‌جاری ‌می‌‌باشد.

[۲] . یعنی خصوص روزه واجب را نیّت نکند؛ بلکه ازمبطلات روزه پرهیز کند و قصدش از این کار به طور کلّی قربةً الی الله باشد.

[۳] . ولی اگر در عقد اجاره شرط شود که اجیر، از اذان صبح، نیّت روزه داشته باشد و نیّت را به تأخیر نیندازد یا آنکه بدون اینکه چنین شرطی کنند، معلوم باشد که نیّت از اذان صبح را از اجیر می‌خواهند، برای آنکه به مقتضای عقد اجاره عمل شود، معتبر است که از اذان صبح نیّت نماید.

بازگشت به فهرست

thaniashar

سجده سهو


احکام نماز

سجده سهو

اگر نمازگزار در نماز دچار سهو و فراموشی شود، در بعضی از موارد باید بنابر فتوی یا احتیاط واجب به دستوری که بعداً گفته می‌شود سجده سهو انجام بدهد.

موارد سجده سهو

ممسئله ۱۵۱۱ . نمازگزار در دو مورد بعد از سلام نماز، باید سجده سهو به جا آورد:

۱. تشهّد فراموش شده. ۲. شک بین چهار و پنج یا آنچه در حکم آن است.

همچنین نمازگزار در سه مورد بعد از سلام نماز، بنابر احتیاط واجب باید سجده سهو به دستوری که بعداً گفته می‌شود انجام دهد:

۱. کلام بی‌جا. ۲. سلام بی‌جا. ۳. علم اجمالی به کم یا زیاد شدن سهوی افعال یا اجزای نماز.

موارد لازم سجده سهو (بنابر فتوی یا احتیاط واجب)

۱.تشهّد فراموش شده

مسئله ۱۵۱۲ . اگر نمازگزار تشهّد نماز را فراموش کند و این فراموشی ادامه داشته باشد تا آن که مشغول بخشی از نماز شود که با شروع به آن شرعاً نمی‌تواند برگردد و تشهد را به جا آورد، باید به کیفیّتی که بعداً ذکر می‌شود، سجده سهو به جا آورد؛ مثلاً اگر نمازگزار در نماز ظهر در رکعت دوم، خواندن تشهّد را فراموش کند و در رکوع رکعت سوم یا بعد از آن یادش بیاید، چون نمی‌تواند برگردد و تشهد بخواند، واجب است بعد از سلام نماز سجده سهو به جا آورد.

 امّا چنانچه وارد قسمتی از نماز نشده که با شروع آن شرعاً نتواند برگردد و تشهد را بخواند، مثل اینکه نمازگزار در حال خواندن تسبیحات اربعه رکعت سوم متوجّه شود که تشهّد نخوانده است، در این حال باید بنشیند و تشهّد بخواند، سپس برای رکعت سوم بلند شده و دوباره تسبیحات اربعه بخواند و نماز را ادامه دهد و احتیاط مستحب است برای قیام بی‌جا دو سجده سهو انجام دهد.

۲. شک بین چهار و پنج یا آنچه در حکم آن است

مسئله ۱۵۱۳ . اگر نمازگزار در نماز چهار رکعتی بعد از وارد شدن به سجده دوم، شک کند که چهار رکعت خوانده یا پنج رکعت، یا شک کند که چهار رکعت خوانده یا شش رکعت، باید بنا ‌بگذارد که چهار رکعت خوانده و نماز را تمام کند و بعد از سلام نماز، واجب است سجده سهو انجام دهد.

۳. کلام بی جا

مسئله ۱۵۱۴ . اگر نمازگزار در بین نماز، سهواً حرف بزند و سخنی بگوید که ذکر محسوب نشود، مثلاً اشتباهاً یا به خیال آن که نماز تمام شده با کسی حرف بزند یا کلمه‌ای بگوید، بعد از سلام نماز، بنابر احتیاط واجب، باید به کیفیّتی که بعداً ذکر می‌شود، سجده سهو انجام دهد. به عنوان مثال اگر مکلّف در بین نماز مغرب اشتباهاً یا به خیال اینکه نمازش تمام شده حرف بزند و مثلاً بگوید: «یا حسین»، باید بنابر احتیاط واجب، بعد از سلامِ نماز، سجده سهو به جا آورد.

مسئله ۱۵۱۵ . اگر نمازگزار بخواهد ذکر یا دعا یا قرآن بخواند ولی سهواً آن را غلط بخواند، در صورتی که از عنوان ذکر یا دعا یا قرآن، خارج نشده باشد، سجده سهو واجب نیست و گرنه بنابر احتیاط واجب، باید سجده سهو انجام دهد و اگر چیزی را که سهواً غلط خوانده از واجبات نماز بوده و محلّ تدارک آن هم باقی است، باید آن را دوباره به طور صحیح بخواند و حکم سبق لسان (که نوعی لغزش در کلام است مثل آن که بخواهد حرف یا کلمه‌ای بگوید، اما بی‌اختیار کلمه یا حرف دیگری به زبانش بیاید) نیز بنابر احتیاط واجب، حکم سهو است.

مسئله ۱۵۱۶ . اگر نمازگزار در نماز سهواً مدّتی حرف بزند و همه آن ناشی از یک اشتباه و سهو باشد، یک بار انجام سجده سهو به کیّفیتی که خواهد آمد، بعد از سلام نماز کافی است.

مسئله ۱۵۱۷ . برای صدایی که از سرفه کردن پیدا می‌شود، سجده سهو واجب نیست، ولی اگر سهواً ناله بکند یا «آه» بکشد یا «آه» بگوید، بنابر احتیاط واجب، باید سجده سهو نماید.

۴. سلام بی جا

مسئله ۱۵۱۸ . اگر نمازگزار در جایی که نباید سلام نماز را بدهد، مثلاً در رکعت اول، اشتباهاً و سهواً سلام بدهد، بعد از نماز، بنابر احتیاط‌ واجب باید برای سلام بی‌جا، سجده سهو انجام دهد.

مسئله ۱۵۱۹ . اگر نمازگزار در جایی که نباید سلام نماز را بگوید، سهواً بگوید: «السَّلامُ عَلَیْنا وَعَلیٰ عِبادِ اللّهِ الصّالحین»، یا بگوید: «السَّلامُ عَلَیْکمْ» هرچند «وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ» را نگفته باشد، بنابر احتیاط لازم، باید سجده سهو انجام دهد و همچنین اگر دو حرف یا بیشتر از سلام را سهواً بگوید، بنابر احتیاط واجب، باید سجده سهو انجام دهد؛ ولی اگر اشتباهاً بگوید «السَّلامُ عَلَیْک اَیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ»، احتیاط مستحب آن است که سجده سهو به جا آورد.

مسئله ۱۵۲۰ . اگر نمازگزار در جایی که نباید سلام دهد، اشتباهاً هر سه سلام را بگوید، انجام یک بار سجده سهو به کیفیّتی که بعداً خواهد آمد، کافی است.

۵. علم اجمالی به کم یا زیاد شدن سهوی افعال یا اجزای نماز

مسئله ۱۵۲۱ . اگر نمازگزار به طور اجمالی بداند که در نماز یا چیزی را اشتباهاً کم کرده یا اشتباهاً زیاد کرده و نماز هم محکوم به صحّت باشد، در این حال که امر مردد بین زیادی یا کمی است، بنابر احتیاط واجب باید سجده سهو انجام دهد به عنوان مثال:

الف. اگر نمازگزار به طور اجمالی بداند در نماز ظهر یا در رکعت اول سهواً تشهّد خوانده است یا در رکعت سوم سهواً تسبیحات اربعه را نخوانده ، احتیاط واجب آن است که سجده سهو انجام دهد.[۱]

ب. اگر نمازگزار به طور اجمالی بداند در نماز صبح یا در رکعت اول سهواً یک سجده انجام داده است یا در رکعت دوّم، سهواً سه سجده به جا آورده است، در این صورت نمازگزار علم اجمالی دارد که یا از نمازش سهواً سجده کم کرده یا به نمازش سهواً سجده اضافه کرده است و در این حال احتیاط واجب آن است که سجده سهو انجام دهد.[۲]

موارد مستحب سجده سهو(احتیاط مستحب)

مسئله ۱۵۲۲ . در موارد زیر سجده سهو واجب نیست؛ ولی احتیاط مستحب است که آن را انجام دهد:

۱. ایستادن یا نشستن بی‌جا

اگر نمازگزار در جایی که باید بایستد - مانند وقتی که باید حمد و سوره یا تسبیحات بخواند - اشتباهاً بنشیند یا در موقعی که باید بنشیند - مثل موقع تشهّد - اشتباهاً بایستد، احتیاط مستحب آن است که سجده سهو به جا آورد.

۲. سجده فراموش شده

 اگر نمازگزار سجده را فراموش کند و این فراموشی ادامه داشته باشد، تا وقتی وارد بخشی از نماز شود که شرعاً نمی‌تواند برگردد و سجده را به جا آورد، به عنوان مثال اگر نمازگزار در نماز عصر در رکوع یا بعد از آن یادش بیاید که یک سجده را از رکعت پیش فراموش کرده، باید بعد از سلام نماز، سجده را قضاء نماید و احتیاط مستحب است سجده سهو نیز به جا آورد.

۳. هر زیادی سهوی

احتیاط مستحب است نمازگزار برای هر چیزی که در نماز سهواً زیاد کرده است، سجده سهو انجام دهد؛ مثل آن که سهواً در نماز سجده یا تشهدی اضافه کند، یا در رکعتی که قنوت ندارد، قنوت بخواند یا آن که ذکری را در غیر محل خود بگوید.

۴. هر ایجاد نقص سهوی

احتیاط مستحب است نمازگزار برای هر چیزی که در نماز سهواً کم کرده و محلّ تدارک آن گذشته است، سجده سهو انجام دهد؛ مثل آن که سهواً حمد یا تسبیحات اربعه را نخواند و در رکوع یا بعد از آن بفهمد که آن را نخوانده است.

مسئله ۱۵۲۳ . اگر نمازگزار یک سجده یا هر دو سجده را در رکعت اول نمازش فراموش کند و بِحَوْلِ اللّه گفته و برخیزد و حمد و سوره و قنوت بخواند و تکبیر رکوع را بگوید و پیش از رفتن به رکوعِ رکعتِ بعد یادش بیاید، باید برگردد و سجده فراموش شده را به جا آورد و نماز را ادامه دهد و بعد از نماز، بنابر احتیاط مستحب، شش بار سجده سهو انجام دهد، که عبارت هستند از یک بار برای ذکر بِحَوْلِ اللّه، یک بار برای ایستادن بی جا، یک بار برای حمد، یک بار برای سوره، یک بار برای قنوت و یک بار برای تکبیر رکوع.

و اگر در رکعت دوم تشهد را فراموش کند و قبل از رکوع رکعت بعد یادش بیاید، باید برگردد و آن را به جا آورد و برای هر کدام از ایستادن بیجا و چیزهای دیگری که زیادی انجام داده، احتیاط مستحب است سجده سهو به جا آورد.

کیفیّت انجام سجده سهو

مسئله ۱۵۲۴ . کیفیت سجده سهو این است که فرد بعد از سلام نماز فوراً به قصد قربت نیّت سجده سهو کند و پیشانی را بنابر احتیاط لازم، بر شیئی که سجده بر آن صحیح است بگذارد و بنابر احتیاط مستحب، سایر مواضع سجده را به دستوری که در سجده نماز ذکر شد، بر زمین بگذارد و گفتن ذکر در آن واجب نیست؛ هرچند احتیاط مستحب است که در آن ذکر بگوید و بهتر است بگوید، «بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ‏ِ، السَّلامُ عَلَیْک اَیُّهَا النَّبیُّ وَرَحْمَةُ اللّهِ‏ِ وَبَرَکاتُهُ» بعد، سر از سجده برداشته و دوباره به سجده رود و در سجده دوّم هم، بهتر است ذکری را که گفته شد، بگوید و بنشیند و تشهّد بخواند و بعد از تشهّد سلام دهد و می‌‌تواند هر سه سلام را بگوید؛ هر‌چند جایز است به سلام آخر اکتفا نماید و بگوید: «السَّلامُ عَلَیْکمْ» و در این حال بهتر این است «وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ» را هم اضافه کند.

مسئله ۱۵۲۵ . لازم نیست فرد قبل از سجده اول در سجده سهو، تکبیر بگوید؛ هرچند مطابق با احتیاط مستحب است. همچنین لازم نیست با وضو یا غسل و رو به قبله باشد و عورت خود را بپوشاند یا زن موی سر و بدنش را بپوشاند و بدن و جای پیشانی فرد، پاک باشد و نیز مواردی که در لباس نمازگزار شرط می‌باشد، در لباس او شرط نیست. همچنین راست نشستن بین دو سجده لازم نیست و سربرداشتن از مهر کافی است؛ هرچند رعایت این موارد مطابق با احتیاط مستحب است.

احکام دیگر سجده سهو

مسئله ۱۵۲۶ . اگر نمازگزار شک دارد که موجبات سجده سهو را مرتکب شده است یا نه و بدین سبب شک می‌کند که سجده سهو بر او واجب شده است یا نه، ‌لازم نیست آن را به جا آورد.

مسئله ۱۵۲۷ . اگر می‌‌داند سجده سهو بر او واجب شده، ولی شک دارد آن را انجام داده یا نه، در صورتی که در محلّ است و هنوز زمان اقدام فوری (بعد از نماز) برای انجام آن از بین نرفته است، باید آن را به جا آورد بلکه اگر فاصله شده و زمان اقدام فوری انجام آن گذشته، احتیاط واجب آن است که آن را انجام دهد؛ هرچند شک او بعد از وقت باشد.

مسئله ۱۵۲۸ . کسی که می‌داند سجده سهو بر او واجب شده، ولی شک دارد چند بار سجده سهو بر او واجب است، به جا آوردن تعداد کمتر کافی است.

مسئله ۱۵۲۹ . اگر نمازگزار سجده سهو را بعد از سلام نماز عمداً به جا نیاورد، معصیت کرده و بنابر احتیاط لازم، باید هر چه زودتر آن را انجام دهد و چنانچه سهواً به جا نیاورد، هر وقت یادش آمد باید فوراً انجام دهد و در هر دو صورت، لازم نیست نماز را دوباره بخواند.

[۱] . هرچند اگر هر کدام از این دو مورد، به طور مشخص اتّفاق افتاده بود، سجده سهو واجب نبود.

[۲] . هرچند اگر هر کدام از این دو مورد به طور مشخص اتّفاق افتاده بود سجده سهو واجب نبود.

بازگشت به فهرست

×
×
  • اضافه کردن...